#انتخاب_رشته
#دلنوشته
📌زیربنای سیاست ؛ از علم تا هنر 🤔
مختصری از دلنوشته ها یا بهتر بگویم دغدغه های یک مشوش الفکر سیاسی که امیدوارم با خواندن آن بتوانید مسیر زندگی و حوزه علاقه خود را راحت تر انتخاب کنید.
✍🏻داستان بر می گردد به زمانی که من علوم سیاسی قبول شدم و بدون ذره ای اطلاعات از این رشته وارد دانشگاه شدم. اگر میگم بدون ذره ای اطلاعات، منظورم این هست که اطلاعاتم در حد دنبال کردن اخبار روز و مجله های مختلف بود نه علمی و آکادمیک. با این دید وقتی وارد دانشگاه شدم دیدم که ای دل غافل !!! ژورنالیستی بودن کجا و علم(؟) سیاست کجا!!!
بهرحال از همان روز های اول متوجه این موضوع شدم که تا الان جهانبینی من، جهانِ بینیِ من بوده است ! فراتر از آن حد نمی دیدم و حتی وجودش را انکار می کردم. مثالِ معروفِ هنر نزد ایرانیان است و بس ، بودم ولاغیر.
اما کم کم نصیحت اساتید مبنی بر اینکه دوری کن از کسانی که کتاب نمی خوانند و بسیار بترس از کسی که فقط یک کتاب خوانده است و آن را وحی منزل می داند ! در بنده اثر کرد و با مطالعه کتاب های پایه ای آکادمیک در این رشته مثل مبانی علم سیاست عبدالرحمن عالم یا ایران بین دو انقلاب آبراهامیان و آموزش دانش سیاسی دکتر بشیریه ( اگر به علوم سیاسی علاقه دارید می تونید قبل از انتخاب رشته این منابع رو مطالعه کنید که با کلیات این رشته آشنا شوید.) به اطلاعاتم افزوده می شد و روز به روز خوشحال تر از قبل پیش می رفتم که این رشته را خوب شناخته ام و از انتخابم راضی و راضی تر می شدم. تا اینکه کتاب موریس دوورژه را خواندم ! و دیدم فرق است بین سیاست به مثابه علم و سیاست به مثابه هنر و فن !!
فهمیدم یک چهره سیاست ، علم است اما چهرۀ اعظم آن ، هنر است ! هنرِ تبدیل منازعه به سازش ، هنرِ فرمانروایی ، هنرِ سیاستگذاری ، هنرِ مذاکره و مناظره ، هنرِ اقناع مخاطب و از همه مهمتر هنرِ بهره گیری از علم سیاست در عمل !
این بود که دچار یک دوگانگیِ شیرین شدم! دوگانگی بود چون هرچه خوانده بودم در یک چشم به هم زدن محو شده بود و شیرین بود چون فهمیدم راه یافتن به عمق سیاست و پیچیدگی های آن چقدر برایم جذابیت دارد!
🖋شهریار را گریزی از آن نیست که هم شیوه روباه را به کار بندد و هم شیوه شیر را؛ زیرا شیر از دامها نتواند گریخت و روباه از چنگال گرگان. از اینرو روباه میباید بود و دامها را شناخت و شیر میباید بود و گرگها را رماند...
ادامه دارد...
👤# الهام_رضایی
🆔@jamemoshaveran
@ensaniha
#دلنوشته
📌زیربنای سیاست ؛ از علم تا هنر 🤔
مختصری از دلنوشته ها یا بهتر بگویم دغدغه های یک مشوش الفکر سیاسی که امیدوارم با خواندن آن بتوانید مسیر زندگی و حوزه علاقه خود را راحت تر انتخاب کنید.
✍🏻داستان بر می گردد به زمانی که من علوم سیاسی قبول شدم و بدون ذره ای اطلاعات از این رشته وارد دانشگاه شدم. اگر میگم بدون ذره ای اطلاعات، منظورم این هست که اطلاعاتم در حد دنبال کردن اخبار روز و مجله های مختلف بود نه علمی و آکادمیک. با این دید وقتی وارد دانشگاه شدم دیدم که ای دل غافل !!! ژورنالیستی بودن کجا و علم(؟) سیاست کجا!!!
بهرحال از همان روز های اول متوجه این موضوع شدم که تا الان جهانبینی من، جهانِ بینیِ من بوده است ! فراتر از آن حد نمی دیدم و حتی وجودش را انکار می کردم. مثالِ معروفِ هنر نزد ایرانیان است و بس ، بودم ولاغیر.
اما کم کم نصیحت اساتید مبنی بر اینکه دوری کن از کسانی که کتاب نمی خوانند و بسیار بترس از کسی که فقط یک کتاب خوانده است و آن را وحی منزل می داند ! در بنده اثر کرد و با مطالعه کتاب های پایه ای آکادمیک در این رشته مثل مبانی علم سیاست عبدالرحمن عالم یا ایران بین دو انقلاب آبراهامیان و آموزش دانش سیاسی دکتر بشیریه ( اگر به علوم سیاسی علاقه دارید می تونید قبل از انتخاب رشته این منابع رو مطالعه کنید که با کلیات این رشته آشنا شوید.) به اطلاعاتم افزوده می شد و روز به روز خوشحال تر از قبل پیش می رفتم که این رشته را خوب شناخته ام و از انتخابم راضی و راضی تر می شدم. تا اینکه کتاب موریس دوورژه را خواندم ! و دیدم فرق است بین سیاست به مثابه علم و سیاست به مثابه هنر و فن !!
فهمیدم یک چهره سیاست ، علم است اما چهرۀ اعظم آن ، هنر است ! هنرِ تبدیل منازعه به سازش ، هنرِ فرمانروایی ، هنرِ سیاستگذاری ، هنرِ مذاکره و مناظره ، هنرِ اقناع مخاطب و از همه مهمتر هنرِ بهره گیری از علم سیاست در عمل !
این بود که دچار یک دوگانگیِ شیرین شدم! دوگانگی بود چون هرچه خوانده بودم در یک چشم به هم زدن محو شده بود و شیرین بود چون فهمیدم راه یافتن به عمق سیاست و پیچیدگی های آن چقدر برایم جذابیت دارد!
🖋شهریار را گریزی از آن نیست که هم شیوه روباه را به کار بندد و هم شیوه شیر را؛ زیرا شیر از دامها نتواند گریخت و روباه از چنگال گرگان. از اینرو روباه میباید بود و دامها را شناخت و شیر میباید بود و گرگها را رماند...
ادامه دارد...
👤# الهام_رضایی
🆔@jamemoshaveran
@ensaniha
Ensaniha
#انتخاب_رشته #دلنوشته 📌زیربنای سیاست ؛ از علم تا هنر 🤔 مختصری از دلنوشته ها یا بهتر بگویم دغدغه های یک مشوش الفکر سیاسی که امیدوارم با خواندن آن بتوانید مسیر زندگی و حوزه علاقه خود را راحت تر انتخاب کنید. ✍🏻داستان بر می گردد به زمانی که من علوم سیاسی قبول…
#انتخاب_رشته
#دلنوشته_2
... با این وضعیت پیش می رفتم و کم کم ته سوادی از علم سیاست هم به دست می آوردم اما مثل کسی که همواره عطش دانستن دارد ، دیدگاهم عوض شده بود و هرچه می دانستم را پوچ می پنداشتم😣. انگاری که از تمام اطلاعات قبلی خود نیز خالی شده بودم و وارد وادی بیداری علمی شده بودم که هیچ نمی دانستم و این نقطه ی آغاز سقراطی بود . پذیرش نادانی خودِ دانایی است.
بهر حال شروع به مطالعات عمیق تر کردم. هزار و یک مطلب به ذهنم خطور می کرد و تنهایی شده بودم که هزاران نفر در سرم فریاد می کشیدند.
همینطور غرق افکار سردرگم خود بودم که در میانه های کارشناسی با نظریات #پست_مدرن آشنا شدم. حس کردم که چقدر تعاریف انسان تنهای مدرنیته ، انسان اسیر در قفس الیگارشی و بوروکراسی ، انسان وامانده در میان تکنولوژی و به قول مرحوم داریوش شایگان عزیز ، انسانی با هویت چهل تکه و تفکر سیار در من صدق می کند.
آن وقت ها بودم که فهمیدم ، عمیق شدم در این که در این جهان به این بزرگی ( به استثنای جهان های فرضی دیگری غیر از جهان ما که چندان هم دور از ذهن نیست ) من دقیقا کجا ایستاده ام؟ آیا حضور من ، غم و شادی من ، پیشرفت ها و شکست های من و حتی تصمیمات به اصطلاح بزرگ و حیاتی من هیچ جایی از این جهان را می گیرد ؟ هیچ نظمی از این نظام را به هم می زند یا هیچ تغییر و تاثیری ایجاد می کند ؟ پس با این دغدغه ها با معنای #اگزیستانسیالیسم آشنا شدم و دیدم که به قول اوریانا فالاچی گرامی : بودن حتی با درد و رنج ، بهتر از نبودن و اصلا وجود نداشتن است. پس اصالت با وجود است !
(✍🏻پی نوشت : این مطالب صرفا جهت آشنایی دانش آموزان عزیز علوم انسانی با مکاتب مهم در رشته های جامعه شناسی ، فلسفه و علوم سیاسی و کلیات این رشته ها نوشته شده است.پس 👈جنبه ی تایید یا رد این نظریه ها را ندارد!😎)
#الهام_رضایی @jamemoshaveran
@ensaniha
#دلنوشته_2
... با این وضعیت پیش می رفتم و کم کم ته سوادی از علم سیاست هم به دست می آوردم اما مثل کسی که همواره عطش دانستن دارد ، دیدگاهم عوض شده بود و هرچه می دانستم را پوچ می پنداشتم😣. انگاری که از تمام اطلاعات قبلی خود نیز خالی شده بودم و وارد وادی بیداری علمی شده بودم که هیچ نمی دانستم و این نقطه ی آغاز سقراطی بود . پذیرش نادانی خودِ دانایی است.
بهر حال شروع به مطالعات عمیق تر کردم. هزار و یک مطلب به ذهنم خطور می کرد و تنهایی شده بودم که هزاران نفر در سرم فریاد می کشیدند.
همینطور غرق افکار سردرگم خود بودم که در میانه های کارشناسی با نظریات #پست_مدرن آشنا شدم. حس کردم که چقدر تعاریف انسان تنهای مدرنیته ، انسان اسیر در قفس الیگارشی و بوروکراسی ، انسان وامانده در میان تکنولوژی و به قول مرحوم داریوش شایگان عزیز ، انسانی با هویت چهل تکه و تفکر سیار در من صدق می کند.
آن وقت ها بودم که فهمیدم ، عمیق شدم در این که در این جهان به این بزرگی ( به استثنای جهان های فرضی دیگری غیر از جهان ما که چندان هم دور از ذهن نیست ) من دقیقا کجا ایستاده ام؟ آیا حضور من ، غم و شادی من ، پیشرفت ها و شکست های من و حتی تصمیمات به اصطلاح بزرگ و حیاتی من هیچ جایی از این جهان را می گیرد ؟ هیچ نظمی از این نظام را به هم می زند یا هیچ تغییر و تاثیری ایجاد می کند ؟ پس با این دغدغه ها با معنای #اگزیستانسیالیسم آشنا شدم و دیدم که به قول اوریانا فالاچی گرامی : بودن حتی با درد و رنج ، بهتر از نبودن و اصلا وجود نداشتن است. پس اصالت با وجود است !
(✍🏻پی نوشت : این مطالب صرفا جهت آشنایی دانش آموزان عزیز علوم انسانی با مکاتب مهم در رشته های جامعه شناسی ، فلسفه و علوم سیاسی و کلیات این رشته ها نوشته شده است.پس 👈جنبه ی تایید یا رد این نظریه ها را ندارد!😎)
#الهام_رضایی @jamemoshaveran
@ensaniha