اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
906 subscribers
135 photos
16 videos
1 file
372 links
.
☀️ اللطائف الالٰهیّة في المعارف القدسیّة

🍃إن شاء الله به عنایات حضرات آل‌الله علیهم السلام در این کانال رشحه‌ای از لطائف الهی که در باب معارف حقّ تعالی در بیانْ روزی میشود را خواهید خواند.
عاجزانه؛شاکر نفحات رحمانی اوئیم.

ادمین : @ehsannil
Download Telegram
🔹

♦️◆ قدم پانزدهم ➣●• —---—
🔶 حالا سوال این است که "القربی" چیست و منظور از "المودة فی القربی" چیست؟

🔹اوّلا :
"القربی"؛ حضرات ائمۀ اطهار (؏) هستند (『 هم الائمة -ع-』 / 📚تفسير نور الثقلين،ج‏۴،ص۵۷۳).
پس بحثی در این نیست که اجر رسالت حضرت رسول اکرم (ص) که خودیّت رسالت است، مودّتِ حضرات ائمۀ اطهار(؏) است.

که با بیاناتی که گذشت؛ حضرت محسن(؏) "المودة فی القربی" هستند.

پس؛
👈☀️اجر رسالت -که خودیّت رسالت است -؛ نقطۀ جلالَت ولایت، یعنی حضرتِ محسن(ع) هستند.☀️

که مسئلتِ اجر رسالت از امّت، رسیدن به شخصِ حضرت محسن(؏) است (شخص حقیقی).

⬛️ امّا در عوضِ رسیدگی، خصومت عمر ملعون به جولان آمد.
او و ابابکر ملعون، که به نصّ روایت، به قصدِ سلطنت و ریاست، «منافقانه» خود را به حضرت ختمی مرتبت(ص) نزدیک کرده و در دل، آتش کینۀ ازلی و ابدی خویش را پروارتَر می‌ساختند، با «شهادتِ» حضرت خاتم الانبیاء(ص) (که خودْ عامِل آن بودند)، وجودِ سراسرْ آتش و آتش‌زنۀ خویش را، به بیتِ خدا رساندند.

حقّ تعالی و رسول گرامی‌اش(ص) سفارش به مودّت حضرت فاطمه(س) نمودند. امّا آن ملعون ازل و ابد، بجایِ خودْ شکنی، پهلویِ حقیقتِ هستی، ناموس حقّ، ذاتِ فخرِ جَلی، دختِ نبی(ص)، زوج ولیّ(؏)، حضرت فاطمه زهرا(س) را شکست.
و در عوضِ سَرسپردگی، سِرّ سپردۀ حقّ، حضرت محسن (ع) را، به لگدِ کینه، و شلاقِ عداوت، سقط و شهید ساخت.

(لعنت خدا بر ابابکر و عمر و عثمان و تابعینشان)

🔹ثانیاً :
"القربی" صِرفاً به معنای "خویشاوند" نیست. بلکه این کلمه، مصدرِ "قُرب" است و اگر صرفاً در عِداد «خویشاوند» بخواهیم آنرا معنا کنیم؛ معنایِ «خویشاوندی» یعنی قرابت و نزدیکی، با مصدرْ بودنِ آن مناسب است.
"القربی"، مصدرِ "قرب" است.

❖ بیان شد که اسماء حقّ تعالی، توقیفی است. یعنی متوقّف بر ذات خدا و برخاسته از آن است و نه آنکه از بیرون از ذات، عارض بر خدا شده باشد.
🔅 یکی از نامهایِ حقّ تعالی ، "#قریب" است (📚 البلد الأمين،ص۴۰۶).

❖ ذاتِ خداوند، "قریب" است. در معنای ساده می‌گوییم؛ او مطلقِ «نزدیک» و مطلقِ «نزدیکی» است.
پس نزدیکِ «به چه چیز؟» منظورمان نیست. چرا که مطلقْ بودنِ "قریب"، جا برای چیز دیگر نمی‌گذارد.
"قریب" صفتِ مشبهه است و ملئیت قرب را می‌رساند.

حالا دقت بفرمائید؛
❖ مصدر، محلّ صدور کلمه است.
❖ "القربی" مصدرِ "قرب" است. یعنی؛ في الواقع هر کلمه‌ای که از «قرب» مشتق می‌شود، از مصدرِ آن یعنی "القربی" مشتق شده است.
"قریب" نیز چنین است.

بیان شد که "القربی" حضرات آل الله(ع) هستند. ایشان مصدرِ حقیقیِ "قریب" هستند.

❖ اشتقاقِ حضرت «قریب» (عزّوجلّ) از «القربی» ، اشتقاقِ حقیقی است. که حضرت «قریب» (عزّوجلّ) و حضرات «القربی» (ع) یک حقیقت واحد هستند. و این اشتقاق، در اطلاق و بیحدّیِ ذاتِ غیب الغیوبی بایستی معنا شود. و نه به حدّ و رسمِ اشیاء محدود. یعنی اینطور نیست که وقتی بیان می‌گردد "«قریب» مشتق از «القربی» است"، العیاذ بالله تصغیر ذات باریتعالی صورت گرفته باشد.
خیر!
❖ سخن از «القربی»، به #عین_شخص ، سخن از خودیّت خداست. و این اشتقاق، اشتقاق نوری و تجلیّات خود بر خودِ ذاتِ باری است.
(فتأمَّلْ!)

🔰 پس در تحلیل، بیان می‌شود:

👈☀️《 سِرِّ حضرت «قریب»(عزّوجلّ)》، «القربی» است. یعنی حضرات آل الله(؏).☀️

↲❖ که در زیارت حضرت موسی بن جعفر امام کاظم(؏) می‌خوانیم 🔻 السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا «سِرَّ اللَّه»🔺 (📚بحارالانوار،ج‏۹۹،ص۲۰).

پس آل الله علیهم السلام که یک نور واحد بوده و در جلوۀ «چهارده» نفر ظاهرند، سرِّ الهی هستند.

🔰 امّا دقّت شود که؛

👈☀️《سِرُّ السِرّ حضرتِ «قریب»-عزّ و جلّ-》، «الموّدة» است. یعنی حضرت محسن (ع).
ایشان سرّ السرّ و سِرّ المستودع می‌باشند. ☀️

❖ که "مستودع" بودنِ حضرت محسن (؏)، از علوّ باطن تا دنوِّ ظاهر، ممدود و کشیده است.
حضرتشان به حسب ظاهر؛ جنین در بطن حضرت فاطمه (س) هستند. جنین، به «ودیعه» و امانت در بطن مادر خویش است (مستودع).

💠 امّا حقیقتِ مطلب فراتر از این است!
"مُستَوْدَع"؛ اسم مفعولِ باب استفعال از ریشۀ «وَدْع» است. «وَدْع» به معنای ترک کردن و رها کردن می‌باشد. و "ودیعه" از این جهت برایِ «امانت» مستعمل است که امانت بایستی محلّ خود را ترک کرده و به دست صاحب اصلی برسد.

❖ امّا خوب دقّت شود که؛"سرّ المستودَع" که در بطنِ حضرت فاطمه(س) است، در وحدتِ حقیقی با ایشان (یعنی با تمام آل الله علیهم السلام) است.
بنابراین ؛

👈☀️«المستودَع بودنِ» حضرتِ محسن علیه السلام، مقامِ《رهایی و اطلاقِ «سرّ الله» بودنِ》 حضرات آل الله علیهم السلام است. ☀️


🔔 ⬛️ توجّه فرمودید که عمر ملعون دقیقاً چه مکانت و مقامی را به لگدِ عداوت، نشانه گرفت؟! ⬛️

(لعنت دائمی حقّ تعالی بر او و تمام تابعینِ او)
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔳
🔹

❗️ تصوّر نکنید که آن ملعون، علم به حضرات آل الله (؏) نداشت و از رویِ ندانستن، جسارت کرد.
هرگز اینطور نبوده است. به حضرات آل الله (ع) علم داشت ولی معرفت نداشت.
عمر و ابابکر و عثمان و تابعینشان فاقدِ معرفت بودند.

❖معرفت؛ انقیاد و خضوع نزدِ معروف است.

❖ با علمِ به اینکه حضرات آل الله علیهم السلام چه کسانی هستند، قصدِ سقطِ سِرّ خداوندیِ خدا را کرد. و تا ظاهر الظواهر هر عملِ شرّی این پلیدی را ممدود ساخت.
اینچنین است که مستحقّ لعن سِرُّ السِرّیِ حقّ تعالی تا ظاهر الظواهریِ اوست. که در زیارت حضرت سیّد الشهدا (؏) اینگونه به او و پیروانش لعن می‌کنیم :

👈 🔻『 اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ فِي «مُسْتَسِرِّ السِّرِّ» وَ فِي ظَاهِرِ الْعَلَانِيَةِ』🔺
(📚 الكافي، ط - الإسلامية،ج‏۴، ص۵۷۳)

ان شاء الله با دلهایمان این قدم‌ها و دقائق را آمده باشیم و سجدۀ شکر کنیم که مبغضِ دشمنان خدا هستیم.
پیشتر برویم تا قدری بدانیم که اصلِ خباثت، یعنی عمر ملعون و همراهش ابابکر ملعون و عثمان ملعون تا به کجا پیش رفته‌اند (هرچند خباثت و خصومتِ ایشان مقابلِ اطلاقِ خداوندی خداست، و به همان اطلاق، در اطلاقِ شرارت است و هرگز قلم، یارای نگارش شرّی از شرور او را ندارد) :


♦️◆ قدم شانزدهم ➣●• —---—
"القربی" نفسِ قربتِ حضرتِ «قریب» (عزّوجلّ) است یعنی نفسِ وجود است. بنابراین "القربی"، باطنِ وجود است. در نتیجه، "القربی" عالم را گرفته است. که هر موجودی، حظّی از آن دارد که در قیامت معلوم می‌شود :

💎【وَ اسْتَمِعْ يَوْمَ يُنادِ الْمُنادِ مِنْ «مَكانٍ قَريبٍ‏»】💎
و روزى كه منادى از مكانى نزديک ندا مى‏دهد، گوش فرا دار.
(سورۀ ق، آیۀ۴۱)

❖ «مکان قریب»، مکانت و مقامِ حضرتِ "قریب" عزّوجلّ است. که باطنِ آن "القربی" است.
❖ باطن البواطنِ "قریب"، یعنی باطنِ "القربی"، "المودة" است. که آن، حضرتِ محسن علیه السلام می‌باشند.

👈☀️ پس اگر "القربی" که ائمۀ اطهار علیهم السلام هستند، "مبدأ الوجود" می‌باشند (حدیث طارق)؛ "المودة فی القربیسرّ «مبدأ الوجود» است و اوست که باطن البواطنِ هر شیئی است و نسبتِ حقیقی و مطلقِ عالَم است که حضرت مولی امیرالمؤمنین علی(؏) می‌فرمایند :

🔻『 المَوّدَة أقرب نَسَب』🔺
[به قول مطلق] «المودة» (حضرت محسن ع) نزدیکترین نسب است.
(📚 غرر الحکم)

❖ "مودّة"، مطلقِ «نسبت» است.
«مطلقِ نسبت»، نسبتِ چیزی به چیزی نیست، بلکه خودیّت شیء است.
سرّ السرِّ نفْس و خودیّت، "المودة" است که حضرتِ محسن علیه السلام می‌باشند که آنچنان در جلالت‌اند که اخبار و نصوص در خصوصشان نیز، در پردۀ خفاست. و مضجعِ مبارکِ ایشان در قعر و خفایِ جلالیِ بیتِ رسالت است که حضرت مولی(ع) به حضرت فضّه(س) فرمودند :

🔲『 فَوَارِيهِ «بِقَعْرِ الْبَيْتِ»
فَإِنَّهُ لَاحِقٌ بِجَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) 』 🔲

او را (یعنی حضرت محسن ؏ را)در انتهای خانه دفن نما که او به جدّش حضرت رسول اکرم (ص) ملحق شد.
(📚 الهداية الكبرى،ص۴۰۸)


♦️◆ قدم هفدهم ➣●• —---—
شهید کردنِ حضرت محسن (؏)، شهیدِ کردنِ سرّ السرّ الهی، و از آن حقیقت؛ شهید کردنِ خودیّت هر شیئی است.

❖ "شهید" بودن، مقامِ دائمی حضرات آل الله (؏) است. چرا که خودشان شاهدند و خودشان مشهود. و شهادت بیرون از ایشان معنا ندارد. امّا در ظاهر که بیاید، "شهید"؛ برگشتِ خود بر خود حضرات(؏) است.
و دقت شود که در همان نقطۀ مقام و مکانت «شهید»، عمر و ابابکر ملعون اقدام به شهید کردن حقیقتِ خداوند نمودند و ملعونِ ازل و ابد هستند.


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔳
🔹

♦️◆ قدم هجدهم ➣●• —---—
دانستیم که شهادت و «شهید بودن» خودیّت حضرات آل الله علیهم السلام است.

در این قدم بایستی در مورد عدد ۶ و #شش_ماهگی در بینِ سه جلوۀ حقیقت (حضرت محسن ، حضرت سیّد الشهدا، حضرت علی اصغر - علیهم السلام-)، مقدمه‌ای بیان میشد. امّا به ضیقِ مقال، و پرهیز از اطالۀ کلام، از این مقدمه اجتناب کرده و خودِ ذِی المقدمه بیان می‌شود. باشد که إن شاء الله در فرصتی دیگر مجالِ بیانِ آن مقدمه نیز فراهم گردد:

🔰 با در نظر گرفتنِ « #شش_ماه » که بین حضرتِ محسن(؏) و حضرتِ امام حسین(؏) و حضرت علی اصغر(؏) مشترک است، یک حقیقت مشهود است . و آن شهادت است. به تحلیل کوتاه که بیان می‌شود، دقت بفرمائید:

🔳 حضرت محسن علیه السلام به حَسَبِ ظاهر، #جنین #شش_ماهه بودند و هنوز متولّد نشده بودند که #شهید شدند.
⇦ پس در خفا و در بطنِ حضرت فاطمه(س) شهید شدند. که حضرت «فاطمه»(؏) به «فاطمه بودن» دائماً در جلالت هستند که ◣『 لِأَنَّ الْخَلْقَ «فُطِمُوا» عَنْ‏ مَعْرِفَتِهَا』◥ (زیرا خلایق از معرفتش جدا شده‌اند/ 📚بحار الأنوار، ط - بيروت،ج‏۴۳،ص۶۵).
بنابراین؛

»» این مقامِ خفایِ شهادت (یعنی شهید شدنِ حضرت محسن ع در بطنِ ناموسیّت الهی) ؛ #مقام_جمع_شهادت یا به عبارتی، جلالِ شهادت، یا به بیانی #مقام_خلوت_شهادت است.

🔳 حضرت امام حسین علیه السلام که "سیّد الشهدا" هستند، #شش_ماهه #متولد شدند.
ایشان چون "سیّد الشهدا" هستند، جامعِ مقامِ خلوت و جلوتِ شهادت می‌باشند.
⇦ پس تولّدِ شهادت در مقامِ جمع الجمع بوده است. که به #تولد در شش ماهگی ، مشترک حقیقی با حضرت محسن(؏) هستند. و به شهادت ظاهری، مشترک حقیقی با حضرت علی اصغر (؏) هستند. یعنی خلوت و جلوَت را فراگرفته‌اند.
یا به عبارتی و بیانی دیگر :

❖ «سیّد الشهدا بودن» ؛ مقامِ خلوتِ شهادت است.
❖ متولّد شدن حضرت سیّد الشهدا (؏)؛ مقامِ جلوتِ شهادت است.

»» هر دو مقامِ فوق چون بالحقیقة در یک شخص است، پس
#مقام_جمع_الجمع_شهادت در حضرت سید الشهدا (؏) باید دیده شود.

🔳 حضرت علی اصغر علیه السلام #شش_ماه #بعد_از_تولد شهید شدند.
»» ظهورِ شهادت، بعد از تولّد، #مقام_فرق_شهادت یا به بیانی #مقام_جلوت_شهادت است.

پس به لطف خدا؛ دانستیم که این سه بزرگوار (؏) همگی در مقاماتِ شهادت ظاهر شدند.
نکات و لطائف این خصوص در جوشش است امّا اشارۀ آخر فقط بیان می‌شود والسّلام، و آن این است:


♦️◆ قدم نوزدهم ➣●• —---—
֎ خونِ حضرات آل الله(؏)، سرّ حیات و جوشش و بیقراریِ خدائیتِ خداست. ⤥

❣️ خون مطهّر حضرت محسن (؏) به حسب ظاهر مخفی ماند.
❣️و نیز خون مطهّر حضرت علی اصغر (؏) به آسمان پرتاب شد و آن هم به خفایِ جلالت سپرده شد.

❤️ امّا خونِ مطهّر حضرت سیّد الشهدا(؏) هم به آسمانِ خفا و لا اشاره پاشیده شد و هم به ارضِ جلا و اشاره، ریخته گشت.
👈☀️ این مقامِ جمع الجمعی شهادت است که از «مُسْتَسِرِّ السِّرِّ»بودنِ حضرت محسن (؏) ، تا نهایت «ظَاهِرِ الْعَلَانِيَةِ» بودنِ حضرتِ علی اصغر (؏) در حضرت «سیّد الشهدا» (ع) ظاهر میگردد. ☀️


⬛️◼️▪️به شهادت رساندنِ حضرت فاطمه زهرا(س) و حضرت محسن(؏)، توسط عمر و ابابکر ملعون، قتل و جسارت به تمامِ مراتب و مقامات حضرات آل الله علیهم السلام از «مُسْتَسِرِّ السِّرِّ» تا نهایتِ «ظَاهِرِ الْعَلَانِيَةِ» است.
این جسارت، دقیقاً و شخصاً و عیناً جسارتِ به خداست.
➣●•






🔥"اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا
وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا
وَ ذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا
وَ خَلِّدْ فِي نَارِكَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّى أَلْقَتْ وَلَدَهَا
"🔥

☝️(لعن حضرت رسول اکرم -ص- به عمر ملعون /
📚 الأمالي، للصدوق، ص۱۱۴)





#حضرت_محسن_علیه‌السلام
🖊 #احسان_الله_نیلفروش_زاده


─═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═─
🆔 @ehsannil ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
↗️ t.me/ehsannil2#کانال_اللطائف_الالهیة
↗️ instagram.com/ehsan_nil 🦋
‎‌‌‌‌‌‎─═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═─
.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from کانال رزرو 9
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.

ز «احمـد» تا «احد» یک میم فرق است
جــهــانی اندر این یک میـــم غرق است



🖊🦋 احسان الله نیلفروش زاده
↗️ https://t.me/ehsannil2/312

┅─┅─═✾🌕✾═─┅─┅

.
📝 منشأ پیدایش زبان محاوره و نوشتار، یکی از مباحث و موضوعاتی است که بشر به دنبال آن بوده است. که منسلخ از وحی و بیانِ عترت(ع)، بعد از تمام مباحث مطرحه، به جمع‌بندی خاصّ و روشنی نرسیده‌!
عده‌ای آنرا به محوریّت قراردادهایِ بین انسان‌های می‌بینند (جلوَت)، و عده‌ای در خلوَتِ هبۀ الهی.

که اگر زبان گفتار و محاوره ، از ضیق و سختی ارتباط بین انسان‌ها ایجاد شده؛ پس در حیطۀ قرادادها، وضع شده است.
امّا اگر هبۀ الهی است، از سعۀ رحمت بایستی دیده شود.

بحث این مقاله، بررسی منشأ پیدایش زبان و گفتار نیست. و ان شاء الله در آینده به محوریّت این موضوع ، بایستی مطالب و لطائفی نگاشته شود.


🍃 امّا ...
زبان عربی، زبانِ حقیقت است. و اینطور نیست که در کنار زبانهایِ دیگر فرض شود.
بلکه از جنة المأوی و حقیقتِ عالم، تا عالَمِ ناسوت ممدوداً آمده که در وصفش فرمودند 🔻『 هُوَ لِسَانُ‏ أَهْلِ‏ الْجَنَّةِ』🔺(عربی، زبانِ اهل بهشت است / 📚 الإختصاص؛ ص۲۶۴).


عربی، از شخصِ حقیقی عالَم است و نه اینکه زبانی در کنار زبانهای دیگر.
حضرت رسول اکرم (ص) می‌فرمایند ◣『 أنّي عربيٌّ』◥ (📚مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏۵، ص: ۳۱۶).

اینچنین است که از نقطۀ بی مِثل و مَثَل بودنِ حضرات آل الله (ع)، زبانِ عربی بی مِثل و مَثَل بوده و افضل از تمام زبانهاست که در وصفش فرمودند 🔻الَّتِي فَضَّلْتَهَا عَلَى سَائِرِ اللُّغَات🔺 (📚بحار الأنوار، ط - بيروت، ج‏۲۵، ص۲۹).


🍃 عربی، زبانِ ناسوتیان نیست، بلکه زبانِ ملکوتیان است که تا عالَم ناسوت کشیده شده.
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام می‌فرمایند که حور العین به زبانِ عربی تکلّم می‌نمایند (◣『 يَتَكَلَّمْنَ بِالْعَرَبِيَّة』◥/ 📚 بحار الأنوار، ط - بيروت، ج‏۸، ص۱۳۴).


°•❁🌸❁•°

چون دانستیم که عربی، حقیقتی ملکوتی است که تا عالَمِ ناسوت، روان شده ؛
خواهیم دانست که حروف عربی، سرتاسر سخن و اسرار دارد و تحت تأثیر متغیّرات عالَمِ حدوث، اعوجاج و سستی پیدا نمی‌کند.
آن، حقیقتی است در بطن قرآنیّتِ عالَم که :

💎قُرْآناً عَرَبِيًّا غَيْرَ ذي عِوَج💎
قرآن عربى است كه هيچ كژى در آن نيست.
(سورۀ زمر، آیۀ ۲۸)

پس هر حرف آن، و بلکه هر حرکت از حروف و اعراب و شاکله و شکلِ آن، محلّ تأمّل و تعقّل جویایِ معرفت است که فرمود :

💎 إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ💎
همانا ما آن را قرآنى عربى كرديم، باشد كه تعقل كنيد.
(سورۀ زخرف، آیۀ ۳)


🔰 حروف عربی، حقیقتی است که از مدلولِ معنا، تا دالِّ الفاظ، ممدوداً آمده.
از این رو در احادیث شریفۀ خاندانِ الهی(ع)، پرده از یک به یک حروف الفبای عربی برداشتند.
از جملۀ آنها برای حرفِ میم( م )، حضرت پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند:

🔻『 الْمِيمُ ؛ فَمُلْكُ اللَّهِ الَّذِي لَا يَزُولُ وَ دَوَامُ اللَّهِ الَّذِي لَا يَفْنَى』🔺
ميم «ملك الله» يعنى سلطنت خداست كه زوال ندارد و دوام خداست كه فانى نمی‌شود.
(📚الخصال، ج‏۱، ص: ۳۳۱)


🔘 ملکِ الهی، تحتِ مالکیّت الهی است. و مالکیّت الهی، مالکیّتِ حقیقی است. که مملوک، چیزی جز ظهورِ مالک نیست.
پس میم، را در مُلک بودنِ مالکِ مطلق باید دید. و هر جا حرفِ میم بکار رفت، جلوه‌ای از آن حقیقت «مُلک الله» را در دل، نهان دارد.



︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻

🔅
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔅
🔰 الغرض ؛

ز «احمـد» تا «احد» یک میم فرق است
جهـــانی اندر ایـن یک مــیــم غرق است

این شاه‌ْبِیت، شاهانهْ بَیتِ سرِّ الهی است که مرحوم شیخ محمود شبستری از کتیبۀ گلستانِ وجود، پرده برداشته و رازِ حقیقت را، در کتاب « #گلشن_راز » خویش به رقصِ کلمات، سروده.

به برکتِ میلادِ
اصل الوجود و عین الشاهد و المشهود، اوّل الاَوائل و اَدَلّ الدلائل، مبدأ الانوار الازلی و منتهی العروج الکمالی، غایة الغایات و المتعیّن بالنَشآت، المثل الأعلی الإلهی، و غایة الاشیاء کما هي، اصل العابد و المعبود، قلب الساجد و المسجود، اجوَد المُستَمطِرین و اَطهَرالمُطهّرین، اشرف المکرمین و رحمةً للعالمین، المُبَرقَعِ بالِعماء و الحاشر یوم الجزاء، حبیب الله تعالیٰ ، ابا القاسم محمَّدٍ المصطفی، صلوات الله و سلامه علیه و علی آله و سلّم ،
چند کلمه‌ای به گدایی معرفتِ این بِیت، بر آستانۀ ملوکانۀ حضرتشان(ص) ، به التجاء می‌نشینیم.


°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°

💠 اوّلاً ؛ «فرق» بین احمد و احد، فرقِ نوری عالم وحدت است و نه فرقِ ظلمتی عالم کثرت.
که فرقِ نوری از شدّت وحدتِ نوری است که احمد همان احد است که به اشاره آمده، و شدّت حضور اوست.

💠 ثانیاً ؛ عدد ابجد حرف میم (م)، ۴۰ است.
چهل ، عدد کمال است. و کامل بودنِ آن، همان «خَیر» بودن است.
خَیر و اصالتِ خَیر، حضرات آل الله(ع) هستند (◣『 نحن اصل کلّ خیر』◥ / 📚 الکافی ج۸، ص: ۲۴۲).


🔘 کامل بودن، آن وجودِ مطلق است که شیئیت اشیاء است و همۀ اشیاء به او، حیثیتِ «بودن» و «موجود شدن» یافتند که او 🔻『 مَبْدَأُ الْوُجُود』🔺 است (📚بحار الأنوار، ج‏۲۵، ص۱۷۴).


🍃 چهل؛ ابتدائاً اینطور به نظر می‌رسد که به حسب غیر خودش و قبل خودش، چهل محسوب شده. به این معنا که ۳۹ را در نظر می‌گیریم و بعد وارد چهل می‌شویم.
این کمال، از نقص است و حقیقتاً چهلی نیست که گفته می‌شود «کامل» است. بلکه کامل بودن مِن حیث غیرِهِ نیست، بلکه «غیری» اصلاً نیست. کامل بودن چهل، ظهورِ نفسِ کمال است که نفسِ کمال، خودش کامل و أکمل است.


💠 ثالثاً ؛ دایره، ظهورِ حرکت استداره‌ای و خود بر خود است و آن حرکتِ توحیدیِ کمال بر کمال می‌باشد، که چون تنزیل یافت؛ الف را اقامه می‌کند.

💫 شکل «م» را در نظر بگیرید!
«م» متشکل از یک دایره و یک خط در نزول است:

⃝ ➣●•°●○•° 《 دایره 》 •°●○•°•
دایره، ظهورِ کمالِ مطلق و مطلقِ کمال است و آن جلوه‌ای از «حقیقت»ِ محمّدیۀ حضرت رسول اکرم(ص) است.

آن دایرۀ لا إشاره همان «ه»یِ «هـــو» است که حضرت امام محمد باقر(ع) در تفسیر «هو»ی «قل هو الله احد» می‌فرمایند🔻『 الهاء تثبیت للثابت』🔺(📚 التوحيد للصدوق، ص۸۸) که این ثابت، از ثبوت خود بر خودِ ذات است که آنرا به «حقّ» می‌شناسیم که به گِرد خویش در دَوَران حقیقی است (#حرکت_استداره‌ای - #حرکت_ملئی - #نفس_حرکت) و حقیقتِ دوُران و عوالِم وجود است.
او، نفسِ حرکت است و خود به خود، مشغولِ خود است. که آن «خود»؛ مولی الموالی و امیرالمومنین علی علیه السلام می‌باشند که:

🌕〖 عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ وَ الْحَقُّ يَدُورُ حَيْثُ مَا دَارَ عَلِي〗🌕
علی(ع) با حقّ است و حقّ با علی(ع) است، و حقّ هر جا که علی(ع) بگردد؛ میگردد.

(📚مناقب آل أبي طالب؏،
لابن شهرآشوب، ج۳، ص۶۲)



︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻


🔅
🔅

🍃 و امّا ...

| ➣●•°●○•° 《 خــطّ 》 •°●○•°•
بعد از «ه» ، خطّی رو به پائین آمده است!

این خطِّ تنزیل یافتۀ از «ه» در حرفِ «م»، تنزیلِ حقیقتِ «ه»، آن دایرۀ فوقِ تمام و لااشارۀ «هو» است که خود بر خود از «ملئیت»، گردان است، و در جهت تجلّی و ترسیم ماسوای خود در الفِ مبسوطه ظاهر می‌شود که مولی امیرالمومنین علی (ع)، آن نفسِ نفیس حقّ تعالی و حضرت رسول اکرم (ص) می‌فرمایند:

🔻أَنَــا الْخَـــطُّ🔺
(📚 مناقب آل أبي طالب ؏، لابن شهرآشوب، ج۲، ص: ۴۹)


⭕️ دایره که به حسب ظاهر در سیصد و شصت درجه در خود دور میزند، در باطن و «خصوص»، به سیصد و شصت رگِ اشرفِ مخلوقات [یعنی انسان] حضور خود را نشان میدهد (◣『 ثَلَاثَمِائَةِ مَرَّةٍ وَ سِتِّينَ مَرَّةً عَدَدَ عُرُوقِ الْجَسَد』◥ / 📚الکافی ج ۲ص ۵۰۳) و در ظاهر و «عموم»، به سیصد و شصت روز سال (عام) جلوه میکند و هر قوامی از قیومیّت معیۀ اوست و چیزی جز او نیست که؛

چو ممكن گرد امكان بر فِشاند
به جز واجــب دگر چيزى نماند


🔲 بنابراین «احــد» به ولیّ مطلق خود یعنی «احمد»(صلی الله علیه و آله و سلّم) به اشاره می‌آید. که حدیث قدسی، حقّ تعالی می‌فرماید:

🔅أنا احمد بلا ميم‏🔅
(📚 مكاشفات رضوى، ص: ۲۶)
(📚 منظر الأولياء، ص: ۹)


ز «احمد» تا «احد» یک میم فرق است
«جـهـانـی» اندر این یک میم غرق است


🌐 همه چیز («جهانی»)، مُلکِ حضرت حقّ است و در اطلاقِ حضرت ولیّ الله (ص) جمع است. و آن «م»یِ «احمد» است که "ه"یِ لا اشاره، و الفِ مبسوطۀ اشاره را فراگرفته است و بلکه حقیقتِ آنهاست که آنکه «رحمةً للعالمین» است، رحمت بودنش، طرفین رحمت، یعنی رحمان و مرحوم را گرفته است.
و «جهانی»، از مبدأ، تا همۀ عوالم و موجودات را فرا می‌گیرد و همه در سیطرۀ میم «احمــد»یّت حضرت احمد صلّی الله علیه و آله و سلّم، که ظهور تامّ و تمام حضرتِ احد جلّ جلاله می‌باشد، غرق و محظوظند. و در ربوبیّتِ او، مربوب.

🔰 که در کتاب شریف اقبال الاعمال مرحوم سید ابن طاووس (ره) در دعاهای روز چهاردهم ماه مبارک رمضان می‌خوانیم :

🔻〖 الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي تَحَلَّمَ عَنِّي حَتَّى كَأَنِّي لَا ذَنْبَ لِي
فَرَبِّي‏ «أَحْمَـــدُ» وَ هُوَ أَحَقُ‏ بِحَمْــدِي〗🔺

ستایش خدای را که چنان بردباری کرد و مرا عفو نمود که گویی گناهی نکرده‌ام.
بنابراین، پروردگار من «احمد» و ستوده‌ترین است و او مستحقّ به حمد من می‌باشد.

(📚 إقبال الأعمال، ط - القديمة، ج‏۱، ص۱۵۰)





🔅جَزَى اللَّهُ عَنَّا مُحَمَّداً مَا هُوَ أَهْلُهُ🔅
(📚 بحار الأنوار، ج‏۹۱، ص۶۳)
و الحمد لله ربّ العالمین.



🔹تعالی الله قدیمی کو به یک دم
کند آغاز و انجام دو عالم
جهان خلق و امر اینجا یکی شد
یکی بسیار و بسیار اندکی شد
همه از وهم توست این صورت غیر
که نقطه دایره است از سرعت سیر
یکی خط است از اول تا به آخر
بر او خلق جهان گشته مسافر
در این ره انبیا چون ساربانند
دلیل و رهنمای کاروانند
وز ایشان سید ما گشته سالار
هم او اول، هم او آخر در این کار
احد در میم احمد گشت ظاهر
در این دور اول آمد عین آخر
ز احمد تا احد یک میم فرق است
جهانی اندر آن یک میم غرق است
بر او ختم آمده پایان این راه
در او منزل شده «ادعوا الی الله»
مقام دلگشایش جمع جمع است
جمال جانفزایش شمع جمع است
شده او پیش و دلها جمله از پی
گرفته دست دلها دامن وی🔹

(شیخ محمود شبستری -ره- /📕گلشن راز)







#انا_احمد_بلا_میم_و_انا_عرب_بلا_عین
#ز_احمد_تا_احد_یک_میم_فرق_است
🖊🦋 #احسان_الله_نیلفروش_زاده


🍃
─═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═─     
🆔 @ehsannil    ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
↗️ t.me/ehsannil2#کانال_اللطائف_الالهیة
↗️ instagram.com/ehsan_nil  🦋
‎‌‌‌‌‌‎─═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═─
.
.

༺•✿ شرّ را ریشه‌کَن کُن! ✿•༻
(در ادامۀ مقالاتِ
روح و نفس)


🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
🖊🦋احسان الله نیلفروش زاده
↗️ https://t.me/ehsannil2/316
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅


🔷 حضرت مولیٰ امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام می‌فرمایند:

💠『 صدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ وَ «الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوب‏»』💠
🔹 سینۀ خردمند، صندوق سرّ اوست و گشاده‌روئی، دامِ دوستی، و بردباری، گور زشتی‌هاست.

(📚 نهج البلاغة ،للصبحي صالح، ص۴۶۹)

•┈••✾◆♦️◆✾••┈•

🔷 «توحید»، حقیقتی یکپارچه است که در عالم ساری و جاری است. موجودات جدای از یکدیگر نیستند.

🔹 «موجود»، اسم مفعول است. بدین معنا که «موجود»، بهره و حظّ از «وجود» دارد. و «وجود»، حضرت حقّ‌تعالی جلّ‌جلاله است که حقیقت و شیئیّتِ تمام اشیاء می‌باشد.
چنان‌چه فرمودند؛
💠 أنَّهُ شَيْ‏ءٌ بِحَقِيقَةِ الشَّيْئِيَّةِ.
(📚 الكافي، ط-الإسلامية، ج‏۱، ص۸۱)

🔹 اوست خدایی که در وصفش آمده است؛
💠『 أوَّلُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ آخِرُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ』
(📚 إقبال الأعمال، ط-القديمة، ج‏۱، ص۴۲۸)

🔷 در اشعار سعدی می‌خوانیم؛
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز «یک» گوهرند

👈🏻 شاید این بیت؛ عضو عضو بودن و جدا بودنِ انسان‌ها و اشیاء را به ذهن تداعی کند، ولی به واقعِ امر این‌طور نیست، بلکه تنها «یک» حقیقت است که جاری و ساری می‌باشد وُ آن حضرت احدِ واحد جلّ‌جلاله است که اوست؛
💠『 واحِدُ الْبَاقِي «أَوَّلَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ آخِرَهُ»』
(📚 إقبال الأعمال، ط-القديمة، ج‏۱، ص۸۰)

🔷 توحید، بیان کنندۀ این است که در عالم، «یک» وجود هست و آن حقّ‌تعالی است که در هر کسی و هر شیئی جلوه‌گر است. بنابراین هر «موجودی»، به اندازۀ بهره‌اش از وجودِ حقّ، تجلّیِ آن «وجود» است وُ فطرت و کینونتِ هر شیئی نشانگر این حقیقت است.
حضرت امام حسن عسکری علیه‌السّلام می‌فرمایند:

💠『 أحْسِنْ ظَنَّكَ وَ لَوْ بِحَجَرٍ يَطْرَحُ اللَّهُ فِيهِ سِرَّهُ - فَتَتَنَاوَلَ نَصِيبَكَ مِنْه -.』
🔹 گمانت را نیکو کن اگر چه به سنگی باشد. که خداوند سرّش را در آن سنگ می‌افکند. -پس بهرۀ خود را از آن سنگ دریاب-.
(📚 بحارالأنوار، ج۷۲ ص۱۹۷)

🔷 سرّ خداوند، محدود و جزء جزء نیست، بلکه سرّ خداوند، خودیّت خداوندی است که او، بسیط است و مرکّب نیست.
نیز حضرتِ حقّ تعالی، حُسن مطلق است و نیکو گرداندنِ «ظنّ» (أَحْسِنْ ظَنَّكَ)، فانی شدنِ ظنّ در حضرتِ حقّ است.
🔹 پس؛
حُسْنِ‌ظنّ پیدا کردن در امری، یعنی یقین پیدا کردن به این‌که در آن امر، حضرتِ حقّ تعالی وجود دارد. و این نحوۀ وجود، نه حلول در شیء است، و نه اتحاد با آن. بلکه هر شیئی، جلوه‌ای از جلواتِ حضرت حقّ است که بیانات آن در #مباحث_توحید در #کانال_معرفة_الحق گذشت.

(رجوع شود به 👈🏻 https://t.me/ehsannil3/213)

🔹 اشخاص و افراد، در عالم به صورت پراکنده نیستند، بلکه تجلیّاتِ «یک» وجودند. پس حقیقتشان یک چیز است زیرا تجلّی، چیزی نیست جز ظهورِ حضرت متجلّی (⦅ يَا مُتَجَلِّي‏⦆ / المصباح للكفعمي، ص۳۵۷).
که حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام می‌فرمایند:

💠 『 أتزعم انــّـکَ جرمٌ صغیرٌ؟ و فیکَ انْطَویٰ العالَمُ الاکبرُ.』
🔹 آیا [ای انسانِ مؤمن] گمان می‌کنی ناچیز هستی؟ در حالی که عالَم اکبر در تو پیچیده شده است.
(📚 الوافي، ج۲، ص۳۱۹)

#عالم_اکبر چگونه در اشخاص پیچیده شده است؟
👈🏻 به فطرت.

🔹 که #فطرت؛ همان #توحید، همان #وجود و همان #ولایت است که تمام مخلوقات و موجودات، به اندازۀ حظّی که از «وجود» دارند، فطرت دارند، چنان‌چه در حدیث آمده است؛

💠『 فطَرَهُم جميعاً على التّوحيد.』
(📚 البرهان في تفسير القرآن، ج‏۴، ص۳۴۲)

امّا فطرت کیست؟
حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام می‌فرمایند؛

🔻『 أنا فِطرةُ العالمین.』🔺
(📚 خطبةالبیان)

🔹 پس #عالم_اکبر ، خودِ حضرات آل‌الله علیهم‌السّلام هستند که تمام عوالمِ مُلکی و ملکوتی، نسبت به ایشان #عالم_اصغر بوده و چیزی از ظهور عالم اکبر است.

🔹 وصف حضرات آل‌الله علیهم‌السّلام را در سورۀ یس بخوانیم که می‌فرماید؛
💎 『 کلُّ شیءٍ احْصیناهُ في «امامٍ مُبین»』
(📘 سورهٔ‌یس، آیهٔ۱۲)

♦️ به اینجا که رسیدیم، حلقۀ گم شده پیدا شد. بدین صورت که اگر هر شخصی را به نورِ ولایت در عالَم ببینیم، «فطرت» او را مشاهده می‌کنیم. در نتیجه نه تنها تمام اشخاص، بلکه تمام اشیاء در فطرتِ آن شخص ، بالواقع جمع شده است.

👈🏻 پس اگر فطرت را بشناسیم [ که معیّت حضرات آل‌الله علیهم‌السّلام است با هر موجودی و این، #قیومیت_معیه است و به این قیّومیّتِ معیّه است که هر موجودی، موجود است]، خواهیم دانست که به آن معیّت، عالم اکبر در فطرتِ هر شیئی جمع است.


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻
🔹
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹

🔷 با مقدّمۀ فوق، به سراغ فرازی از روایتِ صدر سخن برویم. حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام فرمودند؛

💠الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوب‏.』
🔹 بردباری، گورِ زشتی‌هاست.

🔲 «احتمال» از ریشۀ "حمل" و مصدر بابِ افتعال است.
باب افتعال به معنای مطاوعه و پذیرش است.
بنابراین «احتمال» به معنای حمل کردن در حالتِ پذیرشِ محمول است.

(محمول یعنی شیئی که حمل میشود)

محمول چیست؟ آیا مراد از احتمال، حمل کردنِ عیوب است؟
👈🏻 خیر!
🔹 «محمول» بایستی حیثیتِ وجودی داشته باشد نه حیثیتِ عدمی.
[گرچه «عیوب»، عدمِ مضاف به وجودند و در صفحه‌ٔ حُسن باید به آن‌ها نگاه شود. که توضیحِ بیشترش ذیلاً خواهد آمد.]


🔹 ضمنِ مطلب فوق، حضرت مولی امیرالمؤمنین علیه‌السّلام، «احتمال» را به طورِ مطلق فرموده‌اند. یعنی نمی‌فرمایند؛
"الاحتمالُ «العیوب»، قبر العیوب!"
👈🏻 بلکه احتمال را به طور مطلق و به صورتِ «الاحْتِمَالُ» بیان می‌فرمایند.

پس اگر «اَلإحتمال»، مطلق آمده و مراد از آن، حمل کردنِ عیوب نیست، سخن مولی امیرالمؤمنین علیه‌السّلام چه حملی را بیان فرموده است؟

👈🏻 سخن این است که محمول (حمل شده) در خودِ «الإحتمال» است. یعنی؛ محمول، در حقیقتِ این حملِ مطلق، وجود دارد.

🔹 توضیحْ آنکه؛ اصلاً چیزی جز وجود (یعنی ولایت)، قابل حمل نیست. که در آیۀ امانت (که مراد از #امانت، همان #ولایت است)، به این محمول اشاره شده است که قرآن فرمود؛

💎 إنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ «يَحْمِلْنَها» وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ «حَمَلَهَا» الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً.】

🔹 ما امانتِ [الهى و بار تكليف‏] را بر آسمان‏‌ها و زمين و كوه‌‏ها عرضه كرديم، و آنها [تكويناً] از پذيرفتن آن سرباز زدند و از آن هراسيدند، ولى انسان آن را بر دوش گرفت. به راستى او ستمگرى نادان است.
(📘 سورهٔ‌احزاب، آیهٔ۷۲)

🔷 که حضرت امام جعفر صادق علیه‌السّلام، راجع به امانت در آیۀ فوق می‌فرمایند؛

💠هي ولايةُ أميرِالمؤمنين عليه‌السّلام
(📚 البرهان في تفسير القرآن، ج‏۴، ص۴۹۹)

🍃 پس مراد از «الإحتمال»، به طور مطلق، حمل ولایت است توسّط هر موجودی.
که بالاتر بیان شد؛
اساساً موجودیّتِ هر موجود و میزان حظّش از وجود، متناسب با کیفیتِ این حمل است.


حال حمل ولایت چگونه است؟
🔹 حمل یک شیء یا به حرکتِ خَلَئی است یا به حرکتِ مَلَئی.

🍃 برای یادآوریِ حرکت ملئی و حرکت خلئی، می‌توانید به توضیح آنها در لینک ذیل، مراجعه بفرمایید؛

https://t.me/ehsannil3/336

👈🏻 پس ابتدا بایستی دو حرکت از یکدیگر تمیز داده شوند تا بعد بگوییم که حمل ولایت در هر کدام به چه معناست. آنچه روشن است اینکه محمول در هر دو حرکت، «ولایت» است.

🔹 ۱- در حرکتِ خَلئی؛
متحرِّک (حرکت کننده) یا مَحمول (حمل شده)، جائی را تخلیه کرده و در جای دیگر می‌رود. یعنی در حرکت خلئی؛
سالک خودش سِلْک (حرکت) دارد. پس؛ متحرّکِ اوّلی، سالک است که با خودش ولایت را حمل می‌کند. یعنی؛
در حرکت خلَئی، ولایت، متحرّکِ ثانوی است که به انضمامَش به «سالک»، حرکت دارد.

👈🏻 پس نتیجه در مسیر بحث، اینکه؛
در حرکت خلئی، این سالک است که متحرّک اصلی و حاملِ ولایت است.


🔹 ۲- در حرکت مَلَئی؛
این حرکت در عالم نور است. یعنی متحرّک یا محمول، جایی را تخلیه نمی‌کند تا به جای دیگر برود، بلکه نفْسِ حرکت برای او مطرح است. که نفْسِ حرکت، مبدأ و مقصد را گرفته است. پس در این حرکت، حامل، همان محمول است.‌ به دیگربیان؛
این حرکت، چون نفْسِ و حقیقتِ حرکت است، در واقع، حرکتِ از جائی به جائی نیست، بلکه همه چیز در یک نقطۀ بسیطه است. پس حامل و متحرّک در آن حرکت، گریزی ندارد که #عین_شخصیِ محمول باشد.

👈🏻 پس نتیجه در مسیر بحث، اینکه؛
در حرکت ملئی، این «ولایت» است که از اطلاقش حامل و محمول را گرفته است. یعنی؛ حرکتِ حامل (سالک) به عینِ حرکتِ محمول (ولایت) است.

🍃 روشن است که قبول و معرفت به حرکت ملئی، عمیق‌تر از حرکت خلئی است. و اصل مطلب و مطلبِ اصلی، حرکتِ ملئی است که حرکت در عالَم نور است و نفْسِ حرکت می‌باشد.



︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻
🔹
🔹

امّا بعد از مقدّمات فوق، چطور می‌شود که «الِاحْتِمَالُ»، «قَبْرُ الْعُيُوب‏» می‌شود؟

🍃 اوّلاً؛
اگر وجود را به حقیقتش که حُسن مطلق است، درک کنیم، می‌بینیم که عیب چون «عدمِ حُسن» است، از بیخ و بُن اصلاً وجود ندارد و حیثیتی عدمی است.

🍃 ثانیاً؛
باید ابتدا به این سؤال پاسخ داده شود که پس این شرارت‌ها که در عالم عیان است، چیست؟

🔷 پاسخْ آنکه؛
عیب، عدمِ حُسن است. یعنی در حقیقت؛ #عیب، مضافاً به حُسن، مجالِ جولان پیدا می‌کند و به اصطلاح، عدمِ مضاف است (مضاف به وجود). پس منکر معایب نیستیم و عدمِ آنها، به معنایِ موهوم بودنِ آن نیست. بلکه معایب، جولانی است که به مجالِ «وجود»، به ظهور آمده که فرمودند ▪️إن للباطل‏ جولة و للحق دولة▫️ (مشارق الانوار، ص۲۶۱).

پس عیب در صفحۀ حُسن، بایستی دیده شود که قرآن می‌فرماید؛

💎قـُــلْ كُــلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَـتِــه 💎
🔹 بگو: هر كس بر شاکله‌اش عمل مى‌‏كند.
📘 سورهٔ‌اسراء، آیهٔ‌۸۴

⛲️ «قـُــلْ»، سلطنتِ وَلوی حضرات آل‌الله علیهم‌السّلام است و در آیۀ فوق بدین معناست که هر امری حتّی امور شرّ، در سیطرهٔ حکومتِ حضرات آل‌الله علیهم‌السّلام است.
بایستی دقّت بشود که بعد از «قـُــلِْ» ولوی حضرت رسول اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله 💎کُــلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَـتِــه 💎 آمده است‌. که در دعای کمیل فرمودند؛

💠لا يُمْكِنُ الْفِرَارُ مِنْ حُكُومَتِك‏
🔹 الهٰا! گریزی از سیطرهٔ حکومتت نیست.

👈🏻 یعنی کلّاً و به طور مطلق، چه خَیر و چه شرّ، امکان فرار از حکومتِ خداوند را ندارد. یعنی هم خیر (که ماهیّت وجودی دارد)، و هم شرّ (که گرچه ماهیّت عدمی دارد، امّا مضاف به وجود است‌) تحت سیطرهٔ حکومت حق‌ جلّ‌وعلا واقع می‌شوند.

حال این سؤال هم به مناسبت، پاسخ داده شود که آن کسی که فعلِ شرّ انجام می‌دهد، حول و قوّه‌اش را از کجا آورده است؟
آیا از خدایِ دیگری حول و قوۀ را اخذ کرده؟!

🔹 پاسخْ اینکه؛ خیر!
به طور مطلق؛
لاحولَ و لاقوّة الا بالله
یعنی به طور مطلق، هر حول و قوّه‌ای از خداوندست که قرآن فرمود؛

💎کلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً💎
🔹و ما به هر دو فرقه (از دنیاطلبان و آخرت‌طلبان) به لطف پروردگارت مدد خواهیم داد، که لطف و عطای پروردگار تو از هیچ کس دریغ نخواهد شد.
📘 سورهٔ‌اسراء، آیهٔ ۲۰


🍃 الغرض؛
اگر بر فرضِ محال، «قـُــلْ» وَلوی حذف بشود، نه خَیری هست و نه شرّی. نه عملِ خوبی هست و نه عمل بَدی. چرا که خوبی‌ها، از ولایت، خوبی است و بدی‌ها از مقابلۀ با ولایت، بدی است.
و همه چیز حولِ محوریّت ولایت، معنا پیدا می‌کند.

🔹 به عنوان مثال؛
سگ که نجسُ‌العین است، به حسَبِ چه کسی نجس‌ُالعین و مَنْهیٌ‌عنه است؟
👈🏻 به حسَبِ انسان. که اگر انسان نبود، نجاست و پاکیِ شرعی معنایی نداشت.

حالا فرض کنیم که انسان را حذف کنیم. آیا سگ برای خودش نجسُ‌العین و منهیٌ‌ّعنه است؟
🔹 خیر.
بنابراین نجس و پاکی برای #انسان و حولِ محوریّت انسان معنا می‌شود.
و مطلب دیگر اینکه؛
نجس بودنِ سگ، در اضافه به طهارتِ مطلق معنا پیدا می‌کند. یعنی؛
👈🏻 باید «طهارت» باشد، که نجاست به عنوانِ عدم طهارت، معنا بشود.

🔹 به همین صورت؛ عیب نیز در اضافۀ به حُسن معنا دارد. و حُسن و عیب هر دو تحتِ «قـُــلْ» وَلوی وَ ولایت معنا می‌شوند.


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻
🔹
🔹

🍃 در موقعِ ظهورِ حضرتِ بقیّةالله علیه‌السّلام، «قـُــلِْ» وَلوی ظهور می‌کند و ایشان باطن‌ها‌ را آشکارا نشان می‌دهند که هر ناعدالتی و ظلمی، در صفحۀ عدلِ مطلق بوده است. یعنی همه در صفحۀ «قـُــلِْ» ولوی، اعمال و افعال را انجام می‌دادند، نه اینکه بیرون از آن مشغول بوده باشند.

🔷 حال در ادامۀ بحث،
اگر عدل به مطلق‌علی‌الإطلاق دیده شود، یعنی این‌طور که؛

🔹 حقیقت، عدل است. و ظلم به عنوان یک امری کنار عدل نیست، بلکه؛
«#ظلم ؛ جولانی است که عدل در اطلاقِ‌علی‌الإطلاق، مجال داده است.»
پس؛
عدل آنچنان مطلقی است که به علی‌الإطلاق بودن، به مقابلش هم (که ظلم به عنوانِ عدمِ مضاف به عدل می‌باشد) مجالِ جولان می‌دهد، پس به سعۀ اطلاقِ #عدل است که ظلم، مجالِ جولان یافته است.

👈🏻 و آنگاه در عَلَی‌الإطلاق بودنِ عدل، ظلم را ببینیم، این نوعِ نگاه، همان «اَلإحتمال» است که «قبرُ العیوب» است.

🔰 پس اگر کسی #شر را مستقل از وجود ندید، بلکه مشاهده کرد که #وجود (یعنی ولایت، یعنی حُسن، یعنی خَیر) مطلقِ‌علی‌الإطلاقی است که به «عَلَی‌الإطلاقْ بودن»، مجال به جولانِ شرّ داده است؛
👆🏻 این نوعِ نگاه، «الإحتمال» است وُ «قبرُالعیوب».

🔰 به دیگر بیان؛
شرّ و عیب، عدمِ مُضاف به خَیرند و به سعۀ مجالِ خَیر و در صفحۀ خَیر است که جولان می‌دهند.
👆🏻 این نوعِ نگاه، «الإحتمال» است وُ «قبرُالعیوب».

🔹 البته ذکر این نکته، خالی از لطف نیست که اگر هر کسی را اعمّ از خَیِّر و شَرور، «مستقلّ» از وجودِ حق ببنیم، آن شخص، شرّ و عیب است که :

💠 یا بنی آدم! وجودُکَ ذنبٌ لایُقاسُ بِه ذنبٌ.
🔹 ای فرزندِ آدم! وجود داشتنِ تو، گناهی است که قابل مقایسه با گناه دیگر نیست!

🔷 الغرض؛
بایستی دقّت شود که بیانِ «الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوب‏» بصورتِ «خبری» است.
👈🏻 بدین معنا که حضرت مولی امیرالمؤمنین علیه‌السّلام، به صورت جملۀ شرطیه نفرمودند که اگر ولایت را حمل کنی ، عیوب را دفن کنی! بلکه از قبرُالعیوب بودنِ الإحتمال، خبر داده‌اند.

یعنی چه؟
🔹 یعنی؛ «الإحتمالُ» مبتدا است وَ خبرش «قبرُ العیوب». پس مطلب در دوئیّتِ بینِ حملِ ولایت و قبرُالعیوب نیست. بلکه قبرُالعیوب در همان نقطۀ حملِ ولایت است (به یک حقیقت، و نه در دوئیّت).


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻
🔹
🔹

🔰 با بیانی که تا بدین‌جا گذشت، فرمایش حضرت مولی امیرالمؤمنین علیه‌السّلام را بخوانیم که می‌فرمایند:

💠 احْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَيْرِكَ بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِك‏.』
🔹 بدی را از سینۀ غیرِ خود برکَن، با ریشه‌کَن کردنِ آن از سینۀ خودت.
(📚 نهج البلاغة، للصّبحی صالح، ص۵۰۱)

🔹 در روایتِ فوق، «الشرّ» با الف و لامِ استغراق یا الف و لام جنس آمده که بسیار بدتر از «عیوب» و در واقع ریشۀ تمام عیوب است.

🔹 و حضرت مولی علیه‌السّلام، واژۀ «حصد» را بیان فرمودند که به معنایِ درو کردن است. و در درو کردن، ریشۀ آن چیزی که درو شده است، می‌ماند.
امّا در رابطه با شرّ در خودمان، واژهٔ «قلع» را به کار برده‌اند که به معنای ریشه‌کَن کردن می‌باشد.

🍃 الغرض؛
این قلع کردنِ شرّ از سینۀ خودمان وقتی است که «الإحتمال» در جانمان باشد و ولایت را حمل کنیم. ولایتی که از اطلاقِ حقیقی و سعۀ خویش، به شرّ و مقابلِ خود هم مجال می‌دهد که قرآن می‌فرماید؛

💎و كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّاً💎
🔹 و بدين‏‌گونه براى هر پيامبرى دشمنانى‏ قرار دادیم.
📘 سورهٔ‌انعام، آیهٔ۱۱۲

🔹 یعنی؛ به وسیلۀ ❖『 الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوب‏』❖ و دیدِ با نورِ ولایت، که بالاتر از این شرحش گذشت، شرّ را از سینۀ خویش ریشه‌کَن باید کرد.
👈🏻 و این قلعِ شرّ از صدر خویش، همان اَلإحتمالی‌ ست «قَبْرُالْعُيُوب» است.

💢 و نیز «اُحْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَيْرِكَ» با «ِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِك» دو چیز نیست. بلکه ظهورِ قلع شرّ از صدر تو، همان درو کردن شرّ از صدر دیگری است.

حال چرا قلع و ریشه‌کن کردنِ شرّ از صدر ما، شرّ را از صدر دیگران، «درو» می‌کند نه «ریشه‌کن»؟

🔹 چون شرّ در حقیقت جایی نرفته و مثلاً خباثتِ شمر ملعون پابرجاست و قلع و ریشه‌کن نشده است، منتها حاملِ ولایت، در جانِ «الإحتمال»، ولایت را به مطلق‌علی‌الإطلاق بودن درک کرده‌ است و سیطرۀ حکومت ولایت را شناخته است.
لذا؛
👈🏻 در همان نقطه‌ای که شرّ جولان می‌دهد و تماماً شرّ است، در نطفه ، «خفه بودن» و عدمی بودنش را یافته است.
چرا که شرّ، نحوِ استقلالی ندارد و در سیطره و سلطۀ ولایت مجالِ جولان یافته است.


حال سؤال این است که غاصبینِ خلافت حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام یعنی ابابکر و عمر و عثمان و پیروانشان (لعنةالله‌علیهم‌اجمعین) که اصلِ عیب و شرّ هستند، چگونه در «قبر» شوند؟
آیا اگر ذیلِ «قبرُ العیوب» واقع شوند، دیگر خبری از این‌ها نیست و لعنشان نیز، بی‌محلّ است؟

🔹 پاسخْ آن‌که؛
اگر ولایت، مطلقی بود که مطلق بودن، حدّ آن بود، در این‌صورت با «الإحتمال» که «قبرُالعیوب» است، یک طرفِ قضیه رخ می‌داد و آن این بود که دیگر خبری از ملعونین نبود.
امّا ولایت، مطلقِ حقیقی است و مطلق بودنِ ولایت، بیانِ آن است، در نتیجه به قید اطلاق هم نمی‌ماند و بر خود نیز اطلاق دارد. یعنی؛
#مطلق_علی_الاطلاق است.
در نتیجه به دشمنِ خویش تا أدْنیَ دَرَکهٔ أسفل (اسفل سافلین) نیز مهلت و مجال می‌دهد.

👈🏻 پس هرچند «الإحتمال» به طور مطلق است و «قبرُالعیوب» هم به طور مطلق، ولی آن ملعون‌های ازل و ابد، به سعۀ مجال ولیّ‌الله علیه‌السّلام ذیل مطلقِ «علی‌الاطلاق» بودنِ ولایت،
در قبر هم در نهایتِ دشمنی و نفاق باقی مانده و مستحقّ لعن و عذاب ابدی، و مخلّد در نار هستند.

🔹 به دیگر بیان؛
هرچند ولایت حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام به هیچ وجه غصب کرده نمی‌شود، ولی چون حضرات آل‌الله علیهم‌السّلآم مطلق‌عَلی‌الإطلاق هستند، به دشمنان خود نهایتِ مجال را می‌دهند و در همان نقطه که می‌گوئیم ولایت غصب کرده نمی‌شود، در اطلاقِ مجالِ ولی‌ّالله علیه‌السّلام، تماماً توسّط این ملعون‌ها غصب شده است و الی الابد ملعون هستند.
لعنةالله‌عليهم‌أجمعین.


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻
🔹
🔹

در جمع بندی مطلب تا بدین‌جا، سؤال مهمّی مطرح می‌شود که آیا ما عیب را مستقلّاً می‌بینیم یا با عینکِ ولایت؟

🔹 اگر عیب را مستقلّاً ببینیم، نقطۀ استقلالِ هر چیزی از خداوند، تماماً شرّ است، حتّی اگر ظاهرِ امر، خَیر باشد!

🔹 ولی اگر با عینکِ ولایت ببینیم، این اعتقاد به همان «قـُــلْ» وَلَوی است پس؛

💎قـُــلْ كُــلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَـتِــه💎

🍃 چشم که چشمِ ولیّ‌الله علیه‌السّلام شد، خواهیم یافت که هر چیزی در جای خودش و شاکلۀ خودش عمل می‌کند.

🔹 همین‌جا ممکن است عدّه‌ای که مطلب را متوجه نشده باشند و جبری بشوند! و این می‌شود که مثلاً شمر ملعون را می‌بخشند!
👈🏻 تمام این اشکالات برای این است که مقامِ جمعُ‌الجمع و مطلق‌علی‌الإطلاق درک نشده است.

🔹 اگر با عینک ولایت سراغِ عملِ شمر ملعون رفتید، می‌بینید که این، جزءِ شاکلۀ این ملعون و ذیل سعۀ «قُلِ وَلَوی» است، امّا شاکله‌ای که خودش آن را شکل داده است. یعنی؛
👈🏻 به محض اینکه ولایت را «اختیار» نکرده و نپذیرفته است، لاجَرَم شَرور شده است و ملعون گشته.

🔹 بنابراین بینش ولایی، شرّ و عیب را تماماً می‌بیند وُ قبول هم دارد که شرّ و عیب است وُ منکرِ آن نیست، ولی ولایت را به مطلق‌عَلی‌الإطلاق بودن درک کرده است و مجال دادنِ مطلقِ ولایت را می‌بیند.
یعنی؛
👈🏻 مجالِ ولایت را تا نهایتِ شرّ، شاهد است و در حقیقت، حکومتِ ولایت [حتّی در شرّ ] برایش مشهود است.
پس هم قوّتِ به ولایت دارد و هم لاعنِ ملعونین است.



🔰 اگر این مطلب معلوم شده باشد، خواهیم دانست که؛

🌕 یاران اباعبدالله‌الحسین علیه‌السّلام، دردِ شمشیر را بتمامِه داشتند و در عین حال «ألَم حدید» از آنها برداشته شد.
🌕 فریادِ «العطش» ایشان بلند بود و این حقیقت بود.
🌕 کمر مبارکِ حضرت زینب سلام الله‌ علیها خمیده شد و تمام گیسوانِ مبارکشان یک‌باره سپید گشت.
🌕 همین‌طور تمام محاسنِ حضرت سیّدالشّهدا علیه‌السّلام دفعتاً سفید شد و تمام این مصائب حقیقتِ محض بود.
👈🏻 ولی در عینِ حال چون آن وجود نازنین، مطلقِ‌علی‌الإطلاقند،🔻ما رأیتُ الّا جمیلاً 🔺 در لسان ایشان حقیقی است.


آیا این بینش سخت است؟
🔹 بله سخت است.
این بینش، «اقامۀ ولایتِ حضرات آل‌الله علیهم‌السّلام» است که در حدیث معرفة بالنّورانیة فرموده‌اند؛

💠إقَامَةُ وَلَايَتِي صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ «لَا يَحْتَمِلُهُ» إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَان‏.』
🔹اقامۀ ولایت من صعب مستصعب است و ولایت را «حمل» نمی‌کند مگر ملک مقرّب یا نبیّ مرسل یا عبدی که خداوند قلبش را برای ایمان، امتحان کرده است.
📚 بحارالأنوار، ط-بيروت، ج‏۲۶، ص۲

🔹 «لَا يَحْتَمِلُهُ» که در حدیث فوق فرمودند، همان «الإحتمال» در حدیث مذکور است. و در همان حدیثِ معرفةٌ بالنّورانیة فرموده‌اند که بایستی معرفةّ بالنّورانیة پیدا کنیم تا حملِ ولایت صورت بگیرد.

🔹 و راجع به کسی که معرفة بالنّورانیة دارد، فرموده‌اند که او مؤمنی است که قلبش به ایمان امتحان شده است.

💠 فإِذَا عَرَفَنِي بِهَذِهِ الْمَعْرِفَةِ فَقَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ وَ شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَ صَارَ عَارِفاً مُسْتَبْصِراً
📚 بحار الأنوار، ط-بيروت، ج۲۶، ص۱

🔹 و در نتیجه حمل کنندۀ ولایت است و صاحبِ مقامِ «الإحتمالُ قبرُ العیوب».

🌕 و چنین کسی است صاحبِ «الْقَلْبُ الْمُجْتَمَع»‏.
(📚 الأمالي، للصّدوق، ص۴)







«الحمد للّه الّذی مَلَأَ السَّمٰوات و الأرضين
(صحیفۀ علویّه علیه السّلام)




#ریشه‌ی_شر_را_بکن
🖊🦋 #احسان_الله_نیلفروش_زاده



‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
🆔 @ehsannil ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3 ➣ کانال معرفة الحقّ
↗️ t.me/ehsannil2 ➣ کانال اللطائف الإلهیّة
↗️ instagram.com/ehsan_nil 🦋
‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
.
.

༺•✿ نفس امّاره در اطلاقِ امّاریّت ✿•༻
(در ادامۀ مقالاتِ
روح و نفس)


🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
🖊🦋 احسان الله نیلفروش زاده
↗️ https://t.me/ehsannil2/325
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅


🍃 نفس امّاره را اغلب با استناد به آیهٔ ذیل، «امّارةٌ بالسّوء» معنا می‌کنند، که قرآن می‌فرماید؛

💎 إنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي.
🔹 مسلّما نفْس [آدمى‏] پيوسته به بدى‏‌ها امر می‌‏كند، مگر آن كه پروردگارم رحم كند.
📘 مبارکهٔ یوسُف علیه‌السّلام، آیۀ۵۳

👆🏻 این قسمت از آیۀ فوق، فرمایش حضرت یوسُــــف عَلیٰ‌نبیّناوآله‌وعلیه‌السّلام است.

اوّل اینکه «سوء» اگر به عنوانِ سوءِ متعیّن (شرور) دیده شود، بدیِ منفکِّ از خَیر است، و «امّارةٌ بالسّوء»، امر به بَدی است. و نفْس در آن، همان است که حضرت رسول اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرمایند؛

💠 أعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْك.
🔹 دشمن‌ترینِ دشمنانت نفْسِ توست که بین دو پهلوی توست.
📚 عوالِي‌اللَّئالي، ج‏۴، ص۱۱۸

توضیحْ اینکه؛
چون کاف به عنوان ضمیرِ مخاطب در «عدوِّک» مطرح است -که انیّتِ مقابلِ حقّ را می‌نُماید-، پس نفس نیز با ضمیر کاف و به صورتِ «نفسُک» می‌آید.
و وقتی «انیّت»، مقابلِ حقّ باشد، نقطۀ اشاره به این انیّتِ مقابلِ حق، تمامْ عداوت است. پس خودِ «نفسُک» چیزی جز «امّارةٌ بالسّوء» نیست.

یعنی حرفِ اصلی این است که؛
👈🏻 خودِ «نفسُک»، همان «امّارةٌ بالسّوء» است، نه اینکه اوّل نفس را تصوّر کنیم و در مرتبهٔ بعد، «امّارةٌ بالسّوء» را فعلِ این نفس بدانیم!
مطلب این است که نفسی که مقابلِ «ربّ» باشد، «خودش» ورای فعلش، «امّارةٌ بالسّوء» است و اگر هم امری به واحدی از بَدی داشته باشد، ظهوراتِ این انیّتِ بی‌جاست که فرمودند؛

💠 یا بنی آدم! وجودُکَ ذنبٌ لا یُقاسُ به ذنبٌ.
🔹 ای بنی آدم! وجود خودت آن گناهی است که هیچ گناهی قابلِ قیاس با آن نیست.

🍃 پس؛ خودِ «وجودُکَ» به خاطرِ تعیّن و انیّتِ مقابلِ حقّ، تمامْ ذنب است و تمامْ «امّارةٌ بالسّوء».

امّا حالا دقّت بفرمائید که اگر نفس را به حقیقتِ خویش ببینیم، یعنی به «نفس واحده» -که همان «نفسُ الله تعالیٰ» است- بنگریم، آیۀ «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي» یک حقیقتِ بسیطه است و بایستی پیوسته به آن نظر شود. یعنی به صورتی که حضرتِ یوسُف علیٰ‌نبیّناوآله‌وعلیه‌السّلآم، نفس را تعریف می‌فرمایند.
چطور؟
👈🏻 اینکه «نفْس»؛
«لَأَمَّارَةٌ‌بِالسُّوءِإِلاَّمارَحِمَ‌رَبِّي» است.

🍃 پیش‌تر بیان شده که «نفْس»، واحده است و آن نفس واحده، حقّ تعالی جلّ‌وعلا است.
حال، حقّ تعالی کیست؟
👈🏻 «اللهُ‌لااله‌الّاهو» است.
خودِ خداوند، «لا‌اله‌الّاهو» است. یا به مرتبه‌ای «لاهوالّاهو» است.

پس؛
🔅 «سوء» را که نفیِ حق‌تعالی ست، در اطلاقِ «لاهو» باید دید، یعنی؛ در اطلاقِ نفیِ خَیر.
🔅 و «ربّی» را که اثباتِ حق‌تعالی ست، در اطلاقِ «الّاهو» باید دید یعنی در اطلاقِ خَیر.

🌕 جمع‌بندی اینکه؛
چون بحمدالله پیش‌تر بیانِ «النّفس» روزی شده است، به بساطتِ نفس، شرح آیهٔ فوق را باید خواند که نفس، به صورت مطلق، «لَأَمَّارَةٌبِالسُّوءِإِلاَّمارَحِمَ‌رَبِّي» است، که؛

«لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ»؛ ظهورِ «لاهو» است.
«إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي»؛ ظهورِ «الّاهو» است.


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻
🔹
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹

🍃 حال اگر این مطلب روشن شده باشد، در پیِ آن خواهیم دانست که چرا حضرات آل‌الله علیهم‌السّلام در بعضی از روایات، برای مؤمن (مراتب شیعه)، سیّئه را طورِ دیگری معنا فرموده‌اند!
به عنوان مثال؛

💠 إنَّ اللهَ عَلِمَ أَنَّ الذَّنْبَ خَيْرٌ لِلْمُؤْمِنِ مِنَ الْعُجْبِ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ مَا ابْتُلِيَ مُؤْمِنٌ بِذَنْبٍ أَبَداً.
🔹 همانا خدا دانست كه ارتكاب گناه براى مؤمن از خودبينى بهتر است و اگر چنين نبود، هرگز مؤمنى به گناه دچار نمی‌شد.
📚 الكافي، ط-الإسلامية، ج‏۲، ص۳۱۳


و یا می‌فرمایند:

💠 «لوْلَا أَنَّ الذَّنْبَ لِلْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنَ الْعُجْبِ مَا خَلَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَيْنَ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ وَ بَيْنَ ذَنْبٍ أَبَدا
🔹 اگر گناهِ مؤمن از عُجْبش بهتر نبود، خداوندِ عزيز و جليل، او را هرگز در انجام گناه، آزاد نمی‌‏گذاشت‏.
📚 وسائل‌الشّيعة، ج‏۱، ص۱۰۴

و نیز می‌فرمایند:

💠 »سيِّئَةٌ تَسُوؤُكَ خَيْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُكَ
🔹 گناهى كه تو را ناراحت كند، نزد خداوند از عمل نيكى كه خود پسندت نُمايد، بهتر است.
📘 نهج‌البلاغه ، حکمت ۴۶


🌕 مؤمن در نقطۀ ایمانش، چیزی جز ظهورِ «نفس واحده» نیست. بنابراین اگر «عُجْب» در کار بیاید، نفْسی کنارِ «نفس واحده» ایجاد شده است که این نفْسِ جعلی، تمامِ ذنب وُ ذنبِ تمام است وُ اصل تمامِ ذنوب است وُ حقیقتِ تمامِ سیّئات است.
👈🏻 چرا که این ذنب (انیّت)، ذنبِ ذات است، نه ذنبِ در صفت و فعل. بنابراین در عِداد یکی از ذنوب قرار نمی‌گیرد، بلکه اصل‌ُالذّنوب است.

بنابراین این نکته را در خاطر داشته باشیم که گرچه به فرموده‌ٔ حضرات آل‌الله علیهم‌السّلآم؛ هیچ ذنبی نباید کوچک انگاشته شود، امّا مراد از «ذنب» در مسیر این مقالت، ذنب ذات یعنی انیّتِ مقابلِ حق است و نه ذنوبِ ظاهری. چون مشغولیّت ذهن به ذنوب ظاهری، مخلّ فهم مطلب می‌شود.

🍃 پس مؤمن را مبتلا به سیّئه‌ای در فعل می‌کنند تا او را به حقیقتِ «نفس واحده» برگردانند. چون این سیّئه، باعثِ شکستگیِ نفسِ جعلی شده و باز «نفس واحده» است که در مؤمن جلوه می‌کند.

👈🏻 در نتیجه چنان چه در روایت فرمودند؛ این سیّئه، «خَيْرٌ عِنْدَ الله» است، این سیّئه در صفحۀ «نفس واحده» باید دیده شود که امّاریّتِ به آن سیّئه، از «امیر» بودنِ حقّ تعالی است. یعنی از مافوقِ عالمِ دون است که ذیلاً توضیح داده خواهد شد.

این است که این ذنب را ابتلای مؤمن نامیدند، چنان چه در روایت فوق آمد؛
💠 و لَوْ لَا ذَلِكَ مَا «ابْتُلِيَ» مُؤْمِنٌ بِذَنْبٍ أَبَداً...


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻
🔹
🔹

🍃 بسیار خب!
اگر تا اینجا آمده باشیم، بقیۀ سخن را راحت‌تر می‌توان بیان کرد که نفس، #عین_شخصی است. که اگر از لاتعیّن و اطلاقِ خویش جدا شود، هر جایی که باشد، در تعیّن است و تعیّن؛ «رجس» می‌باشد.‌ یعنی؛

🔥 نفْسی که به انفکاکِ از نفس واحده، متعیّن و مورد اشاره است (یعنی به عدم قبولِ ولایتِ ألستی، غیر شیعه و غیر مؤمن است.)، به هر چیزی که امر کند، امر بالسّوء است، زیرا از ربّی جدا شده، پس در فنایِ «إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي» نیست.
بنابراین به هر کاری که به حسَب ظاهر، خَیر است هم امر کند یا آن را انجام دهد، تماماً سوء و ذنب و شرّ است. یعنی منسوبِ به اوّلی و دوّمی و سوّمی ملعون است.

🌕 امّا اگر نفس، که عینِ شخصی است، از لاتعیّن و اطلاق خویش در تعیّن بیاید (یعنی به قبول ولایتِ ألستی، شیعه و مؤمن باشد.)، صاحبِ این نفْس، به این صرفُ‌الرّبط بودن، مؤمن است و از اصحابِ یمین است و نفْسش، نفسِ مطمئنّه است. یعنی در اطمینان و قرارِ امنی است. چرا که در دوئیّتِ با نفس واحده قرار نگرفته، بلکه ظهوری از ظهوراتِ اوست.

👈🏻 در نتیجه امّارةٌ بالسّوء بودنِ نفسِ او، همان «لا اله» است وُ بلکه در بیانِ أدقّ، همان «لا هو» است. یعنی؛
نفیِ خود را در بی‌حدّی می‌کند.

🌕 این است که اصحاب یمین که در امنِ ایمانی و اطمینانیِ وحدتی می‌باشند، رَهینِ (در گرویِ) اعمال خویش نیستند، زیرا عملشان، عینیّت شخصی حقّ است.

🔥 امّا غیر ایشان، هرچه بکنند، رهینِ اعمالِ خویشند. زیرا اوّلاً؛ نفسشان، در تعیّن و جدایی از «نفس واحده» است.
و ثانیاً؛ عملشان بعد از این جداییِ ذاتی، در کوششِ بیشتر برای تشدید کردنِ جداییِ نفْسشان با «نفس واحده»، یعنی «نفسُ‌الله‌تعالی» است.
👈🏻 پس هر چه از خیر و شر انجام دهند، گناه است و ای چه بسا بدتر از گناه است که حضرت امام جعفرصادق علیه السلام می‌فرمایند:

💠 النَّاصِبُ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَا يُبَالِي صَامَ أَوْ صَلَّى أَوْ زَنَى أَوْ سَرَقَ‏ إِنَّهُ فِي النَّارِ.
🔹 دشمن ما اهل بيت (ع) فرق نمی‌كند كه روزه‌بگير و نمازگزار باشد، يا زنا کند یا دزدی نماید. (به هر حال) او در آتش است‏.
📚 ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۲۱۰


و قرآن می‌فرماید:

💎 و مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ.
و هر كه دينى غير از اسلام برگزيند، هرگز از او پذيرفته نشود و او در آخرت از زيانكاران است.
📘آل‌عمران، آیهٔ۸۵

و نیز در آیات بعدی می‌فرماید؛

💎 إنَّ الَّذينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدى بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرينَ.
🔹 به راستى كسانى كه كافر شدند و در حالِ كفر مُردند، حتّى اگر زمين را پر از طلا كنند و آن را فديه دهند، هرگز از هيچ يک از ايشان پذيرفته نمى‌شود. آنان عذابى دردناک در پيش دارند و هيچ ياورى برايشان نخواهد بود.

📘 آل‌عمران، آیهٔ۹۱


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻
🔹
🔹

🍃 حال مقدّمه‌ای برای ادامهٔ بحث؛

۱- خداوند به اطلاقِ امیر بودنِ ولی‌ّاش حضرتِ مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام است، که «امیرِ» مطلق است. چرا که امیر بودنِ ولی‌اللهِ مطلق، آنچنان امیر بودنی است که از حاقّ‌الحاقِّ ذات خدا تا عالم شهود را گرفته است، پس؛
ذات خداوند به ظهورِ امیر بودنِ ولیّ‌اش است، که امیر است. و به دیگر بیان؛
اوّلْ مؤمن، خودِ خداست. اوّلْ‌مؤمنی که به صمدیّتِ خویش، دوّمی‌ای ندارد که به بیانِ مطلق فرمود؛
💎 «هُوَ المؤمن»
پس خداوند به اوّلْ‌مؤمن بودنِ خویش به خودیّتِ خودش (ولیّ‌الله)، امیر است.

۲- «امیر»، فقط برای مؤمن معنا دارد و اصلاً «امیر» یعنی؛ مؤمنِ حقیقی، یعنی؛ «هو المؤمن»، یعنی؛ در نورِ أمارتِ خودِ «امیر»، مؤمن بودن خوابیده است و ایمان وجود دارد. که ایمان، قرارِ امنی است. و هر کسی در نقطۀ قرارِ أمنیِ ایمان است، در وحدت است. و از این وحدتِ امن، هم آمِر (امر کننده) است و هم، مأمور (امر شده).
یعنی؛
👈🏻 او خودِ «امیر» است که امیر، صفت مشبّهه است و فاعل (آمر) و مفعول (مأمور) را به فراگیریِ خود، در یک نقطۀ بسیطۀ واحده گرفته است.

🍃 مقدّمات فوق، روزی شدند تا به این مطلب برسیم که؛
👈🏻 در اطلاقِ «امیر» بودنِ ولی‌الله مطلق است که «امّاره» بودن را باید ببینیم.

«امیر» در اطلاقِ حقیقی است. یعنی مطلقِ‌عَلی‌الاطلاق است. برای همین است که به اطلاق خویش به خلافِ خود نیز مجالِ بودن می‌دهد. یعنی؛

🔥 نفْسی که خود را منفکِّ از «نفس واحده» بداند، «امّارةٌبالسّوء» است. منتها در نقطۀ جدائی این نفس از حقّ وَ نفس واحده باید دقّت شود.‌ که آن جدائی است که مبدأُ السّوء، اصلُ‌السّوء و تمامِ سوء است.

و توجّه شود که «امیرِ» مطلق، به اطلاقش تا امّاره بودنِ این نفس، به او مجالِ بودن داده است، ولی به اطلاق خویش باقی مانده و گزندی به پاکی آن وارد نشده است.

🌕 و اگر نفْس مربوط به مؤمن باشد، جدای از نفس واحده نیست و در نتیجه امّاره بودن برای او به جدا نبودنش از نفس واحده، «امیر» بودنِ خودِ حقّ‌تعالیٰ است.

🍃 که در احادیث فوق، شرح داده شد که حقّ‌متعال، مؤمن را به گزند و بلایِ سیّئه‌ای مبتلا می‌کند تا او را به سمتِ خودیّتش بر گرداند...
و دائماً مؤمن، در بلاست که؛

💠 «البلاءُ للوِلاء
🔹 بلا برای دوستان است.

پس برای مؤمن، سیّئه در تعیّن و حدِّ سیّئه نباید دیده شود. بلکه به لُبّ سیّئه باید نگریست. که سیّئۀ او، بلایی است از جانب دوست، برای دوست...


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻
🔹