#محسن_شکاری من آزاده ای ای پاکباز و غمینم
که عزمی به غربت بود همنشینم
چو #داغ_جوانان کشد شعله بر جان
بجز جانفدایی مسیری نبینم
مبادا که دشمن مرا سُخره گیرد
مباد آنکه آلاید او سرزمینم
تو خواهی اگر بندگی کن بجا باش
من آن پای درراه روشن جبینم
یکی شیر باید که شمشیرش برکف
به هنگامه گَرد میدان چنینم
یکی #کاوه باید که در رزم پاید
به آسودگی در نبرد ، آخرینم
#فرومایه را چون نباید امان داد
بسوزد همه خانمانش به کینم
ترا ای زن و مرد ایران چون جان
من آن کاوهء سختکوش امینم ...
#محبوبه_مهراردشیر ( #حسینپور )
که عزمی به غربت بود همنشینم
چو #داغ_جوانان کشد شعله بر جان
بجز جانفدایی مسیری نبینم
مبادا که دشمن مرا سُخره گیرد
مباد آنکه آلاید او سرزمینم
تو خواهی اگر بندگی کن بجا باش
من آن پای درراه روشن جبینم
یکی شیر باید که شمشیرش برکف
به هنگامه گَرد میدان چنینم
یکی #کاوه باید که در رزم پاید
به آسودگی در نبرد ، آخرینم
#فرومایه را چون نباید امان داد
بسوزد همه خانمانش به کینم
ترا ای زن و مرد ایران چون جان
من آن کاوهء سختکوش امینم ...
#محبوبه_مهراردشیر ( #حسینپور )