#موسیقی_ایرانی
#اشک_و_آه
دارم غم جانکاهی، شب های سياهی، دور از رخ ماهی
نه يار و نه همراهی، جز قطره اشکی، جز شعله آهی
با سوزِ محبت چه کند دل، چه کند دل
با آتشِ حسرت چه کند دل، چه کند دل
می سوزم و می نالم با حالِ تباهی
نابرده نصيبی، ناکرده گناهی
ای راحتِ جان چاره ی من کن به پيامی، به نگاهی
ز غم جان آمد بر لب بر دل زارم ای شب تو گواهی "رهی معیری"
بعد از سال های بیست خورشیدی، نسیم تغییر و دگرگونی در فضا موج می زد. همپای نیاز به تغییرات سیاسی- اجتماعیِ کشور، نهادهای فرهنگی نیز می بایست تن به دگرگونی می دادند. موسیقی ایران نیز از مشروطیت به این سو ثابت و راکد مانده بود. صدای بانوان "قمرالملوک وزیری" و "ملوک ضرابی" رفته رفته از فضای تالارها به درون گرامافون ها باز میگشت، از طرفی بانو "روحبخش" هنوز تحریرهای شش دانگی داشت، ولی با این همه نیاز زمانه را برآورده نمی ساخت.
اگر بانو "دلکش"، به نیروی ترانههای تاثیرگذار زنده یاد مهدی خالدی در صف اول جای گرفته بود، مرضیه با چاشنی عرفانی که در صدایش بود با تصنیف- ترانههای عارفانه خود را به او رسانیده بود. "مرضیه" برای شعر پیوند خورده با موسیقی اهمیت ویژه ای قائل بود و از همین روی هر شعری که فقط وزن و قافیه داشت، او را نمیفریبد.
غالباً تصنیفهای او با بهترین سرودههای ترانهسرایان برجسته پیوند خورده بود، که از جمله می توان به "رهی معیری"، "بیژن ترقی"، "معینی کرمانشاهی"، "نواب صفا" و "تورج نگهبان" اشاره کرد. آهنگسازان ترانههای او نیز از بهترینهای دوران، از جمله "مجید وفادار"، "همایون خرم"، "علی تجویدی"، "پرویز یاحقی"، "مرتضی محجوبی" و در صدر همه استاد فقید "روحالله خالقی" با ترانه چنگ رودکی در پیوند با شعری از رودکی سمرقندی و تنظیم شده برای دو صدا، بودند.
یکی از زیباترین خوانده های عاشقانه ی"مرضیه"، ترانه ایست با عنوانِ «اشک و آه» در مایه ی «ابوعطا»، کلام آن را شادروان "رهی معیری" و آهنگش را "مرتضی محجوبی" ساخته و پرداخته است. این ترانه ی زیبا را شادروان "غلامحسین بنان" با صدای گرم و مخملینش نیز اجرا نموده است. شاعر، دوری از یار را، با شب سیاه و غمِ کشنده برابر می داند. از یارش خبری نیست و چشمانش گریانست. منتظر خبری از یارست و حتی به یک نگاه آن نیز راضی ست....
#جواد_ظل_طاعت
#اشک_و_آه
دارم غم جانکاهی، شب های سياهی، دور از رخ ماهی
نه يار و نه همراهی، جز قطره اشکی، جز شعله آهی
با سوزِ محبت چه کند دل، چه کند دل
با آتشِ حسرت چه کند دل، چه کند دل
می سوزم و می نالم با حالِ تباهی
نابرده نصيبی، ناکرده گناهی
ای راحتِ جان چاره ی من کن به پيامی، به نگاهی
ز غم جان آمد بر لب بر دل زارم ای شب تو گواهی "رهی معیری"
بعد از سال های بیست خورشیدی، نسیم تغییر و دگرگونی در فضا موج می زد. همپای نیاز به تغییرات سیاسی- اجتماعیِ کشور، نهادهای فرهنگی نیز می بایست تن به دگرگونی می دادند. موسیقی ایران نیز از مشروطیت به این سو ثابت و راکد مانده بود. صدای بانوان "قمرالملوک وزیری" و "ملوک ضرابی" رفته رفته از فضای تالارها به درون گرامافون ها باز میگشت، از طرفی بانو "روحبخش" هنوز تحریرهای شش دانگی داشت، ولی با این همه نیاز زمانه را برآورده نمی ساخت.
اگر بانو "دلکش"، به نیروی ترانههای تاثیرگذار زنده یاد مهدی خالدی در صف اول جای گرفته بود، مرضیه با چاشنی عرفانی که در صدایش بود با تصنیف- ترانههای عارفانه خود را به او رسانیده بود. "مرضیه" برای شعر پیوند خورده با موسیقی اهمیت ویژه ای قائل بود و از همین روی هر شعری که فقط وزن و قافیه داشت، او را نمیفریبد.
غالباً تصنیفهای او با بهترین سرودههای ترانهسرایان برجسته پیوند خورده بود، که از جمله می توان به "رهی معیری"، "بیژن ترقی"، "معینی کرمانشاهی"، "نواب صفا" و "تورج نگهبان" اشاره کرد. آهنگسازان ترانههای او نیز از بهترینهای دوران، از جمله "مجید وفادار"، "همایون خرم"، "علی تجویدی"، "پرویز یاحقی"، "مرتضی محجوبی" و در صدر همه استاد فقید "روحالله خالقی" با ترانه چنگ رودکی در پیوند با شعری از رودکی سمرقندی و تنظیم شده برای دو صدا، بودند.
یکی از زیباترین خوانده های عاشقانه ی"مرضیه"، ترانه ایست با عنوانِ «اشک و آه» در مایه ی «ابوعطا»، کلام آن را شادروان "رهی معیری" و آهنگش را "مرتضی محجوبی" ساخته و پرداخته است. این ترانه ی زیبا را شادروان "غلامحسین بنان" با صدای گرم و مخملینش نیز اجرا نموده است. شاعر، دوری از یار را، با شب سیاه و غمِ کشنده برابر می داند. از یارش خبری نیست و چشمانش گریانست. منتظر خبری از یارست و حتی به یک نگاه آن نیز راضی ست....
#جواد_ظل_طاعت
🎼
#موسیقی_ایرانی
#تصنیف_ای_کبوتر
احتمالا زیباترین و احساسی ترین تصنیف "حسامالسلطنه" تصنیف «شکسته دل» در مایه ابوعطا باشد. شعر این تصنیف با مطلع «ای شکسته دل عاشقی ز سر بدر کن» را "محمدتقی بهار"، معروف به "ملک الشعرا بهار" در فضایی سیاسی و در اوجِ هیجاناتِ اجتماعی سروده بود و در میان کلامِ آن، کلماتی نظیرِ وزیر، دلار، خیانت، رِی، سیه کاری و... که بیانگر حس و حال سیاسی او و کاملا نشان دهنده وضع حال آن دوران ایران بود. "بهار" در متن شعر، نامی از شاه نبرده بود اما به وزرایش، حسابی تاخته بود. با گذر زمان و با از بین رفتن منظورِ شعر، "ملک الشعرا" شعر دیگری برای این تصنیف سرود که مطلعش این گونه بود: "ای کبوتر از آشیان کرانه کردی" و لطایف شعری زیبایی در آن گنجاند که به تصنیف "ای کبوتر" مشهور شد. "حسام السلطنه" خود نقل میکرد که این تصنیف موجب ناراحتی شاه شده بود و او اعلام کرده بوده که او فقط سازنده ملودی تصنیف است و شعر را کس دیگری سرودهاست.
صورت اولیه تصنیف "شکسته دل":
ای شکسته دل عاشقی ز سر به در کن/ خون شدی از این رهگذر بیا حذر کن
لب ببند و این یک فسانه مختصر کن/ چاره خود ای دل تو از ره دگر کن
زانکه جمله جانان ری وفا ندارند صفا ندارند/ خوشگلند و رعنا ولی حیا ندارند
گلرخان ری بی شمارند/ چون وزیرانش کهنه کارند
جز خیانت کاری ندارند/ همه زیر بار فشار دلار اند
این جفاکاری مردم آزاری/ کشته ما را جانم کشته ما را
کی شود باری این سیه کاری/ حال ما را کند آشکارا
صورت نهایی تصنیف "ای کبوتر":
ای کبوتر از آشیان کرانه کردی/ بی سبب چرا ترک آشیانه کردی
یادی از رفیقان ِ آشنا نکردی
زین مکان که با عاشقان در آن چمیدی، از آن چه دیدی
ناگهان چرا سوی دیگران پریدی
ترک ِ یار ِ نالان و ترک خانه کردی
بدگمان گشتم بر تو باری، بیوفا نبودی به یاری/ در کف بازان شکاری، به صد زخم کاری، همانا دچاری
از فراقت من می کنم شیون
دلبر من نگارین پر من
کی بوَد جانا کز وفا گردی
همسر من نشینی بر من
باهم به سه اجرای متفاوت، از این تصنیفِ زیبا، گوش می دهیم. گفتنی است که کیفیتِ پایین برخی از اجراها، بدلیل برگردان از روی صفحه گرامافون می باشد.
#جواد_ظل_طاعت
#موسیقی_ایرانی
#تصنیف_ای_کبوتر
احتمالا زیباترین و احساسی ترین تصنیف "حسامالسلطنه" تصنیف «شکسته دل» در مایه ابوعطا باشد. شعر این تصنیف با مطلع «ای شکسته دل عاشقی ز سر بدر کن» را "محمدتقی بهار"، معروف به "ملک الشعرا بهار" در فضایی سیاسی و در اوجِ هیجاناتِ اجتماعی سروده بود و در میان کلامِ آن، کلماتی نظیرِ وزیر، دلار، خیانت، رِی، سیه کاری و... که بیانگر حس و حال سیاسی او و کاملا نشان دهنده وضع حال آن دوران ایران بود. "بهار" در متن شعر، نامی از شاه نبرده بود اما به وزرایش، حسابی تاخته بود. با گذر زمان و با از بین رفتن منظورِ شعر، "ملک الشعرا" شعر دیگری برای این تصنیف سرود که مطلعش این گونه بود: "ای کبوتر از آشیان کرانه کردی" و لطایف شعری زیبایی در آن گنجاند که به تصنیف "ای کبوتر" مشهور شد. "حسام السلطنه" خود نقل میکرد که این تصنیف موجب ناراحتی شاه شده بود و او اعلام کرده بوده که او فقط سازنده ملودی تصنیف است و شعر را کس دیگری سرودهاست.
صورت اولیه تصنیف "شکسته دل":
ای شکسته دل عاشقی ز سر به در کن/ خون شدی از این رهگذر بیا حذر کن
لب ببند و این یک فسانه مختصر کن/ چاره خود ای دل تو از ره دگر کن
زانکه جمله جانان ری وفا ندارند صفا ندارند/ خوشگلند و رعنا ولی حیا ندارند
گلرخان ری بی شمارند/ چون وزیرانش کهنه کارند
جز خیانت کاری ندارند/ همه زیر بار فشار دلار اند
این جفاکاری مردم آزاری/ کشته ما را جانم کشته ما را
کی شود باری این سیه کاری/ حال ما را کند آشکارا
صورت نهایی تصنیف "ای کبوتر":
ای کبوتر از آشیان کرانه کردی/ بی سبب چرا ترک آشیانه کردی
یادی از رفیقان ِ آشنا نکردی
زین مکان که با عاشقان در آن چمیدی، از آن چه دیدی
ناگهان چرا سوی دیگران پریدی
ترک ِ یار ِ نالان و ترک خانه کردی
بدگمان گشتم بر تو باری، بیوفا نبودی به یاری/ در کف بازان شکاری، به صد زخم کاری، همانا دچاری
از فراقت من می کنم شیون
دلبر من نگارین پر من
کی بوَد جانا کز وفا گردی
همسر من نشینی بر من
باهم به سه اجرای متفاوت، از این تصنیفِ زیبا، گوش می دهیم. گفتنی است که کیفیتِ پایین برخی از اجراها، بدلیل برگردان از روی صفحه گرامافون می باشد.
#جواد_ظل_طاعت
دستگاه و گوشه هاي ماهور.pdf
134.4 KB
در موسیقی قدیم ایران، هنگام اجرای هر دستگاه توجه می کردند که آیا شب است یا روز و یا فرد شنونده سفید روی است یا سبزه روی، بخصوص در زمان "عبدالقادر مراغه ای" اساتید، به شاگردان خود می آموختند که اگر شب بود، حتمأ شور بزنيد و اگر صبح بود، چهار گاه و اگر شنونده، سفید روی بود، بم و اگر سبزه روی بود، زیر بنوازيد.
ایرانیان قدیم، در بسیاری از نیایشهای خود، سرودهای ویژه ای داشتند مثلا آنها که ماه و هور (خورشید) را ستایش می کردند در دستگاه ماهور می نواختند دستگاهی که ویژه صبحگاهان است.
در لرستان هم نوعی موسیقی وجود دارد که به آن، ماخوری می گویند؛ موسیقی یی که بسیار حزن انگیز است . "قوم لر" نسبت به سایر اقوام، بیشترین بهره را از دستگاه ماهور بردهاند.
دستگاه ماهور نغمه اي است با وقار که شوکت و ابهت خاصى به شنونده القا مىکند و آهنگساز براى بیان شجاعتها و دلیرى، از این آواز استفاده مىکند.
ماهور در مجموع طرب انگیز و شاد است و چون قرین موسیقى فرنگى است بین جوانان جایگاهی خاص دارد.
در موسیقی ایران هر دستگاه و هر گوشه، نام مخصوصی دارد که بنا به دلایلی آن نام را برایش برگزیده اند
#جواد_ظل_طاعت
ایرانیان قدیم، در بسیاری از نیایشهای خود، سرودهای ویژه ای داشتند مثلا آنها که ماه و هور (خورشید) را ستایش می کردند در دستگاه ماهور می نواختند دستگاهی که ویژه صبحگاهان است.
در لرستان هم نوعی موسیقی وجود دارد که به آن، ماخوری می گویند؛ موسیقی یی که بسیار حزن انگیز است . "قوم لر" نسبت به سایر اقوام، بیشترین بهره را از دستگاه ماهور بردهاند.
دستگاه ماهور نغمه اي است با وقار که شوکت و ابهت خاصى به شنونده القا مىکند و آهنگساز براى بیان شجاعتها و دلیرى، از این آواز استفاده مىکند.
ماهور در مجموع طرب انگیز و شاد است و چون قرین موسیقى فرنگى است بین جوانان جایگاهی خاص دارد.
در موسیقی ایران هر دستگاه و هر گوشه، نام مخصوصی دارد که بنا به دلایلی آن نام را برایش برگزیده اند
#جواد_ظل_طاعت
#موسیقی_ایرانی
#داوود_پیرنیا
داستان شکل گیری برنامه گلها بر می گردد به سالها قبل."زنده یاد داودپیرنیا" از اوان جوانی، علاقه وافری به گل داشت، خصوصا "گل لاله". بعدها چون وارد دبیرستان شد، از تشبیهاتی چون "گلرخ"، "لاله رخ"، "لاله رو" لذت بسیار می برد. همین عشق به گل بود که وی را به گلهایی کشاند که هرگز نمی میرند. دبیر ادبیاتش، تکلیفی داده بود که بر قطعه ای از "ژان ژاک روسو"، شاعر و نویسنده فرانسوی، تفسیری بنویسد. وقتی برای چندمین بار آن قطعه را خواند، در همان زمان، از خانه همسایه، آهنگی به گوشش رسید که از نظر مفهومی، باقطعه "روسو"، مطابقت داشت. رابطه آن شعر و آهنگ به قدری مشغولش کرد که به خانه همسایه رفت و پس از عذرخواهی، نام آهنگ را پرسید و به وی گفتند که "تنهاییست"، و یکی از آثار مشهور شوپن است. معلم وی که در همان سال به درجه استادی دانشگاه رسیده بود، و بسیار سخت گیر و نحوه انتقادش، نیش دار و شکننده بود، "پیرنیا" را بسیار مضطرب کرده بود که پس از مطالعه تفسیرش مورد کنایه و انتقاد قرار گیرد.
اما در عین ناباوری، متوجه شد که معلمش، با اجازه مدرسه، نوشته اش را به اداره فرهنگ فرستاده و در جهت رضایت از تفسیرش جمله ای گفت: که موسیقی شعر است و شعر موسیقی، و هنگامیکه این دو با هم آمیخته گردند، تاثیرش دوچندان می شود. سالها گذشت و زنده یاد "پیرنیا" پس از بازگشت به وطن، روزی گفته او را برای استاد بزرگوار، "نظام وفا" نقل کرد و این موضوع به تایید استاد رسید و صحبت های مبسوطی از ایشان شنید. اما "جناب پیرنیا" که از اشعار فارسی جز آنکه در کتب دوره اول متوسطه دیده بود، اطلاع زیادتری نداشت، نتوانست آنطوریکه آرزویش بود، موردی پیدا کند که شعر فارسی و موسیقی اصیل ایرانی را به هم بیامیزد.
تا آنکه شبی، طی مسافرتی با همسر فقیدش، در قهوه خانه بین راهی اصفهان، آهنگی در "هدی سه گاه"، از مثنوی مولانا، همراه با نی شنید، که هر دو چنان شیفته آن شعر و آهنگ شدند که چندبار از خواننده و نوازنده نی، تقاضای تکرارش را نمودند. باز سالها گذشت و درخلال آن، همیشه از "مثنوی معنوی" و "دیوان حافظ" و رفته رفته، از اشعار عرفانی و سرایندگان بنام ایران، بهرمند میگشت.
ولی آنچه مورد آرزویش بود یعنی تطبیق شعر و آهنگ با انطباق معنی شعر و مفهوم آهنگ میسر نمی شد. تا اینکه، هنگامیکه در دولت، سمتی داشت این موضوع را برای تسهیل، با آهنگ موزون و سبک تری عملی نمود وضمن کنسرتی، در انجمن موسیقی ملی، تاثیر این تلفیق و انطباق را به سمع دولت رساند و پس از آن اهمیتش را برایشان، تشریح نمود. و در همین راستا، آقایان "روح اله خالقی" و "رهی معیری" آهنگ و شعری در وصف "گل لاله" ساختندکه از نظر مفهوم و معنی کاملا با هم تطبیق می نمود. این قسمت از برنامه با نثار "گل لاله" به حضار، اجرا گردید و جمله ای که در پایان کنسرت از شادروان "ملک الشعرای بهار"، وزیر فرهنگ وقت شنیده بود این بود که: "شعر و گل و آهنگ را شاعرانه در هم آمیخته اید."...
#جواد_ظل_طاعت
#موسیقی_ایرانی
#داوود_پیرنیا
داستان شکل گیری برنامه گلها بر می گردد به سالها قبل."زنده یاد داودپیرنیا" از اوان جوانی، علاقه وافری به گل داشت، خصوصا "گل لاله". بعدها چون وارد دبیرستان شد، از تشبیهاتی چون "گلرخ"، "لاله رخ"، "لاله رو" لذت بسیار می برد. همین عشق به گل بود که وی را به گلهایی کشاند که هرگز نمی میرند. دبیر ادبیاتش، تکلیفی داده بود که بر قطعه ای از "ژان ژاک روسو"، شاعر و نویسنده فرانسوی، تفسیری بنویسد. وقتی برای چندمین بار آن قطعه را خواند، در همان زمان، از خانه همسایه، آهنگی به گوشش رسید که از نظر مفهومی، باقطعه "روسو"، مطابقت داشت. رابطه آن شعر و آهنگ به قدری مشغولش کرد که به خانه همسایه رفت و پس از عذرخواهی، نام آهنگ را پرسید و به وی گفتند که "تنهاییست"، و یکی از آثار مشهور شوپن است. معلم وی که در همان سال به درجه استادی دانشگاه رسیده بود، و بسیار سخت گیر و نحوه انتقادش، نیش دار و شکننده بود، "پیرنیا" را بسیار مضطرب کرده بود که پس از مطالعه تفسیرش مورد کنایه و انتقاد قرار گیرد.
اما در عین ناباوری، متوجه شد که معلمش، با اجازه مدرسه، نوشته اش را به اداره فرهنگ فرستاده و در جهت رضایت از تفسیرش جمله ای گفت: که موسیقی شعر است و شعر موسیقی، و هنگامیکه این دو با هم آمیخته گردند، تاثیرش دوچندان می شود. سالها گذشت و زنده یاد "پیرنیا" پس از بازگشت به وطن، روزی گفته او را برای استاد بزرگوار، "نظام وفا" نقل کرد و این موضوع به تایید استاد رسید و صحبت های مبسوطی از ایشان شنید. اما "جناب پیرنیا" که از اشعار فارسی جز آنکه در کتب دوره اول متوسطه دیده بود، اطلاع زیادتری نداشت، نتوانست آنطوریکه آرزویش بود، موردی پیدا کند که شعر فارسی و موسیقی اصیل ایرانی را به هم بیامیزد.
تا آنکه شبی، طی مسافرتی با همسر فقیدش، در قهوه خانه بین راهی اصفهان، آهنگی در "هدی سه گاه"، از مثنوی مولانا، همراه با نی شنید، که هر دو چنان شیفته آن شعر و آهنگ شدند که چندبار از خواننده و نوازنده نی، تقاضای تکرارش را نمودند. باز سالها گذشت و درخلال آن، همیشه از "مثنوی معنوی" و "دیوان حافظ" و رفته رفته، از اشعار عرفانی و سرایندگان بنام ایران، بهرمند میگشت.
ولی آنچه مورد آرزویش بود یعنی تطبیق شعر و آهنگ با انطباق معنی شعر و مفهوم آهنگ میسر نمی شد. تا اینکه، هنگامیکه در دولت، سمتی داشت این موضوع را برای تسهیل، با آهنگ موزون و سبک تری عملی نمود وضمن کنسرتی، در انجمن موسیقی ملی، تاثیر این تلفیق و انطباق را به سمع دولت رساند و پس از آن اهمیتش را برایشان، تشریح نمود. و در همین راستا، آقایان "روح اله خالقی" و "رهی معیری" آهنگ و شعری در وصف "گل لاله" ساختندکه از نظر مفهوم و معنی کاملا با هم تطبیق می نمود. این قسمت از برنامه با نثار "گل لاله" به حضار، اجرا گردید و جمله ای که در پایان کنسرت از شادروان "ملک الشعرای بهار"، وزیر فرهنگ وقت شنیده بود این بود که: "شعر و گل و آهنگ را شاعرانه در هم آمیخته اید."...
#جواد_ظل_طاعت