#نکته_ویرایشی.
🍃🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
چند واژه که گویشی یکسان دارند
و در نگارش و چم (معنای) دوگانهای دارند.
آجل= آینده
عاجل= تُند
ابلغ= رساتر
ابلق= سیاه و سفید
اساس= پایه
اثاث= ابزار خانه
امل= آرزو
عمل= کار
انتساب = نسبت دادن
انتصاب = گماشتن
اوان= هنگام
عوان = پاسبان
اریکه= تخت
عریکه= سرشت
باغی= سرکش
باقی= مانا، پایدار
تحدید= مرز بندی
تهدید= ترساندن
ثمین= گرانبها
سمین= چاق
ثواب= پاداش کارنیک
صواب= درست.
@farzandan_parsi
🍃🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
چند واژه که گویشی یکسان دارند
و در نگارش و چم (معنای) دوگانهای دارند.
آجل= آینده
عاجل= تُند
ابلغ= رساتر
ابلق= سیاه و سفید
اساس= پایه
اثاث= ابزار خانه
امل= آرزو
عمل= کار
انتساب = نسبت دادن
انتصاب = گماشتن
اوان= هنگام
عوان = پاسبان
اریکه= تخت
عریکه= سرشت
باغی= سرکش
باقی= مانا، پایدار
تحدید= مرز بندی
تهدید= ترساندن
ثمین= گرانبها
سمین= چاق
ثواب= پاداش کارنیک
صواب= درست.
@farzandan_parsi
#نکته_ویرایشی؛
شوربختانه واژگان بیگانهی رایانهای درزبان پارسی جا باز کردهاند و چم(معنی) این را میدهد،
که کمکاری از سوی زبانسراها و انجمنهای زبان پارسی بوده است.
اکنون چند واژه رایانهای بیگانه که برابر پارسی آن را پیشنهاد کردهایم،
با هم آزمایش خواهیم کرد:
🔶 پیج: تار بَرگ
🔶 بلاک: ناپیوند
🔶 فالو: دنبال
🔶 آنفالو: ناپِیرو
⚫️ این پیج را فالو خواهم کرد
⚪️ این تار بَرگ را دنبال خواهم کرد.
⚫️ این پیج را بلاک خواهم کرد
⚪️ این تاربرگ راناپیوند خواهم کرد.
⚫️ پیجش را فالو کردم
⚪️ تاربَرگش را دنبال کردم.
⚫️ امروز پیجش را آنفالو کردم
⚪️ امروز تار بَرگش را ناپیرو کردم.
✍ #سعید_مرادی
#پیام_پارسی.
@farzandan_parsi.
شوربختانه واژگان بیگانهی رایانهای درزبان پارسی جا باز کردهاند و چم(معنی) این را میدهد،
که کمکاری از سوی زبانسراها و انجمنهای زبان پارسی بوده است.
اکنون چند واژه رایانهای بیگانه که برابر پارسی آن را پیشنهاد کردهایم،
با هم آزمایش خواهیم کرد:
🔶 پیج: تار بَرگ
🔶 بلاک: ناپیوند
🔶 فالو: دنبال
🔶 آنفالو: ناپِیرو
⚫️ این پیج را فالو خواهم کرد
⚪️ این تار بَرگ را دنبال خواهم کرد.
⚫️ این پیج را بلاک خواهم کرد
⚪️ این تاربرگ راناپیوند خواهم کرد.
⚫️ پیجش را فالو کردم
⚪️ تاربَرگش را دنبال کردم.
⚫️ امروز پیجش را آنفالو کردم
⚪️ امروز تار بَرگش را ناپیرو کردم.
✍ #سعید_مرادی
#پیام_پارسی.
@farzandan_parsi.
#نکته_ویرایشی.
با بن و ریشهی درست واژهای پرکاربرد،
در گفتار روزانه آشنا شویم:
صوت= سدا(سدا واژهای پارسی است که به نادرستی«صدا» نوشته شده است)،
بانگ، آوا، آهنگ، آواز، آواواژه، فریاد
✍ نمونه
❌ با صوتی خوش شروع به خواندن کرد=
✅ با سدایی خوش آغاز به خواندن کرد
با آهنگی خوش آغاز به خواندن کرد.
❌ سحر صوت خوش لالای جانان
به جسم مردگان بازآورد جان=
✅ پِگه بانگ خوش لالای جانان
به کَرپِ* مردگان بازآورد جان
*کـَرپ= جسم(به پارسی پهلوی)
✍ #مجید_دری
#پارسی_پاک #صدا #صوت
@farzandan_parsi
با بن و ریشهی درست واژهای پرکاربرد،
در گفتار روزانه آشنا شویم:
صوت= سدا(سدا واژهای پارسی است که به نادرستی«صدا» نوشته شده است)،
بانگ، آوا، آهنگ، آواز، آواواژه، فریاد
✍ نمونه
❌ با صوتی خوش شروع به خواندن کرد=
✅ با سدایی خوش آغاز به خواندن کرد
با آهنگی خوش آغاز به خواندن کرد.
❌ سحر صوت خوش لالای جانان
به جسم مردگان بازآورد جان=
✅ پِگه بانگ خوش لالای جانان
به کَرپِ* مردگان بازآورد جان
*کـَرپ= جسم(به پارسی پهلوی)
✍ #مجید_دری
#پارسی_پاک #صدا #صوت
@farzandan_parsi
Forwarded from سیاه منصور
#نکته_ویرایشی
(زاگ یا زاغ)
ما در این جُستار پی میبریم که این زبانزد هیچگونه پیوندی با پرندهای به همین نام ندارد.
آرمان ما گفتار در باره ساختار و کاربردهای کیمیایی آن نیست.
ما به گفتار برآمده در زبان در باره ی واژه زاگ می پردازیم.
در گذشته به زاگ «زاج» یا زاغ هم میگفتند. امروزه در برخی از جاهای ایران مانند کرمان زاغ گفته میشود!
زاگ مادهای کانی «معدنی» است که گونههای سیاه و سفید و... دارد که در سنارهی« صنعت» پارچه بافی،
و فرش بافی از آن برای خوشرنگ تر و درخشانتر شدن فرش و پارچه و چرم سود میبردند!
هنگامی که فرش یا نخ یا پارچه کسی خوب از اب در می آمد، هماوردان«رقبا» چشمبراه هنگامی می نشستند که چوبی در آوند«ظرف» زاگ بگردانند که از آمیختههای دیگر مایگان یا دربارهی آب با زاگ آگاهی بدست بیاورند!
از آن زمان تا کنون، آن کار به نمای این زبانزد (ضرب المثل)جا افتاد که یکی دارد
«زاغ سیاه کسی را چوب میزند!»
تا سر از کارهایش در بیاورد!
پژوهشگر فرهنگ و زبان پارسی
#بززگمهر_صالحی.
@farzandan_parsi
(زاگ یا زاغ)
ما در این جُستار پی میبریم که این زبانزد هیچگونه پیوندی با پرندهای به همین نام ندارد.
آرمان ما گفتار در باره ساختار و کاربردهای کیمیایی آن نیست.
ما به گفتار برآمده در زبان در باره ی واژه زاگ می پردازیم.
در گذشته به زاگ «زاج» یا زاغ هم میگفتند. امروزه در برخی از جاهای ایران مانند کرمان زاغ گفته میشود!
زاگ مادهای کانی «معدنی» است که گونههای سیاه و سفید و... دارد که در سنارهی« صنعت» پارچه بافی،
و فرش بافی از آن برای خوشرنگ تر و درخشانتر شدن فرش و پارچه و چرم سود میبردند!
هنگامی که فرش یا نخ یا پارچه کسی خوب از اب در می آمد، هماوردان«رقبا» چشمبراه هنگامی می نشستند که چوبی در آوند«ظرف» زاگ بگردانند که از آمیختههای دیگر مایگان یا دربارهی آب با زاگ آگاهی بدست بیاورند!
از آن زمان تا کنون، آن کار به نمای این زبانزد (ضرب المثل)جا افتاد که یکی دارد
«زاغ سیاه کسی را چوب میزند!»
تا سر از کارهایش در بیاورد!
پژوهشگر فرهنگ و زبان پارسی
#بززگمهر_صالحی.
@farzandan_parsi
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
#نکته_ویرایشی.
آبستره (abstrait): واژهای فرانسوی است که،
به زبان پارسی راه یافته است. آبستره شیوهای در نگارگری(نقاشی) است.
در این هنر هیچ پیکره(شکل) یا چهرهی پَرهام(طبیعی) در جهان را درون خود پذیرای شناسایی نمیبیند و تنها از رنگ و سازههای نمونهسازی(تمثیلی) و ناسرشت(غیرطبیعی) برای گفتن چمهای(مفاهیم) خود بهره میگیرد.
آبستره به چم(معنای) آهنجیده و جداکردنی و (انتزاعی) و (تجرید) است.
برابرهای پارسی گزینش شده برای این واژه:
نگار آکند، جدا بن، آهیخته، نگار آهیخت
به ✍ #سعید_مرادی.
#پیام_پارسی.
@farzandan_parsi.
آبستره (abstrait): واژهای فرانسوی است که،
به زبان پارسی راه یافته است. آبستره شیوهای در نگارگری(نقاشی) است.
در این هنر هیچ پیکره(شکل) یا چهرهی پَرهام(طبیعی) در جهان را درون خود پذیرای شناسایی نمیبیند و تنها از رنگ و سازههای نمونهسازی(تمثیلی) و ناسرشت(غیرطبیعی) برای گفتن چمهای(مفاهیم) خود بهره میگیرد.
آبستره به چم(معنای) آهنجیده و جداکردنی و (انتزاعی) و (تجرید) است.
برابرهای پارسی گزینش شده برای این واژه:
نگار آکند، جدا بن، آهیخته، نگار آهیخت
به ✍ #سعید_مرادی.
#پیام_پارسی.
@farzandan_parsi.
#نکته_ویرایشی.
#مجید
در پارسی پاک، بهجای سن، سنین و. ...
که واژگانی تازی هستند،
میتوانیم واژهی پارسی «سال، سالگی»
را بهكار ببریم:
كم سنّ (طفل)= كم سال، خردسال.
سن متوسط= میانسال.
مسن= بزرگسال.
خیلی مسن= کهنسال.
سنتون چنده؟= چند سالهاید؟
در سنین جوانی= درسالهای جوانی.
در سن سی سالگی= در سی سالگی.
سنّ و سال= سال و روز.
اسم و سِنتان را بنویسید= نام و سالمندیتان را بنویسید،
نام و سالگیتان را بنویسید،
نام و سالتان را بنویسید.
سنّ و سالی از ما گذشته= سالها بر ما (یا از ما) گذشته.
#پارسی_پاک.
#پارسی_را_درست_بگوییم.
#پارسی_را_درست_بیاموزیم.
#پارسی_را_درست_بنویسیم.
@farzandan_parsi.
#مجید
در پارسی پاک، بهجای سن، سنین و. ...
که واژگانی تازی هستند،
میتوانیم واژهی پارسی «سال، سالگی»
را بهكار ببریم:
كم سنّ (طفل)= كم سال، خردسال.
سن متوسط= میانسال.
مسن= بزرگسال.
خیلی مسن= کهنسال.
سنتون چنده؟= چند سالهاید؟
در سنین جوانی= درسالهای جوانی.
در سن سی سالگی= در سی سالگی.
سنّ و سال= سال و روز.
اسم و سِنتان را بنویسید= نام و سالمندیتان را بنویسید،
نام و سالگیتان را بنویسید،
نام و سالتان را بنویسید.
سنّ و سالی از ما گذشته= سالها بر ما (یا از ما) گذشته.
#پارسی_پاک.
#پارسی_را_درست_بگوییم.
#پارسی_را_درست_بیاموزیم.
#پارسی_را_درست_بنویسیم.
@farzandan_parsi.
#نکته_ویرایشی.
🍀واژگان پارسی در زبان تازیان.
🌺اجناس، از پارسی جنس ها، گونهها. کالاها.
🌺احوال، از ریشهی پارسی هال، جاورها، چگونگیها.
🌺اَخش، از پارسی خوش.
🌺اِخوان، از پارسی خوان،(سفره) یا سینی خوراکی.
🌺ادوار، از پارسی دوره، دور، دورها،، گردشها.
🌺ادیان، از پارسی دین، دین ها.
🌺ادیب، از پارسی ادبمند، ادب دان، سُراینده.
دنباله دارد.
پژوهشگر فرهنگ و زبان پارسی
#بززگمهر_صالحی.
🌼بازخنها
۱- المنجد فی الغه و الاعلام بیروت ۱۹۸۷
۲-الکلمات الفارسیه فی المعاجم
۳- معجم المعربات الفارسیه
۴- واژه نامه ی دهخدا.
@farzandan_parsi.
🍀واژگان پارسی در زبان تازیان.
🌺اجناس، از پارسی جنس ها، گونهها. کالاها.
🌺احوال، از ریشهی پارسی هال، جاورها، چگونگیها.
🌺اَخش، از پارسی خوش.
🌺اِخوان، از پارسی خوان،(سفره) یا سینی خوراکی.
🌺ادوار، از پارسی دوره، دور، دورها،، گردشها.
🌺ادیان، از پارسی دین، دین ها.
🌺ادیب، از پارسی ادبمند، ادب دان، سُراینده.
دنباله دارد.
پژوهشگر فرهنگ و زبان پارسی
#بززگمهر_صالحی.
🌼بازخنها
۱- المنجد فی الغه و الاعلام بیروت ۱۹۸۷
۲-الکلمات الفارسیه فی المعاجم
۳- معجم المعربات الفارسیه
۴- واژه نامه ی دهخدا.
@farzandan_parsi.
#نکته_ویرایشی.
«فرار» یک واژهی بیگانه و عربیست که،
به جای آن میتوان از واژههای زیبا و آهنگین پارسی بهره برد:
فرار= گـُریز
فرار كردن= گـُریختن.
فراری= گریزان، گریزنده، گریزپا، گریخته.
مـَفـَرّ= گریزگاه.
فرّار= گریزگر، زودگریز.
فراریان را دستگیر گردیم= گریختگان را دستگیر كردیم.
او از كاركردن فراری است= او از كاركردن گریزان است.
كلروفورم مادهای فرّار است= كلروفورم مادهای زودگـُریز است.
#پارسی_پاک
@farzandan_parsi.
«فرار» یک واژهی بیگانه و عربیست که،
به جای آن میتوان از واژههای زیبا و آهنگین پارسی بهره برد:
فرار= گـُریز
فرار كردن= گـُریختن.
فراری= گریزان، گریزنده، گریزپا، گریخته.
مـَفـَرّ= گریزگاه.
فرّار= گریزگر، زودگریز.
فراریان را دستگیر گردیم= گریختگان را دستگیر كردیم.
او از كاركردن فراری است= او از كاركردن گریزان است.
كلروفورم مادهای فرّار است= كلروفورم مادهای زودگـُریز است.
#پارسی_پاک
@farzandan_parsi.
#نکته_ویرایشی
کارواژههای «شدن» و «گشتن»یا «گردیدن»؛
هم چم و همپایه هستند و بکارگرفتن از آنها بهجای یکدیگر بیخودی ست.
با این که، بهتر است تا جایی که میشود از «شدن» بهجای «گشتن» بهرهگیری کرد و از «گشتن» برای پیشگیری از دوباره «شدن»
بهره برد.
چکامه زیر بهترین نمونه برای بکارگیری،
همپایه بودن این دو کارواژه است:
زِ سُمّ سُتوران در آن پهنْدَشت
زمین شش شد و آسمان گشت هَشت.
#فردوسی_بزرگ.
@farzandan_parsi.
کارواژههای «شدن» و «گشتن»یا «گردیدن»؛
هم چم و همپایه هستند و بکارگرفتن از آنها بهجای یکدیگر بیخودی ست.
با این که، بهتر است تا جایی که میشود از «شدن» بهجای «گشتن» بهرهگیری کرد و از «گشتن» برای پیشگیری از دوباره «شدن»
بهره برد.
چکامه زیر بهترین نمونه برای بکارگیری،
همپایه بودن این دو کارواژه است:
زِ سُمّ سُتوران در آن پهنْدَشت
زمین شش شد و آسمان گشت هَشت.
#فردوسی_بزرگ.
@farzandan_parsi.
#نکته_ویرایشی
ناویراسته و درهم.👇
🔴هماکنون بارش برف در مسیرهای کوهستانی در حال وقوع است.
ویراسته👇
🟢هماکنون در راههای کوهستانی برف میبارد.
نکته👇
☜ چرا روان و ساده نمینویسیم؟
#زبان_پارسی_را_درست_بگوییم. #زبان_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_پارسی_را_درست_بیاموزیم
به✍
#سیــاه_منـصـور.
@farzandan_parsi.
ناویراسته و درهم.👇
🔴هماکنون بارش برف در مسیرهای کوهستانی در حال وقوع است.
ویراسته👇
🟢هماکنون در راههای کوهستانی برف میبارد.
نکته👇
☜ چرا روان و ساده نمینویسیم؟
#زبان_پارسی_را_درست_بگوییم. #زبان_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_پارسی_را_درست_بیاموزیم
به✍
#سیــاه_منـصـور.
@farzandan_parsi.
#نکته_ویرایشی.
واژهی #چک؛
چِک یک واژه پارسی سره است
و نیازی به جایگزین ندارد.
در جایی دیدم که دوستی واژه «جاپول»
را پیشنهاد کرده بود.
شیرازیها،
چک را به درستی با زبر نخست «چَک» میگویند.
با سپاس
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
@farzandan_parsi.
واژهی #چک؛
چِک یک واژه پارسی سره است
و نیازی به جایگزین ندارد.
در جایی دیدم که دوستی واژه «جاپول»
را پیشنهاد کرده بود.
شیرازیها،
چک را به درستی با زبر نخست «چَک» میگویند.
با سپاس
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
@farzandan_parsi.
#نکته_ویرایشی؛
پرسش👇
بلهوس یا بوالهوس؟
پاسخ👇
«بل» بهچمِ «فراوان» و با واژه پارسی هوس،
به ریخت «بلهوس» نوشته میشود.
اگر واژه عربی باشد با «بو» نوشته میشود که،
کوتاه شده «ابو»ی تازی است،
مانند: بوالعجب.
#زبان_پارسی_را_درست_بگوییم.
#زبان_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_پارسی_را_درست_بخوانیم.
به✍
#سیــاه_منـصـور.
@farzandan_parsi.
پرسش👇
بلهوس یا بوالهوس؟
پاسخ👇
«بل» بهچمِ «فراوان» و با واژه پارسی هوس،
به ریخت «بلهوس» نوشته میشود.
اگر واژه عربی باشد با «بو» نوشته میشود که،
کوتاه شده «ابو»ی تازی است،
مانند: بوالعجب.
#زبان_پارسی_را_درست_بگوییم.
#زبان_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_پارسی_را_درست_بخوانیم.
به✍
#سیــاه_منـصـور.
@farzandan_parsi.
#نکته_ویرایشی
🔅پالایش زبان پارسی
#بدون_تامل= بیدرنگ، بیاندیشه، سَرسَری، زَبوده، از سَرِ دَست*
#بی_تامل= بیدرنگ، بیاندیشه، سَرسَری، زَبوده، از سَرِ دَست
#تامل= درنگ، اندیشه، نگرش، ژرفنگری، ژرفاندیشی، فـَرنِگـَری، نیکنگریستن، سِکالِش، دوراَندیشی
#قابل_تامل= درنگ کردنی، اندیشیدنی، نِگـَریدنی
#تامل_کردن= نِگـَریدَن، اندیشیدن، ژرفاندیشین، نیکنگریستن
✍ نمونه:
☄بیتأمل قبول کرد= بیدرنگ پذيرفت
☄به نکته قابل تأملی اشاره کرد= نکتهی اندیشیدنیای را نُمارید
☄تأمل در آئینه دل کنی
صفایی بتدریج حاصل کنی (بوستان)=
سِکالِش در آیینهی دل کنی
و شادابی کم کم بهدست آوری
☄قدری تأمل کرده و به خود بیایید=
اندکی درنگ کرده و به خود بیایید
کمی نیک نگریسته و به خود بیایید
☄یک شب تأمل ایام گذشته میکردم... (گلستان)=
یک شب اندیشهی روزهای گذشته میکردم
☄پیشنهادش را مطالعه كرد و با تأمل بسيار قبول کرد=
پیشنهادش را بررسی کرد و با فـَرنِگـَری بسيار يذيرفت
☄گاهی باید در طول مسیرِ رفته ایستاد و قدری تأمل کرد در قدم هایی که پیموده ایم=
گاهی باید در درازنای راهِ رفته ایستاد و کمی ژرف اندیشید در گامهایی که پیمودهایم
☄روزنامه نگاران با موانع مختلفی مواجه بوده اند که با تأمل بسیار زیادی با آن برخورد کرده اند=
روزنامهنگاران با گیرهای بسیاری روبرو بودهاند که با دوراَندیشی بسیاری با آن برخورد کردهاند.
*سخن تا چند گویی از سَرِ دَست
همانا هم تو مستی، هم سخن مست.
(نظامی)
✍ #مجید_دری
#پارسی_پاک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@farzandan_parsi.
🔅پالایش زبان پارسی
#بدون_تامل= بیدرنگ، بیاندیشه، سَرسَری، زَبوده، از سَرِ دَست*
#بی_تامل= بیدرنگ، بیاندیشه، سَرسَری، زَبوده، از سَرِ دَست
#تامل= درنگ، اندیشه، نگرش، ژرفنگری، ژرفاندیشی، فـَرنِگـَری، نیکنگریستن، سِکالِش، دوراَندیشی
#قابل_تامل= درنگ کردنی، اندیشیدنی، نِگـَریدنی
#تامل_کردن= نِگـَریدَن، اندیشیدن، ژرفاندیشین، نیکنگریستن
✍ نمونه:
☄بیتأمل قبول کرد= بیدرنگ پذيرفت
☄به نکته قابل تأملی اشاره کرد= نکتهی اندیشیدنیای را نُمارید
☄تأمل در آئینه دل کنی
صفایی بتدریج حاصل کنی (بوستان)=
سِکالِش در آیینهی دل کنی
و شادابی کم کم بهدست آوری
☄قدری تأمل کرده و به خود بیایید=
اندکی درنگ کرده و به خود بیایید
کمی نیک نگریسته و به خود بیایید
☄یک شب تأمل ایام گذشته میکردم... (گلستان)=
یک شب اندیشهی روزهای گذشته میکردم
☄پیشنهادش را مطالعه كرد و با تأمل بسيار قبول کرد=
پیشنهادش را بررسی کرد و با فـَرنِگـَری بسيار يذيرفت
☄گاهی باید در طول مسیرِ رفته ایستاد و قدری تأمل کرد در قدم هایی که پیموده ایم=
گاهی باید در درازنای راهِ رفته ایستاد و کمی ژرف اندیشید در گامهایی که پیمودهایم
☄روزنامه نگاران با موانع مختلفی مواجه بوده اند که با تأمل بسیار زیادی با آن برخورد کرده اند=
روزنامهنگاران با گیرهای بسیاری روبرو بودهاند که با دوراَندیشی بسیاری با آن برخورد کردهاند.
*سخن تا چند گویی از سَرِ دَست
همانا هم تو مستی، هم سخن مست.
(نظامی)
✍ #مجید_دری
#پارسی_پاک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@farzandan_parsi.
#نکته_ویرایشی؛
«استاد» واژهای پارسی است از ریشه
«ایستادن» در اوستایی واژه ای «وندی» است:
Ava-stata(پیشوند+پایه)
چم آن «ایستادن در برابر افراد» است.
ریشه هند و اروپایی این
واژه «sta,stakو stha» است،
و با «stop» در زبانهای فرنگی همریشه ست.
کاربرد واژه «اساتید» نادرست است.
💡 @farzandan_parsi. 💡
«استاد» واژهای پارسی است از ریشه
«ایستادن» در اوستایی واژه ای «وندی» است:
Ava-stata(پیشوند+پایه)
چم آن «ایستادن در برابر افراد» است.
ریشه هند و اروپایی این
واژه «sta,stakو stha» است،
و با «stop» در زبانهای فرنگی همریشه ست.
کاربرد واژه «اساتید» نادرست است.
💡 @farzandan_parsi. 💡
#نکته_ویرایشی
«واژه تنها»
🔸در زبان پهلوی «ها» نشان چندینه یا جم نبوده است،
پسوند سانواژهای(قید) بوده که «iha» گفته میشده.
این پسوند برابرِ پسوند امروزیِ «انه» بوده.
مانند: بهجای مردانه میگفتهاند مردیها.
در پایان پادشاهی ساسانی به نشان جم دگرگون
شد و به آرامی و اندک اندک «i» از آن افتاد.
این پسوندِ کهن از واژه «تنها» جدا نشد و با آن ماند.
با اینکه امروز این واژه را ساده میانگاریم،
این واژهِ «تنها»
در آغاز و از هنگام پیدایش «تن+یها» بوده،
مانند: به تنِ خود، ویژه خود،
👈 در لارستان، پسوند«iha» همچنان نشانِ جم.
است.
#زبان_و_فرهنگپارسی_این
زیبای سخت جان را پاس بداریم.
#زبان_پارسی_را_درست_بگویم
#زبان_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_پارسی_را_درست_بنویسیم.
💡 @farzandan_parsi. 💡
«واژه تنها»
🔸در زبان پهلوی «ها» نشان چندینه یا جم نبوده است،
پسوند سانواژهای(قید) بوده که «iha» گفته میشده.
این پسوند برابرِ پسوند امروزیِ «انه» بوده.
مانند: بهجای مردانه میگفتهاند مردیها.
در پایان پادشاهی ساسانی به نشان جم دگرگون
شد و به آرامی و اندک اندک «i» از آن افتاد.
این پسوندِ کهن از واژه «تنها» جدا نشد و با آن ماند.
با اینکه امروز این واژه را ساده میانگاریم،
این واژهِ «تنها»
در آغاز و از هنگام پیدایش «تن+یها» بوده،
مانند: به تنِ خود، ویژه خود،
👈 در لارستان، پسوند«iha» همچنان نشانِ جم.
است.
#زبان_و_فرهنگپارسی_این
زیبای سخت جان را پاس بداریم.
#زبان_پارسی_را_درست_بگویم
#زبان_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_پارسی_را_درست_بنویسیم.
💡 @farzandan_parsi. 💡
#نکته_ویرایشی.
👈 فرهنگستان زبان و ادب فارسی در «دستورزبان فارسی» نوشته است:
👈«چه»جدا از واژگان پس از خود نوشتهمیشود، مگر در:
👇👇👇
چرا، چگونه، چند، چجور، چسان ِ
👈 «چه» همواره به واژه پیش از خود میچسبد:
آنچه، چنانچه، خوانچه، کتابچه، ماهیچه، کمانچه، غنچه.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بگوییم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بخوانیم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بیاموزیم.
@Farzandan_parsi.
👈 فرهنگستان زبان و ادب فارسی در «دستورزبان فارسی» نوشته است:
👈«چه»جدا از واژگان پس از خود نوشتهمیشود، مگر در:
👇👇👇
چرا، چگونه، چند، چجور، چسان ِ
👈 «چه» همواره به واژه پیش از خود میچسبد:
آنچه، چنانچه، خوانچه، کتابچه، ماهیچه، کمانچه، غنچه.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بگوییم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بخوانیم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بیاموزیم.
@Farzandan_parsi.
#نکته_ویرایشی 🔎
🖌📖 کاربرد کارواژه های چندبخشی مگر چه شرمساری و سرافکندگی دارد؟
بسیاری از کارواژهها و پویههای زبان انگلیسی هم چندبخشی هستند.!!!
و از سویی همه این پویههای چندبخشی در زبان پارسی برابرهای زیبا و کهن هم دارند.
✅ برای نمونه در زبان پارسی برای کارواژه « گفت وگو کردن، گفتگو کردن، سخن گفتن»
دَهها برابر کهن و کاربردی هست که در فرهنگهای«پارسی نو و پارسی کهن و زبان های ایرانی»
همه آمده است و پویه های ساختگی نیستند. بکار نرفتن آنها از سوی مردم، شُوند ناتوانی زبان پارسی نیست:
برابر ۱= دراییدن: سخن گفتن، گفتگو کردن.
برابر ۲= ژاییدن: تندتند سخن گفتن، هرزه گفتن.
برابر ۳= داویدن: زیرلب سخن گفتن، زمزمه کردن، پچپچ کردن.
برابر ۴= نیواژیدن: با مهربانی سخن گفتن.
برابر ۵= ویاوریدن: سخن گفتن برای پاسخگویی.
برابر ۶= گفتن، گفتوگو کردن.
برابر ۷= واژیدن، واجیدن.
برابر ۸= گَپیدن، گَپزدن.
برابر ۹= همپرسیدن.
برابر ۱۰= درنجیدن.
برابر۱۱ = واختن.
برابر ۱۲= آدیدن از ریشه ād اوستایی.
برابر ۱۳= اَوجیدن از ریشه aoj اوستایی.
برابر ۱۴= وَدیدن از ریشه vad اوستایی.
برابر ۱۵= مرَاُیدن از ریشه mrao اوستایی.
برابر ۱۶= لاییدن: سخن بیهوده و هرز گفتن.
برابر ۱۷= وابیدن: از ریشه ایرانی uab و همریشه با گفتن.
برابر ۱۸= ژواَریدن: از ریشه ایرانی juar و همریشه با اُستی ژورد.
برابر ۱۹= فریدن: از ریشه ایرانی far و همریشه با خوارزمی فرا.
برابر ۲۰= نوفیدن: با فریاد سخن گفتن.
✅ یا برای کارواژه باور کردن که در تُرکی کارواژه inanmak را دارند و هیچ ریشهی شناخته شده و کهنی ندارد و به گمان بسیار از واژه«ایمان» عربی گرفته شده است در پارسی برابرهایی دارد:
برابر ۱= باوریدن: از باور و از ریشه باستانی var در همین چم.
برابر ۲= گرویدن: که از همان ریشه بالا گرفته شده است.
برابر ۳= اَموَستیدن: از ریشه vat اوستایی.
برابر ۴= پیریدن: از ریشه ایرانی pair و همریشه با خُتنی پیر.
برای ۵= ویرَویستن.
برابر ۶= پذیرفتن، پتیرفتن.
*پویه= کارواژه(فعل)
💡@FARZANDAN_PARSI.💡
🖌📖 کاربرد کارواژه های چندبخشی مگر چه شرمساری و سرافکندگی دارد؟
بسیاری از کارواژهها و پویههای زبان انگلیسی هم چندبخشی هستند.!!!
و از سویی همه این پویههای چندبخشی در زبان پارسی برابرهای زیبا و کهن هم دارند.
✅ برای نمونه در زبان پارسی برای کارواژه « گفت وگو کردن، گفتگو کردن، سخن گفتن»
دَهها برابر کهن و کاربردی هست که در فرهنگهای«پارسی نو و پارسی کهن و زبان های ایرانی»
همه آمده است و پویه های ساختگی نیستند. بکار نرفتن آنها از سوی مردم، شُوند ناتوانی زبان پارسی نیست:
برابر ۱= دراییدن: سخن گفتن، گفتگو کردن.
برابر ۲= ژاییدن: تندتند سخن گفتن، هرزه گفتن.
برابر ۳= داویدن: زیرلب سخن گفتن، زمزمه کردن، پچپچ کردن.
برابر ۴= نیواژیدن: با مهربانی سخن گفتن.
برابر ۵= ویاوریدن: سخن گفتن برای پاسخگویی.
برابر ۶= گفتن، گفتوگو کردن.
برابر ۷= واژیدن، واجیدن.
برابر ۸= گَپیدن، گَپزدن.
برابر ۹= همپرسیدن.
برابر ۱۰= درنجیدن.
برابر۱۱ = واختن.
برابر ۱۲= آدیدن از ریشه ād اوستایی.
برابر ۱۳= اَوجیدن از ریشه aoj اوستایی.
برابر ۱۴= وَدیدن از ریشه vad اوستایی.
برابر ۱۵= مرَاُیدن از ریشه mrao اوستایی.
برابر ۱۶= لاییدن: سخن بیهوده و هرز گفتن.
برابر ۱۷= وابیدن: از ریشه ایرانی uab و همریشه با گفتن.
برابر ۱۸= ژواَریدن: از ریشه ایرانی juar و همریشه با اُستی ژورد.
برابر ۱۹= فریدن: از ریشه ایرانی far و همریشه با خوارزمی فرا.
برابر ۲۰= نوفیدن: با فریاد سخن گفتن.
✅ یا برای کارواژه باور کردن که در تُرکی کارواژه inanmak را دارند و هیچ ریشهی شناخته شده و کهنی ندارد و به گمان بسیار از واژه«ایمان» عربی گرفته شده است در پارسی برابرهایی دارد:
برابر ۱= باوریدن: از باور و از ریشه باستانی var در همین چم.
برابر ۲= گرویدن: که از همان ریشه بالا گرفته شده است.
برابر ۳= اَموَستیدن: از ریشه vat اوستایی.
برابر ۴= پیریدن: از ریشه ایرانی pair و همریشه با خُتنی پیر.
برای ۵= ویرَویستن.
برابر ۶= پذیرفتن، پتیرفتن.
*پویه= کارواژه(فعل)
💡@FARZANDAN_PARSI.💡
#نکته_ویرایشی؛
🔷 نهار یا ناهار کدام درست است؟
ناهار درست است یا نهار؟
نوشتن نهار درست نیست،
چون این واژه تازی است
به چَمِ «روز» است و نه «ناشتای روز».
آنچه را که درمیان روز می خورند «ناهار» است.
این واژه پارسی است و به چم «ناشتا» و خوراکی و خوردنی چاشت است.
پس کاربرد واژهی «نهار» تازی که به چم روز است به جای «ناهار» پارسی،
و روز «خوردن» که چم نادرستی را بازگو میکند.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بگوییم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بخوانیم. #زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بیاموزیم.
💡@FARZANDAN_PARSI.💡
🔷 نهار یا ناهار کدام درست است؟
ناهار درست است یا نهار؟
نوشتن نهار درست نیست،
چون این واژه تازی است
به چَمِ «روز» است و نه «ناشتای روز».
آنچه را که درمیان روز می خورند «ناهار» است.
این واژه پارسی است و به چم «ناشتا» و خوراکی و خوردنی چاشت است.
پس کاربرد واژهی «نهار» تازی که به چم روز است به جای «ناهار» پارسی،
و روز «خوردن» که چم نادرستی را بازگو میکند.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بگوییم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بخوانیم. #زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بیاموزیم.
💡@FARZANDAN_PARSI.💡
#نکته_ویرایشی؛
🔷 تنوین
❗️ نشانههای نون دروغین(تنوین) «ــًًًًًٍَـٌ» برای واژگان تازی است،
و کاربرد آنها با واژگان پارسی نادرست است.
⬅️ برای نمونه:
واژه «شخصاً» درست است زیرا واژه «شخص» تازی است،
واژههایی چون: «گاهاً، ناچاراً، جاناً، زباناً، دوماً، سوماً و....» نادرست است!
چون که این واژگان پارسی هستند
و به جای آنها باید «گاهی، به ناچار، جانی، زبانی، دوم، سوم و...» را به کار برد.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بگوییم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بخوانیم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بیاموزیم.
💡@FARZANDAN_PARSI.💡
🔷 تنوین
❗️ نشانههای نون دروغین(تنوین) «ــًًًًًٍَـٌ» برای واژگان تازی است،
و کاربرد آنها با واژگان پارسی نادرست است.
⬅️ برای نمونه:
واژه «شخصاً» درست است زیرا واژه «شخص» تازی است،
واژههایی چون: «گاهاً، ناچاراً، جاناً، زباناً، دوماً، سوماً و....» نادرست است!
چون که این واژگان پارسی هستند
و به جای آنها باید «گاهی، به ناچار، جانی، زبانی، دوم، سوم و...» را به کار برد.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بگوییم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بخوانیم.
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بیاموزیم.
💡@FARZANDAN_PARSI.💡
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
#نکته_ویرایشی
📖 "کالانما"
پهرستی ست که،
فرآوردهها یا کالاهای یک کارخانه،
یا کارگاه در آن شناسانده شود.
📒 "دفترک"
نوشتهِ چاپی با شمار برگهای کم ست.
که آگاهی رسانی دربارهِ ویژگیهای کالا یا نمایش، نمایشگاه و مانند آن به دست مردم یاخوانندگان رسانند.
📖 "کالانما" و 📒 "دفترک"
نُوواژگانی برگزیده شده از سوی فرهنگستان زبان و ادب پارسی،
در برابر واژگان بیگانه و ناپارسی،
"کاتالوگ" و "بُروشور" هستند.
✅ کالانما، دفترک
❌ بروشور، کاتالوگ.
به ✍
#سیاه_منصور.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🌾🦅🌾🦅🌾🦅
📖 "کالانما"
پهرستی ست که،
فرآوردهها یا کالاهای یک کارخانه،
یا کارگاه در آن شناسانده شود.
📒 "دفترک"
نوشتهِ چاپی با شمار برگهای کم ست.
که آگاهی رسانی دربارهِ ویژگیهای کالا یا نمایش، نمایشگاه و مانند آن به دست مردم یاخوانندگان رسانند.
📖 "کالانما" و 📒 "دفترک"
نُوواژگانی برگزیده شده از سوی فرهنگستان زبان و ادب پارسی،
در برابر واژگان بیگانه و ناپارسی،
"کاتالوگ" و "بُروشور" هستند.
✅ کالانما، دفترک
❌ بروشور، کاتالوگ.
به ✍
#سیاه_منصور.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🌾🦅🌾🦅🌾🦅