Forwarded from 𝕻𝖍𝖎𝖑𝖔𝖘𝖔𝖕𝖍𝖞 𝖔𝖋 𝖕𝖔𝖊𝖙𝖗𝖞 (Mmd)
ای افسانه!
ای افسانه، ای دلِ من!
تو مرا
از چه میترسانی؟
از چه میگریزی؟
من
سالهاست با غمِ خویش
همخانهام.
زندگی
چون قصهایست
که کسی نمیداند
پایانش را
در این راهکه میرویم
نه دوستی
میماند
نه دشمنی
به راستی
چهره نشان میدهد.
دل
خسته است
از این همه خواستن و نرسیدن.
خسته است
از دیدنِ آدمهایی
که
به وقتِ نیاز
سایه هم نیستند.
من
در این شبِ بیستاره
ایستادهام
و از خود میپرسم:
آیا
فردا
تفاوتی
با امروز دارد؟
افسانه!
بگو
امیدکجایِ این راه گم شد؟
بگو چرا انسان
اینهمه تنهاست
حتی
میانِ جمع؟
من
نه از مرگ میترسم
و نه از تاریکی؛
من
از ادامهای خستهام
که
هیچ وعدهای با خود
نمیآورد...
ای افسانه، ای دلِ من!
تو مرا
از چه میترسانی؟
از چه میگریزی؟
من
سالهاست با غمِ خویش
همخانهام.
زندگی
چون قصهایست
که کسی نمیداند
پایانش را
در این راهکه میرویم
نه دوستی
میماند
نه دشمنی
به راستی
چهره نشان میدهد.
دل
خسته است
از این همه خواستن و نرسیدن.
خسته است
از دیدنِ آدمهایی
که
به وقتِ نیاز
سایه هم نیستند.
من
در این شبِ بیستاره
ایستادهام
و از خود میپرسم:
آیا
فردا
تفاوتی
با امروز دارد؟
افسانه!
بگو
امیدکجایِ این راه گم شد؟
بگو چرا انسان
اینهمه تنهاست
حتی
میانِ جمع؟
من
نه از مرگ میترسم
و نه از تاریکی؛
من
از ادامهای خستهام
که
هیچ وعدهای با خود
نمیآورد...
Forwarded from سعید (⸸)
احتیاج دارم بگذره ، خیلی بگذره
برسه اونجایی که دارم برای
اون اتفاق اشک شوق میریزم.
برسه اونجایی که دارم برای
اون اتفاق اشک شوق میریزم.
زندگی اونجایی برای دخترا شبیه مرگه که متوجه میشن آدم مورد علاقشون آدم زندگی شون نیست و این دردناک ترین غم توی سینشون میشه چون باید از اون آدم بگذرن...
Rγτнмιx
Hatıram Olsun — Cem Adrian Rγτнмιx | source
ولی تو هیچوقت معنی این آهنگو نفهمیدی😔
الان دوتا من وجود داره :
یه من که جزء به جزئش برات دلتنگه،
و اون یکی من که کل وجودش ازت حسرته ولی باید تلاش کنه برای ادامه
از این منی که ساختی و تکلیفش حتی با خودش مشخص نیست متنفرم.
یه من که جزء به جزئش برات دلتنگه،
و اون یکی من که کل وجودش ازت حسرته ولی باید تلاش کنه برای ادامه
از این منی که ساختی و تکلیفش حتی با خودش مشخص نیست متنفرم.
یعنی چی یعنی هربار که یکی منو اذیت کنه من یکبار دیگه برای نبودن توعم باید گریه کنم.
آدمای زیادی توی زندگی میان میرن ولی بعضیا میان توی زندگیت تا عشقو تجربه کنی هرچقدر سخت هرچقدر کوتاه..
عشق یعنی تو چشمای یه غریبه غرق شدن
یعنی با اینکه آخرشو میدونی ادامه دادن
یعنی تو اوج خواستن چون حقیقت های زندگیت اذیتش میکنن رهاش کنی
یعنی کسی که بخاطرش شبا بالشتت خیس میشه
یعنی تمام آهنگ های غمگین رو حس کردن
یعنی با آهنگ های شاد هم گریه کردن
یعنی یه بعض همیشگی توی سینت
یعنی از میان این همه آدم فقط اونو دیدن
یعنی قلبشو حس کردن
و درنهایت عشق یعنی نرسیدن...
و غیرممکن ها ممکن نمیشن متاسفانه:)
عشق یعنی تو چشمای یه غریبه غرق شدن
یعنی با اینکه آخرشو میدونی ادامه دادن
یعنی تو اوج خواستن چون حقیقت های زندگیت اذیتش میکنن رهاش کنی
یعنی کسی که بخاطرش شبا بالشتت خیس میشه
یعنی تمام آهنگ های غمگین رو حس کردن
یعنی با آهنگ های شاد هم گریه کردن
یعنی یه بعض همیشگی توی سینت
یعنی از میان این همه آدم فقط اونو دیدن
یعنی قلبشو حس کردن
و درنهایت عشق یعنی نرسیدن...
و غیرممکن ها ممکن نمیشن متاسفانه:)