سرای فرزندان ایران.
5.04K subscribers
5.01K photos
1.55K videos
57 files
574 links
🖍📖#زبان_پارسی_را_درست_بگوییم.
#زبان_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_پارسی_را_درست_بخوانیم.
#پارسی_سخن_بگوییم، #زیبا_بنویسیم.
زبان پارسی، یکی از زیباترین زبان های‌جهان ست،
این 💎زیبای سخت جان را پاس بداریم.
🦅ب‌ه:
#سیــاه_منـصـور.
Download Telegram
نه، مپرس از من سخن زیرا که چون پروانه‌ای
در فروغ شمع روی دوست ناپروا شدم.

۲۵ فروردین ماه روز بزرگداشت،
#عطار_نیشابوری. گرامی باد.


#عطار_نیشابوری
فریدالدین ابوحامد محمد #عطار_نیشابوری،
آوازه او به شیخ «عطّار نیشابوری» ست.
یکی از فرزانگان و سُرایندگان ایرانی سترگ و بلندپایه‌ی ادبسار پارسی.
در پایان سده‌ی ششم و آغاز سده‌ی هفتم است. او در در نیشابور زاده شد.
در زمان چیرگی چنگیز خان مغول بر خراسان بزرگ، شیخ #عطار نیز به دست لشکر مغول گرفتار گردید. گویند:
مغولی می‌خواست او را بکُشَد،
آدمی گفت: این پیر را مَکُش که به خون‌بهای او هزار درم بدهم.
عطار گفت: مَفُروش که بهتر از این مرا خواهند خرید.
لختی گذشت و آدمی دیگری گفت:
این پیر را مَکُش که به خون‌بهای او یک کیسه کاه تو را خواهم داد.
شیخ فرمایش کرد:
بفروش که بیش از این نمی‌اَرزم.
مغول از گفته او خشمناک شد و او را از پای در آورد.
روز ۲۵ فروردین درسالنمای ایران نام او آتش گرفته است....

با سخنی از مولوی نوشته ام را به پایان می برم.
من آن مولای رومی‌ام که از کِلکَم شَکِر ریزد
و لیکن در سخن گفتن غلام شیخ عطارم.

#یادش_گرامی‌باد.

#بززگمهر_صالحی.

💡@Farzandan_parsi.💡
فردوسی و شاهنامه
یا شاهنامه ی فردوسی

نخستین خاورشناس و ادب‌مندی که از روی دانش درباره‌ی فردوسی نوشته «لویی لانگلس» است که در ۱۷۸۸ ترسایی گزیده‌ای از شاهنامه را با پیش‌گفتاری بسیار ستایش‌آمیز درباره‌ی فردوسی چاپ کرده،
او نوشته است:
«اروپاییان هرگز رزمنامه.ای به زیبایی شاهنامه نسروده‌اند» (برگ ۱۴۱).
وی می‌افزاید: «در شاهنامه هر بامداد خورشید به گونه‌ای دیگر برمی‌دمد و هر شامگاه به گونه‌ای دیگر در پهنه‌ی بی‌کرانِ فراس« افق» پنهان می‌گردد؛
هر بهار گلهایی نوین با خود همراه می‌آورد و هر نسیم از سرزمینی دیگر سخن می‌گوید.
زنانِ نامورِ شاهنامه نیز جانی ستُرگ و پشتکاری بزرگ دارند.
رودابه و سیندخت و تهمینه و فرنگیس و منیژه و گُردیه و دیگران، همه زیبایی و کاردانی را درهم آمیخته‌اند و به راستی شایسته‌ی همسران دلیر خودند.
فردوسی که گویی در دل پهلوانان خود می‌زیسته، عشقها و آرزوهای آنان را نیز با گفتاری رسا و بی‌مانند ستوده است.

✍🏾 گزینش و فرستش #بززگمهر_صالحی.

@Farzandan_parsi
#زیبایی‌های_زبان_پارسی.

💥واژه های پارسی در زبان تازی.
پَلشتی- درگویش عراقی= ولگرد و بیکار.
بُلغاق= از پارسی بُلغاک، شُور،آشوب.
بُلغَندَر= از پارسی بلُغَندَر، سرسخت، بی دین ،بی بند و بار،ستایش همراه با دُشنام «واژه‌ی دو پهلو».
بُلُق= از پارسی بُلُغ سدای آب.
بلقیس= از پارسی بلُگیس، پُر گیس.
بَلکون، بالکون= از پارسی بالگون، بالکن.
بلنک= از پارسی پلنگ.
باَلَندَم بَلدام، بُلدُم= از پارسی پلی اندام.
بَلَندی، ابلندک،ابلندج= از پارسی بلندی در عربی، پَهن.
بَلَم= از پارسی بلم (زورق، قایق).
بَلُوط= از پارسی بَلوت، مازُو.

دنباله دارد.

#بززگمهر_صالحی.

بازخَن‌ها «منابع»
۱- المنجد فی الغه و الاعلام بیروت ۱۹۸۷
۲- معجم المعربات محمد التنوجی
۳-واژنامه ی دهخدا.

💡@Farzandan_parsi.💡
سنت بوو*، نویسنده‌ی نامی فرانسه،
در نوشتاری درباره‌ی فردوسی، می‌نویسد: «خواندن شاهنامه دست آویزی می‌شود که فرانسویان از خودپسندی و بزرگ‌نمایی بی‌جای خود دست بشویند، چراکه خودپسندی زاییده‌ی نادانی است، نادانی درباره‌ی آن چه دیگران دارند.
آدمی آن چه را خود دارد همواره بزرگ می‌پندارد و از این رو بر خویش می‌بالد.
من هر گاه از گردش روزگار خسته می‌شوم به خواندن درباره‌ی ایران و یا چین می‌پردازم تا از خودپسندی و خودخواهی در زنهار«امان» بمانم، به ویژه ایرانیان که مَنشی چامه سرایانه دارند ستایش مرا بیشتر برمی‌انگیزند»
(Premiers Lundis، برگ ۳۳۳)
او می‌نویسد: «شاهنامه‌ی فردوسی و هانری‌نامه‌ی ولتر (رزمنامه‌ای که ولتر در ستایش هانری چهارم سروده) را با هم بخوانیم تا دوگانگی آنها را دریابیم.
ناهم‌سانی چنان است که بخواهیم شکوه و بزرگی رود پرخروش گَنگ را با یکی از تالاب‌های کاخ ورسای همانند کنیم!»
(همان، برگ ۳۴۴)

#بززگمهر_صالحی.

*شارل-اوگوستن سنت-بوو (به فرانسوی: Charles-Augustin Sainte-Beuve) نویسنده، چامه سرا و پرژنگر «منتقد»ادبی سده‌ی نوزدهم ترسایی فرانسه است.

💡@Farzandan_parsi.💡
#زیبایی‌های_زبان_پارسی.

💥واژه های پارسی در زبان تازیان.


پلٌهَ= از پارسی پله ،باران سخت پاییزی
بُلّهنیه= از پارسی بالانه، فراخی و خوشی زندگی
بَلهَوَر= از پارسی بالاوَر، دارای بلندی و فراخی
بَلودان= از پارسی پُلُودان، جایی است در دمشق.
بُلهَوَس= از پارسی بُل= بسیار،هوس= شهوت
بلیج= از پارسی بیلچه ی کشتی، پاروی کشتی
بلید= از پارسی پلید،نجس، کودن
بَلَیلَج= از پارسی و یونانی: بَلیلِه هزار وَلَک «گیلکی»،از گیاهان دارویی
بَم= از پارسی بَم، سدای بَم، سیم دُرُشت تار. سدای کلُفت و پایین
بَنادِر= از پارسی بندرها
بَنادِره= از پارسی بُندارها،، محتکران.

دنباله دارد.

#بززگمهر_صالحی.

بازخَن‌ها: «منابع»
۱- المنجد فی الغه و الاعلام بیروت ۱۹۸۷
۲- معجم المعربات محمد التنوجی
۳-واژنامه ی دهخدا.

💡@Farzandan_parsi.💡
#زیبایی‌های_زبان_پارسی؛

💥واژه های پارسی در زبان عربی

بَندَر= از پارسی بندر.
بُن= از پارسی بَن، بَنکَ «قهوه».
بُنج= از پارسی بُنگ، بُن و بُنِه، ریشه.
بُنج= از پارسی بَنک،سبزک «حشیش»داروی هوش بُر.
بنَجَره= از پارسی پنجره.
بنچر(عراقی) از پارسی پنچر، سوراخ شدن.
بَنجگان= از پارسی پنجگان، پنبه‌ی توپی شده در پنبه زنی.
بَنجُکَکَشِت= از پارسی پنج انگُشت، میخک.

دنباله دارد.

#بززگمهر_صالحی.

بازخَن ها «منابع»
۱- المنجد فی الغه و الاعلام بیروت ۱۹۸۷
۲- معجم المعربات محمد التنوجی
۳-واژنامه ی دهخدا.

💡@Farzandan_parsi.💡
#زیبایی‌های_زبان_پارسی.

💥واژگان پارسی در زبان تازیان.

بَنَفسج= از پارسی بنفشه، بنفش.
بُنک= از پارسی بُن، پاسی از شب.
بنکان، بنکام= از پارسی پنگان «ساعت شنی» فنجان.
بَنیقه= از پارسی بَنیک لبه ی پیراهن.
بَواسیر= از پارسی باسُور، بَواسیر، باژور.
بُوتَقِه،بودقه،بوتَق= از پارسی بوُته برای آب کردت زر و جز آن، بوته ی زرگری
بوتین= از پارسی پوتین.
بور= از پارسی بور، زمین تباه «بایر».
بوران= از پارسی باران و باد تند.
بورَق= از پارسی بوُره، نمکی است تلخ که زرگران بکار می‌برند (آمیخته ی اسید بوریک و سود)، تنگار.
بوریا= از پارسی بوریا(حصیر).

دنباله دارد.
#بززگمهر_صالحی.

بازخَن ها «منابع»
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی -پارسی از المنجد الابجدی نوشته ی لویس معلوف برگردان احمد سیاح چاپ پخش فرحان
۲- معجم المعربات محمد التنوجی
۳- واژه نامه ی دهخدا.
💡@Farzandan_parsi.💡
#زیبایی‌های_زبان_پارسی.

💥واژگان پارسی در زبان تازیان.

بُوصِیّ= از پارسی بُوزی، گونه ای از کرجی
بُوطهِ= از پارسی بوته
بوطانیه= از پارسی بتانیه، پوست درختی بنام سیاه دارو
بوظه از= پارسی بور ،بوزه، باده یخزده به انگلیسی نیز Booze.
بوقاله= از پارسی پیاله
بوکاره= از پارسی مَردگیر، دستوار«عصا»
بول= از پارسی پول
بویا، بویه= از پارسی بویه، خوش بو
بَه بَه= از پارسی به به ،زه زه
بهادار= از پارسی بهادار، پول دار.


دنباله دارد.
#بززگمهر_صالحی.

بازخَن‌ها «منابع»
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی -پارسی از المنجد الابجدی نوشته ی لویس معلوف برگردان احمد سیاح چاپ پخش فرحان
۲- معجم المعربات محمد التنوجی
۳- واژه نامه ی دهخدا.

💡@FARZANDAN_PARSI.💡
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
#زیبایی‌های_زبان_پارسی؛

عشق و بینش ها
بزرگمهر صالحی

عشق در اندیشه ی یهودی: در فرهنگ یهود وزبان عبری، عشق، برابر است با واژه ی «اهاوا(ahava)» است و به شیوه ای یکسان، هم در باره ی عشق به خدا و هم عشق زمینی به کار می رود. یزدانشناسی یهود، بازخن (منبع) شناخت و زندگی را عشق می داند وباور دارد که عشق آدمی به خدا، باید از راه عشق به همگنان نمایان شود. یزدانشناسی یهود، آرمان نهایی عشق میان آدم و خدا را «تیفون» می داند که به مانک بهسازی جهان، پیشرفت آدم و دگرگونی زمین به چیزی مانند بهشت است.
عشق در اندیشگاه یونانی و ترسایی: در اندیشگاه یونانی وآیین ترسایی واژه عشق، دارای مانک های ناهمسانی است، به شیوه ای که در مانداک های یونانی باستان، چند گونه عشق بودش دارد:

۱ـ اروس(EROS): یکی از گونه های عشق در زبان یونانی ونام فرزند «ونوس» (الهه عشق) است. اروس، بیشتر به عشق شورمند وبا گرایش های زمینی گفته می شود. براستی، این عشق، همان عشق سرشتین و کامجو (بدون خرد ) است که بامیانداری گیرایی وکشش های پیکرین و یا نشان دادن آن به شیوه ی پیکرین، نمایان می گردد که می توان آن را با «عشق در نگاه نخست» که با خواهش آغاز می شود و به تندی فروکش می کند، یکی دانست. نمای اروس، مانند نوزاد بالداری است که بیشتر همراه با تیر وکمان نشان داده می شود.

۲ـ لودوس(LUDUS): همان عشق سرگرم کننده و افسانه وار زود گذری است که بیشتر وابسته به دوران نوجوانی است. براستی، لودوس همان نشاندادن نمای عشق است و پیوند دیرزمان در آن، نابجا به نگر می رسد.

۳ـ فیلو(PHILO): عشقی برادرانه، که بر پایه ی پیمان و همکاری بوده و آرمان آن، دستیابی به همسودی است. این عشق، براستی، همان عشقی است که ما به دلبندانمان داریم که عشقی دوسویه است. تنها لغزشی که فرزانگان یونانی بر آن وارد می آورند، این است که یکتَن، تنها به این انگیزه عشق می ورزد که به او عشق بورزند.

۴ـ استورگ( STORGE): عشقی دوستانه و وابسته به گرامیداشت ونیز نگرانی به همسود بودن یکدیگر است. در این عشق، همنشینی وهمدمی بیشتر نمایان است و بدرستی، عشقی است که بر پایه ی یکرنگی ، پابندی وبه دور از خواهش تن بین دو تن شکل می گیرد و پایدار وبادوام است.

۵ـ پراگما(PRAGMA): عشق خردمندانه بر پایه ی و سود و دورنمای هنباز( مشترک) است. از آن جا که این گونه عشق، بر پایه ر سیدن به آرمان ومنافع همبهر بودن هویدا می شود بیشتر در بین آدمهایی دیده می شود که نگران این بُنمایه اند که آیا آدم برابرشان در آینده پدر و مادر خوبی برای فرزندشان خواهد شد یا نه!

۶ـ مانیا (MANIA): عشق گزاف گرا، ویژه مند (انحصار طلب) و رشک (حسادت) بر انگیز است که در آن، شیفتگی بسیار به دلستان، بیشتر به کشش های فزونه گویی و نابجاپایان می یابد. مانیا را بیشتر عشقی دردسر ساز و کژاندیش گونه بازنمایی کرده اند.

۷ـ اگاپه(AGAPE): این گونه عشق که از دیگر عشق ها برتر است، عشقی خدایی، فداکارانه و از خود گذشته است که در آن بیشتر، چگونگی مهربانی و دوستی (گرایش به انجام دادن کاری برای دیگران بدون چشمداشت) دیده می شود و به گونه ای به مانک نیکوکاری وهمدلی برای همه آدم هاست. در اگیپ یا آگاپه، هیچ چیزی بجای عشق، دخواست نمی شود وهنگامی که آدمی به این بخش می رسد، عشق او به دیگران به انگیزه ی ارزشمند بودن آنها یا بودش ویژگی ای کرانمندی در آنها نیست؛ ونکه (بلکه )شوند بنیادین آن این است که خداوند به آنها عشق می ورزد.

#بززگمهر_صالحی‌
بازخَن ها(منابع)
۱-فره‌وشی، به‍رام، فرهنگ په‍لوی، تهران، انتشارات دانش‍گاه ته‍ران
۲-Roger Allen, Hillar Kilpatrick, and Ed de Moor, eds. Love and Sexuality in Modern Arabic Literature. London: Saqi Books, 1995
۳-Shadi Bartsch and Thomas Bartscherer, eds. Erotikon: Essays on Eros, Ancient and Modern. Chicago: University of Chicago Press, 2005

۴-Helen Fisher. Why We Love: the Nature and Chemistry of Romantic Love.

📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
🌺 واژگان پارسی در زبان تازی


💠زروَرق= از پارسی زربرگ،زَربَرگِه.
💠زریّ= از پارسی زری بافته شده از زر، زاره، در تازی به مانک مردم فرو مایه.
💠زریاب= از پارسی زر آب، آب زر
💠زریر= از پارسی زریر، گیاهی دارای ساقه های کوتاه و گلهای زرد رنگ ، اسپَرَک یا زردچوبه که در رنگرزی به کار می رود.
💠زریون= از پارسی Zar-i-yun زر+یون(مانند)،آذریون،لاته سرخ،رنگ زرد،مردم شاد،سبز و خرم.
💠زعرور= از پارسی زال زالک.
💠زَغَل= از پارسی دَغَل،فریبکار،ترفندکار،گُول زن.
💠زِفِت= از پارسی Zaft زِفت،تیز بوی، تندمزه،ترش روی، بدنهاد، پارجه ای که شیره ی گیاهان بدان مالیده و به زخم بچسپانند،داروی کچلی(شیره ی درخت سَنابر)،گژَفَ(قیر)
💠زکات،زکوهٔ= از پارسی زکات،ده یک، نیکی، چیتَک، دادن یک دهم از دارایی به نیازمندان.
💠زَلابیَه= از پارسی Zalibiya زولبیا، گونه ای شیرینی
💠زلال= از پارسی زلال، آب زلال، آب زود گذر،زلال کرمی است که در برف دیده شود و پس از پالایش آن ،آب پالوده از کرم و یا زلال بدست می‌آید.
💠زلزَلَخت= از پارسی آزاد درخت، درخت زیتون.

دنباله دارد.

💥#بززگمهر_صالحی.

📚 بازخن‌ها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشته‌ی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی.
۳- واژه‌نامه‌ی دهخدا.
۴- فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی- مصطفی پاشنگ.



📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾