فرناز صدرا🍁
114 subscribers
399 photos
146 videos
3 files
10 links
مینویسم با رقص زندگی
فرناز صدرا
Download Telegram
Forwarded from Hαмιd ѕαlιмι (Hαмιd ѕαlιмι)
.

گفتم من شکسته‌تر از آنم که بتوانم تو را از دست بدهم. خندیدی. گفتی آدم‌ها از چیزی که فکر می‌کنند قوی‌ترند. راست می‌گفتی.

تو در سطر آخر قصه‌ها زندگی می‌کردی؛ جایی که سرنوشت معلوم شده‌است. پایانِ من بودی، و بلد بودی پایان زیبای تلخی باشی. بلد بودی وقتی داری با دیگری می‌رقصی، از بالای شانه‌ات نگاهم کنی تا مطمئن شوی دارم عذاب می کشم. بلد بودی وقتی سرت را روی سینه‌ام می‌گذاری، بگویی قصه‌ی جدیدت را برایم بخوان، و بعد انگشت‌هایت را روی لب‌هایم حرکت بدهی وقتی می‌خواندم برایت، و بعد که ساکت می‌شدم مرا ببوسی، و بعد که پرنده می‌شدی قفس صدایم کنی و نبینی چقدر درختم. بلد بودی انکارم کنی، طوری که از انکارشدن خوشم بیاید.

حالا لابد یادت رفته روزی که در آغوشم گریستی و گفتی می‌خواهی مرا به قلبت بدوزی تا کسی از تو ندزدد، برایت توضیح دادم آدم وقتی به کسی مبتلا می‌شود نامرئی می‌شود. برایت توضیح دادم من فقط در ذهن تو وجود دارم، در فاصله‌ی لبهای نیمه‌بازت، در گرمای بدنت وقتی بیتاب پیچک‌شدنی، در مهره های کمرت وقتی ببوسمشان. گریه‌ات بند آمد و گفتی بلدی خیال آدم را راحت کنی. بله، من تو را بلد بودم. هم با بودنم، و هم با نبودنم خیالت را راحت می‌کردم. و این گناه من بود.

حالا وقتی دیگری را می‌بوسی، من هنوز در فاصله‌ی لبهای شما وجود دارم. هنوز وقتی برای دیگری برهنه می‌شوی، من تب تند تن تو را حس می‌کنم. وقتی دیگری را لمس می‌کنی، من در حافظه‌ی سرانگشتانت مشغول پیرشدنم. نامرئی غمگینت، هنوز مبتلای توست.

این قصه‌ای است که باید برایت بخوانم، قبل از این که انگشتت به لبم برسد: یکی مانده‌بود، و برای دیگری که رفته‌بود، قصه می‌نوشت، و در سطر آخر قصه‌ها گریه می‌کرد.
همین.
#حمیدسلیمی
@hamid_salimi59
همیشه دوستم بدار
حتی در دورترینِ فاصله ها
حتی در سردترینِ شب ها و روزها
دوستم بدار در غروب های دلتنگی
مرا به آغوشت بخوان
حتی درناامیدترینِ لحظه ها
مرا دوست بدار
حتی زمانی که دیوانه و رها میشوم و میخواهم نباشم
مرا همیشه همه جای جهان
در تمام وجودِ خود دوست بدار...
#فرناز_صدرا
@farnaz_sadra
Forwarded from Hαмιd ѕαlιмι (Hαмιd ѕαlιмι)
حسام محمودی بازیگر سینما، تلویزیون و تاتر در سی و هفت سالگی درگذشت.
علت مرگ او ایست قلبی اعلام شده‌است.
خواستم بنویسم روحش شاد، اما دیدم چه حرف مسخره‌ای. ایست قلبی و روح شاد؟

خدانگهدار حسام جان. تو را با خنده‌هایت جلوی تاتر شهرزاد، با گریه‌هایت بالای گور علی انصاریان، با مهربانی عجیب روستاییت، و با قلب کوچک شکننده‌ات به یاد خواهم سپرد.
خیر پیش و به امید دیدار.
@hamid_salimi58
Forwarded from Hαмιd ѕαlιмι (Hαмιd ѕαlιмι)
یک‌بار زنی برایم نوشت هیچ وقت نگذار بفهمم دیگر دوستم نداری. همان یک‌بار بود که اعتراف می‌کرد می‌داند دوستش دارم. پرسیدم چرا نگذارم؟ نوشت آدم لازم دارد بداند یک‌نفر به دوست‌داشتن او ادامه می‌دهد. خواستم بپرسم چرا حواست نیست که من هم لازم دارم بدانم گاهی، جایی تنت از عطش لمس من پر می‌شود طوری که در ایستگاه مترو حواست از آدم‌ها و قطارها پرت آهنگ‌های هدفونت شود و قلبت برهنه برقصد؟ اما نپرسیدم. برایش نوشتم نمی‌گذارم بفهمی. دیگر جواب نداد.

یک‌بار زنی برایم نوشت آدم دلش می‌خواهد با تو بچه‌دار شود. نوشت از دوباره مادرشدن بیزارم، اما دلم می‌خواهد دخترم را ببینم که داری برایش پدری می‌کنی. بعد چندخط درباره این نوشت که حرفش معنایی جز این ندارد که مرا پدر خوبی می داند و اصلا معنای دیگری ندارد. خواستم برایش بنویسم چرا از من نمی‌پرسی آیا دوست دارم پدر دخترت باشم؟ اما ننوشتم. برایش نوشتم دخترت را ببوس. کمی بعد، همه‌ی حرف‌ها را پاک کرد. دخترمان گم شد.

یک‌بار زنی برایم نوشت موقع رفتن طوری آرام بودی که شک کردم هرگز دوستم داشته‌ای. شبی را می‌گفت که گوشه‌ی میدان تجریش بی‌هوا لبم را بوسید و رفت و من ایستادم زیر برف و رفتنش را نگاه کردم. صبر کردم تا دور شود، و بعد همان‌جا روی نیمکت سیمانی نشستم و گذاشتم صدای اذان امامزاده صالح اشکم را دربیاورد. خواستم برایش بنویسم آرام نبودم، تهی شده‌بودم و کلمات گم شده‌بود. اما برایش نوشتم رفتن، شکلی از دوست داشتن است. دیگر چیزی ننوشت.

یک‌بار زنی برایم نوشت فکر می‌کنی تو را از یاد برده‌ام، اما همیشه کلماتت را می‌خوانم و دوست می‌دارم. خواستم برایش بنویسم نویسنده‌شدن یعنی همین که بپذیری به جای خودت، کلمات دوست داشته‌شوند. بپذیری رقیبان زن دلخواهت را می‌نوشند، و تو شعرشان می‌کنی. اما ننوشتم. زن آن‌قدر زیباست و طوری تشنه‌ام می‌کند که همیشه حواسم هست مکالمه‌ام با او را کوتاه نگه دارم.

اما زنی که دوست داشتم کلمه‌ای در یک جمله‌ی معمولیش باشم، هرگز چیزی برایم ننوشت. لابد نخواست بفهمم دوستم ندارد. لابد، نخواست پدر دخترش باشم. لابد نخواست دلیل تب مرطوب و تند تن او باشم. لابد نخواست مرا در تجریش ببوسد. لابد نخواست مرا ببیند، یا بشنود، یا بشناسد.
همین.
#حمیدسلیمی
@hamid_salimi59
تنانگی و غوغا...❤️
آنچه قسمت توست، از کنارت نخواهد گذشت.
Forwarded from ABAN_7
صدای خواب آلود دخترا پشت تلفن عاشق ترت میکنه 😊
امروز صبح امتحانش کنین

@aban_7
Forwarded from بايكوت (Ali Ghazinezam)
هر آدمی به يك
" من كنارتم ، همه چی درست ميشه"
تو زندگيش نياز داره
@baycot 🪐
Forwarded from Soul of Dream️️
ما معمولیا یکیو نداریم که وقتی قهر کردیم بهمون بگه:
«ناز کنی؛ نظر کنی؛
قهر کنی؛ ستم کُنی
گر که جَفا، گر که وَفا،
از تو حذر نمی‌شود»

ما اگه قهر کنیم، زود میندازنمون دور...
واسه همین همیشه هستیم!
@SoulofDream
لب های ما لبخندِ امید دارد
لب های ما در روزهایِ نگران و شب های دلتنگ بوسه ها نهفته دارد
دل هایِ ما در متزلزل ترین گوشه تاریخ،سبزِ سبز است
وجود ما در آشفتگی هایِ جهان،آبی ترین آسمان را دارد
قلب های ما در نامهربان ترین روزگار،عاشق خواهد ماند
ما در مرده ترین ساعت ها پر از زندگی خواهیم ماند.
#فرناز_صدرا
Forwarded from •اَلِفْ•
ما نسل بدبختی هستیم
دست مان به مقصر اصلی نمی‌رسد،
از همدیگر انتقام می‌گیریم.
Forwarded from هوُئیرات (ویرا)
مامان‌ بزرگم همیشه می‌گفت:
دلخوری‌های ریز ریز بی‌مهری‌های
بزرگ میاره..
سنگینی خاطرات چیزی شبیه این عکسه





📻 @blue_coldroom
‌‌سلام دوستان
سهام عدالت داره سودای سهام عدالت واریز میکنه بین ۳ میلیون تا ۸ میلیون تومان هست من خودم ۳ میلیون گرفتم خواستید برید بگیرید از سایت زیر فرصتشم تا ۷۲ ساعت دیگه بیشتر نیست
لینک زیر کلیک کنید
https://irdalat.host/𝐜‌‌