📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه_شاهکارگرانسنگ_ادب_پارسی؛
دنباله و وابسته به بخش: (۱۶۱)
داستان: #سیاووش:
بخش: (۳)
همه نیکویی در جهان بهر تست
ز یزدان بهانه نبایدت جست
ز جم و فریدون و هوشنگ شاه
فزونی به گنج و به شمشیر و گاه
که اندر شبستان شاه جهان
نباشد شگفت از شوی ناگهان
فرستاده رفت و بدادش پیام
برآشفت زان کار او نیکنام
بدو گفت مرد شبستان نیم
مجویم که بابند و دستان نیم
دگر روز شبگیر سودابه رفت
بر شاه ایران خرامید تفت
بدو گفت کای شهریار سپاه
که چون تو ندیدست خورشید و ماه
نه اندر زمین کس چو فرزند تو
جهان شاد بادا به پیوند تو
فرستش به سوی شبستان خویش
بر خواهران و فغستان خویش
همه روی پوشیدگان را ز مهر
پر ازخون دلست و پر از آب چهر
نمازش برند و نسار آورند
درخت پرستش به بار آورند
بدو گفت شاه این سخن در خورست
برو بر تو را مهر سد مادر ست
سپهبد سیاووش را خواند و گفت
که خون و رگ و مهر نتوان نهفت
پس پردهی من تو را خواهر ست
چو سودابه خود مهربان مادر ست
تو را پاک یزدان چنان آفرید
که مهر آورد بر تو هرکت بدید
به ویژه که پیوستهی خون بود
چو از دور بیند تو را چون بود
پس پرده پوشیدگان را ببین
زمانی بمان تا کنند آفرین
سیاووش چو بشنید گفتار شاه
همی کرد خیره بدو در نگاه
زمانی همی با دل اندیشه کرد
بکوشید تا دل بشوید ز گرد
گمانی چنان برد کاو را پدر
پژوهد همی تا چه دارد به سر
که بسیاردان است و چیره زبان
هشیوار و بینادل و بد گمان
بپیچید و بر خویشتن راز کرد
از انجام آهنگ آغاز کرد
که گر من شوم در شبستان اوی
ز سودابه یابم بسی گفت و گوی
سیاووش چنین داد پاسخ که شاه
مرا داد فرمان و تخت و کلاه
کز آنجایگه که آفتاب بلند
برآید کند خاک را ارجمند
چو تو شاه ننهاد بر سر کلاه
به خوبی و دانش به آیین و راه
مرا موبدان ساز با بخردان
بزرگان و کارآزموده ردان
دگر نیزه و گرز و تیر و کمان
که چون پیچم اندر سف بدگمان
دگرگاه شاهان و آیین بار
دگر بزم و رزم و می و میگسار
چه آموزم اندر شبستان شاه
بدانش زنان کی نمایند راه
گر ایدونک فرمان شاه این بود
ورا پیش من رفتن آیین بود
بدو گفت شاه ای پسر شاد باش
همیشه خرد را تو بنیاد باش
سخن کم شنیدم بدین نیکوی
فزاید همی مغز کاین بشنوی
مدار ایچ اندیشهی بد به دل
همه شادی آرای و غم برگسل
ببین پردگی کودکان را یکی
مگر شادمانه شوند اندکی
پس پرده اندر تو را خواهرست
پر از مهر و سودابه چون مادرست
سیاووش چنین گفت کز بامداد
بییم کنم هر چه او کرد یاد
یکی مرد بد نام او هیربد
زدوده دل و مغز و رایش ز بد
که بتخانه را هیچ نگذاشتی
کلید در پرده او داشتی
سپهدار ایران به فرزانه گفت
که چون برکشد تیغ هور از نهفت
به پیش سیاووش همی رو بهوش
نگر تا چه فرماید آن دار گوش
به سودابه فرمود تا پیش اوی
نثار آورد گوهر و مشک و بوی
پرستندگان نیز با خواهران
زبرجد فشانند بر زعفران
چو خورشید برزد سر از کوهسار
سیاووش برآمد بر شهریار
برو آفرین کرد و بردش نماز
سخن گفت با او سپهد به راز
چو پردخته شد هیربد را بخواند
سخنهای شایسته چندی براند
سیاووش را گفت با او برو
بیرای دل را به دیدار نو
برفتند هر دو به یک جا به هم
روان شادمان و تهی دل ز غم
چو برداشت پرده ز در هیربد
سیاووش همی بود ترسان ز بد
شبستان همه پیشباز آمدند
پر از شادی و بزم ساز آمدند
همه جام بود از کران تا کران
پر از مشک و دینار و پر زفران
درم زیر پایش همی ریختند
اَغیغ و زبرجد برآمیختند
زمین بود در زیر دیبای چین
پر از در خوشاب روی زمین
می و رود و آوای رامشگران
همه بر سران افسران گران
شبستان بهشتی شد آراسته
پر از خوبرویان و پرخواسته
سیاوش چو نزدیک ایوان رسید
یکی تخت زرین درفشنده دید
برو بر ز پیروزه کرده نگار
به دیبا بیراسته شاهوار
بران تخت سودابه ماه روی
بسان بهشتی پر از رنگ و بوی
نشسته چو تابان سهیل یمن
سر جعد زلفش سراسر شکن
یکی تاج بر سر نهاده بلند
فرو هشته تا پای مشکین کمند
پرستار نعلین زرین بدست
به پای ایستاده سرافگنده پست
سیاووش چو از پیش پرده برفت
فرود آمد از تخت سودابه تفت
بیمد خرامان و بردش نماز
به بر در گرفتش زمانی دراز
همی چشم و رویش ببوسید دیر
نیمد ز دیدار آن شاه سیر
همی گفت سد ره ز یزدان سپاس
نیایش کنم روز و شب بر سه پاس
که کس را بسان تو فرزند نیست
همان شاه را نیز پیوند نیست
سیاووش بدانست کان مهر چیست
چنان دوستی نز ره ایزدی ست
به نزدیک خواهر خرامید زود
که آن جایگه کار ناساز بود
برو خواهران آفرین خواندند
به کرسی زرینش بنشاندند
بر خواهران بد زمانی دراز
خرامان بیمد سوی تخت باز.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه_شاهکارگرانسنگ_ادب_پارسی؛
دنباله و وابسته به بخش: (۱۶۱)
داستان: #سیاووش:
بخش: (۳)
همه نیکویی در جهان بهر تست
ز یزدان بهانه نبایدت جست
ز جم و فریدون و هوشنگ شاه
فزونی به گنج و به شمشیر و گاه
که اندر شبستان شاه جهان
نباشد شگفت از شوی ناگهان
فرستاده رفت و بدادش پیام
برآشفت زان کار او نیکنام
بدو گفت مرد شبستان نیم
مجویم که بابند و دستان نیم
دگر روز شبگیر سودابه رفت
بر شاه ایران خرامید تفت
بدو گفت کای شهریار سپاه
که چون تو ندیدست خورشید و ماه
نه اندر زمین کس چو فرزند تو
جهان شاد بادا به پیوند تو
فرستش به سوی شبستان خویش
بر خواهران و فغستان خویش
همه روی پوشیدگان را ز مهر
پر ازخون دلست و پر از آب چهر
نمازش برند و نسار آورند
درخت پرستش به بار آورند
بدو گفت شاه این سخن در خورست
برو بر تو را مهر سد مادر ست
سپهبد سیاووش را خواند و گفت
که خون و رگ و مهر نتوان نهفت
پس پردهی من تو را خواهر ست
چو سودابه خود مهربان مادر ست
تو را پاک یزدان چنان آفرید
که مهر آورد بر تو هرکت بدید
به ویژه که پیوستهی خون بود
چو از دور بیند تو را چون بود
پس پرده پوشیدگان را ببین
زمانی بمان تا کنند آفرین
سیاووش چو بشنید گفتار شاه
همی کرد خیره بدو در نگاه
زمانی همی با دل اندیشه کرد
بکوشید تا دل بشوید ز گرد
گمانی چنان برد کاو را پدر
پژوهد همی تا چه دارد به سر
که بسیاردان است و چیره زبان
هشیوار و بینادل و بد گمان
بپیچید و بر خویشتن راز کرد
از انجام آهنگ آغاز کرد
که گر من شوم در شبستان اوی
ز سودابه یابم بسی گفت و گوی
سیاووش چنین داد پاسخ که شاه
مرا داد فرمان و تخت و کلاه
کز آنجایگه که آفتاب بلند
برآید کند خاک را ارجمند
چو تو شاه ننهاد بر سر کلاه
به خوبی و دانش به آیین و راه
مرا موبدان ساز با بخردان
بزرگان و کارآزموده ردان
دگر نیزه و گرز و تیر و کمان
که چون پیچم اندر سف بدگمان
دگرگاه شاهان و آیین بار
دگر بزم و رزم و می و میگسار
چه آموزم اندر شبستان شاه
بدانش زنان کی نمایند راه
گر ایدونک فرمان شاه این بود
ورا پیش من رفتن آیین بود
بدو گفت شاه ای پسر شاد باش
همیشه خرد را تو بنیاد باش
سخن کم شنیدم بدین نیکوی
فزاید همی مغز کاین بشنوی
مدار ایچ اندیشهی بد به دل
همه شادی آرای و غم برگسل
ببین پردگی کودکان را یکی
مگر شادمانه شوند اندکی
پس پرده اندر تو را خواهرست
پر از مهر و سودابه چون مادرست
سیاووش چنین گفت کز بامداد
بییم کنم هر چه او کرد یاد
یکی مرد بد نام او هیربد
زدوده دل و مغز و رایش ز بد
که بتخانه را هیچ نگذاشتی
کلید در پرده او داشتی
سپهدار ایران به فرزانه گفت
که چون برکشد تیغ هور از نهفت
به پیش سیاووش همی رو بهوش
نگر تا چه فرماید آن دار گوش
به سودابه فرمود تا پیش اوی
نثار آورد گوهر و مشک و بوی
پرستندگان نیز با خواهران
زبرجد فشانند بر زعفران
چو خورشید برزد سر از کوهسار
سیاووش برآمد بر شهریار
برو آفرین کرد و بردش نماز
سخن گفت با او سپهد به راز
چو پردخته شد هیربد را بخواند
سخنهای شایسته چندی براند
سیاووش را گفت با او برو
بیرای دل را به دیدار نو
برفتند هر دو به یک جا به هم
روان شادمان و تهی دل ز غم
چو برداشت پرده ز در هیربد
سیاووش همی بود ترسان ز بد
شبستان همه پیشباز آمدند
پر از شادی و بزم ساز آمدند
همه جام بود از کران تا کران
پر از مشک و دینار و پر زفران
درم زیر پایش همی ریختند
اَغیغ و زبرجد برآمیختند
زمین بود در زیر دیبای چین
پر از در خوشاب روی زمین
می و رود و آوای رامشگران
همه بر سران افسران گران
شبستان بهشتی شد آراسته
پر از خوبرویان و پرخواسته
سیاوش چو نزدیک ایوان رسید
یکی تخت زرین درفشنده دید
برو بر ز پیروزه کرده نگار
به دیبا بیراسته شاهوار
بران تخت سودابه ماه روی
بسان بهشتی پر از رنگ و بوی
نشسته چو تابان سهیل یمن
سر جعد زلفش سراسر شکن
یکی تاج بر سر نهاده بلند
فرو هشته تا پای مشکین کمند
پرستار نعلین زرین بدست
به پای ایستاده سرافگنده پست
سیاووش چو از پیش پرده برفت
فرود آمد از تخت سودابه تفت
بیمد خرامان و بردش نماز
به بر در گرفتش زمانی دراز
همی چشم و رویش ببوسید دیر
نیمد ز دیدار آن شاه سیر
همی گفت سد ره ز یزدان سپاس
نیایش کنم روز و شب بر سه پاس
که کس را بسان تو فرزند نیست
همان شاه را نیز پیوند نیست
سیاووش بدانست کان مهر چیست
چنان دوستی نز ره ایزدی ست
به نزدیک خواهر خرامید زود
که آن جایگه کار ناساز بود
برو خواهران آفرین خواندند
به کرسی زرینش بنشاندند
بر خواهران بد زمانی دراز
خرامان بیمد سوی تخت باز.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه_شاهکارگرانسنگ_ادب_پارسی؛
دنباله و وابسته به بخش: (۱۶۱)
داستان #سیاوش بخش: (۳)
تو گویی به مردم نماند همی
روانش خرد برفشاند همی
سیاوش به پیش پدر شد بگفت
که دیدم به پرده سرای نهفت
همه نیکویی در جهان بهر تو ست
ز یزدان بهانه نبایدت جست
شبستان همه شد پر از گفتوگوی
که اینت سر و تاج فرهنگ جوی
ز جم و فریدون و هوشنگ شاه
فزونی به گنج و به شمشیر و گاه
ز گفتار او شاد شد شهریار
بیراست ایوان چون خرم بهار
می و بَربَت و نای سرساختند
دل از بودنیها بپرداختند
چو شب گذشت پیدا و شد روز تار
شد اندر شبستان شه نامدار
پژوهنده سودابه را شاه گفت
که این رازت از من نباید نهفت
ز فرهنگ و رای سیاووش بگوی
ز بالا و دیدار و گفتار اوی
پسند تو آمد خردمند هست
از آواز به گر ز دیدن بهست
بدو گفت سودابه همتای شاه
ندید ست بر گاه خورشید و ماه
چو فرزند تو کیست اندر جهان
چرا گفت باید سخن در نهان
بدو گفت شاه ار به مردی رسد
نباید که بیند ورا چشم بد
بدو گفت سودابه گر گفت من
پذیره شود رای را جفت من
هم از تخم خویشش یکی زن دهم
نه از نامداران برزن دهم
که فرزند آرد ورا در جهان
به دیدار او در میان مهان
مرا دخترانند مانند تو
ز تخم تو و پاک پیوند تو
گر از تخم کی آرش و کی پشین
بخواهد به شادی کند آفرین
بدو گفت این خود بکام من ست
بزرگی به فرجام نام من ست
سیاوش به شبگیر شد نزد شاه
همی آفرین خواند بر تاج و گاه
پدر با پسر راز گفتن گرفت
ز بیگانه مردم نهفتن گرفت
همی گفت کز کردگار جهان
یکی آرزو دارم اندر نهان
که ماند ز تو نام من یادگار
ز تخم تو آید یکی شهریار
چنان کز تو من گشتهام تازه روی
تو دل برگشایی به دیدار اوی
چنین یافتم اخترت را نشان
ز گفت ستاره شمر موبدان
که از پشت تو شهریاری بود
که اندر جهان یادگاری بود
کنون از بزرگان یکی برگزین
نگه کن پس پردهی کی پشین
به خان کی آرش همان نیز هست
ز هر سو بیرای و بپساو دست
بدو گفت من شاه را بندهام
به فرمان و رایش سرافگندهام
هرآن کس که او برگزیند رواست
جهاندار بربندگان پادشاست
نباید که سودابه این بشنود
دگرگونه گوید بدین نگرود
به سودابه زینگونه گفتار نیست
مرا در شبستان او کار نیست
ز گفت سیاوش بخندید شاه
نه آگاه بد ز آب در زیرکاه
گزین تو باید بدو گفت زن
ازو هیچ مندیش وز انجمن
که گفتار او مهربانی بود
به جان تو بر پاسبانی بود
سیاووش ز گفتار او شاد شد
نهانش ز اندیشه آزاد شد
به شاه جهان بر ستایش گرفت
نوان پیش تختش نیایش گرفت
نهانی ز سودابهی چارهگر
همی بود پیچان و خسته جگر
بدانست کان نیز گفتار اوست
همی زو بدرید بر تنش پوست.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه_شاهکارگرانسنگ_ادب_پارسی؛
دنباله و وابسته به بخش: (۱۶۱)
داستان #سیاوش بخش: (۳)
تو گویی به مردم نماند همی
روانش خرد برفشاند همی
سیاوش به پیش پدر شد بگفت
که دیدم به پرده سرای نهفت
همه نیکویی در جهان بهر تو ست
ز یزدان بهانه نبایدت جست
شبستان همه شد پر از گفتوگوی
که اینت سر و تاج فرهنگ جوی
ز جم و فریدون و هوشنگ شاه
فزونی به گنج و به شمشیر و گاه
ز گفتار او شاد شد شهریار
بیراست ایوان چون خرم بهار
می و بَربَت و نای سرساختند
دل از بودنیها بپرداختند
چو شب گذشت پیدا و شد روز تار
شد اندر شبستان شه نامدار
پژوهنده سودابه را شاه گفت
که این رازت از من نباید نهفت
ز فرهنگ و رای سیاووش بگوی
ز بالا و دیدار و گفتار اوی
پسند تو آمد خردمند هست
از آواز به گر ز دیدن بهست
بدو گفت سودابه همتای شاه
ندید ست بر گاه خورشید و ماه
چو فرزند تو کیست اندر جهان
چرا گفت باید سخن در نهان
بدو گفت شاه ار به مردی رسد
نباید که بیند ورا چشم بد
بدو گفت سودابه گر گفت من
پذیره شود رای را جفت من
هم از تخم خویشش یکی زن دهم
نه از نامداران برزن دهم
که فرزند آرد ورا در جهان
به دیدار او در میان مهان
مرا دخترانند مانند تو
ز تخم تو و پاک پیوند تو
گر از تخم کی آرش و کی پشین
بخواهد به شادی کند آفرین
بدو گفت این خود بکام من ست
بزرگی به فرجام نام من ست
سیاوش به شبگیر شد نزد شاه
همی آفرین خواند بر تاج و گاه
پدر با پسر راز گفتن گرفت
ز بیگانه مردم نهفتن گرفت
همی گفت کز کردگار جهان
یکی آرزو دارم اندر نهان
که ماند ز تو نام من یادگار
ز تخم تو آید یکی شهریار
چنان کز تو من گشتهام تازه روی
تو دل برگشایی به دیدار اوی
چنین یافتم اخترت را نشان
ز گفت ستاره شمر موبدان
که از پشت تو شهریاری بود
که اندر جهان یادگاری بود
کنون از بزرگان یکی برگزین
نگه کن پس پردهی کی پشین
به خان کی آرش همان نیز هست
ز هر سو بیرای و بپساو دست
بدو گفت من شاه را بندهام
به فرمان و رایش سرافگندهام
هرآن کس که او برگزیند رواست
جهاندار بربندگان پادشاست
نباید که سودابه این بشنود
دگرگونه گوید بدین نگرود
به سودابه زینگونه گفتار نیست
مرا در شبستان او کار نیست
ز گفت سیاوش بخندید شاه
نه آگاه بد ز آب در زیرکاه
گزین تو باید بدو گفت زن
ازو هیچ مندیش وز انجمن
که گفتار او مهربانی بود
به جان تو بر پاسبانی بود
سیاووش ز گفتار او شاد شد
نهانش ز اندیشه آزاد شد
به شاه جهان بر ستایش گرفت
نوان پیش تختش نیایش گرفت
نهانی ز سودابهی چارهگر
همی بود پیچان و خسته جگر
بدانست کان نیز گفتار اوست
همی زو بدرید بر تنش پوست.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
Tasnife Daghe Shaghayegh-(IRMP3.IR)
Mohammad Reza Shajarian
درود هممیهنان؛
پسین آدینه خوش:
اندکی از فرهنگ بلند ایرانیان،
«واژه شناسی.»
آیا واژه ی «جمع» اَرَبی هست.!؟
واژهی «جمع» اَرَبی شدهی واژهی ایرانی«جَم» است که تازیان با افزودن واک «ع» آن را به اَرَبی نمایش میدهند.
واژهی «جَم» سبک شدهی واژهی«جَمَن»
و «جَمَن» نیز سبک شدهی واژهی پهلویِ «هَنجمن» است که به «انجمن» دگرش یافته است.
به «هَنجمن، هَنبار و انبار» نیز میگویند.
پس در مییابیم واژگان مجموعه، اجتماع، مجمع
وآنجه که در زبان اَرَبی از بُن واژهی«جَم» ساخته شد همه ایرانی هستند.
«ما روشنای زیبای سپیده دَم تاریخیم.»
پاینده ایران سرافراز.🌷💐
خاک پای فرهنگ سُتوار ایران
«#آرتاباز.»
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
پسین آدینه خوش:
اندکی از فرهنگ بلند ایرانیان،
«واژه شناسی.»
آیا واژه ی «جمع» اَرَبی هست.!؟
واژهی «جمع» اَرَبی شدهی واژهی ایرانی«جَم» است که تازیان با افزودن واک «ع» آن را به اَرَبی نمایش میدهند.
واژهی «جَم» سبک شدهی واژهی«جَمَن»
و «جَمَن» نیز سبک شدهی واژهی پهلویِ «هَنجمن» است که به «انجمن» دگرش یافته است.
به «هَنجمن، هَنبار و انبار» نیز میگویند.
پس در مییابیم واژگان مجموعه، اجتماع، مجمع
وآنجه که در زبان اَرَبی از بُن واژهی«جَم» ساخته شد همه ایرانی هستند.
«ما روشنای زیبای سپیده دَم تاریخیم.»
پاینده ایران سرافراز.🌷💐
خاک پای فرهنگ سُتوار ایران
«#آرتاباز.»
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
باردیگر درود.
با پیشکش سخنی دیگر از فرزانه بی همتای توس، #فردوسی_بزرگ.
هفتهای را که در آغاز آن هستیم،
سراسر مهر و امید برای همگان آرزودارم.
در پناه یزدان پاک.
مهرورزتان: #سیرووس_حامی.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
با پیشکش سخنی دیگر از فرزانه بی همتای توس، #فردوسی_بزرگ.
هفتهای را که در آغاز آن هستیم،
سراسر مهر و امید برای همگان آرزودارم.
در پناه یزدان پاک.
مهرورزتان: #سیرووس_حامی.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
#زیباییهای_زبان_پارسی:
من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر
من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش..!
در برگ۲۰۰ برگزیده سرودههای زنده یاد نادر نادرپور که به شماره ۱۴۰۶ به تاریخ: ۱۰ر۱۰ر۵۱
در کتابخانه ملی به چاپ رسیده و چاپ کنندهی آن نیز سازمان کتابهای جیبی بوده است.
زیر با نام «پنجره خاموش» آمده است:
«من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر
من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش»
#مولوی...؟؟!!
هماکنون آن که بدبختانه سراینده در یادکرد نام گوینده سرود دچار اشتباه شده و در چاپ تازهی نوشتههای ایشان هم که به وسیله انتشارات نگاه دوباره باز هم به اشتباه سرود یاد شده به مولوی وابسته داده شده است با آنکه این بیت را دانشمند دهخدا در کلید واژه «خواب دیده»
از رساله«مجدیه» نوشته حاج میرزا محمدخان لواسانی( مجدالملک) درگذشته به سال ۱۲۹۸ هجری قمری می داند که من پس از ۲۰ سال جستجو، آن را پیدا کردهام، با نگرش به اینکه در شبکه جهانی( اینترنت) و جاهای دیگر هم این وابستگی را بسیاری از آن مولانا دانستهاند،
جا دارد این لغزش ویرایش و نام حاج میرزا محمدخان لواسانی به نام سُراینده نوشته شود.
امراله ترکمان بوترابی.
گردانندهی پیشین ستاد پژوهش و نوشته های ناجا.
کمترین: #بزرگمهر_صالحی.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر
من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش..!
در برگ۲۰۰ برگزیده سرودههای زنده یاد نادر نادرپور که به شماره ۱۴۰۶ به تاریخ: ۱۰ر۱۰ر۵۱
در کتابخانه ملی به چاپ رسیده و چاپ کنندهی آن نیز سازمان کتابهای جیبی بوده است.
زیر با نام «پنجره خاموش» آمده است:
«من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر
من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش»
#مولوی...؟؟!!
هماکنون آن که بدبختانه سراینده در یادکرد نام گوینده سرود دچار اشتباه شده و در چاپ تازهی نوشتههای ایشان هم که به وسیله انتشارات نگاه دوباره باز هم به اشتباه سرود یاد شده به مولوی وابسته داده شده است با آنکه این بیت را دانشمند دهخدا در کلید واژه «خواب دیده»
از رساله«مجدیه» نوشته حاج میرزا محمدخان لواسانی( مجدالملک) درگذشته به سال ۱۲۹۸ هجری قمری می داند که من پس از ۲۰ سال جستجو، آن را پیدا کردهام، با نگرش به اینکه در شبکه جهانی( اینترنت) و جاهای دیگر هم این وابستگی را بسیاری از آن مولانا دانستهاند،
جا دارد این لغزش ویرایش و نام حاج میرزا محمدخان لواسانی به نام سُراینده نوشته شود.
امراله ترکمان بوترابی.
گردانندهی پیشین ستاد پژوهش و نوشته های ناجا.
کمترین: #بزرگمهر_صالحی.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#واژگان_پارسی؛
#بخش_سیسد_و_نود_و_سوم:
۳۹۳
⚠️#فرزندان_ایران:
بکاربردن واژگان پارسی برای ایرانیان نه تنها هیچ نگرانی و سرشکستگی ندارد و دشمنی با دیگر زبانها نیست،
افزون بر این تنها فرهنگ میتواند کوششی گرانسنگ و خردمندانه برای پاسداری از زبان زیبای پارسی باشد.
دیدگاه بزرگان فرهنگ پارسی این است که:
💎پاسداری کنیم زبان و فرهنگ پارسی را.
به هر روی تنها «زبان» میتواند ابزار گسترش
این هنجار باشد که شالودهی سازهی فرهنگی مردم ایران به شمار میآید....
اینک در کدامین گفتمان و پویش و در کدام دورهی تاریخی، زبان ملی به پویایی به پایان خواهد رسید.؟
هنگامی که نظامی میگوید:
«همه عالم تن است و ایران دل»
سخنی همسو با راستینگی فرایند فرهنگ ایرانی به میان آورده که نشان از ژرفای دستاوردی بهنام «ایران بزرگ فرهنگی» است.
پس در چه بازهی زمانی این «دل» تپندهی گیتی به زبان خواهد آمد تا جانمایه اِشغ(عشق) و داد و خرد را در رگ باشندگانش روانه کند.؟!
⚠️از این پس:
۱- واژگان پارسی «استوار، پایدار»
بجای واژه تازی «راسخ»
۲- واژگان پارسی «خرسند، خشنود»
بجای واژه تازی «راضی»
۳- واژگان پارسی «بازده، کارکرد»
بجای واژه بیگانه فرانسه «راندمان»
۴- واژه پارسی «گوینده»
بجای واژه تازی «راوی»
۵- واژگان پارسی «چهارپاره، چارانه»
بجای واژه تازی «رباعی»
۶- واژه پارسی «بخشاینده»
بجای واژه تازی «رحمان»
۷- واژه پارسی «رده»
بجای واژه تازی «ردیف»
۸- واژه پارسی «روزی»
بجای واژه تازی «رزق»
۹- واژه پارسی «ته نشینی»
بجای واژه تازی «رسوب»
۱۰- واژه پارسی «رخنه کردن»
بجای واژه تازی «رسوخ»
۱۱- واژگان پارسی «پیام آور، فرستاده»
بجای واژه «رسول»
۱۲- واژگان پارسی «دریافت، کننده گیرنده»
بجای واژه بیگانه انگلیسی «ریسیور.»
به: ✍
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
#بخش_سیسد_و_نود_و_سوم:
۳۹۳
⚠️#فرزندان_ایران:
بکاربردن واژگان پارسی برای ایرانیان نه تنها هیچ نگرانی و سرشکستگی ندارد و دشمنی با دیگر زبانها نیست،
افزون بر این تنها فرهنگ میتواند کوششی گرانسنگ و خردمندانه برای پاسداری از زبان زیبای پارسی باشد.
دیدگاه بزرگان فرهنگ پارسی این است که:
💎پاسداری کنیم زبان و فرهنگ پارسی را.
به هر روی تنها «زبان» میتواند ابزار گسترش
این هنجار باشد که شالودهی سازهی فرهنگی مردم ایران به شمار میآید....
اینک در کدامین گفتمان و پویش و در کدام دورهی تاریخی، زبان ملی به پویایی به پایان خواهد رسید.؟
هنگامی که نظامی میگوید:
«همه عالم تن است و ایران دل»
سخنی همسو با راستینگی فرایند فرهنگ ایرانی به میان آورده که نشان از ژرفای دستاوردی بهنام «ایران بزرگ فرهنگی» است.
پس در چه بازهی زمانی این «دل» تپندهی گیتی به زبان خواهد آمد تا جانمایه اِشغ(عشق) و داد و خرد را در رگ باشندگانش روانه کند.؟!
⚠️از این پس:
۱- واژگان پارسی «استوار، پایدار»
بجای واژه تازی «راسخ»
۲- واژگان پارسی «خرسند، خشنود»
بجای واژه تازی «راضی»
۳- واژگان پارسی «بازده، کارکرد»
بجای واژه بیگانه فرانسه «راندمان»
۴- واژه پارسی «گوینده»
بجای واژه تازی «راوی»
۵- واژگان پارسی «چهارپاره، چارانه»
بجای واژه تازی «رباعی»
۶- واژه پارسی «بخشاینده»
بجای واژه تازی «رحمان»
۷- واژه پارسی «رده»
بجای واژه تازی «ردیف»
۸- واژه پارسی «روزی»
بجای واژه تازی «رزق»
۹- واژه پارسی «ته نشینی»
بجای واژه تازی «رسوب»
۱۰- واژه پارسی «رخنه کردن»
بجای واژه تازی «رسوخ»
۱۱- واژگان پارسی «پیام آور، فرستاده»
بجای واژه «رسول»
۱۲- واژگان پارسی «دریافت، کننده گیرنده»
بجای واژه بیگانه انگلیسی «ریسیور.»
به: ✍
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸روز یکشنبه:
📌 ۲۵ اردیبهشت🐃 ۲۵ / ۰۲/ ۱۴۰۱
📌 ۱۵ می 👫 ۲۰۲۲ - ۲۰۲۲/۰۵/۱۵
🖌📖 رویدادهای امروز.
🗓 روز پاسداشت زبان پارسی
و روز بزرگداشت.
#فردوسی_بزرگ.
🗓 روز جهانی خانواده
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
📌 ۲۵ اردیبهشت🐃 ۲۵ / ۰۲/ ۱۴۰۱
📌 ۱۵ می 👫 ۲۰۲۲ - ۲۰۲۲/۰۵/۱۵
🖌📖 رویدادهای امروز.
🗓 روز پاسداشت زبان پارسی
و روز بزرگداشت.
#فردوسی_بزرگ.
🗓 روز جهانی خانواده
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍃🌺🌿🌸🍃🍄🍀🌻🍒
🌻🍃🌸🍀🌺🍃🍓
🌲🌷🍃🌼🍏
🌞🌿🌺🍒
🍃🍄🫑
🌺🍏
🌻
۱۴۰۱ / ۰۲ / ۲۵
#اردیبهشت زندگیتان گل ارغوان باد.
بلند بامدادتان نیکو.
ای آفتاب تابان ما،
بی تو به هیچ چیزی امیدی نیست.
پس بر بال نسیم دلنواز بامدادی سوار میشویم،
تا امیدواری بر زندگی ما ببارد.
و بر بادبانِ برافراشته بَلَمی که در آنسوترهای سرزمین ما میچرخند میسپاریم تا گیسوی آشفته گندمزاران را در آهنگ باد همچون پرچمِ
دوستی در دشت و هامون خوشبختی برافراشته نگهدارد چون در آنسوی دشتها بهشتی ست،
با هزاران امید.
ما در کدامین نسیم بامدادی پروانهها
را پرواز میدهیم.؟
تا در باغی پُر از گلهای نرگس شاخهای
بچینیم و به دوستان پیشکش نماییم.!
تا هر بامداد گُلهای 🌻آفتابگردان،
در پیشگاه آفتاب دستی تکان دهند.!!
باغچه زندگیتان پُرگُل،
جان و جهانتان جاودان باد.
به ✍:
#سیــاه_منـصـور.
🌲 📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌳🌺 🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌻🍒🍏
🌿🌼🍅🥦
🌷☘🌹🍏🍊
🍃🌼🌿🍄🍎🌹
🌕🍃🌸🍀🌻🍒🌼
🍃🌺🌳🌷🌿🌸🍃🌹🥭🎋
🌻🍃🌸🍀🌺🍃🍓
🌲🌷🍃🌼🍏
🌞🌿🌺🍒
🍃🍄🫑
🌺🍏
🌻
۱۴۰۱ / ۰۲ / ۲۵
#اردیبهشت زندگیتان گل ارغوان باد.
بلند بامدادتان نیکو.
ای آفتاب تابان ما،
بی تو به هیچ چیزی امیدی نیست.
پس بر بال نسیم دلنواز بامدادی سوار میشویم،
تا امیدواری بر زندگی ما ببارد.
و بر بادبانِ برافراشته بَلَمی که در آنسوترهای سرزمین ما میچرخند میسپاریم تا گیسوی آشفته گندمزاران را در آهنگ باد همچون پرچمِ
دوستی در دشت و هامون خوشبختی برافراشته نگهدارد چون در آنسوی دشتها بهشتی ست،
با هزاران امید.
ما در کدامین نسیم بامدادی پروانهها
را پرواز میدهیم.؟
تا در باغی پُر از گلهای نرگس شاخهای
بچینیم و به دوستان پیشکش نماییم.!
تا هر بامداد گُلهای 🌻آفتابگردان،
در پیشگاه آفتاب دستی تکان دهند.!!
باغچه زندگیتان پُرگُل،
جان و جهانتان جاودان باد.
به ✍:
#سیــاه_منـصـور.
🌲 📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌳🌺 🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌻🍒🍏
🌿🌼🍅🥦
🌷☘🌹🍏🍊
🍃🌼🌿🍄🍎🌹
🌕🍃🌸🍀🌻🍒🌼
🍃🌺🌳🌷🌿🌸🍃🌹🥭🎋
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
#فردوسی_بزرگ:
شاهنامه را سرود تا ایرانیان باورها و شیوه زندگی و بنیادهای سرافرازی و خوشبختی گذشتگان را بشناسند و بدانند:
که: «گیتی بدآغاز چون داشتند؛
که ایدون به ما خوار بگذاشتند!؟
چگونه سر آمد به نیک اختری؛
بر ایشان بر آن روز گندآوری.!؟»
خرد بزرگ نیاکان ستوده باد؛
و یاد و نام فردوسی فرزانه جاوید.!
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
شاهنامه را سرود تا ایرانیان باورها و شیوه زندگی و بنیادهای سرافرازی و خوشبختی گذشتگان را بشناسند و بدانند:
که: «گیتی بدآغاز چون داشتند؛
که ایدون به ما خوار بگذاشتند!؟
چگونه سر آمد به نیک اختری؛
بر ایشان بر آن روز گندآوری.!؟»
خرد بزرگ نیاکان ستوده باد؛
و یاد و نام فردوسی فرزانه جاوید.!
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
#زیباییهای_زبان_پارسی:
ای زبان پارسی ای بیکران
ای بلند و پهن همچون آسمان.
بامداد است چشم گشودهام آوای ساعت است نه، آآوای دوره گرد است نه، خوب که گوش می کنم سدای چکاچک شمشیر و ویژ ویژ باد است و نیزههایی که مغز مرا سرشار کردهاند،
با آوای یکدست سُم اسبهایی که تاخته اند تا سرزمینی بنام ایران بماند.
تا ما باشیم و ایرانی باشد و نشانه هایی بر جای
بی گمان آن سوار بادپایی که نامه آن ناموران را همراه زیبایی های دلانگیز به ما رسانده است سپهسالار آسمان گیتی ما (( #فردوسی_بزرگ.)) است.
ساده بگویم یکی از ستونهایی که امروز خندان و شاد روز خوشی میگوییم کار سترگ او میباشد.
پیام هایش را از یاد بردهایم تنها واگویهی داستان های زیبای شاهنامه برای سرگرمی نباشیم،
دیری نخواهد گذشت که زبانی نخواهد بود که بنویسی و تپش هایت را بسنجی با آن.
زیرا بخشی بنام شکسته نویسی، بخش دیگری بنام وام واژه از زبانهای بیگانه برباد می رود.
آنگاه چه خواهی نوشت تو. ؟
چه خواهند گفت فرزندان ما.؟؟
تو که همهی زیباییهای هستی در رنگین کمان زبان پارسی پنهان است .
بایست نوشت و آفرید.
زبان پارسی زاینده و پویا است و توانمندیهای فراوانی در زمینه ی واژه سازی دارد.
باید این توانش ها بکار گرفته شوند و بدین سان زبان پارسی بی نیازی خود را بنمایاند.
با ندانم کاری چرخ هایش را از کار نیندازیم.
نگهداشت زبان از گزند روزگار پیام آن فرزانهی بزرگ ویکی از پیام های آن نامه سُترگ ورجاوند است.
پژوهشگر فرهنگ و زبان پارسی
#بزرگمهر_صالحی.،،،۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹ خورشیدی.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
ای زبان پارسی ای بیکران
ای بلند و پهن همچون آسمان.
بامداد است چشم گشودهام آوای ساعت است نه، آآوای دوره گرد است نه، خوب که گوش می کنم سدای چکاچک شمشیر و ویژ ویژ باد است و نیزههایی که مغز مرا سرشار کردهاند،
با آوای یکدست سُم اسبهایی که تاخته اند تا سرزمینی بنام ایران بماند.
تا ما باشیم و ایرانی باشد و نشانه هایی بر جای
بی گمان آن سوار بادپایی که نامه آن ناموران را همراه زیبایی های دلانگیز به ما رسانده است سپهسالار آسمان گیتی ما (( #فردوسی_بزرگ.)) است.
ساده بگویم یکی از ستونهایی که امروز خندان و شاد روز خوشی میگوییم کار سترگ او میباشد.
پیام هایش را از یاد بردهایم تنها واگویهی داستان های زیبای شاهنامه برای سرگرمی نباشیم،
دیری نخواهد گذشت که زبانی نخواهد بود که بنویسی و تپش هایت را بسنجی با آن.
زیرا بخشی بنام شکسته نویسی، بخش دیگری بنام وام واژه از زبانهای بیگانه برباد می رود.
آنگاه چه خواهی نوشت تو. ؟
چه خواهند گفت فرزندان ما.؟؟
تو که همهی زیباییهای هستی در رنگین کمان زبان پارسی پنهان است .
بایست نوشت و آفرید.
زبان پارسی زاینده و پویا است و توانمندیهای فراوانی در زمینه ی واژه سازی دارد.
باید این توانش ها بکار گرفته شوند و بدین سان زبان پارسی بی نیازی خود را بنمایاند.
با ندانم کاری چرخ هایش را از کار نیندازیم.
نگهداشت زبان از گزند روزگار پیام آن فرزانهی بزرگ ویکی از پیام های آن نامه سُترگ ورجاوند است.
پژوهشگر فرهنگ و زبان پارسی
#بزرگمهر_صالحی.،،،۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹ خورشیدی.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نمایشی تازه از توپهای پر نیرومند و پُرتوان ۱۵۵ میلمتری M777 آمریکا،
که ارتش اوکراین بکار گرفته است.
چگونگی کاربرد و فروش جنگافزارهای آمریکای جهانخوار.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
که ارتش اوکراین بکار گرفته است.
چگونگی کاربرد و فروش جنگافزارهای آمریکای جهانخوار.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
دربارهٔ فردوسی و محیط اجتماعی او/ زریاب خویی
@shafiei_kadkani
چرا شاهنامهی #فردوسی_بزرگ:
برای مردمِ ایران ارزشمند است.؟
شادروان استاد: #مجتبی_مینوی.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
برای مردمِ ایران ارزشمند است.؟
شادروان استاد: #مجتبی_مینوی.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یک رادیوی شگفتانگیز مانند کُره زمین که با گذاشتن روی یک کشور یا شهر دلخواه به،
ایستگاه رادیویی آنجا را شنید و بهگوش داد.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
ایستگاه رادیویی آنجا را شنید و بهگوش داد.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
زیبا #زیباییهای_زبان_مادری من.!!!
♻️ درباره ریشه و واژه #سیل(نگاه) در زبان لُری؛
آیا برگرفته از عربی یا انگلیسی است.؟
✍ استاد #ولی_یعقوبی، سامنِ ملایر.
🤚درود و وخت خوش؛
ریشهی واژهی لُری 👁 سِیل:
به چم= نگاه، نگاه کن.
👀 ساٛیل (سِیل) ۔ seyl: نگاه
در خُتَنی (یکی از زبانهای ایرانی سکایی):
say, sey, sad«به چشم آمدن، پدیدارشد»
سُغدی: sig, si» «به چشم آمدن، پدیدارشدن.»
فارسی باستان: sad «درنگاه آمدن»
اوستایی: ستاک آن sand بوده که به چم «پدیدارشدن، به چشم آمدن» است.
ستاکِ sand دارای یک فونِم (تکواج)میانی «n» است و در بررسی کارواژهها «n» میافتد و به sad دگرگون میشود برای نمونه sadayeti به چم پدیدارمیشود،.
واژهی پسند، پسندیدن ازهمین ریشهی sand می آید، «pati sand: درنگاه آمدن، خوب به چشم آمدن.»
بخش پایانی واژه se یا sey در بُن «ad» بوده که به ay یا ey دگرگون شده و به ریخت say یا sey درآمده ودربرخی از زبانهای ایرانی یک «L» به آن افزوده شده و به Seyl دگرگون شده، seyl از پروتوایرانی sand و sad ریشه گرفته که به چم «پدیدارشدن، به چشم رسیدن» است و ریشهی آن نه به «سِیر» عربی و نه به «see» انگلیسی(se سِه: نگاه) پیوند داده میشود.
(دکتر محمد حیدری ملایری.)
ولی یعقوبی «سامن_ملایر.»
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
♻️ درباره ریشه و واژه #سیل(نگاه) در زبان لُری؛
آیا برگرفته از عربی یا انگلیسی است.؟
✍ استاد #ولی_یعقوبی، سامنِ ملایر.
🤚درود و وخت خوش؛
ریشهی واژهی لُری 👁 سِیل:
به چم= نگاه، نگاه کن.
👀 ساٛیل (سِیل) ۔ seyl: نگاه
در خُتَنی (یکی از زبانهای ایرانی سکایی):
say, sey, sad«به چشم آمدن، پدیدارشد»
سُغدی: sig, si» «به چشم آمدن، پدیدارشدن.»
فارسی باستان: sad «درنگاه آمدن»
اوستایی: ستاک آن sand بوده که به چم «پدیدارشدن، به چشم آمدن» است.
ستاکِ sand دارای یک فونِم (تکواج)میانی «n» است و در بررسی کارواژهها «n» میافتد و به sad دگرگون میشود برای نمونه sadayeti به چم پدیدارمیشود،.
واژهی پسند، پسندیدن ازهمین ریشهی sand می آید، «pati sand: درنگاه آمدن، خوب به چشم آمدن.»
بخش پایانی واژه se یا sey در بُن «ad» بوده که به ay یا ey دگرگون شده و به ریخت say یا sey درآمده ودربرخی از زبانهای ایرانی یک «L» به آن افزوده شده و به Seyl دگرگون شده، seyl از پروتوایرانی sand و sad ریشه گرفته که به چم «پدیدارشدن، به چشم رسیدن» است و ریشهی آن نه به «سِیر» عربی و نه به «see» انگلیسی(se سِه: نگاه) پیوند داده میشود.
(دکتر محمد حیدری ملایری.)
ولی یعقوبی «سامن_ملایر.»
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زبان پارسی
بدهکار #فردوسی_بزرگ است.
#دکتر_دینانی
روز بزرگداشت فرزانه توس:
#فردوسی_بزرگ. فردوسی
و پاسداشت؛ #زبان_پارسی.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
بدهکار #فردوسی_بزرگ است.
#دکتر_دینانی
روز بزرگداشت فرزانه توس:
#فردوسی_بزرگ. فردوسی
و پاسداشت؛ #زبان_پارسی.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
#زیباییهای_زبان_پارسی :
بسیاری از واژگان فارسی هستند که امروزه
ديگر بهکار نمیروند، و هستند و در گذشته
هم بودند و در نوشتار کهن جايگاه ويژهی
خود را داشتند.
اگر در فرهنگستانها خواندن رسانهها
(روزنامه، هفته نامه و ماهنامه ها)،
بیشتر و بالاتر برود،
بهجای «واژهسازی»، «واژهيابی» گسترش یابد،
و گنجينههايی از واژگان نژاده و ایرانیِ پارسی پیدا خواهد شد که هم بسیار خوش اهنگاند
و هم بسیاری از اين واژگانی که ساخته میشود، زیباترند.
برای نمونه به چندی از اين واژگان و کاربرد
آنها در سرودهها و نوشتههای کهن نمار(اشاره) میشود تا خودتان داوری بفرمایید و ببینيد
آن که از یاد رفتهاند زيباتر است
يا آنکه امروزه بهرهبرداری میکنيم:
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🔆 ۱- رهنامه= نقشه گیتاشناسی(جغرافيا.)
ز خاقان بپرسيد کاين شهر کيست
به «رهنامه» در، نام اين شهر چيست ؟
#نظامی.
🔆 ۲- گرمابه زدن= حمام رفتن.
گرمابه زد و لباس پوشيد
آرام گرفت و باده نوشيد
#نظامی.
🔆 ۳- خموشانه= حقالسکوت.
خواجه امير را «خموشانه» داد
و زبان گويای او را ساکت کرد.
تاريخ اولجايتو
سد ِ دگر به «خموشانه» میدهم رشوت
نه بهر من، ز برای خدای را زنهار.
#انوری
🔆 ۴- پُرسه= تعزيت.
وارث ديگر ندارم ای محبتپيشگان
چون بميرم پُرسهی پروانه و بلبل کنيد
#سالک يزدی.
🔆 ۵- خشکبند= پانسمان.
جراحان را حاضر گردانيد
تاجراحات را «خشکبند» کردند.
#تاريخ ابن بیبی، ص ۱۹۹
🔆 ۶- شبخانه= آسايشگاه فقرا در شب. جايی که بزرگان و شاهان برای تنگدستان میساختند تا شب را در آنجا بهسر برند.
بنا کرد و نان داد و لشکر نواخت
شب از بهر درويش «شبخانه» ساخت.
#سعدی
🔆 ۷- زاده= سن و سال
مردی جوان و «زاد»ش، زير چهل وليکن
سنگين چو سنگ پيری، ديرينه و معمر
#فرخی
🔆 ۸- دوده= آل، تبار
همه مرز ايران پر از دشمن است
به هر «دوده»ای ماتم و شيون است
#فردوسی_بزرگ.
🔆 ۹- آژير= آگاه، هوشيار
سپه را نگهدار و «آژير »باش
شب و روز با ترکش و تير باش
#فردوسی_بزرگ.
🔆 ۱۰- آسمانه= سقف اتاق
تا همی آسمان توانی ديد
آسمان بين و «آسمانه» مبين
#عماره.
🔆 ۱۱- بريزيدن= ريزريز شدن، متلاشی شدن
آن مردگان در آن چهار ديوار بماندند
ساليان بسيار و جمله «بريزيدند» و خاک شدند.
ترجمهی تفسير #طبری.
🔆 ۱۲- جنابه= همزاد، دوقلو، دو کودک که به يکبار از مادر زاده شوند.
دوقلو واژهای ترکی است و درآمیخته از:
«دوق، دوغ، دُغ» به چم زادن و «لو» که؛
نشانه وابستگی در تُرکی است.
جای اندوه بسيار است که رسانههای گروهی گسترده و نامآور امروز هم به نادرستی واژهی «دو» را شمارگان فارسی «۲» میپندارند
و بر پایه آن واژگان سهقلو ، چهارقلو ، پنجقلو،
و ... را هم میسازند.!
قصه چه کنم که در ره عشق
با محنت و غم «جنابه» زاديم.
⚠️ نوشتن به:#پارسی_پاک.
به✍: #سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
بسیاری از واژگان فارسی هستند که امروزه
ديگر بهکار نمیروند، و هستند و در گذشته
هم بودند و در نوشتار کهن جايگاه ويژهی
خود را داشتند.
اگر در فرهنگستانها خواندن رسانهها
(روزنامه، هفته نامه و ماهنامه ها)،
بیشتر و بالاتر برود،
بهجای «واژهسازی»، «واژهيابی» گسترش یابد،
و گنجينههايی از واژگان نژاده و ایرانیِ پارسی پیدا خواهد شد که هم بسیار خوش اهنگاند
و هم بسیاری از اين واژگانی که ساخته میشود، زیباترند.
برای نمونه به چندی از اين واژگان و کاربرد
آنها در سرودهها و نوشتههای کهن نمار(اشاره) میشود تا خودتان داوری بفرمایید و ببینيد
آن که از یاد رفتهاند زيباتر است
يا آنکه امروزه بهرهبرداری میکنيم:
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🔆 ۱- رهنامه= نقشه گیتاشناسی(جغرافيا.)
ز خاقان بپرسيد کاين شهر کيست
به «رهنامه» در، نام اين شهر چيست ؟
#نظامی.
🔆 ۲- گرمابه زدن= حمام رفتن.
گرمابه زد و لباس پوشيد
آرام گرفت و باده نوشيد
#نظامی.
🔆 ۳- خموشانه= حقالسکوت.
خواجه امير را «خموشانه» داد
و زبان گويای او را ساکت کرد.
تاريخ اولجايتو
سد ِ دگر به «خموشانه» میدهم رشوت
نه بهر من، ز برای خدای را زنهار.
#انوری
🔆 ۴- پُرسه= تعزيت.
وارث ديگر ندارم ای محبتپيشگان
چون بميرم پُرسهی پروانه و بلبل کنيد
#سالک يزدی.
🔆 ۵- خشکبند= پانسمان.
جراحان را حاضر گردانيد
تاجراحات را «خشکبند» کردند.
#تاريخ ابن بیبی، ص ۱۹۹
🔆 ۶- شبخانه= آسايشگاه فقرا در شب. جايی که بزرگان و شاهان برای تنگدستان میساختند تا شب را در آنجا بهسر برند.
بنا کرد و نان داد و لشکر نواخت
شب از بهر درويش «شبخانه» ساخت.
#سعدی
🔆 ۷- زاده= سن و سال
مردی جوان و «زاد»ش، زير چهل وليکن
سنگين چو سنگ پيری، ديرينه و معمر
#فرخی
🔆 ۸- دوده= آل، تبار
همه مرز ايران پر از دشمن است
به هر «دوده»ای ماتم و شيون است
#فردوسی_بزرگ.
🔆 ۹- آژير= آگاه، هوشيار
سپه را نگهدار و «آژير »باش
شب و روز با ترکش و تير باش
#فردوسی_بزرگ.
🔆 ۱۰- آسمانه= سقف اتاق
تا همی آسمان توانی ديد
آسمان بين و «آسمانه» مبين
#عماره.
🔆 ۱۱- بريزيدن= ريزريز شدن، متلاشی شدن
آن مردگان در آن چهار ديوار بماندند
ساليان بسيار و جمله «بريزيدند» و خاک شدند.
ترجمهی تفسير #طبری.
🔆 ۱۲- جنابه= همزاد، دوقلو، دو کودک که به يکبار از مادر زاده شوند.
دوقلو واژهای ترکی است و درآمیخته از:
«دوق، دوغ، دُغ» به چم زادن و «لو» که؛
نشانه وابستگی در تُرکی است.
جای اندوه بسيار است که رسانههای گروهی گسترده و نامآور امروز هم به نادرستی واژهی «دو» را شمارگان فارسی «۲» میپندارند
و بر پایه آن واژگان سهقلو ، چهارقلو ، پنجقلو،
و ... را هم میسازند.!
قصه چه کنم که در ره عشق
با محنت و غم «جنابه» زاديم.
⚠️ نوشتن به:#پارسی_پاک.
به✍: #سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥🎙 🔸پیامِ دیداری استاد؛ #جلال_خالقی_مطلق:
برای بزرگداشتِ فرزانه توس #فردوسی_بزرگ.
در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۱
شاهنامه، کتاب نیست،
کتابخانه است.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
برای بزرگداشتِ فرزانه توس #فردوسی_بزرگ.
در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۱
شاهنامه، کتاب نیست،
کتابخانه است.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
🍃🌹🍃
🔷امروز؛ ☀️🕊 ☀️
🟢 به☀️روزِ پیروز وفرخ ☀️روز:
«#آسمان_ایزد» از 🌖ماه 🐃#اردیبهشت
به سال ۳۷۶۰ فروهری،🔥 مزدیسنی.
۳۷۶۰ / ۰۲ / ۲۶
🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳
🟡 برابر با ☀️روز دوشنبه: #مه_شید
به 🌞 روز ۲۶ 🐃#اردیبهشت🌖 ماه
به سال ۲۵۸۱ 👑 شاهنشاهی،
۲۵۸۱ / ۰۲ / ۲۶
🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳
⚪️ برابر با ☀️روز شنبه: #کیوان_شید
به 🌞 روز ۲۶ 🐃#اردیبهشت 🌖ماه
به سالِ ۱۴۰۱ 🌞 خورشیدی.
۱۴۰۱ / ۰۲ / ۲۶
🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳
🔴 برابر با☀️روز دوشنبه 🌖ماه 👫#مه
به 🌞روز 16 🌖ماه 👫 #می
🌲به سال 2022⛪️ ترسايى.🎄
2022 / 05 / 16
🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳
🟣 اژ آسمان نیک واراد،🌨
اژ زمین نیک رویاد،🌿
مردم راد اژش بهره باد.
#اوستا.
از آسمان نیک ببارد🌨
از زمین نیکی ها رویش کند🌿
تا نیکوکاران از آن بهرهمند گردند.
🔥#اشو_زرتشت.
🌿گیاه #هوم_نماد آسمان ایزد است.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🔷امروز؛ ☀️🕊 ☀️
🟢 به☀️روزِ پیروز وفرخ ☀️روز:
«#آسمان_ایزد» از 🌖ماه 🐃#اردیبهشت
به سال ۳۷۶۰ فروهری،🔥 مزدیسنی.
۳۷۶۰ / ۰۲ / ۲۶
🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳
🟡 برابر با ☀️روز دوشنبه: #مه_شید
به 🌞 روز ۲۶ 🐃#اردیبهشت🌖 ماه
به سال ۲۵۸۱ 👑 شاهنشاهی،
۲۵۸۱ / ۰۲ / ۲۶
🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳
⚪️ برابر با ☀️روز شنبه: #کیوان_شید
به 🌞 روز ۲۶ 🐃#اردیبهشت 🌖ماه
به سالِ ۱۴۰۱ 🌞 خورشیدی.
۱۴۰۱ / ۰۲ / ۲۶
🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳
🔴 برابر با☀️روز دوشنبه 🌖ماه 👫#مه
به 🌞روز 16 🌖ماه 👫 #می
🌲به سال 2022⛪️ ترسايى.🎄
2022 / 05 / 16
🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳
🟣 اژ آسمان نیک واراد،🌨
اژ زمین نیک رویاد،🌿
مردم راد اژش بهره باد.
#اوستا.
از آسمان نیک ببارد🌨
از زمین نیکی ها رویش کند🌿
تا نیکوکاران از آن بهرهمند گردند.
🔥#اشو_زرتشت.
🌿گیاه #هوم_نماد آسمان ایزد است.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾