سرای فرزندان ایران.
5.04K subscribers
5.02K photos
1.55K videos
57 files
575 links
🖍📖#زبان_پارسی_را_درست_بگوییم.
#زبان_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_پارسی_را_درست_بخوانیم.
#پارسی_سخن_بگوییم، #زیبا_بنویسیم.
زبان پارسی، یکی از زیباترین زبان های‌جهان ست،
این 💎زیبای سخت جان را پاس بداریم.
🦅ب‌ه:
#سیــاه_منـصـور.
Download Telegram
ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی.
حافظ.

حاجی فیروز، پیام‌آور بهار، اگر او را همان میر نوروزی بدانیم کسی نمی داند از کدام راه دور پا به آیین ما گذاشته است، با هم دیدگاه فرهیختگان را در اینباره واکاوی می کنیم و می خوانیم.

دکتر مهرداد بهار،  در کتاب  «از استوره تا تاریخ» حاجی فیروز را وابسته به جشن‌های سیاوش دانسته‌است. به گفته ی او، گمان می‌رود که این چهره، برگرفته از یکی از استوره‌های تموز، ایزدِ کشاورزی و چارپایان، در میان‌رودان باستان باشد. او درباره چهره سیاه جاجی فیروز می نویسد:  چهرهٔ‌ سیاه‌شده ی حاجی_فیروز، گویای بازآمدنِ او از سرزمینِ مردگان است، و جامهٔ سرخِ او، نشان از خونِ سیاوش دارد. او همچنین گفته‌است که واژه ی سیاوش می‌تواند به مانک «مردِ سیاه» یا «سیاه‌رخ» باشد.

دكتر  کتایون مزداپور، داستان اين جنبش نمادين و استوره ای را كه بنيانی ترين نماد نوروز است، چنين باز گفته است: «ايشتر» كه همان الهه «تموز» است، شاه _ دوموزي _ را برای همسری برمی گزيند. يك روز الهه «ايشتر» به زمين می رود، شوند (علت) اين گزیرش( تصميم )هنوز روشن نيست، برخي گمان برده اند شايد خودش، الهه زير زمين نيز باشد. با ورود الهه به زير زمين، باروری در روی زمين باز ایستاد. ديگر نه درختی سبز می شود و نه ديگر گياهی می رويد و زندگی از روند سرشتین می ايستد و هيچ كس نيست كه برای پرستشگاه خدايان پیشکش بدهد. از اين رو خدايان از ايستایی جهان آزرده بودند و براي پيدا كردن راه چاره ای، نشستی سامان می دهند و بر آن می شوند نيمی از سال را _ دوموزی _ به زير زمين برود و زمانی دوموزی به روی زمين می آيد، نيم ديگر سال را خواهرش كه «گشتی ننه» نام دارد به جای برادر به زير زمين برود. زمانی دوموزی به روی زمين مي آيد، بهار مي شود و همه ی آیین نوروز هم گوییا و چه بسا به شوند آمدن اوست. زمانی _ دوموزي _ را از زير زمين به بيرون مي فرستند، لبانش را قرمز می كنند و دايره و تنبك و ساز و نی لبك به دستش مي دهند و اين به چَم (معنی) خود حاجی فيروز. دكتر مزداپور باور دارد که با برگردان این روان اكدی از استوره حاجی فيروز رازگشايي شد.

بهار مختاریان، استوره شناس، بودن حاجی فیروز را بازنمود نمایش بازگشت مردگان در پایان زمستان و خوش‌آمدگویی به زنده شدن گیتی می باشد. بخشش به این روان ها همان‌ گونه که فروردین یشت (یکی از بخش‌های اوستا) به روشنی می‌گوید مایه ی برکت‌ است. گفته می‌شود که روان های سپنتا 《ارواح مقدس》 از خان خود به پرواز درمی‌آیند و ۱۰ روز با هم در آن‌جا می‌چرخند تا بدانند چه کسی آن‌ها را می‌ستاید، چه کسی شادمان می‌شود و برایشان با دستان بخشنده، با کرپانی (قربانی)، شیر و خوراک می‌آورد. چه کسی نامشان را می‌خواند و برایش کرپانی آماده کرده است. آن‌که برای روان های نیاکان خود، کرپانی آماده سازد،برای خود خوراک جاودان فراهم کرده است.


#بززگمهر_صالحی.

بازخَن ها (منابع):
۱-مهرداد بهار، از استوره تا تاریخ
۲-کتایون مزداپور، مجموعه مقالات
۳-بهار مختاریان، گفت گو با خبرگزاری ایسنا.
۱۳۹۴/۱۲/۴

@farzandan_parsi.
#برای_هشتم_مارس_روز_جهانی_زن.

اگر جهان را
برای ساخته شدن
می سپردند به هراس افکنان
زنان را
بند به بند می زدودند
از زندگی کتاب ها
و برای ادامه ی کشتزار آدمی
غزلی را به زبان فرشتگان
در راستای هم
ترانه می کردند.


#بززگمهر_صالحی.

@farzandan_parsi.
🎇جشن کهن آتش افروزی
🎆 چهارشنبه سوری،
پیشاپیش خجسته و شاد باد.

🔻سرگذشتی از چهارشنبه سوری و آیین‌های آتش افروزی پیش از سال نو:

«مردم ایران کهن پیش از فرا رسیدن هر جشن آیینی مانند نوروز به آتشکده‌ها روی می‌آوردند و به نیایش می‌پرداختند؛
و افروختن آتش در چهارشنبه شب سال‌ها پس از آغاز روزگار اسلامی در ایران رواگمند گَشته است.
زیرا در ایران باستان هفته از ارزشمندی آیینی برخوردار نبوده است.
و آیین آتش افروزی پیش از نوروز بسیار کهن است و پیوند به زمان‌های پیش از زرتشت دارد....

واژه «سوری» پارسی فروزه «صفت» پهلوی سوریک (surik) است.
«ایک» (ik-) پسوند وابستگی است و سور به مانک «سرخ» است...
و این چهارشنبه از آن رو سوری گفته می‌شود که در آن آتش سرخ افروخته می‌شد.

این آتش در هنگام ساسانیان گویا در شب آغاز واپسین گاهنبار سال (هَمَس پَت مَدم) در ۲۶ اسفند (از تش چال خانواده) افروخته می‌شده است و گویا از این رو بوده است که فرَوَهر ها از دیدن دود آتش، جایگاه دوده و به سخنی دودمان خویش را بازشناسند و بدان سوی پرواز کنند...(فروهر (فروردین) همراه با روان، هنگام درگذشت از تن درگذشته به جهان مینوی روانه می‌شود)
آتش افروزی پیش از نوروز و به ویژه آتش افروزی بر روی بام ها که در ایران کهن نهادیک «مرسوم »بوده و امروز نیز در روستا ها روامند است گویا برای راهنمایی فرَوَهر ها به سوی دودمان هاست، تا دودمان خویش را باز شناسد و ده روز در میان فرزندان خویش به سر برند.
همانگونه که در ایران کهن برای راهنمایی رهروان سرگشته به شب هنگام بر بالای دیدبانی ها آتش می افروختند و به هنگام روز دود برپا می داشتند.»
با اندکی دگرگونی.

✍🏾 #بززگمهر_صالحی.

(فره وشی، بهرام، جهان فرَوَری.
چاپخش‌فروهر، تهران، چاپ سوم ۱۳۸۸، برگ های۲۶-۲۷)

💡 @farzandan_parsi. 💡
#زیبایی‌های_زبان_پارسی؛

💥واژگان پارسی در زبان عربی


بَرَکنده= از پارسی پرکنده، درمانده.
برکه= از پارسی پُرگَنه، مزد آسیابان
بَرمَک= از پارسی برمک، هیربُد آتشکده
برمَکان= از پارسی پشم آدمی درعربی جامه
بُرمه= از پارسی برمه، دیگ سنگی
بَرنامَج= از پارسی برنامه
بَرَنتی= از پارسی بر تنی، غرور و زشتخویی
بِرنج= از پارسی پرَنگ« فلز برنج»
بَرنجاسِفَ= از پارسی بَرَنجاسب، برنجداس، بومادران ،گیاهی است که گزندگان از آن می‌گریزند
برِند، فرند= از پارسی برنگ، جوهر شمشیر.


دنباله دارد
#بززگمهر_صالحی.

بازخَن ها «منبع»
۱-فرهنگ دانشگاهی عربی - پارسی از المنجدالابجدی بیروت ۱۹۸۷
۲- الکلمات الفارسیه فی المعاجم العربیه جهینه نصر، علی طلاس. ۲۰۰۳.

💡 @Farzandan_parsi. 💡
#زیبایی‌های_زبان_پارسی.

💥واژگان، پارسی در زبان تازی.


بَرنِگان= از پارسی جامه و پوشاک مشکی
بَرنی= گونه‌ای از خرماهای خوب شهر بسی راه (بصره)
بَرنیان= از پارسی پرنیان، ابریشم نرم
بَرَه= از پارسی بره، فربه، کالای نرم و زیبا
برواز= از پارسی فَرواز، فرآویز
بروانه= از پارسی پروانه پنکه و دیگر چیزها
بُرُج÷ از پارسی برُگ، دِژها، کوشک ها، ستاره ها
بُروجِرد= از پارسی بَروگِرد، پیروزگرد.

دنباله دارد

به
#بززگمهر_صالحی

بازخَن ها «منبع»
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی- پارسی از المنجدالابجدی بیروت ۱۹۸۷
۲- الکلمات الفارسیه فی المعاجم العربیه جهینه نصر، علی طلاس. ۲۰۰۳.

💡@Farzandan_parsi.💡
#زیبایی‌های_زبان_پارسی؛

💥واژه های پارسی در زبان عربی
بُزرجُمِهر= از پارسی بُزُرگ مِهر
بُزرج= از پارسی بزرگ برنام خواجه نظام الملک
بُزل= از پارسی بزل،پازن،بُزنر
بَزماورد= از پارسی بزم آورد، خوراک گوشت و تخم مرغ و سبزی
بَزمَخه، بَزمه= از پارسی بزم گاه
بَزوِله لز پارسی پَژول، پستان
بَزوَنک= از پارسی پژاوند، پَزوند، پژوند (لنگر در) در عربی کِش خان
بزبون= از پارسی بُزبون، پارچه ای از پشم بز
بَس از پارسی بس (کافی)،گربه.


دنباله دارد

#بززگمهر_صالحی

بازخَن ها «منابع»
۱-فرهنگ دانشگاهی عربی- پارسی از المنجدالابجدی بیروت ۱۹۸۷
۲- الکلمات الفارسیه فی المعاجم العربیه جهینه نصر، علی طلاس. ۲۰۰۳.
۳-واژنامه ی دهخدا.

💡@Farzandan_parsi.💡
#واژه_شناسی؛
🌺 ناهار و ناشتا

«ناهار و ناشتا»
بر بنیاد «ناف- آهار و ناف- آشتیا»
به مانک «خوراک» هسته‌ای میانی بوده است.
در سانسکریت هم واژه‌ی برابر«ناهار»
بدین مانک است.
واژه تازی «نهار»
(نح-حارٌ، سمت گرما، روز)
با «ناهار» پارسی یکی نیست.
«چاشت» در بنیاد «چَه- آشتیا» است،
به مانک خوراکیِ خُرد.، یا «کوچک»‌

#بززگمهر_صالحی.

💡@Farzandan_parsi.💡
سیزده بدر بخش یکم

برای هیچ کدام از ما ایرانی ها نا آشنا نیست،
و ناهم‌سویی نمی‌کند که در کدام بخش از این گیتی زندگی کنیم.
اگر خون ایرانی در رگ‌هایمان باشد به روش ها و آیین‌های ایرانی پایبندیم و سیزده بدر نیز همانند دیگر آیین های کهن ایران زیبایی و گیرایی‌های ویژه خود را برای ما دارد.
اینکه پس از دوازده روز آغازین سال و نوروز زیبا، به دل پرهام «طبیعت» برویم و نوروز را به زیبایی، در کنار دوست تانمان به پایان برسانیم،
سبزه گره بزنیم، سبزه ها را به آب بسپاریم،
بخندیم و دل را به زیست بوم پُرشکوه بسپاریم و دوباره برای کار و زندگی در سال نو آماده شویم، بی گمان برای ما تُهی از نیکویی نیست.

و اگر بدانیم این آیین زیبا از کجا و چگونه نمود «شکل»گرفته است برای ما این زیبایی دوچندان خواهد شد.

واژه ی سیزده بدر به چه مانک است؟
«سیزده بدر» یا «سینزده به در» یا «سینزه به در» را اگر بر پایه واژه نامه دهخدا بخواهیم بنویسیم به این ریخت است:
«سیزده» که به مانک سیزده و یا روز سیزدهم است.
«به» به چَم «معنی» به سوی و «در» به مانک در و دشت و دَمن است.
و اگر به ریخت فراگیر بخواهیم برگردانش اش کنیم به مانک بیرون‌ رفتن و گذراندن زمان در دامان پرهام است.

🌚سیزده بدر و باور به بدشگونی آن!
درباره‌ی آیین سیزده بدر همانند روز چهارشنبه سوری گمانه زنی ها و پیچیدگی‌هایی فرتاش «وجود» دارد که مایه ان شده در هر گوشه ای، نکته های ناهم‌سانی درباره این آیین بشنویم و نخستین این شنیده ها درباره نافرخنده بودن این روز است که بی شُوند «دلیل» هم نیست.
به این شُوند که نه تنها در گذشته که در امروز برخی از کشورهای اروپایی هنوز شماره سیزده را نابجا می‌دانند.
برای نمونه برخی از باهمان های «شرکتهای» هواپیمایی برجسته مانند لوفت هانزا و ایرفرانس نیمکت «صندلی» با شماره ۱۳ ندارند و یا در برخی از مهمانپذیرها و کاشانه ها «آپارتمان‌»نیز ما شماره ۱۳ را روی در سرا ها یا اشکوب ها«طبقه» بالابَرها «آسانسور» نمی بینیم.
این که چرا در ایران این باور بین مردم رواگمند شده است نیز به زمان صفویه و زمانی برمی‌گردد که اروپایی ها پایشان را به کشورما باز کردند و دیدگاها و باورهای ناهمسانشان مانند باورهای نادرست یا درست شان را با خود به ایران آوردند.

سیزده بدر در بازخن های گاهدادی ایرانی؛
به روشنی درباره‌ی بودن روزی با پاژنام سیزده بدر در گاهدادما دودلی برجای مانده است و
درباره روز سیزدهم در سالنما و تاریخ ایران بیشتر سخن رانده شده و همه‌ی آن ها گواهی بر ناهم‌سان بودن باور ایرانیان در باره شماره سیزده دارد.

یکی از برجسته ترین بازخن‌های ایرانی که نزدیکترین روشن نمایی درباره روز سیزدهم سال را دارد، «آثار الباقیه» ابوریحان بیرونی است که در این نسک« کتاب »این دانشمند،
انگارش دان «ریاضی»و ستاره شناس ایرانی، آغاز گاه شماری و تاریخ دودمان‌های گوناگون را بررسی کرده است و در کنارش روزهای سال را بر پایه‌ی خجستگی و بد شگون بودنشان در یک زیگ «جدول» بخش بندی کرده است و روز سیزدهم در نوشته ی او خجسته یاد شده است.

🔹سیزده بدر در دوران ساسانیان؛
در زمان ساسانیان آنگونه که،
در نسک «جشن های کهن ایرانی» آمده است، آیین برگزاری سیزده بدر در دربار شاهان ساسانی از روز سیزدهم فروردین ماه آغاز می‌شده و در روز هجدهم آن به پایان می‌رسیده و این جشن برای دیدار و گشت و گذار و همراه با آواز و سرود در باغ و بوستان بوده است.

به
#بززگمهر_صالحی.

💡@Farzandan_parsi.💡
سیزده بدر بخش دوم
در روزگار قاجار


برخی‌ها بر این باور هستند که ریشه مهادین «اصلی» سیزده بدر به این دوران برمی‌گردد.
چون به گونه‌ای روشن تا پیش از دوره قاجار در هیچ بازخنی «منبعی» به برگزاری روزی با این نام به روش ویژه ای نمارش«اشاره» نشده است.

در این دوران نیز آنگونه که مهرداد بهار در نَسک‌اش «کتاب» «از استوره تا تاریخ» می‌گوید،
مردم در جاهای همگانی به جشن و پایکوبی می‌پرداخته اند و تا انجا که بانوان بی روبنده در خیابان ها دیده می‌شده‌اند.

در نَسکی دیگر با نام «شرح زندگانی من»،
عبدالله مستوفی با ریزپردازی،
چگونگی انجام این آیین‌ها را در دوره‌ی قاجار بازگویی کرده است.
بر پایه روشن سازی او، در روز سیزده بدر یا شب قبل از آن، هر خانواده ای با دستمال های خوراکی و سماورهای کوچک خود به بیرون شهر می‌رفته است.
خوراکی‌هایی که با خودشان می‌برده اند،
کاهو با سرکه یا سکنجبین با سرکه شیره بوده است.
اگرخانواده‌ای دارایی بهتری نیز داشت ابزارهای پخت آش‌رشته مانند رشته و نخود، لوبیا و اسفناج خرد شده را نیز به همراه کشک و دوغ می‌برد تا در کنار خوراک مهادین «اصلی»،به آش رشته نیز دسترسی داشته باشند.
آیینی که هنوز نیز گیرایی‌های خود را نگهداشته است این بوده که در این روز دخترهای دم بخت در پایان روز برای پیدا کردن شوهر تا پیش از سیزده بدر سال آینده،
سبزه گره می‌زدند.
آیین های در پیوندبه روز سیزده بدر
در گذشته همتازی اسب دوانی، یادآور جنگ ایزد باران و دیو خشک سالی انجام می‌شده و در کنار این هماوردی‌ها،
بازی‌های گوناگون و پایکوبی‌های گروهی،
آب پاشی و آب بازی در این روز به پاسداشت پیروزی و برتری نیروی ایزد آب و از بین رفتن نیروهای بد و پلیدی‌ها دوستداشتنی بوده‌اند،
و اکنون از آیین‌هایی که در این روز برجای مانده اند،
گِره زدن سبزه برای نزدیک شدن پیوند زنان و مردان، پختن آش‌رشته و سبزه به آب دادن هستند که خانواده ها از آغاز روز سیزده بدر به سوی زیستگاه و هوای آزاد رهسپار می‌گردند و این آیین را به جا می‌آورند.

سیزده بدر در روزگار کنونی
آیین های در پیوند به سیزده بدر
سیزده بدر که اکنون در سالنامه‌ی ما «روز پرهام» نامیده می‌شود.
در این روز همه به پاس پایان نوروز به دل زیستگاه می‌روند.
و کشاورزان نیز کشت و کار خود را آغاز می‌کنند.
در خراسان، کشاورزان این بخش جشن کاشت یا شیشک نخست می‌گیرند و کشت و کار خود را در سال نو آغاز می‌کنند.
در این روز زرتشتیان ایران برای بجا آوردن آیین ها و نیایش در پیرسبز و پیر نارکی در شهر یزد
بر هم گرد می‌آیندکه فزون بر نیایش مجال پسندیده‌ای برای دیدار همدیگر در روز پرهام «طبیعت» است.

🔹فزون بر ایران در کشورهای دیگری مانند آذربایجان، افغانستان و تاجیکستان نیز آیین سیزده بدر برگزار می‌شود.

به ✍🏾
#بززگمهر_صالحی.

💡@Farzandan_parsi.💡
💥 «سیزده بدر» پدرام!

🌺امسال با همه‌گیری جهانی ویش تاجی (ویروسِ کرونا)
نمی‌توانیم و نباید این جشن را چون همیشه گروهی برگزار کنیم.
یادمان باشد که هر چیزی در سایه‌ی خرد و دانایی است که، پذیرفتنی می‌شود
و ایرانیان باستان نیز هیچ چیز را به اندازه ی خرد ارج نگذاشته و نه ستوده‌اند.
🌺 جشن‌ها و آیین‌های کهنی چون «سیزده بدر» که از دل ویژگی‌های گیتی‌شناختی و گاهدادی یک سرزمین و دستگاه باوری و اندیشگی مردمان آن سربرآورده‌اند،
افزون بر کارکردِ شادی‌آفرین و همبستگی‌ساز خود، کارکرد دیگری نیز دارند و آن آشنایی با گذشته ی باستانی کشور و شناخت باورها و اندیشه‌های مردمان آن است.
شناختی که پیش‌نیاز هر گونه گام برداشتن به سوی آینده است.

با آرزوی سالی نیکو
بهار ۱۴۰۰/۱/۱۳.

به
#بززگمهر_صالحی

💡@Farzandan_parsi.💡
رهزنی یا بَرگیری

چندین سال سردرگم و پریشان در پی سخنان ارزشمند روانشاد دکتر محمد محمدی ملایری استاد دانشگاه امریکایی بیروت در رشته ی عربی بودم ،برگ می زدیم و می خواندیم.
پریشان و سردرگُم در فرهنگ هایی که بیشتر نویسندگان کشورهای عربی نوشته بودند واکاویدیم و پیش رفتیم انگاه به نشانه هایی دست یافتم که در ادامه به پیشگاه خوانندگان ارمغان می دارم.
واژگان عربی با ریشه پارسی یا واژه دگرگون گشته از پارسی به واژگانی گفته می‌شود که در زبان و ادبسار عربی بکار گرفته می‌شوند و ریشه ی پارسی دارند. بیشتر این واژه‌ها در زمان ساسانیان وارد زبان عربی کهن شده و برخی برای ما فراموش شده‌اند، ولی برخی هنوز از واژه‌های پرکاربرد این زبان هستند؛ مانند: ادب، دین، ازل، هوس،سراج(چراغ)، ورق و ورقه (برگ و برگه) و بسیاری دیگر.
گونه‌های عربی سازی.
عرب ها در واژه‌های بیگانه دگرگونیهای بسیار و شگفت‌آوری انجام می‌دهند که از آن دست است:
واج یا واجهایی از آغاز یا میان یا پایان ساختمان واژه بیگانه می‌اندازند. برای نمونه بیمارستان را مارستان، پیشپاره را شفارج، نشخوار یا نشوار، چلغوزه را جِلّوز، سوه کاریز را سوهقه، و هزار دستان را هزار گویند. واج یا واجهایی به ساختمان واژه بیگانه می‌افزایند چنان‌که ستو را تستوق، راه را تُرَّهات، پنجه را فنزج و پاچه را بالِغا گویند.
واجهای واژه بیگانه را به واجهایی دیگر می‌گردانند و برای دگرگون سازیِ واژه‌های بیگانه بیشتر همین روش را به کار می‌برند. برای نمونه ن و ر را به ل، گ را به ج، خ را به ح، پ را به ف یا به ب، ک را به ق، چ را به ص یا به ش، س را به ص، ت را به ط، الف را به ع یا به ح، ش را به ز و ز را به ذ جایگزین می‌کنند و در این راه هیچ آیین و رویه ای را دنبال نمی‌کنند؛ از همین رو برای برخی از واژه‌های بیگانه بیش از یک گونه آواسازی گفتاری و سیمای نوشتاری دارند. پس زَریون را به جریال، گرده بال را به جردبیل، شَنبک را به شَفَلَّقه، گنده پیر را به قندفیل، ژاغَر را به زَقَلَّه، خُربا را به حَرباء، گرم را به جرم، پَرَند را به فرند یا برند، کُرته را به قرطق، چوبه را به صوبج یا شوبق و اُبره را به حباری جانشین می‌کنند.
در پایان واژه‌های عربی شده ج یا ق می‌افزایند و این روش را بیشتر دربارهٔ واژه‌های پایان یافته به ه برمی‌گزینند؛ مانند دگرش تازه به طازج، نموده (نمونه) به نموذج، برنامه به برنامج و کُربه به قربق یا قربج.
گاهی واژه ای را به ساختارهای جورواجور عربی می‌کنند به گونه ای که نزدیکی اندک یا بسیاری ،،با واژه بیگانه دارد؛ مانند زونکل که آن را زَوَنکل، زَوَترَک، زونَّک، زوّاک، زوّن و زَون، تنبل که آن را تَنبور، تِنبَل، تِنبال، تَنبول و تِنتَل و کِهتر که آن را جَیتَر، جَیدر، جَعدر، جَیدَری، جعبر و جِعطار گویند.
نه تنها پویه «فعل »را از واژه عربی شده می وگیرند ، که گاهی درست همانگونه که هست از واژه‌های بیگانه وام می‌گیرند، به زبان دیگر از واژه عربی ناشده پویه می‌سازند؛ همچون از بوسیدن باسَ یَبوسُ، از کوشیدن کاشَ یَکوشُ، از زینهار زَنهَرَ یُزَنهِرُ ساخته‌اند.
بی گمان با سازه های نمایان یادشده به این شیوه است که دوستان ارجمند نخوانده و ندانسته زبان عربی را بهترین و به گفته ی خودشان رسا ترین زبان جهان می دانند. وگرنه خشتی از این و آن ستاندن و ساختمانی را بَرآوردن و رنگ و آب لایه ای بر آن زدن که هنر نمی خواهد .

نابودباد ندانستن که بدترین تاریکی است.

به ✍🏾
#بززگمهر_صالحی.

💡@Farzandan_parsi.💡
#زیبایی‌های_زبان_پارسی.

ما و ریشه‌های واژگان.
«بهداری»:

«به» مانک خوب، تندرست،
خوش در همدایش «ترکیب» همدایش‌های «بهی»، و «بهبود»، در برابر «رنجوری»، «ناخوشی»، «بیماری»:
«به رستم چنین گفت پس شهریار
که ای نیک پیوند بِه ْروزگار.»
از فردوسی.

«بِه روزگار»: خوشبخت، آنکه دارای روزگار خوب باشد (واژه نامه).
«بهی» به مانک بهبود، تندرستی، در برابر «در رنج بودن»، «ناخوش بودن»:
«تو دوری و از دوریِ تو سخت به رنجم
امّید بهی نیست چو ز این گونه بود کار».
از فرّخی سیستانی.

«بهی یافتن»
به مانک خوب شدن و به تندرستی برگشتن پس از بیماری:
«بیمار چو اندکی بهی یافت
در آدمی نزار، فربهی یافت ...
چون وقت بهی در آن تب تیز
پرهیز شکن شکست پرهیز
تب باز ملازم نفس گشت
بیماری رفته باز پس گشت ...»
از نظامی گنجه‌ای در داستان«لیلی و مجنون»، در بخش «مردن پور سلام شوهر لیلی».

«بهبود» در مانک بهروزی و تندرستی:
(واژه نامه)
«چنین نومید نباید بود که بهبود ممکن باشد»
(تاریخ بیهقی).
در مانک گمانیک از خرابی و بدی در آمدن و رو به خوبی رفتن:
«بوی بهبود ز اوضاع جهان می‌شنوم
شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد»،
از حافظ شیرازی.


#بززگمهر_صالحی.

@Farzandan_parsi
#زیبایی_شناسی_زبان_پارسی.

💥واژه های پارسی در زبان تازی.


بَلابل= از پارسی بُلبُل، بُلُبلان.
بَلادِر، بلاذر= از پارسی بلادُور میوه ای است دارویی مانند هسته‌ی خرما با مغز شیرین.
بَلارِج= از پارسی بَلارَج، لک لک سپید.
بَلإز= از پارسی بلاز، اهریمن، تبه کار.
بَلاس، بَلَس= از پارسی پلاس (به اهریمن گویند) چاپلوس، فریبنده.
بُلبُل= از پارسی بلبل،هِزاردَستان.
بَلَخش= از پارسی بَدَخش،«لال= لعل».
بُلدام، بُلدم= از پارسی بلنداندام.
بُلُس، بُلسُن= از پارسی بُلُس «عدس».
بَلَس= از پارسی پلُوس، فریبکار، دروغگوی.
بَلسَک= از پارسی پرستو.
بَلِشت= از پارسی پلَسَت، پلشت.

دنباله دارد.

#بززگمهر_صالحی.

بازخَن ها «منبع»
۱- المنجد فی الغه و الاعلام بیروت ۱۹۸۷
۲- معجم المعربات محمد التنوجی
۳-واژنامه‌ی دهخدا.

💡@farzandan_parsi.💡
نه، مپرس از من سخن زیرا که چون پروانه‌ای
در فروغ شمع روی دوست ناپروا شدم.

۲۵ فروردین ماه روز بزرگداشت،
#عطار_نیشابوری. گرامی باد.


#عطار_نیشابوری
فریدالدین ابوحامد محمد #عطار_نیشابوری،
آوازه او به شیخ «عطّار نیشابوری» ست.
یکی از فرزانگان و سُرایندگان ایرانی سترگ و بلندپایه‌ی ادبسار پارسی.
در پایان سده‌ی ششم و آغاز سده‌ی هفتم است. او در در نیشابور زاده شد.
در زمان چیرگی چنگیز خان مغول بر خراسان بزرگ، شیخ #عطار نیز به دست لشکر مغول گرفتار گردید. گویند:
مغولی می‌خواست او را بکُشَد،
آدمی گفت: این پیر را مَکُش که به خون‌بهای او هزار درم بدهم.
عطار گفت: مَفُروش که بهتر از این مرا خواهند خرید.
لختی گذشت و آدمی دیگری گفت:
این پیر را مَکُش که به خون‌بهای او یک کیسه کاه تو را خواهم داد.
شیخ فرمایش کرد:
بفروش که بیش از این نمی‌اَرزم.
مغول از گفته او خشمناک شد و او را از پای در آورد.
روز ۲۵ فروردین درسالنمای ایران نام او آتش گرفته است....

با سخنی از مولوی نوشته ام را به پایان می برم.
من آن مولای رومی‌ام که از کِلکَم شَکِر ریزد
و لیکن در سخن گفتن غلام شیخ عطارم.

#یادش_گرامی‌باد.

#بززگمهر_صالحی.

💡@Farzandan_parsi.💡