کتاب_های_برگزیده_و_شایسته_تقدیر.pdf
684 KB
امروز ۲۵ مهر (۱۷ اکتبر) روز جهانی ریشه کنی فقر است. به همین مناسبت کتابهای برگزیده، شایسته تقدیر و چهار ستاره فهرستهای ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶ شورای کتاب کودک با موضوع فقر و تبعات آن انتخاب شده است و به صورت فایلpdf در دسترس شماست. با دانلود این فایل به فهرستی از کتابها همراه با تصویر جلد، مشخصات و کلیدواژگان آنها دست پیدا میکنید. این فایل را با دیگران به اشتراک بگذارید.
با آرزوی جهانی بدون فقر و خشونت
@shora
دوستان عزیز، تغییر سبک زندگی و مسایل متعدد دیگری باعث ایجاد شکاف در لایههای اجتماع ما شده و همدلی و نوعدوستی را کمرنگ کرده است. این ماجرا را حین کار با کودکان طبقات متوسط و بالا به خوبی می بینیم. تصور میکنند کودک کار یا هر فردی از طبقهی ضعیف، خودش مسیول شرایط سخت است.
این فهرست به بچهها و ما کمک میکند تا با نگاهی انسانی به معضلی که متاسفانه رو به گسترش است، نگاه کنیم و گامی به سمت ارتقای ارزشهای اصیل زندگی برداریم.
#ارزش_های_زندگی
#فهرست_کتاب_های_مربوط_به_فقر
#شورای_کتاب_کودک
@farhangkoodak
با آرزوی جهانی بدون فقر و خشونت
@shora
دوستان عزیز، تغییر سبک زندگی و مسایل متعدد دیگری باعث ایجاد شکاف در لایههای اجتماع ما شده و همدلی و نوعدوستی را کمرنگ کرده است. این ماجرا را حین کار با کودکان طبقات متوسط و بالا به خوبی می بینیم. تصور میکنند کودک کار یا هر فردی از طبقهی ضعیف، خودش مسیول شرایط سخت است.
این فهرست به بچهها و ما کمک میکند تا با نگاهی انسانی به معضلی که متاسفانه رو به گسترش است، نگاه کنیم و گامی به سمت ارتقای ارزشهای اصیل زندگی برداریم.
#ارزش_های_زندگی
#فهرست_کتاب_های_مربوط_به_فقر
#شورای_کتاب_کودک
@farhangkoodak
خیلیها میپرسند در باشگاه کتابخوانی کودک و نوجوان چهمیکنیم؟ اصلاً تسهیلگر کیست و کارش چه فرقی با معلم دارد؟!
برای روشنشدن موضوع، اتفاقی را که پنجشنبه اول اردیبهشت، در باشگاه کتابخورهای ده و یازدهساله رخداد تعریف میکنم.
کتابخورهای این گروه، مدتهاست با هم هستند. ما از همدیگر خیلی چیزها یادگرفتهایم تا این که مانداناجان که بسیار علاقهمند به کارهای خلاقانهاست در کلاسی دیگر ثبتنام کرد و بعد از مدتها انتظار، کلاس الکترونیک برگزار شد اما دقیقاً در زمان باشگاه کتابخوانی.
دو راه داشتیم؛ خداحافظی با دختر عزیزم یا تغییر زمان کارگاه و جلو انداختنش به اندازه ی چهل و پنجدقیقه در صبح پنجشنبه که زمان استراحت دانشآموزان است.
من راه سخت دوم را انتخاب کردم. اجازهدادم خودشان بررسی کنند. حدود نیمساعت داشتیم دربارهی راههای ممکن بهشکلی که همه راضی باشند، حرف میزدیم. اگر قائل به فرایند گفتگو و ایجاد رضایت همه نبودم و خودم را به طرح درس و لزوم انجام مقدار تعیین شده میدانستم بهسادگی میگفتم: کارگاه در هفتههای باقی مانده از اردیبهشت در فلان ساعت برگزار میشود و تمام.
اما با جان و دل گذاشتم تا بچهها خودشان تصمیم بگیرند. شرایط ماندانا جان را درک کنند و ببینند کمی زودتر بیدار شدن را دوست دارند یا رها کردن دوستشان و گفتن جملهی رایج: این مشکل اوست و به ما ربط ندارد.
آن روز ما ظاهراً نتوانستیم صفحات زیادی از کتاب را بررسی کنیم ولی مگر هدف ادبیات بویژه ادبیات کودک، ایجاد همدلی و درک متقابل نیست؟! مگر بچههای ما چقدر از این موقعیتها را در مدرسه تجربه میکنند؟!
خیلی خوشحالم که فرزندانم، همدیگر را به دوستداشتن یکدیگر رهنمون شدند. دنیای فردای ما به چنین افرادی بسیار نیاز دارد.
ما در باشگاه کتابخوانی، علاوه بر یادگیری از کتابها، از هر موقعیتی برای یادآوری ارزشهای انسانی استفاده میکنیم.
صلح اینگونه گسترده میشود. از قلب من و شما به دیگران میرسد و نهالهای کوچک دشت آینده را به درختانی زیبا و محکم تبدیل میکند.
راستی ما داریم کتاب «هویجبستنی» استاد عزیزم جناب فرهاد حسنزاده را میخوانیم. اگر فرزندی در کلاسهای پایانی دبستان دارید، حتماً این کتاب را پیشنهاد دهید. بچهها از هنر کاندیدای ایرانی جایزهی هانسکریستین اندرسن خیلی خوششان میآید.
#باشگاه_کتابخوانی
#تسهیلگری
#باشگاه_کتابخوانی_مجازی_کودکان
#همدلی
#ارزش_انسان
#ارزش_های_زندگی
#گفتگو
#درک
#درک_متقابل
#نه_به_خشونت_علیه_کودکان
#کتاب_خوب
#کتاب_کودک_نوجوان
#کتاب_ارزشمند_کودک
#گروه_سنی_ج
#گروه_سنی_سالهای_پایان_دبستان
#فرهاد_حسن_زاده
#نشر_افق
#کتابهای_فندق
@farhangkoodak
برای روشنشدن موضوع، اتفاقی را که پنجشنبه اول اردیبهشت، در باشگاه کتابخورهای ده و یازدهساله رخداد تعریف میکنم.
کتابخورهای این گروه، مدتهاست با هم هستند. ما از همدیگر خیلی چیزها یادگرفتهایم تا این که مانداناجان که بسیار علاقهمند به کارهای خلاقانهاست در کلاسی دیگر ثبتنام کرد و بعد از مدتها انتظار، کلاس الکترونیک برگزار شد اما دقیقاً در زمان باشگاه کتابخوانی.
دو راه داشتیم؛ خداحافظی با دختر عزیزم یا تغییر زمان کارگاه و جلو انداختنش به اندازه ی چهل و پنجدقیقه در صبح پنجشنبه که زمان استراحت دانشآموزان است.
من راه سخت دوم را انتخاب کردم. اجازهدادم خودشان بررسی کنند. حدود نیمساعت داشتیم دربارهی راههای ممکن بهشکلی که همه راضی باشند، حرف میزدیم. اگر قائل به فرایند گفتگو و ایجاد رضایت همه نبودم و خودم را به طرح درس و لزوم انجام مقدار تعیین شده میدانستم بهسادگی میگفتم: کارگاه در هفتههای باقی مانده از اردیبهشت در فلان ساعت برگزار میشود و تمام.
اما با جان و دل گذاشتم تا بچهها خودشان تصمیم بگیرند. شرایط ماندانا جان را درک کنند و ببینند کمی زودتر بیدار شدن را دوست دارند یا رها کردن دوستشان و گفتن جملهی رایج: این مشکل اوست و به ما ربط ندارد.
آن روز ما ظاهراً نتوانستیم صفحات زیادی از کتاب را بررسی کنیم ولی مگر هدف ادبیات بویژه ادبیات کودک، ایجاد همدلی و درک متقابل نیست؟! مگر بچههای ما چقدر از این موقعیتها را در مدرسه تجربه میکنند؟!
خیلی خوشحالم که فرزندانم، همدیگر را به دوستداشتن یکدیگر رهنمون شدند. دنیای فردای ما به چنین افرادی بسیار نیاز دارد.
ما در باشگاه کتابخوانی، علاوه بر یادگیری از کتابها، از هر موقعیتی برای یادآوری ارزشهای انسانی استفاده میکنیم.
صلح اینگونه گسترده میشود. از قلب من و شما به دیگران میرسد و نهالهای کوچک دشت آینده را به درختانی زیبا و محکم تبدیل میکند.
راستی ما داریم کتاب «هویجبستنی» استاد عزیزم جناب فرهاد حسنزاده را میخوانیم. اگر فرزندی در کلاسهای پایانی دبستان دارید، حتماً این کتاب را پیشنهاد دهید. بچهها از هنر کاندیدای ایرانی جایزهی هانسکریستین اندرسن خیلی خوششان میآید.
#باشگاه_کتابخوانی
#تسهیلگری
#باشگاه_کتابخوانی_مجازی_کودکان
#همدلی
#ارزش_انسان
#ارزش_های_زندگی
#گفتگو
#درک
#درک_متقابل
#نه_به_خشونت_علیه_کودکان
#کتاب_خوب
#کتاب_کودک_نوجوان
#کتاب_ارزشمند_کودک
#گروه_سنی_ج
#گروه_سنی_سالهای_پایان_دبستان
#فرهاد_حسن_زاده
#نشر_افق
#کتابهای_فندق
@farhangkoodak
روز معلم مبارک. روزی که یادآور عشق، یادگیری و رشد است و یادمان میآورد چقدر مدیون انسانهای بزرگی هستیم که با تواضع کنارمان بودند و نه تنها درسهای تعیین شده، بلکه انسانیت را به ما یاد دادند.
رسم زیبایی داشت، روز معلم در سالهای ابتدای انقلاب. در مدرسهی مینا که بعدتر اسمش شد، بنتالهدی صدر، بچهها گلهای باغچه را برای معلمها میآوردند. بهندرت کسی از گلفروشی گل میخرید و من، هر سال با آغاز اردیبهشت، خداخدا میکردم که رز صورتی، گل بدهد. رز قرمز مخملی و زرد هم قشنگ بودند ولی صورتی، یک چیز دیگر میشد.
تیغهای گل را مادرم با چاقو جدا میکرد و دور ساقهها فویل میپیچید و من که انگار، گرانقیمتترین هدیهی دنیا را همراه داشتم تا مدرسه، میدویدم.
میز فلزی معلم پر ازگل بود. راستی آنهمه گلدان را از کجا 💝💝میآوردند؟!
ما بزرگ شدیم. معلمهای زیادی دیدیم. بعضیها با محبت و قاطیعیت درس دادند و بعضی با چاشنی ترس و ارعاب.
تعدادی از آنها، نقش محبتشان را تا ابد بر دلها باقی گذاشتند و چنان ما را شناختند و راهنماییمان کردند که خودمان نمیشناختیم و باید سالها میگذشت تا درستی نظرشان را باور کنیم.😍😍
و امروز، بهانهایست که یادشان کنیم و سپاسگزار زحماتشان باشیم. مطمئنم اگر گاهی تندی کردهاند، برای آزار ما نبوده. میخواستهاند، بهترین برخورد را انجام میدهند.
کاش امروز هم، روز معلم با همان صداقت و عشق جشن گرفته میشد. با یک نقاشی، یک بیت شعر خطاطی شده و یک شاخه گل، نه با کارت هدیههایی که فقط شأن و جایگاه معلم را پایین میآورد. ارزش معلم، بسیار بسیار بیشتر از این است که من و شمای مادر و پدر بتوانیم، بپردازیم.
طی سالهای تحصیل دخترم، دلم بارها شکسته از شنیدن این جمله ی زشت بعضی والدین. شرمندهام اما چرا بعضیها به خودشان اجازا میدهند بگویند چشم معلم به هدیه است!😔😔😔
خانم معلمها و آقا معلمهای عزیز، هر روز روز شماست که علم و محبت خود را به فرزندان ما نثار میکنید. امروز، فقط یادآوری و تقدیر کوچکیست که بدانید، تمام سختیهایی را که طی سالها بویژه دو سال مجازی و این یک ماه حضور بچهها در مدرسه متحمل شدهاید، میدانیم و دستهایتان را میبوسیم.
کلاس درسی که برپایهی عشق و احترام به دانشآموزان و پذیرش تفاوتهای فردی آنها میسازید، همیشه بهترین جای دنیاست.
ممنون که کاری میکنید تا دختر من و بقیهی بچهها با شادی به مدرسه بیایند و در آنجا موقعیتهای متعددی برای رشد کردن داشته باشند.♥️♥️♥️
شاگرد همیشگی تمام معلمهای مهربان؛ ریحانه قاسمرشیدی
#روز_معلم
#ارزش_های_زندگی
#مدرسه
@farhangkoodak
رسم زیبایی داشت، روز معلم در سالهای ابتدای انقلاب. در مدرسهی مینا که بعدتر اسمش شد، بنتالهدی صدر، بچهها گلهای باغچه را برای معلمها میآوردند. بهندرت کسی از گلفروشی گل میخرید و من، هر سال با آغاز اردیبهشت، خداخدا میکردم که رز صورتی، گل بدهد. رز قرمز مخملی و زرد هم قشنگ بودند ولی صورتی، یک چیز دیگر میشد.
تیغهای گل را مادرم با چاقو جدا میکرد و دور ساقهها فویل میپیچید و من که انگار، گرانقیمتترین هدیهی دنیا را همراه داشتم تا مدرسه، میدویدم.
میز فلزی معلم پر ازگل بود. راستی آنهمه گلدان را از کجا 💝💝میآوردند؟!
ما بزرگ شدیم. معلمهای زیادی دیدیم. بعضیها با محبت و قاطیعیت درس دادند و بعضی با چاشنی ترس و ارعاب.
تعدادی از آنها، نقش محبتشان را تا ابد بر دلها باقی گذاشتند و چنان ما را شناختند و راهنماییمان کردند که خودمان نمیشناختیم و باید سالها میگذشت تا درستی نظرشان را باور کنیم.😍😍
و امروز، بهانهایست که یادشان کنیم و سپاسگزار زحماتشان باشیم. مطمئنم اگر گاهی تندی کردهاند، برای آزار ما نبوده. میخواستهاند، بهترین برخورد را انجام میدهند.
کاش امروز هم، روز معلم با همان صداقت و عشق جشن گرفته میشد. با یک نقاشی، یک بیت شعر خطاطی شده و یک شاخه گل، نه با کارت هدیههایی که فقط شأن و جایگاه معلم را پایین میآورد. ارزش معلم، بسیار بسیار بیشتر از این است که من و شمای مادر و پدر بتوانیم، بپردازیم.
طی سالهای تحصیل دخترم، دلم بارها شکسته از شنیدن این جمله ی زشت بعضی والدین. شرمندهام اما چرا بعضیها به خودشان اجازا میدهند بگویند چشم معلم به هدیه است!😔😔😔
خانم معلمها و آقا معلمهای عزیز، هر روز روز شماست که علم و محبت خود را به فرزندان ما نثار میکنید. امروز، فقط یادآوری و تقدیر کوچکیست که بدانید، تمام سختیهایی را که طی سالها بویژه دو سال مجازی و این یک ماه حضور بچهها در مدرسه متحمل شدهاید، میدانیم و دستهایتان را میبوسیم.
کلاس درسی که برپایهی عشق و احترام به دانشآموزان و پذیرش تفاوتهای فردی آنها میسازید، همیشه بهترین جای دنیاست.
ممنون که کاری میکنید تا دختر من و بقیهی بچهها با شادی به مدرسه بیایند و در آنجا موقعیتهای متعددی برای رشد کردن داشته باشند.♥️♥️♥️
شاگرد همیشگی تمام معلمهای مهربان؛ ریحانه قاسمرشیدی
#روز_معلم
#ارزش_های_زندگی
#مدرسه
@farhangkoodak