اتحادیه آزاد کارگران ایران
6.96K subscribers
48.5K photos
22.7K videos
775 files
42.1K links
ارتباط با ادمین https://t.me/Ettehadyeh20
Download Telegram
[Forwarded from ادبیات دیگر]
«در ستایش آموختن»

یاد بگیر، ساده ترین چیز ها را !
برای آنان كه به خواهند یاد بگیرند
هرگز دیر نیست.
الفبا را یاد بگیر ! كافی نیست ؛ اما
آن را یاد بگیر ! مگذار دل سردت كنند !
دست به كار شو ! تو همه چیز را باید بدانی.
تو باید رهبری را به دست گیری.

ای آن كه در تبعیدی ، یاد بگیر !
ای آن كه در زندانی ، یاد گیر !
ای زنی كه در خانه نشسته یی ، یاد بگیر !
ای انسان شصت ساله ، یاد بگیر !
تو باید رهبری را به دست گیری.

ای آن كه بی خانمانی ، در پی درس و مدرسه باش !
ای آن كه از سرما می‌لرزی ، چیزی بیاموز !
ای آن كه گرسنه گی می‌كشی ، كتابی به دست گیر !
این خود سلاحی ست.
تو باید رهبری را به دست گیری.

ای دوست ، از پرسیدن شرم مكن !
مگذار كه با زور ، پذیرنده ات كنند.
خود به دنبال اش بگرد !
آن چه را كه خود نیاموخته یی
انگار كن كه نمی‌دانی.
صورت حساب ات را خودت جمع بزن !
این تویی كه باید به پردازی اش.
روی هر رقمی‌انگشت بگذار
و به پرس : این ، برای چیست ؟
تو باید رهبری را به دست گیری.

برتولت برشت

#برتولت_برشت #شعر@ettehad
«ارتش گرسنگی»

ارتش گرسنگی راه می‌رود
راه می‌رود تا دلی از عزای نان درآورد
تا دلی از عزای گوشت درآورد
تا دلی از عزای کتاب درآورد
تا دلی از عزای آزادی درآورد
راه می‌رود، پل‌ها را در می‌نوردد، چون دَمِ شمشیر می‌بُرد
راه می‌رود، درهای آهنین را می‌درّد، حصار دژها را واژگون می‌کند
پای در خون راه می‌رود.

ارتش گرسنگی راه می‌رود
با گام‌های تندر
با سرودهای آتش
با امید به‌بیرقِ شعله شکلش
با امید به‌امید.

ارتش گرسنگی راه می‌رود
شهرها را به‌دوش می‌کشد
با کوچه‌ها و خانه‌های تاریک‌شان،
دودکش‌های کارخانه‌ها را به‌دوش می‌کشد
و خستگی بی‌پایان خروجی کارخانه‌ها را.
ارتش گرسنگی راه می‌رود
به‌دنبال خویش می‌کشد و می‌برد
راسته‌های زاغه‌نشینان را
و آنان را که می‌میرند بدون مشت خاکی بر این خاک نامتناهی.

ارتش گرسنگی راه می‌رود
راه می‌رود تا گرسنگان را نان دهد.
تا آزادی دهد بدانها که ندارند
پای در خون راه می‌رود.

«ناظم حکمت»

#شعر
#ناظم_حکمت

@ettehad
«چوب»

هفت سالی می شد که راه نرفته بودم
پزشک پرسید: این چوب ها چیست؟
گفتم: فلجم
گفت: آنچه تو را فلج کرده همین چوب هاست
سینه خیز، چهار دست و پا قدم بردار و بیفت
چوب های زیبایم را گرفت
.پشتم شکست و در آتش سوزاند
حالا من راه می رم
اما هنوز هم وقتی به چوبی نگاه می کنم
تا ساعت ها، بی رمقم

«برتولت برشت»

#شعر
#برتولت_برشت

@ettehad
میخواهم بمیرم.
میخواهم یک میلیارد بار بمیرم
و در جهانی برخیزم که در آن
هر انسانی بیش از یک بار نمیرد..!

#ژاک_پره_ور
#شعر
@ettehad
«بیابان را
سراسر -
مه گرفته است»

تهی سُفره
چراغِ خانه خاموش است

کار !
خسته ،
لب بسته ،
نفس بشکسته ،
در جان دادنی هر روزه‌اش سخت تر -
عرق ، می‌ریزدش یک سر
از هر بند -

آهسته ؛

سگانِ سود ، بیدارند
سیاست را درونِ تیر ، می کارند
و خط‌هایی ز نقشِ تازیانه
به روی گُرده‌ی ما -
می نشانند ؛
تفنگ هاشان به روی ما نشانه
بیابانم شده
آه -
آشیانه

خیابان را
سراسر -
او گرفته ؛

«بیابان را سراسر مه گرفته است»

به چشمم قطره‌ی اشکی ، از شوق
به لب -
لبخند خواهم داشت
اگر که -
هم قطارانم

جـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــسور !

به زیرِ سوله ها ، یا اینکه در میدان
گلِ ماهِ مه ام
این نازنین را
همه -
آواز !
می دادیم ....

«فلزبان»
#شعر
@ettehad
آری ...

اگر چه پیراهن ات

غیاب یک تن را در انتظار شلاق ،

حکایت می کند

اما وارث معجزتی از فردا

اهریمن !

نخواهد بود

📝 برشی کوتاه از #شعر ( پرچم های نیمه افراشته )

#امید_آدینه

#برای #توماج_صالحی

🆔
https://t.me/ettehad
✉️ 🔚 tamas
https://t.me/Ettehadyeh20
به نامِ صُلح
به نامِ حدیثِ غم بر الیافِ شاخه‌ها و آیینِ جوانه‌ها
به نامِ آزادی
به نامِ زلالِ اندیشه در رنگینْ کمانِ بشر
به نامِ آنانی که :
نمک فرسودهِ‌شان می‌کند
و نمک،
همان اشکْ‌هاشان است
به نامِ رفیق
به نامِ زنانِ بی‌وطن بر فلاتِ بی‌نشانِ تبعید
به نامِ مردانِ آونگْ شده بر خاطراتِ گنگِ زندان
به نامِ یارانِ لالهْ‌گون در انعکاسِ رعشه و
بر احکامِ شومِ وحشت

به نامِ واژه :
واژگانی
که چونان اشکال و اعماق
بکر و پهناوراَند
واژگانی که
در هیأتِ ستارگان
بر می‌خیزند … قیام می‌کنند
و در امتدادِ متروک ،
و بیاتِ شب
از خونینْ وسعتِ جاده‌هایِ خصم
می‌گذرند و
وقتِ سحر: هنگامه‌یِ نهال و نیاز
الفبایِ یک سرزمین را
بر فرازِ هر بام و کوچه و خیابان
می‌سُرایند

📚 برشی کوتاه از #شعر #پل_الوار

#ترجمه_امید_آدینه

👤#عباس_دریس

#اعدام_نکنید
#نه_به_اعدام
#اعدام_قتل_عمد_دولتی_است

🆔
https://t.me/ettehad
✉️ 🔚 tamas
https://t.me/Ettehadyeh20
اینک...
برخیز و
در انبوهِ هذیان
چشم بُگشا
به آمیزشِ تصویر ،
با واژه
نگاه کن :
آری
لغزشِ باد
از سَرانگشتان اَت ،
سرودِ من
از زندگی ست


برشی کوتاه از #شعر قطع نامه ( مجموعه اشعار تراشه های یک پیراهن )

#برای #سپیده_رشنو

#امید_آدینه

🆔
https://t.me/ettehad
✉️ 🔚 tamas
https://t.me/Ettehadyeh20
صلح

الیاف کدامین دیار است ؟

که حدیث اش

این گونه تاریک ،

می روید از دهان قناری

وقتی شهر را

سربازان به یغما بردند

آزادی نام زنی بود با بقچه ی فصول

... با اشارتی رو به زنگار خانه اش

سالیان ،

از خلوت ییلاق

گذشت

ولی عاقبت ! کوچ باغ بان از دره های قحطی

گرته ی خون را بر بال پرنده

فریاد نکرد و

لب ریختگی های عریانی

فاش نشد


برشی کوتاه از #شعر تخته سیاه ( مجموعه اشعار محاکات )

#برای #سپیده_قلیان

#امید_آدینه

#متن_ارسالی

🆔
https://t.me/ettehad
✉️ 🔚 tamas
https://t.me/Ettehadyeh20
فقط می خواستم

سیاره ها را

از نو ،

بنگرم

اما آدمک !

آویزان دار

بود

می خواستم از اشتیاق ناودان به لاله عباسی

بگویم

هنگامی که خنکای باد : نسیم پاییزی

حیاط را می روبد و

تراشه های نان ،

در ازدحام شمعدانی

و گنجشک

بدل به خیال ،

می شوند

اما عاقبت ...

خانه پوسید

واژگان به ریا

نبض باران شدند

برشی کوتاه از #شعر ( گنبد کبود )

#برای #نیکا_شاکرمی

#امید_آدینه

🆔
https://t.me/ettehad
✉️ 🔚 tamas
https://t.me/Ettehadyeh20
کودکان و کولی ها :

از مفهوم آهن در ظرافت آتش

خبر دارند

شمایان

که راهی ،

تا اعماق

یا توده های غم

نرفته اید ...

نغمه را بیهوده

در بیات نور

جست و جو می کنید

زیرا عاقبت !

بی گناهان از خطوط افسردگی

از گنگ آفرینش

عبور ،

خواهند کرد

برشی کوتاه از #شعر ( پرچم های نیمه افراشته )

#برای #کیان_پیر_فلک

#امید_آدینه

🆔
https://t.me/ettehad
✉️ 🔚 tamas
https://t.me/Ettehadyeh20
آخ

نیم واره های مان ،

جمع گورستان است

ذراتی از پتک و داس :

که در پرگار خفگی

آوازها خوانده اند و

حجم اسارت شان

حصار ترد زمین نیست

دریغا ...

اینان گفتگوی نسیم با دانه اند

و خاک

از گرده های خون شان نطفه می بندد و

دائم می تپد در کلام شمایان

برشی کوتاه از #شعر ( ساعت معکوس )

#برای #نوید_افکاری

#امید_آدینه

🆔
https://t.me/ettehad
✉️ 🔚 tamas
https://t.me/Ettehadyeh20
هم چنان

که باروت ،

لب هامان را

می پوشاند

مردمکان آن سرباز نیز ...

تا ادراک قحطی

و بوسه

رج به رج ،

می شوند

اینک بگویید

کیست ؟

که آزمون عشق را

با مضراب گلوله ،

بر پیراهن اش

لمس ،

کرده باشد

برشی کوتاه از #شعر ( دنیایی وارونه از تجربه ها )

#برای_ایران_برای_انسان

#امید_آدینه

🆔
https://t.me/ettehad
✉️ 🔚 tamas
https://t.me/Ettehadyeh20
پرنده را

بنگر :

از شاخک پیر و

هجوم اتفاق در سایه اش

خبر ندارد

مگر زندگی

ضرباهنگ ملاقات ،

در تکرار یک همهمه

نیست ؟

به راستی

کدامین طلوع ،

فرداها را در سوگ مان

خواهد سرود

شباهنگام ...

به نوازش آن کاج بلند

آغوش می گشاییم

اما افسوس !

که دیوار حاشا

پرچین این دیدار است


برشی کوتاه از #شعر ( سبزه میدان )

#برای #رضا_معظمی_گودرزی

#امید_آدینه

#ارسالی

🆔
https://t.me/ettehad
✉️ 🔚 tamas
https://t.me/Ettehadyeh20
وقتی آدمی

قتل پروانه را در پیله اش ،

احکام طبیعت می پندارد

یا چونان خاطره ای دور :

به خودکشی نهنگ ها می خندد

یعنی تیتر روزنامه ها ...

و تقوای تو

حتا یقین من

غباری بر هیأت جانان است

وقتی چمدان

مملو از تصاویر و خاک ،

می شود

یعنی وطن :

عطش تبعید دارد

وقتی زنان فاحشه به اجبار !

قانون را در پرتو گنگ معابد

یا بر رخوت سست مناره ها

می جویند

یعنی شیاطین تا حاشیه نگار پرندگان

کوچیده اند

وقتی معلم ...

با آفاق مترسک در جوهر فصول

به خواب می رود

یعنی آسیابان در امتداد آب ریز بلوط

بیدار و پیدا ،

نیست

برشی کوتاه از #شعر ( مجله ی انقلابی )

#برای #هستی_نارویی

#امید_آدینه

🆔
https://t.me/ettehad
✉️ 🔚 tamas
https://t.me/Ettehadyeh20