شعر فارسی
107K subscribers
804 photos
1 video
2.95K links
Download Telegram

پیش تو پایش بیفتد، قید خود را می‌زنم!

#کاظم‌بهمنی
t.me/FarsiShear 🦋
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM


کم به دست آوردمت، افزون ولی انگاشتم
بیش از این‌ها از دعای خود توقع داشتم

بید مجنون کاشتم، فکر تو بودم، خشک شد
زرد می‌شد مطمئناً کاج اگر می‌کاشتم

آن که زد با تیغ مکرش گردنم را، خود شمرد
چند گامی سوی تو بی‌سر قدم برداشتم

ای شکاف سقف ِبر روی سرم ویران شده
کاش از آن اول تو را کوچک نمی‌پنداشتم

آه ِمن دیشب به تنگ آمد، دوید از سینه‌ام
داشت می‌آمد بسوزاند تو را، نگذاشتم

#کاظم‌بهمنی
t.me/FarsiShear 🦋
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
.

تو ماه بودی و بوسیدنت نمی‌دانی
چه ساده داشت مرا هم بلند قد می‌کرد...

#کاظم‌بهمنی
t.me/FarsiShear 🦋
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM


تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را

#کاظم‌بهمنی
t.me/FarsiShear 🦋
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
دیگران در تب و تابِ شب عیدند ولی
مثل یک سالِ گذشته به تو مشغولم من

#کاظم‌بهمنی

t.me/FarsiShear 🦋
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
روح برخواسته از من ته این کوچه بایست
بیش از این دور شوی از بدنم می‌میرم

#کاظم‌بهمنی

t.me/FarsiShear 🦋
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
رازداری کن و از من گله در جمع مکن
باز بازیچه مشو، بارِ سفر جمع مکن

با حضور تو قرار است مرا زجر دهند
خویش را مایه‌ی دلگرمی هر جمع مکن

به گناهی که نکردم، به کسی باج مده
آبرویی هم اگر هست بخر، جمع مکن

ترسم آسیب ببیند بدنت، دورِ خودت
این همه هرزه‌ی آلوده نظر جمع مکن

آخرین شاخه‌ی تو، سهم عقابی چو من است
روی آن چلچله و شانه بسر جمع مکن

تا برآمد نفسم، جمعِ هوادارت سوخت
روبروی منِ دیوانه، نفر جمع مکن...

#کاظم‌بهمنی

t.me/FarsiShear 🦋
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
تا به کِی باشی و من پِی به حضورت نبرم؟
آرزوی منی ای کاش به گورت نبرم

#کاظم‌بهمنی

t.me/FarsiShear 🦋
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
تا تو بودی در شبم من ماه تابان داشتم
روبه‌روی چشم خود چشمی غزل‌خوان داشتم

حال اگرچه هیچ نذری عهده‌دار وصل نیست
یک زمان پیشامدی بودم که امکان داشتم

ماجراهایی که با من زیر باران داشتی
شعر اگر می‌شد قریب پنج دیوان داشتم

بعد تو بیش از همه فکرم به این مشغول بود:
من چه چیزی کمتر از آن نارفیقان داشتم؟

ساده از "من بی تو می میرم" گذشتی خوب من
من به این یک جمله‌ی خود سخت ایمان داشتم

لحظه‌ی تشییع من از دور بویت می‌رسید
تا دو ساعت بعد مرگم همچنان جان داشتم

#کاظم‌بهمنی
t.me/FarsiShear 🦋
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
‌خنده‌ات طرح لطیفی‌ست، که دیدن دارد
قلب با دیدنِ تو، شورِ تپیدن دارد

#کاظم‌بهمنی
t.me/FarsiShear 🦋
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM