ارجاعات
1.63K subscribers
319 photos
16 videos
190 links
قسمت‌هایی از کتاب‌ها و مقالاتی که می‌خونم رو این‌جا تایپ می‌کنم. اگر متنی رونوشت (copy) شده از جایی بود بهش ارجاع داده می‌شه.

- t.me/startreatments :کانال اصلی

- t.me/etrazatvapasokh/1530 :کانال‌ها
Download Telegram
«سیمون وی می‌نویسد: "تواناییِ مراقبت و توجه کردن به انسانی دردمند امری بسیار دشوار و نادر است؛ تا حدِ معجزه نادر است. خودِ معجزه است." از نگاهِ سیمون وی انتظاری که ما در جوارِ فردِ دردمند می‌کشیم فقط و فقط از جنسِ انتظار است. چنین انتظاری به زعمِ وی جوهر است، نه کنش. جوهرِ نفس است، نه کنشِ آن. این همان جوهری است که فردِ باورمند، هم‌او که مؤمنانه چشم‌انتظارِ خداوند است و هویتش چیزی به‌جز انتظارش نیست تسلیم داشته است. این انتظاری است که فرد به انسانِ دردمند عرضه می‌دارد. به گفتهٔ وی، در این حالت، فردِ دردمند نیازی ندارد که کاری برایش انجام دهند، بل‌که می‌خواهد کسی کنارش باشد. نیازِ انسانِ دردمند بیش از هر چیزِ دیگری حضور و هم‌جواریِ دیگری است. انتظارِ فردِ همراه درونِ "زمانِ عمیقِ" برگسونی است. زمانِ عمیقی که به نوشتهٔ لویناس، فیلسوفِ فرانسوی، "به مانندِ رابطه‌ای با دیگری و با خداوند تأویل می‌شود":
"[در این] دیرند، امرِ مادی قابلِ فروکاستن به رخدادی از جنسِ معرفت نیست، بل‌که استعلایِ رابطه با کسی دیگر است: عشق، دوستی و هم‌دردی با دیگری. قرابتی که نمی‌توان آن را به مقولاتِ فضایی یا وجوهِ مضمون‌سازی و عینیت‌بخشی فروکاست."»

- "در بابِ انتظار"، نوشتهٔ هارولد شوایتزر، ترجمهٔ مهیار آقایی.
@erjahat
ارجاعات
«سیمون وی می‌نویسد: "تواناییِ مراقبت و توجه کردن به انسانی دردمند امری بسیار دشوار و نادر است؛ تا حدِ معجزه نادر است. خودِ معجزه است." از نگاهِ سیمون وی انتظاری که ما در جوارِ فردِ دردمند می‌کشیم فقط و فقط از جنسِ انتظار است. چنین انتظاری به زعمِ وی جوهر است،…
«امید را همانندِ درماندگی -که معمولاً باهم تفاوتِ ناچیزی دارند- باید تاب آورد؛ در اعماقِ نفسِ آدمی، همان‌جایی که هوارد می‌خواهد "کمی تنها باشد تا مدتی مجبور نباشد حرف بزند یا نگرانی‌اش را با کسی در میان بگذارد..." نشانه‌های زمانی مثلِ "کمی" یا "مدتی" که در آغازِ سقوطِ هوارد به درونِ نفسِ خودش ذکر می‌شوند، به زمانی اشاره دارند که آشکارا بیرون از او و بدونِ او به سیرِ خود ادامه می‌دهد، درست همانندِ قطره‌های آبی که از شکافِ سنگِ درونِ غارِ نیاد می‌چکند، یا فشار و کششِ امواجِ اقیانوس در ساحل‌ هوارد در طولِ غیبتِ کوتاهش از مختصاتِ رسمیِ زمانی، که درونِ آن پزشکان به بیمار سر می‌زنند و می‌روند و انسان‌ها در انتظارِ چیزها هستند، تنها تاب می‌آورد و به همان زمانی که می‌گذرد تبدیل می‌شود.»

- همان.
@erjahat
«[لویناس]: ضعف در واقع بی‌حجاب است، -حتی می‌گویم- برهنه است. برهنگی‌ای است که آشکار می‌شود: enthullüng، "افشا"، حالتی است فاقدِ شرم‌؛ در چهرهٔ انسان نمودی وجود دارد که برهنه‌ترین و عریان‌ترین حالتِ تجربهٔ انسانی است‌. هستی همیشه در معرضِ آگاهی است‌: این‌جا میرا است که نشان داده می‌شود. فرمانی، حکمِ لازم‌الاجرا، به وجهی گریز‌ناپذیر با آن هم‌راه است: مرا تنها راه نکن. تو نمی‌توانی آن شخصِ دیگری را رها کنی. در عبری اصطلاحی وجود دارد: "من این‌جا هستم"؛ این گفتهٔ ابراهیم است. خلاصهٔ این جای‌گیری مسئولیت است.»

- "مکالماتِ فرانسوی"، نوشتهٔ رائول مورتلی، ترجمهٔ شیوا مقانلو، از گفت‌وگو با امانوئل لویناس.
@erjahat
ارجاعات
«[لویناس]: ضعف در واقع بی‌حجاب است، -حتی می‌گویم- برهنه است. برهنگی‌ای است که آشکار می‌شود: enthullüng، "افشا"، حالتی است فاقدِ شرم‌؛ در چهرهٔ انسان نمودی وجود دارد که برهنه‌ترین و عریان‌ترین حالتِ تجربهٔ انسانی است‌. هستی همیشه در معرضِ آگاهی است‌: این‌جا…
«[لویناس]: من اغلب می‌گویم -اگرچه اظهارش در ملاء عام خطرناک است- که بشریت از کتابِ مقدس و یونانیان متشکل شده است. مابقی را می‌توان ترجمه کرد: مابقی -همهٔ چیزهای عجیب‌ و غریب- ادا و اطوار است.»

-همان.
@erjahat
«...چون به آن عده از شما که حقیقتاً مبتدی هستید کمک خواهد کرد آزادانه انتخاب کنید که می‌خواهید جامعه‌شناسی، به‌خصوص به‌عنوانِ رشتهٔ اصلی‌تان، بخوانید یا نه. باید بگویم که چشم‌اندازِ کاریِ جامعه‌شناسان خوب نیست. چشم‌پوشی بر این حقیقت بسیار گمراه‌کننده است. انتظار می‌رفت این چشم‌انداز‌ها به‌تر شوند، اما در واقع بدتر شده‌اند. یک دلیل، افزایشِ آهسته اما مداومِ فارغ‌التحصیلان است؛ دلیلِ دیگر این است که در اوضاعِ اقتصادیِ فعلی، قابلیتِ این حرفه برای جذبِ فارغ‌التحصیلان کاهش یافته است‌. باید در این‌جا به نکته‌ای اشاره کنم که پیش از این، از آن آگاه نبودم و صرفاً به این دلیل که درگیرِ این مسئله شده‌ام متوجهِ آن شدم. حتی در آمریکا، که گاهی به آن بهشتِ جامعه‌شناسی می‌گویند و جایی است که جامعه‌شناسی دست‌کم در جمهوریِ آموزش از حقوقِ برابر برخوردار است، به‌هیچ‌وجه این‌گونه نیست که فارغ‌التحصیلان بدونِ زحمت هرجایی کار پیدا کنند. بنابراین اگر قرار باشد آلمان از این بابت، آن‌طور که من ده سالِ قبل پیش‌بینی کرده بودم، در همان جهتی توسعه یابد که آمریکا یافته، تفاوتِ چندانی ایجاد نخواهد شد.»

- "مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی"، نوشتهٔ تئودور آدورنو، ترجمهٔ سایرا رفیقی.
@erjahat
پیوندِ توئیتِ اول‌.
پیوندِ توئیتِ دوم.
ابتدا بگویم گورِ پدرِ نوری و دراویش و قلیان و هرکه متجاوز است و متجاوز نیست و قص‌علی‌هذا.
و اما بعد، اگر یادتان باشید در جریانِ لو رفتنِ ادعاهای تجاوزهای سریالیِ سینماگرانِ ایرانی که پارسال رخ داد، امثالِ رائفی‌پور و بعضی از اصول‌گرایانِ دستِ راستی شروع کردند به گفتنِ جملاتی کُلی با این مضمون که "سینماگران انگار فقط به ما تجاوز نکردند" و غیره و تسویه‌حساب‌هایی را انجام دادند که از زخم‌های برداشته شده در ۸۸ و ۹۲ و ۹۶ نشأت می‌گرفت.
دستِ راستی‌های به اصطلاح مشروطه‌خواه -و در واقع سلطنت‌طلبِ- ایرانی اکثراً از همین قماش‌اند. برای لجن‌مال کردنِ خصمِ خود دست‌ به هرگونه توهین و افترا و مغالطه‌ای می‌زنند.
تصویرِ دوم تزئینی‌ست و نمودی از پیش‌بینی‌های آکادمیک.
"کجای دنیا مقبولیتِ حاکمیت به همه‌پرسی گذاشته می‌شود؟"
یکی از برگ‌های ناخوانده و گم‌گشتهٔ تاریخِ قرنِ بیستم، تنها همه‌پرسیِ (رفراندوم) برگزار شده در طولِ حیاتِ اتحادِ جماهیرِ شورویِ سوسیالیستی‌ست.
در ۱۷ مارسِ ۱۹۹۱، این همه‌پرسی با مشارکتِ هشتاد درصدیِ مردمِ اکثرِ جمهوری‌ها -سرانِ جمهوری‌های ارمنستان، استونی گرجستان، لتونی، لیتوانی و مولداوی همه‌پرسی را تحریم کرده و از برگزاری‌اش ممانعت به‌عمل آوردند- با سوالی که ترجمه‌اش (از انگلیسیِ ویکی‌پدیا) در ادامه خواهد آمد صورت گرفت:
"آیا حفظِ اتحادیه جماهیرِ شورویِ سوسیالیستی به عنوانِ فدراسیونی از جمهوری‌های برابرِ مستقل که در آن حقوق و آزادیِ افراد از هر ملیتی کاملاً تضمین می‌شود را ضروری می‌دانید؟"
نتایجِ آن در تصاویرِ بالا قابلِ مشاهده است.
در ادامه و طیِ جریاناتی و با بی‌کفایتی و خیانتِ بسیاری از سران و نظامیان، در پایانِ همین سال و برخلافِ خواستِ اکثریتِ جامعه، تجزیهٔ شوروی صورت گرفت.
@erjahat
ارجاعات
Photo
البته جملهٔ آخر نباید این‌‌طور فهمیده شود که "مردمِ شوروی حتی در زمانِ فروپاشی با آن همراه نبودند"، بل‌که در طیِ آن ماه‌ها و با فروپاشیِ آخرین مرزِ مقاومتِ دولت -یعنی ایجادِ امنیتِ نظامی- که با کودتا و درگیری‌های مسلحانهٔ داخلی نابود گشت، نسخهٔ اتحادیه نیز برای همیشه پیچیده شد.
در برخی از جمهوری‌ها پس از این دوره، همه‌پرسی‌هایی برگذار شد که حکایت از رأیِ قاطع به استقلال داشت.
ارجاعات
«نقد در ایران زبانِ محافظه‌کارانه دارد. محافظه‌کاریِ نقد در ایران دو مسئله را کاملاً آشکار می‌کند: الف) اگر هوایِ هم را داشته باشیم به‌تر از آن است که هوایِ حقیقت را داشته باشیم. ب) چون همه میان‌مایه هستیم همیشه در هراس به سر می‌بریم؛ نکند دیگری بیش‌تر از…
«در نگاهِ کُربن سکولاریسم نه با جدا کردنِ دین از سیاست، که با وارد کردنِ دین در سیاست اتفاق می‌افتد. بر پایهٔ این نگرش ورودِ دین به تاریخ همانا عرفی شدنِ آن است. کربن تشیع را دوست می‌داشت چون جای‌گاهِ آن را تاریخِ قدسی می‌دید و دور از عرفی و سکولار شدن.»

- همان، از گفت‌وگو با محمدمنصور هاشمی.
@erjahat
• اگر از شاه‌نامه دو بیت برای شرایطِ امروزِ ایران انتخاب کنید، کدام‌ها را انتخاب می‌کنید؟
دو بیت اگه قرار باشد انتخاب کنم، این دو بیت را انتخاب می‌کنم:
"که ایران چو باغی‌ست خُرّم بهار
شکفته همیشه گُلِ کامکار"
یکی این بیت است که در مدحِ ایران می‌گوید، و بیتِ دوم سفارشی است که هنوز باید به آن عمل کرد:
"دریغ است ایران که ویران شود
کُنامِ پلنگان و شیران شود"»

- از گفت‌وگوی شبکهٔ ایران‌ اینترنشنال با جلالِ خالقی مطلق، انتشار یافته در ۱۴۰۲/۰۲/۲۵.
@erjahat
«پیش از هیتلر نفوذِ یهودیت در جهان عمدتاً عنصری به سودِ آلمان بود، حقیقتی که مخالفانِ آلمان در جنگِ جهانیِ اول به‌خوبی از آن آگاه بودند. نفوذِ یهودیت در آمریکا، به جانب‌داری از حسنِ روابطِ دو کشور، مخالفتِ طولانی و مؤثری با ورودِ کشور به جنگ کرده بود. در روسیه نقشِ مهمی در انقلاب علیهِ امپراتوریِ تزاری بازی کرده بود که با موفقیت از آلمان اداره می‌شد‌. هیتلر با یهودی‌ستیزی‌اش نه‌تنها به عبث دشمنانِ زیادی در سراسرِ جهان تراشید، بل‌که از دوست دشمن ساخت و وزنه‌ای را که قبلاً در کفهٔ آلمانیِ ترازو بود به کفهٔ دیگرِ آن هُل داد. بازیِ دو سر باخت.»

- "پیشوا: به رنگِ خشم و خون"، نوشتهٔ زباستیان هافنر، ترجمهٔ ژیلا فرهادی.
@erjahat
"کتاب قاچاق نخر"
این یک فراخوان است برای آگاهیِ کتاب نخریدن از بساط/دست‌فروشی‌ها/دکه‌های کتاب‌فروشی‌ای که تولیداتِ "ناشرانِ کتاب‌ساز" را به فروش می‌رسانند.
این کتاب‌ها عمدتاً دربارهٔ روان‌شناسیِ موفقیت، تاریخ و آثارِ مشهورِ ادبیاتِ جهان (داستایفسکی، دیکنز، کامو و...) استند.
آن‌ها با ترجمه‌های گوگل‌ترنسلیتی و دزدی، کیفیتِ چاپِ نامرغوب و طراحیِ زمخت و قیمتِ کم شناخته می‌شوند.
شما با خریدِ چنین کتاب‌هایی، جدا از حمایت نکردن از ناشرانِ واقعیِ داخلی، درحالِ خواندن یک نوشتهٔ بد ترکیب و جعل‌شده‌اید که اصلاً امکانِ نظردهی درباره‌اش وجود ندارد. نامِ مترجم و ایضاً گاهی خودِ متن جعلی‌ست و شما فقط وقت تلف کردید.
تشخیص‌شان کارِ سختی نیست؛ صرفاً باید از غرفه‌های قاچاق‌فروشی در مترو‌ها و دست‌فروش‌هایی که با آن دزد‌ها در ارتباطند خرید نکنید. نباید دست‌فروش‌هایی که کتبِ اُفسِت و یا دستِ دوم می‌فروشند را با این افراد یکی کنید. آن کتبِ دست دوم جدا از کیفیت، چاپ و نشر و ترجمهٔ رسمی دارند.
جلد‌های اگزجره و بی‌کیفیت و نو بودگیِ کتاب مهم‌ترین رکنِ تشخیص است.
عکس‌ها از کاربران امیرحسین خداپرست، یاسین نمک‌چیان و آیت‌الله بورژوا.