🔷💠🔹🔹
🔷برگردان سرودهی "حافظ" به پارسی پاک
🔹به فارسی:
سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی
خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی
قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز
ورای حد تقریر است شرح آرزومندی
الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی
جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست
ز مهر او چه میپرسی در او همت چه میبندی
همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی
دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی
در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
به شعر حافظ شیراز میرقصند و مینازند
سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی
#حافظ
🔹به پارسی:
پگه با باد می گفتم سخن از آرزومندی
سروش آمد که برجا شو، به مهران خداوندی
نیایش بام و آه شب، کلید گنج آماج است
بدین راه و روش می رو، که با دلدار پیوندی
به خامه آن زبان نبود، که راز شور گوید باز
فراسوی نوشتار است، بگفتن آرزومندی
هان ای یوسف مسری، که کردت شاهی ات پرباد
پدر را بازپرس فرجام، کجا شد مهر فرزندی؟
جهان پیر زیبا را، به دلسوزی سرشتش نیست
ز مهر او چه می پرسی، در او کوشش چه می بندی؟
همایی چون تو والا ارج، به آز استخوان تا کی؟
دریغ آن سایه ی کوشش، که بر ناکس بیفکندی
در این بازار اگر سودیست، با درویش خرسند است
خدایا روزی ام گردان، به درویشی و خرسندی
به چامه حافظ شیراز، پایکوبند و می نازند
سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرغندی
فرستنده و برگرداننده به پارسی پاک: #ناصر_کرامت
🔷برگردان سرودهی "حافظ" به پارسی پاک
🔹به فارسی:
سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی
خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی
قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز
ورای حد تقریر است شرح آرزومندی
الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی
جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست
ز مهر او چه میپرسی در او همت چه میبندی
همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی
دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی
در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
به شعر حافظ شیراز میرقصند و مینازند
سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی
#حافظ
🔹به پارسی:
پگه با باد می گفتم سخن از آرزومندی
سروش آمد که برجا شو، به مهران خداوندی
نیایش بام و آه شب، کلید گنج آماج است
بدین راه و روش می رو، که با دلدار پیوندی
به خامه آن زبان نبود، که راز شور گوید باز
فراسوی نوشتار است، بگفتن آرزومندی
هان ای یوسف مسری، که کردت شاهی ات پرباد
پدر را بازپرس فرجام، کجا شد مهر فرزندی؟
جهان پیر زیبا را، به دلسوزی سرشتش نیست
ز مهر او چه می پرسی، در او کوشش چه می بندی؟
همایی چون تو والا ارج، به آز استخوان تا کی؟
دریغ آن سایه ی کوشش، که بر ناکس بیفکندی
در این بازار اگر سودیست، با درویش خرسند است
خدایا روزی ام گردان، به درویشی و خرسندی
به چامه حافظ شیراز، پایکوبند و می نازند
سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرغندی
فرستنده و برگرداننده به پارسی پاک: #ناصر_کرامت
#روز_بزرگداشت_لسانالغیب_گرامی
حافظا
خویش را با تو برابر نهادن جز نشان دیوانگی نیست. تو آن کشتی ای هستی که مغرورانه باد در بادبان افکنده است تا سینه ی دریا را بشکافد و پای بر سر امواج نهد و من آن تخته پاره ام که بی خودانه سیلی خور اقیانوسم . در دل سخن شورانگیز تو گاه موجی از پس موج دگر می زاید و گاه دریایی از آتش تلاطم می کند ، اما این موج آتشین مرا در کام خویش میکشد و فرو می برد . با این همه ، هنوز در خود جرات اندکی مییابم که خویش را مریدی از مریدان تو شمارم ؛ زیرا من نیز چون تو در سرزمینی غرق نور زندگی کردم و عشق ورزیدم.
#حافظ و #گوته
گوته ادیب نابغه آلمانی، «دیوان غربی-شرقی» خود را تحت تأثیر «دیوان حافظ» سرود، و فصل دوم آن را با نام «حافظنامه» به اشعاری در مدح حافظ اختصاص داد که از جملهٔ آنها میتوان به دو شعر زیر اشاره کرد:
حافظا، در غزلهایت میشنوم
که شاعران را بزرگ داشتهای.
بنگر که اینک پاسخی فراخورت میدهم:
بزرگ اویی است که این سپاس به بزرگداشتِ اوست.
و همچنین:
خود را با تو برابر گرفتن، حافظا
راستی که دیوانگی است!
کشتییی پُر شتاب و خروشان
به پهنهٔ پُر موج دریا در میآید،
و مغرور و دلیر به دلِ خیزابها میزند.
آن و دمی است که اقیانوس درهماش بشکند.
ولی این تختهبند پوده همچنان به پیش میراند.
در غزلهای سبکخیز و تندآهنگِ تو
خنکای سیال دریا است،
و فورانِ کوهوار آتش نیز.
و گدازهها مرا در خود غرق میکنند.
با این همه خیالی نیز درونم را میآکند
و شجاعتام میبخشد.
مگر نه آنکه من نیز در سرزمینِ خورشید
زیسته و عشق ورزیدهام!
@farzandan_parsi
حافظا
خویش را با تو برابر نهادن جز نشان دیوانگی نیست. تو آن کشتی ای هستی که مغرورانه باد در بادبان افکنده است تا سینه ی دریا را بشکافد و پای بر سر امواج نهد و من آن تخته پاره ام که بی خودانه سیلی خور اقیانوسم . در دل سخن شورانگیز تو گاه موجی از پس موج دگر می زاید و گاه دریایی از آتش تلاطم می کند ، اما این موج آتشین مرا در کام خویش میکشد و فرو می برد . با این همه ، هنوز در خود جرات اندکی مییابم که خویش را مریدی از مریدان تو شمارم ؛ زیرا من نیز چون تو در سرزمینی غرق نور زندگی کردم و عشق ورزیدم.
#حافظ و #گوته
گوته ادیب نابغه آلمانی، «دیوان غربی-شرقی» خود را تحت تأثیر «دیوان حافظ» سرود، و فصل دوم آن را با نام «حافظنامه» به اشعاری در مدح حافظ اختصاص داد که از جملهٔ آنها میتوان به دو شعر زیر اشاره کرد:
حافظا، در غزلهایت میشنوم
که شاعران را بزرگ داشتهای.
بنگر که اینک پاسخی فراخورت میدهم:
بزرگ اویی است که این سپاس به بزرگداشتِ اوست.
و همچنین:
خود را با تو برابر گرفتن، حافظا
راستی که دیوانگی است!
کشتییی پُر شتاب و خروشان
به پهنهٔ پُر موج دریا در میآید،
و مغرور و دلیر به دلِ خیزابها میزند.
آن و دمی است که اقیانوس درهماش بشکند.
ولی این تختهبند پوده همچنان به پیش میراند.
در غزلهای سبکخیز و تندآهنگِ تو
خنکای سیال دریا است،
و فورانِ کوهوار آتش نیز.
و گدازهها مرا در خود غرق میکنند.
با این همه خیالی نیز درونم را میآکند
و شجاعتام میبخشد.
مگر نه آنکه من نیز در سرزمینِ خورشید
زیسته و عشق ورزیدهام!
@farzandan_parsi
💫💫💫💫💫💫
دلبرم شاهد و طفل است و به بازی روزی
بکشد زارم و در شَرع نباشد گنهش...
🖋 #حافظ
💫💫💫💫💫💫💫💫💫
@farzandan_parsi
دلبرم شاهد و طفل است و به بازی روزی
بکشد زارم و در شَرع نباشد گنهش...
🖋 #حافظ
💫💫💫💫💫💫💫💫💫
@farzandan_parsi
🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨
مرغ دل باز هَوادار کمان ابروییست...
ای کبوتر! نگران باش که شاهین آمد...
🖋 #حافظ
@farzandan_parsi
مرغ دل باز هَوادار کمان ابروییست...
ای کبوتر! نگران باش که شاهین آمد...
🖋 #حافظ
@farzandan_parsi
برآی ای آفتاب صبح امید
که در دست شب هجران اسیرم
بگیسوی تو خوردم دوش سوگند
که من از پای تو سر بر نگیرم
#حافظ
درود پگاهتون بخیر🌺🙏🌺🙏
@farzandan_parsi
که در دست شب هجران اسیرم
بگیسوی تو خوردم دوش سوگند
که من از پای تو سر بر نگیرم
#حافظ
درود پگاهتون بخیر🌺🙏🌺🙏
@farzandan_parsi
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
صبحدم مرغِ چمن با گلِ نوخاسته گفت/
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت/
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی/
هیچ عاشق سخنِ سخت به معشوق نگفت/
#حافظ#
درود بر شما؛ پگاهتان خُرم..............
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
صبحدم مرغِ چمن با گلِ نوخاسته گفت/
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت/
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی/
هیچ عاشق سخنِ سخت به معشوق نگفت/
#حافظ#
درود بر شما؛ پگاهتان خُرم..............
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (🦅 شهباز 🦅)
استاد میرجلالالدین کزازی میفرماید:
بیگمان، اگر در سپیده دمان ادب دری فردوسی سر برنمیآورد و شاهنامه را که آغازی است در پایان و پایانی در آغاز نمیسُرود، هرگز زمینه برای پروردن و سر برآوردن سخن سالارانی چون نظامی، خاقانی، مولوی، سعدی و حافظ فراهم نمیآمد و آنان آنچه هستند نمیتوانستند بود.
آنان و دیگر نامداران شگفتیکار سخن پارسی، همگِنان، بر خوانِ هنر استاد نشستهاند و از آن است که همواره خوانگستر و پروردگرِ خویش را وامدارند و سپاسگزار .
#فردوسی #شاهنامه #مولوی #سعدی #نظامی #خاقانی #حافظ
@farzandan_parsi
بیگمان، اگر در سپیده دمان ادب دری فردوسی سر برنمیآورد و شاهنامه را که آغازی است در پایان و پایانی در آغاز نمیسُرود، هرگز زمینه برای پروردن و سر برآوردن سخن سالارانی چون نظامی، خاقانی، مولوی، سعدی و حافظ فراهم نمیآمد و آنان آنچه هستند نمیتوانستند بود.
آنان و دیگر نامداران شگفتیکار سخن پارسی، همگِنان، بر خوانِ هنر استاد نشستهاند و از آن است که همواره خوانگستر و پروردگرِ خویش را وامدارند و سپاسگزار .
#فردوسی #شاهنامه #مولوی #سعدی #نظامی #خاقانی #حافظ
@farzandan_parsi