اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
907 subscribers
135 photos
16 videos
1 file
372 links
.
☀️ اللطائف الالٰهیّة في المعارف القدسیّة

🍃إن شاء الله به عنایات حضرات آل‌الله علیهم السلام در این کانال رشحه‌ای از لطائف الهی که در باب معارف حقّ تعالی در بیانْ روزی میشود را خواهید خواند.
عاجزانه؛شاکر نفحات رحمانی اوئیم.

ادمین : @ehsannil
Download Telegram


♦️ «هفتۀ وحدت» اختراع کیست؟!!

شما که اینقدر تلاش می‌کنید تا در تاریخِ به درکِ واصل شدنِ عمر بن خطاب ملعون، شک بیاندازید تا شادی شیعیان را تعطیل کنید(!)، بفرمائید سندِ «هفتۀ وحدت»ی که می‌گویید کجاست؟!
اصلاً؛
حتّی یک روایت از این «وحدت»ی که نام می‌برید هم دارید؟!
آیه‌ای برای این وحدت هست؟!
وقتی صدها آیه و روایت خلافِ چنین وحدتِ جعلی موجودست که هرگز قابل انکار نیست، چطور مطلبی جعلی به نامِ «هفتۀ وحدت» را طوری مطرح می‌کنید که گویی هفتۀ وحدت در ذات باریتعالی است و از سنّت‌های الهی است و حقیقتی دارد که سِبقۀ آن ازلی است؟!!

🔔 همین یک کلمه برای عاقلِ با انصافِ جویایِ معرفت و دین، کفایت می‌کند.
و به سایرین هم که می‌خواهند خواب باشند و با دشمنان لعین حضرت زهرا (س) و ائمّه‌ی اطهار (ع) وحدت داشته باشند؛ هیچ کاری نداریم!!!


♦️ اینکه سخنران، به صحّت اعتقاد ابولؤلؤ خدشه وارد می‌کند:
👈🏻 این مغلطه است.
چرا که موضوعِ خوشحالیِ محبّین آل‌الله (ع)؛ «#قاتل عمر» نیست! بلکه "#قتل عمر" ملعون است.
گوینده‌ی منظور؛ حرف را بر "قاتل" و نیّت او بار می‌کند تا اصلِ "قتل" را زیر سوال ببرد! و البته بندگان خدایی که با مغالطه آشنا نیستند، به راحتی فریبِ این گفتار را می‌خوردند.

و امّا؛
این مغالطات پاسخ‌های متعدّدی دارد، از جمله؛

🔹 همه در آن زمان، قبل از مسلمان شدنشان، به دینِ دیگری بودند. جناب ابولؤلؤ هم قبل از مسلمان شدن به دین دیگر بوده. و واضح است که این مطلب، نقيصه‌ای برای ایشان در قتل عمر ملعون، محسوب نمی‌شود. چون ایشان در حالِ کشتنِ عمر ملعون، مسلمان بوده است.
ضمناً؛ اتهام مجوسیت و یا نصرانیت و غیر این دو به جناب ابولؤلؤ از سوی اهل تسنّن و تابعین به ظاهر شیعه، امری بسیار طبیعی است، و این اتهام از سوی آنان منحصر به شخصیت جناب ابولؤلؤ نیست، بلکه در خصوص حضرت ابوطالب (ع) پدر بزرگوار حضرت مولی (ع) نیز اتهام کفر وارد کرده‌اند و این چیزی نیست مگر #عداوت و دشمنی آنان با حضرت مولی علی (ع).

🔹 و از اینها بالاتر؛
از پیروان و اتباع آل امیّه‌ی ملعون، جای تعجب نخواهد بود وقتی در خصوص شخصیت منحصر به فرد عوالِم وجود، حضرت مولی امیرالمؤمنین علی (ع) پس از شهادت آن حضرت در مسجد کوفه گفتند؛ «مگر علی بن ابیطالب (ع) نماز می‌خوانده که او را در مسجد کشته‌اند؟!»
توجّه شود که دشمنان، کجا را نشانه می‌گیرند! شتر را گم کرده، دنبالِ افسارش می‌گردند!!
اگر محبّ آل‌الله (ع)، مبنای صحیحی نداشته باشد، از فنّ مغالطه‌ی این افراد به راحتی فریب می‌خورد.

🔹 فرض را بر این بگیریم که جناب ابولؤلؤ نیّت پاکی برای کشتنِ عمر ملعون نداشت، و اصلاً فرض را بر این بگیریم که ایشان یهودی بود:

در روایات است که مختار ثقفی هم کَمی در تَه دلش به یکی از این خلیفه‌های غاصب میل داشت. ولی قاتلان حضرت سیّد الشهداء (ع) را به سزای اعمالشان رساند، و حضرت امام سجّاد (ع) فرمودند که ما اهل بیت (ع) را خوشحال کرد.

همین‌قدر کفایت می‌کند. همین که حضرات آل‌الله (ع) را دلشاد کرده، برای ما بس است.
چرا که شیعه؛ «يَفْرَحُونَ لِــفَرَحِنَا» می‌باشد.
اینکه ایمان مختار چگونه بوده، اینجا مورد بحث نیست. همین که حضرات آل‌الله (ع) را دلشاد کرده، کفایت می‌کند و برای شیعه؛ «يَفْرَحُونَ لِــفَرَحِنَا» می‌باشد، کافی است.
سخن بر سر شاد کردن آل الله علیهم السلام است.

مختار هر چه که بوده با انتقام گیری دل حضرات آل‌الله علیهم‌السلام را شاد نموده است.
جناب ابولؤؤ هم با هر ایمان و عقیده‌ای، دل حضرات ائمه‌ی اطهار(ع) را شاد نموده است.
لذا به فرض؛ با زیر سوال بردنِ ایمان جناب ابولؤلؤ، هرگز شادی کردن شیعه مختل نمی‌شود.

ایمانِ قاتل در اینجا مطرح نیست؛ شادی آل الله علیهم السلام مطرح است.

🔥 پس چون مسلّم است که تمام شرارت‌هایِ عالَم و از جمله شهادت حضرت سید الشهداء (ع) نیز چیزی از شرارتِ عمر ملعون است، بنابراین؛
صد البته که قتل عمر ملعون، اگر بیشتر از کشتنِ قاتلینِ سیّد الشهداء (ع)، دلِ آل‌الله (ع) را شاد نکرده باشد، کمتر شاد نکرده است 🎊
در نتیجه؛
ما به همین مقدار که دلِ آل‌الله (ع) شاد شده است، خوشحال بوده و خوشحالی خود را ابراز می‌کنیم. همانطور که در روایتِ حذیفه، حضرت (ع) نه تنها از قتل دشمن خدا خوشحال شدند، بلکه آداب خاصّی برای خوشحالی داشته و بیانش را فرمودند (📚بحار الأنوار، ط - بيروت، ج‏۹۵، ص۳۵۱).



🔹 حضرت مولی علی (ع) می‌فرمایند:

🔻أصدِقاؤكَ ثلاثةٌ و أعداؤكَ ثلاثةٌ.
فَأصدِقاؤكَ؛ صَدِيقُكَ، و صَدِيقُ صَديقِكَ، و 👈🏻 عدُوُّ عَدُوِّكَ.
و أعداؤكَ؛ عَدُوُّكَ، و عَدُوُّ صَدِيقِكَ، و صَدِيقُ عَدُوِّكَ
.』🔺
دوستان تو و دشمنانت سه گروهند.
دوستانت عبارتند از؛ دوستِ تو، و دوستِ دوست تو، و دشمنِ دشمنت.
و دشمنانت عبارتند از؛ دشمنِ تو، دشمنِ دوست تو، و دوستِ دشمنت.
📚نهج البلاغة، الحكمة۲۹۵

👈🏻 از طرفی؛ جناب ابولؤلؤ مستقیماً در دستۀ «صَدِيقُكَ» یعنی؛ دوستان مستقیم حضرت مولی (ع) قرار دارد و تمام مسائلِ تاریخی و وقایع آن جناب، دقائقی در معارف عمیقِ ولایی دارد که مجالِ بیانش در این مقاله که در باب پاسخگویی به شبهاتِ این سخنرانی است، نمی‌باشد.

و امّا در مرتبۀ بعدی؛
این مطلب قطعی است که جناب ابولؤلؤ در دستۀ «عَدُوُّ عَدُوِّكَ» است، یعنی؛ دشمنِ دشمنِ حضرتِ مولی(ع) است. بنابراین؛ به نصّ فرمایشِ حضرتِ مولی(ع)، ایشان دوست مولاست.

🔰بنابراین؛
شبهه‌ای که سخنران برای خدشه وارد کردن به ایمان جنابِ ابولؤلؤ وارد می‌نماید، جز مغلطه نیست.


♦️مخالفتِ حضرت مولی (ع) برای کشتن عثمان ملعون:

علّت این مخالفت، تظاهر به مظلومیّتِ عثمان و عثمانیان بود. و نه اینکه این طور بود که مرگ او موجب خشنودی حضرت مولی (ع) نبود.
(دقّت میخواهد!)

حضرت مولی (ع) می‌دانستند که اگر عثمان را بکشند، او به عنوانِ یک سَمبلِ مظلومیّت عَلَم می‌شود. و همین طور هم شد. و همسر این ملعون، پیراهنِ او و مقداری از ریش کنده شدۀ آن ملعون را برای معاویه‌ی ملعون فرستاد و طلب خونخواهی کرد. معاویه‌ی ملعون هم از همین پیراهن استفاده کرد و رقّتِ کوته‌فکران را برانگیخت و به نفع خود، از مردم بیعت گرفت و حتّی ضرب المثل شد که؛ «فلان امر، پیرهنِ عثمان شده».

دقت می‌خواهد که حضرت مولی (ع) چرا نمی‌خواستند کار به کشتن برسد!
«پیراهنِ عثمان» مثَل شد.
یعنی؛ یک مظلوم نمائی برای جذب افراد کوته‌فکر!




♦️ حدیثِ "رُفِعَ القلم":

❖ اوّلاً: بسیاری از کتب شیعه در دسترس عموم علما نبوده است. و بسیاری از کتب شیعه توسط خلفایِ جور، از بین رفته و آنان که نُسخی از آن داشتند، آن را به عنوان یک گنجینه حفظ می‌کردند. از جمله خاندانِ مرحوم سیّد بن طاووس. این خاندان به منابعی دسترسی داشتند که در دسترس دیگران نبوده است. و صحّت و درستی این خاندان بر اهلش پوشیده نیست.

❖ ثانیاً: در علم درایة الحدیث؛ دلالت‌هایِ مختلفی برای صحّت حدیث بیان می‌شود که یکی و تنها یکی از آنها، "رُواتِ حدیث هستند. خصوصاً در مورد احادیث اعتقادی (در مقابل احادیث فقهی) توجّه بر خودِ حدیث از اهمّ دلالات است. یعنی؛ خودِ حدیث چنانچه گویایِ معارف باشد و در عین حال؛ رُواتِ حدیث، مخدوش باشند، این حدیث اعتقادی مخدوش نخواهد بود. بلکه خودِ حدیث، دلالت بر صحّت آن می‌کند.
که البته کسانی که مبنایِ اعتقادی سستی دارند، اهلِ درایت نبوده و به این دلالت راه ندارند!! و به کوتاه‌ترین روش، یعنی انکار و ردّ حدیث، صورت مسئله را پاک می‌کنند و نقیصۀ خود را می‌پوشانند!

❖ ثالثاً: "رُفِعَ القلم" تنها در این حدیث شریف نیامده است، بلکه در احادیث مشابهی، به مناسبت‌هایِ دیگر مانند عید غدیر هم بیان شده است. "رُفِعَ القلم" در کتب روایی شیعه حتی بابی را به خود اختصاص داده است، و اگر گویندۀ این سخنرانی این روایات را ندیده است، اشکال از کمی اطلاعاتِ ایشان است!
از جمله حضرت امام رضا (علیه السلام) در خصوصِ فضائل شیعه می‌فرمایند؛ «رُفِعَ الْقَلَمُ عَنْ شِيعَتِنَا؛ 📚عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏۲، ص۲۳۶». که شیعۀ واقعی آن است که در عینِ ولایت، برائت از دشمنان آل‌الله (علیهم السلام) دارد.
🔥 و به درَک واصل شدنِ عمر ملعون موجب خشنودی او و بلکه موجبِ تمامِ خشنودی است.

▣⇦ بنابراین؛ «رُفِعَ القلم» توسط مستشکلِ مذکور (سخنران) تحقیق نشده است!

❖ رابعاً: «رُفِع القلم» از اخصّ معارف الهی است. مقامِ جلالَت شریعت است. «رُفِعَ القلم» گوهر ارزشمندی در دقائق معارف می‌باشد و اسرار بزرگی در خصوص آن وجود دارد. و معتقد به آن، در منزلت و مقامی خاصّ سیر داده می‌شود.

در خصوص «رُفع القلم» بایستی دقائقِ توحید، اطلاق، و نفی لبّی و درکِ مقامِ عصمة الله، به عنوانِ مقدمه، تبیین و تفهیم گردد، تا لطائفی از این سرّ الهی بر اهلش مکشوف گردد. و به خاطر رعایتِ حالِ مخاطب، مجالِ بیانِ دقائقِ «رُفِعَ القلم» در این مقاله نیست و صرفاً به همین توجّه و تنبّه برای ترغیب خوانندگان، بسنده می‌شود.


❖ خامساً: مسئلۀ دشنام یا رقص یا هر امر دیگری در مراسم این عید بزرگ:

مستشکل در این اشکال، یک امر مصداقی را مطرح می‌کند تا سستی بیاناتِ مفهومیِ قبل خود را تحتِ پوشش یک امرِ مصداقی - که البته فقط مورد توجّه و دقّتِ افرادِ ظاهربین است -؛ مخفی کند!
سخن گفتن بر رویِ «مصداق»، کار مبنایی نیست. وقتی بحث مبنایی است، بایستی بر رویِ مفاهیم ایراد گرفته شود و نه مصادیق.
دشنام و رقص از مراسم و آدابِ «فرحة الزهرا (س)» نیست و اقامۀ شادی اصلاً مربوط یا ملتزم به این امور نیست.

▣⇦بنابراین؛
این فقره، کاری به بحثِ کلّی ندارد. و جز مغالطۀ گوینده، چیزی نیست.



🍃 و امّا عبارتِ مورد بحث در حدیث «رُفِعَ القلم»:

🔻«... وَ أَمَرْتُ‏ الْكِرَامَ‏ الْكَاتِبِينَ‏ أَنْ «يَرْفـَعُــوا الْقَـلـَمَ» عَنِ الْخَلْقِ كُلِّهِمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ‏ مِنْ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَ لَا أَكْتُبُ عَلَيْهِمْ شَيْئاً مِنْ خَطَايَاهُمْ كَـــرَامَـــةً لَكَ وَ لِوَصِيِّكَ، يَا مُحَمَّدُ! ...»🔺

📚 بحار الأنوار، ط - بيروت، ج‏۳۱، ص۱۲۵

◘ اوّل اینکه؛ وقتی که سلطان شاد باشد، بار عام می‌دهد، یعنی؛ درها را می‌گشاید و امر می‌کند تا دربان‌ها روی خود را برگردانند تا هر کس، با هر حالی که هست، و می‌خواهد بیاید؛ بیاید.

◘ دوّم اینکه؛ جنس شادی نهم ربیع الاول با جنس شادی در اعیاد دیگر مانند عید غدیر فرق می‌کند. جنس شادی غدیر از آمدن امر وِفاق است، ولی جنس عید فرحة الزهرا(س) از به درک رفتن مخالف و معاند است، و این؛ تفاوت تحلیلی ولایت و برائت است.
🔻شادی ولایت؛ در #کسب است
🔺و شادی برائت؛ در #راحت شدن و #رها شدن است.
مانند شادی‌ای که در آخرت است و شادی‌ای که در دنیا هست. همۀ شادی‌های دنیوی از جنس شادی "رَفع اَلــَـم" (رفع درد) است. ولی شادی آخرتی از جنس شادی آمدنِ وجود است. کسی از نفس کشیدن عادی شاد می‌شود و کسی از اینکه دست از گلویش بردارند تا نفسش بیرون بیاید، شاد می‌شود. این‌ها دو نحو و دو نوع شادی است.

🍃 همین طور در صاحب شادی‌ها یعنی؛ حضرات آل‌الله (ع) این مطلب را باید دید که در یک نحو شادی؛ دوستان خود را می‌بینند و به عنایتی که به دوستانشان کرده‌اند، می‌نگرند. و در نحو دیگر شادی؛ چشم‌ها را بر شادی کردن دوستانشان می‌بندند و می‌فرمایند هر چه می‌خواهید شادی کنید که امروز روز شادی شماست («يَوْمُ فَرَحِ الشِّيعَة»؛ 📚بحار الأنوار، ط - بيروت، ج‏۳۱، ص۱۲۷).

🔔 پس باید ببینید از ناحیه‌ی مولی (ع) به این فعل نگاه می‌کنید یا از ناحیۀ خود. ممکن است یک فعل انجام شود ولی به نیّت لذّت نفس باشد، یا به نیّت اینکه مولی (ع) خواسته تا شاد باشی.

👈🏻 از ناحیۀ مولی(ع)؛ در سعۀ دید مولی (ع) این فعل دیده می‌شود.
👈🏻 ولی از ناحیۀ خود؛ در ضیق مجال خود دیده می‌شود.

این ما هستیم که به خاطر گرفتار شدن در عالم حدود نمی‌توانیم در حدود و ضیق، دو چیز را کنار هم ببینیم. اما در سعۀ دید مولی (ع)، دو چیز که با هم تقابل دارند، جمع می‌شوند و اشکالی نخواهد بود.

🎊🎉 «رُفِع القلم» در فرحة الزهرا (س)؛ فرحناکیِ برای فرحِ سلطان عالَم است.
اگر به اتّکالِ آل‌الله (علیهم السلام) [دقت شود که چه عرض می‌شود، «به اتکال ولیّ خدا (ع)»] از شیعه‌ای به نوعی فعلی سر زد که در آن حقیقتاً «فرحناک» شد (نه اینکه حقیقتاً فرحناک نشد و مثلاً پشیمانی و ندامت وجودش را گرفت)، برای او «رفع القلم» کرامتاً رقم خورده است.

👈🏻 دقت شود که ۲ شرط اصلی پیدا شد:
⧈ ۱- به اتّکالِ به آل‌الله (ع)
⧈ ۲ - فرحناکیِ حقیقی‌ای که ندامت نداشته باشد
.

این چند خط را فقط به اشاره عرض کردم. وگرنه حرف‌های دقیق و احادیث مهمّ و رموز خطیر و فوق العاده لطیفی در این خصوص بایستی بیان شود که از نظر کمّی و کیفی، بیش از این مقال و مقاله است.



♦️ سبّ کردن عمر و ابابکر و عثمان ملعون:

قرآن می‌فرماید:

💎«وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ الله فَيَسُبُّوا الله عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ ...»💎
و كسانى را كه غير خدا را می ‏خوانند، دشنام ندهيد كه از سر دشمنی و نادانى، خداوند را دشنام دهند ...
📘انعام، ۱۰۸

قرآن در بیان علّتِ نهی از سبّ کردن فرمود که اینان نیز در مقابل سبّ شما، سبّ می‌کنند. برای همین با فاء تفریع بیان فرمود (فَــــيَسُبُّوا).
بنابراین؛ خودِ سبّ کردن دشمنان را نهی نفرموده، بلکه سبّی که دقیقاً منجر شود که آن‌ها هم سبّ کنند را نهی فرموده است.
در نتیجه؛
اگر در ازایِ سبّ کردنِ کسی به عمر لعین، دقیقاً سبّ تابعِ عمر (ملعون) را در مقابلش شنید؛ این سبّ جائز نیست. امّا در جلسۀ فرحة الزهرا (س) که تابعینِ عمر ملعون حضور ندارند که دشنام شیعه‌ای را بشنوند و در ازای آن - العیاذُ بالله - بخواهند جسارت کنند.

وقتی دشمن، در مقابل است، سبّ درست نیست و از این جهت است که حضرت مولی (ع) یارانشان را «در حین نبرد» از سبّ کردن منع می‌فرمودند.
که این مطلب در نهج البلاغه، و با عنوانِ «يسّبون أهل الشام "أيام حربهم" بصفين‏» آمده است، و بعد؛ عبارتِ حضرت (ع) را یادآور شده است که؛
🔻«إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِين؛ پسند من نيست كه شما دشنام دهنده باشيد؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۲۰۶»🔺.

💫 و امّا؛ سبّ کردنِ دشمنان توسط محبّ، در جوشش بغض نسبت به این ملعونان است. و با این وصف عرض می‌کنم که این سبّ؛ گاهی موجب تَشَفِّیِ خاطرِ محبّ می‌شود. و "تشفّی خاطر" از مصادیق فرحناکی است.
(دقّت شود که بحث، بحثِ مفهومی است. و در مورد مصداق و شخصِ خاصّ صحبت نمی‌شود‌.)

▣⇦ بنابراین؛
اگر خودِ سبّ کردنِ دشمنان به طور کلّی اشکال داشت، در احادیث اشاره نمی‌شد که مثلا:

🔻«نَحْنُ مَعَاشِرَ بَنِي هَاشِمٍ نَأْمُرُ كِبَارَنَا وَ صِغَارَنَا "بِسَبِّهِمَا" وَ الْبَرَاءَةِ مِنْهُمَا»🔺
ما گروه بنی‌هاشم، بزرگ و کوچکمان را امر به دشنام دادن به آن دو ملعون (ابابکر و عمر ملعون) و برائت از آن دو امر می‌کنیم.
📚بحار الأنوار، ط - بيروت، ج۴۷، ص۳۲۳


♦️ تفرقه چیست؟ وحدت چیست؟

امان از حرّافیِ بعضی از گویندگان یا سازندگانِ مُغرضِ بعضی از کلیپ‌ها!
ایشان از قسمتی از خطبۀ ۱۲۷ نهج البلاغه که حضرت مولی (ع) خطاب به خوارج انشاء فرموده‌اند، مغرضانه استفاده می‌کند و باقیِ خطبه را بیان نمی‌کند!

🌿 حضرت مولی (ع)، خطاب به خوارج که از کنارِ حضرت (ع) پراکنده شده و با تعصّب‌هایِ جاهلیّت، دینی جعلی ساخته بودند و با اتیکتِ "اسلام"، آن را معرفی می‌کردند، برخورد نموده و بیان فرمودند:

🔹«الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ يَدَ الله [عَلَى‏] مَعَ الْجَمَاعَةِ وَ إِيَّاكُمْ وَ الْفُرْقَة ...»🔹
التزام به «سواد اعظم» داشته باشید که «ید الله» با جماعت است و بر شما باد که از تفرقه پرهیز کنید.

«سواد اعظم» در احادیثی که ممدوحاً از آن یاد شده؛ خودِ حضرت مولی (ع) و شیعیان ایشان هستند («هُمُ "السَّوَادُ الْأَعْظَمُ"، وَ لِشِيعَةِ ابْنِهِ الْحَسَنِ مِنْ بَعْدِهِ؛ دلائل الإمامة،ط - الحديثة، ص۴۶۷») که این مطلب در سفارش های پیامبر اکرم (ص) آمده است که؛

🔻«عَلَيْكُمْ‏ بِالسَّوَادِ الْأَعْظَم» 🔺
📚بحار الأنوار، ط - بيروت، ج‏۳۳، ص۳۷۴

بنابراین؛
التزام به سواد اعظم؛ به این معنا نیست که با جمعیتِ کثیرِ #جاهلان باشید! اینکه با نصّ صریح قرآن مخالف است که می‌فرماید؛ 💎«أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ؛ مائده، ۱۰۳»💎 و عاقل که با جاهل همراه نمی‌شود!

🌿 بلکه «سواد اعظم» شخصِ شخیص حضرت مولی (ع) هستند که ایشانند «ید الله» و «حبل الله»؛ که همه بایستی به شخصِ حضرت مولی (ع) (منظور همهٔ ائمّه‌ی اطهار علیهم السلام) اعتصام جویند و متصّل شوند. و وحدتِ حقیقی، وصل شدنِ به ائمّه‌ی اطهار (ع) است و نه اینکه حقّ و باطل را به هم مخلوط کنیم و اسمِ آن را «وحدت» بگذاریم!!
نستجیرُ بالله ...




🌿 إن شاء الله یک بار برای همیشه؛ دست از ظاهربینی، و مسحورِ کثرت و تعدّدِ ظاهری بودن برداشته شود، و فرمایش صریحِ حضرت مولی (ع) برای معیارِ جماعتِ حقیقی (وحدت) و تفرقۀ حقیقی خوانده شده و در وجود، مسجّل گردد، که حضرت مولی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می‌فرمایند:

🔻«"أَهْلُ الْجَمَاعَةِ"؛ فَأَنَا وَ مَنْ تَبِعَنِي وَ إِنْ قَلُّوا
"أَهْلُ الْفُرْقَةِ"؛ الْمُخَالِفُونَ لِي وَ لِمَنِ اتَّبَعَنِي وَ إِنْ کثُرُوا»
🔺
اهل جماعت (یعنی اهلِ وحدت)؛ من و پيروان من هستند (یعنی شیعیان) هر چند در تعداد #اندک باشند.
اهل تفرقه؛ مخالفان با «من و پيروانم» مى‏‌باشند هر چند تعدادشان بسيار باشد.

📚الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج‏۱، ص۱۶۸

و قرآن می‌فرماید:

💎«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»💎
و همگى به رشته‌ی الهى در آويزيد و پراكنده نشويد.
📘 آل عمران، ۱۰۳

که در حدیث است: 🔻«على بن أبي طالب؏ حبل الله المتين🔺
📚 تفسير نور الثقلين، ج‏۱، ص۳۷۷

🔥 بنابراین؛
به تصریحِ قرآن و روایات؛
👈🏻 اهل بدعت (یعنی اهلِ تسنّن)؛ اهل تفرقه هستند. این افراد کسانی بودند که «حبل الله المتین» را رها کرده و تابعِ ابابکر و عمر و عثمان ملعون که نفسِ تفرقه هستند؛ می‎باشند.

پس معلوم شد که تفرقه چیست؟!
«#تفرقه»؛ یعنی نفسِ همراه شدن با عمر و ابابکر و عثمانِ ملعون 🔥
و؛
«#وحدت»؛ یعنی نفسِ همراه شدن با مولی علی ابن ابیطالب (ع) 💫

▣⇦ بنابراین؛
اهل وحدت آن نیست که شیعه را با اهل بدعت (تسنّن)، متحّد می‌کند!! بلکه دقیقاً برعکس! یعنی؛
👈🏻 تلاش برای وحدتِ بین شیعه و اهل بدعت؛ ایجاد و انتشارِ تفرقه است.

(و العاقل یکفیه الإشارة!)



♦️ برای حبّ؛ ملاک و معیار داریم:

طبق احادیث؛
هر کس که برائت از 🔥 ابوبکر و عمر و عثمان 🔥 (لعنة الله علیهم اجمعین) نداشته باشد، و بگوید و بنالد و بگرید و حتّی خودش را برای آل‌الله (ع) قطعه قطعه کند در حالی که برائتِ از آن سه ملعون ندارد، دروغگوست!! و مراقب باید بود که فریبِ اشکِ تمساحش را نخوریم!

🌿 این صریحِ حدیث است که راوی می‌پرسد:

«إِنَّ فُلَاناً يُوَالِيكُمْ إِلَّا أَنَّهُ يَضْعُفُ عَنِ الْبَرَاءَةِ مِنْ عَدُوِّكُم‏»
همانا فلان شخص، شما آل‌الله (علیهم السلام) را دوست دارد، به جز اینکه او در برائت از دشمنان شما ضعیف است!

🌿 و حضرت امام جعفر صادق (ع) پاسخ می‌فرمایند:

🔻«هَيْهَاتَ كَذَبَ مَنِ ادَّعَى مَحَبَّتَنَا وَ لَمْ يَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّنَا🔺
هیهات! (یعنی فریبَش را مَخور!)
دروغ می‌گوید کسی که محبّت ما را دارد و در عین حال از دشمنان ما برائت ندارد.

📚بحار الأنوار، ط - بيروت، ج‏۲۷، ص۵۸


این سخنران و امثالِ او، یا این احادیثِ نورانی را نخوانده‌اند، یا خودشان را به خواب زده‌اند!!
پناه به خدا باید برد ...
(تنها چند خط نوشته شد. و حرف و مطلب و پاسخ بیش از این‌هاست ولی ممکن بود خسته کننده باشد.)



«اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ (ص)
وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِکَ
»


This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.

༺۞ از باطنِ فَلَک، تا ظاهرِ فَدَک ۞༻


•┈┈••✾•💠•✾••┈┈•
🖊🦋 احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/915
•┈┈••✾•💠•✾••┈┈•

مقدمه:
غاصبین خلافتِ ائمه اطهار(ع) یعنی عمر و ابابکر ملعون، علاوه بر طمع به مطامع دنیوی، بدتر از آن؛ از اینکه مبادا بعضی از افراد، به طمعِ مال گرایشِ به حضراتِ اهل بیت علیهم السلام پیدا کنند [و بدتر از بدتر مطلبی که در ادامۀ این مقاله خواهید خواند]؛ ضمن غصبِ #فدک که ارثِ حضرت ختمی مرتبت(ص) به حضرت فاطمه زهرا (س) بود، این حدیث را جعل کردند و به پیامبر اکرم(ص) نسبت دادند:

«نَحنُ مَعاشِرَ الانبیاءِ لا نُوَرِّثُ ما تَرَکنا صَدَقَة» (حدیثِ جعلی ابابکر ملعون)
ما پیغمبران از خودمان ارثی به جا نمی‌گذاریم هرچه که بماند صدقه است.



🔳 حضرت امام موسی کاظم؏ در پاسخ مصرّانه‌ی هارون الرّشیدِ ملعون در مورد حدّ و مرزِ #فدک، می‌فرمایند (نقل به مضمون):

تمام بلادِ اسلامی، که مرزِ اوّلش؛ عدن، مرزِ دوّمش؛ سمرقند، مرزِ سوّمش؛ آفریقا، و مرزِ چهارمش؛ خزر و ارمنستان است.

❧═┅┅┄┄
❧ اوّلین دیندار و دیندارِ مطلق؛ شخصِ حضرت حقّ تعالی است و دین خداوند، اسلام است که حضرت امام جعفر صادق(ع) می‌فرمایند:

◣『دِينُ اللَّهِ اسْمُهُ الْإِسْلَامُ وَ هُوَ دِينُ اللَّه.』◥
دین
خداوند اسمش اسلام است و آن دینِ خودِ خداوند است.
📚الكافي(ط-الإسلامية)،ج‏۲ص۳۸

حضراتِ ائمه اطهار(ع) شخصِ «اسلام» و بلکه اصلِ آن هستند که حضرت مولی(ع) می‌فرمایند: ✿『أَنَا الْإِسلام‏؛ 📚بحار الأنوار،ج‏۲۶ص۱۵۴』✿ و بلکه در زیارتِ آل الله(ع) بیان می‌فرمایند: ✿『السَّلام عَلَيْکمْ يَا أَصْلَ الْإِسلام النَّامِي؛📚بحار الأنوار،ج‏۹۹ص۱۸۷』✿.
♡••࿐
و چون حضرات آل الله(ع) 《نَفْسِ اللهِ تَعَالَى؛ 📚بحار الأنوار، ج‏۹۷ص۳۳۱》 هستند، و حضرت حقّ تعالی، صمد است و دینداری‌اش ذاتی و نفسی است، بنابراین؛
❖ خداوند که به اسلام دیندار است، یعنی؛ به ائمه اطهار(ع) دیندار است.
و
این مطلب، توحید در دینداری، در معنای اخصّ الخواصّ است.

از این رو؛
#اسلام از این که نفسِ باریتعالی است؛ «عند الله»است که قرآن می‌فرماید:

💎﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ﴾💎
همانا دين نزد خدا تنها اسلام است.
(آل‌عمران،۱۹)

❀ آنچه که نفس باریتعالی بوده و «عند الله» باشد، مافوقِ زمان و مکان است. شخصِ اسلام(ع)؛ از نَفْس و اللهیّتِ الله، محقّق بوده و فائِق بر زمان و مکان است و زمان، به حضراتِ اسلام(ع)، جاری است و مکان به حضراتِ اسلام(ع)، مستقر است. و از همین فائقیّت و اطلاق، اسلام، به علی الإطلاق بودن؛ در زمان و مکان، متجلی است.

منتَسَبین به اسلام نیز، در اضافه و بلکه صِرف الإضافه بودن به اسلام، از جلالَت قدری برخوردارند که بایستی به اسلام، مورد تأمّل و محاسبه قرار بگیرند.
֍ در نتیجه؛
«بلادِ اسلامی»، به وسعت و فراگیریِ #اسلام، همۀ سرزمین‌هاست که به همین حقیقت، 👈🏻 راسِم عالَم وجود، پیامبرِ 👈🏻#اسلام(ص) پیامی از این سلم و سلامت که ظهوری از اسلام است را چنین انشاء می‌فرمایند:

🔻【 جُعِلَتْ لِي‏ الْأَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً 】🔺
برای من زمین محلّ سجده و پاک قرار داده شد.
📚من لا يحضره الفقيه،ج‏۱،ص۲۴۰

🌐 «الأرض»؛ أرضِ «تعیّنات» است. یعنی هر ذی إشاره و بلکه لاإشاره‌ای در «الْأَرْض» قرار گرفته و بلکه به این جعلِ مطهّر و مقدّس، از رجسِ «عدَم»، پا به طهارتِ «وجود» گذاشته و «موجود» است و دَم به دَم به یایِ «لِي‏» -یعنی شخصِ حضرت رسول اکرم ص-؛ حظّ از «مَسْجِداً»ی قوسِ نزول و «طَهُوراً»ی قوسِ صعود دارد و در تسبیحِ سجود و تحمیدِ طهور؛ مُدرکِ جلال و جمال(یابِس و رَطب) الهی است و به این برکت؛ توحیدِ حقّ که «لا هو إلا هو» می‌باشد را به جان و در کینونَت خویش، تصدیق می‌کند.

◉⇦ بنابراین؛
بیانِ محدوده‌ی فدک به «بلاد اسلامی»، بیانِ حدّ و مرز نیست. که اگر اسلام؛ نفسِ الهی است، بلادِ الهی نیز مرزبندی ندارد، چنان که در روایات ظهور آمده است که اصلاً با ظهور حضرتِ جانان، بقیه‌ی خدا، مولای دلبران، آمالِ بهتران؛ حضرت حجّة (روحی لذکره الفداء)؛ بی‌اعتبار بودنِ مرزها و حدود و ثغور بلاد و کشورها، معلوم شده و از بین می‌رود.

در نتیجه؛
بیانِ محدوده‌ی فدک؛ بیانی از بی‌حدّیِ فدک است، بدین معنا که نه تنها بلادِ اسلامیِ مشهور را شامل می‌شود، بلکه تمامی مکان و لامکان، وَ شیء و لاشیء را نیز شامل می‌گردد.

❖ بنابراین؛ آن چهار مرزی که از آن در روایات یاد می‌شود؛ بیان و جلوه‌ای از ارکانِ اربعۀ حقّ و حقیقت است که؛
❧ از #تسبیحات_اربعه و خدائیتِ خدا؛ آغاز،
❧ در چهار ضلعِ #بیت_المعمور؛ متجلّی،
❧ در وجوهِ #کعبه؛ مشهود،
❧ و به #دحو_الارض و کشیدگیِ کعبه؛ ممدود،
❧ و تا #عناصر_اربعه ی تمام موجودات؛ ملحوظ و منظور است.

🔺 مطلب فوق؛ سایه‌ای از #فدک است.

︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔳
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
.


❂☜ #فدک؛ تمامی فلَک و بلکه #فلک و مافوقِ فَلَک است.
که مالک وُ مُلک وُ مَلکوت وُ مَلَک وُ مَلَکات، تا برسد به مِلک، مالکیّت هر مالکی و مملوک و آثارش (#نه_فلک) را فراگرفته است.


💠 به همان قوّت که اسلام، رشحه‌ای از رشحاتِ آل‌الله؏ می‌باشد؛ بلاد اسلامی، جلوه‌ای از جلواتِ ائمه‌ی اطهار؏ است. وقتی ارضِ تعیّنات از #دحو_الارض کعبه گسترده شده و دَم به دَم به کعبه، موجود است؛ بلاد هم به «بلدِ حرام»، وجود و حُرمتِ وجودی دارد. و این در حالی است که حضرت امام جعفر صادق؏ می‌فرمایند:

◣『نَحْنُ الْبَلَدُ الْحَرَام‏』◥
ما شهر حرام هستیم(که مکّه جلوه‌ای از آنست).
📚بحار الأنوار،ج‏۲۴،ص۳۰۳

«الْبَلَدُ الْحَرَام»؛ روحِ همۀ بلاد است و چون جلوۀ حقّ است و قِسمِ حقیقی است، قَسَم الهی در سورۀ #بلد به آن صورت می‌گیرد که:

💎﴿لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ ✾ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ ﴾💎
سوگند
به اين شهر [بلد حرام‏]. شهری که تو [ای حقیقتِ بَلَد، یا رسول الله -ص-] در آن ساکن هستی.
(بلد،آیات۱و۲)

پس؛
وقتی در مورد غصبِ فدک در زیارت روزِ غدیرِ حضرت مولی؏ صحبت می‌شود، ائمه اطهار؏ با این انشاء می‌فرمایند:

🔹«وَ الْأَمْرُ الْأَعْجَبُ وَ الْخَطْبُ الْأَفْظَعُ بَعْدَ جَحْدِكَ حَقَّكَ،
❂☜ غَصْبُ الصِّدِّيقَةِ الزَّهْرَاءِ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ فَدَكاً،...»🔹▣⇣
موضوع شگفت‌انگیزتر و مصیبت هولناک‌تر، پس از انکار حق تو، غصب حضرت صدیقۀ زهرا(س) سرورِ زنان، در مورد فدک بود...
📚المزار(للشهيد الاول)،ص۸۴

▣ ⇡ دقّت شود که؛ نفرمودند غصب فدک که مال حضرت زهرا (س) بوده، بلکه غصب شخص حضرت زهرا(س) را پیش می‌اندازند و بعد تمیزِ «فدکاً» را بیان می‌فرمایند که؛ غصب حضرت صدیقۀ زهرا(س) تا «فدکاً» ممدود است.

بدین معنا که شخصِ حضرتِ زهرا(س)؛ به «سَيِّدَةُ النِّسَاء»بودن (که شاخصۀ وجودیِ نساء؛ خلوَت‌نشینی است)؛ سیّدِ خلوت‌نشینان، بلکه سیادتِ مقامِ خلوَت‌ هستند. و #فدک هم؛ مکان است و نهایتِ جلوَت، نتیجه آنکه؛ اینگونه بیان نمودنِ غصبِ فدک یعنی؛
غصبِ فدک از خلوَتِ وجود تا نهایتِ جلوَتِ موجودات، موردِ اشاره است.

این چنین بیانی؛ شدّت بیانِ غصب است که غاصبینِ ملعونِ آن، از خلوَت تا جلوَت، جسارت کرده‌اند.

🔻( نکته‌ای با توجه به مقالۀ «نفی لبّی» در #کانال_معرفة_الحق:
«فَدَّک» یعنی؛ زدن پنبه و جداسازی آن.
فدک؛ جلوۀ «نفسِ جدایی»، «نفی لبّی»، «اطلاق»، و «عصمت» یعنی شخصِ حضرتِ «فاطمه»،«بتول»،«عذرا»(س) است.)🔺

▣⇦ بنابراین؛
«فدک»
؛ مدّ وجودِ فاطر هستی، حضرت صدّیقۀ طاهره(س)، موجود و مورد اشاره است.

حضرت فاطمه(س) که آن #مقام_عماء، #کنز_مخفی و حقیقتِ ذاتِ باری هستند، تا نهایتِ موجودات که مکان و مکانیات است؛ همه را فراگرفته‌اند. بنابراین؛

🔷 اوّلاً) به قوّتِ لطیفۀ معرفتی که بیان شد، از روایتِ جعلیِ «نحن معاشر الانبیاء لا نوَرّث ما ترکنا صدقة» (حدیثِ جعلی ابابکر ملعون)؛ مالکیّتِ حقیقیِ حضرت فاطمه(س) بر فدک ثابت می‌شود. به این معنا که؛ مملوک (فدک) حقیقتی دونِ مالک (حضرت فاطمه س) نداشته، و #فدک فقط یک ارثِ ظاهری نیست که از پدری به فرزندش برسد؛ بلکه ملکی جدانشدنی از حضرت فاطمه(س) است. در نتیجه:
حتّی با همین روایتِ جعلی؛ مالکِ فدک بودنِ حضرت فاطمه زهرا(س)؛ به نحوِ ثبوتی که مافوقِ نحوِ اثباتی؛ ثابت است.

🔷 ثانیاً) جسارت و غاصب بودنِ غاصبین فدک، از نهایتِ خلوَت تا نهایتِ جلوَت است و اگر به غصبِ زمینِ فدک اشاره شده، برای اهالیِ عالمِ حدود است، تا هر ذی‌اشاره‌ای، درکی از غاصب بودنِ مطلقِ خلفایِ سَگانه پیدا کند.🔥

❑ النهایة؛
تمام کسانی که واحدِ بغضِ حضرت فاطمه(س) را داشته باشند (یعنی؛ ولایت حضرت مولی؏ را قبول نکرده باشند)، مبغضِ حضرت زهرا(س) هستند و به حرامی در روی زمین، زندگی می‌کنند، چنان که حضرت ختمی مرتبت(ص) در مورد آن ملعون‌ها می‌فرمایند:

◣『مَنْ مَشَى عَلَيْهَا مُبْغِضاً لَهَا مَشَى حَرَاماً.
هرکسی که با بغض فاطمه(س)، بر زمین راه می‌رود؛ به حرامی راه رفته است.


تذکر:
«مَشی» به معنای عامّ منظور است که جاریِ بودن شیئیّت است. و معنایِ فرمایش حضرت(ص)، صرفاً راه رفتن ظاهری نیست، بلکه نَفْسِ زندگی این افراد است که نفَس نفَس‌هایِ ایشان حقیقتاً حرام می‌باشد.

🍃 الهی!
جانانه و از مکنونِ سرّ تا ظاهر و عَلانیّت، همراهِ خداوند و ائمه اطهار(ع)؛ لاعِنِ غاصبین خلافت و تمامِ تابعین ملعونشان باشیم که حضرت مولی امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند:

◣『اللَّهُمَّ الْعَنْهُمَا فِي مَكْنُونِ السِّرِّ وَ ظَاهِرِ الْعَلَانِيَة』
📜#دعای_صنمی_قریش -
📚مصباح للكفعمي،ص۵۵۳





🖊🦋 #احسان_الله_نیلفروش_زاده 🏴
#فدک


─═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═─
🆔 @ehsannil ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
↗️ t.me/ehsannil2#کانال_اللطائف_الالهیة
↗️ instagram.com/ehsan_nil 🦋
‎‌‌‌‌‌‎─═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═─
.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.

•┈•اا✾•🍎کوثَـــﷻــــــر🍎•✾اا•┈•


•┈┈••✾•💠•✾••┈┈•
🖊🦋 احسان الله نیلفروش زاده
↗️ https://t.me/ehsannil2/925
•┈┈••✾•💠•✾••┈┈•
𑁍


💢 #کوثر
بر هیأتِ «فَوْعَل» و مادّۀ «کَثَرَ» است.
◈ هیأتِ فَوْعَل؛ برای بیانِ #زیادت است، و مادّۀ «کَثَرَ»؛ به معنایِ #ازدیاد.

⇦ بنابراین؛ «کوثر»، حقیقت و سرّ زیادت است و زیادتی است در ازدیاد، که؛
●زیادتِ او؛ #اطلاق،
●ازدیادِ او؛ #علی_الاطلاق اوست.

💠کوثر؛ اطلاق، سلسله جنبان، و آورنده‌ی #کثرت است.

از این رو کثرت (کمّی و کیفی)، در فراگیریِ کوثر تعریف می‌شود.

♡••࿐
⇣❂ #کثرت؛
•● در عالَم جلوَت؛ از نوع کمّی است و توقّفی در تعیّنِ جمال و الوهیّت است و اهلش - که اهل دنیا هستند- به این تعیّن، طالب دنیا و مدعّیِ الوهیّت‌اند!

•● در عالم خلوَت؛ از نوع کیفی است و توقّفی در تعیّنِ جلال و لاهوتیّت است و اهلش - که اهل عقبی هستند- به این تعیّن، طالب عقبی و مستسقیِ جنّات‌اند.

⇦ بنابراین؛ کثرتِ کمّی، به جلالِ کوثر، مجالِ جولان یافته، و کثرتِ کیفی، جلوه‌ای از دولتِ جمالیِ کوثر است.

❧═┅┅┄┄

🔰#کوثر ༻؛ آورندۀ هیأتِ «زیادت»(یعنی؛ خلوَت و جلال و لاهوتیت) و مادّۀ «ازدیاد» (یعنی؛ جلوَت و جمال و الوهیت) است.

▣⇦ چون کوثر «هست»؛
● هیأتِ فوعَل؛ برای بیان زیادت، و مادّۀ «کَثَرَ»؛ به معنایِ ازدیاد، محقق است[و نه برعکس].
● [بلکه فراتر؛] إطلاق و عَلَی الإطلاق، جلال و جمال، لاهوتیّت و الوهیّت، وجود و موجود، به #کوثر محقّق است.❧


🔰از منظر قاعده‌ی سرسلسله:
⊱⟤ «الله» تعالی، مستجمع جمیع صفات کمالیه بوده و شخصِ زیادت و ازدیاد است که؛
◉ جلال(لا هو) و لاهوتیّت او؛ زیادت،
◉ جمال(إلّا هو) و الوهیّت او؛ ازدیاد است.

💠 حضرت الله(عزوجل)؛ شخصِ «#الوجود» و «#الموجود» است که؛
تمام #موجودات؛ #آیات او، و «#عناصر_اربعه‌»شان؛ جلوۀ «#ارکان_اربعه‌»ی اویند.࿇
𑁍ܓ

❖ خداوند به رسول گرامی‌اش(ص) که #رحمة_للعالمین و محقّق حقّ و ارکان اربعۀ وجود، و خالق و راسِم موجودات و عناصر اربعۀ ایشان است، به «إنّا»ی خدائیتش، مفتخرانه می‌فرماید:

🍎﴿إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ﴾🍎
ما به تو کوثر عطا کردیم.

ببین چه عطا کردیم!
که به این رؤیت و مَستی از عطا؛
࿓࿔࿔
💎﴿فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ﴾💎

•✾ پس برای ربّ خود نمازی گزار در هیأت بیقراری و قربان شدن؛
👈🏻 که من به [واسطۀ] رسول خود(ص) و قربانی‌اش؛ قربانِ #کوثر و بیقرار اویم.
𒆳

#فاطمة_الزهرا(س)؛ آن #کوثر و عطایند که مُعطیٖ ﷻ و مُعطیٰ(ص)، خلوَت و جلوَت، لاهوتیّت و الوهیّت، به حضرتشان(س) به اشاره‌اند که؛ القابی از آن حقیقت؛ امّ الخیرة ﷻ و امّ أبیها(ص) و امّ الأئمة(ع) است و فعلیّتِ ذات و صفات و افعال الهی‌اند، که؛
آن والامقام بلکه والاییِ مقام، سرّ مگو، بلکه مَگوییِ سرّ حضرتِ عَلّام ﷻ، قوّتِ ذاتِ قیّوم ﷻ بوده و إشاره و لاإشاره در محضرشان؛ عوام، و بر دربِ #دارالسلام اش، غلام‌اند...

࿓࿔࿔🍇

هرگز نشنيديم خدا را بوَدى اُمّ
اى اُمّ الوهيّت(س)! وى در تو خدا گم
(حکیم صفای اصفهانی)



الحمد لله الفاطر.


🖊🦋 #احسان_الله_نیلفروش_زاده 🪸


#ام_الوهیت 🍃
#ام_لاهوتیت #ام_الخیرة #ام_ابیها #ام_الائمه
#مبدأ_الوجود #عین_الوجود #الموجود #غایة_الوجود
.


─═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═─
🆔 @ehsannil ✍️
↗️ t.me/ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
↗️ t.me/ehsannil2#کانال_اللطائف_الالهیة
↗️ instagram.com/ehsan_nil 🦋
‎‌‌‌‌‌‎─═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═─
.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.

💎 شش روز خلقت،
شش جهتِ اصلی عالم اشارات



•┈┈••✾🌔🌕🌖✾••┈┈•
🖊🦋 احسان الله نیلفروش زاده
↗️ https://t.me/ehsannil2/931
•┈┈••✾🌔🌕🌖✾••┈┈•
𑁍


🔰شش روزِ خلقت، اشارتی به شش جهتِ اصلیِ عالمِ اشارات [یعنی؛ أمام (روبرو)، خَلف (پشت)، يمين (راست - مشرق)، یَسار (چپ - مغرب)، فوق (أعلىٰ)، و تحت (أسفل)] می‌باشد.
که این جهاتِ سِتّه؛ در شش روزِ هفته، متجلّی شده، وَ روزِ «جمعه» به عنوانِ روزِ هفتم؛ نقطه‌ی جَمعیّه‌ی این تشتّتات است.

حال، پرسش اینجاست که؛
حقیقتِ شش جهتِ اصلی در عالمِ اشارات چیست؟

🌕 مقدّمتاً در قدمِ اوّل؛
بدانیم که اعداد در عالم نور، با اعداد در عالمِ حدود متفاوتند.
✿ اعدادِ عالمِ ظلمت و حدود؛ از کنار هم قرار گرفتنِ یک‌ها درست می‌شوند.
✿ اما اعداد در عالم نور - که تعدّدِ #نوری، مطرح است -؛ ظهورِ شدّتِ أحد وُ واحد بودنِ حقّ‌تعالىٰﷻ است.

پس فرق اعدادِ نوری با اعدادِ ظلمتی در چیست؟

🌑 در این است که وقتی در عالم ظلمت و حدود می‌گوئیم «۶»؛ در واقع شش تا «۱» در کنار هم قرار گرفته است وُ عددِ «۶» را ساخته است. بنابراین؛ «۶» در عالم حدّ و ظلمت، وابسته به پنج تا یکِ قبل از خویش است.
و در ضمن؛ بعد از این «۶»، عدد دیگری قرار دارد. یعنی؛ «۶» به حدّی تمام می‌شود، و عددِ بعدی که «۷» است، شروع می‌گردد. در نتیجه؛ هم «۶» محدود است و هم «۷».

🌕 امّا وقتی در عالمِ نور، راجع به «۶» صحبت می‌کنیم، منظور؛ یکی از جلواتِ شخصِ حضرتِ أحدﷻ می‌باشد که جهاتِ شش‌گانه؛ به اعتبارِ جلواتِ أحدیّتِ آن شخص (یعنی؛ شخصِ حضراتِ نَفْس‌ُالله‌تعالىٰ علیهم‌السّلام؛ 📚بحارالأنوار، ج‏۹۷، ص۳۳۱) است که معنا و تجلّی می‌یابد.

بنابراین؛
چون حضرت أحدﷻ؛ شخص است؛ عددِ «۶» هم که در عالمِ نور، به اعتبارِ شخصِ حضرتِ أحدﷻ تجلّی یافته است؛ شخص است وُ همان معامله‌ای که با احدیّتِ حضرت حقّﷻ می‌شود، در موردِ عددِ «۶» در عالمِ نور هم همان است.

▣⇦ بدین معنا که؛
چون عددِ «۶» در عالم نور، شخص است، بدین معنا که؛ کنار و پهلو ندارد، بلکه بیحدّ است و صمد است و پُرِ حقیقی است، بنابراین؛ «۶» هم در عالمِ نور، از کنارِ هم قرار گرفتنِ شش تا «۱» تشکیل نشده، بلکه؛ بشخصه، «۶» است و کنار و پهلو ندارد.

❂☜نتیجه آنکه؛
عددِ «۶» در عالمِ نور؛ نه قبل دارد وُ نه بَعد دارد، چرا که؛ حضرت أحدﷻ، آن أحدی است که قبل و بعدی ندارد، چنان که حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام در خطبه‌ای در مورد حقیقتِ حقّ تعالىٰﷻ می‌فرمایند:

🔻«الْأَوَّلِ قَبْلَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ لَا قَبْلَ لَهُ
وَ الْآخِرِ بَعْدَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ لَا بَعْدَ لَهُ»🔺
✿ [حضرت حقّ تعالىٰﷻ]؛ اوّلی است
قبل از همه‌ی اشیاء؛ که اوﷻ را قبلی نیست.
و آخری است بعد از همه‌ی اشیاء؛
که اوﷻ را بعدی نیست.
📚الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏۱، ص۱۴۲

چرا که؛
صمدیّت حضرت حقّ تعالىٰﷻ، قبل و بعد را نفی می‌کند. البتّه نه به نفیِ حدّی، بلکه چنان که در #کانال_معرفة_الحق بیان شد؛ این نفی؛ نفیِ لُبّی است.
(ر.ک 👈🏻 https://t.me/ehsannil3/376)
بدین معنا که؛
در شخصِ واسطه‌ی مطلقه، و در حقیقت؛ در اطلاق، معنا می‌شود وُ این مهمّ؛ مافوقِ این است که قبل و بعد را حدّاً از حضرت حقّﷻ نفی بنمائیم.
به هر حال؛
همین قدر اشاره‌ هم ان‌شاءالله رهگشاست،
تا طلب و رغبت برانگیخته شود ...

الغرض؛
این مقدّمه به اجمال، در موردِ تعدّد نوری بیان شد تا عجالتاً بدانیم که حسابِ اعداد، در عالم نور؛ حساب دیگری است.


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

༺•✿👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻✿•༻
.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM


🔰حال؛ دوباره به سراغِ سؤالِ صدرِ بحث می‌رویم که؛
حقیقتِ شش روزِ هفته، و شش جهتِ اصلی در عالم اشارات، چیست؟

🔆 در پاسخ، بیان می‌شود که؛
به ایّامِ هفته وَ جهاتِ سِتّه از دو منظر می‌توان نِگریست:

۱- منظرِ مخلوقی
۲- منظرِ خَلقی

▣⇦ در تعریفِ این دو منظر،
بیان می‌گردد که؛
🔹منظور از #مخلوق؛ همان کثرتِ ظلمتی و صِرفِ ظاهرِ مخلوقات است.
🔹و مراد از #خلق؛ شخصِ واسطه‌ی مطلقه؏ است؛
☜که فتراک وُ حقیقتِ جمع‌الجمعیِ خالق وُ مخلوق می‌باشد وُ به اطلاقش؛ هر شیئی را در نفْسِ شیء بودن وُ ذات آن، گرفته‌ است وُ به واقع؛ اشیاء، چیزی جز جلواتِ شخصِ واسطه‌ی مطلقه؏ نیستند.

[👆🏻این مطلب بحمدالله در سخنِ چهارم از مباحثِ توحید
در #کانال_معرفة_الحق بیان شده است.
مرحمت کنید شرحش را آنجا بخوانید.
(ر.ک 👈🏻 https://t.me/ehsannil3/237)]

❂☜حال؛
اگر از منظرِ اوّل (یعنی؛ منظرِ #مخلوق_بودن)؛ صرفاً به ظاهرِ ایّامِ هفته وَ جهاتِ سِتّه نظر کنیم:

🔷 عالَمِ مخلوقات؛ عالَمِ #ابعاد است.
(ابعاد؛ جمعِ بُعد، به معنای دوری)
چرا که اگر خوب، عالمِ مخلوقات را تماشا کنیم؛
طول و عرض و ارتفاعِ اشیاء، دور و فارق و فارغ از یکدیگرند. حتّی هر بخشی مثلاً از طول، از بخشِ دیگرش در بُعد است و کاری به هم ندارند.

و اگر ظریف‌تر شویم؛
اصلاً عالَمِ مخلوقات، عالَم بُعدِ صِرف است وُ بُعدِ محض وُ صِرف هم، صَرفِ نظر از شخصِ واسطه‌ی مطلقه؏، یعنی؛ خودِ نیستی، وَ نفسِ هلاکت ...
چنان که در سخنِ اوّل از مباحثِ توحید در #کانال_معرفة_الحق؛ به آیه‌ی «كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلّا وَجْهَه؛ هر چیزی هالک است الّا وجه خداوند؛ قصص، ۸۸»، و تفسیرِ «#وجه‌الله» اشاره گشت.
(ر.ک 👈🏻 https://t.me/ehsannil3/215)

[👆🏻این مطلب؛ یک مَناط کلّی است که ان‌شاءالله به دستان مبارکِ معرفتی بایستی أخذ شود تا توحیدِ سالک، قوّت گیرد.]

الغرض؛
نه تنها ابعادِ اشیاء، که در عالمِ اشارات؛ هر جهتی از جهاتِ سِتّه‌ی اشیاء هم مُبَعَّد از جهاتِ دیگر است. و نیز؛ همچنین است راجع به ایّامِ هفته؛ که هر روزی از روزهایِ هفته هم فارق و فارغ از روزهایِ دیگر است. بدین معنا که؛ «شنبه» بایستی تمام شود، تا «یکشنبه» آغاز گردد. و شنبه با یکشنبه، ظاهراً هیچ نسبتی ندارد.

❂☜بنابراین؛
اگر کسی صَرفِ نظر از منظرِ «خَلقی» (یعنی؛ صَرفِ نظر از شخصِ واسطه‌ی مطلقه؏)؛ و صِرفِ منظرِ «مخلوقی»؛ به جهاتِ سِتّه وَ ایّام هفته نظر کند؛
هیچ نسبتی بینِ این جهات وُ ایّام نمی‌یابد، بلکه حتّی خودِ هر روز را هم نمی‌تواند بیابد، بدین معنا که چون فارغ از «رابطه‌ی مطلقه؏» به عالَم، نظر می‌کند؛ نسبتِ حقیقیِ یک روز به خودش را هم بالحقیقة نمی‌داند! بنابراین؛ هر چه هم که بگوید وُ حتّی لطائف بسیاری را هم که بیان کند؛ #بی‌ربط است.

🔵 «بی‌ربط» به معنای فارغ از «صِرْفُ‌الرّبط» وُ فارق وُ فارغ از «حقیقت» بودن است که در واقع - پناه بر خدا - به معنای فارق و فارغ از حضراتِ حقُّ الحقیق، یعنی؛ محمّد وُ آل محمّد (با جان ناقابلم، که آناً فَآناً فِدایِ حرف حرفِ نام مبارکشان؛ صلّی الله علیه و آله و سلّم) بودن می‌باشد.

❂☜جمع‌بندی آنکه؛
اگر صَرفِ نظر از منظرِ «خَلقی» (یعنی؛ شخصِ حضرات واسطه‌ی مطلقه علیهم‌السّلام) به عالَم بنگریم؛ جهاتِ سِتّه، ایّام هفته، وَ تمام اشیاء وُ امور، اصلاً وجود نمی‌یابند، چرا که در حقیقت؛ همه‌ی جلواتِ عالمِ اشارات، أعمّ از ایّام و اشیاء و ابعاد و جهاتِ سِتّه؛ صِرفِ اعتباری هستند در مجالی که حضراتِ آل‌الله (علیهم‌السّلام) به آن‌ها بخشیده‌اند وُ به دیگر بیان؛
به اعتبارِ حضراتِ واسطه‌ی مطلقه؏ است که جلواتِ عالَمِ مخلوقات، موجود هستند.


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

༺•✿👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻✿•༻
.


🔰 بررسیِ تفصیلیِ جهاتِ سِتّه

شش جهتِ اصلی در عالمِ اشارات،
عبارتند از:
أمام (روبه‌رو)
خَلف (پشت)
يمين (راست - مشرق)
یَسار (چپ - مغرب)
فوق (أعلىٰ)
تحت (أسفل)

🌑 جهاتِ سِتّه در عالَمِ ظلمت و حدود؛ بر اساس #نسبت تعریف می‌شود. بدین معنا که وقتی بیان می‌کنیم؛ «خَلْف»، بلافاصله این سؤال به ذهنِ کسی که در عالم ظلمت و حدود است، می‌رسد که؛ «خَلْفِ چه چیزی؟».
یعنی؛ اوّلاً یک شیء را لحاظ می‌کند، تا بعد؛ پشتِ آن را بتواند منظور کند.
❂☜ بنابراین در عالم ظلمت؛
خَلف، به نسبتی که با أمام (روبه‌رو) دارد، تعریف می‌شود وُ همین طور؛ یمین به نسبتی که با یسار دارد وُ قِسّْ عَلىٰ هذا ...

🌕 امّا جهاتِ سِتّه در عالَم نور؛ به قوّتِ حضراتِ وجهُ‌الله (علیهم‌السّلام) تعریف دارند. چنان که قرآن می‌فرماید:

💎«وَ للهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ
فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ
☜وَجْهُ‌الله
إِنَّ اللهَ واسِعٌ عَليمٌ»💎
✿ و مشرق و مغرب از آنِ خداوند است.
پس به هر سوئی که رو كنيد، همان جا وجهِ خداست.
📗سوره‌ی بقره، ۱۱۵

توضیح اینکه؛
اشاره به مشرق و مغرب در آیه، به این معنا نیست که مثلاً «أمام» و «خَلْف» و دیگر جهات، تحتِ مالکیّتِ اللهﷻ نمی‌باشد.
بلکه با دقّت در معنای این دو کلمه در می‌یابیم که؛
🌕 مشرق؛ محلّ طلوعِ هر شیء و أمری است.
🌑 و مغرب؛ محلِّ غروبِ هر شیء و أمری است.

❂☜بنابراین؛
ذکرِ مغرب و مشرق در آیه؛ به معنای اوّل و آخرِ هر شیء و أمری می‌باشد که به واقع؛ از قوّتِ مالکیّت وُ احاطه‌ی لُبّیِ «اللهﷻ»‌ در «وَ للهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ»؛ هر شیء و أمری، به اشاره آمده و موجود گشته است.

💫 و نیز؛ از نقطه‌ی مالکیّتِ حضرتِ اللهﷻ (#الله؛ اسمی است مُستجمِعِ جمیعِ صفات کمالیه، بدین معنا که جمیعِ جهاتِ سِتّه را فرا گرفته است) می‌باشد که فعلِ مضارعِ «تُوَلُّوا» - که به معنای نَفْس وُ دوامِ چرخش است وُ بعد از آن چرخش است که «جهاتِ سِتّه»؛ انشاء می‌شود وُ مفهوم دارد -، برقرار است.

حال؛
دقّت به کلمه‌ی «جهات» بفرمائید:
☜«جهات»؛ جمعِ مؤنث از «جهة» است. و «جهة»، به واقع؛ همان «وجه» است که تاءِ آخرش عوضِ از واوِ اوّل قرار گرفته است. مانندِ کلمه‌ی «صفة» که همان «وصف» است. و یا کلمه‌ی «سعة» که همان «وسع» است.

❂☜بنابراین؛
«جهات»‌ - که جمعِ «جهة» است -؛ جلوات وُ کثرتِ نوریِ همان «وجهُ‌الله» است وُ به دیگر بیان؛ جهاتِ سِتّه، ظهورِ خودِ «وجهُ‌الله» است، که؛
«فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ ☜ وَجْهُ‌الله»

💫 آن «وجه‌ُالله»؛ که «وِجهه»ی هر شیئی است، بدین معنا که؛ هر شیئی به «وجه‌ُالله» - که وجاهَتِ حقّﷻ است -، شیء است وُ جهات دارد وُ به جامعیّتِ حقیقیِ «وجه‌ُالله» است که جاهِ حقّﷻ در شؤونِ مختلفه‌ وَ جهاتِ سِتّه، تجلّی دارد.

[بحمدالله در #ﺑﯿﺎﻥ_بیستم_حقیقة_الولایة
در #کانال_معرفة_الحق
راجع به مطلب فوق، توضیحِ بیشتری ارائه شده است.
(ر.ک 👈🏻 https://t.me/ehsannil3/154)]

💫آن «وجه‌الله»ی که حسبِ «نحنُ وَجهُ الله؛ 📚تفسیر برهان، ج۴، ص۲۹۴» فرمودنِ حضراتِ آل‌الله علیهم‌السّلام؛ شخصِ ایشان می‌باشد وُ بلکه؛ شخصیّت وُ وجاهَتِ حقیقیِ حقّﷻ؛ حضرات آل‌الله علیهم‌السّلام می‌باشند که به جامعیّتِ حقیقی؛ مَظهَر وُ مُظهِرِ حقّﷻ هستند وُ روزِ «جمعه»؛ بالحقیقة، یومِ ظهورِ ایشان است؛ نه اینکه صرفاً ظرفی باشد که در آن، ولیّ خدا علیه‌السّلام ظهور می‌کند.


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

༺•✿👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻✿•༻
.