#مفاخر موسیقی ایران زمین
یاد استادی که جنگ و صلحش
بی نظیربود
#علی اکبرشهنازی، نوازنده تار و
ردیف دان، کسی که شیوه نواختن تار را متحول کرد.
روز چهارشنبه ۲۳ اردیبهشت سال ۱۲۷۶ شمسی
(عید قربان ۱۳۱۴ قمری) در تهران، خیابان ایران کوچه نصیر حضور در «خاندان هنر» متولد شد.
خاندان وی از آن روی به خاندان هنر معروف است که بنیانگذاری و تکوین
«ردیف هفت دستگاه موسیقی ایرانی»
را منسوب به آنان میدانند.
#علیاکبر خان شهنازی،
آموزش تار را از سن ۸ سالگی نزد پدرش آغاز کرد و در مدت ۶ سال ردیف موسیقی ایرانی را از پدرش آموخت.
و مدتی از محضر #درویش خان که از شاگردان پدرش بود بهره برد.
اولین صفحهاش را در سن ۱۴ سالگی در بیات ترک و افشاری در تهران ضبط کرد.
دو برادر کوچک تر او
#محمد حسن و #عبدالحسین شهنازی نوازندگان تار و همسران خواهرانش،
#باقرخان نوازنده کمانچه و
# رضا خان نوازنده تار بودند.
#علی اکبرتحصیلات خود را در مدرسههای سن لویی، اشراف و
سعادت به پایان برد.
پس از درگذشت پدر در سال ۱۲۹۴،
اوغالباً با عموى خود میرزا عبداللَّه
دو به دو و ساعتى را تار مى زدند اما بعدها با فوت آقامیرزا عبدالله او در سن ۱۸ سالگی جانشین پدر و عمویش شد و شاگردان کلاس هاى پدر و عموى خود را به تنهایى تحت تعلیم قرار داد و
به راستى و به شایستگى توانست جانشین پدر و عموى خود گردد،
از شاگردان قدیمى او مى توان از:
میرزا حسن خان مشار،
میرزا عیسىخان خاتم، باصرالدوله، منتظم الحکماء و
حاج محمدآقا نام برد.
در سالهای دهه ۱۳۰۰ معروفترین نوازنده تار در تمام محافل هنری بود.
در ۱۳۰۵ به دعوت کمپانی
هیز ماسترز ویس صفحاتی از او با آواز اقبال آذر خواننده نامی دوران قاجار ضبط گردید.
در سال ۱۳۰۸ هنرستان موسیقی شهنازی را تأسیس نمود.
@faghatghadimiha
یاد استادی که جنگ و صلحش
بی نظیربود
#علی اکبرشهنازی، نوازنده تار و
ردیف دان، کسی که شیوه نواختن تار را متحول کرد.
روز چهارشنبه ۲۳ اردیبهشت سال ۱۲۷۶ شمسی
(عید قربان ۱۳۱۴ قمری) در تهران، خیابان ایران کوچه نصیر حضور در «خاندان هنر» متولد شد.
خاندان وی از آن روی به خاندان هنر معروف است که بنیانگذاری و تکوین
«ردیف هفت دستگاه موسیقی ایرانی»
را منسوب به آنان میدانند.
#علیاکبر خان شهنازی،
آموزش تار را از سن ۸ سالگی نزد پدرش آغاز کرد و در مدت ۶ سال ردیف موسیقی ایرانی را از پدرش آموخت.
و مدتی از محضر #درویش خان که از شاگردان پدرش بود بهره برد.
اولین صفحهاش را در سن ۱۴ سالگی در بیات ترک و افشاری در تهران ضبط کرد.
دو برادر کوچک تر او
#محمد حسن و #عبدالحسین شهنازی نوازندگان تار و همسران خواهرانش،
#باقرخان نوازنده کمانچه و
# رضا خان نوازنده تار بودند.
#علی اکبرتحصیلات خود را در مدرسههای سن لویی، اشراف و
سعادت به پایان برد.
پس از درگذشت پدر در سال ۱۲۹۴،
اوغالباً با عموى خود میرزا عبداللَّه
دو به دو و ساعتى را تار مى زدند اما بعدها با فوت آقامیرزا عبدالله او در سن ۱۸ سالگی جانشین پدر و عمویش شد و شاگردان کلاس هاى پدر و عموى خود را به تنهایى تحت تعلیم قرار داد و
به راستى و به شایستگى توانست جانشین پدر و عموى خود گردد،
از شاگردان قدیمى او مى توان از:
میرزا حسن خان مشار،
میرزا عیسىخان خاتم، باصرالدوله، منتظم الحکماء و
حاج محمدآقا نام برد.
در سالهای دهه ۱۳۰۰ معروفترین نوازنده تار در تمام محافل هنری بود.
در ۱۳۰۵ به دعوت کمپانی
هیز ماسترز ویس صفحاتی از او با آواز اقبال آذر خواننده نامی دوران قاجار ضبط گردید.
در سال ۱۳۰۸ هنرستان موسیقی شهنازی را تأسیس نمود.
@faghatghadimiha
۲ آذر سالروز درگذشت #درویش خان
( زاده سال ۱۲۵۱ تهران -- درگذشته ۲ آذر ۱۳۰۵ تهران ) موسیقیدان و آهنگساز
غلامحسین درویش معروف به درویش خان، اهل زیدشت طالقان، دوران کودکی را در خانوادهً دولتـشاهی گذراند و در هـمین خانه مادر خود را از دست داد. پـدرش که کمی با موسیقی آشنا بود و سه تار می نواخت، غلامحسین را در ۱۰ سالگی به شعـبه موسیقی مدرسه نظام، وابسته به دارالفنون سپرد که به سرپرستی موسیو لومر فرانسوی ایجاد شده بود.
غلامحسین در آنجا خط موسیقی و نواختـن شیـپـور و طبل کوچک را فرا گرفت. پس از مدرسه، ابـتدا نـزد داوود کلیمی تارزن رفت و تار آموخت. پس از مدت کمی آموزش از استاد خود گوی سـبقـت را ربود و به مرتبه عالی نوازندگی دست یافـت؛ اما حضور در جلسات درس استاد بی بدیل تار آن زمان، یعنی میرزا حسیـنقـلی او را به دنیای دیگری کشاند. هـمچنین آشنایی با برادر بزرگتر میرزا حسینقلی، میرزا عبداله نوازنده تار و سه تار، به کار او غنای بـیشتری بخشید.
درویش چندی در دسته موسیقی عزیزالسلطان و سپس در دسته موسیقی کامران میرزا نایب السلطنه، نوازندگی طبل را بر عهده داشت. کار درویش در آن سن و سال نوجوانی چنان مورد استقبال ناصرالدین شاه قرار گرفته بود که او را تارچی خطاب میکرد. مهـارت درویش در نوازندگی موجب شد تا او پس از مرگ ناصرالدین شاه به دستگـاه شعـاع السلطنه پسر مظفرالدین شاه والی فارس دعوت شود.
در سفر اول به شیراز به اصرار شعـاع السلطنه با دخـتر مستـشار نظام که در فارس اقامت داشت، ازدواج کرد.
حاصل این پـیوند دو دخـتر و یک پسر بود.
چندی بعد رابطه صمیمی میان درویش و شعاعالسلطنه به هم خورد. چرا که از سویی درویش از اینکه، هـمواره در پـناه دستگـاه شعاع السلطنه باشد ناراحت بود و طبع آزادهاش رهایی از این بند را آرزو داشت و از دیگر سو شعاعالسلطنه، برآشفته میشد از اینکه نوازنده خاص او در مجالس اشخاص دیگـر حضور می یافت.
در نتیجه چنین نگاهی بود که هنگام بازگشت شعاعالسلطنه به فارس، درویش از رفـتن با او سرباز زد. این سرپیچی سبب شد تا از سوی شاهزاده دستور قطع انگشتان این نوازنده نامی صادر شود. اما درویش خان به مدد یکی از دوستانش از این مصیبت رهایی یافت.
درویش با تشکیل ارکستر موسیقی «انجمن اخوت» و اجرای کنسـرتهای عمومی که سرپرستی آنها را خود به عهده داشت، در جـهـت هـر چه مردمیتر کردن موسیقی ایران و کمک و یاری به مستـمندان و بلادیدگان گام برداشت.
«یا پیر جان» تـکـیه کـلام درویش بود، او به هـمه از روی صفا «یا پـیر جان» میگفت. بعدها همین سه کلمه یکی از القاب درویش خان شد.
درویش از نبوغی خاص نیز بهره میبرد و همین نبوغ سبب شد تا برخی از فرمهای موسیقی ایرانی را ابداع کند که از جمله آنها میتوان به تـثـبـیت رنگ و ابداع درآمد و افـزودن سیم ششم به تار اشاره کرد.
درویش در اواخر عـمر کـنسرتـهـای دیگری نیز با حضور هنرمندانی چـون، عـارف قـزوینی، حاجی ضرب گـیر، حسین اسماعیلزاده، ابـراهیم منصوری، رضا محجوبی و رکنالدین مختاری در گراند هتل اجرا کرد.
در سال ۱۲۸۴ اولین ضبط آثار درویش خان (مجموعا ۹ اثر) با آواز سید احمدخان در تهران انجام شد.
در سال ۱۲۸۸ ضبط دوم آثار درویش خان در سفر به لندن به همراه هنگ آفرین، طاهرزاده، رضا قلی نوروزی، میرزا اسدالله خان و... انجام شد. مجموع آثار ضبط شده در لندن ۲۸ اثر بود.
در سال ۱۲۹۳ ضبط سوم آثار درویش خان به اتفاق اقبال آذر، طاهرزاده، عبدالله خان دوامی و باقرخان انجام شد که مجموعا ۱۶ اثر بود.
به علت شروع جنگ جهانی اول آثار کمی به تهران می رسید. درویش خان برای ضبط آثارش در تفلیس منزلش را گرو گذاشته بود که هیچوقت نتوانست آن را از گرو در بیاورد.
شمار شاگردان درویشخان بسیار بود، ولی تنها چـند تن از آنها به پـیشرفت و شهرت رسیدند. او به شاگردانی که موفق به طی دوره مخـتلف درسش میشدند، نشانی به شکـل تـبرزین هدیه میکرد، که از مس و نـقره یا برای شاگردان سطوح عالی، طلا بود.
از شاگردان او که موفـق به دریافـت تـبرزین طـلا شدند، می توان از مرتضی نی داوود، ابوالحسن صبا، موسی معـروفی و سعـید هـرمزی نام برد.
درویش خان شیـفته گل و گیاه بود و در حیاط خانهاش گلهای رنگارنگ بـسیاری داشت که هـمه را به دست خود پـرورش داده بود.
درویش خان در ۵۴ سالگی در منیریه بر اثر تصادف درشکه حامل درویش خان با اتومبیل رخ داد و پیکرش در ظهیرالدوله به خاک سپرده شد. زمانی که وی درگذشت روزنامهها نوشتند تار مرد.
( زاده سال ۱۲۵۱ تهران -- درگذشته ۲ آذر ۱۳۰۵ تهران ) موسیقیدان و آهنگساز
غلامحسین درویش معروف به درویش خان، اهل زیدشت طالقان، دوران کودکی را در خانوادهً دولتـشاهی گذراند و در هـمین خانه مادر خود را از دست داد. پـدرش که کمی با موسیقی آشنا بود و سه تار می نواخت، غلامحسین را در ۱۰ سالگی به شعـبه موسیقی مدرسه نظام، وابسته به دارالفنون سپرد که به سرپرستی موسیو لومر فرانسوی ایجاد شده بود.
غلامحسین در آنجا خط موسیقی و نواختـن شیـپـور و طبل کوچک را فرا گرفت. پس از مدرسه، ابـتدا نـزد داوود کلیمی تارزن رفت و تار آموخت. پس از مدت کمی آموزش از استاد خود گوی سـبقـت را ربود و به مرتبه عالی نوازندگی دست یافـت؛ اما حضور در جلسات درس استاد بی بدیل تار آن زمان، یعنی میرزا حسیـنقـلی او را به دنیای دیگری کشاند. هـمچنین آشنایی با برادر بزرگتر میرزا حسینقلی، میرزا عبداله نوازنده تار و سه تار، به کار او غنای بـیشتری بخشید.
درویش چندی در دسته موسیقی عزیزالسلطان و سپس در دسته موسیقی کامران میرزا نایب السلطنه، نوازندگی طبل را بر عهده داشت. کار درویش در آن سن و سال نوجوانی چنان مورد استقبال ناصرالدین شاه قرار گرفته بود که او را تارچی خطاب میکرد. مهـارت درویش در نوازندگی موجب شد تا او پس از مرگ ناصرالدین شاه به دستگـاه شعـاع السلطنه پسر مظفرالدین شاه والی فارس دعوت شود.
در سفر اول به شیراز به اصرار شعـاع السلطنه با دخـتر مستـشار نظام که در فارس اقامت داشت، ازدواج کرد.
حاصل این پـیوند دو دخـتر و یک پسر بود.
چندی بعد رابطه صمیمی میان درویش و شعاعالسلطنه به هم خورد. چرا که از سویی درویش از اینکه، هـمواره در پـناه دستگـاه شعاع السلطنه باشد ناراحت بود و طبع آزادهاش رهایی از این بند را آرزو داشت و از دیگر سو شعاعالسلطنه، برآشفته میشد از اینکه نوازنده خاص او در مجالس اشخاص دیگـر حضور می یافت.
در نتیجه چنین نگاهی بود که هنگام بازگشت شعاعالسلطنه به فارس، درویش از رفـتن با او سرباز زد. این سرپیچی سبب شد تا از سوی شاهزاده دستور قطع انگشتان این نوازنده نامی صادر شود. اما درویش خان به مدد یکی از دوستانش از این مصیبت رهایی یافت.
درویش با تشکیل ارکستر موسیقی «انجمن اخوت» و اجرای کنسـرتهای عمومی که سرپرستی آنها را خود به عهده داشت، در جـهـت هـر چه مردمیتر کردن موسیقی ایران و کمک و یاری به مستـمندان و بلادیدگان گام برداشت.
«یا پیر جان» تـکـیه کـلام درویش بود، او به هـمه از روی صفا «یا پـیر جان» میگفت. بعدها همین سه کلمه یکی از القاب درویش خان شد.
درویش از نبوغی خاص نیز بهره میبرد و همین نبوغ سبب شد تا برخی از فرمهای موسیقی ایرانی را ابداع کند که از جمله آنها میتوان به تـثـبـیت رنگ و ابداع درآمد و افـزودن سیم ششم به تار اشاره کرد.
درویش در اواخر عـمر کـنسرتـهـای دیگری نیز با حضور هنرمندانی چـون، عـارف قـزوینی، حاجی ضرب گـیر، حسین اسماعیلزاده، ابـراهیم منصوری، رضا محجوبی و رکنالدین مختاری در گراند هتل اجرا کرد.
در سال ۱۲۸۴ اولین ضبط آثار درویش خان (مجموعا ۹ اثر) با آواز سید احمدخان در تهران انجام شد.
در سال ۱۲۸۸ ضبط دوم آثار درویش خان در سفر به لندن به همراه هنگ آفرین، طاهرزاده، رضا قلی نوروزی، میرزا اسدالله خان و... انجام شد. مجموع آثار ضبط شده در لندن ۲۸ اثر بود.
در سال ۱۲۹۳ ضبط سوم آثار درویش خان به اتفاق اقبال آذر، طاهرزاده، عبدالله خان دوامی و باقرخان انجام شد که مجموعا ۱۶ اثر بود.
به علت شروع جنگ جهانی اول آثار کمی به تهران می رسید. درویش خان برای ضبط آثارش در تفلیس منزلش را گرو گذاشته بود که هیچوقت نتوانست آن را از گرو در بیاورد.
شمار شاگردان درویشخان بسیار بود، ولی تنها چـند تن از آنها به پـیشرفت و شهرت رسیدند. او به شاگردانی که موفق به طی دوره مخـتلف درسش میشدند، نشانی به شکـل تـبرزین هدیه میکرد، که از مس و نـقره یا برای شاگردان سطوح عالی، طلا بود.
از شاگردان او که موفـق به دریافـت تـبرزین طـلا شدند، می توان از مرتضی نی داوود، ابوالحسن صبا، موسی معـروفی و سعـید هـرمزی نام برد.
درویش خان شیـفته گل و گیاه بود و در حیاط خانهاش گلهای رنگارنگ بـسیاری داشت که هـمه را به دست خود پـرورش داده بود.
درویش خان در ۵۴ سالگی در منیریه بر اثر تصادف درشکه حامل درویش خان با اتومبیل رخ داد و پیکرش در ظهیرالدوله به خاک سپرده شد. زمانی که وی درگذشت روزنامهها نوشتند تار مرد.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بیا در برم از وفا یک شب ای مه نخشب
تازه کن عهدی جانم که برشکستی
#محمد_رضا_شجریان #درویش_خان
#آواز_ابوعطا، گوشهٔ حجاز
تازه کن عهدی جانم که برشکستی
#محمد_رضا_شجریان #درویش_خان
#آواز_ابوعطا، گوشهٔ حجاز
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
رنگ پریچهر و پریزاد
اثر #درویش_خان
ارکستر روح الله #خالقی
به رهبری #گلنوش_خالقی
واشنگتن، ۱۹۸۶
روحش شاد یادش گرامی.
اثر #درویش_خان
ارکستر روح الله #خالقی
به رهبری #گلنوش_خالقی
واشنگتن، ۱۹۸۶
روحش شاد یادش گرامی.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
استاد #عبدالوهاب_شهیدی
بازخوانی تصنیف ابوعطا
ساخته #درویش_خان
با شعری از #رهی
گلی نروید در این چمن به رنگ و بویت
فروغ شبهای ما بود ز شمع رویت
به لب رسد جان بیدلان ز آرزویت
لطف یزدانی صبح خندانی به دلستانی
بازخوانی تصنیف ابوعطا
ساخته #درویش_خان
با شعری از #رهی
گلی نروید در این چمن به رنگ و بویت
فروغ شبهای ما بود ز شمع رویت
به لب رسد جان بیدلان ز آرزویت
لطف یزدانی صبح خندانی به دلستانی
#درویش_خان_اسفندیارپور
(۱۳ دی ۱۳۰۳ - ۱۸ فروردین ۱۳۸۶ #سیرجان کرمان)
بنیانگذار باع ششگوشه سنگی.
باغ سنگی وی در #بلورد سیرجان واقع و از شهرت جهانی برخوردار است.
وی پس از انجام اصلاحات ارضی و از دست دادن زمینهایش، تبدیل به مردی غمگین و گوشهگیر شد و باقیمانده باغهایش به مرور خشک شدند. در همین زمان ایده آویزانکردن سنگ به جای میوه در ذهن او شکل گرفت.
اکنون این باغ با وسعت ۱۰۰۰ متر و حدود ۱۸۰ درخت، یکی از نقاط گردشگری استان کرمان است که شهرت جهانی دارد.
داستان فیلم #باغ_سنگی #پرویز_کیمیاوی برگرفته از همین ماجراست.
(۱۳ دی ۱۳۰۳ - ۱۸ فروردین ۱۳۸۶ #سیرجان کرمان)
بنیانگذار باع ششگوشه سنگی.
باغ سنگی وی در #بلورد سیرجان واقع و از شهرت جهانی برخوردار است.
وی پس از انجام اصلاحات ارضی و از دست دادن زمینهایش، تبدیل به مردی غمگین و گوشهگیر شد و باقیمانده باغهایش به مرور خشک شدند. در همین زمان ایده آویزانکردن سنگ به جای میوه در ذهن او شکل گرفت.
اکنون این باغ با وسعت ۱۰۰۰ متر و حدود ۱۸۰ درخت، یکی از نقاط گردشگری استان کرمان است که شهرت جهانی دارد.
داستان فیلم #باغ_سنگی #پرویز_کیمیاوی برگرفته از همین ماجراست.
#گورستان_ظهیرالدوله؛ انقطاع مردم با هویت فرهنگیشان
طی سال های متمادی تمام تلاش ها برای انقطاع مردم با هویت فرهنگی شان صورت گرفته است و آن گاه تعجب می کنیم که چرا زبان فارسی و کلیت ایران مورد هجمه قرار می گیرد؟!
به این یک مورد توجه کنیم.
گورستان ظهیرالدوله، گورستان کوچکی است بین امامزاده قاسم و تجریش در شمال تهران که چندتن از هنرمندان، شاعران و چهرههای سرشناس ایران در آن مدفونند.
#درویش خان،
#ایرج میرزا،
#ملک الشعرای بهار،
#داریوش رفیعی،
#قمرالملوک وزیری،
#فروغ فرخزاد،
#رهی معیری،
#حسین یاحقی،
#مرتضی محجوبی،
#روح الله خالقی و برخی دیگر از بزرگان عرصه فرهنگ، هنر و سیاست ایران در یک قرن اخیر در این جا دفن شده اند.
حال اگر کسی گذرش به آن جا بیفتید به ندرت اجازه ورود به آن مکان را می یابد و اغلب با پرخاش گری پیرمردی تندخو (که چرا ایجاد مزاحمت می کنید) مواجه می شود.
شاید حضور یک نفر از این افراد با این شهرت و اعتبار ملی کافی بود تا هر کشوری آن مکان را به ثبت ملی رسانده و با تبلیعات فراوان به عنوان یک میراث تاریخی در معرض دید عموم مردم قرار دهد اما در کشور ما طی دهه های گذشته عده ای از مدیران ارشد فرهنگی و مسئولان شهرداری ها تا توانسته اند سعی در تخریب و پنهان کردن تاریخ هنر و فرهنگ ایرانی داشته اند.
باید به خاطر داشت وقتی نسلی را تربیت می دهیم که ارتباط او را با میراث فرهنگی سرزمینش قطع می کنیم و هیچ چیزی از موسیقی ایرانی و هنر ایرانی را نمی شناسانیم و شناخت صحیحی از شعر و ادب و هنر و هنرمندان بزرگ سرزمینش ندارد، چگونه انتظار داریم که آن کودک و نوجوان شعر فارسی و موسیقی ایرانی را بفهمد و نسبت به آن تعصب و علاقه داشته باشد!؟
از قدیم گفته اند: «از دل برود، هر آن که از دیده برفت».
حال وقتی سال ها تلاش مستمر برای از دل زدودن نام مفاخر فرهنگ ایران صورت گرفته است، چگونه انتظار داشته باشیم که نوجوان زبان و سرزمین و فرهنگ دیگری را ترجیح ندهد و شفای قوم خود را در دوای دیگری نجوید؟
عشق و علاقه انسان به هر فرد و هر چیزی در شناخت و انس و الفت صورت می گیرد. و طبیعتا وقتی شناختی نیست، عشق و علاقه ای هم در کار نیست..
طی سال های متمادی تمام تلاش ها برای انقطاع مردم با هویت فرهنگی شان صورت گرفته است و آن گاه تعجب می کنیم که چرا زبان فارسی و کلیت ایران مورد هجمه قرار می گیرد؟!
به این یک مورد توجه کنیم.
گورستان ظهیرالدوله، گورستان کوچکی است بین امامزاده قاسم و تجریش در شمال تهران که چندتن از هنرمندان، شاعران و چهرههای سرشناس ایران در آن مدفونند.
#درویش خان،
#ایرج میرزا،
#ملک الشعرای بهار،
#داریوش رفیعی،
#قمرالملوک وزیری،
#فروغ فرخزاد،
#رهی معیری،
#حسین یاحقی،
#مرتضی محجوبی،
#روح الله خالقی و برخی دیگر از بزرگان عرصه فرهنگ، هنر و سیاست ایران در یک قرن اخیر در این جا دفن شده اند.
حال اگر کسی گذرش به آن جا بیفتید به ندرت اجازه ورود به آن مکان را می یابد و اغلب با پرخاش گری پیرمردی تندخو (که چرا ایجاد مزاحمت می کنید) مواجه می شود.
شاید حضور یک نفر از این افراد با این شهرت و اعتبار ملی کافی بود تا هر کشوری آن مکان را به ثبت ملی رسانده و با تبلیعات فراوان به عنوان یک میراث تاریخی در معرض دید عموم مردم قرار دهد اما در کشور ما طی دهه های گذشته عده ای از مدیران ارشد فرهنگی و مسئولان شهرداری ها تا توانسته اند سعی در تخریب و پنهان کردن تاریخ هنر و فرهنگ ایرانی داشته اند.
باید به خاطر داشت وقتی نسلی را تربیت می دهیم که ارتباط او را با میراث فرهنگی سرزمینش قطع می کنیم و هیچ چیزی از موسیقی ایرانی و هنر ایرانی را نمی شناسانیم و شناخت صحیحی از شعر و ادب و هنر و هنرمندان بزرگ سرزمینش ندارد، چگونه انتظار داریم که آن کودک و نوجوان شعر فارسی و موسیقی ایرانی را بفهمد و نسبت به آن تعصب و علاقه داشته باشد!؟
از قدیم گفته اند: «از دل برود، هر آن که از دیده برفت».
حال وقتی سال ها تلاش مستمر برای از دل زدودن نام مفاخر فرهنگ ایران صورت گرفته است، چگونه انتظار داشته باشیم که نوجوان زبان و سرزمین و فرهنگ دیگری را ترجیح ندهد و شفای قوم خود را در دوای دیگری نجوید؟
عشق و علاقه انسان به هر فرد و هر چیزی در شناخت و انس و الفت صورت می گیرد. و طبیعتا وقتی شناختی نیست، عشق و علاقه ای هم در کار نیست..
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بیا در برم از وفا یک شب ای مه نخشب
تازه کن عهدی جانم که برشکستی
#محمد_رضا_شجریان #درویش_خان
#آواز_ابوعطا، گوشهٔ حجاز
تازه کن عهدی جانم که برشکستی
#محمد_رضا_شجریان #درویش_خان
#آواز_ابوعطا، گوشهٔ حجاز
زرد ملیجه
ابوالحسن صبا
«زرد ملیجه»( گنجشک زرد)،نام یک قطعه موسیقی از آثار ابوالحسن صبا است. این قطعه نخستین اثر ضبط شده از صبا با تکنوازی ویلن است.
دیدی ای مه
بنان , رهی معیری
🎼 ترانه ی زیبای "دیدی ای مه"
با صدای استاد غلام حسین بنان
آهنگ ساز: استاد حسین یاحقی
ترانه سرا: استاد رهی معیری
رهبر ارکستر: استاد ابوالحسن صبا
گوینده: بانو روشنک
تصنیف گل های رنگارنگِ
شماره ی 176 / در مایه ی دشتی
با صدای استاد غلام حسین بنان
آهنگ ساز: استاد حسین یاحقی
ترانه سرا: استاد رهی معیری
رهبر ارکستر: استاد ابوالحسن صبا
گوینده: بانو روشنک
تصنیف گل های رنگارنگِ
شماره ی 176 / در مایه ی دشتی
#درویش_خان_اسفندیارپور
(۱۳ دی ۱۳۰۳ - ۱۸ فروردین ۱۳۸۶ #سیرجان کرمان)
بنیانگذار باع ششگوشه سنگی.
باغ سنگی وی در #بلورد سیرجان واقع و از شهرت جهانی برخوردار است.
وی پس از انجام اصلاحات ارضی و از دست دادن زمینهایش، تبدیل به مردی غمگین و گوشهگیر شد و باقیمانده باغهایش به مرور خشک شدند. در همین زمان ایده آویزانکردن سنگ به جای میوه در ذهن او شکل گرفت.
اکنون این باغ با وسعت ۱۰۰۰ متر و حدود ۱۸۰ درخت، یکی از نقاط گردشگری استان کرمان است که شهرت جهانی دارد.
داستان فیلم #باغ_سنگی #پرویز_کیمیاوی برگرفته از همین ماجراست.
(۱۳ دی ۱۳۰۳ - ۱۸ فروردین ۱۳۸۶ #سیرجان کرمان)
بنیانگذار باع ششگوشه سنگی.
باغ سنگی وی در #بلورد سیرجان واقع و از شهرت جهانی برخوردار است.
وی پس از انجام اصلاحات ارضی و از دست دادن زمینهایش، تبدیل به مردی غمگین و گوشهگیر شد و باقیمانده باغهایش به مرور خشک شدند. در همین زمان ایده آویزانکردن سنگ به جای میوه در ذهن او شکل گرفت.
اکنون این باغ با وسعت ۱۰۰۰ متر و حدود ۱۸۰ درخت، یکی از نقاط گردشگری استان کرمان است که شهرت جهانی دارد.
داستان فیلم #باغ_سنگی #پرویز_کیمیاوی برگرفته از همین ماجراست.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#ایرج
موسیقی ایرانی دل شکسته
تصویری دستگاه ماهور
تصنیف ضربی : دیدی آخر دل ما را شکستی(#صدر_سالک)
آواز : تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی(#سعدی)
آهنگ : #عبدالحسین_برازنده
تنظیم و سرپرستی : #فریدون_ناصری
پیش درآمد و رنگ : #درویش_خان
نوازندگان : گروه سماعی
تکنواز تار : #جلیل_شهناز
موسیقی ایرانی دل شکسته
تصویری دستگاه ماهور
تصنیف ضربی : دیدی آخر دل ما را شکستی(#صدر_سالک)
آواز : تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی(#سعدی)
آهنگ : #عبدالحسین_برازنده
تنظیم و سرپرستی : #فریدون_ناصری
پیش درآمد و رنگ : #درویش_خان
نوازندگان : گروه سماعی
تکنواز تار : #جلیل_شهناز