Forwarded from عنقاء
🔍 کوثر: از اسطوره تا سوره [فرستهی دوم]
✨ متنپژوهی | زیرمتنهای متون مقدس
📌 «کوثر» در نوشتارگان یونانی و سنگنبشتههای عربستانی پیشااسلامی
🔻در فرستهی پیشین از خاستگاه اوگاریتی واژهی کوثر بهمنزلهی خدایی دونپایه در مجموعهی خدایان اوگاریتی و کنعانی نوشتم که صنعتگر خدایان بوده است. کوثر ماهر و خردمند است (کوثر-و-خسیس)، فرزندِ دریاست، و فرزندِ همریزی آبهاست. این دو عبارت اخیر —که نقش «آب» و «جریان آب» و «همریزی آبها» را پررنگ میکنند— در فهم تفسیرهایی که مسلمانان از سورهی کوثر و واژهی کوثر در همان سدههای آغازین ظهور اسلام ارائه دادهاند بسیار راهگشاست.
🔻 واژهی کوثر را پس از متون اوگاریتی و کنعانی میتوان در متون سُریانی، یونانی، و زبانهای عربستانیِ پیشااسلامی ردیابی کرد. خوآن کول (Juan Cole) در مقالهای با عنوان «چوبهی کوثر، سپرِ هِفِیْستوس: الکوثر در سورهی ۱۰۸ قرآن بهمثابهی اختلاطی در باستان متاخر» که در گردهمآیی مجازی سالیانهی جمعیت بینالمللی مطالعات قرآنی (IQSA) در سال ۲۰۲۰ ارائه کرد نه فقط حضور این واژه در نوشتارگان یونانی و پیشااسلامی را نشان داد بلکه مدعی شد که این واژهی تکآمد (لفظِ فرید) در قرآن خاستگاهی غیر از ریشهی اوگاریتی آن نمیتواند داشته باشد. او همچنین ادعا میکند که مفسران مسلمان در نخستین سدههای ظهور اسلام از ریشههای اوگاریتی این واژه و ارتباط روایت اسطورهای آن با «آب» آگاهی داشتهاند. از همین روست که کوثر در تفاسیر اسلامی بعضاً به رود یا جریان آب یا حوضی در بهشت برگردانده شده است. خوآن کول همچنین مدعی میشود که معنای «خیر کثیر» برای واژهی کوثر که در بعضی از تفاسیر اسلامی دیده میشود در سیاق عبارات سورهی کوثر هیچ وجهی ندارد.
🔻 ترجمهی فارسیِ چکیدهی مقالهی خوآن کول را در زیر میآورم:
📖 این مقاله استدلال میکند که اصطلاح «الکوثر» در سورهی کوثر<۱۰۸> از قرآن در شخصیتی از فرهنگ سامیِ غربی یعنی شخصیتِ «کوثر و خسیس» —که خدای صنعتگر و یاور بعل در چرخههای حماسی اوگاریتی است— ریشه دارد. در پیروی از نظریههای ویلیام اَلبرایت (William Foxwell Albright) و جان بروان (John Pairman Brown)، این مقاله استدلال میکند که این نام —یعنی «کوثر»— اصطلاحی مشهور و ضربالمثلگونه شده است و به معنای چیزی مانند «کمک الهی» یا «پایمردی» است.
📖 فیلونِ بیبلوسی در سدهی یکم میلادی گفت که اهالیِ شام که در فرهنگ هلنیستی میزیستند «کوثر» را همان «هِفِیْستوس» میدانستند [هِفِیْستوس نام خدایی از خدایان یونانی است که ایزد صنعتگری است]. این نام —یعنی «کوثر»— بر روی سنگ قبری منسوب به سدهی سوم میلادی در شام/سوریه که در نزدیکی حَماة یافت شده است وجود دارد که از «کوثر پسرِ باسوس» (βασσου Χαuθαρ) نام میبرد.
📖 اختلاط و ادغامِ «کوثر» و «هِفِیْستوس» در فرهنگ خاور نزدیک به دلیل آنچه ممکن است در مورد دلالتهای ضمنی واژهی «کوثر» به ما بگوید نیز مورد توجه قرار گرفته است. به این مطلب اشاره شده است که یکی از آخرین نوافلاطونیانِ بیدین، داماسکیوسِ دمشقی (درگذشته به حدود سال ۵۵۰ میلادی) گفته است که در اندیشهی اهالی شام، اولوموس —یا همان ابدیت— است که «کوثرِ (کوسوروسِ) فاتح» را به وجود میآورد.
📖 رودی پارت استدلال کرده است که ف-ت-ح در قرآن، به معنای واقعی کلمه به معنای «گشایش» است، در واقع باید به «موفقیت» ترجمه شود. از این رو، «فاتح» کسی است که موفقیت را به ارمغان میآورد. همچنین، احمد الجلاد نشان داده است که بخشهایی از حماسهی بعل در کتیبههای عربی قدیم صفائی دیده میشود و بعل چهارمین خدای ذکر شده از نظر بسامدِ تکرار در آن سنگنبشتهها بوده است، و این امر باعث میشود که کوثر برای مردمان عربزبان به خوبی شناخته شده باشد.
📖 در نهایت، شباهتی میان حدیثی که یکی از نخستین مفسران مسلمان، مُقاتل بن سلیمان، که کوثر را به عنوان رودخانهای در بهشت نشان میدهد و عناصر چرخهی بعل را نشان میدهد که کوثر در حال ساخت پنجرهی کاخی برای بعل است که از طریق آن جریانی از آبِ باران از آسمان به زمین میریزد. در مقابل، میتوان نشان داد که روایت منسوب به ابن عباس که کوثر را خیر یا «خیر کثیر» میداند در سیاق این سوره معنا ندارد. افزون بر این، تنها همزادِ سامی برای ریشهی ک-ث-ر عربی ریشهی اوگاریتیِ آن است، که در آن زبان به معنای «خوب» یا «فراوانی» نیست، بلکه به معنای «ماهر» است. به همین دلیل است که آن را برای خدای صنعتگر به کار میبردند.
#متنپژوهی #قرآنپژوهی #زیرمتن #یونانی #سنگنبشته #کوثر #هفیستوس
#Philology #Quranic_Studies #Sub_Text #Greek #Inscription #Kothar #Kawthar #Hephaestus
🖋 زهیر میرکریمی
@anqanotes
در روزهای آینده ادامه دارد...
✨ متنپژوهی | زیرمتنهای متون مقدس
📌 «کوثر» در نوشتارگان یونانی و سنگنبشتههای عربستانی پیشااسلامی
🔻در فرستهی پیشین از خاستگاه اوگاریتی واژهی کوثر بهمنزلهی خدایی دونپایه در مجموعهی خدایان اوگاریتی و کنعانی نوشتم که صنعتگر خدایان بوده است. کوثر ماهر و خردمند است (کوثر-و-خسیس)، فرزندِ دریاست، و فرزندِ همریزی آبهاست. این دو عبارت اخیر —که نقش «آب» و «جریان آب» و «همریزی آبها» را پررنگ میکنند— در فهم تفسیرهایی که مسلمانان از سورهی کوثر و واژهی کوثر در همان سدههای آغازین ظهور اسلام ارائه دادهاند بسیار راهگشاست.
🔻 واژهی کوثر را پس از متون اوگاریتی و کنعانی میتوان در متون سُریانی، یونانی، و زبانهای عربستانیِ پیشااسلامی ردیابی کرد. خوآن کول (Juan Cole) در مقالهای با عنوان «چوبهی کوثر، سپرِ هِفِیْستوس: الکوثر در سورهی ۱۰۸ قرآن بهمثابهی اختلاطی در باستان متاخر» که در گردهمآیی مجازی سالیانهی جمعیت بینالمللی مطالعات قرآنی (IQSA) در سال ۲۰۲۰ ارائه کرد نه فقط حضور این واژه در نوشتارگان یونانی و پیشااسلامی را نشان داد بلکه مدعی شد که این واژهی تکآمد (لفظِ فرید) در قرآن خاستگاهی غیر از ریشهی اوگاریتی آن نمیتواند داشته باشد. او همچنین ادعا میکند که مفسران مسلمان در نخستین سدههای ظهور اسلام از ریشههای اوگاریتی این واژه و ارتباط روایت اسطورهای آن با «آب» آگاهی داشتهاند. از همین روست که کوثر در تفاسیر اسلامی بعضاً به رود یا جریان آب یا حوضی در بهشت برگردانده شده است. خوآن کول همچنین مدعی میشود که معنای «خیر کثیر» برای واژهی کوثر که در بعضی از تفاسیر اسلامی دیده میشود در سیاق عبارات سورهی کوثر هیچ وجهی ندارد.
🔻 ترجمهی فارسیِ چکیدهی مقالهی خوآن کول را در زیر میآورم:
📖 این مقاله استدلال میکند که اصطلاح «الکوثر» در سورهی کوثر<۱۰۸> از قرآن در شخصیتی از فرهنگ سامیِ غربی یعنی شخصیتِ «کوثر و خسیس» —که خدای صنعتگر و یاور بعل در چرخههای حماسی اوگاریتی است— ریشه دارد. در پیروی از نظریههای ویلیام اَلبرایت (William Foxwell Albright) و جان بروان (John Pairman Brown)، این مقاله استدلال میکند که این نام —یعنی «کوثر»— اصطلاحی مشهور و ضربالمثلگونه شده است و به معنای چیزی مانند «کمک الهی» یا «پایمردی» است.
📖 فیلونِ بیبلوسی در سدهی یکم میلادی گفت که اهالیِ شام که در فرهنگ هلنیستی میزیستند «کوثر» را همان «هِفِیْستوس» میدانستند [هِفِیْستوس نام خدایی از خدایان یونانی است که ایزد صنعتگری است]. این نام —یعنی «کوثر»— بر روی سنگ قبری منسوب به سدهی سوم میلادی در شام/سوریه که در نزدیکی حَماة یافت شده است وجود دارد که از «کوثر پسرِ باسوس» (βασσου Χαuθαρ) نام میبرد.
📖 اختلاط و ادغامِ «کوثر» و «هِفِیْستوس» در فرهنگ خاور نزدیک به دلیل آنچه ممکن است در مورد دلالتهای ضمنی واژهی «کوثر» به ما بگوید نیز مورد توجه قرار گرفته است. به این مطلب اشاره شده است که یکی از آخرین نوافلاطونیانِ بیدین، داماسکیوسِ دمشقی (درگذشته به حدود سال ۵۵۰ میلادی) گفته است که در اندیشهی اهالی شام، اولوموس —یا همان ابدیت— است که «کوثرِ (کوسوروسِ) فاتح» را به وجود میآورد.
📖 رودی پارت استدلال کرده است که ف-ت-ح در قرآن، به معنای واقعی کلمه به معنای «گشایش» است، در واقع باید به «موفقیت» ترجمه شود. از این رو، «فاتح» کسی است که موفقیت را به ارمغان میآورد. همچنین، احمد الجلاد نشان داده است که بخشهایی از حماسهی بعل در کتیبههای عربی قدیم صفائی دیده میشود و بعل چهارمین خدای ذکر شده از نظر بسامدِ تکرار در آن سنگنبشتهها بوده است، و این امر باعث میشود که کوثر برای مردمان عربزبان به خوبی شناخته شده باشد.
📖 در نهایت، شباهتی میان حدیثی که یکی از نخستین مفسران مسلمان، مُقاتل بن سلیمان، که کوثر را به عنوان رودخانهای در بهشت نشان میدهد و عناصر چرخهی بعل را نشان میدهد که کوثر در حال ساخت پنجرهی کاخی برای بعل است که از طریق آن جریانی از آبِ باران از آسمان به زمین میریزد. در مقابل، میتوان نشان داد که روایت منسوب به ابن عباس که کوثر را خیر یا «خیر کثیر» میداند در سیاق این سوره معنا ندارد. افزون بر این، تنها همزادِ سامی برای ریشهی ک-ث-ر عربی ریشهی اوگاریتیِ آن است، که در آن زبان به معنای «خوب» یا «فراوانی» نیست، بلکه به معنای «ماهر» است. به همین دلیل است که آن را برای خدای صنعتگر به کار میبردند.
#متنپژوهی #قرآنپژوهی #زیرمتن #یونانی #سنگنبشته #کوثر #هفیستوس
#Philology #Quranic_Studies #Sub_Text #Greek #Inscription #Kothar #Kawthar #Hephaestus
🖋 زهیر میرکریمی
@anqanotes
در روزهای آینده ادامه دارد...
Telegram
آشیانهی عنقاء
🖼 کوثر: از اسطوره تا سوره [فرستهی دوم]
نقاشی اَنتونی وَن دایک به سالهای ۱۶۳۰ تا ۱۶۳۲ میلادی که در آن تِتیس (الههی آب و دریا) در حال دریافت سلاحهای آشیل (و سپر) از هِفِیْستوس است. مشابهت میان صنعتگریِ کوثر و هِفِیْستوس و حضور ایزد دریا در روایتهای اوگاریتی…
نقاشی اَنتونی وَن دایک به سالهای ۱۶۳۰ تا ۱۶۳۲ میلادی که در آن تِتیس (الههی آب و دریا) در حال دریافت سلاحهای آشیل (و سپر) از هِفِیْستوس است. مشابهت میان صنعتگریِ کوثر و هِفِیْستوس و حضور ایزد دریا در روایتهای اوگاریتی…
نقش اخلاق در تمایز انسان از حيوانات ۱
فرهاد همتی
آنچه انسان را از حیوانات متمایز می کند هوش و ذکاوت او در تلاش معاش نیست.کسب قدرت و ثروت هم می تواند احساس غرور و نخوت و خشونت و غرائز حیوانی و خوی وحشی گری را در او بیدار کند.
اعتقادات و ایمان دینی و ایدئولوژی و حتی علم و دانش هم نمی تواند انسان را به لحاظ کیفی خیلی از سایر گونه های جانوری متمایز کند.
ادیان و عقاید انتزاعات ذهن بشری است برای توجیه وضع موجود و عادات و سنت هایی که انسان در پناه آن احساس آرامش می کند.در واقع تداوم تکامل یافته غریزه حفظ حیات و رهایی از خطر و رسیدن به امنیت و آرامشی است که حیوانات نیز برای رهایی از خطر به نحوی محدودتر اعمال می کنند.
به همین دلیل ارباب ادیان و ایدئولوژی ها با تغییر و تردید و نقادی و کشف معارف جدید که آرامش آنان را به خطر می اندازد مخالف هستند.
تعصب و تحجر ناشی از چنین نگرش هایی مروج خشونت و توجیه کننده عقب ماندگی است.
حتی علم و دانش و شناخت جهان نیز نمی تواند انسان را خیلی از سایر حیوانات متمایز کند. علم و دانش تنها نشان می دهد که ما از سایر حیوانات باهوش تر هستم و می توانیم شناخت کامل تری از جهان خود داشته باشیم. اگر هم تمایزی در این مورد باشد،بیشتر تمایز کمی است و نشانه تمایز ماهوی و کیفی نمی باشد.
آنچه انسان را از حیوانات متمایز می کند تمایز میان خیر و شر ذاتی و خوب و بد و گرایش و عمل به خیر اخلاقی در رابطه با سایرین و احترام به حق و حقوق دیگران و در مراتب بالاتر،نوع دوستی و مهربانی و محبت به همه، علیرغم تفاوت های اعتقادی و فکری و فرهنگی است.
از آنجا که انسان تنها گونه ای است که دارای قدرت و توانایی خردورزی و عقلانیت انتقادی است و قادر است میان خوب و بد و خیر و شر ذاتی تمایز بگذارد و واجد آزادی انتخاب بین خیر و شر است،هم می تواند با تسلیم شدن در برابر تمایلات و غرائز حیوانی با خود شیفتگی به تمرکز و تکاثر ثروت و قدرت بپردازد و در این راه دیگران را نادیده بگیرد و هم می تواند با تعقل و تامل انتقادی از انفعال در برابر خوی حیوانی آزاد شود و با بیدار کردن سرشت اخلاقی با دیگران به مهر و دوستی و حداقل همزیستی مسالمتآمیز برسد.
پوپر معتقد است که ما انسان ها خوبیم،کمی هم زیادی خوبیم.اما خوبیم و جاهلیم.ترکیب این خوبی و جهالت موجب این همه مشکلات و فجایع در جامعه بشری شده است.
اما بر خلاف پوپر توماس هابز با تاکید بر خوی حیوانی انسان ها،انسان را گرگ انسان می دانست. از نظر او این همه جنگ و جنایت و خشونت نمی تواند اتفاقی باشد،بلکه ناشی از صفت و خصلت درنده خویی انسان است.
طبق نظر هابز انسان با درندگان هیچ تفاوتی ندارد،فقط به دلیل هوش و توانایی بیشتر ابعاد خشونت او بیشتر است.
از آنجا که انسان قدرت تصویر سازی و آینده نگری دارد، به کمک عقل ابزاری برای تامین آینده و زندگی بهتر و رفاه بیشتر از طرق مختلف و با انواع ترفندها شروع به جمع آوری ثروت و کسب قدرت می کند تا پاسخگوی عطش سیری ناپذیر خود باشد.
شاید این تز سوم درست تر باشد که ما نه خوب هستیم و نه بد. خوب و بد و خیر و شر استعدادهایی هستند که به زمینه و زمانه و شرایط بستگی دارند.
البته خیر و خوبی انطباق بیشتری با فیزیولوژی و سرشت انسانی دارد و با نیازهای زندگی جمعی بیشتر منطبق است.شاید هم نیازهای زندگی جمعی در اجتماعات بزرگ بر انطباق بیشتر انسان با خیر و خوبی تاثیر گذاشته است.
زیست شناسان به ما آموخته اند که بسیاری از اعمال ما ژنتیک است.اما اعمال ما تحت تاثیر محیط و شرایط بر ساختار ژنتیک ما و تغییر عملکرد و تمایلات ما نیز تاثیر می گذارند.
حتی نورون های عصبی تحت تاثیر عملکرد ما در شرایط متفاوت، باز سازی می شوند.
لذا آنچه انسان را از حیوانات متمایز می کند تشخیص و تمایز بین خیر و شر ذاتی و تاملات اخلاقی و سنجش اعمال بر پایه اصول اخلاقی و انتخاب فعل اخلاقی در همه شرایط زندگی است،حتی اگر به لحاظ مادی و موقعیت به زیان او باشد.
همه ما به دلیل محدودیت های بشری همواره در معرض خود بینی،خود شیفتگی و تعصب و تحجر فکری و شهوت قدرت و ثروت و ابراز برتری خود بر دیگران هستیم.
تا زمانی که از نظر فکری و عاطفی رشد نیابیم و به بلوغ نرسیم،همچنان متعصب و متحجر و خودمحور و خودشیفته و خودکامه خواهیم بود و به ابتدایی ترین و در عین حال بزرگترین اصل (حق متفاوت بودن)و (حق فکر مستقل کردن) و (حق ناحق بودن) وقعی نخواهیم نهاد.
فرهاد همتی
آنچه انسان را از حیوانات متمایز می کند هوش و ذکاوت او در تلاش معاش نیست.کسب قدرت و ثروت هم می تواند احساس غرور و نخوت و خشونت و غرائز حیوانی و خوی وحشی گری را در او بیدار کند.
اعتقادات و ایمان دینی و ایدئولوژی و حتی علم و دانش هم نمی تواند انسان را به لحاظ کیفی خیلی از سایر گونه های جانوری متمایز کند.
ادیان و عقاید انتزاعات ذهن بشری است برای توجیه وضع موجود و عادات و سنت هایی که انسان در پناه آن احساس آرامش می کند.در واقع تداوم تکامل یافته غریزه حفظ حیات و رهایی از خطر و رسیدن به امنیت و آرامشی است که حیوانات نیز برای رهایی از خطر به نحوی محدودتر اعمال می کنند.
به همین دلیل ارباب ادیان و ایدئولوژی ها با تغییر و تردید و نقادی و کشف معارف جدید که آرامش آنان را به خطر می اندازد مخالف هستند.
تعصب و تحجر ناشی از چنین نگرش هایی مروج خشونت و توجیه کننده عقب ماندگی است.
حتی علم و دانش و شناخت جهان نیز نمی تواند انسان را خیلی از سایر حیوانات متمایز کند. علم و دانش تنها نشان می دهد که ما از سایر حیوانات باهوش تر هستم و می توانیم شناخت کامل تری از جهان خود داشته باشیم. اگر هم تمایزی در این مورد باشد،بیشتر تمایز کمی است و نشانه تمایز ماهوی و کیفی نمی باشد.
آنچه انسان را از حیوانات متمایز می کند تمایز میان خیر و شر ذاتی و خوب و بد و گرایش و عمل به خیر اخلاقی در رابطه با سایرین و احترام به حق و حقوق دیگران و در مراتب بالاتر،نوع دوستی و مهربانی و محبت به همه، علیرغم تفاوت های اعتقادی و فکری و فرهنگی است.
از آنجا که انسان تنها گونه ای است که دارای قدرت و توانایی خردورزی و عقلانیت انتقادی است و قادر است میان خوب و بد و خیر و شر ذاتی تمایز بگذارد و واجد آزادی انتخاب بین خیر و شر است،هم می تواند با تسلیم شدن در برابر تمایلات و غرائز حیوانی با خود شیفتگی به تمرکز و تکاثر ثروت و قدرت بپردازد و در این راه دیگران را نادیده بگیرد و هم می تواند با تعقل و تامل انتقادی از انفعال در برابر خوی حیوانی آزاد شود و با بیدار کردن سرشت اخلاقی با دیگران به مهر و دوستی و حداقل همزیستی مسالمتآمیز برسد.
پوپر معتقد است که ما انسان ها خوبیم،کمی هم زیادی خوبیم.اما خوبیم و جاهلیم.ترکیب این خوبی و جهالت موجب این همه مشکلات و فجایع در جامعه بشری شده است.
اما بر خلاف پوپر توماس هابز با تاکید بر خوی حیوانی انسان ها،انسان را گرگ انسان می دانست. از نظر او این همه جنگ و جنایت و خشونت نمی تواند اتفاقی باشد،بلکه ناشی از صفت و خصلت درنده خویی انسان است.
طبق نظر هابز انسان با درندگان هیچ تفاوتی ندارد،فقط به دلیل هوش و توانایی بیشتر ابعاد خشونت او بیشتر است.
از آنجا که انسان قدرت تصویر سازی و آینده نگری دارد، به کمک عقل ابزاری برای تامین آینده و زندگی بهتر و رفاه بیشتر از طرق مختلف و با انواع ترفندها شروع به جمع آوری ثروت و کسب قدرت می کند تا پاسخگوی عطش سیری ناپذیر خود باشد.
شاید این تز سوم درست تر باشد که ما نه خوب هستیم و نه بد. خوب و بد و خیر و شر استعدادهایی هستند که به زمینه و زمانه و شرایط بستگی دارند.
البته خیر و خوبی انطباق بیشتری با فیزیولوژی و سرشت انسانی دارد و با نیازهای زندگی جمعی بیشتر منطبق است.شاید هم نیازهای زندگی جمعی در اجتماعات بزرگ بر انطباق بیشتر انسان با خیر و خوبی تاثیر گذاشته است.
زیست شناسان به ما آموخته اند که بسیاری از اعمال ما ژنتیک است.اما اعمال ما تحت تاثیر محیط و شرایط بر ساختار ژنتیک ما و تغییر عملکرد و تمایلات ما نیز تاثیر می گذارند.
حتی نورون های عصبی تحت تاثیر عملکرد ما در شرایط متفاوت، باز سازی می شوند.
لذا آنچه انسان را از حیوانات متمایز می کند تشخیص و تمایز بین خیر و شر ذاتی و تاملات اخلاقی و سنجش اعمال بر پایه اصول اخلاقی و انتخاب فعل اخلاقی در همه شرایط زندگی است،حتی اگر به لحاظ مادی و موقعیت به زیان او باشد.
همه ما به دلیل محدودیت های بشری همواره در معرض خود بینی،خود شیفتگی و تعصب و تحجر فکری و شهوت قدرت و ثروت و ابراز برتری خود بر دیگران هستیم.
تا زمانی که از نظر فکری و عاطفی رشد نیابیم و به بلوغ نرسیم،همچنان متعصب و متحجر و خودمحور و خودشیفته و خودکامه خواهیم بود و به ابتدایی ترین و در عین حال بزرگترین اصل (حق متفاوت بودن)و (حق فکر مستقل کردن) و (حق ناحق بودن) وقعی نخواهیم نهاد.
نقش اخلاق در تمایز انسان از حیوان2
فرهاد همتی
زیست اخلاقی معلول عقلانیت انتقادی خودبنیاد و آزادی خودبنیاد است. به تعبیر دیگر عقلانیت و آزادی اصل موضوعه اخلاق است. بدون عقل قدرت تشخیص خیر و شر وجود ندارد و بدون آزادی توانایی انتخاب و عمل وجود نخواهد داشت.
به همین دلیل مرجع و مبنای مسائل و اصول و احکام و دستورات و وظائف و مسئولیت های اخلاقی ، عقل عملی آزاد از مراجع اقتدار بیرونی است.عقل عملی فعال و وجدان اخلاقی درونی تنها مرجع و مبنای صدور و سنجش اصول و احکام و اعمال اخلاقی است. آزادی نیز توانایی و فضای انتخاب اعمال اخلاقی پس از تشخیص امر اخلاقی و تمیز آن از امور غیر اخلاقی است.
لذا افعال زمانی اخلاقی است که از وجدان اخلاقی و عقل عملی فعال نشأت گرفته باشد.
به این مفهوم اخلاق (خودآئین) است. یعنی در صورتی فعلی اخلاقی است که (دیگر آئین) نباشد و مبنای صدور احکام و دستورات و وظائف از مرجع اقتدار بیرونی صادر نشده باشد. به این معنی که حتی برای مؤمنان نیز احکام و دستورات اخلاقی نباید به سبب اینکه خدا گفته است،درست،واجب و لازم الاجرا تلقی شود.بلکه چون عقل تشخیص می دهد آن دستور اخلاقی است و صحت آن را تایید می کند، لازمالاجرا می شود.
به عبارت دیگر اخلاق مقدم بر دین و مستقل از آن است. این دین است که برای پذیرش و مقبولیت باید تعالیمش عقلانی و اخلاقی باشد. لذا هر ایده،مذهب و مکتبی را باید با ترازوی عقل و اخلاق بسنجیم.
اخلاق در حیطه فردی می تواند حداکثری باشد، اما در حوزه اجتماعی که قوانین حقوقی و مقررات اجتماعی از آن اخذ و اقتباسی می شود لاجرم می باید حداقلی باشد.
توضیح اینکه در اخلاق حداکثری افراد حق دارند در تنزیه نفس و تزکیه روح خود جهد و تلاش کنند و ساده زیستی را برگزینند و به دیگر عشق بورزند و ایثار و فداکاری کنند. چنین رویکرد اخلاقی حداکثری یک انتخاب است.
اما اخلاق حداقلی رعایت عدل و انصاف است که می توان و باید از همگان انتظار و توقع رعایت آن را داشت. به همین دلیل رعایت عدالت و انصاف و عدم تبعیض از طریق تبدیل آنها به قانون کلیت و عمومیت می یابد. عدم رعایت اصول اخلاق حداقلی موجب این همه تبعیض و ظلم و ستم و اختلاف در جوامع بشری شده است.
این مطلب صرفا جهت تبیین و روشنگری نظری پیرامون اهمیت اخلاق در زندگی انسان و تفکیک حیطه خصوصی در اخلاق حداکثری و حوزه اجتماعی در اخلاق حداقلی بود.
اما در عرصه عمل در بسیاری موارد به دلیل خود بینی و خودشیفتگی بین این عرصه ها خلط مبحث می شود. مثلا بسیار دیده شده که اصحاب ادیان و حتی در حوزه عرفان،چون خود را منزه و هدایت یافته و کاشف و دانای حقایق قدسی می دانند،یا خواهان حق ویژه هستند و یا دیگران را گمراه و خطرناک و در بهترین حالت نیازمند هدایت و راهنمایی می دانند.
در طول تاریخ ارباب ادیان چون خود را مالک تام و تمام حقیقت می دانسته اند فتوای قتل و جنگ و خشونت صادر کرده و مروج قتل و غارت و جنگ و خشونت و سرکوب و سانسور شده اند.
لذا گمان نرود که الزاما هر کس ملزم به رعایت اخلاق حداکثری بود در عرصه اجتماعی الزاما آدم خوبی است و به اخلاق حداقلی ملتزم است.
اخلاق حداکثری تا زمانی که محدود به حیطه فردی و در محدوده جامعه مدنی باشد،درست و پسندیده است.
لذا برای اینکه در عرصه اجتماعی انسان و شهروند شایسته ای باشیم می باید حتما ملتزم به اصول اخلاقی حداقلی باشیم.
فرهاد همتی
زیست اخلاقی معلول عقلانیت انتقادی خودبنیاد و آزادی خودبنیاد است. به تعبیر دیگر عقلانیت و آزادی اصل موضوعه اخلاق است. بدون عقل قدرت تشخیص خیر و شر وجود ندارد و بدون آزادی توانایی انتخاب و عمل وجود نخواهد داشت.
به همین دلیل مرجع و مبنای مسائل و اصول و احکام و دستورات و وظائف و مسئولیت های اخلاقی ، عقل عملی آزاد از مراجع اقتدار بیرونی است.عقل عملی فعال و وجدان اخلاقی درونی تنها مرجع و مبنای صدور و سنجش اصول و احکام و اعمال اخلاقی است. آزادی نیز توانایی و فضای انتخاب اعمال اخلاقی پس از تشخیص امر اخلاقی و تمیز آن از امور غیر اخلاقی است.
لذا افعال زمانی اخلاقی است که از وجدان اخلاقی و عقل عملی فعال نشأت گرفته باشد.
به این مفهوم اخلاق (خودآئین) است. یعنی در صورتی فعلی اخلاقی است که (دیگر آئین) نباشد و مبنای صدور احکام و دستورات و وظائف از مرجع اقتدار بیرونی صادر نشده باشد. به این معنی که حتی برای مؤمنان نیز احکام و دستورات اخلاقی نباید به سبب اینکه خدا گفته است،درست،واجب و لازم الاجرا تلقی شود.بلکه چون عقل تشخیص می دهد آن دستور اخلاقی است و صحت آن را تایید می کند، لازمالاجرا می شود.
به عبارت دیگر اخلاق مقدم بر دین و مستقل از آن است. این دین است که برای پذیرش و مقبولیت باید تعالیمش عقلانی و اخلاقی باشد. لذا هر ایده،مذهب و مکتبی را باید با ترازوی عقل و اخلاق بسنجیم.
اخلاق در حیطه فردی می تواند حداکثری باشد، اما در حوزه اجتماعی که قوانین حقوقی و مقررات اجتماعی از آن اخذ و اقتباسی می شود لاجرم می باید حداقلی باشد.
توضیح اینکه در اخلاق حداکثری افراد حق دارند در تنزیه نفس و تزکیه روح خود جهد و تلاش کنند و ساده زیستی را برگزینند و به دیگر عشق بورزند و ایثار و فداکاری کنند. چنین رویکرد اخلاقی حداکثری یک انتخاب است.
اما اخلاق حداقلی رعایت عدل و انصاف است که می توان و باید از همگان انتظار و توقع رعایت آن را داشت. به همین دلیل رعایت عدالت و انصاف و عدم تبعیض از طریق تبدیل آنها به قانون کلیت و عمومیت می یابد. عدم رعایت اصول اخلاق حداقلی موجب این همه تبعیض و ظلم و ستم و اختلاف در جوامع بشری شده است.
این مطلب صرفا جهت تبیین و روشنگری نظری پیرامون اهمیت اخلاق در زندگی انسان و تفکیک حیطه خصوصی در اخلاق حداکثری و حوزه اجتماعی در اخلاق حداقلی بود.
اما در عرصه عمل در بسیاری موارد به دلیل خود بینی و خودشیفتگی بین این عرصه ها خلط مبحث می شود. مثلا بسیار دیده شده که اصحاب ادیان و حتی در حوزه عرفان،چون خود را منزه و هدایت یافته و کاشف و دانای حقایق قدسی می دانند،یا خواهان حق ویژه هستند و یا دیگران را گمراه و خطرناک و در بهترین حالت نیازمند هدایت و راهنمایی می دانند.
در طول تاریخ ارباب ادیان چون خود را مالک تام و تمام حقیقت می دانسته اند فتوای قتل و جنگ و خشونت صادر کرده و مروج قتل و غارت و جنگ و خشونت و سرکوب و سانسور شده اند.
لذا گمان نرود که الزاما هر کس ملزم به رعایت اخلاق حداکثری بود در عرصه اجتماعی الزاما آدم خوبی است و به اخلاق حداقلی ملتزم است.
اخلاق حداکثری تا زمانی که محدود به حیطه فردی و در محدوده جامعه مدنی باشد،درست و پسندیده است.
لذا برای اینکه در عرصه اجتماعی انسان و شهروند شایسته ای باشیم می باید حتما ملتزم به اصول اخلاقی حداقلی باشیم.
🔴سرانجام نگاه ابزاری به دین
🔺اعتماد. ۱۳ در ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘هنگامی که دکتر سروش قبض و بسط شریعت را طرح کرد، برخی از علما معترض شدند، گویی که کفر ابلیس گفته است. در واقع آنان مدعی بودند یا گمان میکردند که حرام محمد، حرام ابدی است، و حلال محمد حلال ابدی است. چیزی نیست که حکمش مستقیم یا بواسطه در قرآن و حدیث نیامده باشد. در نتیحه قبض و بسط شریعت که معتقد به تأثیرپذیری شریعت و فقه و از عینیت اجتماعی است، رویکردی نادرست تلقی میشد. از همین جا با دکتر سروش سر ناسازگاری گذاشتند و در نهایت مجبور به مهاجرت از کشور شد.
🔘اگرچه پذیرش این نظریه میتوانست منشاء خدماتی برای تحول و سازگاری دین با جامعه و واقعیت شود، ولی یک چیزی را از آن میگرفت که آقایان علاقهای به آن نداشتند و آن قدسی بودن شریعت است. فقه و شریعت را به یک دانش عرفی و متحول تعبیر میکرد.
فارغ از اینکه کدام یک از این دو رویکرد و نظر درست است، در عرصه عمل، واقعیتهایی فراتر از قبض و بسط رخ میداد.
🔘گرچه آن نظریه از نسبیت فقه دفاع میکرد، ولی نسبیت آن مبتنی بر اصولی بود و در چارچوبی قرار داشت که تغییرات را فقط در آن مجاز میدانست. در حالی که در عمل بدیهیات دینی نادیده گرفته میشد و هیچ کس هم اعتراضی نمیکرد. نمونه آن بحث ربای بانکی.
🔘مطابق فهم سنتی از فقه، دریافت و پرداخت سود بانکی به شیوه موجود، ربا محسوب میشود و این مطابق نص صریح قرآن جنگ با خداوند است. ولی نه تنها در بانکهای ایران هست، بلکه سودهای بالایی هم میگیرند. البته من همچون برخی افراد چنین عقیدهای ندارم، ولی این امر مستلزم عدول از آن ثبات مورد نظر در فقه است.
🔘نمونه دیگر که قطعاً غیر شرعی است ولی هیچ کس از منظر اسلامی و فقهی معترض نمیشود، افزایش نقدینگی و تورم است. این کار، برداشتن پول از جیب مردم از طریق خلق پول بیپشتوانه است، طبعآ از نظر برخی خلاف شرع است.
🔘پولهایی که دولتها از این طریق خلق کرده و به کارمندان خود داده یا صرف مخارج جاری خود میکنند، و تمام لقمهها و جامهها و اماکن خریداری شده از آن نیز مشمول حکم مال غیر است. اگر کسی اینگونه نگاه کند، زندگی اغلب مردم متأثر از این نوع خلق پول بناحق میشوند.
🔘شاید برخی به این ادعا بخندند، ولی اگر بپرسیم که آیا دولت میتواند یک باره نقدینگی را ده برابر کند و ارزش پول را یک دهم نماید و نه دهم آن را به جیب خود بزند، آن هم فقط با یک تصمیم ساده؟ اگر میتواند و حلال است، پس اینها نیز حلال است و بر عکس. بگذریم.
🔘یکی از موارد جالب بحث قیمتگذاری است. برداشت عموم فقها این بوده که قیمتگذاری در فقه پذیرفته نشده است. حتی بعضاً سوا کردن محصولات را به درجه یک و دو نادرست میدانند، ولی در ۴۵ سال گذشته، همیشه قیمتگذاری رکن اساسی و بنیادی سیاستهای اقتصادی بوده است.
🔘تا اینجا مسأله مهمی نیست، مسأله هنگامی مهم میشود که برخی افراد اگر نفعشان اقتضا کند، از قیمتگذاری دفاع میکنند و هنگامی که قیمتگذاری به زیان آنان باشد متوسل به حدیث و فقه میشوند که ایهاالناس قیمتگذاری بدعت است.
🔘برنامه چهارم توسعه مصوب مجلس ششم، مقرر داشت که به مرور قیمتگذاری حاملهای انرژی برداشته شود. این بزرگترین دستاورد اقتصادی برای کشور بود که در دوره دوم آقای خاتمی رخ داد. ولی هنگامی که مجلس استصوابی هفتم آمد یکی از اولین اقداماتش که زیان سنگینی برای کشور بود و الان هم شدیدتر شده، حذف این مصوبه بود.
🔘رییس آن مجلس در آخر سال ۱۳۸۳ این اقدام بغایت زیانبار را چنین توصیف کرد: ▪️”عیدی مجلس به ملت، تثبیت قیمتها بود ...با تصویب قانون تثبیت قیمتها، مردم احساس اطمینان و آرامش خاطر و امیدی یافتهاند و دیگر نگران افزایش قیمت سایر کالاها یا گرانی بنزین و فرآوردههای نفتی نیستند.“▪️
🔘این مصوبه ضربه سنگینی برای کشور بود که برای خودنمایی و کسب رای از مردم این کار را کردند و قیمتها تا ۵ سال ثابت ماند و البته تورم کم نشد که افزایش هم پیدا کرد و بدترین دوران اقتصاد کشور بود. یک آقای روحانی که مهمترین اقتصاددان اصولگرای مجلس شناخته میشد در آن زمان نماینده مجلس و با این مصوبه همراهی کرده بود. اخیراً ویدیویی از ایشان دیدم که علیه قیمتگذاری سخن گفته و آن را بدعت دانسته و پیامبر(ص) را هم مخالف قیمتگذاری معرفی کرده است.
🔘گویی در سال ۸۳ این احادیث نبود. به همین راحتی حدیث و قران و سنت و سیره در مسیر ملاحظات و منافع سیاسی و جناحی قرار میگیرد. اگر نظریه قبض و بسط از جهتی به سود دین بود، این رویکرد کلاً اعتبار دین و حاملان آن را از میان میبرد و نتایج آن را در کف خیابان میبینیم. دین را ابزار قدرت و منافع جناحی نکنید.
🔘🔘با این سخنان قوت سخنان خود را زیاد نمیکنید، بلکه اعتبار دین و حدیث و حاملان آن را از میان میبرید.
🔺اعتماد. ۱۳ در ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘هنگامی که دکتر سروش قبض و بسط شریعت را طرح کرد، برخی از علما معترض شدند، گویی که کفر ابلیس گفته است. در واقع آنان مدعی بودند یا گمان میکردند که حرام محمد، حرام ابدی است، و حلال محمد حلال ابدی است. چیزی نیست که حکمش مستقیم یا بواسطه در قرآن و حدیث نیامده باشد. در نتیحه قبض و بسط شریعت که معتقد به تأثیرپذیری شریعت و فقه و از عینیت اجتماعی است، رویکردی نادرست تلقی میشد. از همین جا با دکتر سروش سر ناسازگاری گذاشتند و در نهایت مجبور به مهاجرت از کشور شد.
🔘اگرچه پذیرش این نظریه میتوانست منشاء خدماتی برای تحول و سازگاری دین با جامعه و واقعیت شود، ولی یک چیزی را از آن میگرفت که آقایان علاقهای به آن نداشتند و آن قدسی بودن شریعت است. فقه و شریعت را به یک دانش عرفی و متحول تعبیر میکرد.
فارغ از اینکه کدام یک از این دو رویکرد و نظر درست است، در عرصه عمل، واقعیتهایی فراتر از قبض و بسط رخ میداد.
🔘گرچه آن نظریه از نسبیت فقه دفاع میکرد، ولی نسبیت آن مبتنی بر اصولی بود و در چارچوبی قرار داشت که تغییرات را فقط در آن مجاز میدانست. در حالی که در عمل بدیهیات دینی نادیده گرفته میشد و هیچ کس هم اعتراضی نمیکرد. نمونه آن بحث ربای بانکی.
🔘مطابق فهم سنتی از فقه، دریافت و پرداخت سود بانکی به شیوه موجود، ربا محسوب میشود و این مطابق نص صریح قرآن جنگ با خداوند است. ولی نه تنها در بانکهای ایران هست، بلکه سودهای بالایی هم میگیرند. البته من همچون برخی افراد چنین عقیدهای ندارم، ولی این امر مستلزم عدول از آن ثبات مورد نظر در فقه است.
🔘نمونه دیگر که قطعاً غیر شرعی است ولی هیچ کس از منظر اسلامی و فقهی معترض نمیشود، افزایش نقدینگی و تورم است. این کار، برداشتن پول از جیب مردم از طریق خلق پول بیپشتوانه است، طبعآ از نظر برخی خلاف شرع است.
🔘پولهایی که دولتها از این طریق خلق کرده و به کارمندان خود داده یا صرف مخارج جاری خود میکنند، و تمام لقمهها و جامهها و اماکن خریداری شده از آن نیز مشمول حکم مال غیر است. اگر کسی اینگونه نگاه کند، زندگی اغلب مردم متأثر از این نوع خلق پول بناحق میشوند.
🔘شاید برخی به این ادعا بخندند، ولی اگر بپرسیم که آیا دولت میتواند یک باره نقدینگی را ده برابر کند و ارزش پول را یک دهم نماید و نه دهم آن را به جیب خود بزند، آن هم فقط با یک تصمیم ساده؟ اگر میتواند و حلال است، پس اینها نیز حلال است و بر عکس. بگذریم.
🔘یکی از موارد جالب بحث قیمتگذاری است. برداشت عموم فقها این بوده که قیمتگذاری در فقه پذیرفته نشده است. حتی بعضاً سوا کردن محصولات را به درجه یک و دو نادرست میدانند، ولی در ۴۵ سال گذشته، همیشه قیمتگذاری رکن اساسی و بنیادی سیاستهای اقتصادی بوده است.
🔘تا اینجا مسأله مهمی نیست، مسأله هنگامی مهم میشود که برخی افراد اگر نفعشان اقتضا کند، از قیمتگذاری دفاع میکنند و هنگامی که قیمتگذاری به زیان آنان باشد متوسل به حدیث و فقه میشوند که ایهاالناس قیمتگذاری بدعت است.
🔘برنامه چهارم توسعه مصوب مجلس ششم، مقرر داشت که به مرور قیمتگذاری حاملهای انرژی برداشته شود. این بزرگترین دستاورد اقتصادی برای کشور بود که در دوره دوم آقای خاتمی رخ داد. ولی هنگامی که مجلس استصوابی هفتم آمد یکی از اولین اقداماتش که زیان سنگینی برای کشور بود و الان هم شدیدتر شده، حذف این مصوبه بود.
🔘رییس آن مجلس در آخر سال ۱۳۸۳ این اقدام بغایت زیانبار را چنین توصیف کرد: ▪️”عیدی مجلس به ملت، تثبیت قیمتها بود ...با تصویب قانون تثبیت قیمتها، مردم احساس اطمینان و آرامش خاطر و امیدی یافتهاند و دیگر نگران افزایش قیمت سایر کالاها یا گرانی بنزین و فرآوردههای نفتی نیستند.“▪️
🔘این مصوبه ضربه سنگینی برای کشور بود که برای خودنمایی و کسب رای از مردم این کار را کردند و قیمتها تا ۵ سال ثابت ماند و البته تورم کم نشد که افزایش هم پیدا کرد و بدترین دوران اقتصاد کشور بود. یک آقای روحانی که مهمترین اقتصاددان اصولگرای مجلس شناخته میشد در آن زمان نماینده مجلس و با این مصوبه همراهی کرده بود. اخیراً ویدیویی از ایشان دیدم که علیه قیمتگذاری سخن گفته و آن را بدعت دانسته و پیامبر(ص) را هم مخالف قیمتگذاری معرفی کرده است.
🔘گویی در سال ۸۳ این احادیث نبود. به همین راحتی حدیث و قران و سنت و سیره در مسیر ملاحظات و منافع سیاسی و جناحی قرار میگیرد. اگر نظریه قبض و بسط از جهتی به سود دین بود، این رویکرد کلاً اعتبار دین و حاملان آن را از میان میبرد و نتایج آن را در کف خیابان میبینیم. دین را ابزار قدرت و منافع جناحی نکنید.
🔘🔘با این سخنان قوت سخنان خود را زیاد نمیکنید، بلکه اعتبار دین و حدیث و حاملان آن را از میان میبرید.
◽️هفتمین سالگرد آیتالله هاشمی رفسنجانی
گلچینی از مقالات
🔹هاشمی شخصیتی چند جانبه داشت؛ روحانی انقلابی که ارزش مبارزه و طعم زندان و شکنجه را چشیده بود. شاگرد، دستیار و معتمَد رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی، از مدیران و رهبران برجسته جنگ هشت ساله ایران و عراق، رئیس مجلس قانونگذاری، مؤسس دانشگاه آزاد اسلامی، رئیس جمهور، و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بود.
لیکن، آخرین دغدغه و اقدامِ البته ناتمام او، «مسئلۀ آزاد اندیشیِ دینی» و تلاش در نهادینگی و توسعۀ این اندیشه و نهاد نوپا بود. وی بعد از عمری تجربۀ مبارزه، زندان، ادارۀ جنگ، قانون گذاری و مسئولیت های اجرایی در سطح ریاست جمهوری، به این نتیجه رسیده بود؛
«تنها منطق آزاد اندیشی است که مسلمانان را به یک تمدن عظیم در دنیا مبدل میسازد». وی می گفت؛ من از حاکمیت تحجّر نگران هستم. باید آزاد اندیشی حاکم باشد؛«باید آزادی بیان و آزاد اندیشی واقعی در چارچوب قانون در جوامع حاکم باشد و بگذارند صاحبنظران به ارائه نظرات و دیدگاههای خویش بپردازند، چرا که از بطن اندیشه آزاد و اظهارات آزادانه، توسعه و پیشرفت حاصل میشود. جمود فکری مشکل جدی در جامعه است و باید زمینهای فراهم شود تا فضای بسته در دانشگاهها باز شود. اگر بخواهیم نسل آینده معارف اسلام را بفهمد و دُگم و تنگ نظریهایی را که بر جامعه تحمیل شده است، بشکنیم باید از آزاداندیشی و آزادگفتن حمایت کنیم».
"دکتر فیرحی"
۱. آواز قوی هاشمی، شورای عالی آزاداندیشی دینی
گفتاری از داود فیرحی
مشاهده در سایت/ متن کوتاه
۲. اساس حکمرانی تحلیل عاقلانه از حوادث آینده است.
گفتاری از محمد سروش محلاتی
مشاهده در متن کوتاه
۳. قانونگذاری در جمهوری اسلامی و نقش آیتالله هاشمی رفسنجانی
گفتاری از سیدجواد ورعی
مشاهده در فایل صوتی
۴. سه چالش نظام جمهوری اسلامی در دهه پنجم
گفتاری از محمد سروش محلاتی
مشاهده در متن کوتاه
📍برای دسترسی به هر موضوع بر روی گزینه سایت/متن کوتاه کلیک نمایید.
#هاشمی_رفسنجانی_و_آزاداندیشی
#پژوهشکده_اندیشه_دینی_معاصر
#نواندیشی_دینی_و_رویکردها
https://t.me/andishedinimoaser
گلچینی از مقالات
🔹هاشمی شخصیتی چند جانبه داشت؛ روحانی انقلابی که ارزش مبارزه و طعم زندان و شکنجه را چشیده بود. شاگرد، دستیار و معتمَد رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی، از مدیران و رهبران برجسته جنگ هشت ساله ایران و عراق، رئیس مجلس قانونگذاری، مؤسس دانشگاه آزاد اسلامی، رئیس جمهور، و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بود.
لیکن، آخرین دغدغه و اقدامِ البته ناتمام او، «مسئلۀ آزاد اندیشیِ دینی» و تلاش در نهادینگی و توسعۀ این اندیشه و نهاد نوپا بود. وی بعد از عمری تجربۀ مبارزه، زندان، ادارۀ جنگ، قانون گذاری و مسئولیت های اجرایی در سطح ریاست جمهوری، به این نتیجه رسیده بود؛
«تنها منطق آزاد اندیشی است که مسلمانان را به یک تمدن عظیم در دنیا مبدل میسازد». وی می گفت؛ من از حاکمیت تحجّر نگران هستم. باید آزاد اندیشی حاکم باشد؛«باید آزادی بیان و آزاد اندیشی واقعی در چارچوب قانون در جوامع حاکم باشد و بگذارند صاحبنظران به ارائه نظرات و دیدگاههای خویش بپردازند، چرا که از بطن اندیشه آزاد و اظهارات آزادانه، توسعه و پیشرفت حاصل میشود. جمود فکری مشکل جدی در جامعه است و باید زمینهای فراهم شود تا فضای بسته در دانشگاهها باز شود. اگر بخواهیم نسل آینده معارف اسلام را بفهمد و دُگم و تنگ نظریهایی را که بر جامعه تحمیل شده است، بشکنیم باید از آزاداندیشی و آزادگفتن حمایت کنیم».
"دکتر فیرحی"
۱. آواز قوی هاشمی، شورای عالی آزاداندیشی دینی
گفتاری از داود فیرحی
مشاهده در سایت/ متن کوتاه
۲. اساس حکمرانی تحلیل عاقلانه از حوادث آینده است.
گفتاری از محمد سروش محلاتی
مشاهده در متن کوتاه
۳. قانونگذاری در جمهوری اسلامی و نقش آیتالله هاشمی رفسنجانی
گفتاری از سیدجواد ورعی
مشاهده در فایل صوتی
۴. سه چالش نظام جمهوری اسلامی در دهه پنجم
گفتاری از محمد سروش محلاتی
مشاهده در متن کوتاه
📍برای دسترسی به هر موضوع بر روی گزینه سایت/متن کوتاه کلیک نمایید.
#هاشمی_رفسنجانی_و_آزاداندیشی
#پژوهشکده_اندیشه_دینی_معاصر
#نواندیشی_دینی_و_رویکردها
https://t.me/andishedinimoaser
Telegram
اندیشه دینی معاصر
پژوهشکده اندیشه دینی معاصر(آدم) به منظور ارتقای اندیشهورزی در دین و بازسازی اندیشه دینی با نیازهای نو شونده، در میانه تحجر و دینگریزی، رویکرد نواندیشی دینی را برگزیده است.
ارتباط با ما:
@andishedini
andisheh.moaser@gmail.com
https://t.me/andishedini
ارتباط با ما:
@andishedini
andisheh.moaser@gmail.com
https://t.me/andishedini
Forwarded from خرمگس
در حوادث تروریستی مانند حادثه امروز کرمان عموم افرادی که قربانی میشوند از مظلومترین، کم توقعترین و در عین حال وطندوستترین و کم ادعاترین اقشار جامعه هستند.
عموم این قربانیان نه از آن شکم گندههایی هستند که پشت شعار آرمان انقلاب مشغول چریدن بوده و خانوادههایشان با پول این مملکت در گوشه گوشه دنیا مشغول خندیدن به ریش مردماند و نه از آن بیوطنهایی هستند که به خاطر یک لقمه نان چربتر همه چیز خود را به هر کس و ناکسی میفروشند.
عموم این قربانیان نه در فکر گرفتن اقامت کانادا و استرالیا پس از گرفتن مدرک از دانشگاههایی که با پول این ملت بینوا مدیریت میشود هستند، نه دلال دلار و خودرو و ارزند، نه کاسب تحریماند، نه در ادارات دولتی مشغول دریافت رشوه و دلالی و وقتکشی و فحاشی به مملکتاند و نه از زمین و زمان طلبکارند.
عموم این جماعت اگر جایی سیل و زلزله بیاید بیل و کلنگ به دوش راهی کمک میشوند و اگر دشمنی حمله کند لباس رزم میپوشند.
عموم این افراد سفره رنگینی ندارند و زیر بار فشار بیکفایتی مدیریتی زندگی سختی را میگذرانند اما هر جایی که این سرزمین احساس خطر کند پای کار حاضر میشوند.
@kharmagaas
عموم این قربانیان نه از آن شکم گندههایی هستند که پشت شعار آرمان انقلاب مشغول چریدن بوده و خانوادههایشان با پول این مملکت در گوشه گوشه دنیا مشغول خندیدن به ریش مردماند و نه از آن بیوطنهایی هستند که به خاطر یک لقمه نان چربتر همه چیز خود را به هر کس و ناکسی میفروشند.
عموم این قربانیان نه در فکر گرفتن اقامت کانادا و استرالیا پس از گرفتن مدرک از دانشگاههایی که با پول این ملت بینوا مدیریت میشود هستند، نه دلال دلار و خودرو و ارزند، نه کاسب تحریماند، نه در ادارات دولتی مشغول دریافت رشوه و دلالی و وقتکشی و فحاشی به مملکتاند و نه از زمین و زمان طلبکارند.
عموم این جماعت اگر جایی سیل و زلزله بیاید بیل و کلنگ به دوش راهی کمک میشوند و اگر دشمنی حمله کند لباس رزم میپوشند.
عموم این افراد سفره رنگینی ندارند و زیر بار فشار بیکفایتی مدیریتی زندگی سختی را میگذرانند اما هر جایی که این سرزمین احساس خطر کند پای کار حاضر میشوند.
@kharmagaas
پیام تسلیت دفتر حضرت آیت الله سیستانی در پی وقوع حادثه تروریستی استان کرمان
متن پیام به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
(انا لله وانا الیه راجعون)
حادثه تروریستی امروز در استان کرمان که صدها انسان بی گناه را به خاک و خون کشید موجب تأسف و تأثر فراوان گردید.
این مصیبت جانکاه را به خانواده های داغ دار وعموم مردم شریف ایران تسلیت عرض می نماییم. و از خدواند متعال برای شهدای گرامی رحمت و رضوان الهی و برای مجروحان شفای عاجل مسألت داریم.
(٢٠/ جمادی الثانی /١٤٤٥هـ)
دفتر آقای سیستانی (مُدّ ظلّه) – نجف اشرف
متن پیام به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
(انا لله وانا الیه راجعون)
حادثه تروریستی امروز در استان کرمان که صدها انسان بی گناه را به خاک و خون کشید موجب تأسف و تأثر فراوان گردید.
این مصیبت جانکاه را به خانواده های داغ دار وعموم مردم شریف ایران تسلیت عرض می نماییم. و از خدواند متعال برای شهدای گرامی رحمت و رضوان الهی و برای مجروحان شفای عاجل مسألت داریم.
(٢٠/ جمادی الثانی /١٤٤٥هـ)
دفتر آقای سیستانی (مُدّ ظلّه) – نجف اشرف
.
« مرگ چهره های متفاوت بسیاری دارد و این چیزی است که انسان را عذاب می دهد: چون تنها انسان است که می داند روزهایش پایانی دارند...ادگار آلن پو در « غراب»، که از معروفترین اشعار اوست، مفهوم بازگشت ناپذیری زندگی را با کلاغ بدشگونی به تصویر می کشد که تنها می تواند « دیگر هرگز» را بارها و بارها تکرار کند.
پو می گوید مرگ به معنای هر آن چیزی است که تکرار نمی شود. مرگ، در میانۀ زندگی، چیزی است که دیگر باز نمی گردد؛ چیزی است که به گونه ای برگشت ناپذیر، به گذشته تعلق دارد و هرگز امیدی به بازگشت آن نیست. مرگ می تواند به معنای خاطرۀ تعطیلی های دوران کودکی با دوستان، طلاق والدین، خانه ها و مدرسه هایی که باید بگذاریم و بگذریم، یا هزاران چیز دیگر باشد. حتی اگر مرگ همواره به معنای ناپدید شدن عزیزی نباشد، هر آنچه در « دیگر هرگز» می گنجد، بخشی از کتاب مرگ است... در گرماگرم زندگی با چهره های متعدد مرگ روبرو می شویم و این چهره های پر شمار مرگ، اگر چه همواره از آنها اگاه نیستیم، ما را آزار می دهد.»»
فقرات پر مغز فوق را از کتاب خواندنیِ « تاریخ مختصر اندیشه: راهنمای فلسفیِ زیستن»، نوشتۀ لوک فری که توسط افشین خاکباز به فارسی برگردانده شده نقل کردم. در ایام تعطیلات سال نو، مجالی یافتم و بخش زیادی از این کتاب تامل برانگیز را با لذت خواندم.
اگر به زبان « عرفان مدرن» و « سلوک اگزیستانسیل در روزگار کنونی» به روایت خود صحبت کنم، آلن پو و لوک فری، در «سلوک افقیِ » خویش، از « مرگ آگاهی» سخن گفته و مصادیقی از « رنج امحاء ناپذیر» را برکشیده و به تصویر کشیده اند. می توان از حجم و بارِ رنج امحاء ناپذیر کاست، اما نمی شود آنرا از میان برداشت، که « این ترنم موزون حزن/ تا به ابد شنیده خواهد شد».
امیدوارم جستار « داستایفسکی؛ سالک مدرنِ رنج اندیش»، که بخشی از فقراتِ فوق را بر پیشانی خود دارد، چنانکه پیشتر وعده داده شده، تا اواخر ماه ژانویه و نیمۀ اول بهمن ماه منتشر گردد و پیش روی علاقه مندان قرار گیرد: « تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند».
سروش دباغ
« مرگ چهره های متفاوت بسیاری دارد و این چیزی است که انسان را عذاب می دهد: چون تنها انسان است که می داند روزهایش پایانی دارند...ادگار آلن پو در « غراب»، که از معروفترین اشعار اوست، مفهوم بازگشت ناپذیری زندگی را با کلاغ بدشگونی به تصویر می کشد که تنها می تواند « دیگر هرگز» را بارها و بارها تکرار کند.
پو می گوید مرگ به معنای هر آن چیزی است که تکرار نمی شود. مرگ، در میانۀ زندگی، چیزی است که دیگر باز نمی گردد؛ چیزی است که به گونه ای برگشت ناپذیر، به گذشته تعلق دارد و هرگز امیدی به بازگشت آن نیست. مرگ می تواند به معنای خاطرۀ تعطیلی های دوران کودکی با دوستان، طلاق والدین، خانه ها و مدرسه هایی که باید بگذاریم و بگذریم، یا هزاران چیز دیگر باشد. حتی اگر مرگ همواره به معنای ناپدید شدن عزیزی نباشد، هر آنچه در « دیگر هرگز» می گنجد، بخشی از کتاب مرگ است... در گرماگرم زندگی با چهره های متعدد مرگ روبرو می شویم و این چهره های پر شمار مرگ، اگر چه همواره از آنها اگاه نیستیم، ما را آزار می دهد.»»
فقرات پر مغز فوق را از کتاب خواندنیِ « تاریخ مختصر اندیشه: راهنمای فلسفیِ زیستن»، نوشتۀ لوک فری که توسط افشین خاکباز به فارسی برگردانده شده نقل کردم. در ایام تعطیلات سال نو، مجالی یافتم و بخش زیادی از این کتاب تامل برانگیز را با لذت خواندم.
اگر به زبان « عرفان مدرن» و « سلوک اگزیستانسیل در روزگار کنونی» به روایت خود صحبت کنم، آلن پو و لوک فری، در «سلوک افقیِ » خویش، از « مرگ آگاهی» سخن گفته و مصادیقی از « رنج امحاء ناپذیر» را برکشیده و به تصویر کشیده اند. می توان از حجم و بارِ رنج امحاء ناپذیر کاست، اما نمی شود آنرا از میان برداشت، که « این ترنم موزون حزن/ تا به ابد شنیده خواهد شد».
امیدوارم جستار « داستایفسکی؛ سالک مدرنِ رنج اندیش»، که بخشی از فقراتِ فوق را بر پیشانی خود دارد، چنانکه پیشتر وعده داده شده، تا اواخر ماه ژانویه و نیمۀ اول بهمن ماه منتشر گردد و پیش روی علاقه مندان قرار گیرد: « تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند».
سروش دباغ
⚫️سید محمد خاتمی با محکومیت شدید حمله تروریستی در کرمان: تروریسم پلید که بزرگترین دشمن انسان و زندگی صلح آمیز اوست، باز هم فاجعه آفرید
⚫️شناخت اهداف و علل و معرفی عوامل وقوع این فاجعه انسانی را از سوی مسئولان و نهادهای ذیربط یادآور میشوم
📝 متن پیام سید محمد خاتمی بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
▪️تروریسم پلید که بزرگترین دشمن انسان و زندگی صلح آمیز اوست، باز هم فاجعه آفرید و شمار بزرگی از مردم شریف و بیگناه ایران را در کرمان عزیز به شهادت رساند و جمع بزرگتری را مجروح کرد.
▪️این اقدام جنایت کارانه را شدیدا محکوم میکنم و لزوم پیگیری سریع و همه جانبه آن، و شناخت اهداف و علل، و شناسایی و معرفی عوامل وقوع این فاجعه انسانی را از سوی مسئولان و نهادهای ذیربط یادآور میشوم.
▪️این مصیبت سنگین را به همه آنان که برای انسان حرمت قائلند و زندگی صلح آمیز را برای او میطلبند، به خصوص به ملت عزیز ایران و مردم شریف و مقاوم کرمان تسلیت میگویم.
▪️از خداوند منان برای مجروحان شفای عاجل، برای شهیدان آمرزش و علوّ درجات و برای بازماندگان صبر و اجر مسألت میکنم.
سید محمد خاتمی
۱۳دی ماه ۱۴۰۲
/جماران
⚫️شناخت اهداف و علل و معرفی عوامل وقوع این فاجعه انسانی را از سوی مسئولان و نهادهای ذیربط یادآور میشوم
📝 متن پیام سید محمد خاتمی بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
▪️تروریسم پلید که بزرگترین دشمن انسان و زندگی صلح آمیز اوست، باز هم فاجعه آفرید و شمار بزرگی از مردم شریف و بیگناه ایران را در کرمان عزیز به شهادت رساند و جمع بزرگتری را مجروح کرد.
▪️این اقدام جنایت کارانه را شدیدا محکوم میکنم و لزوم پیگیری سریع و همه جانبه آن، و شناخت اهداف و علل، و شناسایی و معرفی عوامل وقوع این فاجعه انسانی را از سوی مسئولان و نهادهای ذیربط یادآور میشوم.
▪️این مصیبت سنگین را به همه آنان که برای انسان حرمت قائلند و زندگی صلح آمیز را برای او میطلبند، به خصوص به ملت عزیز ایران و مردم شریف و مقاوم کرمان تسلیت میگویم.
▪️از خداوند منان برای مجروحان شفای عاجل، برای شهیدان آمرزش و علوّ درجات و برای بازماندگان صبر و اجر مسألت میکنم.
سید محمد خاتمی
۱۳دی ماه ۱۴۰۲
/جماران
Forwarded from دورنما
#خیلی_دور_خیلی_نزدیک (۹)
▪️سنگلجی، اسلام آغازین و دنیای مدرن*
نوشتۀ #محمد_فضلهاشمی
🔹در پی جهانیشدن مدرنیته، اندیشههای جدید در عرصههای گوناگون نظامهای حاکم در کشورهای اسلامی را به چالش کشیدند. بسیاری از متفکران مسلمان به دنبال پاسخ به این پرسش بودند که چرا مسلمانان در مقایسه با اروپا عقب ماندهاند؟ پیشرویهای قدرتهای استعماری توازن قدرت نظامی و سیاسی را به زیان کشورهای مسلمان تغییر داده بود. در چنین شرایطی، متفکران مسلمان پیشنهادهای مختلف خود را برای پاسخ به این چالشها و حل این بحرانها در کشورهای مسلمان ارائه کردند. برخی میخواستند زمان را به ابتدای اسلام برگردانند و برخی دیگر در پی ارائۀ تفسیرهای جدیدی از متون اساسی اسلام بودند. انتخاب سنگلجی اما ترکیبی از الگوها بود. او مجذوب ایدۀ آرمانشهری اسلام آغازین شد و تفسیرهایی جدید بر مبنای این ایدهآل ارائه کرد. همزمان، او میخواست تفسیرهایش را با چالشهای عقلانیت مدرن سازگار کند و این امر موجب شد جنبههایی از کلام شیعی را که در تضاد با عقلانیت مدرن میدید کنار بگذارد.
🔹سنگلجی نوعی گفتوگوی انتقادیِ درونی با سنت رایج شیعی انجام داد. از منظر کلامی-تاریخی، حملههای شدید او به مفاهیم اعتقادی و مناسک امامیه نسبت به مسائلی بود که در بحثهای عمومی مسلمانان در دورۀ میان دو جنگ جهانی رواج داشتند. تفکر سنگلجی گواهی روشن از تأثیر تفکر وهابی و سلفگرایانه بود. او نقدی درونی ارائه کرد که برخی کاستیها و تناقضها در سنت کلامی امامیه را برجسته میکرد. اگرچه او آماج انتقادهای گسترده، تهدید به تکفیر و تهدید به مرگ قرار گرفت، اما هرگز از مواضع خود عقبنشینی نکرد. نقد دروندینیِ او در نهایت راهنمایی برای موجی از صداهای انتقادی و نقدهای دروندینیِ جدید بر سنت کلامی رایج در امامیه بود. ایدههای سنگلجی در آثار چند تن از متفکران امامیه ریشه دوانید و منجر به پیدایش سنتهای فکری جدید در کلام امامیه شد. بخشی از این تأثیر تمایل به بازگشت به سنت توحیدی در اسلام و دوری از تصورات خرافی و شرکآمیز بود؛ سنگلجی همچنین به تعریفی جدید از عقلانیت در کلام امامیه کمک کرد که مرزبندی دقیقی با تفکر فلسفی و عرفانی داشت. او همچنین در پی شکستن سنت کلامیای بود که بر اساس تکرار تفسیرهای نسلهای پیشین متکلمان امامیه ساخته شده بود. از دیگر نتایج اندیشۀ سنگلجی ظهور تفکر سیاسی رادیکال بود. طرفداران این سنت فکری رادیکال تفسیرهای کاملاً جدیدی از قرآن و سنت ارائه کردند و با الهام از ایدئولوژیهای چپ رادیکال مؤمنان را ترغیب کردند تا از طریق اسلحه و انقلاب اجتماعی، جامعۀ بیطبقۀ توحیدی بسازند.
🔹سنگلجی میخواست محتوا و روششناسی سنت غالب کلامی در شیعۀ امامیه را تغییر دهد. این امر از طریق گفتوگوی انتقادی درونی با سنت کلامی رایج شیعی محقق میشد. تحولی که سنگلجی بخشی از آن بود، بهوضوح نوعی تحول سنتهای دینی است، سنتهایی ـ که به تعبیر مکاینتایر ـ در طول زمان از طریق گفتوگوی پیوسته دربارۀ معنا، هدف و میانجیگریِ همیشگیشان ساخته شدهاند. بهگفتۀ او، این اختلافنظرها در چارچوب نقاط عزیمت مشترک سنت را میتوان نشانهای از «حیات» و «تناسب» آن سنت توصیف کرد.
🔹تفکر سنگلجی و افراد الهامگرفته از او آشکارا نشاندهندۀ واکنشهای شیعۀ امامیه به جهانیشدن مدرنیته است. از ویژگیهای این متفکران این است که بر اساس تصویری پیشساخته از شکل اصیل و معتبر اسلام، به دنبال ارائۀ راهحلهایی برای این چالشها بودند. این گروه طیف وسیعی از مواضع را نمایندگی میکردند و در ساخت مستمر سنت در امامیه عمیقاً مشارکت داشتند و دربارۀ معنا، هدف و میانجیگری سنت در شیعۀ امامیه گفتوگو میکردند. کار این گروه بهخوبی گواه بر «حیات» سنت بود، زیرا مجال زیادی به نقد دروندینی میداد. اما اینکه آیا تفکر آنها «متناسب» هم بود یا نه، مسئلۀ دیگری است. آنها به چالشهایی معاصر پاسخ میدادند که اعتقاداتشان را تا حد زیادی متزلزل کرده بود، اما در جدا کردن خود از تصور آرمانشهری از اسلام آغازین دچار مشکل بودند. نتیجۀ این امر آن بود که ایدههای آنان از بسیاری جهات با نوعی آرمانشهرگرایی مبهم درآمیخته بود.
* انتخاب عنوان متن از دورنماست و این متن خلاصهای است از ترجمۀ بخش نتیجهگیریِ کتاب «سلفگرایی شیعی؟»:
Mohammad Fazlhashemi, Shi'ite Salafism?, Palgrave Series in Islamic Theology, Law, and History, Cham: Palgrave Macmillan, 2022, pp.159-161.
#شریعت_سنگلجی
#سلفگرایی_شیعی
#دورنما_ببینیم
#رسانۀ_مستقل_اسلامپژوهی
@doornamaa
▪️سنگلجی، اسلام آغازین و دنیای مدرن*
نوشتۀ #محمد_فضلهاشمی
🔹در پی جهانیشدن مدرنیته، اندیشههای جدید در عرصههای گوناگون نظامهای حاکم در کشورهای اسلامی را به چالش کشیدند. بسیاری از متفکران مسلمان به دنبال پاسخ به این پرسش بودند که چرا مسلمانان در مقایسه با اروپا عقب ماندهاند؟ پیشرویهای قدرتهای استعماری توازن قدرت نظامی و سیاسی را به زیان کشورهای مسلمان تغییر داده بود. در چنین شرایطی، متفکران مسلمان پیشنهادهای مختلف خود را برای پاسخ به این چالشها و حل این بحرانها در کشورهای مسلمان ارائه کردند. برخی میخواستند زمان را به ابتدای اسلام برگردانند و برخی دیگر در پی ارائۀ تفسیرهای جدیدی از متون اساسی اسلام بودند. انتخاب سنگلجی اما ترکیبی از الگوها بود. او مجذوب ایدۀ آرمانشهری اسلام آغازین شد و تفسیرهایی جدید بر مبنای این ایدهآل ارائه کرد. همزمان، او میخواست تفسیرهایش را با چالشهای عقلانیت مدرن سازگار کند و این امر موجب شد جنبههایی از کلام شیعی را که در تضاد با عقلانیت مدرن میدید کنار بگذارد.
🔹سنگلجی نوعی گفتوگوی انتقادیِ درونی با سنت رایج شیعی انجام داد. از منظر کلامی-تاریخی، حملههای شدید او به مفاهیم اعتقادی و مناسک امامیه نسبت به مسائلی بود که در بحثهای عمومی مسلمانان در دورۀ میان دو جنگ جهانی رواج داشتند. تفکر سنگلجی گواهی روشن از تأثیر تفکر وهابی و سلفگرایانه بود. او نقدی درونی ارائه کرد که برخی کاستیها و تناقضها در سنت کلامی امامیه را برجسته میکرد. اگرچه او آماج انتقادهای گسترده، تهدید به تکفیر و تهدید به مرگ قرار گرفت، اما هرگز از مواضع خود عقبنشینی نکرد. نقد دروندینیِ او در نهایت راهنمایی برای موجی از صداهای انتقادی و نقدهای دروندینیِ جدید بر سنت کلامی رایج در امامیه بود. ایدههای سنگلجی در آثار چند تن از متفکران امامیه ریشه دوانید و منجر به پیدایش سنتهای فکری جدید در کلام امامیه شد. بخشی از این تأثیر تمایل به بازگشت به سنت توحیدی در اسلام و دوری از تصورات خرافی و شرکآمیز بود؛ سنگلجی همچنین به تعریفی جدید از عقلانیت در کلام امامیه کمک کرد که مرزبندی دقیقی با تفکر فلسفی و عرفانی داشت. او همچنین در پی شکستن سنت کلامیای بود که بر اساس تکرار تفسیرهای نسلهای پیشین متکلمان امامیه ساخته شده بود. از دیگر نتایج اندیشۀ سنگلجی ظهور تفکر سیاسی رادیکال بود. طرفداران این سنت فکری رادیکال تفسیرهای کاملاً جدیدی از قرآن و سنت ارائه کردند و با الهام از ایدئولوژیهای چپ رادیکال مؤمنان را ترغیب کردند تا از طریق اسلحه و انقلاب اجتماعی، جامعۀ بیطبقۀ توحیدی بسازند.
🔹سنگلجی میخواست محتوا و روششناسی سنت غالب کلامی در شیعۀ امامیه را تغییر دهد. این امر از طریق گفتوگوی انتقادی درونی با سنت کلامی رایج شیعی محقق میشد. تحولی که سنگلجی بخشی از آن بود، بهوضوح نوعی تحول سنتهای دینی است، سنتهایی ـ که به تعبیر مکاینتایر ـ در طول زمان از طریق گفتوگوی پیوسته دربارۀ معنا، هدف و میانجیگریِ همیشگیشان ساخته شدهاند. بهگفتۀ او، این اختلافنظرها در چارچوب نقاط عزیمت مشترک سنت را میتوان نشانهای از «حیات» و «تناسب» آن سنت توصیف کرد.
🔹تفکر سنگلجی و افراد الهامگرفته از او آشکارا نشاندهندۀ واکنشهای شیعۀ امامیه به جهانیشدن مدرنیته است. از ویژگیهای این متفکران این است که بر اساس تصویری پیشساخته از شکل اصیل و معتبر اسلام، به دنبال ارائۀ راهحلهایی برای این چالشها بودند. این گروه طیف وسیعی از مواضع را نمایندگی میکردند و در ساخت مستمر سنت در امامیه عمیقاً مشارکت داشتند و دربارۀ معنا، هدف و میانجیگری سنت در شیعۀ امامیه گفتوگو میکردند. کار این گروه بهخوبی گواه بر «حیات» سنت بود، زیرا مجال زیادی به نقد دروندینی میداد. اما اینکه آیا تفکر آنها «متناسب» هم بود یا نه، مسئلۀ دیگری است. آنها به چالشهایی معاصر پاسخ میدادند که اعتقاداتشان را تا حد زیادی متزلزل کرده بود، اما در جدا کردن خود از تصور آرمانشهری از اسلام آغازین دچار مشکل بودند. نتیجۀ این امر آن بود که ایدههای آنان از بسیاری جهات با نوعی آرمانشهرگرایی مبهم درآمیخته بود.
* انتخاب عنوان متن از دورنماست و این متن خلاصهای است از ترجمۀ بخش نتیجهگیریِ کتاب «سلفگرایی شیعی؟»:
Mohammad Fazlhashemi, Shi'ite Salafism?, Palgrave Series in Islamic Theology, Law, and History, Cham: Palgrave Macmillan, 2022, pp.159-161.
#شریعت_سنگلجی
#سلفگرایی_شیعی
#دورنما_ببینیم
#رسانۀ_مستقل_اسلامپژوهی
@doornamaa
⚫️ مرگ "ما" و مرگ "آنها"
در اندوه قتلگاه کرمان
از نشانههای دوپاره شدن جامعه، گسست و قطبی شدن آن و "زیست اردوگاهی" ساکنان یک سرزمین، این است که هر اردوگاه نسبت به غم و درد و رنج و حتی به مرگ اردوگاه دیگر بیتفاوت میشود. چنان مرز پررنگی کشیده میشود که مرگ هم به دو رخداد تبدیل میشود: مرگ "ما" و آنها.
تشکیل اردوگاه "ما" و "آنها"، و دیوارکشیهای منحط میان آدمیان، ارزشهای انسانی را فرو میریزد و حساسیت و دغدغهی انسانی را در برابر ستم و بیعدالتی و درد و رنج "دیگری" از میان میبرد. آن دیگری، "دیگری" است، من نیستم، پس بگذار هر چه غم و اندوه است بر سرش آوار شود. و داس مرگ هر چه میخواهد درو کند جانهایشان را، چه باک. زیرا که دیگری، من نیستم،
▪️ چهرههای بیتفاوت در برابر مرگهای پیدرپی در جنبش مهسا و چهرههای بیتفاوت در مرگ انسانهایی که در یک لحظه در کرمان و در سالگرد شهادت قاسم سلیمانی اتفاق افتاد، چقدر دلآزار و چقدر سهمگین و نگرانکننده است.
چهرههای یخزده در هر دو سوی اردوگاه و چشمهای بسته از هر دو سو به درد و رنج "دیگری"، پدیدهی است هولناک که از مغاکی تاریک و بسیار بد عاقبت خبر میدهد. چنان که گویی به عصر "زیست قبیلگی" عقبگرد کردهایم. هر قبیله، فقط اعضای خودش را میبیند و فقط اعضای خودش برایش مهم است. ساکن هر قبیله به خودش میگوید: هر که از قبیلهی من نیست پس سرنوشت او هم برای من مهم نیست.
اما در همان نظام قبیلگی کهن و در سنت دیرین پیشینیان، هنوز مرگِ دیگری محترم بود. و مانند یکی از افراد مشهور نبودند که با زبانی بیشرمانه و تحقرآمیز، در برابر مرگ دهها نفر در کرمان نوشته است: "رفتند شربت نذری بخورند، به انتقامی سخت دچار شدند"..
ما حتی در "زیست قبیلگی" دچار انحطاط شدهایم. پیش از این و در عهد اجدادمان، مرگ و مصیبت، افراد متفرق را دور هم جمع میکرد و فاصلهها را کاهش میداد و اگر هم دشمن یکدیگر بودند، به مرگ "دیگری"، پوزخند نمیزدند و بلکه تلاش میکردند در غم دیگری شریک شوند و به کاهش آلم ناشی از مرگ، میکوشیدند. اما امروزه از چنین سنت انسانی هم فاصله گرفتهایم.
دوپارگی ایدئولوژیک، انشقاق سیاسی و زیست قبیلگی، اخلاق و انسانیت را پیش پای تقسیم جهان به "ما" و "آنها" قربانی کرده است. جامعه، دو نیمه شده و غم و اندوه و مرگ نیز دوپاره میشود. در نتیجه، هر یک، سوگ و شادی خودشان را بدون حضور دیگری دارند. وضعیتی که در آن، گویی ساکنان هر اردوگاه به طرف مقابل میگوید: نه سوگ تو برای من مهم است و نه شادی تو.
و این در حالی است که تجربهی مشترک غم و شادی، از جملهی عوامل بنیادین در پیوند و انسجام عمیق اجتماعی محسوب میشود.
اینک فاجعهی هولناک انفجار کرمان و از دست رفتن جان حدود صد نفر بیگناه، به دست تروریستهای پنهان و آشکار، پیش روی ماست. واقعهای اندوهگین که ملتی را ماتمزده کرده است. نفرین بر همهی آنانی که چنین، جان شریف آدمی را ارزان کردند.
✔️ تسلیت برای قتل عام کرمان.
✍️ علی زمانیان .... ۱۰/۱۴/ ۱۴۰۲
در اندوه قتلگاه کرمان
از نشانههای دوپاره شدن جامعه، گسست و قطبی شدن آن و "زیست اردوگاهی" ساکنان یک سرزمین، این است که هر اردوگاه نسبت به غم و درد و رنج و حتی به مرگ اردوگاه دیگر بیتفاوت میشود. چنان مرز پررنگی کشیده میشود که مرگ هم به دو رخداد تبدیل میشود: مرگ "ما" و آنها.
تشکیل اردوگاه "ما" و "آنها"، و دیوارکشیهای منحط میان آدمیان، ارزشهای انسانی را فرو میریزد و حساسیت و دغدغهی انسانی را در برابر ستم و بیعدالتی و درد و رنج "دیگری" از میان میبرد. آن دیگری، "دیگری" است، من نیستم، پس بگذار هر چه غم و اندوه است بر سرش آوار شود. و داس مرگ هر چه میخواهد درو کند جانهایشان را، چه باک. زیرا که دیگری، من نیستم،
▪️ چهرههای بیتفاوت در برابر مرگهای پیدرپی در جنبش مهسا و چهرههای بیتفاوت در مرگ انسانهایی که در یک لحظه در کرمان و در سالگرد شهادت قاسم سلیمانی اتفاق افتاد، چقدر دلآزار و چقدر سهمگین و نگرانکننده است.
چهرههای یخزده در هر دو سوی اردوگاه و چشمهای بسته از هر دو سو به درد و رنج "دیگری"، پدیدهی است هولناک که از مغاکی تاریک و بسیار بد عاقبت خبر میدهد. چنان که گویی به عصر "زیست قبیلگی" عقبگرد کردهایم. هر قبیله، فقط اعضای خودش را میبیند و فقط اعضای خودش برایش مهم است. ساکن هر قبیله به خودش میگوید: هر که از قبیلهی من نیست پس سرنوشت او هم برای من مهم نیست.
اما در همان نظام قبیلگی کهن و در سنت دیرین پیشینیان، هنوز مرگِ دیگری محترم بود. و مانند یکی از افراد مشهور نبودند که با زبانی بیشرمانه و تحقرآمیز، در برابر مرگ دهها نفر در کرمان نوشته است: "رفتند شربت نذری بخورند، به انتقامی سخت دچار شدند"..
ما حتی در "زیست قبیلگی" دچار انحطاط شدهایم. پیش از این و در عهد اجدادمان، مرگ و مصیبت، افراد متفرق را دور هم جمع میکرد و فاصلهها را کاهش میداد و اگر هم دشمن یکدیگر بودند، به مرگ "دیگری"، پوزخند نمیزدند و بلکه تلاش میکردند در غم دیگری شریک شوند و به کاهش آلم ناشی از مرگ، میکوشیدند. اما امروزه از چنین سنت انسانی هم فاصله گرفتهایم.
دوپارگی ایدئولوژیک، انشقاق سیاسی و زیست قبیلگی، اخلاق و انسانیت را پیش پای تقسیم جهان به "ما" و "آنها" قربانی کرده است. جامعه، دو نیمه شده و غم و اندوه و مرگ نیز دوپاره میشود. در نتیجه، هر یک، سوگ و شادی خودشان را بدون حضور دیگری دارند. وضعیتی که در آن، گویی ساکنان هر اردوگاه به طرف مقابل میگوید: نه سوگ تو برای من مهم است و نه شادی تو.
و این در حالی است که تجربهی مشترک غم و شادی، از جملهی عوامل بنیادین در پیوند و انسجام عمیق اجتماعی محسوب میشود.
اینک فاجعهی هولناک انفجار کرمان و از دست رفتن جان حدود صد نفر بیگناه، به دست تروریستهای پنهان و آشکار، پیش روی ماست. واقعهای اندوهگین که ملتی را ماتمزده کرده است. نفرین بر همهی آنانی که چنین، جان شریف آدمی را ارزان کردند.
✔️ تسلیت برای قتل عام کرمان.
✍️ علی زمانیان .... ۱۰/۱۴/ ۱۴۰۲
*بسم الله الرّحمن الرّحیم*
*انّا لله و انّا الیه راجعون.*
فاجعه خونبار تروریستی روز ۱۳ دیماه ۱۴۰۲ کرمان، که منجر به شهادت بیش از یکصدنفر زن و مرد و کودک، و دهها مجروح گردید را به محضر امام زمان عجّل الله فرجه الشّریف، ملت داغدار و خانواده هایِ عزیز از دست داده تسلیت و تعزیت می گویم.
از خداوند برای داغدیدگان صبر و اجر و برای مجروحان حادثه شفای عاجل و سلامتي خواستارم.
لازم است چند نکته را به عرض برسانم:
۱- از دشمنان کوردل و جانی، چه مزدوران اسرائیل، منافقین، داعش، جیش الظلم و... انتظاری به جز آدم کشی و انفجار و تخریب نباید داشت!
خوی درنده، درندگی است!
۲- این اولین بار نیست که در کشور با چنین حادثه ای مواجه می شویم!
حوادثی همچون انفجار حرم امام رضا(ع)، رژه نیروهای مسلح در اهواز، حرم شاهچراغ(ع) و حادثه کرمان، همگی نشان از برنامه ریزی های دشمن برای ناامن سازی کشور دارد!
بدیهی است که مسئولان امر باید برای جلوگیری از آن تدابیر لازم را بيانديشند.
۳- در مراسم تشییع سردار شهید قاسم سلیمانی در کرمان، که برنامه ریزی آن توسط نهادهای امنیتی و نظامی و مسئولین استانی صورت گرفت، بخاطر بی دقتی و عدم تدبیر درست حدود هفتادتن بشهادت رسیدند!
اگر در آن حادثه با عوامل سهل انگار برخورد درستی می شد، ما شاهد فاجعه ای بزرگتر در کرمان نبودیم!
۴- برای مراسم سالگرد شهید سلیمانی در کرمان از چند هفته پیش برنامه ریزی شده بود.
مردم را از شهرها و استانهای مختلف به کرمان دعوت کردند، نهادهای مربوطه و امنیتی باید به این امر توجه می کردند که کرمان نزدیک به مرزهای شرقی و آسیب پذیر است.
برای امنیت این جمعیت باید تدابیر لازم را در نظر می گرفتند!
نباید از کوتاهی های در امر امنیت این مراسم بسادگی گذشت، و باید مسئولان و برنامه ریزان پاسخگو باشند!
۵- سوالی در اینجا مطرح است که: حاکمیت از اینگونه تجمعات و راهپیمایی ها چه هدفی را تعقیب می کند؟!
چرا اینقدر مناسک سازی در کشور صورت می گیرد؟!
آیا لطمات و آسیب های اینگونه حوادث، سبب نمی شود که مراسمها و مناسکهای اصلی هم زیر سوال رفته و مردم نسبت به همه چیز مسئله دار شوند؟!
بنظر می رسد قدری تامّل و درنگ در این موضوع لازم است.
خداوند شرّ دشمنان را به خودشان برگرداند.
والسّلام علی عباد الله الصّالحین.
هادی قابل جامی
۱۴ دیماه ۱۴۰۲
*انّا لله و انّا الیه راجعون.*
فاجعه خونبار تروریستی روز ۱۳ دیماه ۱۴۰۲ کرمان، که منجر به شهادت بیش از یکصدنفر زن و مرد و کودک، و دهها مجروح گردید را به محضر امام زمان عجّل الله فرجه الشّریف، ملت داغدار و خانواده هایِ عزیز از دست داده تسلیت و تعزیت می گویم.
از خداوند برای داغدیدگان صبر و اجر و برای مجروحان حادثه شفای عاجل و سلامتي خواستارم.
لازم است چند نکته را به عرض برسانم:
۱- از دشمنان کوردل و جانی، چه مزدوران اسرائیل، منافقین، داعش، جیش الظلم و... انتظاری به جز آدم کشی و انفجار و تخریب نباید داشت!
خوی درنده، درندگی است!
۲- این اولین بار نیست که در کشور با چنین حادثه ای مواجه می شویم!
حوادثی همچون انفجار حرم امام رضا(ع)، رژه نیروهای مسلح در اهواز، حرم شاهچراغ(ع) و حادثه کرمان، همگی نشان از برنامه ریزی های دشمن برای ناامن سازی کشور دارد!
بدیهی است که مسئولان امر باید برای جلوگیری از آن تدابیر لازم را بيانديشند.
۳- در مراسم تشییع سردار شهید قاسم سلیمانی در کرمان، که برنامه ریزی آن توسط نهادهای امنیتی و نظامی و مسئولین استانی صورت گرفت، بخاطر بی دقتی و عدم تدبیر درست حدود هفتادتن بشهادت رسیدند!
اگر در آن حادثه با عوامل سهل انگار برخورد درستی می شد، ما شاهد فاجعه ای بزرگتر در کرمان نبودیم!
۴- برای مراسم سالگرد شهید سلیمانی در کرمان از چند هفته پیش برنامه ریزی شده بود.
مردم را از شهرها و استانهای مختلف به کرمان دعوت کردند، نهادهای مربوطه و امنیتی باید به این امر توجه می کردند که کرمان نزدیک به مرزهای شرقی و آسیب پذیر است.
برای امنیت این جمعیت باید تدابیر لازم را در نظر می گرفتند!
نباید از کوتاهی های در امر امنیت این مراسم بسادگی گذشت، و باید مسئولان و برنامه ریزان پاسخگو باشند!
۵- سوالی در اینجا مطرح است که: حاکمیت از اینگونه تجمعات و راهپیمایی ها چه هدفی را تعقیب می کند؟!
چرا اینقدر مناسک سازی در کشور صورت می گیرد؟!
آیا لطمات و آسیب های اینگونه حوادث، سبب نمی شود که مراسمها و مناسکهای اصلی هم زیر سوال رفته و مردم نسبت به همه چیز مسئله دار شوند؟!
بنظر می رسد قدری تامّل و درنگ در این موضوع لازم است.
خداوند شرّ دشمنان را به خودشان برگرداند.
والسّلام علی عباد الله الصّالحین.
هادی قابل جامی
۱۴ دیماه ۱۴۰۲
🍃 آنگاه که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من جانشینی را در زمین میگمارم، گفتند: «آیا کسی را در زمین میگماری که در آن فساد انگیزد و خونها ریزد، در حالی که ما تو را به پاکی ستایش میکنیم و (خود را) برای تو پاک میداریم؟». (پروردگارت) گفت: «همانا من چیزی میدانم که شما نمیدانید.» (بقره: ۳۰)
🍂 حکمت خداوند را بزرگ میدارم اما به گمانم این روزها فرشتگان بیشتر به یاد پرسش خویشاند تا پاسخ خداوند.
🍃 و اما برای ما انسانها، نشاید که ناممان آدمی باشد اگر از محنت دیگران بیغم باشیم.
@farhadshafti
🍂 حکمت خداوند را بزرگ میدارم اما به گمانم این روزها فرشتگان بیشتر به یاد پرسش خویشاند تا پاسخ خداوند.
🍃 و اما برای ما انسانها، نشاید که ناممان آدمی باشد اگر از محنت دیگران بیغم باشیم.
@farhadshafti
Audio
سلسله مباحث نوگرایی قرآنی (١٧٧)
«قرآن و ویرانکردنِ زمین»
👈 آیا قرآن امر به ویرانکردن زندگی
بهخاطرِ دین میکند؟
👈 چرا خدا انسان را هستی بخشید؟
✅ موضع قرآن در مورد:
👈 تباهکردنِ تولید
👈 ویرانکردن چیزهای آباد
👈 تباهکردنِ نسل بشر
👈 فسادکاریِ خطیبانِ خوشسخن
بهروز مرادی: قرآنپژوه و
دکترای جامعهشناسی دین از هلند
١۴ دی ۱۴۰۲
🌿@drBehrouzMoradi
«قرآن و ویرانکردنِ زمین»
👈 آیا قرآن امر به ویرانکردن زندگی
بهخاطرِ دین میکند؟
👈 چرا خدا انسان را هستی بخشید؟
✅ موضع قرآن در مورد:
👈 تباهکردنِ تولید
👈 ویرانکردن چیزهای آباد
👈 تباهکردنِ نسل بشر
👈 فسادکاریِ خطیبانِ خوشسخن
بهروز مرادی: قرآنپژوه و
دکترای جامعهشناسی دین از هلند
١۴ دی ۱۴۰۲
🌿@drBehrouzMoradi
Forwarded from خرمگس
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم"
حسن باقری، پس از عملیات ناموفق رمضان در جمع همسنگرانش می گوید:
"خیلی برای ما راحت شده که ۳۰۰ تا جنازه رو توی عملیات بذاریم وسط معرکه بیاییم عقب. کار کردن قبل از عملیات خیلی سخت شده، ولی تلفات دادن در داخل عملیات خیلی ساده شده. هیچ به روی خودمون هم نمیاریم...
اول جنگ بچه های تبریز تو دهلاویه ۷۰ تا شهید دادن، خدا شاهده همه تنشون می لرزید. حالا، هزار تا، دو هزار تا، سه هزار تا، اصلا انگار نه انگار. اگر فردا هم بهمون بگن صد هزار تا، مثل اینکه عددها دیگه، یک با هزار دیگه فرقی نداره...
تخریبچی اومده می گه آقا، یه گردانی رو معبر کنار دستش رو باز کردیم. به فرمانده گردان می گیم آقا، معبر پاکسازی شده از مین ۳۰۰ متر دست چپه، بیار نیروهات رو از دست چپ، از تو معبر میدان مین ببر. اومده به بچه ها می گه کی داوطلبه بره رو میدان مین؟... من خودم جوابی ندارم برای این روز قیامت بدم. اگه برادرا جواب دارن، خوش به حالشون."
@kharmagaas
حسن باقری، پس از عملیات ناموفق رمضان در جمع همسنگرانش می گوید:
"خیلی برای ما راحت شده که ۳۰۰ تا جنازه رو توی عملیات بذاریم وسط معرکه بیاییم عقب. کار کردن قبل از عملیات خیلی سخت شده، ولی تلفات دادن در داخل عملیات خیلی ساده شده. هیچ به روی خودمون هم نمیاریم...
اول جنگ بچه های تبریز تو دهلاویه ۷۰ تا شهید دادن، خدا شاهده همه تنشون می لرزید. حالا، هزار تا، دو هزار تا، سه هزار تا، اصلا انگار نه انگار. اگر فردا هم بهمون بگن صد هزار تا، مثل اینکه عددها دیگه، یک با هزار دیگه فرقی نداره...
تخریبچی اومده می گه آقا، یه گردانی رو معبر کنار دستش رو باز کردیم. به فرمانده گردان می گیم آقا، معبر پاکسازی شده از مین ۳۰۰ متر دست چپه، بیار نیروهات رو از دست چپ، از تو معبر میدان مین ببر. اومده به بچه ها می گه کی داوطلبه بره رو میدان مین؟... من خودم جوابی ندارم برای این روز قیامت بدم. اگه برادرا جواب دارن، خوش به حالشون."
@kharmagaas
ستایش از زیدیها به دلیل نفی تقیه؟
یک سایت منسوب به نهادهای امنیتی با افتخار از فردی نقل کرده است که: "شیعیان زیدی-حوثیها- چیزی به اسم مسامحه یا تقیه نمیشناسند!" و به همین جهت نیز "اخطار دهها کشور از جمله ایالات متحده در مورد عواقب حمله به کشتیها در دریای سرخ را نادیده گرفتهاند."
خب اگر تقیه خوب و مفید است، چرا حوثیها به دلیل عدم باور و پایبندی به آن، تلویحاً مورد ستایش قرار گرفتهاند؟ مگر عدم التزام به یک امر خوب، جای ستایش دارد؟ اما اگر تقیه بد و مضر است، پس چرا فقه شیعۀ دوازده امامی، پایبندی به آن را برای حفظ جان و مال خود و دیگران، واجب شمرده است؟ آیا منظورتان این است که "فقه امامی" امر مضر و نادرستی را واجب کرده است؟
#احمد_زیدآبادی
یک سایت منسوب به نهادهای امنیتی با افتخار از فردی نقل کرده است که: "شیعیان زیدی-حوثیها- چیزی به اسم مسامحه یا تقیه نمیشناسند!" و به همین جهت نیز "اخطار دهها کشور از جمله ایالات متحده در مورد عواقب حمله به کشتیها در دریای سرخ را نادیده گرفتهاند."
خب اگر تقیه خوب و مفید است، چرا حوثیها به دلیل عدم باور و پایبندی به آن، تلویحاً مورد ستایش قرار گرفتهاند؟ مگر عدم التزام به یک امر خوب، جای ستایش دارد؟ اما اگر تقیه بد و مضر است، پس چرا فقه شیعۀ دوازده امامی، پایبندی به آن را برای حفظ جان و مال خود و دیگران، واجب شمرده است؟ آیا منظورتان این است که "فقه امامی" امر مضر و نادرستی را واجب کرده است؟
#احمد_زیدآبادی
«نامهای به نیروهای انتحاری داعشی»
🖍بهروز مرادی
بعید میدانم که شما قرآن را خوانده و فهمیده باشید و بعید میدانم در سورهی کافرون تأملی کرده باشید که در آن نوشته شده که کافران در کفر خود آزادند.
بعید میدانم که شما شأن نزول آیات ابتدایی سورهی توبه را بدانید که نشان میدهد که مشرکان و بتپرستان در سال ٢٢ بعثت، یعنی یکسال پیش از رحلت حضرت رسول الله ص در کمال آزادی در مدینه زندگی میکردند و پیامبر خدا ص با آنها پیماننامهی صلح منعقد نموده بود و تا آنها قصد جان حضرت ایشان و گروه مسلمانان نکردند، علیه آنها اقدامی انجام ندادند.
بسیار بعید میدانم که این آیه را در قرآن خوانده باشید که: اگر کسی دعوت اسلام را نپذیرفت و از آیات قرآن روی برتافت، بر عهدهی رسول الله تنها وظیفهی ابلاغ پیام است آنهم بهطور شفاف و واضح و نه بیشتر.
بعید میدانم که شما بدانید که طبق قرآن خودکشی حرام است و جای خودکُش در دوزخ است و تبدیل جان خود به ابزاری برای کشتن دیگرانِ حتی کافر در قرآن جایی ندارد و مطرود و ممنوع و حرام است.
بعید میدانم که شما بدانید که طبق قرآن، کشتن یک فرد بیگناه با کشتن همهی انسانها برابر است.
مطمئن هستم که رهبران شما حقیقت نهفته در قرآن را نه خود یافتهاند و نه آن را برای شما بیان کردهاند، اما پنهانکردنِ حقیقتِ قرآن از شما از سوی آنان، نه جهل شما را نسبت به حقیقت قرآن توجیه میکند و نه جنایت شما را علیه دیگران مشروعيت میبخشد. سرباز رهبران و فرماندهان جنایتکار بودن، دوزخ را از شما دور نمیسازد.
هرچند رهبران شما در جعل گفتمان قرآنی و مسخ روح شما و هدایت شما به خلقِ دوزخ در زمین مقصر و گناهکار و مجرماند، اما طبق قرآن، هر کس مسئول عمل خویش است و هرکدام از شما بهخاطر خونهایی که به ناحق بر زمین میریزید، دوزخ را به ارث خواهید برد.
رهبران شما که درصدد برپایی حکومت مطلقهی اسلامی هستند و آزادی مسلمانان و سایر انسانها را نفی میکنند و انسانها از دست و زبان آنان در عذاباند و فلاکت و فقر و تباهی را برای جامعه به ارمغان میآورند و زنان را بهخاطر پوشششان زیر فشار و تحمیل و شکنجه قرار میدهند و حق انسانها را برای داشتن یک زندگی صلحآمیز، شرافتمندانه، مرفه، عادلانه و امن پایمال میکنند و به نام اسلام بر طبل ظلم و تبعیض و اجحاف و خشونت و ستم و تحمیل و استبداد و جعل دینی و جنایت علیه بشریت میکوبند، با چنین رویکردی؛ هم مسلمانان آزاداندیش را از دین میگریزانند، هم انسانهای خواهان زندگی را از اسلام میهراسانند و هم جان بیگناهان را با جنایتکاری خویش میستانند.
ای کاش مغز و روح و دل و جان و خرد و احساس خویش از کسانی که اینها را به آنان وام دادهاید، میستاندید و از دایرهی تقلید و بردگی اعتقادی رهبران جنایتکار متوهم خود بیرون میآمدید، چراکه شما برای قرآن و مردم و جامعه و انسانیت دشمنترینید.
١۵ دی ١۴٠٢
🌿@drBehrouzMoradi
🖍بهروز مرادی
بعید میدانم که شما قرآن را خوانده و فهمیده باشید و بعید میدانم در سورهی کافرون تأملی کرده باشید که در آن نوشته شده که کافران در کفر خود آزادند.
بعید میدانم که شما شأن نزول آیات ابتدایی سورهی توبه را بدانید که نشان میدهد که مشرکان و بتپرستان در سال ٢٢ بعثت، یعنی یکسال پیش از رحلت حضرت رسول الله ص در کمال آزادی در مدینه زندگی میکردند و پیامبر خدا ص با آنها پیماننامهی صلح منعقد نموده بود و تا آنها قصد جان حضرت ایشان و گروه مسلمانان نکردند، علیه آنها اقدامی انجام ندادند.
بسیار بعید میدانم که این آیه را در قرآن خوانده باشید که: اگر کسی دعوت اسلام را نپذیرفت و از آیات قرآن روی برتافت، بر عهدهی رسول الله تنها وظیفهی ابلاغ پیام است آنهم بهطور شفاف و واضح و نه بیشتر.
بعید میدانم که شما بدانید که طبق قرآن خودکشی حرام است و جای خودکُش در دوزخ است و تبدیل جان خود به ابزاری برای کشتن دیگرانِ حتی کافر در قرآن جایی ندارد و مطرود و ممنوع و حرام است.
بعید میدانم که شما بدانید که طبق قرآن، کشتن یک فرد بیگناه با کشتن همهی انسانها برابر است.
مطمئن هستم که رهبران شما حقیقت نهفته در قرآن را نه خود یافتهاند و نه آن را برای شما بیان کردهاند، اما پنهانکردنِ حقیقتِ قرآن از شما از سوی آنان، نه جهل شما را نسبت به حقیقت قرآن توجیه میکند و نه جنایت شما را علیه دیگران مشروعيت میبخشد. سرباز رهبران و فرماندهان جنایتکار بودن، دوزخ را از شما دور نمیسازد.
هرچند رهبران شما در جعل گفتمان قرآنی و مسخ روح شما و هدایت شما به خلقِ دوزخ در زمین مقصر و گناهکار و مجرماند، اما طبق قرآن، هر کس مسئول عمل خویش است و هرکدام از شما بهخاطر خونهایی که به ناحق بر زمین میریزید، دوزخ را به ارث خواهید برد.
رهبران شما که درصدد برپایی حکومت مطلقهی اسلامی هستند و آزادی مسلمانان و سایر انسانها را نفی میکنند و انسانها از دست و زبان آنان در عذاباند و فلاکت و فقر و تباهی را برای جامعه به ارمغان میآورند و زنان را بهخاطر پوشششان زیر فشار و تحمیل و شکنجه قرار میدهند و حق انسانها را برای داشتن یک زندگی صلحآمیز، شرافتمندانه، مرفه، عادلانه و امن پایمال میکنند و به نام اسلام بر طبل ظلم و تبعیض و اجحاف و خشونت و ستم و تحمیل و استبداد و جعل دینی و جنایت علیه بشریت میکوبند، با چنین رویکردی؛ هم مسلمانان آزاداندیش را از دین میگریزانند، هم انسانهای خواهان زندگی را از اسلام میهراسانند و هم جان بیگناهان را با جنایتکاری خویش میستانند.
ای کاش مغز و روح و دل و جان و خرد و احساس خویش از کسانی که اینها را به آنان وام دادهاید، میستاندید و از دایرهی تقلید و بردگی اعتقادی رهبران جنایتکار متوهم خود بیرون میآمدید، چراکه شما برای قرآن و مردم و جامعه و انسانیت دشمنترینید.
١۵ دی ١۴٠٢
🌿@drBehrouzMoradi
🤔 نادرستی تروریسم از منظر تامس نیگل
✅ #جواد_حیدری
🔢 تروریسم چه عیب و ایرادی دارد؟ به لحاظ اخلاقی چه ایرادی میتوان بر آن گرفت. چه چیزی قتل عام تروریستی را در مقایسه با سایر شکلهای قتل، مثل قتل خانوادگی یا طایفهای، سزاوار محکومیت بیشتری میکند.
🔢 تروریسم ابزاری دارد و غایتی. ابزار تروریسم حمله به غیرنظامیان است و غایات تروریسم هم میتواند مثلاً دولت مستقل بوسنیایی باشد یا تحت فشار قرار دادن دولت خاصی یا عقبنشینی امریکا از خاورمیانه. در اینجا محکومیت تروریسم به خاطر ابزاری است که استفاده میکند یعنی هدف قرار دادن انسانهای بیگناه و غیرنظامیان، نه اهدافی است که میخواهد به آنها دست یابد.
🔢 غایت هرچقدر والا باشد، نمیتوان برای رسیدن به آن غایات ابزارهای تروریستی را انتخاب کرد. حتی اگر هیچ راهی باقی نمانده باشد که بتوانیم به آن غایات برسیم باز هم سبک و سنگین کردن سود و زیان در اینجا جایز نیست.
🔢چرا برای رسیدن به غایات ارزشمند نمیتوان انسانهای بیگناه را مورد هدف قرار داد؟ چون ما یک اصل اخلاقی کلی داریم که میگوید نباید انسانهای بیگناه را مورد هدف قرار دهیم. گوهر اندیشهی اخلاقی همانا ممنوعیت هدف قرار دادن مرگ اشخاص بیگناه است. فرض بر این است که هر شخصی مصون از تعرض است مگر تا زمانی که خود آن شخص تبدیل به خطری برای دیگران شود. اما مادام که هیچ آزار و آسیبی به دیگران نرساندیم هیچ کسی نباید ما را بکشد صرفاً به این دلیل که کشتن ما مفید است و میتواند به اهداف ولو ارزشمند یاری برساند.
🔢 این اصل اخلاق کلی که میگوید نباید انسانهای بیگناه را مورد هدف قرار دهیم دو استثنا دارد. استثنا اول این است که ما در مقام دفاع از خود مجازیم که انسانهایی را بکشیم که به ما حمله میکنند. استثنا دوم وقتی است که ما در جنگ به یک هدف نظامی مشروعی (مانند زاغهی عظیم مهمات دشمن که در صورتی نابودی او را فلج میکند) حمله میبریم، اما در حین این حمله لاجرم انسانهای بیگناهی کشته خواهند شد.
🔢 پس دو استثنا بر اصل حرمت زندگی وجود دارد یکی دفاع از جان و ناموس خود است و دیگری وقتی که در حین جنگ و دفاع از خود چارهای نداریم که اشخاص بیگناه را بهعنوان اثر جانبی بکشیم. این سخن نه تنها در مورد اقدام نظامی و پلیسی صادق است، بلکه در موارد دیگر مثل این مورد زیر هم صادق است: مثلاً خلبان یک هواپیمای در حال سقوطی را در نظر بگیرید که مجبور است یا هواپیما را در یک محله پرجمیعت فرود بیاورد یا در یک محله کمجمعیت. خلبان در نهایت هواپیما را در یک محله کم جمعیت فرود میآورد اما در حین این کار اشخاص بیگناهی کشته میشوند. این کار به لحاظ اخلاقی ممنوع نیست به شرط آنکه مراقبتهای لازم برای به حداقل رساندن مرگ اشخاص بیگناه صورت بگیرد.
🔢 ما هم در مقام دفاع از خود و هم در مقام اثر جانبی ملزم هستیم که به بهترین نحوی عمل کنیم تا از تلفات غیرنظامیان در جنگ اجتناب کنیم یا آن را به حداقل برسانیم، حتی اگر بدانیم که نمیتوان کاملاً از آن تلفات اجتناب کرد. البته عاقبت امر مرگ افراد بیگناه است، اما شهود اخلاقی ما بین این دو تفاوت عظیمی قائل است: الف) انسانهای بیگناهی که به صورت تعمدانه توسط یک تروریست کشته شوند؛ ب) انسانهای بیگناهی که بهصورت رقتباری بهعنوان اثر جانبی تصمیم یک خلبان به فرود اضطراری هواپیما در یک محله کمجمعیت به جای محله پرجمعیت.
🔢 مادام که تفاوت عظیمی بین ضعفا و اقویا وجود داشته باشد و مادام که ضعفا ابزارهای مؤثری در اختیار داشته باشند تا بر دشمنان قوی خود اعمال فشار کنند تروریسم محو و نابود نخواهد شد. اما بااینهمه باید امیدوار باشیم که شکلهای خاصی از تحقیر انسانیت، بازشناسی خواهد شد، نه اینکه درنتیجه موفقیتهای اخیر تروریسم این بازشناسی از دست برود.
🔗 برای مطالعه متن کامل اینجا کلیک کنید
🔵 @Sedanet
✅ #جواد_حیدری
🔢 تروریسم چه عیب و ایرادی دارد؟ به لحاظ اخلاقی چه ایرادی میتوان بر آن گرفت. چه چیزی قتل عام تروریستی را در مقایسه با سایر شکلهای قتل، مثل قتل خانوادگی یا طایفهای، سزاوار محکومیت بیشتری میکند.
🔢 تروریسم ابزاری دارد و غایتی. ابزار تروریسم حمله به غیرنظامیان است و غایات تروریسم هم میتواند مثلاً دولت مستقل بوسنیایی باشد یا تحت فشار قرار دادن دولت خاصی یا عقبنشینی امریکا از خاورمیانه. در اینجا محکومیت تروریسم به خاطر ابزاری است که استفاده میکند یعنی هدف قرار دادن انسانهای بیگناه و غیرنظامیان، نه اهدافی است که میخواهد به آنها دست یابد.
🔢 غایت هرچقدر والا باشد، نمیتوان برای رسیدن به آن غایات ابزارهای تروریستی را انتخاب کرد. حتی اگر هیچ راهی باقی نمانده باشد که بتوانیم به آن غایات برسیم باز هم سبک و سنگین کردن سود و زیان در اینجا جایز نیست.
🔢چرا برای رسیدن به غایات ارزشمند نمیتوان انسانهای بیگناه را مورد هدف قرار داد؟ چون ما یک اصل اخلاقی کلی داریم که میگوید نباید انسانهای بیگناه را مورد هدف قرار دهیم. گوهر اندیشهی اخلاقی همانا ممنوعیت هدف قرار دادن مرگ اشخاص بیگناه است. فرض بر این است که هر شخصی مصون از تعرض است مگر تا زمانی که خود آن شخص تبدیل به خطری برای دیگران شود. اما مادام که هیچ آزار و آسیبی به دیگران نرساندیم هیچ کسی نباید ما را بکشد صرفاً به این دلیل که کشتن ما مفید است و میتواند به اهداف ولو ارزشمند یاری برساند.
🔢 این اصل اخلاق کلی که میگوید نباید انسانهای بیگناه را مورد هدف قرار دهیم دو استثنا دارد. استثنا اول این است که ما در مقام دفاع از خود مجازیم که انسانهایی را بکشیم که به ما حمله میکنند. استثنا دوم وقتی است که ما در جنگ به یک هدف نظامی مشروعی (مانند زاغهی عظیم مهمات دشمن که در صورتی نابودی او را فلج میکند) حمله میبریم، اما در حین این حمله لاجرم انسانهای بیگناهی کشته خواهند شد.
🔢 پس دو استثنا بر اصل حرمت زندگی وجود دارد یکی دفاع از جان و ناموس خود است و دیگری وقتی که در حین جنگ و دفاع از خود چارهای نداریم که اشخاص بیگناه را بهعنوان اثر جانبی بکشیم. این سخن نه تنها در مورد اقدام نظامی و پلیسی صادق است، بلکه در موارد دیگر مثل این مورد زیر هم صادق است: مثلاً خلبان یک هواپیمای در حال سقوطی را در نظر بگیرید که مجبور است یا هواپیما را در یک محله پرجمیعت فرود بیاورد یا در یک محله کمجمعیت. خلبان در نهایت هواپیما را در یک محله کم جمعیت فرود میآورد اما در حین این کار اشخاص بیگناهی کشته میشوند. این کار به لحاظ اخلاقی ممنوع نیست به شرط آنکه مراقبتهای لازم برای به حداقل رساندن مرگ اشخاص بیگناه صورت بگیرد.
🔢 ما هم در مقام دفاع از خود و هم در مقام اثر جانبی ملزم هستیم که به بهترین نحوی عمل کنیم تا از تلفات غیرنظامیان در جنگ اجتناب کنیم یا آن را به حداقل برسانیم، حتی اگر بدانیم که نمیتوان کاملاً از آن تلفات اجتناب کرد. البته عاقبت امر مرگ افراد بیگناه است، اما شهود اخلاقی ما بین این دو تفاوت عظیمی قائل است: الف) انسانهای بیگناهی که به صورت تعمدانه توسط یک تروریست کشته شوند؛ ب) انسانهای بیگناهی که بهصورت رقتباری بهعنوان اثر جانبی تصمیم یک خلبان به فرود اضطراری هواپیما در یک محله کمجمعیت به جای محله پرجمعیت.
🔢 مادام که تفاوت عظیمی بین ضعفا و اقویا وجود داشته باشد و مادام که ضعفا ابزارهای مؤثری در اختیار داشته باشند تا بر دشمنان قوی خود اعمال فشار کنند تروریسم محو و نابود نخواهد شد. اما بااینهمه باید امیدوار باشیم که شکلهای خاصی از تحقیر انسانیت، بازشناسی خواهد شد، نه اینکه درنتیجه موفقیتهای اخیر تروریسم این بازشناسی از دست برود.
🔗 برای مطالعه متن کامل اینجا کلیک کنید
🔵 @Sedanet
صدانت
نادرستی تروریسم از منظر تامس نیگل • صدانت
تامس نیگل برای تبیین اینکه تروریسم چه عیب و ایرادی دارد، تمایزی را بین غایات و وسایل ترسیم میکند. این غایات یا اهداف تروریسم نیست که ...
«رؤیای رؤیا»
🖍بهروز مرادی
دردنوشتهی رؤیا حشمتی پس از نواختن ٧۴ تازیانه بر گردهی شجاع او بهخاطر سرپیچی از رعایت حجاب اجباری را خواندم و به عنوان یک قرآندوست و مدافع دینِ راستی از شرم و حسرت و اشک و آه و ماتم و فغان مالامالم.
با خود میاندیشم که در کشورهای توسعهیافته حتی آنهایی را که مرتکب قتلهای مکرر و جنایات متعدد میشوند را با تازیانه مجازات نمیکنند.
با خود میاندیشم که در قرآن ردپایی از اجباریبودن حجاب و حتی واجببودن حجاب نمیبینم.
با خود میاندیشم که تازیانه در قرآن توسط آیات ١۴ و ١۵ از سورهی نساء حکمی منسوخ است.
با خود میاندیشم که رؤیای رؤیا را چنان نابود کرده و او را آنچنان بهگونهای تحقیرکننده مجازات نمودهاند که دیگر نمیتوان او را به دین خدا دعوت نمود.
با خود میاندیشم که رؤیای آزادی او از مجازات ظالمانهی او قویتر است.
با خود میاندیشم که آزادگی او بر اسارت روحهای در زنجیر
و روشنایی اعتقاد او بر تعصب کور
و بزرگواری او در پذیرش رنج آزادی
بر کوچکیها در تحمیل و زور و اجبار چیره است.
با خود میاندیشم که دینی که در آن هیچگونه تحمیل و زور و اجباری نیست را به دین زور و تحمیل و اجبار تبدیل کردهاند.
با خود میاندیشم که فسادکاران و رشوهخواران و گرانفروشان و دزدان و اختلاسگران و مجریان فقر و تحقق بخشندگان به فلاکت و دمندگان در افسون حقارت و ربایندگان ثروت ملت و رمندگان از عدالت و رسواکنندگان شرافت و کارگزاران تنگی معیشت و پایمالکنندگان حق و حقیقت از مجازات گریختهاند و آزادگان تاوانِ جعلِ دین میدهند.
هر گاه قدرت تابآوری در مقابل رنج و ارادهی رسیدن به آزادی از تلخی اسارت بیشتر باشد، آنجا زور و ظلم شکست خورده است.
این را رؤیای رؤیا روایت میکند.
تنها ننگ جور و ستم است که باقی میماند، وگرنه خود جور و ستم محوشدنی است.
این را گفتمان قرآنی روایت میکند.
١٧ دی ١۴٠٢
🌿@drBehrouzMoradi
🖍بهروز مرادی
دردنوشتهی رؤیا حشمتی پس از نواختن ٧۴ تازیانه بر گردهی شجاع او بهخاطر سرپیچی از رعایت حجاب اجباری را خواندم و به عنوان یک قرآندوست و مدافع دینِ راستی از شرم و حسرت و اشک و آه و ماتم و فغان مالامالم.
با خود میاندیشم که در کشورهای توسعهیافته حتی آنهایی را که مرتکب قتلهای مکرر و جنایات متعدد میشوند را با تازیانه مجازات نمیکنند.
با خود میاندیشم که در قرآن ردپایی از اجباریبودن حجاب و حتی واجببودن حجاب نمیبینم.
با خود میاندیشم که تازیانه در قرآن توسط آیات ١۴ و ١۵ از سورهی نساء حکمی منسوخ است.
با خود میاندیشم که رؤیای رؤیا را چنان نابود کرده و او را آنچنان بهگونهای تحقیرکننده مجازات نمودهاند که دیگر نمیتوان او را به دین خدا دعوت نمود.
با خود میاندیشم که رؤیای آزادی او از مجازات ظالمانهی او قویتر است.
با خود میاندیشم که آزادگی او بر اسارت روحهای در زنجیر
و روشنایی اعتقاد او بر تعصب کور
و بزرگواری او در پذیرش رنج آزادی
بر کوچکیها در تحمیل و زور و اجبار چیره است.
با خود میاندیشم که دینی که در آن هیچگونه تحمیل و زور و اجباری نیست را به دین زور و تحمیل و اجبار تبدیل کردهاند.
با خود میاندیشم که فسادکاران و رشوهخواران و گرانفروشان و دزدان و اختلاسگران و مجریان فقر و تحقق بخشندگان به فلاکت و دمندگان در افسون حقارت و ربایندگان ثروت ملت و رمندگان از عدالت و رسواکنندگان شرافت و کارگزاران تنگی معیشت و پایمالکنندگان حق و حقیقت از مجازات گریختهاند و آزادگان تاوانِ جعلِ دین میدهند.
هر گاه قدرت تابآوری در مقابل رنج و ارادهی رسیدن به آزادی از تلخی اسارت بیشتر باشد، آنجا زور و ظلم شکست خورده است.
این را رؤیای رؤیا روایت میکند.
تنها ننگ جور و ستم است که باقی میماند، وگرنه خود جور و ستم محوشدنی است.
این را گفتمان قرآنی روایت میکند.
١٧ دی ١۴٠٢
🌿@drBehrouzMoradi
شخصیت زن در مثنوی و تأملی برنقد دکتر حسن محدثی (۱)
#دکتر_ناصر_مهدوی
✍️موضوع از این قرار است که با فرارسیدن ایام گرامیداشت مقام زن؛ بر آن شدم تا با روشی تازه؛ بهنحوهی رفتار زمامداران کشور با زنان و دختران سرزمینم اعتراض و به سهم خودم از حقوق آنها به زبانی فرهنگی دفاع کنم.
بههمین منظور تصمیمگرفتم که از روح بزرگ مولانا مدد جویم و ابیاتی را که در ستایش وجود شریفی بهنام زن بکار برده که< جزء بخشهای فاخر مثنوی شریف محسوبمیشود> استفاده کنم تا هم از عظمت و بزرگی روح زنان دم زده باشم و هم بیخردی کسانی را فاش کنم که با زنان به تندی رفتار میکنند و حرمت و حریّت آنان را نادیده میگیرند
🔹 فایلهایی که تولید شد کوتاه و اشارهای بودند و خوشبختانه مورد توجه دوستان بسیاری قرار گرفتند که موجب امیدواری اینجانب شد. البته انتظار داشتم در فضای روشنفکری نیز چنین حرکتی مورد حمایت دوستان قرار گیرد و بجای اکتفا بر نوشتن بیانیههای تکراری؛ گامینو در دفاع از حقوق زنان مظلوم این سرزمین برداشته شود ۰ اما با کمال تعجب نه تنها انتظارم بر آورده نشد که برعکس؛ احساس کردم این حرکت موجب آزردگی شدید دوستانی چون دکتر محدثی عزیز واقع گشت و بهجای حمایت؛ با اندکی عصبانیت بهبنده و مولانا تاختند که با دروغ او را مزین میکنیم و یا مولوی فروشی میکنیم تا شخصیت ضد زن او پوشیده شود ۰
🔹قصدم این نیست که به داوریهای ایشان در این نوشته کوتاه پاسخ دهم؛ سعی خواهمکرد در فایلی صوتی به مدعیات وی بپردازم و خطاهای فاحشی را که در نقد مولانا به آن دچار شدهاند را بازگو کنم۰ اما قبل از آن یادآوری چند نکته برای ایشان شاید خالی از فایده نباشد ۰
🔹۱-من از ادموند هوسرل آموختهام که برای کشف حقیقت؛ بیش از هر چیزی باید از خود آغاز کنم و با بیرون گذاشتن پیشفرضها و خشم و نفرتهایم ؛ بهموضوعی که در پی شناخت آن هستم مجال بروز و ظهور بدهم ۰ چه در غیر این صورت حقیقت بر من آشکار نخواهدشد و محتویات ناخالص ذهنی خود را به غلط حق خواهمشمرد. دکتر محدثی عزیز میتوانستند برای راهنمایی بنده از زبان فاخرتری غیراز اتهام دروغ زنی و یا مولانا فروشی استفاده کنند و بهجای لاف های گزاف ؛ با ادبیاتی آراستهتر سخن بگویند۰ اما صد دریغ که از این راه نرفتهاند و از همان ابتدا عزم را بر جنگ و جدال گذاشته و اندکی و فقط اندکی بر چشم مروت خاک افشاندند۰ برای اطلاع دوست گرامیام عرضکنم که از اوایل دهه ۸۰ که در حسینیه ارشاد مشغول تدریس مثنوی بودم و تا پیش از به قدرت رسیدن آقای رئیسی که همچنان در کتابخانه ملی ادامه داشت؛ با افتخار تمام کلاسهایم بی مزد و منت بوده و بر خلاف ادعای جناب محدثی هرگز به فکر کاسبی و فروش از این راه نبودم
🍃از خیال تلخ خود منگر به من
بر محبان از چه داری سوء ظن
این خیال و ظن بد شد چون پدید
صد هزاران یار را از هم برید 🍃
اگر مراد ایشان کلاسهاییاست که در چند هفته اخیر در مؤسسه خانه آشنا اجرا شده؛ بهتر بود از مدیران آنجا در مورد هزینه کلاسها میپرسیدند و سپس ماشین تهمتزنی خود را بهراه میانداختند ۰
🔹۲-مدت زیادی است که سعی میکنم با موضوعات گوناگون حتی متون دینی و معنوی به صورتِ گزینشی روبرو شوم و نگاه تلخ مطلقسازی و حذف کامل و یا تایید بیچون و چرا را از خود دورکنم. بههمین منظور به افرادی چون ارسطو علاقمندم حتی اگر نگاه زن ستیزانه او را برنتابم؛ کانت را میستایم و با دانش ناچیزم از او بهرهمند میشوم با اینکه گفته میشود کانت رگههایی از نژادپرستی داشته؛ به آیین بودا سخت علاقمندم در حالیکه نگاه تحقیرآمیز آنان به زنان را نمیپسندم ۰ در یک کلام سعی میکنم در این فرصت کوتاه عمر بجای چشم دوختن بهجنبههای تاریک هرچیز و پراکندن نفرت و بدبینی؛ پندی و درسی از اندیشهها بیاموزم و حُسن ایدههای گوناگون را بهبهانه ضعفی که ممکناست داشتهباشند تکهپاره نکنم۰ ابیاتی که مولانا در ستایش زن سروده بیشک از نادرترین اندیشههای حرمت نهادن بهشخصیت زنان است؛ هر چند ممکن است نقدهایی هم متوجه مولانا باشد همانند همه متفکران نامآور جهان ۰ تردیدی ندارم که دکتر محدثی از روشنفکران دردمند این جامعه هست اما کاش بجای یکسره کردن حساب بنده و مولانا با انصاف بیشتری نقدهای خود را مطرح میکردند و بهدلیل توهم و شتابی که در آن گرفتار شدهاند؛ با یک حرکت انقلابی نسخه مولانا را بهطور مطلق نمیپیچیدند وافکار بلند مولانا را با پیشفرضهای سستخود؛ مورد بیمهری قرارنمیدادند ۰
#نشانرادنبالکنید
#دکتر_ناصر_مهدوی
✍️موضوع از این قرار است که با فرارسیدن ایام گرامیداشت مقام زن؛ بر آن شدم تا با روشی تازه؛ بهنحوهی رفتار زمامداران کشور با زنان و دختران سرزمینم اعتراض و به سهم خودم از حقوق آنها به زبانی فرهنگی دفاع کنم.
بههمین منظور تصمیمگرفتم که از روح بزرگ مولانا مدد جویم و ابیاتی را که در ستایش وجود شریفی بهنام زن بکار برده که< جزء بخشهای فاخر مثنوی شریف محسوبمیشود> استفاده کنم تا هم از عظمت و بزرگی روح زنان دم زده باشم و هم بیخردی کسانی را فاش کنم که با زنان به تندی رفتار میکنند و حرمت و حریّت آنان را نادیده میگیرند
🔹 فایلهایی که تولید شد کوتاه و اشارهای بودند و خوشبختانه مورد توجه دوستان بسیاری قرار گرفتند که موجب امیدواری اینجانب شد. البته انتظار داشتم در فضای روشنفکری نیز چنین حرکتی مورد حمایت دوستان قرار گیرد و بجای اکتفا بر نوشتن بیانیههای تکراری؛ گامینو در دفاع از حقوق زنان مظلوم این سرزمین برداشته شود ۰ اما با کمال تعجب نه تنها انتظارم بر آورده نشد که برعکس؛ احساس کردم این حرکت موجب آزردگی شدید دوستانی چون دکتر محدثی عزیز واقع گشت و بهجای حمایت؛ با اندکی عصبانیت بهبنده و مولانا تاختند که با دروغ او را مزین میکنیم و یا مولوی فروشی میکنیم تا شخصیت ضد زن او پوشیده شود ۰
🔹قصدم این نیست که به داوریهای ایشان در این نوشته کوتاه پاسخ دهم؛ سعی خواهمکرد در فایلی صوتی به مدعیات وی بپردازم و خطاهای فاحشی را که در نقد مولانا به آن دچار شدهاند را بازگو کنم۰ اما قبل از آن یادآوری چند نکته برای ایشان شاید خالی از فایده نباشد ۰
🔹۱-من از ادموند هوسرل آموختهام که برای کشف حقیقت؛ بیش از هر چیزی باید از خود آغاز کنم و با بیرون گذاشتن پیشفرضها و خشم و نفرتهایم ؛ بهموضوعی که در پی شناخت آن هستم مجال بروز و ظهور بدهم ۰ چه در غیر این صورت حقیقت بر من آشکار نخواهدشد و محتویات ناخالص ذهنی خود را به غلط حق خواهمشمرد. دکتر محدثی عزیز میتوانستند برای راهنمایی بنده از زبان فاخرتری غیراز اتهام دروغ زنی و یا مولانا فروشی استفاده کنند و بهجای لاف های گزاف ؛ با ادبیاتی آراستهتر سخن بگویند۰ اما صد دریغ که از این راه نرفتهاند و از همان ابتدا عزم را بر جنگ و جدال گذاشته و اندکی و فقط اندکی بر چشم مروت خاک افشاندند۰ برای اطلاع دوست گرامیام عرضکنم که از اوایل دهه ۸۰ که در حسینیه ارشاد مشغول تدریس مثنوی بودم و تا پیش از به قدرت رسیدن آقای رئیسی که همچنان در کتابخانه ملی ادامه داشت؛ با افتخار تمام کلاسهایم بی مزد و منت بوده و بر خلاف ادعای جناب محدثی هرگز به فکر کاسبی و فروش از این راه نبودم
🍃از خیال تلخ خود منگر به من
بر محبان از چه داری سوء ظن
این خیال و ظن بد شد چون پدید
صد هزاران یار را از هم برید 🍃
اگر مراد ایشان کلاسهاییاست که در چند هفته اخیر در مؤسسه خانه آشنا اجرا شده؛ بهتر بود از مدیران آنجا در مورد هزینه کلاسها میپرسیدند و سپس ماشین تهمتزنی خود را بهراه میانداختند ۰
🔹۲-مدت زیادی است که سعی میکنم با موضوعات گوناگون حتی متون دینی و معنوی به صورتِ گزینشی روبرو شوم و نگاه تلخ مطلقسازی و حذف کامل و یا تایید بیچون و چرا را از خود دورکنم. بههمین منظور به افرادی چون ارسطو علاقمندم حتی اگر نگاه زن ستیزانه او را برنتابم؛ کانت را میستایم و با دانش ناچیزم از او بهرهمند میشوم با اینکه گفته میشود کانت رگههایی از نژادپرستی داشته؛ به آیین بودا سخت علاقمندم در حالیکه نگاه تحقیرآمیز آنان به زنان را نمیپسندم ۰ در یک کلام سعی میکنم در این فرصت کوتاه عمر بجای چشم دوختن بهجنبههای تاریک هرچیز و پراکندن نفرت و بدبینی؛ پندی و درسی از اندیشهها بیاموزم و حُسن ایدههای گوناگون را بهبهانه ضعفی که ممکناست داشتهباشند تکهپاره نکنم۰ ابیاتی که مولانا در ستایش زن سروده بیشک از نادرترین اندیشههای حرمت نهادن بهشخصیت زنان است؛ هر چند ممکن است نقدهایی هم متوجه مولانا باشد همانند همه متفکران نامآور جهان ۰ تردیدی ندارم که دکتر محدثی از روشنفکران دردمند این جامعه هست اما کاش بجای یکسره کردن حساب بنده و مولانا با انصاف بیشتری نقدهای خود را مطرح میکردند و بهدلیل توهم و شتابی که در آن گرفتار شدهاند؛ با یک حرکت انقلابی نسخه مولانا را بهطور مطلق نمیپیچیدند وافکار بلند مولانا را با پیشفرضهای سستخود؛ مورد بیمهری قرارنمیدادند ۰
#نشانرادنبالکنید