سرای فرزندان ایران.
5.04K subscribers
5.02K photos
1.55K videos
57 files
575 links
🖍📖#زبان_پارسی_را_درست_بگوییم.
#زبان_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_پارسی_را_درست_بخوانیم.
#پارسی_سخن_بگوییم، #زیبا_بنویسیم.
زبان پارسی، یکی از زیباترین زبان های‌جهان ست،
این 💎زیبای سخت جان را پاس بداریم.
🦅ب‌ه:
#سیــاه_منـصـور.
Download Telegram
گذری به بازار مصر:

فروشندگان بازار مصر هرچه فروشند راست گویند،
و اگر کسی به خریدار دروغ گوید،
او را بر اشتری نشانند و زنگی به دست او دهند تا در شهر می‌گردد و زنگ می‌جنباند و آواز سَر می‌دهد که: من دروغ گفتم و سرزنش می‌بینم،
و هرکه دروغ گوید سزای او سرزنش باشد.
در بازار آنجا، از خواربارفروش و داروهای‌گیاهی و پیله‌ور، هرچه فروشند باردان* آن از خود بدهند؛
اگر شیشه(زجاج) باشد و اگر کوزه و اگر کاغذ، همه نیاز نباشد که خریدار باردان بردارد. ...
و مردم بازار و دکان‌داران بر خرانِ زینی نشینند که آیند و روند از خانه به بازار و هر جا بر سر کوچه‌ها بسیار خرانِ زینی آراسته داشته باشند که اگر کسی خواهد برنشیند و اندک کرایه می‌دهد... و اهل شهر بزرگ توانگر بودند در آن وخت که آنجا بودم... و فرمانروا را پسری آمد؛ فرمود که مردم خُرمی کنند؛
شهر و بازارها بیاراستند، چنانکه اگر بگوید آن کرده شود، همانا که برخی مردم آن را باور نکنند و استوار ندارند که دکان‌های بزازان و سرافان و جز هم چنان بود که از زر و جواهر و دستادست(نقد) و کالا و جامه‌های زربفت و قَصَب*، جایی نبود که کسی بنشیند... .

★ باردان: جای بار؛ هر‌چه در آن کالا یا باری می‌گذارند (مانند کیسه‌های امروزی)
★ قَصَب: پارچه‌ای بافته شده از ابریشم یا کتان و ابریشم.

(برگرفته از سفرنامه ابومعینْ حمیدالدینْ ناصربن خسرو قبادیانی مَروزی،
به کوشش #محمد_دبیرسیاقی، تهران: زَوّار، ۱۳۵۵، برگه ۶۸ و ۶۹)

برگردان به پارسی پاک؛
#سیــاه_منـصـور.

💡 @Farzandan_parsi. 💡
🔸پادشاهی منوچهر
🔹(بخش سی و دوم)

(زادن رستم)
ماهی چند می‌گذرد و رودابه آن سرو خوشخرام،
از بار گران که در شکم دارد خمیده و رُخسار چون برگ گُلَش پژمرده می‌شود،
نه روز آرام دارد و نه شب آسایش.
رنجور و بی‌تاب می‌گردد و از خورد و خواب می‌افتد.
از سختی درد مرگ را به چشم می‌بیند..
سیندخت به بالین دختر می‌آید،
ولی کاری از کسی ساخته نیست.
زن باردار چنان می‌شود که از هوش می‌رود و همگان بر او زاری می‌کنند و گریان می‌شوند.

پیام به زال می‌رسد.
بر بالین همسر می‌آید،
از رنجوری و دردمندی او آشفته می‌شود.
ناگاه سخن سیمرغ و پر او را به یاد می‌آورد آتشی می‌افروزد و آن پَر را در آتش می‌افکند.
در زمان سیمرغ فراز می‌آید و از روزگار او می‌پرسد.
زال از دردمندی رودابه و رنج جانکاه او سخن می‌گوید.
سیمرغ دستور می‌دهد که او را به مِی مست کنند و پزشکی کاردان پَهلُوی او را بشکافد و بچه را از پَهلُوی مادر بیرون آورد،
سپس گیاهی را که او نشان خواهد داد در شیر به خیسانند و در سایه خشک کنند و بر زخم مادر بگذارند آنگاه پَر سیمرغ را بر آن بگذارند تا زخم بهبود یابد و مادر از آن درد سخت برهد.

📚دنباله دارد ....

📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾

برگردان داستان‌گونه شاهنامه فردوسی،
به زبان ساده.
دکتر: سید #محمد_دبیرسیاقی.
چاپ و پخش: #قطره.
🔸پادشاهی منوچهر
🔹( بخش سی و چهارم )

سام از دیدن آن تندیس سخت شاد می‌شود،
و می‌گوید:
این پسر چون بزرگ شود مانند خود او پهلوانی برومند خواهد شد.
آورندگان تندیس را پیشکشی و زر و سیم بسیار می‌دهد و پس از چندی خود به دیدار فرزند و نبیره‌ی سیستان می‌آید.
رستم را بر تخت می‌نشانند و جنگ‌افزار در او می‌پوشانند و بدان انجمن به پیشواز نیایَش می‌فرستند.
سام از دیدار او شادی‌ها دارد و او را آفرین می‌کند و زال را به داشتن چنین فرزند برومند شادباش می‌گوید.
یک ماه مهمان پسر است و سپس آنان را بدرود می‌گوید و به ستاد فرماندهی خود باز می‌گردد. رستم در کنار پدر می‌بالد و هر روز نیرومندتر می‌گردد و با آداب پهلوانی و آیین پیکار آشنا می‌شود.

شبی در جایگاه خود خفته است،
بانگ و فریاد بسیار می‌شنود که پیام می‌دهند پیل سپید جنگی از بند رها شده و به گروهی آسیب رسانده است.
رستم از جای خود می‌جَهد.
گرز نیای خود سام را بر می‌گیرد و از خوابگاه به سرای خانه می‌آید نگهبانان در به روی او می‌بندند.

📚دنباله دارد. ....

📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾

برگردان داستانی شاهنامه فردوسی،
به زبان ساده: دکتر سید #محمد_دبیرسیاقی،
چاپ و پخش: قطره.