#نکته_ویرایشی.
واژهی #چک؛
چِک یک واژه پارسی سره است
و نیازی به جایگزین ندارد.
در جایی دیدم که دوستی واژه «جاپول»
را پیشنهاد کرده بود.
شیرازیها،
چک را به درستی با زبر نخست «چَک» میگویند.
با سپاس
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
@farzandan_parsi.
واژهی #چک؛
چِک یک واژه پارسی سره است
و نیازی به جایگزین ندارد.
در جایی دیدم که دوستی واژه «جاپول»
را پیشنهاد کرده بود.
شیرازیها،
چک را به درستی با زبر نخست «چَک» میگویند.
با سپاس
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
@farzandan_parsi.
#نکته_ویرایشی؛
پرسش👇
بلهوس یا بوالهوس؟
پاسخ👇
«بل» بهچمِ «فراوان» و با واژه پارسی هوس،
به ریخت «بلهوس» نوشته میشود.
اگر واژه عربی باشد با «بو» نوشته میشود که،
کوتاه شده «ابو»ی تازی است،
مانند: بوالعجب.
#زبان_پارسی_را_درست_بگوییم.
#زبان_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_پارسی_را_درست_بخوانیم.
به✍
#سیــاه_منـصـور.
@farzandan_parsi.
پرسش👇
بلهوس یا بوالهوس؟
پاسخ👇
«بل» بهچمِ «فراوان» و با واژه پارسی هوس،
به ریخت «بلهوس» نوشته میشود.
اگر واژه عربی باشد با «بو» نوشته میشود که،
کوتاه شده «ابو»ی تازی است،
مانند: بوالعجب.
#زبان_پارسی_را_درست_بگوییم.
#زبان_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_پارسی_را_درست_بخوانیم.
به✍
#سیــاه_منـصـور.
@farzandan_parsi.
#نکته_ویرایشی
🔅پالایش زبان پارسی
#بدون_تامل= بیدرنگ، بیاندیشه، سَرسَری، زَبوده، از سَرِ دَست*
#بی_تامل= بیدرنگ، بیاندیشه، سَرسَری، زَبوده، از سَرِ دَست
#تامل= درنگ، اندیشه، نگرش، ژرفنگری، ژرفاندیشی، فـَرنِگـَری، نیکنگریستن، سِکالِش، دوراَندیشی
#قابل_تامل= درنگ کردنی، اندیشیدنی، نِگـَریدنی
#تامل_کردن= نِگـَریدَن، اندیشیدن، ژرفاندیشین، نیکنگریستن
✍ نمونه:
☄بیتأمل قبول کرد= بیدرنگ پذيرفت
☄به نکته قابل تأملی اشاره کرد= نکتهی اندیشیدنیای را نُمارید
☄تأمل در آئینه دل کنی
صفایی بتدریج حاصل کنی (بوستان)=
سِکالِش در آیینهی دل کنی
و شادابی کم کم بهدست آوری
☄قدری تأمل کرده و به خود بیایید=
اندکی درنگ کرده و به خود بیایید
کمی نیک نگریسته و به خود بیایید
☄یک شب تأمل ایام گذشته میکردم... (گلستان)=
یک شب اندیشهی روزهای گذشته میکردم
☄پیشنهادش را مطالعه كرد و با تأمل بسيار قبول کرد=
پیشنهادش را بررسی کرد و با فـَرنِگـَری بسيار يذيرفت
☄گاهی باید در طول مسیرِ رفته ایستاد و قدری تأمل کرد در قدم هایی که پیموده ایم=
گاهی باید در درازنای راهِ رفته ایستاد و کمی ژرف اندیشید در گامهایی که پیمودهایم
☄روزنامه نگاران با موانع مختلفی مواجه بوده اند که با تأمل بسیار زیادی با آن برخورد کرده اند=
روزنامهنگاران با گیرهای بسیاری روبرو بودهاند که با دوراَندیشی بسیاری با آن برخورد کردهاند.
*سخن تا چند گویی از سَرِ دَست
همانا هم تو مستی، هم سخن مست.
(نظامی)
✍ #مجید_دری
#پارسی_پاک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@farzandan_parsi.
🔅پالایش زبان پارسی
#بدون_تامل= بیدرنگ، بیاندیشه، سَرسَری، زَبوده، از سَرِ دَست*
#بی_تامل= بیدرنگ، بیاندیشه، سَرسَری، زَبوده، از سَرِ دَست
#تامل= درنگ، اندیشه، نگرش، ژرفنگری، ژرفاندیشی، فـَرنِگـَری، نیکنگریستن، سِکالِش، دوراَندیشی
#قابل_تامل= درنگ کردنی، اندیشیدنی، نِگـَریدنی
#تامل_کردن= نِگـَریدَن، اندیشیدن، ژرفاندیشین، نیکنگریستن
✍ نمونه:
☄بیتأمل قبول کرد= بیدرنگ پذيرفت
☄به نکته قابل تأملی اشاره کرد= نکتهی اندیشیدنیای را نُمارید
☄تأمل در آئینه دل کنی
صفایی بتدریج حاصل کنی (بوستان)=
سِکالِش در آیینهی دل کنی
و شادابی کم کم بهدست آوری
☄قدری تأمل کرده و به خود بیایید=
اندکی درنگ کرده و به خود بیایید
کمی نیک نگریسته و به خود بیایید
☄یک شب تأمل ایام گذشته میکردم... (گلستان)=
یک شب اندیشهی روزهای گذشته میکردم
☄پیشنهادش را مطالعه كرد و با تأمل بسيار قبول کرد=
پیشنهادش را بررسی کرد و با فـَرنِگـَری بسيار يذيرفت
☄گاهی باید در طول مسیرِ رفته ایستاد و قدری تأمل کرد در قدم هایی که پیموده ایم=
گاهی باید در درازنای راهِ رفته ایستاد و کمی ژرف اندیشید در گامهایی که پیمودهایم
☄روزنامه نگاران با موانع مختلفی مواجه بوده اند که با تأمل بسیار زیادی با آن برخورد کرده اند=
روزنامهنگاران با گیرهای بسیاری روبرو بودهاند که با دوراَندیشی بسیاری با آن برخورد کردهاند.
*سخن تا چند گویی از سَرِ دَست
همانا هم تو مستی، هم سخن مست.
(نظامی)
✍ #مجید_دری
#پارسی_پاک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@farzandan_parsi.
#نکته_ویرایشی؛
«استاد» واژهای پارسی است از ریشه
«ایستادن» در اوستایی واژه ای «وندی» است:
Ava-stata(پیشوند+پایه)
چم آن «ایستادن در برابر افراد» است.
ریشه هند و اروپایی این
واژه «sta,stakو stha» است،
و با «stop» در زبانهای فرنگی همریشه ست.
کاربرد واژه «اساتید» نادرست است.
💡 @farzandan_parsi. 💡
«استاد» واژهای پارسی است از ریشه
«ایستادن» در اوستایی واژه ای «وندی» است:
Ava-stata(پیشوند+پایه)
چم آن «ایستادن در برابر افراد» است.
ریشه هند و اروپایی این
واژه «sta,stakو stha» است،
و با «stop» در زبانهای فرنگی همریشه ست.
کاربرد واژه «اساتید» نادرست است.
💡 @farzandan_parsi. 💡
#نکته_ویرایشی
«واژه تنها»
🔸در زبان پهلوی «ها» نشان چندینه یا جم نبوده است،
پسوند سانواژهای(قید) بوده که «iha» گفته میشده.
این پسوند برابرِ پسوند امروزیِ «انه» بوده.
مانند: بهجای مردانه میگفتهاند مردیها.
در پایان پادشاهی ساسانی به نشان جم دگرگون
شد و به آرامی و اندک اندک «i» از آن افتاد.
این پسوندِ کهن از واژه «تنها» جدا نشد و با آن ماند.
با اینکه امروز این واژه را ساده میانگاریم،
این واژهِ «تنها»
در آغاز و از هنگام پیدایش «تن+یها» بوده،
مانند: به تنِ خود، ویژه خود،
👈 در لارستان، پسوند«iha» همچنان نشانِ جم.
است.
#زبان_و_فرهنگپارسی_این
زیبای سخت جان را پاس بداریم.
#زبان_پارسی_را_درست_بگویم
#زبان_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_پارسی_را_درست_بنویسیم.
💡 @farzandan_parsi. 💡
«واژه تنها»
🔸در زبان پهلوی «ها» نشان چندینه یا جم نبوده است،
پسوند سانواژهای(قید) بوده که «iha» گفته میشده.
این پسوند برابرِ پسوند امروزیِ «انه» بوده.
مانند: بهجای مردانه میگفتهاند مردیها.
در پایان پادشاهی ساسانی به نشان جم دگرگون
شد و به آرامی و اندک اندک «i» از آن افتاد.
این پسوندِ کهن از واژه «تنها» جدا نشد و با آن ماند.
با اینکه امروز این واژه را ساده میانگاریم،
این واژهِ «تنها»
در آغاز و از هنگام پیدایش «تن+یها» بوده،
مانند: به تنِ خود، ویژه خود،
👈 در لارستان، پسوند«iha» همچنان نشانِ جم.
است.
#زبان_و_فرهنگپارسی_این
زیبای سخت جان را پاس بداریم.
#زبان_پارسی_را_درست_بگویم
#زبان_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_پارسی_را_درست_بنویسیم.
💡 @farzandan_parsi. 💡
#نکته_ویرایشی.
👈 فرهنگستان زبان و ادب فارسی در «دستورزبان فارسی» نوشته است:
👈«چه»جدا از واژگان پس از خود نوشتهمیشود، مگر در:
👇👇👇
چرا، چگونه، چند، چجور، چسان ِ
👈 «چه» همواره به واژه پیش از خود میچسبد:
آنچه، چنانچه، خوانچه، کتابچه، ماهیچه، کمانچه، غنچه.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بگوییم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بخوانیم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بیاموزیم.
@Farzandan_parsi.
👈 فرهنگستان زبان و ادب فارسی در «دستورزبان فارسی» نوشته است:
👈«چه»جدا از واژگان پس از خود نوشتهمیشود، مگر در:
👇👇👇
چرا، چگونه، چند، چجور، چسان ِ
👈 «چه» همواره به واژه پیش از خود میچسبد:
آنچه، چنانچه، خوانچه، کتابچه، ماهیچه، کمانچه، غنچه.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بگوییم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بخوانیم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بیاموزیم.
@Farzandan_parsi.
#نکته_ویرایشی 🔎
🖌📖 کاربرد کارواژه های چندبخشی مگر چه شرمساری و سرافکندگی دارد؟
بسیاری از کارواژهها و پویههای زبان انگلیسی هم چندبخشی هستند.!!!
و از سویی همه این پویههای چندبخشی در زبان پارسی برابرهای زیبا و کهن هم دارند.
✅ برای نمونه در زبان پارسی برای کارواژه « گفت وگو کردن، گفتگو کردن، سخن گفتن»
دَهها برابر کهن و کاربردی هست که در فرهنگهای«پارسی نو و پارسی کهن و زبان های ایرانی»
همه آمده است و پویه های ساختگی نیستند. بکار نرفتن آنها از سوی مردم، شُوند ناتوانی زبان پارسی نیست:
برابر ۱= دراییدن: سخن گفتن، گفتگو کردن.
برابر ۲= ژاییدن: تندتند سخن گفتن، هرزه گفتن.
برابر ۳= داویدن: زیرلب سخن گفتن، زمزمه کردن، پچپچ کردن.
برابر ۴= نیواژیدن: با مهربانی سخن گفتن.
برابر ۵= ویاوریدن: سخن گفتن برای پاسخگویی.
برابر ۶= گفتن، گفتوگو کردن.
برابر ۷= واژیدن، واجیدن.
برابر ۸= گَپیدن، گَپزدن.
برابر ۹= همپرسیدن.
برابر ۱۰= درنجیدن.
برابر۱۱ = واختن.
برابر ۱۲= آدیدن از ریشه ād اوستایی.
برابر ۱۳= اَوجیدن از ریشه aoj اوستایی.
برابر ۱۴= وَدیدن از ریشه vad اوستایی.
برابر ۱۵= مرَاُیدن از ریشه mrao اوستایی.
برابر ۱۶= لاییدن: سخن بیهوده و هرز گفتن.
برابر ۱۷= وابیدن: از ریشه ایرانی uab و همریشه با گفتن.
برابر ۱۸= ژواَریدن: از ریشه ایرانی juar و همریشه با اُستی ژورد.
برابر ۱۹= فریدن: از ریشه ایرانی far و همریشه با خوارزمی فرا.
برابر ۲۰= نوفیدن: با فریاد سخن گفتن.
✅ یا برای کارواژه باور کردن که در تُرکی کارواژه inanmak را دارند و هیچ ریشهی شناخته شده و کهنی ندارد و به گمان بسیار از واژه«ایمان» عربی گرفته شده است در پارسی برابرهایی دارد:
برابر ۱= باوریدن: از باور و از ریشه باستانی var در همین چم.
برابر ۲= گرویدن: که از همان ریشه بالا گرفته شده است.
برابر ۳= اَموَستیدن: از ریشه vat اوستایی.
برابر ۴= پیریدن: از ریشه ایرانی pair و همریشه با خُتنی پیر.
برای ۵= ویرَویستن.
برابر ۶= پذیرفتن، پتیرفتن.
*پویه= کارواژه(فعل)
💡@FARZANDAN_PARSI.💡
🖌📖 کاربرد کارواژه های چندبخشی مگر چه شرمساری و سرافکندگی دارد؟
بسیاری از کارواژهها و پویههای زبان انگلیسی هم چندبخشی هستند.!!!
و از سویی همه این پویههای چندبخشی در زبان پارسی برابرهای زیبا و کهن هم دارند.
✅ برای نمونه در زبان پارسی برای کارواژه « گفت وگو کردن، گفتگو کردن، سخن گفتن»
دَهها برابر کهن و کاربردی هست که در فرهنگهای«پارسی نو و پارسی کهن و زبان های ایرانی»
همه آمده است و پویه های ساختگی نیستند. بکار نرفتن آنها از سوی مردم، شُوند ناتوانی زبان پارسی نیست:
برابر ۱= دراییدن: سخن گفتن، گفتگو کردن.
برابر ۲= ژاییدن: تندتند سخن گفتن، هرزه گفتن.
برابر ۳= داویدن: زیرلب سخن گفتن، زمزمه کردن، پچپچ کردن.
برابر ۴= نیواژیدن: با مهربانی سخن گفتن.
برابر ۵= ویاوریدن: سخن گفتن برای پاسخگویی.
برابر ۶= گفتن، گفتوگو کردن.
برابر ۷= واژیدن، واجیدن.
برابر ۸= گَپیدن، گَپزدن.
برابر ۹= همپرسیدن.
برابر ۱۰= درنجیدن.
برابر۱۱ = واختن.
برابر ۱۲= آدیدن از ریشه ād اوستایی.
برابر ۱۳= اَوجیدن از ریشه aoj اوستایی.
برابر ۱۴= وَدیدن از ریشه vad اوستایی.
برابر ۱۵= مرَاُیدن از ریشه mrao اوستایی.
برابر ۱۶= لاییدن: سخن بیهوده و هرز گفتن.
برابر ۱۷= وابیدن: از ریشه ایرانی uab و همریشه با گفتن.
برابر ۱۸= ژواَریدن: از ریشه ایرانی juar و همریشه با اُستی ژورد.
برابر ۱۹= فریدن: از ریشه ایرانی far و همریشه با خوارزمی فرا.
برابر ۲۰= نوفیدن: با فریاد سخن گفتن.
✅ یا برای کارواژه باور کردن که در تُرکی کارواژه inanmak را دارند و هیچ ریشهی شناخته شده و کهنی ندارد و به گمان بسیار از واژه«ایمان» عربی گرفته شده است در پارسی برابرهایی دارد:
برابر ۱= باوریدن: از باور و از ریشه باستانی var در همین چم.
برابر ۲= گرویدن: که از همان ریشه بالا گرفته شده است.
برابر ۳= اَموَستیدن: از ریشه vat اوستایی.
برابر ۴= پیریدن: از ریشه ایرانی pair و همریشه با خُتنی پیر.
برای ۵= ویرَویستن.
برابر ۶= پذیرفتن، پتیرفتن.
*پویه= کارواژه(فعل)
💡@FARZANDAN_PARSI.💡
#نکته_ویرایشی؛
🔷 نهار یا ناهار کدام درست است؟
ناهار درست است یا نهار؟
نوشتن نهار درست نیست،
چون این واژه تازی است
به چَمِ «روز» است و نه «ناشتای روز».
آنچه را که درمیان روز می خورند «ناهار» است.
این واژه پارسی است و به چم «ناشتا» و خوراکی و خوردنی چاشت است.
پس کاربرد واژهی «نهار» تازی که به چم روز است به جای «ناهار» پارسی،
و روز «خوردن» که چم نادرستی را بازگو میکند.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بگوییم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بخوانیم. #زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بیاموزیم.
💡@FARZANDAN_PARSI.💡
🔷 نهار یا ناهار کدام درست است؟
ناهار درست است یا نهار؟
نوشتن نهار درست نیست،
چون این واژه تازی است
به چَمِ «روز» است و نه «ناشتای روز».
آنچه را که درمیان روز می خورند «ناهار» است.
این واژه پارسی است و به چم «ناشتا» و خوراکی و خوردنی چاشت است.
پس کاربرد واژهی «نهار» تازی که به چم روز است به جای «ناهار» پارسی،
و روز «خوردن» که چم نادرستی را بازگو میکند.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بگوییم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بخوانیم. #زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بیاموزیم.
💡@FARZANDAN_PARSI.💡
#نکته_ویرایشی؛
🔷 تنوین
❗️ نشانههای نون دروغین(تنوین) «ــًًًًًٍَـٌ» برای واژگان تازی است،
و کاربرد آنها با واژگان پارسی نادرست است.
⬅️ برای نمونه:
واژه «شخصاً» درست است زیرا واژه «شخص» تازی است،
واژههایی چون: «گاهاً، ناچاراً، جاناً، زباناً، دوماً، سوماً و....» نادرست است!
چون که این واژگان پارسی هستند
و به جای آنها باید «گاهی، به ناچار، جانی، زبانی، دوم، سوم و...» را به کار برد.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بگوییم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بخوانیم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بیاموزیم.
💡@FARZANDAN_PARSI.💡
🔷 تنوین
❗️ نشانههای نون دروغین(تنوین) «ــًًًًًٍَـٌ» برای واژگان تازی است،
و کاربرد آنها با واژگان پارسی نادرست است.
⬅️ برای نمونه:
واژه «شخصاً» درست است زیرا واژه «شخص» تازی است،
واژههایی چون: «گاهاً، ناچاراً، جاناً، زباناً، دوماً، سوماً و....» نادرست است!
چون که این واژگان پارسی هستند
و به جای آنها باید «گاهی، به ناچار، جانی، زبانی، دوم، سوم و...» را به کار برد.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بگوییم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بخوانیم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بیاموزیم.
💡@FARZANDAN_PARSI.💡
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
#نکته_ویرایشی
📖 "کالانما"
پهرستی ست که،
فرآوردهها یا کالاهای یک کارخانه،
یا کارگاه در آن شناسانده شود.
📒 "دفترک"
نوشتهِ چاپی با شمار برگهای کم ست.
که آگاهی رسانی دربارهِ ویژگیهای کالا یا نمایش، نمایشگاه و مانند آن به دست مردم یاخوانندگان رسانند.
📖 "کالانما" و 📒 "دفترک"
نُوواژگانی برگزیده شده از سوی فرهنگستان زبان و ادب پارسی،
در برابر واژگان بیگانه و ناپارسی،
"کاتالوگ" و "بُروشور" هستند.
✅ کالانما، دفترک
❌ بروشور، کاتالوگ.
به ✍
#سیاه_منصور.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🌾🦅🌾🦅🌾🦅
📖 "کالانما"
پهرستی ست که،
فرآوردهها یا کالاهای یک کارخانه،
یا کارگاه در آن شناسانده شود.
📒 "دفترک"
نوشتهِ چاپی با شمار برگهای کم ست.
که آگاهی رسانی دربارهِ ویژگیهای کالا یا نمایش، نمایشگاه و مانند آن به دست مردم یاخوانندگان رسانند.
📖 "کالانما" و 📒 "دفترک"
نُوواژگانی برگزیده شده از سوی فرهنگستان زبان و ادب پارسی،
در برابر واژگان بیگانه و ناپارسی،
"کاتالوگ" و "بُروشور" هستند.
✅ کالانما، دفترک
❌ بروشور، کاتالوگ.
به ✍
#سیاه_منصور.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🌾🦅🌾🦅🌾🦅