این جا کسی است پنهان دامان من گرفته
خود را سپس کشیده پیشان من گرفته
این جا کسی است پنهان چون جان و خوشتر از جان
باغی به من نموده ایوان من گرفته
این جا کسی است پنهان همچون خیال در دل
اما فروغ رویش ارکان من گرفته
این جا کسی است پنهان مانند قند در نی
شیرین شکرفروشی دکان من گرفته
جادو و چشم بندی چشم کسش نبیند
سوداگری است موزون میزان من گرفته
چون گلشکر من و او در همدگر سرشته
من خوی او گرفته او آن من گرفته
در چشم من نیاید خوبان جمله عالم
بنگر خیال خوبش مژگان من گرفته
من خسته گرد عالم درمان ز کس ندیدم
تا درد عشق دیدم درمان من گرفته
تو نیز دل کبابی درمان ز درد یابی
گر گرد درد گردی فرمان من گرفته
در بحر ناامیدی از خود طمع بریدی
زین بحر سر برآری مرجان من گرفته
بشکن طلسم صورت بگشای چشم سیرت
تا شرق و غرب بینی سلطان من گرفته
ساقی غیب بینی پیدا سلام کرده
پیمانه جام کرده پیمان من گرفته
من دامنش کشیده کای نوح روح دیده
از گریه عالمی بین طوفان من گرفته
تو تاج ما وآنگه سرهای ما شکسته
تو یار غار وآنگه یاران من گرفته
گوید ز گریه بگذر زان سوی گریه بنگر
عشاق روح گشته ریحان من گرفته
یاران دل شکسته بر صدر دل نشسته
مستان و میپرستان میدان من گرفته
همچو سگان تازی میکن شکار خامش
نی چون سگان عوعو کهدان من گرفته
تبریز شمس دین را بر چرخ جان ببینی
اشراق نور رویش کیهان من گرفته
مولانا
خود را سپس کشیده پیشان من گرفته
این جا کسی است پنهان چون جان و خوشتر از جان
باغی به من نموده ایوان من گرفته
این جا کسی است پنهان همچون خیال در دل
اما فروغ رویش ارکان من گرفته
این جا کسی است پنهان مانند قند در نی
شیرین شکرفروشی دکان من گرفته
جادو و چشم بندی چشم کسش نبیند
سوداگری است موزون میزان من گرفته
چون گلشکر من و او در همدگر سرشته
من خوی او گرفته او آن من گرفته
در چشم من نیاید خوبان جمله عالم
بنگر خیال خوبش مژگان من گرفته
من خسته گرد عالم درمان ز کس ندیدم
تا درد عشق دیدم درمان من گرفته
تو نیز دل کبابی درمان ز درد یابی
گر گرد درد گردی فرمان من گرفته
در بحر ناامیدی از خود طمع بریدی
زین بحر سر برآری مرجان من گرفته
بشکن طلسم صورت بگشای چشم سیرت
تا شرق و غرب بینی سلطان من گرفته
ساقی غیب بینی پیدا سلام کرده
پیمانه جام کرده پیمان من گرفته
من دامنش کشیده کای نوح روح دیده
از گریه عالمی بین طوفان من گرفته
تو تاج ما وآنگه سرهای ما شکسته
تو یار غار وآنگه یاران من گرفته
گوید ز گریه بگذر زان سوی گریه بنگر
عشاق روح گشته ریحان من گرفته
یاران دل شکسته بر صدر دل نشسته
مستان و میپرستان میدان من گرفته
همچو سگان تازی میکن شکار خامش
نی چون سگان عوعو کهدان من گرفته
تبریز شمس دین را بر چرخ جان ببینی
اشراق نور رویش کیهان من گرفته
مولانا
Forwarded from سخنرانیها
pargar.مقایسهی فقه شیعه و سنی
@sokhanranihaa
Forwarded from شعرگرافی
Jahan Az Dide Albert Einstein
@sheergraphy
Forwarded from عبدالكريم سروش
Forwarded from عبدالكريم سروش
#دیدگاه (2) : سه نوع دینداری
صورتبندی سروش از #پلورالیسمدینی مبتنی بر دو رویکرد است.
در رویکرد اول، دینداری را به سه سنخ تقسیم میکند:
🔹دینداری معیشتاندیش
🔹دینداری حقیقتاندیش
🔹 دینداری تجربتاندیش
🔷دینداری #معیشتاندیش :
وی دینداری معیشتاندیش را دینداری جمهور دینداران میداند و میگوید آنها دین را دوست دارند، چرا که دین هم دنیا و هم آخرت آنها را آباد میکند.
مطابق گفته بعضی از روحانیان، برای داشتن زندگی خوب در دنیا و آخرت غیر از دین به چیز دیگری نیاز نیست.
وی دغدغه اصلی در این دینداری #تقلیدی را «سود و منفعت» میداند و معتقد است در این نوع دینداران، دین مانند ملیت است و همانطور که کسی بلژیکی یا هلندی زاده میشود، #مسلمان یا مسیحی به دنیا میآید و همان طور که کسی گرایشی به تغییر ملیت خود ندارد، تمایلی هم به تغییر دینش ندارد.
🔷 دینداری #معرفتاندیش :
سروش نوع دیگر دینداری را دینداری معرفتاندیشانه یا دینداری متکلمانه نامیده است و دغدغه اصلی در این دینداری را صدق و کذب میداند.
او معتقد است دین در اینجا به مثابه حقیقت در نظر گرفته میشود.
سروش گفته است در این نوع دینداری تحقیقی، صدق و کذب دغدغه اصلی است و همین دغدغه و محوریت داشتن تعقل، راه را بر پلورالیسم دینی هموار میکند.
به اعتقاد وی، متکلمان و فیلسوفان ایران پلورالیست بودند، به این معنا که به استقبال ایدههای جدید از منابع معرفتی مختلف میرفتند و دغدغه سازگاری آنها را با هم داشتند.
وی #غزالی را بعنوان دیندار معرفتاندیش میشناسد که با شک و تردید به سراغ هر آموزهای میرفت و #شکاکیت بخشی از بازی عقلانی است.
🔷 دینداری #تجربتاندیش :
او نوع سوم دینورزی، که در همه ادیان از جمله مسیحیت هم هست را دینورزی تجربتاندیشانه یا #عارفانه یا پیامبرانه میداند و میگوید در این دینداری، پیروان که همان عارفان هستند در اذواق و تجارب باطنی با پیامبر شریک میشوند.
آنان دینورزی خود را از حقوق و #فقه شروع نمیکنند. آنان با تجارب باطنی آغاز میکنند و حول این تجارب، لایهای از فقه و اخلاق میتنند.
در حالی که دینداران معیشتاندیش، دین ورزی خود را از قشر و لایه بیرونی دین آغاز میکنند.
وی دینداری تجربتاندیش را «به معنای دقیق کلمه»، مستعد پلورالیسم میداند.
باید توجه داشت که اصطلاح تجربه دینی در قاموس #دکترسروش تنها شامل تجربیات عارفانه و شهودی از دین است و نه هر نوع تجربهای.
@schoolofrumi
صورتبندی سروش از #پلورالیسمدینی مبتنی بر دو رویکرد است.
در رویکرد اول، دینداری را به سه سنخ تقسیم میکند:
🔹دینداری معیشتاندیش
🔹دینداری حقیقتاندیش
🔹 دینداری تجربتاندیش
🔷دینداری #معیشتاندیش :
وی دینداری معیشتاندیش را دینداری جمهور دینداران میداند و میگوید آنها دین را دوست دارند، چرا که دین هم دنیا و هم آخرت آنها را آباد میکند.
مطابق گفته بعضی از روحانیان، برای داشتن زندگی خوب در دنیا و آخرت غیر از دین به چیز دیگری نیاز نیست.
وی دغدغه اصلی در این دینداری #تقلیدی را «سود و منفعت» میداند و معتقد است در این نوع دینداران، دین مانند ملیت است و همانطور که کسی بلژیکی یا هلندی زاده میشود، #مسلمان یا مسیحی به دنیا میآید و همان طور که کسی گرایشی به تغییر ملیت خود ندارد، تمایلی هم به تغییر دینش ندارد.
🔷 دینداری #معرفتاندیش :
سروش نوع دیگر دینداری را دینداری معرفتاندیشانه یا دینداری متکلمانه نامیده است و دغدغه اصلی در این دینداری را صدق و کذب میداند.
او معتقد است دین در اینجا به مثابه حقیقت در نظر گرفته میشود.
سروش گفته است در این نوع دینداری تحقیقی، صدق و کذب دغدغه اصلی است و همین دغدغه و محوریت داشتن تعقل، راه را بر پلورالیسم دینی هموار میکند.
به اعتقاد وی، متکلمان و فیلسوفان ایران پلورالیست بودند، به این معنا که به استقبال ایدههای جدید از منابع معرفتی مختلف میرفتند و دغدغه سازگاری آنها را با هم داشتند.
وی #غزالی را بعنوان دیندار معرفتاندیش میشناسد که با شک و تردید به سراغ هر آموزهای میرفت و #شکاکیت بخشی از بازی عقلانی است.
🔷 دینداری #تجربتاندیش :
او نوع سوم دینورزی، که در همه ادیان از جمله مسیحیت هم هست را دینورزی تجربتاندیشانه یا #عارفانه یا پیامبرانه میداند و میگوید در این دینداری، پیروان که همان عارفان هستند در اذواق و تجارب باطنی با پیامبر شریک میشوند.
آنان دینورزی خود را از حقوق و #فقه شروع نمیکنند. آنان با تجارب باطنی آغاز میکنند و حول این تجارب، لایهای از فقه و اخلاق میتنند.
در حالی که دینداران معیشتاندیش، دین ورزی خود را از قشر و لایه بیرونی دین آغاز میکنند.
وی دینداری تجربتاندیش را «به معنای دقیق کلمه»، مستعد پلورالیسم میداند.
باید توجه داشت که اصطلاح تجربه دینی در قاموس #دکترسروش تنها شامل تجربیات عارفانه و شهودی از دین است و نه هر نوع تجربهای.
@schoolofrumi
Forwarded from عبدالكريم سروش
در بهار نمادهای بسیاری هست که عارفان را به تأمل وامیدارد
خندیدن گل،
صفایی که در صبح هست،
لطافت و پاکی که در باران و دریا هست،
عطری که در گل هست،
گره گشایی که در نسیم هست،
اینها همه برای عارفان تأمل انگیز بوده اند و از هر یک از اینها درسی گرفته اند و به ما هم درسی آموخته اند.
بهار را باید خنده طبیعت دانست و بالاتر از او خند خداوند دانست و این لبخند خداوند بالاترین هدیه ای است که هنگام عید به آدمیان عرضه می شود و بالاترین مبارکباد و خجسته باشی است که خداوند به عالمیان می گوید.
من همیشه با خود فکر می کردم که خندیدن برای عارفان چه معناها داشته دارد و در آثار عرفانی خودمان یافتم که دست کم برای خنده دو معنای مهم قائل اند:
یکی خنده ای که از سر تمسخر است و دیگری خنده ای که عین شکفتن و جود است.
مولوی این هر دو معنای از خنده را در آثار خود به کار گرفته است. یکی وقتی که می گوید:
"گل خندان که نخندد چه کند؟"
در آنجا اشاره دارد به اینکه وجود گل عین حندیدن است، عین گشادگی است، عین شکفتن است و در جای دیگر وقتی می گوید که:
مست و خندان ز خرابات خدا می آیی
بر شر و خیر جهان همچو شرر می خندی
همچو گل ناف تو بر خنده بریده است خدا
لیک امروز مها نوع دگر می خندی
خنده آتش بر بد و نیک جهان، بر خشک و تر جهان، خنده تمسخر است.
اما خنده گل انفتاح است. خنده ای است که حکایت از گشوده شدن افق تازه ای می کند. علی الخصوص که خنده گل همواره با پخش عطر همراه است و عطر و بوی خوش نشانی از جان دارد، و متعلق به عالم ارواح است، و نسیم که حامل بوی خوش است، پیک ارواح هم هست، و بوی خوش همیشه مقدمه روی خوش است و سالک ابتدا فریفته بو می شود تا آخرالامر به دیدن رو برسد و کمترین مرتبه وصال شنیدن بو و بالاترین مرتبه آن مست شدن از نگاه در چشم و روی محبوب است:
من و باد صبا مسکین دو سرگردان بی حاصل
من از افسون چشمت مست و او از بوی گیسویت...
"غم عاشقی و خنده معشوقی"
@SchoolofRumi
خندیدن گل،
صفایی که در صبح هست،
لطافت و پاکی که در باران و دریا هست،
عطری که در گل هست،
گره گشایی که در نسیم هست،
اینها همه برای عارفان تأمل انگیز بوده اند و از هر یک از اینها درسی گرفته اند و به ما هم درسی آموخته اند.
بهار را باید خنده طبیعت دانست و بالاتر از او خند خداوند دانست و این لبخند خداوند بالاترین هدیه ای است که هنگام عید به آدمیان عرضه می شود و بالاترین مبارکباد و خجسته باشی است که خداوند به عالمیان می گوید.
من همیشه با خود فکر می کردم که خندیدن برای عارفان چه معناها داشته دارد و در آثار عرفانی خودمان یافتم که دست کم برای خنده دو معنای مهم قائل اند:
یکی خنده ای که از سر تمسخر است و دیگری خنده ای که عین شکفتن و جود است.
مولوی این هر دو معنای از خنده را در آثار خود به کار گرفته است. یکی وقتی که می گوید:
"گل خندان که نخندد چه کند؟"
در آنجا اشاره دارد به اینکه وجود گل عین حندیدن است، عین گشادگی است، عین شکفتن است و در جای دیگر وقتی می گوید که:
مست و خندان ز خرابات خدا می آیی
بر شر و خیر جهان همچو شرر می خندی
همچو گل ناف تو بر خنده بریده است خدا
لیک امروز مها نوع دگر می خندی
خنده آتش بر بد و نیک جهان، بر خشک و تر جهان، خنده تمسخر است.
اما خنده گل انفتاح است. خنده ای است که حکایت از گشوده شدن افق تازه ای می کند. علی الخصوص که خنده گل همواره با پخش عطر همراه است و عطر و بوی خوش نشانی از جان دارد، و متعلق به عالم ارواح است، و نسیم که حامل بوی خوش است، پیک ارواح هم هست، و بوی خوش همیشه مقدمه روی خوش است و سالک ابتدا فریفته بو می شود تا آخرالامر به دیدن رو برسد و کمترین مرتبه وصال شنیدن بو و بالاترین مرتبه آن مست شدن از نگاه در چشم و روی محبوب است:
من و باد صبا مسکین دو سرگردان بی حاصل
من از افسون چشمت مست و او از بوی گیسویت...
"غم عاشقی و خنده معشوقی"
@SchoolofRumi
خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست/
ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار/
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست
پیوند عمر بسته به موییست هوش دار/
غمخوار خویش باش غم روزگار چیست
فرا رسیدن سال 1395 شمسی را به همۀ دوستان و عزیزان تبریک می گویم.
هفته های اخیر، پایان خوشی را برای سال 1394 رقم زد: احراز نتایجِ بسیار امیدوارکننده در انتخابات مجلس، خصوصا پیروزی قاطع فهرستِ «امید» در دو انتخابات مجلس شورا و مجلس خبرگانِ تهران، آزادی دوست عزیزم سراج میردامادی، سعید مدنی و برخی دیگر از زندانیان سیاسی. امیدوارم دور دوم انتخابات در اردیبهشت ماه به نیکی برگزار گردد و مجلسی همراه با دولت « تدبیر و امید» در خرداد ماه سال آتی کار خود را آغاز کند....
« از بخت شکر دارم و از روزگار هم». در سال 94 شمسی، چاپ نخست « فلسفۀ لاجوردی سپهری» منتشر شد، همچنین چاپ دوم « در سپهر سپهری» ام. علاوه بر این، از سلسله ادوار بازخوانیِ آثار اندیشمندان معاصر، دوره های «شبستری شناسی» و « بازرگان شناسی» را به ترتیب در 16 جلسه و 15 جلسه به اتمام رساندم ( فایل های صوتی این جلسات اکنون روی سایتم در دسترس است). به امید حق، پس از اتمام تعطیلات نوروز، دورۀ « ملکیان شناسی» را از فروردین 95 آغاز می کنم.
اگر تدبیر موافق با تقدیر بیفتد، در سال 95 شمسی ، سه کتاب از من منتشر می شود: « در باب فلسفۀ تحلیلی: با محوریت ویتگنشتاین» که حاوی 29 جستاردربارۀ فلسفه تحلیلی و فلسفۀ ویتگنشتاین است که در 8 سال اخیرمنتشر کرده ام ؛ « زمزمۀ بیکرانی: پیام عرفان برای زمانۀ ما» و «ورق روشن وقت: جستارهایی در روشنفکری، دین، فلسفه و هنر».
امسال ششمین بهار پیاپی است که تهران نیستم و حال و هوای شب عید را نمی بینم و تجربه نمی کنم. امیدوارم امور به نحوی پیش رود که فروردین سال آینده، تهران دور سفرۀ هفت سین بنشینم و دعای تحویل سال را زیر لب زمزمه کنم....
با مهر 🌹🌹
ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار/
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست
پیوند عمر بسته به موییست هوش دار/
غمخوار خویش باش غم روزگار چیست
فرا رسیدن سال 1395 شمسی را به همۀ دوستان و عزیزان تبریک می گویم.
هفته های اخیر، پایان خوشی را برای سال 1394 رقم زد: احراز نتایجِ بسیار امیدوارکننده در انتخابات مجلس، خصوصا پیروزی قاطع فهرستِ «امید» در دو انتخابات مجلس شورا و مجلس خبرگانِ تهران، آزادی دوست عزیزم سراج میردامادی، سعید مدنی و برخی دیگر از زندانیان سیاسی. امیدوارم دور دوم انتخابات در اردیبهشت ماه به نیکی برگزار گردد و مجلسی همراه با دولت « تدبیر و امید» در خرداد ماه سال آتی کار خود را آغاز کند....
« از بخت شکر دارم و از روزگار هم». در سال 94 شمسی، چاپ نخست « فلسفۀ لاجوردی سپهری» منتشر شد، همچنین چاپ دوم « در سپهر سپهری» ام. علاوه بر این، از سلسله ادوار بازخوانیِ آثار اندیشمندان معاصر، دوره های «شبستری شناسی» و « بازرگان شناسی» را به ترتیب در 16 جلسه و 15 جلسه به اتمام رساندم ( فایل های صوتی این جلسات اکنون روی سایتم در دسترس است). به امید حق، پس از اتمام تعطیلات نوروز، دورۀ « ملکیان شناسی» را از فروردین 95 آغاز می کنم.
اگر تدبیر موافق با تقدیر بیفتد، در سال 95 شمسی ، سه کتاب از من منتشر می شود: « در باب فلسفۀ تحلیلی: با محوریت ویتگنشتاین» که حاوی 29 جستاردربارۀ فلسفه تحلیلی و فلسفۀ ویتگنشتاین است که در 8 سال اخیرمنتشر کرده ام ؛ « زمزمۀ بیکرانی: پیام عرفان برای زمانۀ ما» و «ورق روشن وقت: جستارهایی در روشنفکری، دین، فلسفه و هنر».
امسال ششمین بهار پیاپی است که تهران نیستم و حال و هوای شب عید را نمی بینم و تجربه نمی کنم. امیدوارم امور به نحوی پیش رود که فروردین سال آینده، تهران دور سفرۀ هفت سین بنشینم و دعای تحویل سال را زیر لب زمزمه کنم....
با مهر 🌹🌹
Forwarded from مصطفی ملکیان
🎋🌳🌲 20 عامل عقب ماندگی ایرانیان
آن بخش از مسائل فرهنگي كه به نگرشهاي ايرانيان مربوط ميشود، تحت بيست عامل، قابل احصا یا شمارش است. استدلالهاي من هم بر اين مطالب بيشتر دروننگرانه است. يعني مخاطب بايد به درون خودش مراجعه كند و ببيند كه در خودش چنين حالتي وجود دارد و اگر وجود دارد ميتوان گفت سخن روي صواب دارد.
🍀1- پيشداوري
اولين خصوصيتي كه در ما وجود دارد، پيشداوريهاي فراوان نسبت به بسياري از امور است. اگر هر كدام از ما به درون خودمان رجوع كنيم پيشداوريهاي فراوان ميبينيم. اين پيشداوريها در كنش و واكنشهاي اجتماعي ما تأثيرات منفي زيادي دارد. معمولا وقتي گفته ميشود پيشداوري، بيشتر پيشداوري منفي محل نظر است وليآثار مخرب پيشداوري منحصر به پيشداوري منفي نيست. پيشداوريهاي مثبت هم آثار مخرب خود را دارد. از جمله خوشبينيهاي نابهجا كه نسبت به برخي افراد و قشرها و لايههاي اجتماعي داريم.
🍀2- جزميت و جمود
نوعي جزميت (دگماتيسم) و جمود در ما ريشه كرده است. من اصلا تحقيقات روانشناختي و تحقيقات تاريخي در اينباره ندارم كه چرا ملت ايران تا اين حد اهل جزم و جمود است.
يعني واقعيت آن براي من محل انكار نيست اگرچه تبيينش براي من امكانپذير نيست. آنچه كه در ما وجود دارد كه از آن به جزم و جمود تعبير ميشود اين است كه باور ما يك ضميمهاي دارد. يعني ممكن است كه ما معتقد باشيم كه فلان گزاره درست است اين سالم است اما اگر معتقد باشيم كه فلان گزاره محال است كه درست نباشد. اين محال است انسان را تبديل به انسان دگمي ميكند.
🍀3- خرافهپرستي
ويژگي ديگر ما خرافهپرستي است هم خرافه در بافت ديني و مذهبي و هم در بافتهاي غير ديني و مذهبي، خرافه در بافت مذهبي يعني چيزي كه در دين نبوده و در آن وارد شده است.
اما مهمتر اين است كه به معناي سكولار آن هم خرافهپرست هستيم. خرافي به معناي باور آوردن به عقايدي كه هيچ شاهدي به سود آن وجود ندارد ولي ما همچنان آن عقايد را در كف داريم.
اين سه مساله نخست را ميتوان سه فرزند استدلال ناگرايي ما دانست. هر كه اهل استدلال نباشد اهل اين سه ویژگی است بنابراين راهحل درمان اين سه تقويت روحيه استدلالگرايي است.
🍀4- بهادادن به داوريهاي ديگران نسبت به خود
ما به ندرت در مني كه از خودمان تصور داريم زندگي ميكنيم و هميشه توجهمان به مني است كه ديگران از ما تصور دارند و هميشه ترازوي ما در بيرون ماست. اين بهادادن به داوريهاي ديگران علتالعلل يكسري مشكلات فرهنگي جامعه ماست.
🍀5- همرنگي با جماعت
نكته پنجم ناشي از نكته چهارم است به اين معنا كه ما هيچوقت در برابر جمهوري كه با آن سروكار داريم نتوانستهايم سخن بگوييم كه در مقابله با آن است و هميشه همرنگ شدن با جماعت براي ما مهم است.
🍀6- تلقينپذيري
تلقين يعني رايي را بيان كردن و آراي مخالف را بيان نكردن و مخاطب را در معرض همين راي قرار دادن. هر وقت شما در برابر هر عقيدهاي نظر مخالفان آن را هم خواستيد نشان ميدهد كه تلقينپذير نيستيد. تلقينپذيري يعني قبول تكآوايي.
🍀7- القاپذيري
القاپذيري به لحاظ روانشناختي با تلقينپذيري متفاوت است. در القا يك راي آنقدر تكرار ميشود تا تكرار جاي دليل را بگيرد. اگر من گفتم فلان گزاره صحيح است شما از من انتظار دليل داريد اما من به جاي اينكه دليل بياورم 200 بار فلان گزاره را تكرار ميكنم و كمكم ما فكر ميكنيم كه تكرار مدعا جاي دليل را ميگيرد. يعني به جاي اقامه دليل خود مدعا تكرار ميشود و اين هنري است كه در پروپگاندا يا آوازهگري وجود دارد.
🍀8- تقليد
منظور من از تقليد نه آنست كه در فقه گفته ميشود. مراد تقليد به معناي روانشناختي آن است. يعني اينكه من آگاهانه يا ناآگاهانه تحت الگوي شخصي باشم.
يعني من خودم را مانند تو ميكنم و به تو تشبه ميجويم و تقليد، يعني من تو را الگو گرفتهام. آنچه كه در عرفان گفته ميشود كه تشبه به خدا بجوييد اگر اين كار را با انسانها انجام داديم تعبير به تقليد ميشود و اين تقليد هم در اديان و مذاهب و عرفان مورد توبيخ است.
🍀9- تعبد
تعبد يعني سخني را پذيرفتن صرفا به اين دليل كه فلان شخص آن را گفته است. يعني اينكه اگر صورت استدلالي من ذهن من را آزار ندهد كه فلان گزاره صحيح است چون فلان شخص گفته است فلان گزاره صحيح است من اهل تعبدم.
آن بخش از مسائل فرهنگي كه به نگرشهاي ايرانيان مربوط ميشود، تحت بيست عامل، قابل احصا یا شمارش است. استدلالهاي من هم بر اين مطالب بيشتر دروننگرانه است. يعني مخاطب بايد به درون خودش مراجعه كند و ببيند كه در خودش چنين حالتي وجود دارد و اگر وجود دارد ميتوان گفت سخن روي صواب دارد.
🍀1- پيشداوري
اولين خصوصيتي كه در ما وجود دارد، پيشداوريهاي فراوان نسبت به بسياري از امور است. اگر هر كدام از ما به درون خودمان رجوع كنيم پيشداوريهاي فراوان ميبينيم. اين پيشداوريها در كنش و واكنشهاي اجتماعي ما تأثيرات منفي زيادي دارد. معمولا وقتي گفته ميشود پيشداوري، بيشتر پيشداوري منفي محل نظر است وليآثار مخرب پيشداوري منحصر به پيشداوري منفي نيست. پيشداوريهاي مثبت هم آثار مخرب خود را دارد. از جمله خوشبينيهاي نابهجا كه نسبت به برخي افراد و قشرها و لايههاي اجتماعي داريم.
🍀2- جزميت و جمود
نوعي جزميت (دگماتيسم) و جمود در ما ريشه كرده است. من اصلا تحقيقات روانشناختي و تحقيقات تاريخي در اينباره ندارم كه چرا ملت ايران تا اين حد اهل جزم و جمود است.
يعني واقعيت آن براي من محل انكار نيست اگرچه تبيينش براي من امكانپذير نيست. آنچه كه در ما وجود دارد كه از آن به جزم و جمود تعبير ميشود اين است كه باور ما يك ضميمهاي دارد. يعني ممكن است كه ما معتقد باشيم كه فلان گزاره درست است اين سالم است اما اگر معتقد باشيم كه فلان گزاره محال است كه درست نباشد. اين محال است انسان را تبديل به انسان دگمي ميكند.
🍀3- خرافهپرستي
ويژگي ديگر ما خرافهپرستي است هم خرافه در بافت ديني و مذهبي و هم در بافتهاي غير ديني و مذهبي، خرافه در بافت مذهبي يعني چيزي كه در دين نبوده و در آن وارد شده است.
اما مهمتر اين است كه به معناي سكولار آن هم خرافهپرست هستيم. خرافي به معناي باور آوردن به عقايدي كه هيچ شاهدي به سود آن وجود ندارد ولي ما همچنان آن عقايد را در كف داريم.
اين سه مساله نخست را ميتوان سه فرزند استدلال ناگرايي ما دانست. هر كه اهل استدلال نباشد اهل اين سه ویژگی است بنابراين راهحل درمان اين سه تقويت روحيه استدلالگرايي است.
🍀4- بهادادن به داوريهاي ديگران نسبت به خود
ما به ندرت در مني كه از خودمان تصور داريم زندگي ميكنيم و هميشه توجهمان به مني است كه ديگران از ما تصور دارند و هميشه ترازوي ما در بيرون ماست. اين بهادادن به داوريهاي ديگران علتالعلل يكسري مشكلات فرهنگي جامعه ماست.
🍀5- همرنگي با جماعت
نكته پنجم ناشي از نكته چهارم است به اين معنا كه ما هيچوقت در برابر جمهوري كه با آن سروكار داريم نتوانستهايم سخن بگوييم كه در مقابله با آن است و هميشه همرنگ شدن با جماعت براي ما مهم است.
🍀6- تلقينپذيري
تلقين يعني رايي را بيان كردن و آراي مخالف را بيان نكردن و مخاطب را در معرض همين راي قرار دادن. هر وقت شما در برابر هر عقيدهاي نظر مخالفان آن را هم خواستيد نشان ميدهد كه تلقينپذير نيستيد. تلقينپذيري يعني قبول تكآوايي.
🍀7- القاپذيري
القاپذيري به لحاظ روانشناختي با تلقينپذيري متفاوت است. در القا يك راي آنقدر تكرار ميشود تا تكرار جاي دليل را بگيرد. اگر من گفتم فلان گزاره صحيح است شما از من انتظار دليل داريد اما من به جاي اينكه دليل بياورم 200 بار فلان گزاره را تكرار ميكنم و كمكم ما فكر ميكنيم كه تكرار مدعا جاي دليل را ميگيرد. يعني به جاي اقامه دليل خود مدعا تكرار ميشود و اين هنري است كه در پروپگاندا يا آوازهگري وجود دارد.
🍀8- تقليد
منظور من از تقليد نه آنست كه در فقه گفته ميشود. مراد تقليد به معناي روانشناختي آن است. يعني اينكه من آگاهانه يا ناآگاهانه تحت الگوي شخصي باشم.
يعني من خودم را مانند تو ميكنم و به تو تشبه ميجويم و تقليد، يعني من تو را الگو گرفتهام. آنچه كه در عرفان گفته ميشود كه تشبه به خدا بجوييد اگر اين كار را با انسانها انجام داديم تعبير به تقليد ميشود و اين تقليد هم در اديان و مذاهب و عرفان مورد توبيخ است.
🍀9- تعبد
تعبد يعني سخني را پذيرفتن صرفا به اين دليل كه فلان شخص آن را گفته است. يعني اينكه اگر صورت استدلالي من ذهن من را آزار ندهد كه فلان گزاره صحيح است چون فلان شخص گفته است فلان گزاره صحيح است من اهل تعبدم.
Forwarded from مصطفی ملکیان
🍀10- شخصيتپرستي
كمتر مردمي به اندازه ما شخصيتپرستند و شخصيتپرستي جز اين نيست كه شخصيتي خود را بر خود عرضه مي كند و خوبيهايي كه در زندگي اطراف خودمان نميبينيم از سر توهم به او نسبت ميدهيم و او را به دست خودمان بزرگ ميكنيم.
🍀11- تعصب
تعصب هم افق با شخصيتپرستي است. تعصب به معناي چسبيدن به آنچه كه داريم و نگاه نكردن به چيزهاي فراواني كه نداريم. اگر من شيفته آنچه كه دارم شدم و فكر كردم و جاي نداشتهها را هم برايم ميگيرد من نسبت به آن تعصب پيدا كردهام و اينجاست كه من نسبت به كساني كه به آن وفاداري ندارند دو ديدگاه پيدا ميكنم. گروهي خودي ميشوند و گروهي غيرخودي. قرآن خودي و غيرخودي را رد كرده است چرا كه درباره حب و بغض ميگويد وقتي با گروهي دشمنيد، دشمني باعث نشود درباره آنها عدالت و انصاف را فراموش كنيد.
🍀12- اعتقاد به برگزيدگي
هر كدام از ما اگر به خودمان رجوع كنيم ميبينيم به نوعي فكر ميكنيم و به نوعي مورد لطف خدا هستيم. يعني درست است كه ممكن است وضع ما به مو بند باشد اما پاره نميشود و اكثر اهمالها و بيتوجهیها ناشي از همين نكته است. لایپنيس اصطلاحي داشت كه براي موارد ديگري به كار ميبرد. اين اصطلاح هماهنگي پيش بنياد بود به معني اينكه گويا همه امور از پيش حاصل آمده است اما گويا ما اين هماهنگي پيشبنياد را راجع به خودمان قائليم.
🍀13- تجربه نيندوختن از گذشته
پس از اقدامات انساندوستانه افرادي چون ماندلا واسلاوهاول دو جمله كه در باب فرهنگي كردن سياست است را زياد شنيدهايم كه ببخش و فراموش كن يا ببخش و فراموش نكن. اما داستان بر سر اين است كه اگر شما ببخشانيد و فراموش كنيد باز هم از همانجا ضربه ميخوريد. انسانهاي سالم كساني هستند كه در درونشان ميتوانند بزرگترين دشمنان خود را از لحاظ عاطفي ببخشايند، چرا كه از لحاظ عاطفي بايد بخشود اما از لحاظ ذهني نبايد فراموش كرد. اما متاسفانه ما عكس اين عمل ميكنيم،از لحاظ عاطفي نميبخشيم و كينهجويي در ما زنده است اما به لحاظ ذهني فراموش ميكنيم چرا كه حافظه تاريخي ملت ما بسيار كند و تار است.
🍀14- جدي نگرفتن زندگي
سقراط از ما ميخواست كه در عين شوخطبعي زندگي را جدي بگيريم كساني زندگي را جدي ميگيرند كه دو نكته را باور كنند.
1-باور به مستثني نبودن از قوانين حاكم بر جهان.
دليل هر جدي نگرفتن مستثني ندانستن خود از قوانين هستي است.
2-نسبتسنجي در امور
روانشناسان اصطلاحي دارند با اين مضمون كه انسان بايد بتواند وزن امور را نسبت به هم بسنجد. انسانهايي كه زندگي را جدي نميگيرند چيزهاي مهمتر را براي چيزهاي مهم رها ميكنند. فراوانند انسانهايي كه در طول زندگي خطاي تاكتيكي نميكنند اما خطاي استراتژيك عظيم دارند يعني كل زندگي را ميبازند اما در ريزهكاريها وسواس دارند.
🍀15- ديدگاه مبتذل نسبت به كار
ديدگاه كمتر مردمي نسبت به كار تا حد ديدگاه ما نسبت به كار مبتذل است. ما كار را فقط براي درآمد ميخواهيم و بنابراين اگر درآمد را بتوانيم از راه بيكاري هم به دست آوريم از كار استقبال نميكنيم. در واقع ما كار را اجتنابناپذير ميدانيم در حالي كه بايد ديدگاه مولوي را درباره كار داشته باشيم كه معتقد بود كار جوهر انسان است.
🍀16- قائل نبودن به رياضت
رياضت در اين جا نه به معناي آنچه كه مرتاضان انجام ميدهند رياضت به معناي اينكه در زندگي همه چيز را نميتوان داشت، بايد دانست که بايد چيزهايي را فدا كرد تا چيزهاي باارزشتري را به دستآورد. قدماي ما ميگفتند دنيا دار تزاحم است يعني همه محاسن در يكجا قابل جمع نيست به تعبير نيما يوشيج تا چيزها ندهي چيزكي به تو نخواهند داد. در زبانهاي اروپايي قداست از ماده فداكاري است. عارفان مسيحي ميگفتند اينكه فداكاري(Sacrifice) و قداست (Sacried) از يك مادهاند به اين دليل است كه قداست به دست نميآيد مگر به قيمت از دست دادن چيزهاي فراوان.
🍀17- از دست رفتن قوه تميز بين خوشايند و مصلحت
مردمي كه منافع كوتاهمدت را ببينند و قدرت ديدن منافع درازمدت را نداشته باشند در معرض فريبخوردگي هستند. دليل موفقيت سياستهاي پوپوليستي در كشور كه در يك سال اخير هم رواج پيدا كرده، نديدن منافع درازمدت است. وقتي منافع بلندمدت ديده نشود منافع كوتاهمدت تامين ميشود به قيمت نكبت و ادبار درازمدت.
كمتر مردمي به اندازه ما شخصيتپرستند و شخصيتپرستي جز اين نيست كه شخصيتي خود را بر خود عرضه مي كند و خوبيهايي كه در زندگي اطراف خودمان نميبينيم از سر توهم به او نسبت ميدهيم و او را به دست خودمان بزرگ ميكنيم.
🍀11- تعصب
تعصب هم افق با شخصيتپرستي است. تعصب به معناي چسبيدن به آنچه كه داريم و نگاه نكردن به چيزهاي فراواني كه نداريم. اگر من شيفته آنچه كه دارم شدم و فكر كردم و جاي نداشتهها را هم برايم ميگيرد من نسبت به آن تعصب پيدا كردهام و اينجاست كه من نسبت به كساني كه به آن وفاداري ندارند دو ديدگاه پيدا ميكنم. گروهي خودي ميشوند و گروهي غيرخودي. قرآن خودي و غيرخودي را رد كرده است چرا كه درباره حب و بغض ميگويد وقتي با گروهي دشمنيد، دشمني باعث نشود درباره آنها عدالت و انصاف را فراموش كنيد.
🍀12- اعتقاد به برگزيدگي
هر كدام از ما اگر به خودمان رجوع كنيم ميبينيم به نوعي فكر ميكنيم و به نوعي مورد لطف خدا هستيم. يعني درست است كه ممكن است وضع ما به مو بند باشد اما پاره نميشود و اكثر اهمالها و بيتوجهیها ناشي از همين نكته است. لایپنيس اصطلاحي داشت كه براي موارد ديگري به كار ميبرد. اين اصطلاح هماهنگي پيش بنياد بود به معني اينكه گويا همه امور از پيش حاصل آمده است اما گويا ما اين هماهنگي پيشبنياد را راجع به خودمان قائليم.
🍀13- تجربه نيندوختن از گذشته
پس از اقدامات انساندوستانه افرادي چون ماندلا واسلاوهاول دو جمله كه در باب فرهنگي كردن سياست است را زياد شنيدهايم كه ببخش و فراموش كن يا ببخش و فراموش نكن. اما داستان بر سر اين است كه اگر شما ببخشانيد و فراموش كنيد باز هم از همانجا ضربه ميخوريد. انسانهاي سالم كساني هستند كه در درونشان ميتوانند بزرگترين دشمنان خود را از لحاظ عاطفي ببخشايند، چرا كه از لحاظ عاطفي بايد بخشود اما از لحاظ ذهني نبايد فراموش كرد. اما متاسفانه ما عكس اين عمل ميكنيم،از لحاظ عاطفي نميبخشيم و كينهجويي در ما زنده است اما به لحاظ ذهني فراموش ميكنيم چرا كه حافظه تاريخي ملت ما بسيار كند و تار است.
🍀14- جدي نگرفتن زندگي
سقراط از ما ميخواست كه در عين شوخطبعي زندگي را جدي بگيريم كساني زندگي را جدي ميگيرند كه دو نكته را باور كنند.
1-باور به مستثني نبودن از قوانين حاكم بر جهان.
دليل هر جدي نگرفتن مستثني ندانستن خود از قوانين هستي است.
2-نسبتسنجي در امور
روانشناسان اصطلاحي دارند با اين مضمون كه انسان بايد بتواند وزن امور را نسبت به هم بسنجد. انسانهايي كه زندگي را جدي نميگيرند چيزهاي مهمتر را براي چيزهاي مهم رها ميكنند. فراوانند انسانهايي كه در طول زندگي خطاي تاكتيكي نميكنند اما خطاي استراتژيك عظيم دارند يعني كل زندگي را ميبازند اما در ريزهكاريها وسواس دارند.
🍀15- ديدگاه مبتذل نسبت به كار
ديدگاه كمتر مردمي نسبت به كار تا حد ديدگاه ما نسبت به كار مبتذل است. ما كار را فقط براي درآمد ميخواهيم و بنابراين اگر درآمد را بتوانيم از راه بيكاري هم به دست آوريم از كار استقبال نميكنيم. در واقع ما كار را اجتنابناپذير ميدانيم در حالي كه بايد ديدگاه مولوي را درباره كار داشته باشيم كه معتقد بود كار جوهر انسان است.
🍀16- قائل نبودن به رياضت
رياضت در اين جا نه به معناي آنچه كه مرتاضان انجام ميدهند رياضت به معناي اينكه در زندگي همه چيز را نميتوان داشت، بايد دانست که بايد چيزهايي را فدا كرد تا چيزهاي باارزشتري را به دستآورد. قدماي ما ميگفتند دنيا دار تزاحم است يعني همه محاسن در يكجا قابل جمع نيست به تعبير نيما يوشيج تا چيزها ندهي چيزكي به تو نخواهند داد. در زبانهاي اروپايي قداست از ماده فداكاري است. عارفان مسيحي ميگفتند اينكه فداكاري(Sacrifice) و قداست (Sacried) از يك مادهاند به اين دليل است كه قداست به دست نميآيد مگر به قيمت از دست دادن چيزهاي فراوان.
🍀17- از دست رفتن قوه تميز بين خوشايند و مصلحت
مردمي كه منافع كوتاهمدت را ببينند و قدرت ديدن منافع درازمدت را نداشته باشند در معرض فريبخوردگي هستند. دليل موفقيت سياستهاي پوپوليستي در كشور كه در يك سال اخير هم رواج پيدا كرده، نديدن منافع درازمدت است. وقتي منافع بلندمدت ديده نشود منافع كوتاهمدت تامين ميشود به قيمت نكبت و ادبار درازمدت.
Forwarded from مصطفی ملکیان
🍀18- زيادهگويي
ما درست برخلاف آنچه كه در اديان و مذاهب گفته ميشود زيادهگو هستيم و پرحرف ميزنيم. نقل است كه عرفا هم در سكوت تبادل روحي داشتند اما ما ملت پرسخني هستيم و آسانترين كار براي ما حرفزدن است.
🍀19- زبان پريشي
بدتر از پرسخني ما زبانپريشي ما است. زبانپريشي به اين معنا است كه انسان حرف خود را خودش هم متوجه نميشود يعني اگر تحليل روانشناختي در سخنان ما انجام شود اصلا برخي جملات معنا ندارد. سخنان همه مانند شهركهاي سينمايي است كه در زمان فيلم پر از دژ و قلعه است اما وقتي فشار ميدهيم فرو ميريزد. به تعبير ديگر حرفهاي ما پشتوانه ندارد و همه ما از صدر تا ذيل ياوه ميگوييم. و به همين دليل هم به لحاظ ذهني تا اين حد پريشانيم. كساني كه سرگرداني ذهني دارند اول بايد زبان خود را پالايش كنند. يعني بايد حرف را فهميده بزنند و از طرف مقابل هم حرف فهميده بخواهند.
🍀20- ظاهرنگري
ظاهرنگري، به دليل غلبه روحيه فقهي در دين بر كل كارهايمان سايه افكنده است. يعني به جاي آنكه ما به ارزش و انگيزه كار توجه كنيم فريفته ظاهر ميشويم. اين ظاهربينيها ما را براي ظاهرفريبي آماده ميكند.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
در پايان پيشنهادي دارم كه داراي دو نكته است:
اول اينكه در باب هر كدام از موارد مطرحشده فكر كنيم كه درست است يا نه. اگر درست است اول كاري كه بايد كرد اين است كه در شخص خودمان بررسي كنيم.
يعني اينكه اين نكتهها را ذرهبين نكنيم و روي ديگران بگيريم بلكه اول ذرهبين را روي خودمان بگيريم.
دوم اينكه اگر مطالب گفته شده درست است روشنفكران و مصلحان اجتماعي به جاي اينكه هميشه مجيز مردم را بگويند و فكر كنند تمام مشكلات متوجه رژيم سياسي است. بايد از مجيزگويي مردم دست بردارند و به مردم بگوييم: ((چون شما اينگونهايد حاكمان هم آنگونهاند.))
🌴🌱🌿منبع: مجله بازتاب اندیشه شماره 95 در تاریخ 86/10/18
@mostafamalekian
ما درست برخلاف آنچه كه در اديان و مذاهب گفته ميشود زيادهگو هستيم و پرحرف ميزنيم. نقل است كه عرفا هم در سكوت تبادل روحي داشتند اما ما ملت پرسخني هستيم و آسانترين كار براي ما حرفزدن است.
🍀19- زبان پريشي
بدتر از پرسخني ما زبانپريشي ما است. زبانپريشي به اين معنا است كه انسان حرف خود را خودش هم متوجه نميشود يعني اگر تحليل روانشناختي در سخنان ما انجام شود اصلا برخي جملات معنا ندارد. سخنان همه مانند شهركهاي سينمايي است كه در زمان فيلم پر از دژ و قلعه است اما وقتي فشار ميدهيم فرو ميريزد. به تعبير ديگر حرفهاي ما پشتوانه ندارد و همه ما از صدر تا ذيل ياوه ميگوييم. و به همين دليل هم به لحاظ ذهني تا اين حد پريشانيم. كساني كه سرگرداني ذهني دارند اول بايد زبان خود را پالايش كنند. يعني بايد حرف را فهميده بزنند و از طرف مقابل هم حرف فهميده بخواهند.
🍀20- ظاهرنگري
ظاهرنگري، به دليل غلبه روحيه فقهي در دين بر كل كارهايمان سايه افكنده است. يعني به جاي آنكه ما به ارزش و انگيزه كار توجه كنيم فريفته ظاهر ميشويم. اين ظاهربينيها ما را براي ظاهرفريبي آماده ميكند.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
در پايان پيشنهادي دارم كه داراي دو نكته است:
اول اينكه در باب هر كدام از موارد مطرحشده فكر كنيم كه درست است يا نه. اگر درست است اول كاري كه بايد كرد اين است كه در شخص خودمان بررسي كنيم.
يعني اينكه اين نكتهها را ذرهبين نكنيم و روي ديگران بگيريم بلكه اول ذرهبين را روي خودمان بگيريم.
دوم اينكه اگر مطالب گفته شده درست است روشنفكران و مصلحان اجتماعي به جاي اينكه هميشه مجيز مردم را بگويند و فكر كنند تمام مشكلات متوجه رژيم سياسي است. بايد از مجيزگويي مردم دست بردارند و به مردم بگوييم: ((چون شما اينگونهايد حاكمان هم آنگونهاند.))
🌴🌱🌿منبع: مجله بازتاب اندیشه شماره 95 در تاریخ 86/10/18
@mostafamalekian
🔴 تفسیری عافیت طلبانه و نادرست از «انتظار فرج»
🔹«افْضَلُ الْاعْمالِ انْتِظارُ الْفَرَج» یعنی چه؟
🔹بعضی خیال می کنند اینکه افضل اعمال، انتظار فرج است، به این معناست که انتظار داشته باشیم که امام زمان (عجّل اللَّه تعالی فرجه) با عده ای که خواص اصحابشان هستند یعنی سیصد و سیزده نفر و عده ای غیرخواص، ظهور کنند، بعد دشمنان اسلام را از روی زمین بردارند، امنیت و رفاه و آزادی کامل را برقرار کنند، آن وقت به ما بگویند بفرمایید! ما انتظار چنین فرجی را داریم و می گوییم افضل اعمال هم انتظار فرج است! یعنی بگیر و ببند، بده به دست من پهلوان!
🔹نه، انتظار فرج داشتن یعنی انتظار در رکاب امام بودن و جنگیدن و احیاناً شهید شدن، یعنی آرزوی واقعی و حقیقی مجاهد بودن در راه حق، نه آرزوی اینکه تو برو کارها را انجام بده، بعد که همه کارها انجام شد و نوبت استفاده و بهره گیری شد آن وقت من می آیم!
📙 استاد مطهری، آزادی معنوی، ص173.
#گزیده_کتاب
🔹«افْضَلُ الْاعْمالِ انْتِظارُ الْفَرَج» یعنی چه؟
🔹بعضی خیال می کنند اینکه افضل اعمال، انتظار فرج است، به این معناست که انتظار داشته باشیم که امام زمان (عجّل اللَّه تعالی فرجه) با عده ای که خواص اصحابشان هستند یعنی سیصد و سیزده نفر و عده ای غیرخواص، ظهور کنند، بعد دشمنان اسلام را از روی زمین بردارند، امنیت و رفاه و آزادی کامل را برقرار کنند، آن وقت به ما بگویند بفرمایید! ما انتظار چنین فرجی را داریم و می گوییم افضل اعمال هم انتظار فرج است! یعنی بگیر و ببند، بده به دست من پهلوان!
🔹نه، انتظار فرج داشتن یعنی انتظار در رکاب امام بودن و جنگیدن و احیاناً شهید شدن، یعنی آرزوی واقعی و حقیقی مجاهد بودن در راه حق، نه آرزوی اینکه تو برو کارها را انجام بده، بعد که همه کارها انجام شد و نوبت استفاده و بهره گیری شد آن وقت من می آیم!
📙 استاد مطهری، آزادی معنوی، ص173.
#گزیده_کتاب
🔴زندگی منتظران حقیقی
محمدرضا حکیمی:
در حدیث علىّ بن مهزیار اهوازى آمده است که امام مهدى منتظر(عج) تکاثر و داشتن مال فراوان را نکوهش کرده، و تکاثرطلبى و بیخبرى از محرومان را موجب دور ماندن از حضرت او دانسته است.
در جواب کلام ابن مهزیار که گفته بود: «اى آقاى من! تاکنون کسى را نیافته ام که مرا به نزد شما راهنمایى کند»
حضرت فرمود:
«لم تجد أحدا یدلّک؟ لا، و لکنّکم کثّرتم الأموال، و تحیّرتم على الضّعفاء، و قطعتم الرّحم الّذی بینکم ، فأیّ عذر لکم؟
"کسى را نیافتى که تو را (به نزد من) راهنمایى کند؟! … نه (این چنین نیست)، لیکن شما اموالى فراوان انباشتید، و ضعفاى مؤمنین را در حیرت افکندید (که راه چاره ندانند و از دین و پشتیبانى دین از آنان ناامید گردند)، و پیوند رحمى که در میان خود داشتید قطع کردید، دیگر (و در این صورت)، چه عذرى براى شما خواهد ماند؟"
#الحیات_ج6_ص693
محمدرضا حکیمی:
در حدیث علىّ بن مهزیار اهوازى آمده است که امام مهدى منتظر(عج) تکاثر و داشتن مال فراوان را نکوهش کرده، و تکاثرطلبى و بیخبرى از محرومان را موجب دور ماندن از حضرت او دانسته است.
در جواب کلام ابن مهزیار که گفته بود: «اى آقاى من! تاکنون کسى را نیافته ام که مرا به نزد شما راهنمایى کند»
حضرت فرمود:
«لم تجد أحدا یدلّک؟ لا، و لکنّکم کثّرتم الأموال، و تحیّرتم على الضّعفاء، و قطعتم الرّحم الّذی بینکم ، فأیّ عذر لکم؟
"کسى را نیافتى که تو را (به نزد من) راهنمایى کند؟! … نه (این چنین نیست)، لیکن شما اموالى فراوان انباشتید، و ضعفاى مؤمنین را در حیرت افکندید (که راه چاره ندانند و از دین و پشتیبانى دین از آنان ناامید گردند)، و پیوند رحمى که در میان خود داشتید قطع کردید، دیگر (و در این صورت)، چه عذرى براى شما خواهد ماند؟"
#الحیات_ج6_ص693
Forwarded from Nazanin Nobakht
مثنوی معنوی-دفتر دوم-15بهمن94
دکتر ناصر مهدوی
Forwarded from کانون نشان
به نام خدا و با سلام به همه اعضای فرهیخته گروه
برنامه گروه و توصیه ها از این قرار است:
1. نظر به این که اعضاء از مباحث متفرقه ناخشنود هستند، فقط ساعت 9-11عصر هر جمعه مباحثه صورت می گیرد و در دیگر اوقات گروه تعطیل است.
2. دوستان لطفاً در غیر از این دو ساعت، هیچ مطلبی را به این گروه ارسال نفرمایند؛ مگر آنچه که مربوط به موضوع بحث هفته باشد. به این ترتیب، تقاضا می شود، تبریک ها و تسلیت ها و اطلاع رسانی های عمومی و هر مطلب بی ربط به موضوع جلسه هفتگی را به گروه ارسال نفرمایید.
3. این گروه یک مدیر به نام سرکار خانم زهرا ابراهیمی دارد که جهت تبادل نظر جهت مدیریت بهتر می توانید به ایشان پیام بفرستید.
4. مدیریت برنامه مباحثه ها نیز بر عهده سرکار خانم محققیان است. هرکه سئوال و بحثی برای طرح در گروه داشته باشد، برای تعیین زمان ارایه با ایشان هماهنگی خواهد کرد.
5. هر جلسه مباحثه نیز با مدیریت پیشنهاد دهنده مباحثه انجام می شود. وی یک هفته قبل از شروع مباحثه سئوالات و مطالب خود را به گروه می فرستد تا اعضای محترم مطالعه قبلی داشته باشند و در زمان مباحثه نیز مباحثات را مدیریت می کند و سر آخر نیز یک جمع بندی از مباحثات فراهم می آورد و به گروه برای بهره برداری اعضاء می فرستد.
به هنگام مباحثه فقط ناظر به مطلب ارسالی بحث می شود و از ارسال مطالب مفصل پیش نوشته خودداری می گردد.
6. در گروه فقط بحث علمی می شود و هیچ گونه بحث سیاسی صورت نمی گیرد.
7. در گروه همه دوستان با تمام گرایش های علمی تشریف دارند و لذا این گروه به هیچ گرایش علمی خاصی منحصر نیست.
8. تمام دوستان با کمال ادب و احترام به مباحثه می پردازند و از اهانت به همدیگر خودداری می کنند. همه صاحب نظران برای ما احترام دارند و لذا تأکید می شود، از توهین به آنها به ویژه قشر شریف روحانیت خودداری گردد.
9. تمام دوستان در مباحثات فقط راجع به موضوع مباحثه نقد و نظر خواهند داشت و از طرح سئوالات و مطالب متفرقه خودداری خواهند کرد.
10. لایک در حد اسمایل یا صورتک توصیه می شود.
11. چنانچه دوستان سئوالات غیرمرتبط با موضوع مباحثه داشته باشند، می توانند به صورت خصوصی مطرح فرمایند.
12. هریک از دوستان که قصد اد کردن دیگران را داشته باشند، کسانی را اد فرمایند که قوانین گروه را مراعات فرمایند و به هنگام اد کردن شایسته است، قوانین گروه را به او منعکس کنند. حتی الامکان اعضای جدید با هماهنگی مدیر گروه اد شود.
13. اعضای جدید شایسته است، مشخصات خود (شهرت و رشته و مقطع تحصیلی) را مدیریت اعضاء آقای خلیلی نژاد منعکس فرمایند.
14. آثار و مقالات و مباحثات گروه در کانال نیز آورده می شود. لینک کانال نیز از این قرار است:
https://telegram.me/jnekoonam
لینک گروه نیز این است:
https://telegram.me/joinchat/Bb0uxzwWo4XSnCTwSzFisw
برنامه گروه و توصیه ها از این قرار است:
1. نظر به این که اعضاء از مباحث متفرقه ناخشنود هستند، فقط ساعت 9-11عصر هر جمعه مباحثه صورت می گیرد و در دیگر اوقات گروه تعطیل است.
2. دوستان لطفاً در غیر از این دو ساعت، هیچ مطلبی را به این گروه ارسال نفرمایند؛ مگر آنچه که مربوط به موضوع بحث هفته باشد. به این ترتیب، تقاضا می شود، تبریک ها و تسلیت ها و اطلاع رسانی های عمومی و هر مطلب بی ربط به موضوع جلسه هفتگی را به گروه ارسال نفرمایید.
3. این گروه یک مدیر به نام سرکار خانم زهرا ابراهیمی دارد که جهت تبادل نظر جهت مدیریت بهتر می توانید به ایشان پیام بفرستید.
4. مدیریت برنامه مباحثه ها نیز بر عهده سرکار خانم محققیان است. هرکه سئوال و بحثی برای طرح در گروه داشته باشد، برای تعیین زمان ارایه با ایشان هماهنگی خواهد کرد.
5. هر جلسه مباحثه نیز با مدیریت پیشنهاد دهنده مباحثه انجام می شود. وی یک هفته قبل از شروع مباحثه سئوالات و مطالب خود را به گروه می فرستد تا اعضای محترم مطالعه قبلی داشته باشند و در زمان مباحثه نیز مباحثات را مدیریت می کند و سر آخر نیز یک جمع بندی از مباحثات فراهم می آورد و به گروه برای بهره برداری اعضاء می فرستد.
به هنگام مباحثه فقط ناظر به مطلب ارسالی بحث می شود و از ارسال مطالب مفصل پیش نوشته خودداری می گردد.
6. در گروه فقط بحث علمی می شود و هیچ گونه بحث سیاسی صورت نمی گیرد.
7. در گروه همه دوستان با تمام گرایش های علمی تشریف دارند و لذا این گروه به هیچ گرایش علمی خاصی منحصر نیست.
8. تمام دوستان با کمال ادب و احترام به مباحثه می پردازند و از اهانت به همدیگر خودداری می کنند. همه صاحب نظران برای ما احترام دارند و لذا تأکید می شود، از توهین به آنها به ویژه قشر شریف روحانیت خودداری گردد.
9. تمام دوستان در مباحثات فقط راجع به موضوع مباحثه نقد و نظر خواهند داشت و از طرح سئوالات و مطالب متفرقه خودداری خواهند کرد.
10. لایک در حد اسمایل یا صورتک توصیه می شود.
11. چنانچه دوستان سئوالات غیرمرتبط با موضوع مباحثه داشته باشند، می توانند به صورت خصوصی مطرح فرمایند.
12. هریک از دوستان که قصد اد کردن دیگران را داشته باشند، کسانی را اد فرمایند که قوانین گروه را مراعات فرمایند و به هنگام اد کردن شایسته است، قوانین گروه را به او منعکس کنند. حتی الامکان اعضای جدید با هماهنگی مدیر گروه اد شود.
13. اعضای جدید شایسته است، مشخصات خود (شهرت و رشته و مقطع تحصیلی) را مدیریت اعضاء آقای خلیلی نژاد منعکس فرمایند.
14. آثار و مقالات و مباحثات گروه در کانال نیز آورده می شود. لینک کانال نیز از این قرار است:
https://telegram.me/jnekoonam
لینک گروه نیز این است:
https://telegram.me/joinchat/Bb0uxzwWo4XSnCTwSzFisw
Telegram
دکتر نکونام