سرای فرزندان ایران.
5.04K subscribers
5.02K photos
1.55K videos
57 files
575 links
🖍📖#زبان_پارسی_را_درست_بگوییم.
#زبان_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_پارسی_را_درست_بخوانیم.
#پارسی_سخن_بگوییم، #زیبا_بنویسیم.
زبان پارسی، یکی از زیباترین زبان های‌جهان ست،
این 💎زیبای سخت جان را پاس بداریم.
🦅ب‌ه:
#سیــاه_منـصـور.
Download Telegram
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۰۹


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

بامداد پرتو و روشنی دل و دیده آسمان ست.
سرآغاز دیدار روز و شب روزگاران است.
بامداد با لَبی نیلی و آسمان،
با آفتابی زرد و زرین بر چینه‌ی
ایوانِ روزگار نشسته‌اند.
آسمان دریچه‌ای می‌گُشاید،
تا بامدادی دل انگیز از آن‌جا برآید.!
بامداد نُو جوان پسری؛
چون به شب نزدیک گردد به پیری نزدیکتر می‌شود.!
و ایوارها(غروب ها) که آفتاب فرو می‌نشیند
دیرهنگامی ست که پیر و فرتوت گشته،
شکسته و گُسسته از هرچه تاریکی ست.!
دیگر توان رفتن ندارد و نه چیزی برای گفتن
و نه گوشی برای شنیدن.....
بسی ترسناک ست.!
که کسی در فراز و فرود تاریکی و تنهایی
گرفتار آید......!

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

به
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۱۰


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

بامداد بر دریچه‌ای از آسمان نشسته است
و نگاه می‌کند که خورشید از کدامین راه می‌رسد.
چه چیزی می‌بیند.؟
آفتابی که با شکوه و پابرجا با پرتوی
زیبا و استوار می‌نماید که دوباره بر فراز
کوهستان‌هایِ روانِ زمین در گرماگرم تابستان
گذر خواهد کرد درست همانند زنگوله‌ای در گردنِ
بُرهای پازَن که میان دیروز و امروز به آواز درمی‌آید
و از بامدادِ شناور بسوی زمین سرازیر می‌گردد.

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

به
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۱۱


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

برای آنان که با تاریکی، نا آشنایند،
و هرگز میانه‌خوبی ندارند.
شب می‌رود و ستارگان کوچک،
دوباره به خاستگاه خود می‌خَزَند.
امروز در آرزوهای آرام و به دور از پریشانی
و هیاهوی زمین و فراتر از آسمان در آن‌سوی،
رویدادها، آنجایی که بامداد پدیدار می‌شود.!
آن‌گاه که رُخدادهای بزرگ رووی می‌دهند.!!
اینک که شب کوچِ ناگزیر می‌کند.
خانه خورشید دور نیست
و بامداد دوست دارد
که از فراز کوهساران خود را
در دامانِ زمین بیفکند
تا در خُنکای سپیده‌دمان با خورشید،
یکدیگر را ببینند.!

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

به
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۱۲


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

فریادهایی که این روزها،
برای 💧آب زمین ساز می‌کند.!
ناز و آیینی ست که آسمان،
این چنین برای زمینِ تشنه می‌نوازد.!
سرنوشتی ست که در هزار توی آسمان،
این گستره‌ی تابناک و رنجی ست که؛
بی‌اندازه بر زمین روانه می‌دارد.!
هر از گاهی در این میان؛
چند ساز ناکوک می‌نوازد.
داستانی ست که؛
سَر و سینه‌ی زمین را چاک می‌نماید.!
چه بیدادی ست که بر ما می‌دارد.؟
ای داد و بیداد؛
ای فریاد که چه می‌شود ما را؛؟

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

به
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۱۳


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

راستی در آن‌سوی آسمان چه می‌شود. ؟
که در این سوی آسمان ما آن را با گوشت و پوست
و استخوان به چشم می‌بینیم.!
یک روز خشک‌سالی و روزی دیگر ویرانی
و آتش‌سوزی و یک بار دیگر خیزابه‌هایی ویرانگر
این چه دردی ست که زمین را گرفتار کرده ست.؟
این چه داستانی ست که همواره رُخ می‌دهد.؟
اکنون در این میانه‌ی زندگی خوش برای زمین،
کِی آغاز می‌گردد.؟
چه خوش باشد و چه ناخوش رُخ خواهد داد.!
زمین برای بدست آوردن دوباره‌ی آن کوشش می‌کند.!
در این جایگاهی که هست از همه‌ی جایگاه‌ها بهتر باشد.
اگر چه که بازه(فاصله) ها بسیار دور است....

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

به
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۱۴


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

شب به سر آمد.!
مهتاب هم رَخت بر بسته است.
زمین هنوز در تاریکی فرو مانده،
خواب را از چشم پنجره‌های نیمه باز
رُبوده و چشم‌براهی‌های توان‌فرسا که،
نگاه را به تاریکی آسمان می‌کِشاند.
سپس گلوی روشنی را می‌فشارد.
آن‌گاه تابش سرزده خورشید ستارگان
تاروُمار شده را می‌خراشد.
آسمان دلبستگی‌هایی که
به رنگ شادمانی ست به نمایش می‌گذارد.
در همین هنگام سر به شورش می‌آورد
و لبخند با امیدواری می‌زند.
تا کلاغ‌ها در گوش باد؛
بر خرمن‌های بی‌دانه به آواز درآیند.

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

به
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۱۵


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

بامداد در مرزِ تنهایی با تاریکی گلاویز می‌شود.!
و دیوارهای لگد‌کوب کرده و به زنجیر می‌کِشَد.
در پگاهان با رگه‌های تاریک درگیر می‌گردد.
آن‌گاه که آفتاب بر تخت آبی آسمان می‌نشیند،
بر زمین لبخندی شیرین بر لبانش آذین می‌بندد.
سپس به پرندگانی که در هوای آزاد در پروراند
آرزوی پرواز می‌دهد.
در این هنگام از سال هر روز خوشه‌های گندم
را می‌چیند و بر چینه‌ی خرمن گِرد می‌آورد،
تا هیچ‌گاه تاریکی شب،
بر روشنای روز شبیخون نزند.

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

به
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۱۶


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

مهتاب که در میان کهکشان‌ها پنهان شده بود،
به تنهایی رفت.
آفتاب هم‌چون ستاره‌ای دنباله‌دار،
با ساز و آواز آمد.
تا در این روزگار پریشانی در آغوش آسمان آرام بگیرد
و پرتو‌افشانی کند.
خورشید با این که راه درازی می‌پیماید.!
میان این همه راه‌هایی را که پیموده است.
خستگی را برتری می‌داند.
او هر روز با شگفتی می‌آید
و بر زمین لبخندی شیرین می‌زند.

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

به
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۱۷


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

آفتاب از سرزمین‌های زنگ‌زده،
و رنگ وُ رو رفته می‌آید.!
آنجایی که بر بالندگی و شکوفاییِ
اندیشه‌ها کُلُون و کلید می‌زنند.!!!
هما‌ن‌جایی که برای دیگران،
هیچ آغاز و آرامشی نمی‌خواهند.
تنها دوست‌دارند در سایه‌سارهای سرد
وُ تاریک و به دور از بالیدن بُوی نم و نای بگیرند.
سال‌ها ست که در پستو و نهانخانه‌های رازآلود،
بر بال‌های به تنگ آمده که راه پرواز به فرازِ آسمان را نمی‌دانند.!!!
و یک‌ریز پریشانی و آشفته از شیون و ناله‌های دیگران دل‌واپس می‌شوند و گوش به سخن هیچ‌کسی نمی‌سپارند.
آنجایی که به پوشیدگی و نهان‌گاه شب تی‌پا می‌زند و آرزوی پرواز می‌‌‌گیرد.
و بدنبال ستارگان راهِ شیری و فر ستاره‌دنباله‌دار دیگری رهگیری کند.!
تا در روشنای بامداد خوشه‌ی ستارگان را بچیند
و بر پرچین دیوارها بیاویزد و چشم شب را برای دیدن بخواب فرو ببرد.....!!

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

به
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۱۸


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

آفتاب به رگه‌های تاریکی شب لگد می‌زند.
و آنان را تا مرز نابودی تارومار می‌کند.
به روشنای آسمان لبخند می‌زند.
روشنایی را تا مرزهای دور دست
به پرواز درمی‌آورد.
میان راه‌هایی که توانایی را دوچندان می‌کند
نیرو می‌بخشد و دیوارهای جدایی را
ویران می‌نماید و اندوهی که؛
در گلو پیچ و تاب می‌خورند چاردیواری
می‌کِشَد و چرخ‌های روزگار را به گردش درمی‌آورد....

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

به
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾