کودک و فرهنگ
1.09K subscribers
4.73K photos
628 videos
106 files
1.28K links
تجربه های مادری روزنامه نگار و تسهیلگر فرهنگی. ریحانه قاسم رشیدی هستم .

ارتباط

@rb1105
Download Telegram
کارگاه «کتاب بخوانیم و بازی کنیم» بر اساس کتاب «دست نگه دار دزد! »

کتابی شیرین و‌ پر از هیجان با بن مایه ی صداقت و اعتماد به افراد را همراه بچه های هفت تا دهساله خواندیم. متن و تصویر پر از اصطلاحات و‌ نکات بامزه بود و ترجمه ی خانم عبیدی آشتیانی برای بچه های پایه های پایین تر نوعی تمرین روانخوانی و درک مطلب هم به شمار می رفت.

درباره موضوع مهم اعتماد به دیگران و بررسی راستگویی آنان صحبت کردیم.هر چند کتاب به موضوع خود مراقبتی ارتباط مشخصی نداشت ولی در این باره هم حرف زدیم.

به این نتیجه رسیدیم که نباید بدون تفکر و همچون مکس به حرف دیگران اعتماد کنیم.


افراد امن را شناختیم و دلیل شکست قهرمان داستان را فهمیدیم.


کار عملی خلاقانه ی مرتبط ما ساخت شخصیتهای کتاب «دست نگه دار دزد! » با گل سفال بود. تلاش بچه ها برای ساختن بسیار جالب بود.

با کتابها هم ، می توان سرگرم شد و هم ، یاد گرفت.

#کارگاه_کتابخوانی_خلاق
#کتاب_بخوانیم_وبازی_کنیم
#دست_نگه_دار_دزد

@farhangkoodak
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔺این هفته، هفته کتاب و کتابخوانی ست
به این مناسبت این ویدیو را برای شما آماده کرده‌ایم.
آیا تا به حال به این فکر کرده‌اید که چرا مطالعه کردن مهم است؟
چرا خواندن اهمیت دارد؟
یا چرا همیشه از اهمیت کتابخوانی به ما گفته‌اند؟
این فیلم اهمیت مطالعه و همچنین مزایای خواندن کتاب را توضیح می‌دهد.

✍🏻ترجمه و تنظیم #آذین_بذرافشان

#کتاب #کتابخوانی #کتاب_کودک #کتاب_بخوانیم #معرفی_کتاب #فواید_کتابخوانی
🌿
@koodaki_org
@hodhod_book

@farhangkoodak
«جودی دمدمی انجمن مخفی تشکیل می‌دهد» کتابخوان‌های هشت و نه ساله را شیفته‌ی خود می‌کند. در واقع، کاربرد اصلی این کتاب، علاقه‌مند کردن بچه‌های سال‌های اول دبستان به مطالعه است.

کلاس سومی‌های ساکن «دنیای کتاب کودک و فرهنگ» هم با جودی دمدمی ناقلا و خلاق و گاهی بداخلاق و همیشه بامزه همراه شدند.

راستی اگر دوست دارید عضو باشگاه جودی شوید باید طاقت جیش قورباغه روی دست‌تان را داشته باشید. 😅😂😉



#باشگاه_کتابخوانی_مجازی
#باشگاه_کتابخوانی_کودکان
#کتاب_بخوانیم
#رمان_کودک
#رمان_طنز

@farhangkoodak
دیشب خواب دیدم دوباره ده‌ساله شده‌ام. در آستانه‌ی در خانه‌ ایستاده‌ام و دوست نازنین مادرم مستوره خانم، که ما حاج‌خانم صدایش می‌زدیم از زیر چادر مشکی‌اش کتاب حماسه‌ی آلبرت شوایتزر را به من داد. کتابی که سالها پیش از انقلاب، خواهرزاده‌شان به فارسی ترجمه کرده‌بودند و قرار بود نگاه من را به زندگی تغییر دهد.

«آلبرت شوایتزر» موسیقیدان، پزشک و دانشمند رشته‌ی الهیات اهل آلزاس اوایل قرن بیستم به آفریقا رفت و چهل سال به درمان بیماران، بویژه جذامیان پرداخت و باوجود اطلاعیه‌های متعدد روشنفکران اروپایی که معتقد بودند حضور او در جایی مثل پاریس، مفیدتر است، حاضر نشد بازگردد. او می‌گفت وجدانش قبول نمی‌کند بیماران را تنها بگذارد.

جایزه‌ی صلح نوبل را به او دادند. ولی من فکر می‌کنم او هر لحظه، جایزه‌اش را از کائنات می‌گرفت چون مطابق ندای درونش عمر را می‌گذراند.

سالها از فوت خانم فیوضات و خواهرزاده‌شان که یکی از نخستین خانم‌های مترجم ایرانی در دهه‌ی سی بودند، می‌گذرد. من دارم از میانسالی رد می‌شوم و مثل همه‌، از انبوه اتفاقات خشن ناراحتم. ولی می‌توانم کسانی را که مرتکب این اعمال شوم، درک کنم. آنها، با عشق و گذشت و دوستی آشنا نشده‌اند. در کودکی‌شان، کسی از محبت به جهان در گوش‌شان نگفته. فقط شنیده‌اند که باید حق‌شان را بگیرند و توسری‌خور نباشند. از صف سرسره در زمین بازی پارک تا صف بوفه‌ی مدرسه و ....
انتقام، راهیست که اکثر ما به‌عنوان تنها راه زیستن به بچه‌های‌مان نشان می‌دهیم. اما، چنین مسیری، فقط به بازتولید رنج و نابودی منجر می‌شود و بس.

خوشبخت بودم که با کتاب‌ها بزرگ شدم. با انسان‌های شگفت‌انگیری که ترسی از زیستن فردیت خود نداشتند و مهربانی‌شان را در کتابی قدیمی، تجلی می‌دادند.

متاسفانه نتوانستم کتابم را پیدا کنم. ولی با خوشحالی تصاویری از آن را یافتم. عکس دوم کتاب من بود، با امضای مترجم.

خانم حبیبه فیوضات، قدر ندید. شاید اگر الان زنده‌بود، از زحماتش تقدیر می‌شد. اما من، خواننده‌ی آثار ایشان، اینجا از بانویی که بیش از شصت سال پیش برای صلح ارزش قائل بوده، تشکر می‌کنم.

خانم فیوضات عزیز
ممنون که عشق به انسانیت را نشانم دادید. امیدوارم من هم بتوانم همین کار را برای بچه‌ها انجام دهم و آنها هم برای نسل بعد از خودشان.
افسوس، مادر نشدید ولی ما فرزندان شماییم.

#صلح
#عشق
#عشق_و_صلح
#کتاب
ٓلبرت_شوایتزر
#حماسه_آلبرت_شوایتزر

#حبیبه_فیوضات
#نه_به_خشونت
#کتابخوانی
#باشگاه_کتابخوانی_مجازی
#باشگاه_کتابخوانی_کودک_و_فرهنگ
#کتاب_بخوانیم
#زندگینامه
@farhangkoodak

راستی فکر می‌کنید الان با چه آثاری می‌شود عشق و صلح را ترویج کرد؟
بچه‌ها معرفی می‌کنند؛ قسمت دوم

«جنگی که نجاتم داد» و «جنگی که بالاخره نجاتم داد» توسط خانم نورا شکوری، کلاس چهارم و عضو باشگاه کتابخوانی کودک و فرهنگ از دو سال پیش. البته سطح خواندن دخترم و خواهر گل‌شان در حد کتابخوان‌های حرفه‌ای کلاس ششم و هفتم قرار دارد.😍😍

♥️♥️نقش خانواده در کتابخوان شدن بچه‌ها، واقعاً اساسی است. امیدوارم همه‌ی ما، مثل مادر گرامی حورا حان و نورا جان، در مسیر این هدف مهم قرار داشته باشیم.

*نام کتاب* : *جنگی که نجاتم داد* — *جنگی که بالاخره نجاتم داد*
*نویسنده* : *کیمبرلی بروبیکر بردلی*
*مترجم* : *مرضیه ورشوساز*
*گروه سنی* : *۱۰+*
*تعداد جلد* : ۲ جلد
فکر کنید شما جای دختری به نام *آدا* هستین ، یه برادر کوچیکتر از خودتون به اسم *جیمی* دارید . یکی از پاهاتون *پرانتزی* هست . مادرتون به شما اجازه نمیده از خونه باید بیرون ، چون فکر می کنه شما باعث خجالت اون هستین . با شروع *جنگ جهانی دوم* بچه ها باید از لندن فرار کنند ، اما ...

*به نظرتون قراره چه اتفاقی بیفته ؟*

#انتشارات_پرتقال #جنگی_که_نجاتم_داد @porteghalpub
@marziehvarshosaz

#کتاب
#معرفی_کتاب
#کتاب_بخوانیم #باشگاه_کتابخوانی
#جنگی_که_بالاخره_نجاتم_داد #رمان
#رمان_واقعگرا
#جنگ
#جنگ_جهانی_دوم #مادر
#خانواده_موفق #باشگاه_کتابخوانی_کودک_و_فرهنگ

@farhangkoodak
چرا با بچه‌ها و مادرها کتاب می‌خوانم؟

چرا به کتاب‌ها تکیه کرده‌ام؟

غم و بغض بی‌پایان پشت تصاویر برج فروریخته‌ی متروپل آبادان، جواب سوال‌هاییست که مدام از من پرسیده می‌شود.
اگر بخواهم دقیق توضیح دهم باید ببرم‌تان به
سالهای سال پیش، قبل از وزش نسیم دوم خرداد وقتی تصمیم گرفتم روزنامه‌نگار شوم: من در خانواده‌ای رشد کرده‌ام که هرگز نسبت به وضع دیگران بی‌تفاوت نبودند. پدربزرگم در زمان ملی شدن صنعت نفت به زندان رفت و تبعید شد. در خانه‌‌ی او به روی همه باز بود و هر طور که می‌توانست به مردم کمک می‌کرد.

«آقابابا» رفته‌بود، وقتی به‌نظرم رسید روزنامه‌نگاری راهیست برای تاثیرگذاری و ساختن دنیایی بهتر در مقیاسی وسیع‌تر.

و سال‌ها طول کشید تا بفهمم، تا تک‌تک ما تغییر نکنیم، تغییری در جهان ایجاد نمی‌شود. تا عشق، همدلی، محبت و صلح در قلب‌ها و افکار ما جاری نباشد، پلشتی تمام نخواهد شد.

آیا کسی می‌تواند تصاویر متروپل را ببیند و غمگین نشود؟
این برج خود به خود که از زیر خاک در نیامده. سرمایه‌گذاری داشته، معماری، محاسبی، پیمانکاری، ناظری و ..... از طرف دیگر شهر شورایی داشته و شهرداری که وظیفه‌اش نظارت بر ساخت و سازها و حفظ جان مردم است.

گفتن ندارد که هیچ کس به وظیفه‌ی قانونی و اخلاقی و انسانی‌اش عمل نکرده. اگر کرده بودند الان آبادان زیبا و مهربان غرق ماتم نبود و خانواده‌هایی داغدار و‌عده‌ای نیز نگران عزیزان مفقودشان.

الان دیگر نمی‌شود برای قربانی‌ها کاری کرد. بعید است، بشود کسی را نجات داد اما می‌شود از صلح و عشق با بچه‌ها گفت، با مادرها انسانیت را لابه‌لای صفحات کتاب‌ها جست و نسلی را تربیت کرد که شادی خود را در فقر، رنج و غم دیگران نجویند.

کتاب‌های ارزشمند، آیینه‌ی تجربیات و آرزوهای بشر هستند برای ساختن دنیایی آرمانی. دنیایی که در آن، هر کس خود را بخشی از زنجیره‌ی هستی می‌بیند و به‌ خود اجازه نمی‌دهد، به هیچ موجود دیگری آسیب برساند.

نمی‌دانم سرنوشت پرونده‌ی «متروپل» چه خواهد شد. نمی‌دانم کسانی که عزیزشان را از دست داده‌اند، چگونه با این غم مواجه خواهند شد. اما سعی می‌کنم به جای کینه، بذر امید و انسانیت را در دل کودکان بکارم و امیدوار باشم یکی از ده‌ها همراهم در باشگاه‌های کتابخوانی، فردا که در منصبی قرار گرفت، مقابل خشونت سر فرود نیاورد و پای نقشه‌ی ساختمانی که بر اساس قوانین علمی، ریزشش قطعی است، امضا نزند.

#متروپل
ٓبادان
#کتاب
#کتاب_بخوانیم
#صلح
#عشق
#مهربانی
#مهربانی_را_بیاموزیم
#باشگاه_کتابخوانی
#باشگاه_کتابخوانی

@farhangkoodak