#کژدم، #مار، #شير، #زنبور
نمادهاي ايين بسيار كهن #منداييان، کندهکاری
شده بر روي مهر انگشتری پیوسته به کارچویی(چاقویی) دست ساز،
كه بايد همه باورمندان گرامی به آيين مندایی، يكي از ان را به نشانه شگون و خجستگی داشته باشند.
آيين كهن مندایی يكی از آيينهای باز مانده در اَخشتَر(جنوب) ايران است كه ريشه در آيين#ميترایی دارد.
در اين آیین نام دینی فرزندان از
#تبار_مادرشان خوانده ميشود،
مانند بهمن
پسر مريم و يا سيمين دختر مريم
گردش مار، بر گِردِ چنبره و گِردی(حلقه)،
نشانِ پشتیبانی از نيروي بد و توانِ بدی آفرين است و بیگمان کسانی كه اين پشتیبانی را نداشتند #بي_مار خوانده میشدند.
#آيين_مندایی
#شاهنامه_خوانى #شاهنامه_بخوانیم_پارسی_بمانیم #ايران_شناسي #ايران_باستان
#شاهنامه.
@farzandan_parsi
نمادهاي ايين بسيار كهن #منداييان، کندهکاری
شده بر روي مهر انگشتری پیوسته به کارچویی(چاقویی) دست ساز،
كه بايد همه باورمندان گرامی به آيين مندایی، يكي از ان را به نشانه شگون و خجستگی داشته باشند.
آيين كهن مندایی يكی از آيينهای باز مانده در اَخشتَر(جنوب) ايران است كه ريشه در آيين#ميترایی دارد.
در اين آیین نام دینی فرزندان از
#تبار_مادرشان خوانده ميشود،
مانند بهمن
پسر مريم و يا سيمين دختر مريم
گردش مار، بر گِردِ چنبره و گِردی(حلقه)،
نشانِ پشتیبانی از نيروي بد و توانِ بدی آفرين است و بیگمان کسانی كه اين پشتیبانی را نداشتند #بي_مار خوانده میشدند.
#آيين_مندایی
#شاهنامه_خوانى #شاهنامه_بخوانیم_پارسی_بمانیم #ايران_شناسي #ايران_باستان
#شاهنامه.
@farzandan_parsi
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
#نکتههای_ویرایشی؛
بسیاری از واژگان پارسی هستند که امروزه ديگر بهکار نمیروند، اما هستند و در گذشته هم بودند و در نوشتارهای کهن جايگاه ويژهی خود را داشتند.
اگر در فرهنگستانها دانش و آگاهی بالاتر برود و بهجای «واژهسازی»، «واژهيابی» جایگزین شود، گنجينههايی از واژگان مِهادین (اصیل) پارسی یافته خواهد شد که هم بسیار خوش آهنگاند و هم از واژگانی که اکنون ساخته میشود، زیباترند.
برای نمونه به چندی از اين واژگان و کاربرد آنها در چامه و ادب میپردازیم تا خودتان داوری کنید و ببینيد آنکه فراموش شده زيباتر است يا آنکه امروزه به زبان میرانیم.
رهنامه= #نقشه_جغرافیا.
ز خاقان بپرسيد که اين شهر کيست
به «رهنامه» در، نام اين شهر چيست ؟
#نظامی.
گرمابه زدن= #حمام رفتن
گرمابه زد و لباس پوشيد
آرام گرفت و باده نوشيد
#نظامی.
خموشانه= #حق_السکوت
خواجه امير را «خموشانه» داد و زبان گويای او را ساکت کرد.
#تاريخ_اولجايتو.
صد ِ دگر به «خموشانه» میدهم رشوت
نه بهر من، ز برای خدای را زنهار
#انوری.
پُرسه= #تعزيت
وارث ديگر ندارم ای محبتپيشگان
چون بميرم پُرسهی پروانه و بلبل کنيد
#سالک_يزدی.
خشکبند= #پانسمان
جراحان را حاضر گردانيد تا جراحات را «خشکبند» کردند.
تاريخ ابن بیبی، (برگه ۱۹۹)
شبخانه= آسايشگاه مستمندان در شب.
جايی که بزرگان و شاهان برای تنگدستان میساختند تا شب را در آنجا بهسر برند.
بنا کرد و نان داد و لشکر نواخت
شب از بهر درويش «شبخانه» ساخت
#سعدی.
زاد= #سن و سال
مردی جوان و «زاد»ش، زير چهل وليکن
سنگين چو سنگ پيری، ديرينه و معمر
#فرخی.
دوده= #آل و #تبار
همه مرز ايران پر از دشمن است
به هر «دوده»ای ماتم و شيون است
#فردوسی_بزرگ.
آژير= آگاه، هوشيار
سپه را نگهدار و «آژير »باش
شب و روز با ترکش و تير باش
#فردوسی_بزرگ.
آسمانه= #سقف_اتاق
تا همی آسمان توانی ديد
آسمان بين و «آسمانه» مبين
#عماره
بريزيدن= ريزريز شدن، #متلاشی شدن
آن مردگان در آن چهار ديوار بماندند ساليان بسيار و جمله «بريزيدند» و خاک شدند.
برگردان و تفسير طبری.
جنابه= همزاد، #دوقلو دو کودک که به يکبار از مادر زاده شوند.
دوقلو واژهای ترکی است و مرکب از "دوق/ دوغ/ دُغ" به معنای زادن و "لو" که نشان نسبت در ترکی است.
جای شوربختی بسيار است که،
رسانههای گروهی گسترده امروز هم به نادرست "دو" را عدد پارسی "۲" میپندارند و بر اساس آن واژگان سهقلو ، چهارقلو ، پنجقلو و ... را هم میسازند.!
قصه چه کنم که در ره عشق
با محنت و غم «جنابه» زاديم.
#پارسی_گویی_پنجرهای_ست_بسوی_روشنایی.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
بسیاری از واژگان پارسی هستند که امروزه ديگر بهکار نمیروند، اما هستند و در گذشته هم بودند و در نوشتارهای کهن جايگاه ويژهی خود را داشتند.
اگر در فرهنگستانها دانش و آگاهی بالاتر برود و بهجای «واژهسازی»، «واژهيابی» جایگزین شود، گنجينههايی از واژگان مِهادین (اصیل) پارسی یافته خواهد شد که هم بسیار خوش آهنگاند و هم از واژگانی که اکنون ساخته میشود، زیباترند.
برای نمونه به چندی از اين واژگان و کاربرد آنها در چامه و ادب میپردازیم تا خودتان داوری کنید و ببینيد آنکه فراموش شده زيباتر است يا آنکه امروزه به زبان میرانیم.
رهنامه= #نقشه_جغرافیا.
ز خاقان بپرسيد که اين شهر کيست
به «رهنامه» در، نام اين شهر چيست ؟
#نظامی.
گرمابه زدن= #حمام رفتن
گرمابه زد و لباس پوشيد
آرام گرفت و باده نوشيد
#نظامی.
خموشانه= #حق_السکوت
خواجه امير را «خموشانه» داد و زبان گويای او را ساکت کرد.
#تاريخ_اولجايتو.
صد ِ دگر به «خموشانه» میدهم رشوت
نه بهر من، ز برای خدای را زنهار
#انوری.
پُرسه= #تعزيت
وارث ديگر ندارم ای محبتپيشگان
چون بميرم پُرسهی پروانه و بلبل کنيد
#سالک_يزدی.
خشکبند= #پانسمان
جراحان را حاضر گردانيد تا جراحات را «خشکبند» کردند.
تاريخ ابن بیبی، (برگه ۱۹۹)
شبخانه= آسايشگاه مستمندان در شب.
جايی که بزرگان و شاهان برای تنگدستان میساختند تا شب را در آنجا بهسر برند.
بنا کرد و نان داد و لشکر نواخت
شب از بهر درويش «شبخانه» ساخت
#سعدی.
زاد= #سن و سال
مردی جوان و «زاد»ش، زير چهل وليکن
سنگين چو سنگ پيری، ديرينه و معمر
#فرخی.
دوده= #آل و #تبار
همه مرز ايران پر از دشمن است
به هر «دوده»ای ماتم و شيون است
#فردوسی_بزرگ.
آژير= آگاه، هوشيار
سپه را نگهدار و «آژير »باش
شب و روز با ترکش و تير باش
#فردوسی_بزرگ.
آسمانه= #سقف_اتاق
تا همی آسمان توانی ديد
آسمان بين و «آسمانه» مبين
#عماره
بريزيدن= ريزريز شدن، #متلاشی شدن
آن مردگان در آن چهار ديوار بماندند ساليان بسيار و جمله «بريزيدند» و خاک شدند.
برگردان و تفسير طبری.
جنابه= همزاد، #دوقلو دو کودک که به يکبار از مادر زاده شوند.
دوقلو واژهای ترکی است و مرکب از "دوق/ دوغ/ دُغ" به معنای زادن و "لو" که نشان نسبت در ترکی است.
جای شوربختی بسيار است که،
رسانههای گروهی گسترده امروز هم به نادرست "دو" را عدد پارسی "۲" میپندارند و بر اساس آن واژگان سهقلو ، چهارقلو ، پنجقلو و ... را هم میسازند.!
قصه چه کنم که در ره عشق
با محنت و غم «جنابه» زاديم.
#پارسی_گویی_پنجرهای_ست_بسوی_روشنایی.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅