سرای فرزندان ایران.
5.01K subscribers
4.88K photos
1.49K videos
57 files
562 links
🖍📖#زبان_پارسی_را_درست_بگوییم.
#زبان_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_پارسی_را_درست_بخوانیم.
#پارسی_سخن_بگوییم، #زیبا_بنویسیم.
زبان پارسی، یکی از زیباترین زبان های‌جهان ست،
این 💎زیبای سخت جان را پاس بداریم.
🦅ب‌ه:
#سیــاه_منـصـور.
Download Telegram
📬 چاپار(پُست)
📪

در زبان انگلیسی از واژه‌ی پارسی پاس
(پاسداری،امانت داری) گرفته شده است،
در آغاز به مانک تیر چوبی یا چارچوب نگهدارنده‌ی در بود،
ولی سپس به مانک ایستگاه‌های میان راه پُستی به کار رفت.
نخستین سامانه‌ی پستی یکپارچه‌ی جهان به دستور داریوش بزرگ هخامنشی در شاهنشاهی پارس شکل گرفت.
داریوش بزرگ راه شاهی را ساخت که از پارسه آغاز می‌شد و پس از گذشتن از شوش و بابل به سارد در کناره ی دریای مدیترانه می‌رسید،
راه شاهی به درازای ۲۵۰۰ فرسنگ چاپارخانه‌های میان راهی آن، شبکه ی بی همتایی را پدید آوردند که آوازه ی آن به یونان در جهان باختر هم رسید چنان که هرودت تاریخ نویس یونانی در نسک جنگ‌های پارسی پوشینه‌ی ۸ بند ۹۸ سخنی از داریوش هخامنشی آورده که هم اکنون این سخن بر سر اداره‌ی پست نیویورک آمریکا نقش بسته است،
می‌گوید:
نه برف،
نه باران،
نه گرما و نه تاریکی شب نمی تواند
این پیک‌ها را از انجام کار شتابان‌شان باز دارد.

[[Neither Snow nor rain nor heat nor gloom of night stays these couriers from the swift completion of their appointed rounds.]]

در زبان تازی هم به پست برید می‌گویند که از واژه‌ی پارسی بردن گرفته شده است.


کمترین: #بزرگمهر_صالحی.

📚بازخن‌ها(منابع)
۱-فرهنگ واژگان اوستایی فریدون جنیدی.

۲- ریشه‌شناسی واژگان شیرین ایرانی- مجید قدیمی.

📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
سروده‌ی فردوسي بخشی از بازمانه‌های
آدمیان جهان می‌باشد.

پیش از دیده به جهان گشودن دکارت و زایش ولتر، یک چامه سرای ایرانی، فراتر از هر چیز، اندیشه و خرد را ستوده است.
دبيرجهانی يونسكو در پيامي به همايش بزرگداشت فردوسي گفت:
سروده‌های فردوسي از مرزهاي نژادی و دینی و زبانی گذشته است و به نمای بخشی از ماندگاری‌های آدمیان در‌آمده است.
به گزارش خبرنگار ايسنا؛
در بخشی از اين پيام آمده است:
‌بی گمان فردوسي يكي از چامه سرایان بزرگ سده‌های میانه است كه در جهان شناخته شده است.
نوشته‌ی بزرگ او شاهنامه، بن‌مایه‌ای در تاريخ ايران باستان است و انديشه‌‌ی نوسازی هستی فرهنگي ايران بود كه او را به سرودن اين رزم‌نامه برانگيخت.
[[فدريكو مايور]] در پيام خود درباره‌ي شاهنامه آورده است:
نسکی(كتاب)كه با ستايش خرد آغاز مي‌شود، نمي‌تواند به يك کشور يا فرهنگ مرزبسته بماند. خردي كه فردوسي آن را ستايش مي‌كند،
تنها دانایی‌نگری در پی‌یافتن رازهاي جهان باشد، نيست؛
ونکه(بلكه)فرزانشی(حکمتی)است كه از يك پریمه‌ی(تجربه‌) میانوند سرچشمه مي‌گيرد و به ما مي‌آموزد كه چگونه با سرشت خود و با ديگران در آشتی و مهربانی زندگی كنيم.
يكي از نمودهای اين خرد در نوشته‌ی خود فردوسي است.
در بخش ديگري از اين پيام آمده است:‌
اندیشه‌ی فردوسی از ستودن کارزار جنگ، گراميداشت مردم يا ملت ویژه‌ای نيست،‌
بلكه ستايشي از دادگری، مدارا، دلاوری، بخشندگی و خردمندی است.
فردوسي باكي از آن ندارد كه يك شاه ايرانی را به شوند(دلیل) خودخواهی او نكوهش كند يا يك وزير انيرانی را به شوند خردمندی و خوبی‌اش بستايَد.
چامه‌سُرا(شاعر) همانگونه كه گوینده‌ی جنگ‌ها و دشمني‌هاست، در پی برپانمودن آشتی و دوستی است.
در فراز ديگری از اين پيام با نمارش(‌اشاره) به ويژگي‌های سروده‌ی فردوسی آمده است:‌
كوشش فردوسي در نوشتار خود بر اين است كه گذشته و اکنون را با هم آشتي دهد و از آمیختن آیین‌های پيش از اسلام و دستاوردهای اسلام فرهنگ يگانه‌ای پديد آورد.


💥نوشتن به پارسی- #بزرگمهر_صالحی.
فدريكو مايور، دبير جهانی سازمان يونسكو
چهارشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۱ - ۰۶:۲۳
ایسنا خبرگزاری دانشجویان ایران.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🔅پیام شما


۱۷ ژوین برابر با ۲۸ خردادماه روز جهانی بیابان‌زدایی نام‌گذاری شده است.

بیابان‌زدایی
برگردان واژه‌ی Non-Desertification به مانک بیابانی نشدن و یا پیش‌گیری از بیابانی شدن است.
کارها و روش‌هایی است که امروزه برای سبزکاری در بیابان و جلوگیری از روند شتابناک نابودی سرزمین در برزن‌های خشک، نیمه خشک و نیمه نمناک انجام می‌شود.
چین کارهای چشم‌گیری در بیابان‌زدایی داشته‌است.
بزرگ‌ترین برنامه‌ی بیابان‌زدایی جهان در بیابان کوبکی چین انجام شده‌است.
این برنامه مایه‌ی گستردگی سفر جهانگردان به کوبکی شده و ستایش انجمن جهانی را دربرداشته است.
کوشش‌هایی که برای مهار بیابان‌زایی در ایران آغاز شده‌است، پیشینه‌ای بیش از ۵ دهه داشته و به دهه‌ی ۲۰ خورشیدی در سبزوار و خوزستان بازمی‌گردد.
تا سال ۱۳۸۸ خورشیدی ۲۶٬۱۰۰٬۰۰۰ هکتار از جنگل‌های دست‌کاشت از گونه‌های ایستا و هماهنگ با بخش‌های خشک در ایران درست شده است.
۲۸ خرداد روز جهانی رودرویی با بیابان‌زایی نامگذاری شده‌است.
درخت‌هایی که توان و ایستایش را در برابر آب‌و‌هوای بیابانی در ایران دارند بر این پایه هستند:
بنه، کنار، کهور، سمر، کرت، کوهنگ (درخت)، سلم، اکالیپتوس، اقاقیا، کاسیا، کرتکی، رمیلک.
با امید بیابان‌های سبز و چشمندازهای رنگین‌. بیابان ها را سبز می‌بینم و ستاره‌ها در کویر بر دامنه‌های کوهستان سرسبز دلم به پایکوبی برخاسته‌اند.

🔅بن مایه‌ها:
International community lauds China’s efforts towards greening of Kubuqi Desert .
۲- کتاب بیابان‌زایی و تخریب زمین نوشته‌ی مارتن دو بور، برگردان مجید کریم‌پور ریحان، دانشگاه تهران.
۳- بیابان، بیابان‌زایی و بیابان‌زدایی:
چالش‌ها و فرصت‌ها نوشته‌ی علیرضا گیتی.


فرستنده #بزرگمهر_صالحی
#روز_بیابان_زدایی گرامی باد.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌸 #زیبایی‌های_زبان_پارسی:


💥 واژه تلمّذ
تَلَمُّذ
بارها از زبان دوستان و گویشوران شنیده می شود،
آن چنانکه.
گاهی در برهم زدن اندیشه بادی بود ویرانگر برای زبان پارسی ست.

تلمّذ واژه‌ای ساختگی و دروغین در زبان پارسی است.
😉 ریشه‌اش«تِلْمیذ» است؛
و چنین واژه‌ای (تلمّذ) در فرهنگ واژگان عربی(اَلْمُعْجَم) دیده نمی‌شود.📔 
در فرهنگ واژه‌یِ عربی واژه‌ی«تَتَلْمُذ» دیده می‌شود.
ساخت چنین واژه‌ای شگفت‌انگیز است؛ زیرا نه عربی است و نه پارسی.
واژه‌ی پارسی«شاگِردی» بهترین گزینه است.
من نزد استاد شاگردی می‌کنم.
من نزد استاد تلمّذ می‌کنم. 🤔😳
خود واژه‌ی«شاگرد» کوتاه شده‌ی «شاه‌گِرد» است؛
به چَم(معنی) نوجوانی👦 که گِرد شاه 🤴می‌گردد تا دستورهایش را انجام دهد.
اندک اندک این واژه در گویش گستردگیِ یافت.!!!!

کمترین #بزرگمهر_صالحی.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
#زیبایی‌های_زبان_پارسی:

#واژه_در_گذر_زمان
واژگان می توانند فراموش شوند،
می‌توانند به گونه‌ای دیگر در آیند
و مانکی (معنی) دیگر بیابند و برخی
از واژه‌ها به شوندهای گوناگون از فهرست
واژگان دوره‌ی آینده پاک می‌شوند که،
این زدایش گاهی برای همیشه است.
ما در چند بخش به این چگونگی می‌پردازیم.

نمونه:
🔸وَخشور= پیامبر.
🔹آمیغ= آمیزش، آمیختن.
🔸خفتان= پوشاک جنگ.
🔹ملطّفه= نامه‌ی مهرآمیز.
🔸برگستوان= پوشاک رزم.
🔹سوفار= دهانه‌ی تیر.
🔸آژفنداک= رنگین کمان.
🔹خود = کلاه جنگی.
🔸خوازه= چیزی شبیه تاق پیروزی.
🔹گبر= بی دین.
🔸لاد= دیوارِ گِلی.
🔹بیوسیدن= امید داشتن، منتظر بودن.
🔸درزگیر= خیّاط.
🔹پرویزن= غربال، اَلَک.
🔸چخیدن= کوشیدن، تلاش کردن، ستیزه کردن.
🔹اَنگِشت= زغال.
🔸آشکوخیدن= سِکندری خوردن.
دنباله دارد.

کمترین #بزرگمهر_صالحی؛


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌳 #زیبایی‌های_زبان_پارسی:

تن آدمی کمان و نفس و سخن چو تیرش
چو برفت تیر و ترکش عمل کمان نماند.
#مولوی

واژگان گاهی چنان در آب فرو می‌روند که دیدنشان بسیار سخت می‌شود ولی زنده‌کردنشان سخت نیست.
به نوشته‌ی #ذبیح_بهروز،
واژه‌ی بُرج در زبان عربی برگرفته از واژه‌ی بُرگ در پارسی است که در نماهای کوشک، آبام و ماه هم نمایان است.

آبام بره= برج حمل (فروردین)
آبام گاو= برج ثریا (اردیبهشت)
آبام دو پیکر= برج جوزا (خرداد)

آبام خرچنگ= برج سرطان (تیر)
آبام شیر = برج اسد (امرداد)
آبام خوشه= برج سنبله دوشیزه (شهریور)

آبام ترازو= برج میزان (مهر)
آبام کژدم= برج عقرب (آبان)
آبام نیماسب= برج قوس (آذر)

آبام بز= برج جدی (دی)
آبام دُول= برج دلو (بهمن)
آبام ماهی= برج حوت (اسپند)

امید است که خوانندگان گرامی و پارسی زبانان بدانند که هستی هر نژاد و مردمی وابسته به هستی زبان خویش است و فرجام نابودی زبانشان همراه با نابودی ایرگان (ملت) و کشورشان خواهد بود.
از فرهنگ آنندراج.

✍️ #بزرگمهر_صالحی

📚 بن‌مایه‌ها:
۱- واژه‌یاب، ابولقاسم پرتو.
۲- زبانشناسی و کارنامه‌ی زبان پارسی، بهروز تابش.
۳- معجم المعربات الفارسیه، محمد السباعی.
۴- دیوان شمس تبریزی.



📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌳 #زیبایی‌های_زبان_پارسی:

تن آدمی کمان و نفس و سخن چو تیرش
چو برفت تیر و ترکش عمل کمان نماند.
#مولوی

واژگان گاهی چنان در آب فرو می‌روند که دیدنشان بسیار سخت می‌شود ولی زنده‌کردنشان سخت نیست.
به نوشته‌ی #ذبیح_بهروز،
واژه‌ی بُرج در زبان عربی برگرفته از واژه‌ی بُرگ در پارسی است که در نماهای کوشک، آبام و ماه هم نمایان است.

آبام بره= برج حمل (فروردین)
آبام گاو= برج ثریا (اردیبهشت)
آبام دو پیکر= برج جوزا (خرداد)

آبام خرچنگ= برج سرطان (تیر)
آبام شیر = برج اسد (امرداد)
آبام خوشه= برج سنبله دوشیزه (شهریور)

آبام ترازو= برج میزان (مهر)
آبام کژدم= برج عقرب (آبان)
آبام نیماسب= برج قوس (آذر)

آبام بز= برج جدی (دی)
آبام دُول= برج دلو (بهمن)
آبام ماهی= برج حوت (اسپند)

امید است که خوانندگان گرامی و پارسی زبانان بدانند که هستی هر نژاد و مردمی وابسته به هستی زبان خویش است و فرجام نابودی زبانشان همراه با نابودی ایرگان (ملت) و کشورشان خواهد بود.
از فرهنگ آنندراج.

✍️ #بزرگمهر_صالحی

📚 بن‌مایه‌ها:
۱- واژه‌یاب، ابولقاسم پرتو.
۲- زبانشناسی و کارنامه‌ی زبان پارسی، بهروز تابش.
۳- معجم المعربات الفارسیه، محمد السباعی.
۴- دیوان شمس تبریزی.



📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
واژگان در نزدیکی ما هستند آنها را بشناسیم

واژگان پایا و پویا:

👫ثابت= پایا.
🏃‍♀🏃متغیّر= پویا.

پوییدن واژه‌ای است که در دل خود دگرگونی دارد.
هرچیزی یا «پایا» هست یا «پویا.»
چیزی که «پویا» هست پی در پی در هال(حال) دگرگونی است.
همانند رمز «پویا» که اکنون در بانکداری به کار برده می‌شود،
و شیوایی و رسایی را در چشم‌انداز داشته باشد.
«پایا دگرگون ناپذیر ایستاده و پا بر جا.»


نگارش: #بزرگمهر_صالحی؛



📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
              🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
🍁 و پاییز
دست‌افشان و مست
می‌گذرد در باغ‌ها و
شهرها
در برزن‌ها
برگ‌های پریشان
کرشمه‌کنان و با ناز
دلِ رهگذران را پر از آشوب می‌کنند.

🍂 سراینده و فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#چکامه_پارسی

📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
              🍂🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🍁
آژیدهاک(ضحّاک)؛
پیرنگ بنیادین(طرح اصلی)

پنداشت ما در گزارش داستان آژیدهاک این است که دیوان در شاهنامه همان بومیان ایران هستند.
آژیدهاک بابلی که در شاهنامه بیور و بیوراسب شده است،
در جایگاه سرکرده بومیان ناخرسندو شورشی
در برابر فرمانروایی جمشید آریایی که در ایران راژمان(نظام) رداسی(طبقاتی) برپا کرده بود
و بومیان ایران را که کشاورز بودند
در یک رده‌ی باج دهنده و مُزدوَر کرانمند
کرده بود، شورش کرد.
بیشتر بومیان و سپاهیان به او پیوستند.

در شاهنامه می گوید:
که از هر سو شورشی برپا شده بود
و شورشیان سرانجام در زیر پرچم آژیدهاک گرد آمدند.
بدین روی گروهی از ایرانیان(آریاییان) و نیز بومیان به شاه بابل پیوستند و بر جمشید تاختند.
آژیدهاک می‌گوید با بومیان همدست می‌شوم:
یکی لشکری خواهم انگیختن
ابا دیو مردم بر آمیختن.

این که شاه اژدهاپیکر و اژدهافش خوانده شده است،
به این شوند است که مار در میانرودان نزد بابلیان و ایلامیان نمایی خدایگونه داشت.
شاید اژدهاکُشی پهلوانان افسانه‌ای ایران به یک پشتوانه نماد پیکار آریاییان با مردم میانرودان
و بومیان ایران بوده باشد.
پَن (اما) این که درفش رستم اژدها پیکر ست،
بدین شُوند است که نژاد رستم از مادر به اژدی هاک می رسد.
دستان با دختر مهراب کابلی که از نبیرگان آژیدهاک بود،
پیمان زناشویی بسته بود.
مهراب بر آن بود تا آیین آژیدهاک را زنده کند.
چنان که بعد از زایش رستم می‌گوید:
من و رستم و اسب شبدیز و تیغ
نیارد برو سایه گسترد میغ

کنم زنده آیین ضحاک را
به پی مشک سارا کنم خاک را.

در تاریخ، نبرد آریاییان با مردم سامی میانرودان
سرانجام با پیروزی کوروش بر بابل به پایان رسید.

نوشتن به پارسی پاک: #بزرگمهر_صالحی؛
بازخَن(منبع): شاهنامه‌ها.
نوشته: دکتر سیروس شمیسا.
برگ های: ۸۰۰--، ۸۰۲.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
              🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
شب چله و آیین‌های‌آن:

«چله» درازترین شب سال و نخستین شبِ زمستان و از گرامی‌ترین جشن‌ها نزد ایرانیان است.
جشن چله؛
جشن بزرگداشت «ایزد مهر» است.
«مهر» یا «میترا» یکی از ایزدان دین مزدیسنی
و نامش برابر با «دوستی» و «پیمان» است
و «خورشید» نیز نماد اوست.
جایگاه مهر که نگهبان پیمان و دوستی است چنان والاست که یکی از بخشهای اوستا، «مهریشت»، در ستایش اوست.
به شب چله «یلدا» هم می‌گویند.
در بار‌ه‌ی نام شب یلدا.
در شب یلدای مصریان باستان دوازده روز جشن می‌گرفته‌اند و می‌دانسته‌اند که شب یلدا بخشبندی سال به کوتاه ترین روز و بلندترین شب سال است و این به اوستایی می‌شده است
یار (سال)- دا(تقسیم) و نمای پهلوی و سکایی آن برابر شیوه ی دگرگونی واج ر به ل می‌شود یَل-دا. یَل (سال) که به نمای ییل از سکاها به ترکان رسیده است و یار اوستایی با year انگلیسی و ییل ترکی هم ریشه است.
خود تازیان و آشوریها شبی به نام یلدا ندارند، ایرانیها آن را از ایشان می دانند.
وابستگی شب یلدا به زایش خورشید شکست ناپذیر (ایزد مهر) در زمان رومی‌ها رویداده است
و یلدای سامی(تولد) جایی برای نمایش پیدا کرده است.
چنانکه گفته شد در پیش خود مردم سامی
شب یلدا جااُفتاده نیست و آن همانند واژه‌ی دوگلو(دو حبه) به دوغولوی ترکی(وابسته به زادن) است که ایرانیها پافشاری دارند ترکی است ولی در ترکی دوقلو گفته نمی‌شود،
ائکیز (دو تایی) گفته می‌شود.
رویهمرفته مصریهای باستان یلدا را به زایش هیچ خدایی پیوند نمی‌داده اند و آن را بخشبندی بسال می‌گرفته‌اند و این کار سال به پهلوی می‌شد یل-دا.
در شب یلدا هم گفتگواز هیچ خدایی و زایش آن نیست.
آیین رومی وابستگی شب یلدا به ایزد شکست ناپذیر(مهر) در خود ایران جایگاهی در فرهنگ و ادبسار گذشته پیدا نکرده است.
و شب چله اشاره به کشیدگی و درازی شب یلدا. یلدا به چم «زایش» است، چون این شب شب زایش ایزد مهر یا میترا به شمار می‌آمده است.
به این شب«چله» هم می‌گویند،
چرا که نشان‌دهنده‌ی آغازِ چله‌ی بزرگ است.
آن چه از آیین‌های شب چله میان همه‌ی ایرانیان بر جای مانده است شب‌نشینی در این درازترین شب سال است.
در این شب، میوه‌های پاییزی هم‌چون انار و خرمالو و هندوانه و سیب و بِه و انگورهای آویخته، زیبایی‌بخشِ خوانِ شب چله‌اند.
نهادن این میوه‌ها بر خوان شب چله «مَیَزد» نام دارد که پیشکشی‌ است به اهورامزدا.
ایرانیان به گردِ این خوان به شادی می‌نشینند.
شادی بنیادِ جشنهای ایرانی است.
انگیزه‌ی آفرینش شادی برپایه‌ی نبیگ پارسیگ (پهلوی) بُندَهش(= آغاز آفرینش) این است که اهورامزدا شادی را آفرید تا مردمان بتوانند در روزگار آمیختگی نیکی و بدی زندگی را تاب آورند و بر این پایه، شادی، خود، کاری ایزدی و گونه‌ای ستایش و سپاس از اهورامزداست و واژگونه‌ی آن اندوه و زاری اهریمنی است و ناخرسندی اهورامزدا را در پی دارد.
با چنین نگرشی، ایرانیان شب چله را،
هر چند اهریمنِ بدکنش در آن می‌تازد،
به شادی و خوشی و پایکوبی سپری می‌کنند
و می‌نووشند و گفت‌وگوو می‌کنند،
و از آن جا که با این شب زمستان آغاز می‌شود
و میوه‌ای هم دیگر پرورش نمی‌یابد این خوانِ خوراکی و میوه، پرشگوون بودند و نشانه‌ای از این که به رغم آمدن زمستان باز هم خوان‌ و خانه‌ی ایرانیان پرمیوه و پرخوراک خواهد بود.
در این میان، گاهی مادربزرگها داستانهای شیرین رووزگاران گذشته را برای خانواده بازگو می‌کنند،
و پدربزرگ یا سالخورده‌ای دیگر بخشهایی از شاهنامه‌ی فردوسی را می‌خواند.
از رزم و جنگ‌آوری پهلوانی و سرفرازی و آزادی‌خواهی ایرانیان سخن می‌گوید.
ایرانیان بدین گوونه به پیشباز«چله‌ی بزرگ» می‌روند که از یکم دی آغاز می‌شود و دهم بهمن به سر می‌آید.
در این چهل روز سرما استخوان‌سووز می‌شود
و پس از آن «چله‌ی کووچک» فرامی‌رسد که تا اسفندماه ادامه دارد و در آن سرما رو به کاستی می‌رود و نویدبخش فرارسیدن بهار است و از میان رفتن سرما و شکفتن شکووفه‌ها.



به: #بزرگمهر_صالحی.

بازخن ها(منابع):
۱- زین الاخبار گردیزی.
۲- جشن های ایرانی هاشم رضی.
۳-فرهنگ جشن های آریایی- جلال سیمایی.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
              🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
💠۴ دی‌ماه زادروز #روودکی؛
پدر چامه سرایی و ادب پارسی گرامی باد.💠


🔴#روودکی از نام آورترین سُرایندگانِ ادب پارسی،
آن‌چه که اوو را پایه گذار و پدر چامه‌ی پارسی دانسته‌اند.
پیش از وی چکامه‌ی پارسی سرووده می‌شد
ولی زیبایی و پرنیان کار #روودکی آغازگر راه پیشرفت ادبسار پارسی بود.
اوو از دووست داشتنی ترین چامه سرایان دربار سامانی بوود.
ریچارد فرای باور دارد که #روودکی در دگرگوونی دبیره(خط) از خط پهلوی به دبیره‌ی پارسی دست داشته‌است.
وی در میان چامه سرایان پارسی بسیار ارزشمند و گرامی بووده و کمتر کسی زبان به نکووهش وی گشووده‌است.

🟠اوو چامه‌ی پارسی را از پیروی از چامه سرایی تازیان جدا کرد و تراز و سنگینی(اوزان) و چارچووب‌های نوین پارسی آفرید و راه را برای پیشرفت چامه‌ی پارسی به خووبی گشوود.
چنان‌که ابوالفضل بلعمی گفته‌است «در عرب و عجم، #رودکی را نظیری نیست.»

ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺭﻩ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﺑﮕﯿﺮﯼ  
ﻋﻤﺮﺕ ﺑﻪ ﻫﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﯿﺮﯼ

ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ ﭘﯿﺮ ﺧﺮﺍﺑﺎﺕ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﭘﻨﺪ 
ﻫﺮ ﺩﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﮕﯿری

گر بر سر نفس خود امیری، مردی
بر کور و کر، ار نکته نگیری، مردی

مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده ای بگیری، مردی...
(
#رودکی)


#بزرگمهر_صالحی؛

📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
              🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
✦واژه‌های پارسی در زبان تازی:

ساس= از پارسی sas ساس از مایان(حشرات) گزنده مانند شپش و کَک، شبگَز.
ساسَم= از پارسی ساسم، sasem گدا، برهنه، از واژه‌ی اوستایی  sasi بی‌چیز، درخت سیاه آبنوس.
ساطِل= از پارسی ساتِل، شاتل، روشَنَک(شیرازی)، گیاهی است دارویی و قارچ مانند.
ساعَت= از پارسی سایه saye، تیرگی در برابر روشنایی، از اوستایی sao-ye، برگرفته از واژه‌ی سانسکریت  chaya (تیغه‌ی آفتاب، ساعت آفتابی)، تَسوُ، زمان، آوام، گَه‌نما.
ساق= از پارسی ساگ، ساگون، در هند ساکهو، نام درخت خوشبختی، بین مچ پا و زانو.

سالار= از پارسی سالار. سردار، سپهبد، در پهلوی salar، همریشه‌ی واژه‌ی سردار.
سالنامه= از پارسی سال در پهلوی  sal، سال+نامه.
سام= از پارسی سام sam، سازنده، آفریننده، از تک‌واژه ریشه‌ای و آریایی sa، سیم، نقره.
سامه= از پارسی سیم(نقره) به تلا(طلا) نیز گویند.
سالوس= از پارسی سالوس salus، فریب‌کار، دو رو، چرب زبان.

سَأو= از پارسی sav، سوی، بزرگ.
ساوَر= از پارسی سوار، asuvar اسب‌سوار، asubar اسب بار، سوار شده.
سایه= از پارسی سایه، پناه، پیراهن جلو باز.
سَبّاج= از ریشه‌ی پارسی شَبَه(سنگ سیاه و درخشان کم‌بها) شبه فروش.
سَباذِره= از پارسی سایه‌پرست، مردم خوشگذران، ولگرد و بی‌پروا.

سَبانِخ= از پارسی اسپناج، اسپناخ(اسپناج، اسفناج) برگرفته از espena مازندرانی(صادق کیا، واژه‌نامه‌ی تبری)
سباهی= از پارسی سپاهی.
سَبَت= سبَد از پارسی سَبَد.
سِبِت= از پارسی شوید.
سِبت= از پارسی سِبت، پوست پیرایی، تکه‌های چرم، دم‌پایی چرم نازک.
سَبَج= از پارسی شب، مانند شب، شبه، مرجان سیاه، مهره‌ی سیاه.
سُبجَه= از پارسی سُبجه،
شاماکجه(پیراهن شب و بی‌آستین زنان، سینهه‌بند زنان) جامه‌ی سیاه.


دنباله دارد.
#بزرگمهر_صالحی.

📜 بازخن‌ها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی- پارسی از المنجد الابجدی، نوشته‌ی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی.
۳- واژه‌نامه‌ی دهخدا.
۴- فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی، مصطفا پاشنگ.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
              🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
#زیبا‌یی‌های_زبان_پارسی:

✦ واژه‌های پارسی در زبان تازی؛
سُخ= از پارسی سَختَن(وزن)، دوازده من.
سَخت= از پارسی سَخت، پوست بُز پرداخته(چرم شده)، انبان(کیسه‌ی چرمی.)
سَختچی(عراقی)= از پارسی ساخته‌چی(نیرنگ زده) گَربَز(گرگ در پوست بز) ساخته‌گر(کسی که چیزی ساخته باشد.)
سَخته= از پارسی ساختن، نیرنگ، کلاه‌برداری.
سَختیان= از پارسی سَختیان، چرم پوست بُز.
سَختیت= از پارسی سخت، سفت، استوار.
سُخّر= از پارسی سَخیر، از گیاهان خراسانی، دارویی تلخ برای شکمبه(معده) و تب.

سَداب، سذاب= از پارسی سُداب، از گیاهان دارویی که بهره‌های بسیاری در دردهای گوارشی و بچه‌اندازی (سقط جنین) دارد
سُدَّر= از پارسی سر دَر، قایم‌باشک بچه‌ها.
سِدر= از پارسی سدر، درخت سدر.
سَدَق= از پارسی سده.
سِدِلّی= از پارسی سِه دِلِهِ(سه گَتَک، سه اتاقه)، سه گنبد.
سَذاب، سُذاب= از پارسی سُداب، از گیاهان دارویی و بسیار بدبو.
دنباله دارد.

📜 بازخن‌ها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشته‌ی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی.
۳- واژه‌نامه‌ی دهخدا.
۴- فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی، مصطفا پاشنگ.

🖍ب‌ه : #بزرگمهر_صالحی


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
        🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
✦ واژگان پارسی در زبان تازی؛


سُدَّر= از پارسی سه دَر،
ابزار بازی که با ان قمار کنند.
سِدر= از پارسی سدر، درخت سدر.
سَدَق= از پارسی سده. نام یکی از جشن های ایرانیان گرفته شده از سد اوستایی(Sata).
سِدِلی= از پارسی سه دِیرک(سه گَتَک، سه اتاقه) ،سه گُنبد.
سُذرِه= از پارسی سُدره، پیراهن زردشتیان در پانزده سالگی می پوشند.
سَدق،سَذَق= از پارسی سَدِه(جشن سده):
سَراب= از پارسی سَر اب،،سرچشمه، آب سار، دروغ.
سَراهٔ= از پارسی سَری(اوج)و یا سر اوج. برابر با تکواژ ریشه‌ای آریایی(sari) ،زیبا و دلربا
سَراج= از پارسی سَراج، چراغ، آفتاب.
سراجِه= از ریشه پارسی سَراج، چراغک.
سراخور= از پارسی سر آخور، مَرغ(علف) چهارپایان.
سُرادِق، سَردَقهِ= از پارسی سراپرده، دالان ها، چادر پنبه ای، شامیانه، دود،گَرد.
سِراط= از پارسی سَرَتَک، سرات، راه، راه رُوشن.
سَراویل، سراوین- تک سروال= از ریشه ی پارسی شلوار، زیر جامه ها.
سرای،سرایا،سَرایهٔ= از پارسی سرای،کاخ.
سِربال= از پارسی شلوار(شل= ران)
سَربَخ= از پارسی سر سَبُک، سبک برگرفته از پارسی باستان ka) - sapu)و چُست و چالاک.
سَربَست= از پارسی سربست، بیهوده، پیچیده.
دنباله دارد.

: #بزرگمهر_صالحی.

📜 بازخن‌ها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشته‌ی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی.
۳- وام واژه ها در زبان عربی،شهاب الدین احمد خفاجی مصری، ترجمه دکتر سید حمید طبیبیان.
۴- فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی، مصطفا پاشنگ.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
پویایی هر زبان زمانی آغاز می‌شود که از ایستایی دوری گزیند«ضیاالدین هاجری.»


🖋📋 واژه‌های بیگانه در دستور زبان پارسی
           «بخش نخست»
           گردآورنده: #بزرگمهر_صالحی


#ابتدا_بساکن: نخست ایستا، نخست‌جا.
#ابتر: فشرده، کوته‌واره، کوتا شده، دُم بریده.
#اجزای_فرعی: اندامه‌ها.
#اخباری(اِ): گزارشی.
#ادات: وندها، آوندها.
#ارکان_جمله: وَچَک پایه‌ها، پایه‌های گفتار.
#استقبال #مستقبل: آینده.
#استمراری: پیوسته، همارگی، پی در پی.
#اسم_اشاره: نام نشانه، نشانه نام، نَمارنام.
#اسم_آلت: ابزارنام، افزارنام، نام‌ابزار.
#اسم_بسیط_مشتق: نام ساده‌ی برگرفته، ساده نام برگرفته.
#اسم_بسیط : ساده نام، نام ساده.
#اسم_جمع: انبوهه نام، نام رَمَن، رَمَن نام، بیشال نام.
#اسم_جنس: نام گونه، گُن نام.
#اسم_خاص: نام ویژه، ویژه‌نام.
#اسم_ذات: گوهرنام، زادنام.
#اسم_عام: همه‌نام، همگان نام، نام همگانی.
دنباله دارد


🖋📋 برجسته‌ترین بازخن‌ها (منابع):
۱- پیوست‌های فرهنگ ساختاری زبان پارسی، دکترهاجری.
۲- فرهنگ نظام با ریشه‌شناسی، محمدعلی داعی‌الاسلام‌
۳- فرهنگ ریشه شناختی زبان پارسی، دکتر محمد حسن‌دوست.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🗓براے آگاهی‌رسانی:

تن آدمے ڪمان و نفس و سخن چو تیرش
چو برفت تیر و ترڪش عمل ڪمان نماند.
#مولوی

واژگان گاهے چنان در آب فرو می‌روند ڪہ دیدنشان بسیار سخت می‌شود ولے زنده‌ڪردنشان سخت نیست.
بہ نوشته‌ے ذبیح بهروز،
واژه‌ے بُرج در زبان عربے برگرفتہ از واژه‌ے بُرگ در پارسے است ڪہ در نماهاے ڪوشڪ، آبام و ماہ هم نمایان است.

آبام بره= برج حمل (فروردین)
آبام گاو= برج ثریا (اردیبهشت)
آبام دو پیڪر= برج جوزا (خرداد)

آبام خرچنگ= برج سرطان (تیر)
آبام شیر= برج اسد (امرداد)
آبام خوشہ= برج سنبلہ دوشیزہ (شهریور)

آبام ترازو= برج میزان (مهر)
آبام ڪژدم= برج عقرب (آبان)
آبام نیماسب= برج قوس (آذر)

آبام بز= برج جدے (دی)
آبام دُول= برج دلو (بهمن)
آبام ماهے= برج حوت (اسپند)

امید است ڪہ خوانندگان گرامے و پارسے زبانان بدانند ڪہ هستے هر نژاد و مردمے وابستہ بہ هستے زبان خویش است و فرجام نابودے زبانشان همراہ با نابودے ایرگان (ملت) و ڪشورشان خواهد بود.

از فرهنگ آنندراج.
✍️ #بزرگمهر_صالحی.

📚 بن‌مایه‌ها:
۱- واژه‌یاب، ابولقاسم پرتو.
۲- زبانشناسے و ڪارنامه‌ے زبان پارسے،
بهروز تابش.
۳- معجم المعربات الفارسیہ، محمد السباعی.
۴- دیوان شمس تبریزی.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌸#زیبایی‌های_زبان_پارسی:

✦ واژه‌هاے پارسے در زبان تازی؛
سَربند= از پارسے«سربند sar =زیبا+ بند،وند» ونت داراے زیبایے، واژہ‌اے در خنیا.
سرج= از پارسے سرج، زین اسب، سَرجن، سرجین، سرقین برگرفتہ از سرگین، تُپاله.
سَرجِہ= از پارسے سرچاه.
سُرخاب= از پارسے سرخ surx گلگون یڪے از رنگها از واژہ ے اوستایے suxra، پرندہ ے سرخ پَر.
سرخس= از پارسے سرخس، گیل دارو(داروے سیاہ رنگ، چوبڪے سیاہ در ڪنار دریاے ڪاسپین).
سَرد= از پارسے sard در پهلوے sart، در تازے صَرد.
سِرداب= از پارسے سَردآب( آب‌ سرد)، زیر زمینی.
سَردار= از پارسے سردار؛ سرڪردہ، فرماندہ‌ے سپاه.
سرداق= از پارسے سراپرده.
سردے= از پارسے سردے، ڪم مهری.
سَرسام= از پارسے سَرسام، بیمارے پوشش مغز و مهرہ هاے پشت(مَننَژیت).
سرسرے در گویش عراق ولگرد از پارسے سرسرے بہ مانیڪ زیباے زیبا.
سُرسور= از پارسے سیرسور، در تازے داناے بزرگ، دانشمند.
سَرطان= از پارسے ڪژدم آب، خرچنگ، بیمارے بد خیم، چَنگار.
سَرغنَد= از پارسے سرغند، از گیاهان خوشبو.
سَرَفسار= از پارسے سرافسار، زیور سر اسب.
سُرق= از پارسے سرخ، از درختچہ هاے سرخرنگ دستوارہ‌ے چوپان(عصا).
سَرَق= از پارسے سَردَہ، ابریشم سپید.
سَرَقُِع= از پارسے سرڪہ، مے ترش مزه.
🚩دنبالہ دارد.

ب‌ہ : #بزرگمهر_صالحی

📜 بازخن‌ها:
۱- فرهنگ دانشگاهے عربی- پارسے از المنجد الابجدے، نوشته‌ے لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی.
۳- وام واژہ ها در زبان عربی،شهاب الدین احمد خفاجے مصرے، ترجمہ دڪتر سید حمید طبیبیان.
۴- فرهنگ ریشہ شناسے زبان پارسے، مصطفا پاشنگ.
💎#زیبایی‌های_زبان_پارسی:

پویایے هر زبان زمانے آغاز مے‌شود
ڪہ از ایستایے دورے گزیند.
              ضیاالدین هاجری.

#پالایش_زبان_پارسی:
دستور زبان و واژگان بیگانه؛
اضافہ ے تخصیصی:» فزایش ویژگے، فزونے ویژیڪ.
اضافہ ے تشبیهی:»فزایش همانندے، فزودہ ے دیسیڪ.
اضافہ ے لفظی:» فزایش دازہ‌یے، فزون گویی(نگارنده).
اضافہ ے ملڪی(تملیڪی):»فزودہ ے آزانیڪ.
اضافی:»افزونے، فزونے، بیشی،زیادی.
اِعجام:»پنتہ گذارے، دیل گُذاری.
اعداد:»شمارها، شمارگان(نگارنده).
اِعراب:»آواگذرے، زیروزبرگذاری.
اَعلام:»نامگان ویژہ، ویژہ نام‌ها.
افراد:» ڪسان، تاها، تڪ‌ها.
افعال:» ڪَروازها(محمد حیدرے ملایرے) ڪنش‌ها، ڪارواژہ ها.
افعال تام:» ڪنش‌هاے انجامی.
افعال ربطی:» ڪنِش‌هاے پیوندی.
اقسام:» گونہ‌ها، بهرہ‌ها، جورها.
اقسام اضافه:» فزایش گونہ‌ها، گونہ‌هاے فزوده.
اقسام ماضی:» گونہ‌هاے گذشته.
اَمر:» دستور، فرمان.
اَمر حاضر:» ڪنون فرمان،فرمان ڪنونی،فرمان هندمان.
اَمرغایب:» فرمانِ اَونافت، دستور نابوده.
امری:» دستورے، فرمانی.
املا ٕ:» دیڪتہ، نویسش، درست نویسے، گفت نویس، ازیادنوشتن.
انواع:» گونہ ها، گوناگون.
اول شخص جمع:» یڪم تن چند، یڪم ڪس بیش.
اول شخص مفرد:» یڪم ڪَس تڪ.
#بزرگمهر_صالحی:

بازخن‌ها (منابع)
۱- پیوست‌هاے فرهنگ ساختارے زبان پارسے. دڪترهاجری.
۲- فرهنگ نظام با ریشہ شناسے، سید محمد علے داعے الاسلام.
۳- فرهنگ ریشہ شناختے زبان پارسے، دڪتر محمد حسن دوست.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🦅🌾🦅🌾🦅🌾
#زیبایے های_زبان_پارسی:

✦ واژه‌هاے پارسے در زبان تازی؛
سُطَط= از پارسے ستاوہ، stave فریفتارے و دروغگویے، ستمگران و ستم پیشگان،،(آنندراج)(منتهے الارب)
سَطل= از پارسے شَتَل، دَلو.
سِفار= از پارسے افسار. دهانہ بند چهار پایان.
سَفّاط(تڪ:سَفَط)= از ریش‌ے پارسے سَبَد، sabad ، پشڪے ڪوچڪ ڪہ از نے و چوب سازند، سبدگر.
سفُانِج= از ریشہ‌ے پارسے شتاب شتابان.
سِفت= از پارسے زفت(قیر)،گَژَف.
سُفتجِہ= از پارسے سفتچه،سُفتہ بازے، سُفته.
سَفَرجَل، میوہ بہ، درخت به.
سُفرِہ= از پارسے سُفرہ، خوان، سُفرا(گیلڪی).
سَفساف= از پارسے سُبوس، sabus گیاهے است از تیرہ‌ے گندمیان، سبوسہ. sabuse پوست گندم و جو.
سِفسیر= از پارسے سفسار، سمسار، از ریشہ‌ے سانسڪریت، sarin-sam ،میانجے در داد و ستد بازرگارنے سپسار، نوڪر، پیام بَر، پیڪ.
سِفَنَج= از پارسے سپنج. Se -panj ڪومہ، خانہ ے یڪ شبہ، ڪہ پالیزبانان در پالیزستان با چوب و گیاہ مے‌سازند.
سِفند= از پارسے اسفند.
سَفَندَر= از پارسے سَپَندر، از درختان همیشہ بهار.
سَفینہ= از پارسے سفینه(ڪشتی).
سِقِنطار= از پارسے سگال( اندیشہ، هوش)دار، ڪهبُد(نڪتہ سنج، دانا و آزموده.)
سُڪ= از پارسے سُڪ، چیزے میخ مانند و نوڪ تیز.
سِڪاف، سڪافه،سڪافے= از ریشہ‌ے پارسے ڪفشگر، ڪفشگری.
سِڪباج= از پارسے سِڪبا،سرڪہ با، آش سرڪہ= با برنج و یا بَلغُور.
سَڪبینَج= از پارسے سَڪبینہ، سَغبین از داروهاے گیاهی.
سُڪّر= از پارسے شَڪر از ریشہ‌ے سانسڪریت سارڪارا.....

دنبالہ دارد؛
  #بزرگمهر_صالحی.
📜 بازخن‌ها:
۱- فرهنگ دانشگاهے عربی-پارسے از المنجد الابجدے، نوشته‌ے لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی.
۳- وام واژہ ها در زبان عربی،شهاب الدین. احمد خفاجے مصرے، ترجمہ سید حمید طبیبیان.
۴- فرهنگ ریشہ شناسے زبان پارسے، مصطفا پاشنگ.

📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🦅🌾🦅🌾🦅🌾