نمایی از #قله_دماوند در شبی بارانی زیر نور مهتاب
محل ثبت:
روستای نوا - #لاریجان - #مازندران.
♦️سیزدهم تیرماه روز #دماوند گرامی باد.
@eshtadan
محل ثبت:
روستای نوا - #لاریجان - #مازندران.
♦️سیزدهم تیرماه روز #دماوند گرامی باد.
@eshtadan
قلب فسردهی زمین
البرز کوه و بویژه قلهی دماوند در اندیشه و فرهنگ و ادب ایرانی جایگاهی بسبار ویژه دارد. پارهای از محققان درباره موقعیت جغرافیایی دقیق البرز و سلسله کوه دماوند بحث و فحص و مناقشه کردهاند که مجال شرح آن در اینجا نیست. از آن میان ملاحظات و تدقیقات حسین کریمان یادکردنیست که در مجموعه گفتارهایی با نام پژوهشی در شاهنامه منتشر شده است و خوانندگان علاقهمند به آنجا رجوع توانند کرد.
در متون و منابع ادبی و تاریخی و جغرافیایی ایران دماوند - یا چنانکه گاه نوشتهاند: دنباوند - بارها یاد شده است. در ذهن و باور ایرانیان - بر پایهی داستانهای کهن - دماوند هم از سویی جایگاه و آشیانهی سیمرغ بوده است و هم از سوی دیگر جایگاه دربند شدن و ماندن ضحاک ماردوش. این یعنی که دماوند جایگاهی نمادین در تاریخ و فرهنگ و اندیشهی ایرانی برای ستیز و پیکار با بیداد و ستم و پتیارهگی و پلشتی داشته و دارد. و...
در معنی باز است و سلسله سخن دراز و مجال اندک و تنگ. پس لاجرم به همین اشارههای کوتاه وگذرا بسنده میکنیم و حسن ختام این یادداشت را قصیدهی بسبار زیبای ملکالشعرای بهار قرار میدهیم:
ای دیو سپید پای در بند! ای گنبد گیتی! ای دماوند!
از سیم به سر یکی کله خود ز آهن به میان یکی کمر بند
تا چشم بشر نبیندت روی بنهفته به ابر، چهر دلبند
تا وارهی از دم ستوران وین مردم نحس دیومانند
با شیر سپهر بسته پیمان با اختر سعد کرده پیوند
چون گشت زمین ز جور گردون سرد و سیه و خموش و آوند
بنواخت ز خشم بر فلک مشت آن مشت تویی، تو ای دماوند!
تو مشت درشت روزگاری از گردش قرنها پس افکند
ای مشت زمین! بر آسمان شو بر ری بنواز ضربتی چند
نی نی، تو نه مشت روزگاری ای کوه! نیم ز گفته خرسند
تو قلب فسردهی زمینی از درد ورم نموده یک چند
شو منفجر ای دل زمانه ! وآن آتش خود نهفته مپسند
خامش منشین، سخن همی گوی افسرده مباش، خوش همی خند
ای مادر سر سپید! بشنو این پند سیاه بخت فرزند
بگرای چو اژدهای گرزه بخروش چو شرزه شیر ارغند
ترکیبی ساز بیمماثل معجونی ساز بیهمانند
از آتش آه خلق مظلوم وز شعلهی کیفر خداوند
ابری بفرست بر سر ری بارانش ز هول و بیم و آفند
بشکن در دوزخ و برون ریز بادافره کفر کافری چند
ز آن گونه که بر مدینهی عاد صرصر شرر عدم پراکند
بفکن ز پی این اساس تزویر بگسل ز هم این نژاد و پیوند
برکن ز بن این بنا، که باید از ریشه بنای ظلم برکند
زین بیخردان سفله بستان داد دل مردم خردمند
@mardomnameh
@ESHTADAN
#دماوند
البرز کوه و بویژه قلهی دماوند در اندیشه و فرهنگ و ادب ایرانی جایگاهی بسبار ویژه دارد. پارهای از محققان درباره موقعیت جغرافیایی دقیق البرز و سلسله کوه دماوند بحث و فحص و مناقشه کردهاند که مجال شرح آن در اینجا نیست. از آن میان ملاحظات و تدقیقات حسین کریمان یادکردنیست که در مجموعه گفتارهایی با نام پژوهشی در شاهنامه منتشر شده است و خوانندگان علاقهمند به آنجا رجوع توانند کرد.
در متون و منابع ادبی و تاریخی و جغرافیایی ایران دماوند - یا چنانکه گاه نوشتهاند: دنباوند - بارها یاد شده است. در ذهن و باور ایرانیان - بر پایهی داستانهای کهن - دماوند هم از سویی جایگاه و آشیانهی سیمرغ بوده است و هم از سوی دیگر جایگاه دربند شدن و ماندن ضحاک ماردوش. این یعنی که دماوند جایگاهی نمادین در تاریخ و فرهنگ و اندیشهی ایرانی برای ستیز و پیکار با بیداد و ستم و پتیارهگی و پلشتی داشته و دارد. و...
در معنی باز است و سلسله سخن دراز و مجال اندک و تنگ. پس لاجرم به همین اشارههای کوتاه وگذرا بسنده میکنیم و حسن ختام این یادداشت را قصیدهی بسبار زیبای ملکالشعرای بهار قرار میدهیم:
ای دیو سپید پای در بند! ای گنبد گیتی! ای دماوند!
از سیم به سر یکی کله خود ز آهن به میان یکی کمر بند
تا چشم بشر نبیندت روی بنهفته به ابر، چهر دلبند
تا وارهی از دم ستوران وین مردم نحس دیومانند
با شیر سپهر بسته پیمان با اختر سعد کرده پیوند
چون گشت زمین ز جور گردون سرد و سیه و خموش و آوند
بنواخت ز خشم بر فلک مشت آن مشت تویی، تو ای دماوند!
تو مشت درشت روزگاری از گردش قرنها پس افکند
ای مشت زمین! بر آسمان شو بر ری بنواز ضربتی چند
نی نی، تو نه مشت روزگاری ای کوه! نیم ز گفته خرسند
تو قلب فسردهی زمینی از درد ورم نموده یک چند
شو منفجر ای دل زمانه ! وآن آتش خود نهفته مپسند
خامش منشین، سخن همی گوی افسرده مباش، خوش همی خند
ای مادر سر سپید! بشنو این پند سیاه بخت فرزند
بگرای چو اژدهای گرزه بخروش چو شرزه شیر ارغند
ترکیبی ساز بیمماثل معجونی ساز بیهمانند
از آتش آه خلق مظلوم وز شعلهی کیفر خداوند
ابری بفرست بر سر ری بارانش ز هول و بیم و آفند
بشکن در دوزخ و برون ریز بادافره کفر کافری چند
ز آن گونه که بر مدینهی عاد صرصر شرر عدم پراکند
بفکن ز پی این اساس تزویر بگسل ز هم این نژاد و پیوند
برکن ز بن این بنا، که باید از ریشه بنای ظلم برکند
زین بیخردان سفله بستان داد دل مردم خردمند
@mardomnameh
@ESHTADAN
#دماوند
Forwarded from پایگاه ایران دوستان مازندران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 نمائی دیدنی و بسیار زیبا از بلندترین قله ی #ایران
🔸 ای دیو سپید پای در بند!
ای گنبد گیتی! ای دماوند!
نمایی از
بلندترین قلهی ایران، که در بالای ابرها قرار گرفته است. شکوه و استواری دیدنی #دماوند زیبا را ببینید.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
🔸 ای دیو سپید پای در بند!
ای گنبد گیتی! ای دماوند!
نمایی از
بلندترین قلهی ایران، که در بالای ابرها قرار گرفته است. شکوه و استواری دیدنی #دماوند زیبا را ببینید.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
Forwarded from چشموچراغ
🏔به مناسبت روز ملی #دماوند
✍🏼 برخی دیدگاهها دربارهٔ نام دماوند
در دههٔ ۱۹۵۰ ویلهِلْم آیْلِرْس، ایرانشناس بزرگ آلمانی، آگاهیهای مربوط به دماوند را در رسالهٔ «نامهای کوه دماوند» منتشر ساخت... در آن آمده که «دماوند» نخستین بار در نقش رستم بهکار رفتهاست... . اینکه «دما» را نفس، نسیم، باد، و جریان هوا معنی کرده، و دماوند را «کوهی که باد در آن جریان دارد» یا «کوهی که غرش باد در آن میپیچد» درست و علمی بهنظر نمیرسد و نوعی ریشهشناسی عامیانه است... . بنابر متن یونانیِ کتیبهٔ نقش رستم، این کوه با نام «دُنباوند» آمده... . کارل گراتْسِل، نویسندهٔ نخستین کتاب علمی دربارهٔ دماوند، آوردهاست: «دماوند کوهی است با «دُم فراوان» یا «دُم پُر». در انتخاب این نام، شاخهها و دنبالههای این کوه در نظر گرفته شدهاست. در فرهنگها میتوان زیر واژهٔ «دُنب» یا «دُم» معنی سرازیری یا شیب را دید. با تکیه بر این، دماوند کوهی است مملو از شیب و سرازیری... .
تعریف دیگر نیز وجود دارد، و آن Dhumavant یعنی «مملو از بخار» است (dhuma-: دود و بخار).
برگرفته از: ابوالقاسم اسماعیلپور مطلق، «دماوند در اساطیر ایرانی»، در مجلهٔ فرهنگ و ادبیات عامه، سال پنجم، خرداد و تیر ۱۳۹۶، ش ۱۴، ص ۹۹ و ۱۰۰.
#ریشه_شناسی
https://t.me/cheshmocheragh
✍🏼 برخی دیدگاهها دربارهٔ نام دماوند
در دههٔ ۱۹۵۰ ویلهِلْم آیْلِرْس، ایرانشناس بزرگ آلمانی، آگاهیهای مربوط به دماوند را در رسالهٔ «نامهای کوه دماوند» منتشر ساخت... در آن آمده که «دماوند» نخستین بار در نقش رستم بهکار رفتهاست... . اینکه «دما» را نفس، نسیم، باد، و جریان هوا معنی کرده، و دماوند را «کوهی که باد در آن جریان دارد» یا «کوهی که غرش باد در آن میپیچد» درست و علمی بهنظر نمیرسد و نوعی ریشهشناسی عامیانه است... . بنابر متن یونانیِ کتیبهٔ نقش رستم، این کوه با نام «دُنباوند» آمده... . کارل گراتْسِل، نویسندهٔ نخستین کتاب علمی دربارهٔ دماوند، آوردهاست: «دماوند کوهی است با «دُم فراوان» یا «دُم پُر». در انتخاب این نام، شاخهها و دنبالههای این کوه در نظر گرفته شدهاست. در فرهنگها میتوان زیر واژهٔ «دُنب» یا «دُم» معنی سرازیری یا شیب را دید. با تکیه بر این، دماوند کوهی است مملو از شیب و سرازیری... .
تعریف دیگر نیز وجود دارد، و آن Dhumavant یعنی «مملو از بخار» است (dhuma-: دود و بخار).
برگرفته از: ابوالقاسم اسماعیلپور مطلق، «دماوند در اساطیر ایرانی»، در مجلهٔ فرهنگ و ادبیات عامه، سال پنجم، خرداد و تیر ۱۳۹۶، ش ۱۴، ص ۹۹ و ۱۰۰.
#ریشه_شناسی
https://t.me/cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
Forwarded from شفیعی کدکنی
ده نکتهٔ اسطورهای دربارهٔ دماوند
[۱۳ تیرماه؛ جشن تیرگان و روز ملّی دماوند]
یک: دماوند در اساطیر ایرانی مرکز جهان و جایگاه میترا و گیومرد، نخستین انسان، پنداشته شده است.
دو: جمشید سوار بر گردونهای که دیوان آن را میکشیدند، سفری هوایی از دماوند به بابل داشت.
سه: ضحاک در دماوند به جمشید تاخت.
چهار: فریدون در روستایی نزدیک دماوند به دنیا آمد؛ زیرا مادرش به آنجا پناه برده بود.
پنج: ضحاک تا پایان جهان در دماوند زندانی است.
شش: منوچهر در دماوند، زاده شد.
هفت: آرش کمانگیر تیرش را از کوه دماوند پرتاب کرد.
هشت: دیوِ سپید در دماوند مسکن دارد
و دخترش در صخره های آن میزیَد و سرگرم نخ ریسی است.
نه: اژدها در نزدیکی همین کوه در خواب به رستم برمیخورد.
ده: چکاد هرآ يا قله البرز ۱۸۰ روزنه در خاور و ۱۸۰ روزنه در باختر دارد که خورشید هر روز از یکی از روزنهای خاور به روزنهای در باختر رهسپار میشود.
دکتر ابوالقاسم اسماعیلپور مطلق
دو ماهنامهٔ فرهنگ و ادبیات عامه، سال ۵، شمارهٔ ۱۴، خرداد و تیر ۱۳۹۶
#دماوند
[۱۳ تیرماه؛ جشن تیرگان و روز ملّی دماوند]
یک: دماوند در اساطیر ایرانی مرکز جهان و جایگاه میترا و گیومرد، نخستین انسان، پنداشته شده است.
دو: جمشید سوار بر گردونهای که دیوان آن را میکشیدند، سفری هوایی از دماوند به بابل داشت.
سه: ضحاک در دماوند به جمشید تاخت.
چهار: فریدون در روستایی نزدیک دماوند به دنیا آمد؛ زیرا مادرش به آنجا پناه برده بود.
پنج: ضحاک تا پایان جهان در دماوند زندانی است.
شش: منوچهر در دماوند، زاده شد.
هفت: آرش کمانگیر تیرش را از کوه دماوند پرتاب کرد.
هشت: دیوِ سپید در دماوند مسکن دارد
و دخترش در صخره های آن میزیَد و سرگرم نخ ریسی است.
نه: اژدها در نزدیکی همین کوه در خواب به رستم برمیخورد.
ده: چکاد هرآ يا قله البرز ۱۸۰ روزنه در خاور و ۱۸۰ روزنه در باختر دارد که خورشید هر روز از یکی از روزنهای خاور به روزنهای در باختر رهسپار میشود.
دکتر ابوالقاسم اسماعیلپور مطلق
دو ماهنامهٔ فرهنگ و ادبیات عامه، سال ۵، شمارهٔ ۱۴، خرداد و تیر ۱۳۹۶
#دماوند