.
■ «یوم الطُّفوف»؛ مجمع حیرانی!
● سخن هشتم :
حضرت آزادگی!
🏴🏴🏴🏴 🏴🏴🏴
🖊🦋 احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/282
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
غلام همّت آنم که زیر چــرخ کبـود
ز هر چه رنگ تعلّق پذیرد آزادست
(حافظ - ره)
◾️ بحمد الله مقدماتی در مورد یگانگی یاران حضرت سیّد الشهدا علیه السلام با حضرت(ع) بیان شد.
به دنبالۀ آن مباحث ، در این سخن اشاراتی از مقامِ حضرت آزادگی، حرّ ابن یزید ریاحی (علیه افضل الصلوات المصلّین) مطرح میشود. و از حضرتشان مدد میگیریم تا آنچه که از مقام و منزلت خویش روزی فرمودند؛ به لسانِ تبیین، و قلمِ تحریر ، آسان جاری گردد.
هرچه در مقام آن بزرگمردِ مصرَع عشق، حرِّ دلدادگی و مردانگی، جنابِ حرّ بن یزید ریاحی (روحی له الفداء) بیان گردد، قطرهای حیران و ذرّهای لرزان، در بحرِ کلام، و تَفدیۀ امام، الصادق عن الله، حضرت امام جعفر صادق روحی و ارواح العالمین لذکره الفداء خواهد بود که میفرمایند:
🔸◣『بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي』◥🔸
مادر و پدرم فدای تو باد.
📚 منابع:
۱. الإقبال بالأعمال الحسنة (ط - الحديثة)، ج۲، ص۶۶
۲. المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص۴۲۵
🍃 نظرها کوتاه، و سخنها قاصر از بیانِ آن والا مقام است.
امّا امید به حقّ ...
امید؛ که به نظرِ سراسرْ رحمتِ حضرت حرّ علیه السلام، این خطوط؛
خطّ مشیی باشد، و تذکّر و معرفتی، برای حفظِ حرمت و مقامِ یاران آل الله علیهم السلام،
و توسّلی و التجائی به مقامِ دلجویِ ایشان،
که إن شاء الله دعایِ «یا لیتنا کنّا معکم فنَفوز فوزاً عظیماً» به نظرِ سراسر آزادگیِ حضرتشان، مستجاب شود.
°•❁🔳🔲🔳❁•°
برای راحتی در تفهیم و تفهّم مطلب، بخشِ استدلال سخن، در چند قدمِ تحلیلی بیان میگردد:
🔰 قدم اوّل : برگزیدن در عالَم ظلمت و نور ➣●•
▪️برگزیدن و انتخاب در عالم حدود؛
از بین چند شیء انجام میشود. یعنی انتخاب از بین کثرات صورت میگیرد.
🔅 برگزیدن و انتخاب در عالم نور ؛
کثراتی نیست که بگوییم از کثرت، کسی را انتخاب کرد. وحدت است و انتخاب او، بیرون از او نیست بلکه به عینیّت شخصیِ حقّ، منتخَب را بایستی نظاره کنیم.
برگزیده و #منتخب به این معنا نیست که در بین کثیر، عدّهای قلیل انتخاب شوند. و این طور نیست که کثیر را دیدند تا قلیلی از آنها را انتخاب کنند. بلکه به «انتخابش» آنها را خلق کرد. و نَفْسِ ایشان، نفسِ «منتخَب» (انتخاب شده) است.
همین که حضرت حقّ انتخاب میکند و بلکه «منتخِب» است(یعنی انتخاب کننده است)، «منتخَب»(انتخاب شده) به اشاره میآید. و نفسِ انتخابش، مُنتخَب است و فاصله و طفره و دوئیت در کار نیست.
🔰 قدم دوّم : مراتب برگزیدن حضرت حقّ تعالی ➣●•
برگزیدن حضرت حقّ تعالی را در سه مرتبۀ کلّی میشود مطرح نمود:
➊ انتخاب در مرتبۀ فعل حضرت «منتخِب» (عزّ و جلّ) »» مرتبه و عروجِ چنین منتخَبی (یعنی انتخاب شوندهای) مقامِ فعل حضرت حقّ است.
➋ انتخاب در مرتبۀ صفتِ حضرت «منتخِب» (عزّ و جلّ) »» مرتبه و عروجِ چنین منتخَبی (یعنی انتخاب شوندهای) مقامِ صفت حضرت حقّ است.
➌ انتخاب در مرتبۀ ذات حضرت «منتخِب» (عزّ و جلّ) »» مرتبه و عروجِ چنین منتخَبی (یعنی انتخاب شوندهای) مقامِ ذات حضرت حقّ است.
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔲
■ «یوم الطُّفوف»؛ مجمع حیرانی!
● سخن هشتم :
حضرت آزادگی!
🏴🏴🏴
🖊
↗️ https://t.me/ehsannil2/282
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
غلام همّت آنم که زیر چــرخ کبـود
ز هر چه رنگ تعلّق پذیرد آزادست
(حافظ - ره)
◾️ بحمد الله مقدماتی در مورد یگانگی یاران حضرت سیّد الشهدا علیه السلام با حضرت(ع) بیان شد.
به دنبالۀ آن مباحث ، در این سخن اشاراتی از مقامِ حضرت آزادگی، حرّ ابن یزید ریاحی (علیه افضل الصلوات المصلّین) مطرح میشود. و از حضرتشان مدد میگیریم تا آنچه که از مقام و منزلت خویش روزی فرمودند؛ به لسانِ تبیین، و قلمِ تحریر ، آسان جاری گردد.
هرچه در مقام آن بزرگمردِ مصرَع عشق، حرِّ دلدادگی و مردانگی، جنابِ حرّ بن یزید ریاحی (روحی له الفداء) بیان گردد، قطرهای حیران و ذرّهای لرزان، در بحرِ کلام، و تَفدیۀ امام، الصادق عن الله، حضرت امام جعفر صادق روحی و ارواح العالمین لذکره الفداء خواهد بود که میفرمایند:
🔸◣『بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي』◥🔸
مادر و پدرم فدای تو باد.
📚 منابع:
۱. الإقبال بالأعمال الحسنة (ط - الحديثة)، ج۲، ص۶۶
۲. المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص۴۲۵
🍃 نظرها کوتاه، و سخنها قاصر از بیانِ آن والا مقام است.
امّا امید به حقّ ...
امید؛ که به نظرِ سراسرْ رحمتِ حضرت حرّ علیه السلام، این خطوط؛
خطّ مشیی باشد، و تذکّر و معرفتی، برای حفظِ حرمت و مقامِ یاران آل الله علیهم السلام،
و توسّلی و التجائی به مقامِ دلجویِ ایشان،
که إن شاء الله دعایِ «یا لیتنا کنّا معکم فنَفوز فوزاً عظیماً» به نظرِ سراسر آزادگیِ حضرتشان، مستجاب شود.
°•❁🔳🔲🔳❁•°
برای راحتی در تفهیم و تفهّم مطلب، بخشِ استدلال سخن، در چند قدمِ تحلیلی بیان میگردد:
🔰 قدم اوّل : برگزیدن در عالَم ظلمت و نور ➣●•
▪️برگزیدن و انتخاب در عالم حدود؛
از بین چند شیء انجام میشود. یعنی انتخاب از بین کثرات صورت میگیرد.
🔅 برگزیدن و انتخاب در عالم نور ؛
کثراتی نیست که بگوییم از کثرت، کسی را انتخاب کرد. وحدت است و انتخاب او، بیرون از او نیست بلکه به عینیّت شخصیِ حقّ، منتخَب را بایستی نظاره کنیم.
برگزیده و #منتخب به این معنا نیست که در بین کثیر، عدّهای قلیل انتخاب شوند. و این طور نیست که کثیر را دیدند تا قلیلی از آنها را انتخاب کنند. بلکه به «انتخابش» آنها را خلق کرد. و نَفْسِ ایشان، نفسِ «منتخَب» (انتخاب شده) است.
همین که حضرت حقّ انتخاب میکند و بلکه «منتخِب» است(یعنی انتخاب کننده است)، «منتخَب»(انتخاب شده) به اشاره میآید. و نفسِ انتخابش، مُنتخَب است و فاصله و طفره و دوئیت در کار نیست.
🔰 قدم دوّم : مراتب برگزیدن حضرت حقّ تعالی ➣●•
برگزیدن حضرت حقّ تعالی را در سه مرتبۀ کلّی میشود مطرح نمود:
➊ انتخاب در مرتبۀ فعل حضرت «منتخِب» (عزّ و جلّ) »» مرتبه و عروجِ چنین منتخَبی (یعنی انتخاب شوندهای) مقامِ فعل حضرت حقّ است.
➋ انتخاب در مرتبۀ صفتِ حضرت «منتخِب» (عزّ و جلّ) »» مرتبه و عروجِ چنین منتخَبی (یعنی انتخاب شوندهای) مقامِ صفت حضرت حقّ است.
➌ انتخاب در مرتبۀ ذات حضرت «منتخِب» (عزّ و جلّ) »» مرتبه و عروجِ چنین منتخَبی (یعنی انتخاب شوندهای) مقامِ ذات حضرت حقّ است.
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔲
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Telegram
اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
.
■ «یوم الطُّفوف»؛ مجمع حیرانی!
● سخن هشتم :
حضرت آزادگی!
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🖊🦋احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/282
┅─┅─═✾🔘✾ ═─┅─┅
غلام همّت آنم که زیر چــرخ کبـود
ز هر چه رنگ تعلّق پذیرد آزادست
(حافظ - ره)
◾️ بحمد الله مقدماتی در مورد یگانگی…
■ «یوم الطُّفوف»؛ مجمع حیرانی!
● سخن هشتم :
حضرت آزادگی!
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🖊🦋احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/282
┅─┅─═✾🔘✾ ═─┅─┅
غلام همّت آنم که زیر چــرخ کبـود
ز هر چه رنگ تعلّق پذیرد آزادست
(حافظ - ره)
◾️ بحمد الله مقدماتی در مورد یگانگی…
◼️
🔰 قدم سوّم : حضرت رسول اکرم (ص)، برگزیدۀ مطلق ➣●•
(مرحمت کنید به دقّت و شمرده بخوانید)
💠 یکی از اسماء حضرت حقّ تعالی "مُصْطَفِي" است (اسم فاعل به معنایِ برگزیننده - 🔻『 يَا مُصْطَفِي』 🔺/ دعایِ فرج - 📚 البلد الأمين ، ص۳۲۴).
در #کانال_معرفة_الحق توضیح داده شد که اسماء حقّ تعالی #توقیفی و برخاسته از ذات است.
(برای شرح #اسماء_توقیفی رجوع شود به 👈 https://t.me/ehsannil3/186)
◆ ذاتِ باریتعالی «مُصْطَفِي» است.
برگزینندۀ مطلق، حضرت حقّ است.
از اطلاقِ حضرت حقّ بیان میشود که ؛ «مُصْطَفِي» بودنِ باریتعالی در تمامِ مراتبِ فعل و صفت و ذات بایستی ظاهر شود. که نقطۀ ظهورِ «مُصْطَفِي»، «مصطفیٰ» است.
«مُصْطَفِي» در باطن، «مصطفیٰ» در ظاهر است.
این در حالی است که ظهورِ حضرت باریتعالی، خودیّت اوست که فرمود 🔻"هو الظاهر"🔺 (【هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِر】/ سورۀ حدید، آیۀ ۳).
پس بدانیم: هر شیئی لایقِ اصطفا و برگزیدگیِ حضرت حقّ نیست.
پس اگر شیئی چیزی از برگزیدگیِ حقّ شاملِ حالش باشد(یعنی در مرتبهای از «مصطفیٰ بودن» قرار گرفت)، حضرتِ حقّ را به «مُصْطَفِي بودن» در خود نشان داده است. و در حقیقت، حضرت «مُصْطَفِي» (جلّ جلاله) جلوۀ خود را در آن شیءِ برگزیده است.
◆ بطورِ کلّی و بقولِ مطلق: حضرت حقّ تعالی، «مُصْطَفِي» خویش است.
و خویشتنِ خویش، حضرت محمّد «مصطفیٰ» ، رسول اکرم صلّی الله علیه و آله هستند.
حضرت رسول اکرم (ص) «مصطفیٰ» مطلق هستند.
✿ «مُصْطَفِي» بودنِ حضرت حقّ عزّ و جلّ، به عینِ شخصیِ «مصطفیٰ» بودنِ رسول اکرم صلّی الله علیه و آله است.
«مُصْطَفِي» مطلق، «مصطفیٰ»اش مطلق است.
اطلاق، با دوئیت سازگار نیست. یک شیء مطلق حقیقی هست و آن حضرتِ حقّ تعالی است.
❁ «مُصْطَفِي» مطلق که به خودیِ خود ظاهر است، یعنی ؛
به «مصطفیٰ» بودنِ خویش که حضرت رسول اکرم(ص) است، ظاهر است.
مقامِ ظهورِ «مُصْطَفِي» مطلق، حضرتِ «مصطفیٰ» صلّی الله علیه و آله و آل مطهّر ایشان (علیهم السلام) هستند.
🔰 قدم چهارم : حضرت رسول اکرم محمّد مصطفیٰ(ص) به عینِ شخصیِ حضرت ابا عبد الله الحسین (ع) هستند ➣●•
حضرت رسول اکرم (ص) میفرمایند 🔻『 حُسَيْنٌ ؏ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْن ؏』🔺(📚 كامل الزيارات، ص۵۲). حرف اصلی در موردِ "مِن" در این حدیثِ شریف این است که آن، "مِن" بیانیه است (و نه بَعضیه). چرا که حضرات آل الله علیهم السلام «نور واحد» هستند ( 『 كُلُّنَا وَاحِدٌ مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ』 / 📚بحار الأنوار، ج۲۶، ص۱۶).
واحد بودنِ حضرات آل الله علیهم السلام واحدِ عددی نیست بلکه «واحدِ حقیقی» است. و واحدِ حقیقی، آن است که مطلق حقیقی باشد. بنابراین؛ در حدّ اطلاق گرفتار نیست. بلکه در عالَم فرق به صورتِ چهارده نور جلوه کرده و در نفْسِ تمامِ تمایزات، به عین شخصی و در وحدتِ حقیقی است.
یعنی در همان نقطه که حضرت رسول اکرم(ص) متمایز از امام حسین(ع) هستند، به عینِ شخصی ایشان، و در وحدتِ حقیقی هستند (نورِ واحدِ حقیقیاند).
⇦ ●⭕️● بنابراین مصطفیٰ بودنِ حضرت رسول اکرم(ص)، دقیقاً و عیناً و شخصاً در حضرت امام حسین(ع) حاضر و ظاهر است.
🔰 قدم پنجم : یارانِ ابا عبد الله الحسین(ع) فانی در حضرتند ➣●•
در سخن هفتم این مقالات بیان شد که یاران حضرت ابا عبد الله علیه السلام در نفْسِ یگانگی با حضرت(ع) میباشند. و شرح آن بیان شد و تکرار ادله و شواهد نمیکنم. خوانندگان عزیز میتوانند به مقالات قبل رجوع بفرمایند.
یارانِ سیّد الشهدا(ع) صِرف الاضافه به حضرت(ع) بوده و همانطور که در لطیفۀ سلامِ آخر زیارت عاشورا اشاره شد، به عینِ شخصیِ حضرت سیّد الشهدا(ع) بایستی نظر شوند.
⇦ ●⭕️● بنابراین مصطفیٰ بودنِ حضرت رسول اکرم(ص)-که دقیقاً و عیناً و شخصاً در حضرت امام حسین(ع) حاضر و ظاهر است-؛ در یارانِ حضرت(ع) حاضر و ظاهر است.
✅ نکته:
همان نقطهای که یاران ابا عبد الله(عليه السلام) در عالم مافوق ِ عالمِ دون انتخاب میشوند، آنها مختاراً «انتخاب شدن» را میپذیرند و همین پذیرش، نفْسِ امتحان آنهاست(تأمّل میخواهد و این مطلب، اعتکاف میخواهد!)
انتخاب حقّ و پذیرش انتخاب شدن، دو مطلب جداگانه نیست. نفسِ انتخاب خدا، پذیرشِ انتخاب خدا توسّط منتخَبین است. و انتخاب و پذیرش، «بود» و کینونیّت ایشان است.
✯ اگر این سلسله بیانها به لطف خدا، درست تبیین و درست تفهیم شده باشد، با تکیه بر معرفتی که روزی شده و إن شاء الله ایمانِ آن مستقر در جانِ خوانندگان شده باشد، میشود مطلب مهمّی در مورد حضرت حرّ (سلام الله علیه) بیان نمود.
🍃 إن شاء الله به دلْ همراه باشید ...
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔲
🔰 قدم سوّم : حضرت رسول اکرم (ص)، برگزیدۀ مطلق ➣●•
(مرحمت کنید به دقّت و شمرده بخوانید)
💠 یکی از اسماء حضرت حقّ تعالی "مُصْطَفِي" است (اسم فاعل به معنایِ برگزیننده - 🔻『 يَا مُصْطَفِي』 🔺/ دعایِ فرج - 📚 البلد الأمين ، ص۳۲۴).
در #کانال_معرفة_الحق توضیح داده شد که اسماء حقّ تعالی #توقیفی و برخاسته از ذات است.
(برای شرح #اسماء_توقیفی رجوع شود به 👈 https://t.me/ehsannil3/186)
◆ ذاتِ باریتعالی «مُصْطَفِي» است.
برگزینندۀ مطلق، حضرت حقّ است.
از اطلاقِ حضرت حقّ بیان میشود که ؛ «مُصْطَفِي» بودنِ باریتعالی در تمامِ مراتبِ فعل و صفت و ذات بایستی ظاهر شود. که نقطۀ ظهورِ «مُصْطَفِي»، «مصطفیٰ» است.
«مُصْطَفِي» در باطن، «مصطفیٰ» در ظاهر است.
این در حالی است که ظهورِ حضرت باریتعالی، خودیّت اوست که فرمود 🔻"هو الظاهر"🔺 (【هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِر】/ سورۀ حدید، آیۀ ۳).
پس بدانیم: هر شیئی لایقِ اصطفا و برگزیدگیِ حضرت حقّ نیست.
پس اگر شیئی چیزی از برگزیدگیِ حقّ شاملِ حالش باشد(یعنی در مرتبهای از «مصطفیٰ بودن» قرار گرفت)، حضرتِ حقّ را به «مُصْطَفِي بودن» در خود نشان داده است. و در حقیقت، حضرت «مُصْطَفِي» (جلّ جلاله) جلوۀ خود را در آن شیءِ برگزیده است.
◆ بطورِ کلّی و بقولِ مطلق: حضرت حقّ تعالی، «مُصْطَفِي» خویش است.
و خویشتنِ خویش، حضرت محمّد «مصطفیٰ» ، رسول اکرم صلّی الله علیه و آله هستند.
حضرت رسول اکرم (ص) «مصطفیٰ» مطلق هستند.
✿ «مُصْطَفِي» بودنِ حضرت حقّ عزّ و جلّ، به عینِ شخصیِ «مصطفیٰ» بودنِ رسول اکرم صلّی الله علیه و آله است.
«مُصْطَفِي» مطلق، «مصطفیٰ»اش مطلق است.
اطلاق، با دوئیت سازگار نیست. یک شیء مطلق حقیقی هست و آن حضرتِ حقّ تعالی است.
❁ «مُصْطَفِي» مطلق که به خودیِ خود ظاهر است، یعنی ؛
به «مصطفیٰ» بودنِ خویش که حضرت رسول اکرم(ص) است، ظاهر است.
مقامِ ظهورِ «مُصْطَفِي» مطلق، حضرتِ «مصطفیٰ» صلّی الله علیه و آله و آل مطهّر ایشان (علیهم السلام) هستند.
🔰 قدم چهارم : حضرت رسول اکرم محمّد مصطفیٰ(ص) به عینِ شخصیِ حضرت ابا عبد الله الحسین (ع) هستند ➣●•
حضرت رسول اکرم (ص) میفرمایند 🔻『 حُسَيْنٌ ؏ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْن ؏』🔺(📚 كامل الزيارات، ص۵۲). حرف اصلی در موردِ "مِن" در این حدیثِ شریف این است که آن، "مِن" بیانیه است (و نه بَعضیه). چرا که حضرات آل الله علیهم السلام «نور واحد» هستند ( 『 كُلُّنَا وَاحِدٌ مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ』 / 📚بحار الأنوار، ج۲۶، ص۱۶).
واحد بودنِ حضرات آل الله علیهم السلام واحدِ عددی نیست بلکه «واحدِ حقیقی» است. و واحدِ حقیقی، آن است که مطلق حقیقی باشد. بنابراین؛ در حدّ اطلاق گرفتار نیست. بلکه در عالَم فرق به صورتِ چهارده نور جلوه کرده و در نفْسِ تمامِ تمایزات، به عین شخصی و در وحدتِ حقیقی است.
یعنی در همان نقطه که حضرت رسول اکرم(ص) متمایز از امام حسین(ع) هستند، به عینِ شخصی ایشان، و در وحدتِ حقیقی هستند (نورِ واحدِ حقیقیاند).
⇦ ●⭕️● بنابراین مصطفیٰ بودنِ حضرت رسول اکرم(ص)، دقیقاً و عیناً و شخصاً در حضرت امام حسین(ع) حاضر و ظاهر است.
🔰 قدم پنجم : یارانِ ابا عبد الله الحسین(ع) فانی در حضرتند ➣●•
در سخن هفتم این مقالات بیان شد که یاران حضرت ابا عبد الله علیه السلام در نفْسِ یگانگی با حضرت(ع) میباشند. و شرح آن بیان شد و تکرار ادله و شواهد نمیکنم. خوانندگان عزیز میتوانند به مقالات قبل رجوع بفرمایند.
یارانِ سیّد الشهدا(ع) صِرف الاضافه به حضرت(ع) بوده و همانطور که در لطیفۀ سلامِ آخر زیارت عاشورا اشاره شد، به عینِ شخصیِ حضرت سیّد الشهدا(ع) بایستی نظر شوند.
⇦ ●⭕️● بنابراین مصطفیٰ بودنِ حضرت رسول اکرم(ص)-که دقیقاً و عیناً و شخصاً در حضرت امام حسین(ع) حاضر و ظاهر است-؛ در یارانِ حضرت(ع) حاضر و ظاهر است.
✅ نکته:
همان نقطهای که یاران ابا عبد الله(عليه السلام) در عالم مافوق ِ عالمِ دون انتخاب میشوند، آنها مختاراً «انتخاب شدن» را میپذیرند و همین پذیرش، نفْسِ امتحان آنهاست(تأمّل میخواهد و این مطلب، اعتکاف میخواهد!)
انتخاب حقّ و پذیرش انتخاب شدن، دو مطلب جداگانه نیست. نفسِ انتخاب خدا، پذیرشِ انتخاب خدا توسّط منتخَبین است. و انتخاب و پذیرش، «بود» و کینونیّت ایشان است.
✯ اگر این سلسله بیانها به لطف خدا، درست تبیین و درست تفهیم شده باشد، با تکیه بر معرفتی که روزی شده و إن شاء الله ایمانِ آن مستقر در جانِ خوانندگان شده باشد، میشود مطلب مهمّی در مورد حضرت حرّ (سلام الله علیه) بیان نمود.
🍃 إن شاء الله به دلْ همراه باشید ...
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔲
Telegram
معرفة الحقّ - احسان الله نیلفروش زاده
✨
🔲 #اسماء_توقیفی
https://t.me/ehsannil3/186
• ┄┅┅┄┅❁•🔅•❁ ┅┄┅┅┄•
🔶۲- اینکه #اسماء_الهی_توقیفی_است ، به چه معناست؟
🔷✍🏻 پاسخ :
❂☜ یعنی متوقف به ذات است و از بیرون از ذات برای ذات قرار داده نشده است.
با مثال ان شاء الله بهتر معلوم میشود :
🗣 ما برای صدا…
🔲 #اسماء_توقیفی
https://t.me/ehsannil3/186
• ┄┅┅┄┅❁•🔅•❁ ┅┄┅┅┄•
🔶۲- اینکه #اسماء_الهی_توقیفی_است ، به چه معناست؟
🔷✍🏻 پاسخ :
❂☜ یعنی متوقف به ذات است و از بیرون از ذات برای ذات قرار داده نشده است.
با مثال ان شاء الله بهتر معلوم میشود :
🗣 ما برای صدا…
◼️
▪️سخن از یاران حضرت اباعبدالله (علیه السلام) در کربلاست.
کربلا، میدان ظهورِ این عاشقانِ منتخَب است. آن سرزمینی که مولایمان علی (علیه السلام) وصفش را فرمود 🔻〖مَصَارِعُ عُشَّاق〗🔺(📚 بحار الأنوار ، ج۴۱،ص۲۹۵).
▪️در کربلا؛
ائمه اطهار(ع) نفسِ حضرت باریتعالی و شخصِ«الاسماء الحسنی» هستند. حضرت حقّ، به خودیّت خویش - یعنی حضرات آل الله(ع)- «وَفِيَّ الْعَهْد» و «عَزِيزَ الْجُنْد؛📚البلد الأمين،ص۲۵» است.
(عزیز؛ به معنایِ نفوذ ناپذیر)
یارانِ با وفایِ حضرتِ سیّد الشهدا(ع) که مظهرِ ۷۲ حرف از ۷۲ حرفِ اسم اعظم حضرت حقّ بوده و شخصِ «جُند الله» هستند؛ مظهرِ حقیقیِ «وَفِيَّ الْعَهْد» و «عَزِيزَ الْجُنْد» بودنِ باریتعالی میباشند. و حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام)شخصِ وفا هستند و مظهر اسم "وَفی"ِ حقّ تعالی.
یاران، به مقامِ وافی بودنِ حضرت ابا الفضل العباس(س)، فانی در اسمِ مستأثِر یعنی حقیقتِ ذات باریتعالی هستند.
حضرت الوتر الموتور، ابا عبد الله الحسین(ع)، آن حقیقت مسمّایند که از باطن البواطنِ ذات، تا ظاهر الظواهرِ اسماء ، اطلاقِ حضور دارند. و در جلوۀ «اسمِ مُستَـأثِر» باطن و ظاهر را در وحدتِ حقیقی جمع مینمایند.
▪️۷۲ یار، جلواتِ مسمّی (حضرت امام حسین ع) در ۷۲ حرفِ #اسم_اعظم هستند.
🔸اما پس چرا حضرت حرّ (ع) که یکی از این ۷۲جلوه است، مانعِ بازگشت حضرت ابا عبد الله (علیه السلام) میشوند؟!
🔹عرض شد که حقیقت مسمّی به اسمائش جلوه میکند.
حضرت حرّ (ع) ظهورِ یکی از ۷۲ اسم این مسمّی هستند که حضرت ابا عبد الله(ع) در مورد ایشان میفرمایند:
🔻〖 أنْتَ «الْحُــــرُّ» كَمَا سَمَّتْكَ أُمُّكَ
«حُـــرّاً» فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ〗🔺
تویی که تمامِ آزادگی هستی؛
چنان که مادرت تو را «حُـرّ» نامید؛
در دنیا و آخرت (یعنی به قولِ مطلق) آزاد هستی.
(📚 اللهوف، ص۱۰۴)
کلامِ آل الله (ع) بحرِ موّاج دقائق است. و ایضاً این کلامِ نورانی . امّا همان قدری اشاره میشود که برای ادامۀ بحث لازم است:
حضرت(ع) نمیفرمایند چه وقتی از دنیا، حرّ هستی و چه وقتی حرّ نبودی. بلکه مطلقاً فرمودند 🔻〖 أنْتَ «الْحُــــرُّ» ... «حُـــرّاً» فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ〗🔺.
این مطلب، بدان معنی است که تمام حرکات و سَکَنات، رفتار و افعال حضرت حرّ (ع) در طولِ دنیا و آخرت، خارج از حرّیّت نیست.
و بیانِ «الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة» که مطرح کردنِ دو متقابل است، بیحدّی را بیان میفرماید. یعنی آنکه "الحرّ" است، در حریّت، بیحدّ و مطلق است. و بیانِ غوغا و بیقراریِ حریّتِ او 🔻〖 «حُـــرّاً» فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة〗🔺است.
▪️حرّ بودن، آزاد بودن است که آزاد بودن و حریّت، عبدِ خدا بودن است. چون خداوند، مطلقِ حقیقی یعنی آزادیِ بیحدّ است، عبد او که فانی در اوست، حرّ است و آزاد. که حضرت مولی(ع) میفرمایند:
🔅『 لَا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُــرّاً 』🔅
بنده ديگرى مباش كه خداوند آزادت قرار داده.
(📚 تحف العقول، ص۷۷)
حرّیّت در سه مرتبۀ اصلی است :
➊ آزاد در مرتبۀ #فعل (عبد در افعال »» #توحید_افعالی)
➋ آزاد در مرتبۀ #صفت (عبد در صفات »» #توحید_صفاتی)
➌ آزاد در مرتبۀ #ذات (عبد در ذات »» #توحید_ذاتی)
وقتی حضرت سیّد الشهدا(ع) که وجود مطلق هستند میفرمایند 🔻〖 أنْتَ «الْحُــــرُّ» كَمَا سَمَّتْكَ أُمُّكَ . «حُـــرّاً» فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ〗🔺یعنی ؛
تو تمامِ حرّیت هستی(یعنی حرّیّت در فعل و صفت و ذات). بطوریکه چون "أنْتَ «الْحُــــرُّ»"، مادرت از شدّت حریّتِ تو، اسمِ تو را "حــرّ" نهاد.
و مادرَت، تــو را به حقیقتِ خودَت اسم گذاری نمود و اسمَت را خودَت آوردی (اسم توقیفی).
🔲 «حرّیت» ؛ بیانِ دیگری از #اطلاق است.
منشأ آزاد بودن، حقیقتِ آزادگی است که آن آزاد بودنِ مطلق است. که دیگر متعلَّق آزاد بودن مطرح نیست که بگوییم "آزاد از «چه چیزی» یا «چه کسی»؟!".
این علوّ معنا را اگر تنزیل دهیم، بعد از آن بیان میشود که ؛ «حرِّ» مطلق، از «حــُـرّْ بودن» نیز رها و آزاد است.
(فتأمّل!)
آنکس که حرّ مطلق بود، تمام مراتب وجودیش ظهورِ حریّت است. حتّی اگر به حسب ظاهر خلافِ حرّیت به نظر برسد که فرمودند :
🔻『 إِنَّ الْحُرَّ حُرٌّ عَلَى جَمِيعِ أَحْوَالِهِ』🔺
همانا آزاده آن است که بر همۀ احوالش آزاد است.
(📚 الكافي، ط - الإسلامية، ج۲،ص۸۹)
••●🔽●••
⚠️ نکته (اسم توقیفی):
■ نامگذاریِ حضرتِ حرّ، جلوۀ اسم توقیفی است و جلوۀ آزاد بودنِ مسمّاست. از این رو از تفوّقی که دارد "حُـرّاً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِـرَة" است.
◘ حضرت رسول اکرم (ص) میفرمایند:
◼️ 『 الشقي شقي في بطن امّه، و السعيد سعيد في بطن امّه』 🔲
شقی در بطنِ مادرش شقی است و سعید در بطنِ مادرش سعید است.
(📚 تفسير نور الثقلين، ج۲، ص: ۱۸)
••●🔼●••
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔲
▪️سخن از یاران حضرت اباعبدالله (علیه السلام) در کربلاست.
کربلا، میدان ظهورِ این عاشقانِ منتخَب است. آن سرزمینی که مولایمان علی (علیه السلام) وصفش را فرمود 🔻〖مَصَارِعُ عُشَّاق〗🔺(📚 بحار الأنوار ، ج۴۱،ص۲۹۵).
▪️در کربلا؛
ائمه اطهار(ع) نفسِ حضرت باریتعالی و شخصِ«الاسماء الحسنی» هستند. حضرت حقّ، به خودیّت خویش - یعنی حضرات آل الله(ع)- «وَفِيَّ الْعَهْد» و «عَزِيزَ الْجُنْد؛📚البلد الأمين،ص۲۵» است.
(عزیز؛ به معنایِ نفوذ ناپذیر)
یارانِ با وفایِ حضرتِ سیّد الشهدا(ع) که مظهرِ ۷۲ حرف از ۷۲ حرفِ اسم اعظم حضرت حقّ بوده و شخصِ «جُند الله» هستند؛ مظهرِ حقیقیِ «وَفِيَّ الْعَهْد» و «عَزِيزَ الْجُنْد» بودنِ باریتعالی میباشند. و حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام)شخصِ وفا هستند و مظهر اسم "وَفی"ِ حقّ تعالی.
یاران، به مقامِ وافی بودنِ حضرت ابا الفضل العباس(س)، فانی در اسمِ مستأثِر یعنی حقیقتِ ذات باریتعالی هستند.
حضرت الوتر الموتور، ابا عبد الله الحسین(ع)، آن حقیقت مسمّایند که از باطن البواطنِ ذات، تا ظاهر الظواهرِ اسماء ، اطلاقِ حضور دارند. و در جلوۀ «اسمِ مُستَـأثِر» باطن و ظاهر را در وحدتِ حقیقی جمع مینمایند.
▪️۷۲ یار، جلواتِ مسمّی (حضرت امام حسین ع) در ۷۲ حرفِ #اسم_اعظم هستند.
🔸اما پس چرا حضرت حرّ (ع) که یکی از این ۷۲جلوه است، مانعِ بازگشت حضرت ابا عبد الله (علیه السلام) میشوند؟!
🔹عرض شد که حقیقت مسمّی به اسمائش جلوه میکند.
حضرت حرّ (ع) ظهورِ یکی از ۷۲ اسم این مسمّی هستند که حضرت ابا عبد الله(ع) در مورد ایشان میفرمایند:
🔻〖 أنْتَ «الْحُــــرُّ» كَمَا سَمَّتْكَ أُمُّكَ
«حُـــرّاً» فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ〗🔺
تویی که تمامِ آزادگی هستی؛
چنان که مادرت تو را «حُـرّ» نامید؛
در دنیا و آخرت (یعنی به قولِ مطلق) آزاد هستی.
(📚 اللهوف، ص۱۰۴)
کلامِ آل الله (ع) بحرِ موّاج دقائق است. و ایضاً این کلامِ نورانی . امّا همان قدری اشاره میشود که برای ادامۀ بحث لازم است:
حضرت(ع) نمیفرمایند چه وقتی از دنیا، حرّ هستی و چه وقتی حرّ نبودی. بلکه مطلقاً فرمودند 🔻〖 أنْتَ «الْحُــــرُّ» ... «حُـــرّاً» فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ〗🔺.
این مطلب، بدان معنی است که تمام حرکات و سَکَنات، رفتار و افعال حضرت حرّ (ع) در طولِ دنیا و آخرت، خارج از حرّیّت نیست.
و بیانِ «الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة» که مطرح کردنِ دو متقابل است، بیحدّی را بیان میفرماید. یعنی آنکه "الحرّ" است، در حریّت، بیحدّ و مطلق است. و بیانِ غوغا و بیقراریِ حریّتِ او 🔻〖 «حُـــرّاً» فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة〗🔺است.
▪️حرّ بودن، آزاد بودن است که آزاد بودن و حریّت، عبدِ خدا بودن است. چون خداوند، مطلقِ حقیقی یعنی آزادیِ بیحدّ است، عبد او که فانی در اوست، حرّ است و آزاد. که حضرت مولی(ع) میفرمایند:
🔅『 لَا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُــرّاً 』🔅
بنده ديگرى مباش كه خداوند آزادت قرار داده.
(📚 تحف العقول، ص۷۷)
حرّیّت در سه مرتبۀ اصلی است :
➊ آزاد در مرتبۀ #فعل (عبد در افعال »» #توحید_افعالی)
➋ آزاد در مرتبۀ #صفت (عبد در صفات »» #توحید_صفاتی)
➌ آزاد در مرتبۀ #ذات (عبد در ذات »» #توحید_ذاتی)
وقتی حضرت سیّد الشهدا(ع) که وجود مطلق هستند میفرمایند 🔻〖 أنْتَ «الْحُــــرُّ» كَمَا سَمَّتْكَ أُمُّكَ . «حُـــرّاً» فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ〗🔺یعنی ؛
تو تمامِ حرّیت هستی(یعنی حرّیّت در فعل و صفت و ذات). بطوریکه چون "أنْتَ «الْحُــــرُّ»"، مادرت از شدّت حریّتِ تو، اسمِ تو را "حــرّ" نهاد.
و مادرَت، تــو را به حقیقتِ خودَت اسم گذاری نمود و اسمَت را خودَت آوردی (اسم توقیفی).
🔲 «حرّیت» ؛ بیانِ دیگری از #اطلاق است.
منشأ آزاد بودن، حقیقتِ آزادگی است که آن آزاد بودنِ مطلق است. که دیگر متعلَّق آزاد بودن مطرح نیست که بگوییم "آزاد از «چه چیزی» یا «چه کسی»؟!".
این علوّ معنا را اگر تنزیل دهیم، بعد از آن بیان میشود که ؛ «حرِّ» مطلق، از «حــُـرّْ بودن» نیز رها و آزاد است.
(فتأمّل!)
آنکس که حرّ مطلق بود، تمام مراتب وجودیش ظهورِ حریّت است. حتّی اگر به حسب ظاهر خلافِ حرّیت به نظر برسد که فرمودند :
🔻『 إِنَّ الْحُرَّ حُرٌّ عَلَى جَمِيعِ أَحْوَالِهِ』🔺
همانا آزاده آن است که بر همۀ احوالش آزاد است.
(📚 الكافي، ط - الإسلامية، ج۲،ص۸۹)
••●🔽●••
⚠️ نکته (اسم توقیفی):
■ نامگذاریِ حضرتِ حرّ، جلوۀ اسم توقیفی است و جلوۀ آزاد بودنِ مسمّاست. از این رو از تفوّقی که دارد "حُـرّاً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِـرَة" است.
◘ حضرت رسول اکرم (ص) میفرمایند:
◼️ 『 الشقي شقي في بطن امّه، و السعيد سعيد في بطن امّه』 🔲
شقی در بطنِ مادرش شقی است و سعید در بطنِ مادرش سعید است.
(📚 تفسير نور الثقلين، ج۲، ص: ۱۸)
••●🔼●••
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔲
◼️
▪️اسم، مسمّی را نشان میدهد.
حضرت سید الشهدا(ع) به خودِ حرّ(ع) که اسمَش برایِ خودش معلوم است میفرمایند؛"أنـتَ الحـرّ".
و نه به این معنا که دیگران هم آزادند و تو نیز آزادی[و مثلاً برو خوش باش!].
🔳"الحرّ" اسمِ عادّی نیست! بلکه وصفِ اوست که اسمِ اوست.
♦️"الحرّ" در اینجا وصف است. و الف و لامِ آن، الف و لامِ جنس است، یعنی تمامِ حریّت و آزادگی در این "أنت" است.
و بلکه الف و لامِ معرفه،و بیان کنندۀ شخصِ آزادگی است.
مسمّای حُریّت (یعنی؛ حضرت سیّد الشهداء ع)، به جلوۀ حضرتِ حرّ(ع)، پرده از حقیقتِ حرّیّتِ خویش برداشته و صفتِ حرّیّتِ مطلقه را به شخصِ شخیص و سردارِ سربلند و آزادِ خویش، یعنی حضرت حرّ متجلّی ساخته.
تمامِ اطلاق و آزادگیِ حقّ تعالی، یعنی حضرت سیّد الشهدا (ع)، در〖 أنْتَ «الْحُـرُّ»〗به جلوه در آمده.
🔸امّا...
اگر حضرت حرّ(ع)، جلوۀ حُرّیت و آزادگی حضرت اباعبدالله(ع) در عالم اشارات هستند،این چه آزاد بودنی است که مانع خودش میشود؟!
🔹 پاسخ :
او مانع خودش نمیشود بلکه مانع خودش در «بازگشت» میشود!
🔸بازگشت به کجا؟!
🔹ذاتِ غیب الغیوبی(«کنز مخفی») که مطلقِ حقیقی، پس در خلوَتِ حدّی نمیماند و ظاهر میشود. برای این «ظهور»(از لا اشاره بودن به سمت اشارات خارج شدن)، به بیانِ خود به خود خطاب مینماید:
🔻〖يا حُسَيْنُ (ع)! اخْــرُجْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلاً 〗🔺
اى حسين! خارج شو، همانا خداوند خواسته است تو را كشته ببيند.
(📚 اللهوف،ص۶۵)
🔸آیا این خارج شدن را برگشتی هست؟!
🔹برای او "نشد" معنا ندارد. ولی این خروج، وجود، و بلکه وجوبِ اوست.
او وجودِ فوقِ تمام است که در تجلّیش تامّ و تمام است. که چون به میدان تجلّیِ حبّ و عشق آمد، تمامْ قدْ ظهور میکند که «هو ... الظاهر؛ حدید۳».
▪️حضرت حرّ(ع)، حریّت حضرت أبا عبدالله الحسین(ع) در عالم اشارات هستند.
حریّت و اطلاقی که ذاتِ لااشاره را از خلوَتسرایِ «لا إشاره» تا ایوانِ جلوَتِ «إشاره»؛ متجلّی میکند.
🔆 کربلا، تجلیگاهِ حقیقتِ حضرتِ حقّ، یعنی حضرات آل الله(ع) است.
آن هنگامه که وجودِ مطلق و تمامْ آزادیِ حضرت حقّ -یعنی أبا عبد الله(ع)-، قصدِ خروج از خفایِ لا إشارۀ «کَنز مخفی» بودن را کرده تا متجلّی شود ("أخرج إلی العراق")، به اطلاق و «آزادیِ» خویش، مانعِ خودش از بازگشت و «تجلّی نکردن» میشود تا مبادا تماماً تجلّی نکند (این وجوبِ ذاتیِ اوست) و خویشتن را به کربلا -که «بَطحاء مِن الجنة» (جنّت؛ مقامِ خفایِ عوالِم وجود) است- میآورد.
🔰 تحلیلِ مختصر بعد از علمِ به اینکه حضرتِ حرّ(ع) جلوۀ حضرت سیّدالشهدا(ع) هستند؛
❖حضرت سیّد الشهدا(ع)»» مقامِ خلوَت هستند که میل به وحدت، جانِ ایشان است و بایستی برای به کثرت آمدن صبر نمایند.
❖حضرت حرّ (ع)»» مقامِ آزادی و اطلاقِ حقیقیِ حضرت سیّد الشهدا(ع) که خلوَت را به جلوَت میکشاند و مانع از بازگشت خودیّتِ خود میشود.
این است که؛
👈🏻 تنها آن یارِ حضرت سیّدالشهدا(ع)، مانع از «تجلّی نکردن» و «بازگشت از جلوۀ اطلاق» میتواند بشود که تمامْ حرّیّت خودِ حضرت(ع) باشد (یعنی اطلاقِ حقیقیِ او).
🔰 ضمائم مهمّ:
➀🔸 مقام اطلاق هر موقع شهید شود، اوّلْ شهید است.
پس مسئله تاریخی نیست که چه موقع حضرت حرّ(ع) شهید شدند که صِرفاً تاریخی مسئله را بررسی کنیم.
مقام اطلاق هر موقع شهید شود، بخاطر اطلاق که اوّلِ حقیقی است، اوّلین شهید است.
بنابراین؛ درخواست حضرت حرّ(ع) از حضرت سیّد الشهدا (ع) برای زودتر به میدان رفتن، تجلّی و ترسیمِ حقیقت است. تا اطلاق به شهادت نرسد، سایر حروف اسم اعظم به میدانِ شهادت نمیآیند.
➁🔸 مضجعِ مقامِ اطلاق:
اگر حرّیّت مطلق را شناختیم، خواهیم یافت که چرا استثنائاً مضجعِ مقدّس حضرت حرّ(ع) خارج از شش فرسخ زمینی است که حضرت سیّد الشهدا(ع) در کربلا و برای مضجعِ مطهّر خود و شهدایِ کربلا خریداری فرمودند.
حضرت(ع) به مضجَعِ حرّ(ع)،سعۀ کربلا را از نقطۀ تعیّنِ و مختصاتِ زمینی، به لاتعیّنِ حقیقت، متصّل فرمودند. تا قداستِ کربلائی که به حسبِ ظاهر، زمینش شش فرسخ در شش فرسخ خریداری شده، تا بیانتهایی لااشاره گسترده شود که از کربلا بودنِ حقیقت، "کلّ ارض کربلا" عالَم را بگیرد.
👁🗨 زیارتِ حضرت حرّ(ع) در بیرون از تعیّن و مختصات سرزمینِ کربلا، زیارت کردنِ حضرت سیّد الشهدا(ع) در حقیقتِ «اطلاق کربلا» است.
♻️ آنانکه بالخصوص حضرت حرّ(ع) را زائرند،زائرِ حقیقتِ حریّت و اطلاقِ حضرت حقّ در لاتعیّنِ معنا میباشند.
الهی!
به حَریرِ نگاهِ حضرت حرّ(ع)، عالمیان،«اَحرار»شوند.
(احرار؛ خواصّ عباد هستند؛📚الکافی،ج۲ص۸۴)
له الحمد.
#حضرت_آزادگی
#یوم_الطفوف_سخن_هشتم
🏴🖊 #احسان_الله_نیلفروش_زاده
─═༅࿇༅📓༅࿇༅═─
🆔 @ehsannil ✍🏻
🆔 @ehsannil3 کانال معرفة الحق
🆔 @ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
🆔 instagram.com/ehsan_nil 🦋
─═༅࿇༅📓༅࿇༅═─
.
▪️اسم، مسمّی را نشان میدهد.
حضرت سید الشهدا(ع) به خودِ حرّ(ع) که اسمَش برایِ خودش معلوم است میفرمایند؛"أنـتَ الحـرّ".
و نه به این معنا که دیگران هم آزادند و تو نیز آزادی[و مثلاً برو خوش باش!].
🔳"الحرّ" اسمِ عادّی نیست! بلکه وصفِ اوست که اسمِ اوست.
♦️"الحرّ" در اینجا وصف است. و الف و لامِ آن، الف و لامِ جنس است، یعنی تمامِ حریّت و آزادگی در این "أنت" است.
و بلکه الف و لامِ معرفه،و بیان کنندۀ شخصِ آزادگی است.
مسمّای حُریّت (یعنی؛ حضرت سیّد الشهداء ع)، به جلوۀ حضرتِ حرّ(ع)، پرده از حقیقتِ حرّیّتِ خویش برداشته و صفتِ حرّیّتِ مطلقه را به شخصِ شخیص و سردارِ سربلند و آزادِ خویش، یعنی حضرت حرّ متجلّی ساخته.
تمامِ اطلاق و آزادگیِ حقّ تعالی، یعنی حضرت سیّد الشهدا (ع)، در〖 أنْتَ «الْحُـرُّ»〗به جلوه در آمده.
🔸امّا...
اگر حضرت حرّ(ع)، جلوۀ حُرّیت و آزادگی حضرت اباعبدالله(ع) در عالم اشارات هستند،این چه آزاد بودنی است که مانع خودش میشود؟!
🔹 پاسخ :
او مانع خودش نمیشود بلکه مانع خودش در «بازگشت» میشود!
🔸بازگشت به کجا؟!
🔹ذاتِ غیب الغیوبی(«کنز مخفی») که مطلقِ حقیقی، پس در خلوَتِ حدّی نمیماند و ظاهر میشود. برای این «ظهور»(از لا اشاره بودن به سمت اشارات خارج شدن)، به بیانِ خود به خود خطاب مینماید:
🔻〖يا حُسَيْنُ (ع)! اخْــرُجْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلاً 〗🔺
اى حسين! خارج شو، همانا خداوند خواسته است تو را كشته ببيند.
(📚 اللهوف،ص۶۵)
🔸آیا این خارج شدن را برگشتی هست؟!
🔹برای او "نشد" معنا ندارد. ولی این خروج، وجود، و بلکه وجوبِ اوست.
او وجودِ فوقِ تمام است که در تجلّیش تامّ و تمام است. که چون به میدان تجلّیِ حبّ و عشق آمد، تمامْ قدْ ظهور میکند که «هو ... الظاهر؛ حدید۳».
▪️حضرت حرّ(ع)، حریّت حضرت أبا عبدالله الحسین(ع) در عالم اشارات هستند.
حریّت و اطلاقی که ذاتِ لااشاره را از خلوَتسرایِ «لا إشاره» تا ایوانِ جلوَتِ «إشاره»؛ متجلّی میکند.
🔆 کربلا، تجلیگاهِ حقیقتِ حضرتِ حقّ، یعنی حضرات آل الله(ع) است.
آن هنگامه که وجودِ مطلق و تمامْ آزادیِ حضرت حقّ -یعنی أبا عبد الله(ع)-، قصدِ خروج از خفایِ لا إشارۀ «کَنز مخفی» بودن را کرده تا متجلّی شود ("أخرج إلی العراق")، به اطلاق و «آزادیِ» خویش، مانعِ خودش از بازگشت و «تجلّی نکردن» میشود تا مبادا تماماً تجلّی نکند (این وجوبِ ذاتیِ اوست) و خویشتن را به کربلا -که «بَطحاء مِن الجنة» (جنّت؛ مقامِ خفایِ عوالِم وجود) است- میآورد.
🔰 تحلیلِ مختصر بعد از علمِ به اینکه حضرتِ حرّ(ع) جلوۀ حضرت سیّدالشهدا(ع) هستند؛
❖حضرت سیّد الشهدا(ع)»» مقامِ خلوَت هستند که میل به وحدت، جانِ ایشان است و بایستی برای به کثرت آمدن صبر نمایند.
❖حضرت حرّ (ع)»» مقامِ آزادی و اطلاقِ حقیقیِ حضرت سیّد الشهدا(ع) که خلوَت را به جلوَت میکشاند و مانع از بازگشت خودیّتِ خود میشود.
این است که؛
👈🏻 تنها آن یارِ حضرت سیّدالشهدا(ع)، مانع از «تجلّی نکردن» و «بازگشت از جلوۀ اطلاق» میتواند بشود که تمامْ حرّیّت خودِ حضرت(ع) باشد (یعنی اطلاقِ حقیقیِ او).
🔰 ضمائم مهمّ:
➀🔸 مقام اطلاق هر موقع شهید شود، اوّلْ شهید است.
پس مسئله تاریخی نیست که چه موقع حضرت حرّ(ع) شهید شدند که صِرفاً تاریخی مسئله را بررسی کنیم.
مقام اطلاق هر موقع شهید شود، بخاطر اطلاق که اوّلِ حقیقی است، اوّلین شهید است.
بنابراین؛ درخواست حضرت حرّ(ع) از حضرت سیّد الشهدا (ع) برای زودتر به میدان رفتن، تجلّی و ترسیمِ حقیقت است. تا اطلاق به شهادت نرسد، سایر حروف اسم اعظم به میدانِ شهادت نمیآیند.
➁🔸 مضجعِ مقامِ اطلاق:
اگر حرّیّت مطلق را شناختیم، خواهیم یافت که چرا استثنائاً مضجعِ مقدّس حضرت حرّ(ع) خارج از شش فرسخ زمینی است که حضرت سیّد الشهدا(ع) در کربلا و برای مضجعِ مطهّر خود و شهدایِ کربلا خریداری فرمودند.
حضرت(ع) به مضجَعِ حرّ(ع)،سعۀ کربلا را از نقطۀ تعیّنِ و مختصاتِ زمینی، به لاتعیّنِ حقیقت، متصّل فرمودند. تا قداستِ کربلائی که به حسبِ ظاهر، زمینش شش فرسخ در شش فرسخ خریداری شده، تا بیانتهایی لااشاره گسترده شود که از کربلا بودنِ حقیقت، "کلّ ارض کربلا" عالَم را بگیرد.
👁🗨 زیارتِ حضرت حرّ(ع) در بیرون از تعیّن و مختصات سرزمینِ کربلا، زیارت کردنِ حضرت سیّد الشهدا(ع) در حقیقتِ «اطلاق کربلا» است.
♻️ آنانکه بالخصوص حضرت حرّ(ع) را زائرند،زائرِ حقیقتِ حریّت و اطلاقِ حضرت حقّ در لاتعیّنِ معنا میباشند.
الهی!
به حَریرِ نگاهِ حضرت حرّ(ع)، عالمیان،«اَحرار»شوند.
(احرار؛ خواصّ عباد هستند؛📚الکافی،ج۲ص۸۴)
له الحمد.
#حضرت_آزادگی
#یوم_الطفوف_سخن_هشتم
🏴🖊 #احسان_الله_نیلفروش_زاده
─═༅࿇༅📓༅࿇༅═─
🆔 @ehsannil ✍🏻
🆔 @ehsannil3 کانال معرفة الحق
🆔 @ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
🆔 instagram.com/ehsan_nil 🦋
─═༅࿇༅📓༅࿇༅═─
.
.
■ «یوم الطُّفوف»؛ مجمع حیرانی!
● سخن نهم :
#اربعین؛ قوس صعود عالم !
🏴🏴🏴🏴 🏴🏴🏴
🖊️🦋 احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/287
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
عدد به معدود ظاهر میشود. مثلاً اگر گفته شود "۲" ؛ هرگز ۲ را مستقلاً نمیشود تصوّر کرد. بلکه به معدودی میشود آنرا تصوّر نمود. مثلاً ۲ تا دفتر. حالا میشود ۲ را با این دو دفتر تصوّر کرد. یعنی عدد بر معدود عارض میگردد تا قابل تصوّر شود.
اعداد و اکمام (کمیّتها) از اینکه تماماً وابستگی هستند، حیثیتِ عدمیاند. و آنچه که باعث به اشاره آمدنِ آنهاست، آن است که نفْسِ «لا تعیّنی» است که آن حضرت حقّ تعالی است که :
💠『 هُوَ عَزَّ وَ جَلَّ مُثْبَتٌ مَوْجُودٌ لَا مُبْطَلٌ وَ «لَا مَعْدُودٌ» وَ لَا فِي شَيْءٍ مِنْ صِفَةِ الْمَخْلُوقِينَ』 💠
خداوند عزّ و جلّ؛ ثابتِ موجودی است که باطل نمیشود و متعدّد نمیگردد، و در هیچ چیزی از صفتِ مخلوقین نیست.
(📚 التوحيد، للصدوق، ص: ۱۴۰)
حضرت حقّ به خودیّت خویش که حضرات آل الله علیهم السلام هستند، نَفْس الامرِ معدودات و اعداد است و از آنجا که نفْسِ حقیقی است، آنها را در ذات و کینونت، احصاء کرده است که در ادعیه میخوانیم 🔻『 يَا مُحْصِيَ عَدَدِ الْأَشْيَاءِ』🔺(📚مهج الدعوات، ص: ۱۷۹).
وحدانیّت حضرت احد (جلّ جلاله) چون شیئیتِ اشیاء است، هر ذی اشارهای، در نقطۀ کینونت، فریادِ "لا اله الا الله" دارد که حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام در دعای دهم ذی الحجه میفرمایند:
💠〖لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ اللَّيَالِي وَ الدُّهُورِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ أَمْوَاجِ الْبُحُورِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ الشَّوْكِ وَ الشَّجَرِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ الشَّعْرِ وَ الْوَبَرِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ الْحَجَرِ وَ الْمَدَرِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ لَمْحِ الْعُيُونِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فِي اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ وَ فِي الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ الرِّيَاحِ فِي الْبَرَارِي وَ الصُّخُورِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِنْ هَذَا الْيَوْمِ إِلَى يَوْمِ يُنْفَخُ فِي الصُّور〗💠
(📚 إقبال الأعمال، ط - القديمة، ج۱، ص: ۳۲۴)
هر معدودی به عدد خویش بازمیگردد چرا که عددِ او، عارضِ به اوست. امّا «احد بودنِ» حضرتِ حقّ تعالی، ذاتِ اوست. بنابراین تأویل و بازگشت به عدد ندارد پس 🔻『 الْأَحَدِ لَا بِتَأْوِيلِ عَدَدٍ』🔺 (📚 تحف العقول، ص: ۶۳). کسی که حضرت حقّ را محدود میداند، او را معدود میشمارد و "احد" بودنِ او را عددی فرض کرده است کنار اعداد دیگر که فرمودند 🔻『 مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ «عَدَّهُ» وَ مَنْ عَدَّهُ فَقَدْ أَبْطَلَ أَزَلَه』🔺(📚 الكافي، ط - الإسلامية، ج۱، ص: ۱۴۰).
«حقّ» که به معنایِ «ثابت» است، آن حقیقتِ لا تعیّن است که شخصِ «کمال» است و به نفْسِ خویش، تمام متغیّرات و متعیّنات را گرفته است و تمام تعیّنات، به سویِ آن لا تعیّن در استکمال است (استکمال = طلبِ کمال).
چون چیزی از شخصِ حقیقیِ عالَم تبیین شد، خواهیم دانست که اوست که به اعداد، جان داده و معنا میدهد. و در هر عددی باشد، او به شخصِ «کمال بودن» و «احدبودن» در آن عدد متجلّی است. بنابراین در هر عددی ظاهر شود، آن عدد، عددِ کامل است و «احد» است.
پس اعدادِ کامل اگر جائی بیان شود، وامدارِ حقیقتِ «احد» است. که «احد» اراده نموده تا کمالِ خویش به جلوه بیاید.
🍂 چون این مقاله در خصوص اسرار اعداد نیست در این خصوص اطالۀ کلام جائز نیست وگرنه حلاوت این معنا، جاذب، امّا رعایتِ قالب کلام، واجب است.
پس برای مقدمۀ مبحثِ #اربعین فقط اشارهای به قدرِ کفایت، به عدد ۴۰ میشود :
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔲
■ «یوم الطُّفوف»؛ مجمع حیرانی!
● سخن نهم :
#اربعین؛ قوس صعود عالم !
🏴🏴🏴
🖊️
↗️ https://t.me/ehsannil2/287
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
عدد به معدود ظاهر میشود. مثلاً اگر گفته شود "۲" ؛ هرگز ۲ را مستقلاً نمیشود تصوّر کرد. بلکه به معدودی میشود آنرا تصوّر نمود. مثلاً ۲ تا دفتر. حالا میشود ۲ را با این دو دفتر تصوّر کرد. یعنی عدد بر معدود عارض میگردد تا قابل تصوّر شود.
اعداد و اکمام (کمیّتها) از اینکه تماماً وابستگی هستند، حیثیتِ عدمیاند. و آنچه که باعث به اشاره آمدنِ آنهاست، آن است که نفْسِ «لا تعیّنی» است که آن حضرت حقّ تعالی است که :
💠『 هُوَ عَزَّ وَ جَلَّ مُثْبَتٌ مَوْجُودٌ لَا مُبْطَلٌ وَ «لَا مَعْدُودٌ» وَ لَا فِي شَيْءٍ مِنْ صِفَةِ الْمَخْلُوقِينَ』 💠
خداوند عزّ و جلّ؛ ثابتِ موجودی است که باطل نمیشود و متعدّد نمیگردد، و در هیچ چیزی از صفتِ مخلوقین نیست.
(📚 التوحيد، للصدوق، ص: ۱۴۰)
حضرت حقّ به خودیّت خویش که حضرات آل الله علیهم السلام هستند، نَفْس الامرِ معدودات و اعداد است و از آنجا که نفْسِ حقیقی است، آنها را در ذات و کینونت، احصاء کرده است که در ادعیه میخوانیم 🔻『 يَا مُحْصِيَ عَدَدِ الْأَشْيَاءِ』🔺(📚مهج الدعوات، ص: ۱۷۹).
وحدانیّت حضرت احد (جلّ جلاله) چون شیئیتِ اشیاء است، هر ذی اشارهای، در نقطۀ کینونت، فریادِ "لا اله الا الله" دارد که حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام در دعای دهم ذی الحجه میفرمایند:
💠〖لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ اللَّيَالِي وَ الدُّهُورِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ أَمْوَاجِ الْبُحُورِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ الشَّوْكِ وَ الشَّجَرِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ الشَّعْرِ وَ الْوَبَرِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ الْحَجَرِ وَ الْمَدَرِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ لَمْحِ الْعُيُونِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فِي اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ وَ فِي الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ الرِّيَاحِ فِي الْبَرَارِي وَ الصُّخُورِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِنْ هَذَا الْيَوْمِ إِلَى يَوْمِ يُنْفَخُ فِي الصُّور〗💠
(📚 إقبال الأعمال، ط - القديمة، ج۱، ص: ۳۲۴)
هر معدودی به عدد خویش بازمیگردد چرا که عددِ او، عارضِ به اوست. امّا «احد بودنِ» حضرتِ حقّ تعالی، ذاتِ اوست. بنابراین تأویل و بازگشت به عدد ندارد پس 🔻『 الْأَحَدِ لَا بِتَأْوِيلِ عَدَدٍ』🔺 (📚 تحف العقول، ص: ۶۳). کسی که حضرت حقّ را محدود میداند، او را معدود میشمارد و "احد" بودنِ او را عددی فرض کرده است کنار اعداد دیگر که فرمودند 🔻『 مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ «عَدَّهُ» وَ مَنْ عَدَّهُ فَقَدْ أَبْطَلَ أَزَلَه』🔺(📚 الكافي، ط - الإسلامية، ج۱، ص: ۱۴۰).
«حقّ» که به معنایِ «ثابت» است، آن حقیقتِ لا تعیّن است که شخصِ «کمال» است و به نفْسِ خویش، تمام متغیّرات و متعیّنات را گرفته است و تمام تعیّنات، به سویِ آن لا تعیّن در استکمال است (استکمال = طلبِ کمال).
چون چیزی از شخصِ حقیقیِ عالَم تبیین شد، خواهیم دانست که اوست که به اعداد، جان داده و معنا میدهد. و در هر عددی باشد، او به شخصِ «کمال بودن» و «احدبودن» در آن عدد متجلّی است. بنابراین در هر عددی ظاهر شود، آن عدد، عددِ کامل است و «احد» است.
پس اعدادِ کامل اگر جائی بیان شود، وامدارِ حقیقتِ «احد» است. که «احد» اراده نموده تا کمالِ خویش به جلوه بیاید.
🍂 چون این مقاله در خصوص اسرار اعداد نیست در این خصوص اطالۀ کلام جائز نیست وگرنه حلاوت این معنا، جاذب، امّا رعایتِ قالب کلام، واجب است.
پس برای مقدمۀ مبحثِ #اربعین فقط اشارهای به قدرِ کفایت، به عدد ۴۰ میشود :
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔲
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Telegram
اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
.
■ «یوم الطُّفوف»؛ مجمع حیرانی!
● سخن نهم :
#اربعین؛ قوس صعود عالم !
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🖊️🦋احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/287
┅─┅─═✾🔘✾ ═─┅─┅
عدد به معدود ظاهر میشود. مثلاً اگر گفته شود "۲" ؛ هرگز ۲ را مستقلاً نمیشود تصوّر کرد. بلکه به…
■ «یوم الطُّفوف»؛ مجمع حیرانی!
● سخن نهم :
#اربعین؛ قوس صعود عالم !
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🖊️🦋احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/287
┅─┅─═✾🔘✾ ═─┅─┅
عدد به معدود ظاهر میشود. مثلاً اگر گفته شود "۲" ؛ هرگز ۲ را مستقلاً نمیشود تصوّر کرد. بلکه به…
◼️
🌿 عدد ۴۰، عدد کامل است و حیثیت کمال دارد.
این کمال، از شخصِ حقیقیِ عالَم، رقم خورده و نه اینکه در قیاسِ با اعدادِ قبل و بعد خود، کسبِ کمال کرده باشد.
چهل ابتدائاً اینطور به نظر میرسد که به حسب غیر خودش و قبل خودش، چهل محسوب شده و آنوقت «کامل» نامیده شده! به این معنا که ما ۳۹ را در نظر میگیریم و بعد وارد ۴۰ میشویم و آنوقت تصوّر میشود که وقتی میگوییم عدد ۴۰ عدد کامل است، به حسبِ ۳۹ و اعداد قبل از آن، آنرا کامل دانستیم!
در حالیکه اینطور نیست. چنین کمالی، کمالِ نسبی است و از نقص به کمال، آمدن است. و در این حال، ۴۱ اکمَل از ۴۰ است. و ۴۰ در قبالِ ۴۱ حرفی برای گفتن ندارد!
پس دقت شود که منظور از کاملِ بودنِ عدد ۴۰، کمالِ نسبی نیست.
چنین چهلی که در قالب و حدّ اعدادْ تختهبند است، #عدد_کامل در عالَم حقیقت نیست.
#چهل_حقیقی که #کامل است؛ کامل بودن مِن حیث غیرِهِ نمیباشد. بلکه «غیری» اصلاً نیست تا به قیاس با آن بیاید. او هست و همه، تجلیّاتِ اویند.
همۀ اعداد، جلواتِ کامل بودنِ «عدد کامل» هستند. که آن عدد کامل، از اینکه "لَا بِتَأْوِيلِ عَدَدٍ" است، در عِدادِ اعداد آمده است. و امر را به لطافتِ خلوَت، در لفافۀ جلوَت پیچیده است، تا اهلش بر آن حاضر شوند!
کامل بودن چهل، از نفسِ «کمال» است که همۀ خیرات از آن است.
👈⭕️ حضرات آل الله علیهم السلام «نفسِ کمال» هستند که از القاب مطهّرشان «الکامل» است (📚 بحار الأنوار، ط - بيروت، ج۴۷، ص۱۱) و حضرات میفرمایند 🔻『نحن اصل کلّ خیر』🔺 (📚 کافی ج۸، ص: ۲۴۲) و «اصل کلّ خیر» مبدأ کمال است.
«کامل» اسمی از اسماء خداوندست ("یا کامل" / جوشن کبیر) و حضرت باریتعالی به خودیّت خویش که حضرات آل الله علیهم السلام هستند، «کامل» است.
این نفسِ کمال، بایستی درک شود! که به حسبِ نقص، کامل نیست. بلکه شخصِ کمال است.
نفسِ کمال، خودش کامل، و خودشْ اکمَل است و خود به خود مشغول و مستکفیِ به ذاتِ خویش است.
🔘 او، صمدی است که پهلو و کنار ندارد. غیوری است، که چون نفس الامرِ هر امری است، «غیر» را در غارِ فنا فِکنده ، امّا به سعۀ رحمت، مجالِ جولانش داده.
کمال، اوست. و هر کمالی، ظهورِ اوست.
کامل بودنِ عدد چهل، چنین کمالی است.
⬛️ اربعین، چلۀ شاهدیّت و مشهودیّت نفْسِ کمال در ظهور و جمال است.
برای همین «اربعین» ؛ عَلَم است و در روایت هم زیارتِ اربعین آنطور در عَلَم بودن است که دیگر بیان نمیشود که زیارتِ اربعینِ چه کسی؟
اربعین، جلوۀ شخصِ حقیقیِ عالَم، خودیّتِ حضرت حقّ، یعنی حضرات آل الله علیهم السلام، در وِتریّت و فردانیّتِ حقّ، حضرتِ سید الشهدا روحی و ارواح العالمین لذکره الفداء است.
زیارتِ اربعین؛ آن زیارتی است که شاهد و مشهود در نقطۀ کمال جمعند. و آن زیارتِ سیّد الشاهد و المشهود، حضرت «سیّد الشهدا» (ع) در منزلتِ کمالیۀ اربعین است. که در دنباله بیشتر در این خصوص خواهیم خواند.
🍂 به آن حقیقتِ بسیطه، تنزیل مطلب در تبیین لازم است. پس به دلْ همراهی بفرمائید :
در سلسلۀ موجودات، همۀ مخلوقات، در پیِ اشرفِ مخلوقات هستند. موجودات، از نهایت قابلیّت و نیستی، تا برسد به نهایت فعلیّت و هستی، از سیر چهل در عالَم کثرت، به حقیقتِ چهل در عالَم وحدت، طیّ طریق میکنند.
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔲
🌿 عدد ۴۰، عدد کامل است و حیثیت کمال دارد.
این کمال، از شخصِ حقیقیِ عالَم، رقم خورده و نه اینکه در قیاسِ با اعدادِ قبل و بعد خود، کسبِ کمال کرده باشد.
چهل ابتدائاً اینطور به نظر میرسد که به حسب غیر خودش و قبل خودش، چهل محسوب شده و آنوقت «کامل» نامیده شده! به این معنا که ما ۳۹ را در نظر میگیریم و بعد وارد ۴۰ میشویم و آنوقت تصوّر میشود که وقتی میگوییم عدد ۴۰ عدد کامل است، به حسبِ ۳۹ و اعداد قبل از آن، آنرا کامل دانستیم!
در حالیکه اینطور نیست. چنین کمالی، کمالِ نسبی است و از نقص به کمال، آمدن است. و در این حال، ۴۱ اکمَل از ۴۰ است. و ۴۰ در قبالِ ۴۱ حرفی برای گفتن ندارد!
پس دقت شود که منظور از کاملِ بودنِ عدد ۴۰، کمالِ نسبی نیست.
چنین چهلی که در قالب و حدّ اعدادْ تختهبند است، #عدد_کامل در عالَم حقیقت نیست.
#چهل_حقیقی که #کامل است؛ کامل بودن مِن حیث غیرِهِ نمیباشد. بلکه «غیری» اصلاً نیست تا به قیاس با آن بیاید. او هست و همه، تجلیّاتِ اویند.
همۀ اعداد، جلواتِ کامل بودنِ «عدد کامل» هستند. که آن عدد کامل، از اینکه "لَا بِتَأْوِيلِ عَدَدٍ" است، در عِدادِ اعداد آمده است. و امر را به لطافتِ خلوَت، در لفافۀ جلوَت پیچیده است، تا اهلش بر آن حاضر شوند!
کامل بودن چهل، از نفسِ «کمال» است که همۀ خیرات از آن است.
👈⭕️ حضرات آل الله علیهم السلام «نفسِ کمال» هستند که از القاب مطهّرشان «الکامل» است (📚 بحار الأنوار، ط - بيروت، ج۴۷، ص۱۱) و حضرات میفرمایند 🔻『نحن اصل کلّ خیر』🔺 (📚 کافی ج۸، ص: ۲۴۲) و «اصل کلّ خیر» مبدأ کمال است.
«کامل» اسمی از اسماء خداوندست ("یا کامل" / جوشن کبیر) و حضرت باریتعالی به خودیّت خویش که حضرات آل الله علیهم السلام هستند، «کامل» است.
این نفسِ کمال، بایستی درک شود! که به حسبِ نقص، کامل نیست. بلکه شخصِ کمال است.
نفسِ کمال، خودش کامل، و خودشْ اکمَل است و خود به خود مشغول و مستکفیِ به ذاتِ خویش است.
🔘 او، صمدی است که پهلو و کنار ندارد. غیوری است، که چون نفس الامرِ هر امری است، «غیر» را در غارِ فنا فِکنده ، امّا به سعۀ رحمت، مجالِ جولانش داده.
کمال، اوست. و هر کمالی، ظهورِ اوست.
کامل بودنِ عدد چهل، چنین کمالی است.
⬛️ اربعین، چلۀ شاهدیّت و مشهودیّت نفْسِ کمال در ظهور و جمال است.
برای همین «اربعین» ؛ عَلَم است و در روایت هم زیارتِ اربعین آنطور در عَلَم بودن است که دیگر بیان نمیشود که زیارتِ اربعینِ چه کسی؟
اربعین، جلوۀ شخصِ حقیقیِ عالَم، خودیّتِ حضرت حقّ، یعنی حضرات آل الله علیهم السلام، در وِتریّت و فردانیّتِ حقّ، حضرتِ سید الشهدا روحی و ارواح العالمین لذکره الفداء است.
زیارتِ اربعین؛ آن زیارتی است که شاهد و مشهود در نقطۀ کمال جمعند. و آن زیارتِ سیّد الشاهد و المشهود، حضرت «سیّد الشهدا» (ع) در منزلتِ کمالیۀ اربعین است. که در دنباله بیشتر در این خصوص خواهیم خواند.
🍂 به آن حقیقتِ بسیطه، تنزیل مطلب در تبیین لازم است. پس به دلْ همراهی بفرمائید :
در سلسلۀ موجودات، همۀ مخلوقات، در پیِ اشرفِ مخلوقات هستند. موجودات، از نهایت قابلیّت و نیستی، تا برسد به نهایت فعلیّت و هستی، از سیر چهل در عالَم کثرت، به حقیقتِ چهل در عالَم وحدت، طیّ طریق میکنند.
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔲
◼️
⇦ پس بایستی در «انسان» دقیق شویم و قوسَینِ نزول و صعود او را به وحدتِ شخصیِ حقیقتش نظاره کنیم.
🔲 شواهدی از چلۀ نزول را بخوانیم :
🔹خداوند گِل حضرت آدم (ع) را چهل روز به یدِ الـٰهی خود (یعنی حضرات آل الله ؏) خمیر نمود (🔻『 خَمَّرْتُ طِينَةَ آدَمَ بِيَدِي أَرْبَعِينَ صَبَاحاً』🔺/ 📚عوالی اللئالی ج ۴ ص ۹۸).
که دو دست خداوند، یمین است. و با دو دستْ خمیر کردن؛ میتواند به نزول و صعود در عینِ شخصیِ آل الله (ع) اشاره کند. که جمال؛ سیر نزول است، و رفتن به جلال؛ سیرِ صعود.
🔹 چون به مرتبۀ بدَن بنی بشر رسیدم؛ در روایات آمده است که سیر تکمیلیِ سه مرحله از مراحلِ خلقتِ انسان، #چهل_روز طول میکشد.
هفت مرحلۀ خلقت به اختصار = طین، نطفه، عَلَقه، مُضغه، عِظام، لَحْم، روح (آیات ۱۲ تا ۱۴ سورۀ مؤمنون).
و سه مرحلۀ منظور = #نطفه ، #علقه ، #مضغه (📚 البرهان، ج۴، ص۱۷).
این هفت منزل که منازل التنزیل است، به عینِ شخصِ آن چهل است که مناسبِ عالَم خلق، در تدریج و تحدیدِ اعداد ظاهر میشود. امّا جلواتِ وحدانیّتِ شخصِ احد و واحد، کمال مطلق، حقیقتِ حضرتِ احد، حضرات آل الله علیهم السلام است.
ولیّ خدا (ع) ، آن کمال مطلق و وحدانیّت حقیقی است که در هر عددی، احد است و واحد. و چون رخ عیان کند، هفت و ده و چهل و هزار و مانند آن (که همه، معروف به اعدادِ کامل حقیقی هستند)، جلوۀ واحد بودنِ شخصِ اوست. و این منازل، به نفسِ او، معنا میشود.
چون حضرتِ احدَش، از خلوَتِ غیب، به جلوَتِ شهود جلوه کرد و چلۀ بیقراری او، در چهلْ چهلِ منزلِ ظهورِ او شعله کشید، سیرِ نزولْ ترسیم شد. و این سیر نزول، به #عین_شخصی او، سیرِ صعود دارد.
🔲 شواهدی از چلۀ صعود را بخوانیم :
🔹 حضرت رسول اکرم (ص) میفرمایند:
🔻『 مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً إِلَّا جَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَة مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ 』🔺
بندهای برای خدا در چهل روز خالص نشود الا اینکه چشمههاى حكمت از قلب او بر زبان او جارى شود.
(📚عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج۲، ص:۶۹)
و حضرتِ امام جعفر صادق (ع) میفرمایند:
🔻『 مَنْ أَحَبَّ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ حَقَّقَ حُبَّنَا فِي قَلْبِهِ جَرَى يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ عَلَى لِسَانِه ...』🔺
کسی که اهل بیت (ع) را دوست بدارد و حق محبّت ما را در قلبش بجا آورد، چشمههای حکمت بر زبانش جاری میشود.
(📚 بحار الأنوار، ط - بيروت، ج۲۷، ص۹۰)
این دو حدیث، دو بیان از یک حقیقت است.
👈 خودِ محبّت آل الله (ع)، اخلاصِ چهل روزه است.
این مطلب، نفیِ چلۀ اخلاص نیست. بلکه حقیقت را بیان میکنم. که چِلّۀ اخلاص، پله پله جدا شدن از انیّت و فانی شدن در حقیقتِ «چهل» است.
❁ #چله_اخلاص ؛ ظهورِ تحقّق آل الله (ع) در جانِ چلهنشین است.
و نقطۀ اخلاص، همان نقطۀ تحقّق حقانیّت حبّ است.
🔹در روایات آمده است که نهایت کمال انسان در چهل سالگی است.
🔹مدّت توقّف بنی اسرائیل در بیابان تیه جهت تکمیل توبه و ایمان، چهل سال به طول انجامید.
🔹در روایات، قدرتِ مؤمن را با چهل مرد برابر دانستند.
🔹اکثر انبیاء الهی (ع) در چهل سالگی به پیامبری مبعوث شدند که همه، چیزی از بعثتِ شخصِ بعثت، یعنی حضرت رسول اکرم (ص)، در سن چهل سالگی حضرتشان است.
برسیم به اینجا که ؛
🔹در شهادت حضرت سیّد الشهدا (ع) آسمان و زمین و هر آنچه در آن است #چهل_روز_گریست .
گریستن هم نزول است و هم صعود.
🔹و نیز برای عدد چهل آمده است که زائر امام حسین (ع) #چهل_سال_زودتر از سایر مردم به بهشت میرود.
امّا ، ...
وا مصیبتاه که ...
◼️ رأس مطهر حقیقتِ هستی حضرت سیّد الشهدا (ع) به همراه رئوس مطهّر یارانِ با وفایِ حضرتشان، چهل «منزل» (مکان) تا شام برده میشود.
◼️و چهل «منزل» دستانِ ید اللّهی و جِسم ملکوتی واسطۀ مطلقۀ باریتعالی، حضرت سیّد الساجدین، زین العابدین ، تاج البکائین ، امام الجنّ و الانس حضرت علی ابن الحسین (ع) به غـُل و زنجیرِ جامعه، مغلول و بسته میشود.
◼️و در اربعین (زمان) رئوسِ مطهّر، به ابدان منوّر، توسط ولیّ خدا حضرت امام سجاد (ع) برگردانده میشود.
••●🔽●••
⚠️ نکتهای در حاشیه که برای ادامۀ بحث لازم است:
در این چلههای مذکور، دقّت بفرمائید که چهل منزلِ مکان و چهل منزلتِ زمان مطرح شده است. برای همین یک اشارۀ کوتاه برای لطیفۀ زمان و مکان بایستی بیان شود تا از آن در ادامه استفاده کنیم :
⌛️ زمان «در عالم اشارات»؛ کمیّتی متصّل، امّا در بیقراری است.
«کمیّت» است، چون مشتمل بر آنات است. آنی میرود و متصلاً آنی دیگر آغاز میشود. و این حالِ بیقراری زمان در عالم اشاره است.
اما مکان؛ کمیّتی است در قرار.
زمان، که در بیقراری جلالی است؛ باطنِ مکان است.
و مکان که در قرارِ جمالی است؛ ظاهرِ زمان است.
🔲 که تحلیلاً بیان میشود:
⌛️ زمان؛ خلوتِ جلالیِ مکان است.
🌐 و مکان؛ جلوَت جمالیِ زمان است.
••●🔼●••
🔲
⇦ پس بایستی در «انسان» دقیق شویم و قوسَینِ نزول و صعود او را به وحدتِ شخصیِ حقیقتش نظاره کنیم.
🔲 شواهدی از چلۀ نزول را بخوانیم :
🔹خداوند گِل حضرت آدم (ع) را چهل روز به یدِ الـٰهی خود (یعنی حضرات آل الله ؏) خمیر نمود (🔻『 خَمَّرْتُ طِينَةَ آدَمَ بِيَدِي أَرْبَعِينَ صَبَاحاً』🔺/ 📚عوالی اللئالی ج ۴ ص ۹۸).
که دو دست خداوند، یمین است. و با دو دستْ خمیر کردن؛ میتواند به نزول و صعود در عینِ شخصیِ آل الله (ع) اشاره کند. که جمال؛ سیر نزول است، و رفتن به جلال؛ سیرِ صعود.
🔹 چون به مرتبۀ بدَن بنی بشر رسیدم؛ در روایات آمده است که سیر تکمیلیِ سه مرحله از مراحلِ خلقتِ انسان، #چهل_روز طول میکشد.
هفت مرحلۀ خلقت به اختصار = طین، نطفه، عَلَقه، مُضغه، عِظام، لَحْم، روح (آیات ۱۲ تا ۱۴ سورۀ مؤمنون).
و سه مرحلۀ منظور = #نطفه ، #علقه ، #مضغه (📚 البرهان، ج۴، ص۱۷).
این هفت منزل که منازل التنزیل است، به عینِ شخصِ آن چهل است که مناسبِ عالَم خلق، در تدریج و تحدیدِ اعداد ظاهر میشود. امّا جلواتِ وحدانیّتِ شخصِ احد و واحد، کمال مطلق، حقیقتِ حضرتِ احد، حضرات آل الله علیهم السلام است.
ولیّ خدا (ع) ، آن کمال مطلق و وحدانیّت حقیقی است که در هر عددی، احد است و واحد. و چون رخ عیان کند، هفت و ده و چهل و هزار و مانند آن (که همه، معروف به اعدادِ کامل حقیقی هستند)، جلوۀ واحد بودنِ شخصِ اوست. و این منازل، به نفسِ او، معنا میشود.
چون حضرتِ احدَش، از خلوَتِ غیب، به جلوَتِ شهود جلوه کرد و چلۀ بیقراری او، در چهلْ چهلِ منزلِ ظهورِ او شعله کشید، سیرِ نزولْ ترسیم شد. و این سیر نزول، به #عین_شخصی او، سیرِ صعود دارد.
🔲 شواهدی از چلۀ صعود را بخوانیم :
🔹 حضرت رسول اکرم (ص) میفرمایند:
🔻『 مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً إِلَّا جَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَة مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ 』🔺
بندهای برای خدا در چهل روز خالص نشود الا اینکه چشمههاى حكمت از قلب او بر زبان او جارى شود.
(📚عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج۲، ص:۶۹)
و حضرتِ امام جعفر صادق (ع) میفرمایند:
🔻『 مَنْ أَحَبَّ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ حَقَّقَ حُبَّنَا فِي قَلْبِهِ جَرَى يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ عَلَى لِسَانِه ...』🔺
کسی که اهل بیت (ع) را دوست بدارد و حق محبّت ما را در قلبش بجا آورد، چشمههای حکمت بر زبانش جاری میشود.
(📚 بحار الأنوار، ط - بيروت، ج۲۷، ص۹۰)
این دو حدیث، دو بیان از یک حقیقت است.
👈 خودِ محبّت آل الله (ع)، اخلاصِ چهل روزه است.
این مطلب، نفیِ چلۀ اخلاص نیست. بلکه حقیقت را بیان میکنم. که چِلّۀ اخلاص، پله پله جدا شدن از انیّت و فانی شدن در حقیقتِ «چهل» است.
❁ #چله_اخلاص ؛ ظهورِ تحقّق آل الله (ع) در جانِ چلهنشین است.
و نقطۀ اخلاص، همان نقطۀ تحقّق حقانیّت حبّ است.
🔹در روایات آمده است که نهایت کمال انسان در چهل سالگی است.
🔹مدّت توقّف بنی اسرائیل در بیابان تیه جهت تکمیل توبه و ایمان، چهل سال به طول انجامید.
🔹در روایات، قدرتِ مؤمن را با چهل مرد برابر دانستند.
🔹اکثر انبیاء الهی (ع) در چهل سالگی به پیامبری مبعوث شدند که همه، چیزی از بعثتِ شخصِ بعثت، یعنی حضرت رسول اکرم (ص)، در سن چهل سالگی حضرتشان است.
برسیم به اینجا که ؛
🔹در شهادت حضرت سیّد الشهدا (ع) آسمان و زمین و هر آنچه در آن است #چهل_روز_گریست .
گریستن هم نزول است و هم صعود.
🔹و نیز برای عدد چهل آمده است که زائر امام حسین (ع) #چهل_سال_زودتر از سایر مردم به بهشت میرود.
امّا ، ...
وا مصیبتاه که ...
◼️ رأس مطهر حقیقتِ هستی حضرت سیّد الشهدا (ع) به همراه رئوس مطهّر یارانِ با وفایِ حضرتشان، چهل «منزل» (مکان) تا شام برده میشود.
◼️و چهل «منزل» دستانِ ید اللّهی و جِسم ملکوتی واسطۀ مطلقۀ باریتعالی، حضرت سیّد الساجدین، زین العابدین ، تاج البکائین ، امام الجنّ و الانس حضرت علی ابن الحسین (ع) به غـُل و زنجیرِ جامعه، مغلول و بسته میشود.
◼️و در اربعین (زمان) رئوسِ مطهّر، به ابدان منوّر، توسط ولیّ خدا حضرت امام سجاد (ع) برگردانده میشود.
••●🔽●••
⚠️ نکتهای در حاشیه که برای ادامۀ بحث لازم است:
در این چلههای مذکور، دقّت بفرمائید که چهل منزلِ مکان و چهل منزلتِ زمان مطرح شده است. برای همین یک اشارۀ کوتاه برای لطیفۀ زمان و مکان بایستی بیان شود تا از آن در ادامه استفاده کنیم :
⌛️ زمان «در عالم اشارات»؛ کمیّتی متصّل، امّا در بیقراری است.
«کمیّت» است، چون مشتمل بر آنات است. آنی میرود و متصلاً آنی دیگر آغاز میشود. و این حالِ بیقراری زمان در عالم اشاره است.
اما مکان؛ کمیّتی است در قرار.
زمان، که در بیقراری جلالی است؛ باطنِ مکان است.
و مکان که در قرارِ جمالی است؛ ظاهرِ زمان است.
🔲 که تحلیلاً بیان میشود:
⌛️ زمان؛ خلوتِ جلالیِ مکان است.
🌐 و مکان؛ جلوَت جمالیِ زمان است.
••●🔼●••
🔲
◼️
👈 دقت شود که رأس مطهّر حضرت سیدالشهدا (ع)، رأس واسطۀ مطلقه است. که ریاسَت و صمدیّتِ وحدت را به خالیِ نِی و نیستیِ کثرت به جلوه آورده.
حضرت سیّد الشهدا (ع) ظهورِ تامّ التمام ذات حقّ تعالی هستند که اسم مستأثره میباشند. و هفتاد و دو یار ایشان، هفتاد و دو حرفِ اسم اعظم، که مُندَک و فانی در اسم مستأثرند. و عالَم اسماء، مدّ الظلّ حضرتشان است.و ایشانند، راسِم (رسم کننده) و جامعِ هستی (جمع کننده).
🌾 حضرت سیّد الشهدا (ع) قرآن و حقیقتِ قرآن هستند (『 كِتَابُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَ الْقُرْآنُ الصَّادِق』 / الإحتجاج للطبرسي، ج۱، ص: ۹۹). سَر مطهّر آن والا مقام که سِرّ الهی است، بر سَریرِ نِی، در غربت و مظلومیّت، قرآن تلاوت میفرمایند.
(وا غریباه!)
🌟 یکی از معانی "قرآن" ، جمع و مجموع است. زیرا "قرأ" به معنای جمع کردن است.
قرآن به حضرات آل الله(ع)، مقام جمع الجمع است و همۀ موجودات به انشاءْ بودنِ قرآن، انشاء شده و در قرآن جمعند که میفرماید 💎【 وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبين】💎 (و هيچ تر و خشكى نيست مگر اين كه در كتابى روشن است / سورۀ انعام، آیۀ ۵۹).
🍃 رأس مطهّر حضرت سیّد الشهدا(ع) بر بالای نی، قرآن تلاوت نمود. قرآن انشاء است و نه خبر و تلاوت آن توسط حقیقت آن، انشاءِ کائنات و عوالم است.
🍁 رأس که حیثیتِ رفعت و جلالت و ریاست را داراست، از سعۀ خود، به دشمنان خود مجال میدهد و چهل منزل تا شام ره طی میکند.
دستان ولیّ الله(ع) حضرت سجّاد(ع) نیز در این مسیر، به حسب ظاهر بسته است و در حقیقت و باطن، "يَداهُ مَبْسُوطَتان" که قرآن میفرماید:
💎【 وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ
غُلَّتْ أَيْديهِمْ
وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتان】💎
و يهود گفتند: دست خدا بسته است.
دستهاى خودشان بسته باد!
و به سزاى اين [ناروا] كه گفتند از رحمت خدا دور گشتند بلكه دو دست او باز است
(سورۀ مائده، آیۀ ۶۴)
◼️ همۀ جولان دادنهای دشمنان آل الله (ع) به مجال و میدان دادن امام (ع) صورت گرفت و تمام ملعنت، برای این دشمنان و این دشمنی است.
🌑 "شام"، نهایتِ "مَشئـــَـمه" و شوم بودن و ملعونیّت عالم کثرات است (مقالاتی در این خصوص نگاشته شد که توفیق ارائه نبود).
رأس مطهّر حضرت(ع) که حیثیتِ جلال و رفعتِ حضرت حقّ است، در نهایتِ غربت و مظلومیّت، با طیّ ۴۰ منزلِ نزول، تا مشئمۀ «شام» که نقطۀ شوم بودنِ عالَم کثرات است، تا نهایتِ حضیض عالم کثرات را ترسیم مینماید.
چون این ۴۰ منزل، ۴۰ منزلِ قوسِ نزول است، مناسبِ قوس «نزول»، «منزل» و مکان است که آن حقیقتِ به مجال خودش در عالم کثرات تنزیل میشود.
🌕 وقتی سیر نزول کامل شد و رأس مطهّر حضرت سیدالشهدا (ع) و رئوس مطهّر هفتاد و دو یار حضرت (ع)، ترسیمِ سیر نزولی عالَم اسماء را نمودند، در «اربعین» یعنی در مافوقِ مکان، بلکه در زمان و آن هم در روح زمان، به اصلِ خویش بازمیگردند. این قوس صعود است، که مناسب قوس صعود، منزل و مکان نیست، بلکه فراتر از منزل است هر چند در کلام آنرا «منزل» بخوانند. ولی «منزلی» مناسبِ خودش است و نزول نیست، و بلکه صعود است و مدارجِ کمال.
از این رو اشارهای که برای بازگرداندنِ رأس مطهّر شهدای کربلا (ع) شده است، زمان است و آن "اربعین" است و نه چهل منزل.
فرمودند در اربعین حضرت سیّد الساجدین (ع) رئوس مطهّر را به ابدان منوّر واصل ساختند.
💫 بنابراین رئوس مطهّر، «چهل منزل» در قوس نزول و ترسیم عوالم آمدند. و در «اربعین» و با بازگرداندنِ رئوس مطهّر به اصل خویش، قوس صعود عوالم تکمیل شد که:
🔻"کــُلّ شيء يرجع إلى أصله و جوهره و عنصره"🔺
(📚بحار الأنوار، ج۶۴، ص: ۱۰۶)
تا اینجای مطلب ان شا الله روشن شده باشد.
⚜️ هر یک از این اشارات، بسطی در سخن میطلبد و برای اهل دقّت، محلّ تأمّل و تدبّر است.
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔲
👈 دقت شود که رأس مطهّر حضرت سیدالشهدا (ع)، رأس واسطۀ مطلقه است. که ریاسَت و صمدیّتِ وحدت را به خالیِ نِی و نیستیِ کثرت به جلوه آورده.
حضرت سیّد الشهدا (ع) ظهورِ تامّ التمام ذات حقّ تعالی هستند که اسم مستأثره میباشند. و هفتاد و دو یار ایشان، هفتاد و دو حرفِ اسم اعظم، که مُندَک و فانی در اسم مستأثرند. و عالَم اسماء، مدّ الظلّ حضرتشان است.و ایشانند، راسِم (رسم کننده) و جامعِ هستی (جمع کننده).
🌾 حضرت سیّد الشهدا (ع) قرآن و حقیقتِ قرآن هستند (『 كِتَابُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَ الْقُرْآنُ الصَّادِق』 / الإحتجاج للطبرسي، ج۱، ص: ۹۹). سَر مطهّر آن والا مقام که سِرّ الهی است، بر سَریرِ نِی، در غربت و مظلومیّت، قرآن تلاوت میفرمایند.
(وا غریباه!)
🌟 یکی از معانی "قرآن" ، جمع و مجموع است. زیرا "قرأ" به معنای جمع کردن است.
قرآن به حضرات آل الله(ع)، مقام جمع الجمع است و همۀ موجودات به انشاءْ بودنِ قرآن، انشاء شده و در قرآن جمعند که میفرماید 💎【 وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبين】💎 (و هيچ تر و خشكى نيست مگر اين كه در كتابى روشن است / سورۀ انعام، آیۀ ۵۹).
🍃 رأس مطهّر حضرت سیّد الشهدا(ع) بر بالای نی، قرآن تلاوت نمود. قرآن انشاء است و نه خبر و تلاوت آن توسط حقیقت آن، انشاءِ کائنات و عوالم است.
🍁 رأس که حیثیتِ رفعت و جلالت و ریاست را داراست، از سعۀ خود، به دشمنان خود مجال میدهد و چهل منزل تا شام ره طی میکند.
دستان ولیّ الله(ع) حضرت سجّاد(ع) نیز در این مسیر، به حسب ظاهر بسته است و در حقیقت و باطن، "يَداهُ مَبْسُوطَتان" که قرآن میفرماید:
💎【 وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ
غُلَّتْ أَيْديهِمْ
وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتان】💎
و يهود گفتند: دست خدا بسته است.
دستهاى خودشان بسته باد!
و به سزاى اين [ناروا] كه گفتند از رحمت خدا دور گشتند بلكه دو دست او باز است
(سورۀ مائده، آیۀ ۶۴)
◼️ همۀ جولان دادنهای دشمنان آل الله (ع) به مجال و میدان دادن امام (ع) صورت گرفت و تمام ملعنت، برای این دشمنان و این دشمنی است.
🌑 "شام"، نهایتِ "مَشئـــَـمه" و شوم بودن و ملعونیّت عالم کثرات است (مقالاتی در این خصوص نگاشته شد که توفیق ارائه نبود).
رأس مطهّر حضرت(ع) که حیثیتِ جلال و رفعتِ حضرت حقّ است، در نهایتِ غربت و مظلومیّت، با طیّ ۴۰ منزلِ نزول، تا مشئمۀ «شام» که نقطۀ شوم بودنِ عالَم کثرات است، تا نهایتِ حضیض عالم کثرات را ترسیم مینماید.
چون این ۴۰ منزل، ۴۰ منزلِ قوسِ نزول است، مناسبِ قوس «نزول»، «منزل» و مکان است که آن حقیقتِ به مجال خودش در عالم کثرات تنزیل میشود.
🌕 وقتی سیر نزول کامل شد و رأس مطهّر حضرت سیدالشهدا (ع) و رئوس مطهّر هفتاد و دو یار حضرت (ع)، ترسیمِ سیر نزولی عالَم اسماء را نمودند، در «اربعین» یعنی در مافوقِ مکان، بلکه در زمان و آن هم در روح زمان، به اصلِ خویش بازمیگردند. این قوس صعود است، که مناسب قوس صعود، منزل و مکان نیست، بلکه فراتر از منزل است هر چند در کلام آنرا «منزل» بخوانند. ولی «منزلی» مناسبِ خودش است و نزول نیست، و بلکه صعود است و مدارجِ کمال.
از این رو اشارهای که برای بازگرداندنِ رأس مطهّر شهدای کربلا (ع) شده است، زمان است و آن "اربعین" است و نه چهل منزل.
فرمودند در اربعین حضرت سیّد الساجدین (ع) رئوس مطهّر را به ابدان منوّر واصل ساختند.
💫 بنابراین رئوس مطهّر، «چهل منزل» در قوس نزول و ترسیم عوالم آمدند. و در «اربعین» و با بازگرداندنِ رئوس مطهّر به اصل خویش، قوس صعود عوالم تکمیل شد که:
🔻"کــُلّ شيء يرجع إلى أصله و جوهره و عنصره"🔺
(📚بحار الأنوار، ج۶۴، ص: ۱۰۶)
تا اینجای مطلب ان شا الله روشن شده باشد.
⚜️ هر یک از این اشارات، بسطی در سخن میطلبد و برای اهل دقّت، محلّ تأمّل و تدبّر است.
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔲
◼️
🍃 جناب جابر ابن عبد الله انصاری هم که بخاطر کهولت و نابینا بودن و مهمّتر از آن مأمور بودن برای مسئولیّتی مهمّ (!) نتوانست به حسب ظاهر در کربلا حضور داشته باشد، در این سلسله امر بزرگی را بر دوش میکشد!
ایشان زائر اربعین حضرت سیّد الشهدا (ع) است.
زیارت، "حضور الزائر عند المزور" است. زائر به زیارتش، فانی در مزور میشود که در زیارت حضرت بقیة الله (ع) در سرداب مطهّر میخوانیم🔻〖 اللَّهُمَّ عَبْدُكَ الزَّائِرُ فِي فِنَاءِ وَلِيِّكَ الْمَزُورِ〗🔺 (خدایا عبد تو زائر است که در فنای ولیّ توست که او مزور است./📚المزار الكبير،لابن المشهدي،ص۶۵۹).
⛅️ جابر بعد از غسل در فرات، به دو لُنگ (مانند کفن)، خود را پوشانید و به بدن سُعد پاشید. و با قدمهای آهسته و در حالِ ذکر خدا بسوی مضجع مطهّر حضرت سیدالشهدا (ع) رفت. دست بر بالای تربت حضرت (ع) گذاشت و در این حال بیهوش شد. عطیه آب بر صورت او پاشید و وقتی بهوش آمد سه مرتبه یا حسین فرمود. (📚 بحار الانوار ج۶۵، ص۱۳۹)
👈 (تمام این ده مرحله چون اسرار دارد، ان شاء الله در انتهای این مطلب چیزی از آن بیان میشود)
بعدِ سلام و زیارت و جملاتی، چنین فرمود :
🔻"وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَقَدْ شَارَكْنَاكُمْ فِيمَا دَخَلْتُمْ فِيه"🔺
سوگند به خداوندى كه محمّد (ص) را براستى برانگيخت ما هم در مصائبى كه بر شما وارد شد شريک هستيم.
غلام او، عطیه ، از این مطلب تعجّب کرد. جابر فرمود :
🔻" يَا عَطِيَّة! سَمِعْتُ حَبِيبِي رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ مَنْ أَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ وَ مَنْ أَحَبَّ عَمَلَ قَوْمٍ أُشْرِكَ فِي عَمَلِهِمْ وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً إِنَّ نِيَّتِي وَ نِيَّةَ أَصْحَابِي عَلَى مَا مَضَى عَلَيْهِ الْحُسَيْنُ وَ أَصْحَابُه"🔺
اى عطيه از دوست خود رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله شنيدم فرمود: هر كس قومى را دوست بدارد خداوند آنها را در ثواب اعمال آنان شريك مىگرداند، سوگند به خدائى كه محمد را براستى برانگيخت و او را به نبوت برگزيد، نيت من و ياران من با آنها يكى میباشند.
🌸 جابر کیست؟
«جابر» بن عبد الله انصاری از یاران خاصّۀ حضرات آل الله (ع) است. او "منّا اهل البیت(ع)" است («يَا جَابِرُ وَ أَنْتَ مِنَّا؛📚 الإختصاص، ص۲۲۳») و به فنای در آل الله (علیه السلام)، حسابش، حساب حضرات آل الله (ع) میباشد. پس دقت کنیم:
👈 نام مبارکِ "#جابر"، وصفِ مبارک اوست. ایشان "جابر" هستند و جبران کنندۀ شکستگان و در راه ماندگان سیر الی الله. و کلماتی که میفرماید که ما نیز با شما شهدای کربلا شریک هستیم، بردنِ و فانی کردنِ در راه ماندگان از محبّین آل الله (ع) است.
🔰 در وصف او امام جعفر صادق (ع) میفرمایند:
🔻『 رحم الله جابرا، إنه من فقهائنا، إنه كان يعرف تأويل هذه الآية:
【إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ】
👈أنه في #الرجعة 』🔺
خدا جابر را رحمت کند. او از فقهای ما بود که همانا تأویل این آیه را میدانست
«بىترديد، همان كه اين قرآن را بر تو واجب كرد تو را به جايگاهت باز مىگرداند»
که در مورد #رجعت است.
(📚 البرهان،ج۴،ص۲۹۳)
اربعین، چِلۀ باطنی همۀ محبّین آل الله (ع) است. مَشائی و پیاده به زیارت رفتنشان، مَشیِ باطن تا ظاهر ایشان بسوی مقصد و مقصود عالم، یعنی حضرت سید الشهدا (ع) است. سیرِ استکمال، و رجعت به حقیقة الحقائق است.
👈 حضرت جابر (ع)، مُدرِک (درک کننده) #رجعت و راجِع (رجعت دهندۀ) وجود به #مبدأ_الوجود است.
مؤمنین ازلاً و ابداً در آرزوی پیوستن به شهدای کربلا هستند و به این شوق به دنیا آمدند و ندای باطن تا ظاهرشان چنین است:
☀️" يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيما"☀️
ای کاش با شما بودم، پس به رستگاری عظیم میرسیدم.
و امّا رشحهای از نوع زیارتِ حضرت جابر (ع) :
💠 فلَمَّا وَرَدْنَا كَرْبَلَاءَ دَنَا جَابِرٌ مِنْ شَاطِئِ الْفُرَاتِ «فَاغْتَسَلَ»
💠 ثمَّ «ائْتَزَرَ بِإِزَارٍ وَ ارْتَدَى بِآخَرَ»
💠 ثمَّ فَتَحَ صُرَّةً فِيهَا «سُعْدٌ» فَنَثَرَهَا عَلَى بَدَنِهِ
💠 ثمَّ لَمْ يَخْطُ «خُطْوَةً» إِلَّا «ذَكَرَ اللَّهَ»
💠 حتَّى إِذَا دَنَا مِنَ «الْقَبْرِ» قَالَ «أَلْمِسْنِيهِ»
💠 فأَلْمَسْتُهُ فَخَرَّ عَلَى الْقَبْرِ «مَغْشِيّاً» عَلَيْهِ
💠 فرَشَشْتُ عَلَيْهِ شَيْئاً مِنَ «الْمَاءِ» فَأَفَاقَ
💠 ثمَّ قَالَ «يَا حُسَيْنُ» ثَلَاثا.
جابر بعد از «غسل در فرات»، به «دو لـُـنگ» (مانند کفن)، خود را پوشانید
و به بدن خود، «سُعد» پاشید
و با «قدمهای» آهسته در حالیکه «ذکر خدا» را میگفت، بسوی «مضجع مطهّر» حضرت سیدالشهدا (ع) رفت.
«دست» بر بالای قبر مطهّر حضرت (ع) گذاشت ،
و در این حال «غش» کرد.
عطیه «آب» بر صورت او پاشید
و وقتی بهوش آمد سه مرتبه «یا حسین» فرمود.
(📚 بحار الانوار ج۶۵، ص۱۳۰)
°•❁🔳🔲🔳❁•°
🔲
🍃 جناب جابر ابن عبد الله انصاری هم که بخاطر کهولت و نابینا بودن و مهمّتر از آن مأمور بودن برای مسئولیّتی مهمّ (!) نتوانست به حسب ظاهر در کربلا حضور داشته باشد، در این سلسله امر بزرگی را بر دوش میکشد!
ایشان زائر اربعین حضرت سیّد الشهدا (ع) است.
زیارت، "حضور الزائر عند المزور" است. زائر به زیارتش، فانی در مزور میشود که در زیارت حضرت بقیة الله (ع) در سرداب مطهّر میخوانیم🔻〖 اللَّهُمَّ عَبْدُكَ الزَّائِرُ فِي فِنَاءِ وَلِيِّكَ الْمَزُورِ〗🔺 (خدایا عبد تو زائر است که در فنای ولیّ توست که او مزور است./📚المزار الكبير،لابن المشهدي،ص۶۵۹).
⛅️ جابر بعد از غسل در فرات، به دو لُنگ (مانند کفن)، خود را پوشانید و به بدن سُعد پاشید. و با قدمهای آهسته و در حالِ ذکر خدا بسوی مضجع مطهّر حضرت سیدالشهدا (ع) رفت. دست بر بالای تربت حضرت (ع) گذاشت و در این حال بیهوش شد. عطیه آب بر صورت او پاشید و وقتی بهوش آمد سه مرتبه یا حسین فرمود. (📚 بحار الانوار ج۶۵، ص۱۳۹)
👈 (تمام این ده مرحله چون اسرار دارد، ان شاء الله در انتهای این مطلب چیزی از آن بیان میشود)
بعدِ سلام و زیارت و جملاتی، چنین فرمود :
🔻"وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَقَدْ شَارَكْنَاكُمْ فِيمَا دَخَلْتُمْ فِيه"🔺
سوگند به خداوندى كه محمّد (ص) را براستى برانگيخت ما هم در مصائبى كه بر شما وارد شد شريک هستيم.
غلام او، عطیه ، از این مطلب تعجّب کرد. جابر فرمود :
🔻" يَا عَطِيَّة! سَمِعْتُ حَبِيبِي رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ مَنْ أَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ وَ مَنْ أَحَبَّ عَمَلَ قَوْمٍ أُشْرِكَ فِي عَمَلِهِمْ وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً إِنَّ نِيَّتِي وَ نِيَّةَ أَصْحَابِي عَلَى مَا مَضَى عَلَيْهِ الْحُسَيْنُ وَ أَصْحَابُه"🔺
اى عطيه از دوست خود رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله شنيدم فرمود: هر كس قومى را دوست بدارد خداوند آنها را در ثواب اعمال آنان شريك مىگرداند، سوگند به خدائى كه محمد را براستى برانگيخت و او را به نبوت برگزيد، نيت من و ياران من با آنها يكى میباشند.
🌸 جابر کیست؟
«جابر» بن عبد الله انصاری از یاران خاصّۀ حضرات آل الله (ع) است. او "منّا اهل البیت(ع)" است («يَا جَابِرُ وَ أَنْتَ مِنَّا؛📚 الإختصاص، ص۲۲۳») و به فنای در آل الله (علیه السلام)، حسابش، حساب حضرات آل الله (ع) میباشد. پس دقت کنیم:
👈 نام مبارکِ "#جابر"، وصفِ مبارک اوست. ایشان "جابر" هستند و جبران کنندۀ شکستگان و در راه ماندگان سیر الی الله. و کلماتی که میفرماید که ما نیز با شما شهدای کربلا شریک هستیم، بردنِ و فانی کردنِ در راه ماندگان از محبّین آل الله (ع) است.
🔰 در وصف او امام جعفر صادق (ع) میفرمایند:
🔻『 رحم الله جابرا، إنه من فقهائنا، إنه كان يعرف تأويل هذه الآية:
【إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ】
👈أنه في #الرجعة 』🔺
خدا جابر را رحمت کند. او از فقهای ما بود که همانا تأویل این آیه را میدانست
«بىترديد، همان كه اين قرآن را بر تو واجب كرد تو را به جايگاهت باز مىگرداند»
که در مورد #رجعت است.
(📚 البرهان،ج۴،ص۲۹۳)
اربعین، چِلۀ باطنی همۀ محبّین آل الله (ع) است. مَشائی و پیاده به زیارت رفتنشان، مَشیِ باطن تا ظاهر ایشان بسوی مقصد و مقصود عالم، یعنی حضرت سید الشهدا (ع) است. سیرِ استکمال، و رجعت به حقیقة الحقائق است.
👈 حضرت جابر (ع)، مُدرِک (درک کننده) #رجعت و راجِع (رجعت دهندۀ) وجود به #مبدأ_الوجود است.
مؤمنین ازلاً و ابداً در آرزوی پیوستن به شهدای کربلا هستند و به این شوق به دنیا آمدند و ندای باطن تا ظاهرشان چنین است:
☀️" يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيما"☀️
ای کاش با شما بودم، پس به رستگاری عظیم میرسیدم.
و امّا رشحهای از نوع زیارتِ حضرت جابر (ع) :
💠 فلَمَّا وَرَدْنَا كَرْبَلَاءَ دَنَا جَابِرٌ مِنْ شَاطِئِ الْفُرَاتِ «فَاغْتَسَلَ»
💠 ثمَّ «ائْتَزَرَ بِإِزَارٍ وَ ارْتَدَى بِآخَرَ»
💠 ثمَّ فَتَحَ صُرَّةً فِيهَا «سُعْدٌ» فَنَثَرَهَا عَلَى بَدَنِهِ
💠 ثمَّ لَمْ يَخْطُ «خُطْوَةً» إِلَّا «ذَكَرَ اللَّهَ»
💠 حتَّى إِذَا دَنَا مِنَ «الْقَبْرِ» قَالَ «أَلْمِسْنِيهِ»
💠 فأَلْمَسْتُهُ فَخَرَّ عَلَى الْقَبْرِ «مَغْشِيّاً» عَلَيْهِ
💠 فرَشَشْتُ عَلَيْهِ شَيْئاً مِنَ «الْمَاءِ» فَأَفَاقَ
💠 ثمَّ قَالَ «يَا حُسَيْنُ» ثَلَاثا.
جابر بعد از «غسل در فرات»، به «دو لـُـنگ» (مانند کفن)، خود را پوشانید
و به بدن خود، «سُعد» پاشید
و با «قدمهای» آهسته در حالیکه «ذکر خدا» را میگفت، بسوی «مضجع مطهّر» حضرت سیدالشهدا (ع) رفت.
«دست» بر بالای قبر مطهّر حضرت (ع) گذاشت ،
و در این حال «غش» کرد.
عطیه «آب» بر صورت او پاشید
و وقتی بهوش آمد سه مرتبه «یا حسین» فرمود.
(📚 بحار الانوار ج۶۵، ص۱۳۰)
°•❁🔳🔲🔳❁•°
🔲
◼️
❖➊❖ غسل در فرات : ➣●•
چیزی از فرات بدانیم :
🔰 حضرت امام جعفر صادق (ع) میفرمایند:
🌊 🔻〖 إِنَّهُ (الفرات) مِنْ شِيعَةِ عَلِيٍّ ع وَ مَا حُنِّكَ بِهِ أَحَدٌ إِلَّا أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ〗🔺
فرات از شيعيان على عليه السلام است. هيچ كس كامَش به آن برداشته نمیشود مگر اينكه ما اهل بيت (ع) را دوست دارد.
(كامل الزيارات، ص۴۹)
قرآن میفرماید:
💎【 وَ هُوَ الَّذي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هذا «عَذْبٌ فُراتٌ» وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً】💎
و اوست كسى كه دو دريا را به هم پيوست، اين يكى شيرين و گوارا و آن يكى شور و تلخ است، و ميان آن دو مانع و حايل جدا كننده قرار داد [كه همديگر را دفع مىكنند].
(سورۀ فرقان، آیۀ ۵۳)
💧"ماء عَذْب" در گوارایی آنطور است که اوّلاً در خودش اطلاق دارد و ثانیاً در شاربش نیز اطلاق دارد بطوریکه به شاربش ضرر نمیزند. یعنی نوشانده میشود و خاصیّتش را میبخشد و از بدن شارب خارج میشود و هنوز عَذْب است و گوارا نه اینکه در دهان شیرین بود ولی امر خلافی را با بدن شارب کرد.
غسل کردن جناب جابر در فرات که جلوۀ ولایتِ حضرات آل الله(ع) است، غسل دادن تمام در راه ماندههای کربلاست.
❖➋❖ بستن لُنگ : ➣●•
صورت ظاهر بستن لُنگ و پارچه، صورتی از کفن پیچ کردن است. منتها حداقل کفن، سه تکه است. به نامهای لُنگ، پیراهن و سرتاسری.
امّا جناب جابر، سرتاسری را استفاده نکردند. این اولاً نهایت شوق است که مشتاق، برای محبوبش سر از پا نمیشناسد. ثانیاً تأسی به ارباب بی کفن است. منتها برای ادب، سرتاسری را به تن نمی نماید.
🍃 امّا میّت کیست؟
مؤمن حقیقی چون میّت است که تسلیم محضِ مولایش میباشد که آمده است :
🔻"العبد بين يدي الله تعالى كالميت بين يدي الغاسل يقلبه كيف يشاء لا يكون له حركة و لا تدبير"🔺
عبد بین دو دست خدای تعالی است مانند مرده ای بین دو دست غسّال که آنطور که میخواهد او را میگرداند و این عبد حرکت و تدبیر ندارد.
🔰 و قرآن میفرماید:
💎【 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ «وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»】💎
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! چنان كه سزاوار خداست تقوا پيشه كنيد، و زينهار كه بميريد و تسلیم نباشيد.
(سورۀ آل عمران، آیۀ ۱۰۲)
تسلیم حضرات آل الله(ع) بودن، موت شخص را قبل از فوتش میرساند. موت به معنای ساده یعنی دل کندن از ماسوای خدا که حضرت رسول اکرم (ص) میفرمایند؛«موتوا قبل ان تموتوا؛ بمیرید قبل از اینکه شما را بمیرانند؛📚بحار الأنوار، ج۶۹، ص۵۹).
جناب جابر به این کفن پیچ کردن، موت همۀ در راه ماندههای کربلا را رقم میزند.
❖➌❖ پاشیدن "سُعد" بر بدن ➣●•
"سُعد" که از مادۀ "سَعَد" میباشد، نوعی مُشک است. نام آن نیز وصف آن است که هر سعادتی از ولایت حضرات آل الله (ع) است و سُعد، بهرهای از آن دارد. امّا پاشیدن آن بر بدن را باید بیابیم.
☘️ طبق روایات؛ بدنِ مؤمن از جایی است که روح کفار خلق شده است. همین است که گاهی بدن مؤمن در راه خدا لنگان میشود.
جناب جابر با پاشیدنِ "سُعد"، کفار را برای راحتی مومنین آرام میکند. چنانکه در هنگام گرفتن وضو فرمودهاند که شستن دست راست، عنایت به اصحاب یمین است و شستن دست چپ، آرام کردنِ اصحاب شمال برای راحتی اصحاب یمین است. مسح پای راست عنایت و رسیدگی به حیوانات حلال گوشت و گیاهان و بطور کلّی، طیّبات است و مسح پای چپ رسیدگی به حیوانات حرام گوشت و خبیثات است تا مزاحم مؤمنین نشوند.
جناب جابر به پاشیدن "سُعد" بر بدن همۀ سلسلۀ موجودات را به سمتِ اصل خویش آرام مینماید.
❖➍❖ ذکر خدا : ➣●•
ذکر خدا، ظهورِ حضور مذکور است. ذاکر از اینکه خداوند در او حضور دارد، ذکر خدا میکند که در حدیث قدسی حضرت حقّ تعالی میفرماید؛ «أنا جلیس مَن ذکرني». تمام سلسلۀ موجودات چه بدانند و چه ندانند، در ذکر حقّ تعالی هستند که قرآن میفرماید:
💎【 وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُم】💎
و هيچ موجودى نيست مگر اين كه به ستايش او تسبيح مىگويد، ولى شما تسبيحشان را نمىفهميد.
(سورۀ اسراء، آیۀ۴۴)
ذکر جناب جابر در هنگام قدم زدن به سمتِ قبر مطهّر حضرت سیدالشهدا (ع) ، ظاهر کردنِ حضرت حقّ در تمام موجودات است.
❖➎❖ قدمهای آهسته به سمت مضجع مطهّر : ➣●•
"خطوه" آهسته قدم زدن است. قدم زدن، بجای با مَرکــَـب رفتن؛
🔸اوّلاً ، ادب است.
🔸ثانیاً ، نهایتِ شوق به مقصد است که به تدبیر برای تهیّه مرکـَب نمی آید.
🔸ثالثاً ، با قدم رفتن نسبت با مرکب رفتن، مربوط به روح است که در زیارت عاشورا میخوانیم "و ثبت لی «قدم» صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین الذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السلام".
پس قدم زدن جناب جابر، جبران و ثبوتِ اقدامِ تمام موجودات و واماندگان راه عشق است.
🔲
❖➊❖ غسل در فرات : ➣●•
چیزی از فرات بدانیم :
🔰 حضرت امام جعفر صادق (ع) میفرمایند:
🌊 🔻〖 إِنَّهُ (الفرات) مِنْ شِيعَةِ عَلِيٍّ ع وَ مَا حُنِّكَ بِهِ أَحَدٌ إِلَّا أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ〗🔺
فرات از شيعيان على عليه السلام است. هيچ كس كامَش به آن برداشته نمیشود مگر اينكه ما اهل بيت (ع) را دوست دارد.
(كامل الزيارات، ص۴۹)
قرآن میفرماید:
💎【 وَ هُوَ الَّذي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هذا «عَذْبٌ فُراتٌ» وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً】💎
و اوست كسى كه دو دريا را به هم پيوست، اين يكى شيرين و گوارا و آن يكى شور و تلخ است، و ميان آن دو مانع و حايل جدا كننده قرار داد [كه همديگر را دفع مىكنند].
(سورۀ فرقان، آیۀ ۵۳)
💧"ماء عَذْب" در گوارایی آنطور است که اوّلاً در خودش اطلاق دارد و ثانیاً در شاربش نیز اطلاق دارد بطوریکه به شاربش ضرر نمیزند. یعنی نوشانده میشود و خاصیّتش را میبخشد و از بدن شارب خارج میشود و هنوز عَذْب است و گوارا نه اینکه در دهان شیرین بود ولی امر خلافی را با بدن شارب کرد.
غسل کردن جناب جابر در فرات که جلوۀ ولایتِ حضرات آل الله(ع) است، غسل دادن تمام در راه ماندههای کربلاست.
❖➋❖ بستن لُنگ : ➣●•
صورت ظاهر بستن لُنگ و پارچه، صورتی از کفن پیچ کردن است. منتها حداقل کفن، سه تکه است. به نامهای لُنگ، پیراهن و سرتاسری.
امّا جناب جابر، سرتاسری را استفاده نکردند. این اولاً نهایت شوق است که مشتاق، برای محبوبش سر از پا نمیشناسد. ثانیاً تأسی به ارباب بی کفن است. منتها برای ادب، سرتاسری را به تن نمی نماید.
🍃 امّا میّت کیست؟
مؤمن حقیقی چون میّت است که تسلیم محضِ مولایش میباشد که آمده است :
🔻"العبد بين يدي الله تعالى كالميت بين يدي الغاسل يقلبه كيف يشاء لا يكون له حركة و لا تدبير"🔺
عبد بین دو دست خدای تعالی است مانند مرده ای بین دو دست غسّال که آنطور که میخواهد او را میگرداند و این عبد حرکت و تدبیر ندارد.
🔰 و قرآن میفرماید:
💎【 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ «وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»】💎
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! چنان كه سزاوار خداست تقوا پيشه كنيد، و زينهار كه بميريد و تسلیم نباشيد.
(سورۀ آل عمران، آیۀ ۱۰۲)
تسلیم حضرات آل الله(ع) بودن، موت شخص را قبل از فوتش میرساند. موت به معنای ساده یعنی دل کندن از ماسوای خدا که حضرت رسول اکرم (ص) میفرمایند؛«موتوا قبل ان تموتوا؛ بمیرید قبل از اینکه شما را بمیرانند؛📚بحار الأنوار، ج۶۹، ص۵۹).
جناب جابر به این کفن پیچ کردن، موت همۀ در راه ماندههای کربلا را رقم میزند.
❖➌❖ پاشیدن "سُعد" بر بدن ➣●•
"سُعد" که از مادۀ "سَعَد" میباشد، نوعی مُشک است. نام آن نیز وصف آن است که هر سعادتی از ولایت حضرات آل الله (ع) است و سُعد، بهرهای از آن دارد. امّا پاشیدن آن بر بدن را باید بیابیم.
☘️ طبق روایات؛ بدنِ مؤمن از جایی است که روح کفار خلق شده است. همین است که گاهی بدن مؤمن در راه خدا لنگان میشود.
جناب جابر با پاشیدنِ "سُعد"، کفار را برای راحتی مومنین آرام میکند. چنانکه در هنگام گرفتن وضو فرمودهاند که شستن دست راست، عنایت به اصحاب یمین است و شستن دست چپ، آرام کردنِ اصحاب شمال برای راحتی اصحاب یمین است. مسح پای راست عنایت و رسیدگی به حیوانات حلال گوشت و گیاهان و بطور کلّی، طیّبات است و مسح پای چپ رسیدگی به حیوانات حرام گوشت و خبیثات است تا مزاحم مؤمنین نشوند.
جناب جابر به پاشیدن "سُعد" بر بدن همۀ سلسلۀ موجودات را به سمتِ اصل خویش آرام مینماید.
❖➍❖ ذکر خدا : ➣●•
ذکر خدا، ظهورِ حضور مذکور است. ذاکر از اینکه خداوند در او حضور دارد، ذکر خدا میکند که در حدیث قدسی حضرت حقّ تعالی میفرماید؛ «أنا جلیس مَن ذکرني». تمام سلسلۀ موجودات چه بدانند و چه ندانند، در ذکر حقّ تعالی هستند که قرآن میفرماید:
💎【 وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُم】💎
و هيچ موجودى نيست مگر اين كه به ستايش او تسبيح مىگويد، ولى شما تسبيحشان را نمىفهميد.
(سورۀ اسراء، آیۀ۴۴)
ذکر جناب جابر در هنگام قدم زدن به سمتِ قبر مطهّر حضرت سیدالشهدا (ع) ، ظاهر کردنِ حضرت حقّ در تمام موجودات است.
❖➎❖ قدمهای آهسته به سمت مضجع مطهّر : ➣●•
"خطوه" آهسته قدم زدن است. قدم زدن، بجای با مَرکــَـب رفتن؛
🔸اوّلاً ، ادب است.
🔸ثانیاً ، نهایتِ شوق به مقصد است که به تدبیر برای تهیّه مرکـَب نمی آید.
🔸ثالثاً ، با قدم رفتن نسبت با مرکب رفتن، مربوط به روح است که در زیارت عاشورا میخوانیم "و ثبت لی «قدم» صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین الذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السلام".
پس قدم زدن جناب جابر، جبران و ثبوتِ اقدامِ تمام موجودات و واماندگان راه عشق است.
🔲
◼️
❖➏❖ مضجع مطهّر : ➣●•
در زیارت مفجعۀ حضرت سیدالشهدا (ع) میخوانیم:
🔅『 وَ فِي قُلُوبِ مَنْ وَالاهُ قَبْرُهُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا غَرِيبَ الْأَوْطَان』🔅
و قبر شما (امام حسین ع) در قلوب کسانی است که ولایت شما را دارند. سلام بر تو این کسی که غریبِ وطنها هستی.
👈 که «اوطان» جمعِ وطن است. قبر حضرت سیدالشهدا در قلوب تمام محبّین است. از این رو به جمعِ محبّین، "غریب الاوطان" فرمودند و نه "غریب الوطن".
قبر در قبر، مقام وحدت است. و قبر در قلوب، مقام وحدت در کثرت است.
جناب جابر، که به قلب و دل، زائر الحسین (ع) بود، قبر در قلوب (وحدت در کثرت) را به اصلش (وحدت) بازگرداند.
❖➐❖ دست : ➣●•
(در مورد دست و انگشت و انگشتر در مقالاتِ علامات مومن مطالب مفصلی روزی شد که توفیق ارائه، رفیق نشد).
دست شخص، مدّ خودیّت شخص است. در قیامت که نامۀ اعمال به دستان داده میشود، صرفاً اینطور نیست که پروندهای خارج از این شخص باشد و به دست راستش دهند و او از اصحاب یمین شود. و یا به دست چپش دهند و او از اصحاب شمال شود.
بلکه خودیّت او، مجسم به کتاب است و سرتاسر وجود اصحاب یمین، یمین است. و سرتاسر وجودِ اصحاب شمال، یسار است. از این رو حضرت خاتم الانبیاء (ص) میفرمایند:
🔶『 الْمُتَحَابُّونَ فِي اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى أَرْضِ زَبَرْجَدَةٍ خَضْرَاءَ فِي ظِلِّ عَرْشِهِ عَنْ يَمِينِهِ وَ كِلْتَا يَدَيْهِ يَمِينٌ』🔶
كسانى كه در راه خدا با همديگر دوستى كنند روز قيامت بر روى يک زمين از زبرجد سبز در سايه عرش خدا سمت راست آنانند، هر دو دست آن راست است.
(📚 الكافي، ط - الإسلامية، ج۲، ص: ۱۲۶)
بیعت کردن، با دست صورت میگیرد.
👏 مختصر عرض میکنم؛ بیعت، برگرداندنِ خویشتنِ خویش به اصلِ خویش است.
👏 دست گذاردنِ جناب جابر بر قبر مطهّر حضرت سیدالشهدا (ع) برگرداندنِ تمام در راه ماندهها به اصل و اساس خود، یعنی حضرات آل الله (ع) است. که در جامعۀ کبیره میخوانیم 🔻『 إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَيْكُم』🔺. چرا که حضرت خاتم الانبیاء (ص) میفرمایند 🔻『 أنا من اللّه و الكلّ منّي』🔺 (من از خدا هستم و همه از من هستند. / 📚مشارق الانوار، ص: ۴۴) و امام محمد باقر (ع) میفرمایند ▪️『 كُلّ شيءٍ يرجع إلى أصله』▪️ یعنی هر چیزی به اصلش برمیگردد (📚بحار الأنوار ، ج۶۴، ص: ۱۰۶) و قرآن میفرماید 💎【كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ】💎(همان گونه كه شما را پديد آورد بر میگرديد/ سورۀ اعراف، آیۀ ۲۹).
❖➑❖ غش کردن : ➣●•
داستان مدهوش شدن حضرت موسی (ع) به محض تجلّی ربّ العالمین را به یاد بیاورید. در روایات آمده است که حضرت موسی (ع) به موت رسید و "مَن یمُت یرَنی".غش کردن در اینجا، موت است و فنا.
غش کردن جناب جابر موت تمامِ در راه ماندههای محبّین است.
آنانکه در عاشورا در مصرع عشق، جان ندادند، به این صاعق شدن ، ان شاء الله واصلِ به عشّاق وادیِ حقیقت خواهند بود.
❖➒❖ آب پاشیدن : ➣●•
آب؛ ولایت است که حیات هر شیئی است که قرآن میفرماید 💎【 وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ 】💎 (هر چيزى را از آب، حیات دادیم / انبیاء ۳۰).
این آب پاشیدن، حیات و بقای بعد از فناست. که تمام محبّین در راه مانده به این آب پاشیدن، به عین فنای از خود، در بقای حضرت سیدالشهدا (ع) زنده و حیّ خواهند بود.
❖➓❖ سه بار بیانِ "یا حسین" : ➣●•
چون حیات بعد از موت حاصل شد، چشم به ولی نعمت و حقیقت عالم، آن مزور علی الاطلاق باز میشود. جناب جابر با این ۳ بار بیان "یا حسین" ، امام حسین (ع) را در ذات و صفت و فعل همه محبّین نمایان مینماید. و دنیا و برزخ و قیامت همۀ محبّین در راه مانده را با سه بار بیان "یا حسین" از باطن به ظاهر میآورد.
👈 ده مرحله برای عبد سالک کامل گشت و 💎【 تِلْكَ عَشَرَةٌ كامِلَة】💎 (بقره ۱۹۶) از حقیقتِ کمال، ترسیم شد.
به زیارتِ «جابرِ» اهلِ ولا در اربعین حقیقت، ان شاء الله همۀ طالبین در راه مانده، واصلین به محبوب خواهند بود.
🔻『 فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ عَدُوِّکُمْ
❖صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ
❖وَ على اَرْواحِکُمْ
❖وَ اَجْسادِکُمْ
❖وَ شاهِدِکُمْ
❖وَ غــاَّئِبِکُمْ
❖وَ ظاهِرِکُمْ
❖وَ باطِنِکُمْ
آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ.』🔺
(📚 قسمتی از زیارتنامۀ اربعین)
#یوم_الطفوف_سخن_نهم
#اربعین
#اربعین_قوس_صعود_عالم
🖊🦋 #احسان_الله_نیلفروش_زاده 🏴
──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
🆔 @ehsannil ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3 ➣ کانال معرفة الحقّ
↗️ t.me/ehsannil2 ➣ کانال اللطائف الإلهیّة
↗️ instagram.com/ehsan_nil 🦋
──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
.
❖➏❖ مضجع مطهّر : ➣●•
در زیارت مفجعۀ حضرت سیدالشهدا (ع) میخوانیم:
🔅『 وَ فِي قُلُوبِ مَنْ وَالاهُ قَبْرُهُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا غَرِيبَ الْأَوْطَان』🔅
و قبر شما (امام حسین ع) در قلوب کسانی است که ولایت شما را دارند. سلام بر تو این کسی که غریبِ وطنها هستی.
👈 که «اوطان» جمعِ وطن است. قبر حضرت سیدالشهدا در قلوب تمام محبّین است. از این رو به جمعِ محبّین، "غریب الاوطان" فرمودند و نه "غریب الوطن".
قبر در قبر، مقام وحدت است. و قبر در قلوب، مقام وحدت در کثرت است.
جناب جابر، که به قلب و دل، زائر الحسین (ع) بود، قبر در قلوب (وحدت در کثرت) را به اصلش (وحدت) بازگرداند.
❖➐❖ دست : ➣●•
(در مورد دست و انگشت و انگشتر در مقالاتِ علامات مومن مطالب مفصلی روزی شد که توفیق ارائه، رفیق نشد).
دست شخص، مدّ خودیّت شخص است. در قیامت که نامۀ اعمال به دستان داده میشود، صرفاً اینطور نیست که پروندهای خارج از این شخص باشد و به دست راستش دهند و او از اصحاب یمین شود. و یا به دست چپش دهند و او از اصحاب شمال شود.
بلکه خودیّت او، مجسم به کتاب است و سرتاسر وجود اصحاب یمین، یمین است. و سرتاسر وجودِ اصحاب شمال، یسار است. از این رو حضرت خاتم الانبیاء (ص) میفرمایند:
🔶『 الْمُتَحَابُّونَ فِي اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى أَرْضِ زَبَرْجَدَةٍ خَضْرَاءَ فِي ظِلِّ عَرْشِهِ عَنْ يَمِينِهِ وَ كِلْتَا يَدَيْهِ يَمِينٌ』🔶
كسانى كه در راه خدا با همديگر دوستى كنند روز قيامت بر روى يک زمين از زبرجد سبز در سايه عرش خدا سمت راست آنانند، هر دو دست آن راست است.
(📚 الكافي، ط - الإسلامية، ج۲، ص: ۱۲۶)
بیعت کردن، با دست صورت میگیرد.
👏 مختصر عرض میکنم؛ بیعت، برگرداندنِ خویشتنِ خویش به اصلِ خویش است.
👏 دست گذاردنِ جناب جابر بر قبر مطهّر حضرت سیدالشهدا (ع) برگرداندنِ تمام در راه ماندهها به اصل و اساس خود، یعنی حضرات آل الله (ع) است. که در جامعۀ کبیره میخوانیم 🔻『 إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَيْكُم』🔺. چرا که حضرت خاتم الانبیاء (ص) میفرمایند 🔻『 أنا من اللّه و الكلّ منّي』🔺 (من از خدا هستم و همه از من هستند. / 📚مشارق الانوار، ص: ۴۴) و امام محمد باقر (ع) میفرمایند ▪️『 كُلّ شيءٍ يرجع إلى أصله』▪️ یعنی هر چیزی به اصلش برمیگردد (📚بحار الأنوار ، ج۶۴، ص: ۱۰۶) و قرآن میفرماید 💎【كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ】💎(همان گونه كه شما را پديد آورد بر میگرديد/ سورۀ اعراف، آیۀ ۲۹).
❖➑❖ غش کردن : ➣●•
داستان مدهوش شدن حضرت موسی (ع) به محض تجلّی ربّ العالمین را به یاد بیاورید. در روایات آمده است که حضرت موسی (ع) به موت رسید و "مَن یمُت یرَنی".غش کردن در اینجا، موت است و فنا.
غش کردن جناب جابر موت تمامِ در راه ماندههای محبّین است.
آنانکه در عاشورا در مصرع عشق، جان ندادند، به این صاعق شدن ، ان شاء الله واصلِ به عشّاق وادیِ حقیقت خواهند بود.
❖➒❖ آب پاشیدن : ➣●•
آب؛ ولایت است که حیات هر شیئی است که قرآن میفرماید 💎【 وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ 】💎 (هر چيزى را از آب، حیات دادیم / انبیاء ۳۰).
این آب پاشیدن، حیات و بقای بعد از فناست. که تمام محبّین در راه مانده به این آب پاشیدن، به عین فنای از خود، در بقای حضرت سیدالشهدا (ع) زنده و حیّ خواهند بود.
❖➓❖ سه بار بیانِ "یا حسین" : ➣●•
چون حیات بعد از موت حاصل شد، چشم به ولی نعمت و حقیقت عالم، آن مزور علی الاطلاق باز میشود. جناب جابر با این ۳ بار بیان "یا حسین" ، امام حسین (ع) را در ذات و صفت و فعل همه محبّین نمایان مینماید. و دنیا و برزخ و قیامت همۀ محبّین در راه مانده را با سه بار بیان "یا حسین" از باطن به ظاهر میآورد.
👈 ده مرحله برای عبد سالک کامل گشت و 💎【 تِلْكَ عَشَرَةٌ كامِلَة】💎 (بقره ۱۹۶) از حقیقتِ کمال، ترسیم شد.
به زیارتِ «جابرِ» اهلِ ولا در اربعین حقیقت، ان شاء الله همۀ طالبین در راه مانده، واصلین به محبوب خواهند بود.
🔻『 فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ عَدُوِّکُمْ
❖صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ
❖وَ على اَرْواحِکُمْ
❖وَ اَجْسادِکُمْ
❖وَ شاهِدِکُمْ
❖وَ غــاَّئِبِکُمْ
❖وَ ظاهِرِکُمْ
❖وَ باطِنِکُمْ
آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ.』🔺
(📚 قسمتی از زیارتنامۀ اربعین)
#یوم_الطفوف_سخن_نهم
#اربعین
#اربعین_قوس_صعود_عالم
🖊🦋 #احسان_الله_نیلفروش_زاده 🏴
──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
🆔 @ehsannil ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3 ➣ کانال معرفة الحقّ
↗️ t.me/ehsannil2 ➣ کانال اللطائف الإلهیّة
↗️ instagram.com/ehsan_nil 🦋
──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
.
Telegram
معرفة الحقّ - احسان الله نیلفروش زاده
🍃 به مرحمت حقّ تعالی؛ نیّت تأسیس این کانال،ارائۀ دروسی برای «مبناسازی» معارف الهی است.
و پیش از هر قدمی، معترف و مقرّ آنیم که؛آنچه نگاشته میشود اظهارنامۀ عجز ماست.
و عاجزانه؛مستدعی نظر،و مستسقی رحمتِ حضرات آلالله علیهم السلام هستیم.
ادمین: @ehsannil
و پیش از هر قدمی، معترف و مقرّ آنیم که؛آنچه نگاشته میشود اظهارنامۀ عجز ماست.
و عاجزانه؛مستدعی نظر،و مستسقی رحمتِ حضرات آلالله علیهم السلام هستیم.
ادمین: @ehsannil
.
■ «یوم الطُّفوف»؛ مجمع حیرانی!
● سخن دهم:
سه شعبهای از سقیفه
🏴🏴🏴🏴 🏴🏴🏴
🖊🦋 احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/296
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
🔰 قرآن میفرماید:
💎【 وَ يَوْمَ يَعَضُّ «الظَّـــالِمُ» عَلىَ يَدَيْهِ يَقُولُ يَلَيْتَنىِ اتخَّذْتُ مَعَ الرَّسُولِ 《سَبِيـــلًا》 ●
يَاوَيْلَتىَ لَيْتَنىِ لَمْ أَتخَّذْ «فُــلَانًــا» خَلِيلًا ●
لَّقَدْ أَضَلَّنىِ عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنىِ وَ كَانَ «الشَّيْطانُ» لِلْانسانِ خَذُولًا ●】💎
● و روزى كه ستمكار دستهاى خود را به دندان گزد و گويد: اى كاش با پيامبر (ص) راهى پيش مىگرفتم!
● اى واى بر من، كاش فلانى را دوست خود نگرفته بودم!
● همانا مرا از قرآن پس از آن كه براى من آمده بود، دور ساخت و شيطان همواره خوار كننده و فرو گذارندهى انسان بوده است.
(سورۀ فرقان ، آیات ۲۷ تا ۲۹)
🔽 در احادیث مربوط به این آیات، حضرات آلالله (ع) میفرمایند:
☀️《سَبِيـــلًا》 = حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام هستند ("علياً ولياً" /📚 البرهان، ج۴، ص۱۳۱)
◾️ «الظَّـــالِمُ» = ابابکر ملعون است ("الأول" / 📚 البرهان، ج۴، ص۱۲۴).
◾️ «فُــلَانًــا» و «الشَّيْطانُ» = عمر ملعون است (" كان الشيطان و هو الثاني" / 📚 البرهان، ج۴، ص۱۳۱).
🔘 به طور کلّی:
"#فلان" در لغت؛ یک لفظ عام و نکره برای شخصی نامعلوم است که در رکیک بودن، نمیخواهند نامی از آن بیاورند.
امّا به تأویلی که در احادیث بیان فرمودهاند، این نکره (!)، از شدّتِ خباثت - که در بُعدِ «نیستی و عدم» است (عدم مضاف به حقیقت) و دور از رحمت الهی و هستی مطلق میباشد -، "فلان" نام دارد.
و آن؛ دشمنان آلالله (ع) و سردستهی آنها و «اصل الشرّ» یعنی؛ عمر ملعون است.
در احادیث حضرات آلالله علیهم السلام؛ ابابکر ملعون و عثمان ملعون هم، به تبعِ عمر ملعون، با لفظِ «فلان» اشاره شدهاند.
🔰 اصل تمام شرور عالَم، این سه ملعونِ ازل و ابد هستند. که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام میفرماید:
🔻『 نَحْنُ أَصْلُ كُلِ خَيْرٍ، ... وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ 』🔺
ما اصل ِ تمام خیرها هستیم ... و دشمنان ما اصل تمام شرّها هستند.
(📚 الكافي، ط - دارالحديث، ج۱۵، ص۵۵۳)
🍃 بعد از شهید شدن یاران أبا عبد الله الحسین (ع)، حضرت میفرمایند:
🔹«واى بر شما! چرا با من مىجنگید؟ آیا سنّتى را تغییر دادهام؟ یا شریعتى را دگرگون ساخته ام؟ یا جرمى مرتکب شدهام؟ و یا حقّى را ترک کردهام؟»🔹
( 『 یا وَیْلَکُمْ اَتَقْتُلُونِی عَلى سُنَّه بَدَّلْتُها؟ اَمْ عَلى شَریعَه غَیَّرْتُها، اَمْ عَلى جُرْم فَعَلْتُهُ، اَمْ عَلى حَقٍّ تَرَکْتُهُ』 )
و آن ملعونها با کمال وقاحت گفتند:
▪️"إنّا نَقتُلِک «بُغـضاً لِابیــکَ»"▪️
ما تو را برای بغضی که از پدرت داریم میکشیم.
(📚 ينابيع المودّة، ص ۳۴۶ و ۳۴۷)
👈🏻 «بُغـضاً لِابیــکَ»؛
پس همۀ دشمنی، دشمنی با مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. عداوتی که سرتاسر آن؛ عداوتِ اصل الشرّ یعنی؛ عمر و ابابکر ملعون، با اصل الخَیر یعنی؛ مولی امیرالمؤمنین (ع) است.
⬛️ حرملۀ ملعون سه تیرِ سه شعبۀ زهرآگین ساخته بود.
🔱 تیر سه شعبه، از آن سه ملعون ابابکر و عمر و عثمان است.
و سه شعبه بودنش؛ نهایت تشتُّت در هر یک از آنهاست که در عینِ همدستی در خباثت، در نهایت تشتّت هستند، به طوری که در بین خودشان هم تفرقه و تثلیت هست، و همچنین هر یک از آن سه ملعون حتی در خودش نیز در نهایت تشتّت و تثلیث است.
یعنی؛ ذات و صفت و فعل هر یک، در نهایت تفرقه و تشتّت و نفاق و تثلیث است (اللّهمَّ العَنهُم جمــیعاً).
و بلکه؛ نفس تشتّت و تثلیث هستند.
🔱◼️ که در احادیث، تأویل آیهٔ《إِنْطَلِقُوا إِلى ظِلٍّ ذِي ثَلاثِ شُعَبٍ؛ [ای تکذیب کنندگان حضرت امیرالمؤمنین ع!] برويد بهسوی سیاهی سه شاخه [از دودهاى خفقان بار و آتش زا] ؛ سورهٔ مرسلات، ۳۰》 را میفرمایند:
🔱◾️«يَعْنِي؛ اَلثَّلاَثَةَ فُلاَنٌ وَ فُلاَنٌ وَ فُلاَنٌ»◾️
📚 تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ج ۱، ص ۷۳۰
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔲
■ «یوم الطُّفوف»؛ مجمع حیرانی!
● سخن دهم:
سه شعبهای از سقیفه
🏴🏴🏴
🖊
↗️ https://t.me/ehsannil2/296
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
🔰 قرآن میفرماید:
💎【 وَ يَوْمَ يَعَضُّ «الظَّـــالِمُ» عَلىَ يَدَيْهِ يَقُولُ يَلَيْتَنىِ اتخَّذْتُ مَعَ الرَّسُولِ 《سَبِيـــلًا》 ●
يَاوَيْلَتىَ لَيْتَنىِ لَمْ أَتخَّذْ «فُــلَانًــا» خَلِيلًا ●
لَّقَدْ أَضَلَّنىِ عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنىِ وَ كَانَ «الشَّيْطانُ» لِلْانسانِ خَذُولًا ●】💎
● و روزى كه ستمكار دستهاى خود را به دندان گزد و گويد: اى كاش با پيامبر (ص) راهى پيش مىگرفتم!
● اى واى بر من، كاش فلانى را دوست خود نگرفته بودم!
● همانا مرا از قرآن پس از آن كه براى من آمده بود، دور ساخت و شيطان همواره خوار كننده و فرو گذارندهى انسان بوده است.
(سورۀ فرقان ، آیات ۲۷ تا ۲۹)
🔽 در احادیث مربوط به این آیات، حضرات آلالله (ع) میفرمایند:
☀️《سَبِيـــلًا》 = حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام هستند ("علياً ولياً" /📚 البرهان، ج۴، ص۱۳۱)
◾️ «الظَّـــالِمُ» = ابابکر ملعون است ("الأول" / 📚 البرهان، ج۴، ص۱۲۴).
◾️ «فُــلَانًــا» و «الشَّيْطانُ» = عمر ملعون است (" كان الشيطان و هو الثاني" / 📚 البرهان، ج۴، ص۱۳۱).
🔘 به طور کلّی:
"#فلان" در لغت؛ یک لفظ عام و نکره برای شخصی نامعلوم است که در رکیک بودن، نمیخواهند نامی از آن بیاورند.
امّا به تأویلی که در احادیث بیان فرمودهاند، این نکره (!)، از شدّتِ خباثت - که در بُعدِ «نیستی و عدم» است (عدم مضاف به حقیقت) و دور از رحمت الهی و هستی مطلق میباشد -، "فلان" نام دارد.
و آن؛ دشمنان آلالله (ع) و سردستهی آنها و «اصل الشرّ» یعنی؛ عمر ملعون است.
در احادیث حضرات آلالله علیهم السلام؛ ابابکر ملعون و عثمان ملعون هم، به تبعِ عمر ملعون، با لفظِ «فلان» اشاره شدهاند.
🔰 اصل تمام شرور عالَم، این سه ملعونِ ازل و ابد هستند. که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام میفرماید:
🔻『 نَحْنُ أَصْلُ كُلِ خَيْرٍ، ... وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ 』🔺
ما اصل ِ تمام خیرها هستیم ... و دشمنان ما اصل تمام شرّها هستند.
(📚 الكافي، ط - دارالحديث، ج۱۵، ص۵۵۳)
🍃 بعد از شهید شدن یاران أبا عبد الله الحسین (ع)، حضرت میفرمایند:
🔹«واى بر شما! چرا با من مىجنگید؟ آیا سنّتى را تغییر دادهام؟ یا شریعتى را دگرگون ساخته ام؟ یا جرمى مرتکب شدهام؟ و یا حقّى را ترک کردهام؟»🔹
( 『 یا وَیْلَکُمْ اَتَقْتُلُونِی عَلى سُنَّه بَدَّلْتُها؟ اَمْ عَلى شَریعَه غَیَّرْتُها، اَمْ عَلى جُرْم فَعَلْتُهُ، اَمْ عَلى حَقٍّ تَرَکْتُهُ』 )
و آن ملعونها با کمال وقاحت گفتند:
▪️"إنّا نَقتُلِک «بُغـضاً لِابیــکَ»"▪️
ما تو را برای بغضی که از پدرت داریم میکشیم.
(📚 ينابيع المودّة، ص ۳۴۶ و ۳۴۷)
👈🏻 «بُغـضاً لِابیــکَ»؛
پس همۀ دشمنی، دشمنی با مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. عداوتی که سرتاسر آن؛ عداوتِ اصل الشرّ یعنی؛ عمر و ابابکر ملعون، با اصل الخَیر یعنی؛ مولی امیرالمؤمنین (ع) است.
⬛️ حرملۀ ملعون سه تیرِ سه شعبۀ زهرآگین ساخته بود.
🔱 تیر سه شعبه، از آن سه ملعون ابابکر و عمر و عثمان است.
و سه شعبه بودنش؛ نهایت تشتُّت در هر یک از آنهاست که در عینِ همدستی در خباثت، در نهایت تشتّت هستند، به طوری که در بین خودشان هم تفرقه و تثلیت هست، و همچنین هر یک از آن سه ملعون حتی در خودش نیز در نهایت تشتّت و تثلیث است.
یعنی؛ ذات و صفت و فعل هر یک، در نهایت تفرقه و تشتّت و نفاق و تثلیث است (اللّهمَّ العَنهُم جمــیعاً).
و بلکه؛ نفس تشتّت و تثلیث هستند.
🔱◼️ که در احادیث، تأویل آیهٔ《إِنْطَلِقُوا إِلى ظِلٍّ ذِي ثَلاثِ شُعَبٍ؛ [ای تکذیب کنندگان حضرت امیرالمؤمنین ع!] برويد بهسوی سیاهی سه شاخه [از دودهاى خفقان بار و آتش زا] ؛ سورهٔ مرسلات، ۳۰》 را میفرمایند:
🔱◾️«يَعْنِي؛ اَلثَّلاَثَةَ فُلاَنٌ وَ فُلاَنٌ وَ فُلاَنٌ»◾️
📚 تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ج ۱، ص ۷۳۰
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔲
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Telegram
اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
.
■ «یوم الطُّفوف»؛ مجمع حیرانی!
● سخن دهم:
سه شعبهای از سقیفه
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🖊️🦋احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/296
┅─┅─═✾🔘✾ ═─┅─┅
🔰 قرآن میفرماید:
💎【 وَ يَوْمَ يَعَضُّ «الظَّـــالِمُ» عَلىَ يَدَيْهِ يَقُولُ يَلَيْتَنىِ اتخَّذْتُ…
■ «یوم الطُّفوف»؛ مجمع حیرانی!
● سخن دهم:
سه شعبهای از سقیفه
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🖊️🦋احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/296
┅─┅─═✾🔘✾ ═─┅─┅
🔰 قرآن میفرماید:
💎【 وَ يَوْمَ يَعَضُّ «الظَّـــالِمُ» عَلىَ يَدَيْهِ يَقُولُ يَلَيْتَنىِ اتخَّذْتُ…
◼️
🔲 اصابت این سه تیر نیز، از روی بغض به مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام واقع شد، که؛
🔱 ▪️۱- به چشم مبارک حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) زده شد. که حضرت ابا الفضل (ع) طبق فرمایش امام جعفر صادق (ع)؛ "نافذُ البصیرة" هستند.
و حضرت مولی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) "فضل الله" هستند و حضرت قمر بنی هاشم (علیه السلام) "ابــاالفضل" هستند.
👈🏻 پس هدف این تیر؛ حضرت مولی علی (علیه السلام) بود.
🔱 ▪️۲- به گلوی مبارک حضرت علی اصغر (علیه السلام) زده شد.
که حضرت علی اصغر (ع)؛ "سِرّ ابیه" هستند (الولدُ سِر ّابیه) یعنی؛ سِرّ حضرت سیّدالشهدا (علیه السلام). و حضرت سیّد الشهدا (علیه السلام) نیز سِرّ حضرت مولی علی (علیه السلام).
👈🏻 پس به سِرُّ السِرِّ حضرت مولی علی (علیه السلام) تیر زده شد.
🔱 ▪️۳- به قلب مبارک حضرت سیّد الشهدا (علیه السلام) زده شد (فَأَتَاهُ سَهْمٌ مُحَدَّدٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ فَوَقَعَ فِی قَلْبِهِ).
قلب حضرت سیّد الشهدا (علیه السلام)، "قلب الله" است و حضرت مولی علی (علیه السلام) میفرمایند 💠『 أنَا قَلْبُ الله』💠 (📚 بحار الأنوار، ط - بيروت، ج ۳۹، ص۳۴۸).
⬛️ پس معلوم شد سه شعبۀ بغض از کجاست و به کجاست و تا کجاست؟!
◾️حضرات آلالله (علیهم السلام)؛ واسطۀ مطلقۀ حقّ تعالی هستند.
هر خدشه و جسارت به واسطۀ مطلقه، تمام جسارتهاست و مصیبت به او؛ مصیبتِ تمام اشیاء است.
▪️و تمام دشمنی با حضرات آلالله (علیهم السلام)، از اصل شرارت و خباثت؛ ابابکر و عمر و عثمان (لعنة الله علیهم اجمعین) است که حضرات (علیهم السلام) میفرمایند ▪️『 عـدُوُّنَـا أَصْلُ كُلِّ شَــرٍّ 』▪️( دشمن ما اصل و ریشۀ تمام شرور است؛ 📚 الكافي، ط - دارالحديث، ج ۱۵، ص۵۵۳).
◾️و از اینکه حقّ حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) غصب شد و حضرت صدیقۀ طاهره (سلام الله علیها) را آن ملعونها شهید کردند؛ حقِّ تمام عالم پایمال شد و خون تمام عالمیان ریخته شد.
پس سه شعبۀ بغض؛ از اصابت با حقیقتِ هستی، در واقع به ذات و صفت و فعل تمام موجودات اصابت کرده که:
🔻『 یا اَبا عَبْدِ الله!
لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصیبَةُ
👈🏻 بكَ عَلَیْنا وَ عَلى جَمیعِ اَهْلِ الْاِسْلامِ
وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصیبَتُكَ فِى السَّمواتِ عَلى جَمیعِ اَهْلِ السَّمواتِ』🔺
اى ابا عبد الله!
به راستى بزرگ شد سوگوارى تو و گران و عظيم گشت مصيبت تو بر ما و بر همهی اهل اسلام
و گران و عظيم گشت مصيبت تو در آسمانها بر همهی اهل آسمانها ...
(📜 بخشی از زیارت عاشورا)
و تمام تیرها وُ شمشیرها وُ نیزهها وُ سنگ وُ چوبهای دشمنان ابا عبد الله (ع)؛ همگی در حقیقت از عداوتِ آن سه ملعون ازل و ابد، «سه شعبه»اند. خواه در ظاهر سه شعبه باشند، یا نباشند.
امّا حرملهی ملعون این عداوت را در ظاهر هم آشکار کرد.
🔥 پس قاتل اصلی حضرت سیّد الشهدا (علیه السلام) در اصل و ریشه؛ این سه ملعون هستند.
〰️•●•〰️ و در پیِ آن ظلم؛ هر خونی به ناحقّ در عالم ریخته شود، از سه شعبۀ ظلم است و در حقیقت؛ تیرِ سه شعبۀ جسارت به خاندانِ ولایت (ع) تا آنجا هم آمده است و این خون بر گردن آن ملعونهای ازل و ابد، ابابکر و عمر و عثمان است، چنان که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام میفرمایند:
◾️ 『 كلُّ ظُلَامَةٍ حَدَثَتْ فِي الْإِسْلَامِ أَوْ تَحْدُثُ،
وَ كُلُ دَمٍ مَسْفُوكٍ حَرَامٍ،
وَ مُنْكَرٍ مَشْهُورٍ،
وَ أَمْرٍ غَيْرِ مَحْمُودٍ،
👈🏻 فوِزْرُهُ فِي أَعْنَاقِهِمَا وَ أَعْنَاقِ مَنْ شَايَعَهُمَا أَوْ تَابَعَهُمَا وَ رَضِيَ بِوِلَايَتِهِمَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة』◾️
▪️هر ظلمی که در اسلام اتّفاق افتاده و یا در آینده تا روز قیامت اتفاق افتد، و هر خونی که تا قیامت به حرام بر زمین بریزد، و هر عمل منکر و ناشایستی که تا روز قیامت اتفاق افتد، همانا وزر و وبالش بر گردن آن دو (ابوبکر و عمر) و گردن کسانی است که شیوع دهندگان آنها هستند و یا پیروان آن دو هستند و راضی به ولایت آن دو گشتند.
(📚 بحار الأنوار، ط - بيروت، ج ۲۹، ص۱۹۹)
◼️ پس همهی شرور؛ از ملعنتِ ابابکر و عمر و عثمان است. و اینها با ظلم به واسطۀ هستی، به همۀ هستی ظلم کرده و میکنند، چنان که حضرت مولی امیرالمؤمنین علی (ع) میفرمایند:
◾️ 『 اللَّهُمَّ اجْزِ عُمَرَ لَقَدْ ظَلَمَ الْحَجَرَ وَ الْمَدَر』◾️
خداوندا عمر را به جزای اعمالش برسان که او به سنگها و ریگهای بیابانها هم ظلم کرد.
(📚الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة – شیخ مفید، ص۱۷۱)
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔲
🔲 اصابت این سه تیر نیز، از روی بغض به مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام واقع شد، که؛
🔱 ▪️۱- به چشم مبارک حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) زده شد. که حضرت ابا الفضل (ع) طبق فرمایش امام جعفر صادق (ع)؛ "نافذُ البصیرة" هستند.
و حضرت مولی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) "فضل الله" هستند و حضرت قمر بنی هاشم (علیه السلام) "ابــاالفضل" هستند.
👈🏻 پس هدف این تیر؛ حضرت مولی علی (علیه السلام) بود.
🔱 ▪️۲- به گلوی مبارک حضرت علی اصغر (علیه السلام) زده شد.
که حضرت علی اصغر (ع)؛ "سِرّ ابیه" هستند (الولدُ سِر ّابیه) یعنی؛ سِرّ حضرت سیّدالشهدا (علیه السلام). و حضرت سیّد الشهدا (علیه السلام) نیز سِرّ حضرت مولی علی (علیه السلام).
👈🏻 پس به سِرُّ السِرِّ حضرت مولی علی (علیه السلام) تیر زده شد.
🔱 ▪️۳- به قلب مبارک حضرت سیّد الشهدا (علیه السلام) زده شد (فَأَتَاهُ سَهْمٌ مُحَدَّدٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ فَوَقَعَ فِی قَلْبِهِ).
قلب حضرت سیّد الشهدا (علیه السلام)، "قلب الله" است و حضرت مولی علی (علیه السلام) میفرمایند 💠『 أنَا قَلْبُ الله』💠 (📚 بحار الأنوار، ط - بيروت، ج ۳۹، ص۳۴۸).
⬛️ پس معلوم شد سه شعبۀ بغض از کجاست و به کجاست و تا کجاست؟!
◾️حضرات آلالله (علیهم السلام)؛ واسطۀ مطلقۀ حقّ تعالی هستند.
هر خدشه و جسارت به واسطۀ مطلقه، تمام جسارتهاست و مصیبت به او؛ مصیبتِ تمام اشیاء است.
▪️و تمام دشمنی با حضرات آلالله (علیهم السلام)، از اصل شرارت و خباثت؛ ابابکر و عمر و عثمان (لعنة الله علیهم اجمعین) است که حضرات (علیهم السلام) میفرمایند ▪️『 عـدُوُّنَـا أَصْلُ كُلِّ شَــرٍّ 』▪️( دشمن ما اصل و ریشۀ تمام شرور است؛ 📚 الكافي، ط - دارالحديث، ج ۱۵، ص۵۵۳).
◾️و از اینکه حقّ حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) غصب شد و حضرت صدیقۀ طاهره (سلام الله علیها) را آن ملعونها شهید کردند؛ حقِّ تمام عالم پایمال شد و خون تمام عالمیان ریخته شد.
پس سه شعبۀ بغض؛ از اصابت با حقیقتِ هستی، در واقع به ذات و صفت و فعل تمام موجودات اصابت کرده که:
🔻『 یا اَبا عَبْدِ الله!
لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصیبَةُ
👈🏻 بكَ عَلَیْنا وَ عَلى جَمیعِ اَهْلِ الْاِسْلامِ
وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصیبَتُكَ فِى السَّمواتِ عَلى جَمیعِ اَهْلِ السَّمواتِ』🔺
اى ابا عبد الله!
به راستى بزرگ شد سوگوارى تو و گران و عظيم گشت مصيبت تو بر ما و بر همهی اهل اسلام
و گران و عظيم گشت مصيبت تو در آسمانها بر همهی اهل آسمانها ...
(📜 بخشی از زیارت عاشورا)
و تمام تیرها وُ شمشیرها وُ نیزهها وُ سنگ وُ چوبهای دشمنان ابا عبد الله (ع)؛ همگی در حقیقت از عداوتِ آن سه ملعون ازل و ابد، «سه شعبه»اند. خواه در ظاهر سه شعبه باشند، یا نباشند.
امّا حرملهی ملعون این عداوت را در ظاهر هم آشکار کرد.
🔥 پس قاتل اصلی حضرت سیّد الشهدا (علیه السلام) در اصل و ریشه؛ این سه ملعون هستند.
〰️•●•〰️ و در پیِ آن ظلم؛ هر خونی به ناحقّ در عالم ریخته شود، از سه شعبۀ ظلم است و در حقیقت؛ تیرِ سه شعبۀ جسارت به خاندانِ ولایت (ع) تا آنجا هم آمده است و این خون بر گردن آن ملعونهای ازل و ابد، ابابکر و عمر و عثمان است، چنان که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام میفرمایند:
◾️ 『 كلُّ ظُلَامَةٍ حَدَثَتْ فِي الْإِسْلَامِ أَوْ تَحْدُثُ،
وَ كُلُ دَمٍ مَسْفُوكٍ حَرَامٍ،
وَ مُنْكَرٍ مَشْهُورٍ،
وَ أَمْرٍ غَيْرِ مَحْمُودٍ،
👈🏻 فوِزْرُهُ فِي أَعْنَاقِهِمَا وَ أَعْنَاقِ مَنْ شَايَعَهُمَا أَوْ تَابَعَهُمَا وَ رَضِيَ بِوِلَايَتِهِمَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة』◾️
▪️هر ظلمی که در اسلام اتّفاق افتاده و یا در آینده تا روز قیامت اتفاق افتد، و هر خونی که تا قیامت به حرام بر زمین بریزد، و هر عمل منکر و ناشایستی که تا روز قیامت اتفاق افتد، همانا وزر و وبالش بر گردن آن دو (ابوبکر و عمر) و گردن کسانی است که شیوع دهندگان آنها هستند و یا پیروان آن دو هستند و راضی به ولایت آن دو گشتند.
(📚 بحار الأنوار، ط - بيروت، ج ۲۹، ص۱۹۹)
◼️ پس همهی شرور؛ از ملعنتِ ابابکر و عمر و عثمان است. و اینها با ظلم به واسطۀ هستی، به همۀ هستی ظلم کرده و میکنند، چنان که حضرت مولی امیرالمؤمنین علی (ع) میفرمایند:
◾️ 『 اللَّهُمَّ اجْزِ عُمَرَ لَقَدْ ظَلَمَ الْحَجَرَ وَ الْمَدَر』◾️
خداوندا عمر را به جزای اعمالش برسان که او به سنگها و ریگهای بیابانها هم ظلم کرد.
(📚الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة – شیخ مفید، ص۱۷۱)
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔲
◼️
☀️ حضرت سیّد الشهداء (علیه السلام) تیر سه شعبهٔ سمّی که به قلب مبارکشان اصابت کرده بود را از پشت بیرون کشیدند و خون مثل ناودان از بدن حضرت(ع) جاری میشد (أَخْرَجَهُ مِنَ وَرَاءِ ظَهْرِهِ فَانْبَعَثَ الدَّمِ کَالْمِیزَابِ). پس دست خود را از خون مطهّر جاری شدهٔ خود، پُر ساختند و به صورت و محاسن شریف خود را به آن خصاب نمودند و فرمودند:
❣️«أَنَا مَخْضُوبٌ بِدَمِی»🩸
من به خون خودم خصاب شدم...💧
هر اشارهای از حضرات آلالله (ع)؛ سرّ الاسرار حقّ تعالی است و هر حرکتی از حضرات (ع)، حقیقة الحقائق حضرتِ باری (جلّ جلاله) است. پس به اختصار بیان میشود:
❖ خون؛ باطن است و مقام جلال.
❖ محاسن؛ ظاهر است و مقام جمال.
⇦ خونِ حضرت(ع)، جلال خداست. محاسنِ حضرت (ع)، جمال خداست. و جلال و جمال الهی؛ جلواتِ آل الله علیهم السلام است پس؛
❣️«أَنَا مَخْضُوبٌ بِدَمِی»🩸
و آخرین لحظات است و وقتِ ظهورِ مقامِ جمع الجمعی ولیّ الله (ع)، در عشرۀ کاملۀ #عاشورا. پس؛
👈🏻 با کشیدن خون مطهّر به محاسن مبارک؛ جلال و جمال در نقطۀ "وجه الله"یِ حضرتشان به ظهور کشیده شده و مقامِ جمع الجمعیِ حضرات آلالله (ع) - که خلوَت و جلوَتِ حضرت حقّﷻ را، به عینِ شخصیْ جامع است -؛ به منصۀ ظهور آمد.
(فتأمّل!)
حضرت سیّد الشهدا (ع) بعد از خضاب کردن جمال، با سرخیِ جلال، فرمودند:
🔴 『 هكذَا أَكُونُ حَتَّى أَلْقَى جَدِّي رَسُولَ اللهِ وَ أنَا مَخْضُوبٌ بِدَمِي وَ أقُولُ:
👈 يا رَسُولَ اللهِ ! قَتَلَنِي «فُــلَانٌ وَ فُـــلَانٌ»』 🔴
این گونه میمانم تا جدّم رسول خدا را ملاقات کنم در حالی که به خون خود خضاب کردهام و خواهم گفت:
ای رسول خدا، فلانی و فلانی (ابابکر و عمر ملعون) مرا کشتند.
(📚 بحار الأنوار، ج ۴۵، ص۵۳)
🔻『 اَللَّهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى وَ ابْدَأْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الثَّانِىَ وَ الثَّالِثَ و الرَّابِعَ ...』🔺
(📜 بخشی از زیارت عاشورا)
°•❁🔳🔲🔳❁•°
🍂 مرحوم آیت الله شیخ محمّد حسین غروی اصفهانی (کمپانی) در الأنوار القُدسیه صفحۀ ۹۹ این گونه سروده است:
◆ وَ ما رَمّاهُ إذ رَمّاهُ حرملة ◇
◆ و إنّما رَمّاهُ مِن مَهدٍ لَه ◇
[تيري كه حرمله به گلوی علي اصغر (علیه السلام) زد ،حرمله نزَد، بلكه آن تير؛ تيری است كه از جانب مصدرِ آن (یعنی؛ سقیفه) پرتاب شد.]
◆ سَهمٌ أَتی مِن جانبِ السّقیفه ◇
◆ و قَوسُهُ عَلی یدِ الخلیفه (لعنة الله علیه)🔥 ◇
[تیری از سوی سقیفه آمد که کمانش به دست خلیفه (لعنة الله علیه) بود]
◆ و ما اصابَ سَهمُهُ نَحرَ الصّبی◇
◆ بل کَبِدَ الدّین و مَهجةَ النّبی (ص) ◇
[تیر او نَه بر گلوی کودک، بلکه بر دل دین و قلب پیامبر (ص) نشست]
🔻『 اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ
اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنِ وَ شایَعَتْ وَ بایَعَتْ و تابعَتْ عَلی قَتْلِهِ اَللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً.』🔺
(📜 بخشی دیگری از زیارت عاشورا)
#یوم_الطفوف_سخن_دهم
🖊🦋 #احسان_الله_نیلفروش_زاده 🏴
──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
🆔 @ehsannil ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3 ➣ کانال معرفة الحقّ
↗️ t.me/ehsannil2 ➣ کانال اللطائف الإلهیّة
↗️ instagram.com/ehsan_nil 🦋
──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
.
☀️ حضرت سیّد الشهداء (علیه السلام) تیر سه شعبهٔ سمّی که به قلب مبارکشان اصابت کرده بود را از پشت بیرون کشیدند و خون مثل ناودان از بدن حضرت(ع) جاری میشد (أَخْرَجَهُ مِنَ وَرَاءِ ظَهْرِهِ فَانْبَعَثَ الدَّمِ کَالْمِیزَابِ). پس دست خود را از خون مطهّر جاری شدهٔ خود، پُر ساختند و به صورت و محاسن شریف خود را به آن خصاب نمودند و فرمودند:
❣️«أَنَا مَخْضُوبٌ بِدَمِی»🩸
من به خون خودم خصاب شدم...💧
هر اشارهای از حضرات آلالله (ع)؛ سرّ الاسرار حقّ تعالی است و هر حرکتی از حضرات (ع)، حقیقة الحقائق حضرتِ باری (جلّ جلاله) است. پس به اختصار بیان میشود:
❖ خون؛ باطن است و مقام جلال.
❖ محاسن؛ ظاهر است و مقام جمال.
⇦ خونِ حضرت(ع)، جلال خداست. محاسنِ حضرت (ع)، جمال خداست. و جلال و جمال الهی؛ جلواتِ آل الله علیهم السلام است پس؛
❣️«أَنَا مَخْضُوبٌ بِدَمِی»🩸
و آخرین لحظات است و وقتِ ظهورِ مقامِ جمع الجمعی ولیّ الله (ع)، در عشرۀ کاملۀ #عاشورا. پس؛
👈🏻 با کشیدن خون مطهّر به محاسن مبارک؛ جلال و جمال در نقطۀ "وجه الله"یِ حضرتشان به ظهور کشیده شده و مقامِ جمع الجمعیِ حضرات آلالله (ع) - که خلوَت و جلوَتِ حضرت حقّﷻ را، به عینِ شخصیْ جامع است -؛ به منصۀ ظهور آمد.
(فتأمّل!)
حضرت سیّد الشهدا (ع) بعد از خضاب کردن جمال، با سرخیِ جلال، فرمودند:
🔴 『 هكذَا أَكُونُ حَتَّى أَلْقَى جَدِّي رَسُولَ اللهِ وَ أنَا مَخْضُوبٌ بِدَمِي وَ أقُولُ:
👈 يا رَسُولَ اللهِ ! قَتَلَنِي «فُــلَانٌ وَ فُـــلَانٌ»』 🔴
این گونه میمانم تا جدّم رسول خدا را ملاقات کنم در حالی که به خون خود خضاب کردهام و خواهم گفت:
ای رسول خدا، فلانی و فلانی (ابابکر و عمر ملعون) مرا کشتند.
(📚 بحار الأنوار، ج ۴۵، ص۵۳)
🔻『 اَللَّهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى وَ ابْدَأْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الثَّانِىَ وَ الثَّالِثَ و الرَّابِعَ ...』🔺
(📜 بخشی از زیارت عاشورا)
°•❁🔳🔲🔳❁•°
🍂 مرحوم آیت الله شیخ محمّد حسین غروی اصفهانی (کمپانی) در الأنوار القُدسیه صفحۀ ۹۹ این گونه سروده است:
◆ وَ ما رَمّاهُ إذ رَمّاهُ حرملة ◇
◆ و إنّما رَمّاهُ مِن مَهدٍ لَه ◇
[تيري كه حرمله به گلوی علي اصغر (علیه السلام) زد ،حرمله نزَد، بلكه آن تير؛ تيری است كه از جانب مصدرِ آن (یعنی؛ سقیفه) پرتاب شد.]
◆ سَهمٌ أَتی مِن جانبِ السّقیفه ◇
◆ و قَوسُهُ عَلی یدِ الخلیفه (لعنة الله علیه)🔥 ◇
[تیری از سوی سقیفه آمد که کمانش به دست خلیفه (لعنة الله علیه) بود]
◆ و ما اصابَ سَهمُهُ نَحرَ الصّبی◇
◆ بل کَبِدَ الدّین و مَهجةَ النّبی (ص) ◇
[تیر او نَه بر گلوی کودک، بلکه بر دل دین و قلب پیامبر (ص) نشست]
🔻『 اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ
اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنِ وَ شایَعَتْ وَ بایَعَتْ و تابعَتْ عَلی قَتْلِهِ اَللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً.』🔺
(📜 بخشی دیگری از زیارت عاشورا)
#یوم_الطفوف_سخن_دهم
🖊🦋 #احسان_الله_نیلفروش_زاده 🏴
──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
🆔 @ehsannil ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3 ➣ کانال معرفة الحقّ
↗️ t.me/ehsannil2 ➣ کانال اللطائف الإلهیّة
↗️ instagram.com/ehsan_nil 🦋
──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
.
Telegram
معرفة الحقّ - احسان الله نیلفروش زاده
🍃 به مرحمت حقّ تعالی؛ نیّت تأسیس این کانال،ارائۀ دروسی برای «مبناسازی» معارف الهی است.
و پیش از هر قدمی، معترف و مقرّ آنیم که؛آنچه نگاشته میشود اظهارنامۀ عجز ماست.
و عاجزانه؛مستدعی نظر،و مستسقی رحمتِ حضرات آلالله علیهم السلام هستیم.
ادمین: @ehsannil
و پیش از هر قدمی، معترف و مقرّ آنیم که؛آنچه نگاشته میشود اظهارنامۀ عجز ماست.
و عاجزانه؛مستدعی نظر،و مستسقی رحمتِ حضرات آلالله علیهم السلام هستیم.
ادمین: @ehsannil
.
༺•✿#حضرت_محسن (علیه السلام)؛
سرّ مستودع حضرت باریتعالی✿•༻
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅
🖊 🦋 احسان الله نیلفروش زاده
↗️ https://t.me/ehsannil2/302
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅
🍃 مطالبی که به مرحمت الهی میخوانید؛ بعد از مبانی و مقدماتی است که در #کانال_معرفة_الحق بیان شده است.
( آدرس #کانال_معرفة_الحق 👈🏻 https://t.me/ehsannil3)➪
🔔 ⦿ بنابراین چنانچه آن مطالب و شروح معرفتی، خوانده نشده یا هنوز شبهه و سؤالی در آن خصوص باقی مانده باشد، از خواندن این مقاله اجتناب کنید! ⇰
༺ از آنجا که معرفت به حضرات آل الله علیهم السلام بی حدّ و حصر است و هر مرتبهای از معرفت، تمامِ مقصد، و در عین شخصیِ «مقصد بودن»، تمامِ طریقْ، و قدمی از قدمهایِ معرفتی است؛ بنابراین هر گامی از بیانِ روزی شده را به تمامِ «مقصد بودن»، نظر بفرمائید. هرچند عنوانِ «قـــدم» برای آن برگزیده شد.
شمارش قدمها، به تعداد حروفِ "بسم الله الرحمن الرحیم" آمد. إن شاء الله به حقیقتِ "بسم الله الرحمن الرحیم"، حضرات آل الله علیهم السلام، همۀ این گامهایِ معرفتی، شیرۀ جان و شیرازۀ وجودِ محبّین حضرت محسن علیه السلام شود. ༻
•┈••✾•ا◆﷽◆ا•✾••┈•
♦️◆ قدم اوّل ➣●• —---—
▣⇦ احدی را با حضرات آل الله علیهم السلام مقایسه نکنید که میفرمایند 🔅『 لَا يُقَاسُ بِنَا أَحَدٌ』🔅 (📚عيون أخبار الرضا -ع-،ج۲، ص۶۶).
❖ از 《لا یُقاس》 بودنِ حضرات آل الله(؏)، فرزندان ایشان، و انبیاء الهی و فرزندانِ ایشان (علیهم صلوات الله) را با کسی مقایسه نکنید که حضرت امام جعفر صادق(؏) در مورد اطفال انبیاء(؏) میفرمایند :
✿『 لَيْسُوا كَأَطْفَالِ النَّاسِ』✿
آنها مانند اطفال مردم نیستند.
(📚 من لا يحضره الفقيه، ج۳، ص۴۹۰)
♦️◆ قدم دوّم ➣●• —---—
❖حضرات آل الله علیهم السلام «مِن دون الله» نبوده بلکه خودیّت حضرت حقّ هستند که در زیارت حضرت مولی (؏) میخوانیم ◣『 السلام علی نفس الله تعالی』◥ .
❖بنابراین ولایتشان، عیناً ولایتِ خداوند است (عین شخصی و نه عینِ تطبیقی) که میفرمایند ◣『 وَلَايَتُنَا وَلَايَةُ اللَّهِ』◥ (📚 الكافي، ط - الإسلامية،ج۱، ص۴۳۷).
❖و #ولایت، خودِ حضرات آل الله علیهم السلام هستند که حضرت مولی علی (؏) #امامت که خودیّتِ امام است را ولایت معرفی میفرمایند که ◣『فَهِيَ عِصْمَةٌ وَ «وَلَايَــة»』◥ (📚بحار الأنوار، ط - بيروت،ج۲۵،ص۱۷۰).
♦️◆ قدم سوّم ➣●• —---—
▣⇦ ولایتِ خداوند، خدائیت و فعلیّت محضۀ حضرت حقّ تعالی است.
♦️◆ قدم چهارم ➣●• —---—
« #احسان » ؛ ولایت خداست که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام میفرمایند ◣『الإحسان؛ ولاية أمير المؤمنين ؏』◥ (📚 تفسير نور الثقلين، ج۳، ص۸۰).
♦️◆ قدم پنجم ➣●• —---—
اسماء حقّ تعالی، #توقیفی است. در این خصوص مطالبی در #کانال_معرفة_الحق بیان شد. از جمله میتوانید به لینک زیر رجوع بفرمائید.
(#اسماء_توقیفی 👈🏻 https://t.me/ehsannil3/186)
❖ به تلخیص: اسماء حقّ تعالی «حُسنیٰ» است. بدین معنا که عینِ شخصیِ ذات حقّ، و برخاسته از اوست. و نه اینکه از بیرون ذات، بر او واقع شده باشد. و از این رو، محدود به تعیّن و حدِّ اسم نیست. بلکه در عینیّتِ حقیقی با مسمّاست. در نتیجه در همان نقطۀ افتراق با مسمّا، عینِ شخصی اوست.
♦️◆ قدم ششم ➣●• —---—
اسماء حضرت حقّ تعالی که همگی «حُسنیٰ» میباشند، حضرات آل الله علیهم السلام هستند که میفرمایند ◣『نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنیٰ』◥ (به خدا قسم ما اسماء الحسنیٰ هستیم / 📚الكافي، ط - الإسلامية،ج۱، ص۱۴۴).
❖بنابراین اسماء حقّ ، یک لفظ نیست. بلکه حقیقت است و شخص است و آن شخصِ شخیص ، نفْسِ خداوند است که حضرات محمّد و آل محمّد میباشند (صلّی الله علیه و آله و سلّم).
اینکه بعضی میگویند حضرات (ع) صرفاً مَظهَرِ اسماء الحسنی میباشند؛ معرفت صحیح نیست!
بلکه دقیقاً شخصِ اسماء الحسنی هستند و عبارتِ حدیثِ فوق واضح است.
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔳
༺•✿#حضرت_محسن (علیه السلام)؛
سرّ مستودع حضرت باریتعالی✿•༻
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅
↗️ https://t.me/ehsannil2/302
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅
🍃 مطالبی که به مرحمت الهی میخوانید؛ بعد از مبانی و مقدماتی است که در #کانال_معرفة_الحق بیان شده است.
( آدرس #کانال_معرفة_الحق 👈🏻 https://t.me/ehsannil3)➪
🔔 ⦿ بنابراین چنانچه آن مطالب و شروح معرفتی، خوانده نشده یا هنوز شبهه و سؤالی در آن خصوص باقی مانده باشد، از خواندن این مقاله اجتناب کنید! ⇰
༺ از آنجا که معرفت به حضرات آل الله علیهم السلام بی حدّ و حصر است و هر مرتبهای از معرفت، تمامِ مقصد، و در عین شخصیِ «مقصد بودن»، تمامِ طریقْ، و قدمی از قدمهایِ معرفتی است؛ بنابراین هر گامی از بیانِ روزی شده را به تمامِ «مقصد بودن»، نظر بفرمائید. هرچند عنوانِ «قـــدم» برای آن برگزیده شد.
شمارش قدمها، به تعداد حروفِ "بسم الله الرحمن الرحیم" آمد. إن شاء الله به حقیقتِ "بسم الله الرحمن الرحیم"، حضرات آل الله علیهم السلام، همۀ این گامهایِ معرفتی، شیرۀ جان و شیرازۀ وجودِ محبّین حضرت محسن علیه السلام شود. ༻
•┈••✾•ا◆﷽◆ا•✾••┈•
♦️◆ قدم اوّل ➣●• —---—
▣⇦ احدی را با حضرات آل الله علیهم السلام مقایسه نکنید که میفرمایند 🔅『 لَا يُقَاسُ بِنَا أَحَدٌ』🔅 (📚عيون أخبار الرضا -ع-،ج۲، ص۶۶).
❖ از 《لا یُقاس》 بودنِ حضرات آل الله(؏)، فرزندان ایشان، و انبیاء الهی و فرزندانِ ایشان (علیهم صلوات الله) را با کسی مقایسه نکنید که حضرت امام جعفر صادق(؏) در مورد اطفال انبیاء(؏) میفرمایند :
✿『 لَيْسُوا كَأَطْفَالِ النَّاسِ』✿
آنها مانند اطفال مردم نیستند.
(📚 من لا يحضره الفقيه، ج۳، ص۴۹۰)
♦️◆ قدم دوّم ➣●• —---—
❖حضرات آل الله علیهم السلام «مِن دون الله» نبوده بلکه خودیّت حضرت حقّ هستند که در زیارت حضرت مولی (؏) میخوانیم ◣『 السلام علی نفس الله تعالی』◥ .
❖بنابراین ولایتشان، عیناً ولایتِ خداوند است (عین شخصی و نه عینِ تطبیقی) که میفرمایند ◣『 وَلَايَتُنَا وَلَايَةُ اللَّهِ』◥ (📚 الكافي، ط - الإسلامية،ج۱، ص۴۳۷).
❖و #ولایت، خودِ حضرات آل الله علیهم السلام هستند که حضرت مولی علی (؏) #امامت که خودیّتِ امام است را ولایت معرفی میفرمایند که ◣『فَهِيَ عِصْمَةٌ وَ «وَلَايَــة»』◥ (📚بحار الأنوار، ط - بيروت،ج۲۵،ص۱۷۰).
♦️◆ قدم سوّم ➣●• —---—
▣⇦ ولایتِ خداوند، خدائیت و فعلیّت محضۀ حضرت حقّ تعالی است.
♦️◆ قدم چهارم ➣●• —---—
« #احسان » ؛ ولایت خداست که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام میفرمایند ◣『الإحسان؛ ولاية أمير المؤمنين ؏』◥ (📚 تفسير نور الثقلين، ج۳، ص۸۰).
♦️◆ قدم پنجم ➣●• —---—
اسماء حقّ تعالی، #توقیفی است. در این خصوص مطالبی در #کانال_معرفة_الحق بیان شد. از جمله میتوانید به لینک زیر رجوع بفرمائید.
(#اسماء_توقیفی 👈🏻 https://t.me/ehsannil3/186)
❖ به تلخیص: اسماء حقّ تعالی «حُسنیٰ» است. بدین معنا که عینِ شخصیِ ذات حقّ، و برخاسته از اوست. و نه اینکه از بیرون ذات، بر او واقع شده باشد. و از این رو، محدود به تعیّن و حدِّ اسم نیست. بلکه در عینیّتِ حقیقی با مسمّاست. در نتیجه در همان نقطۀ افتراق با مسمّا، عینِ شخصی اوست.
♦️◆ قدم ششم ➣●• —---—
اسماء حضرت حقّ تعالی که همگی «حُسنیٰ» میباشند، حضرات آل الله علیهم السلام هستند که میفرمایند ◣『نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنیٰ』◥ (به خدا قسم ما اسماء الحسنیٰ هستیم / 📚الكافي، ط - الإسلامية،ج۱، ص۱۴۴).
❖بنابراین اسماء حقّ ، یک لفظ نیست. بلکه حقیقت است و شخص است و آن شخصِ شخیص ، نفْسِ خداوند است که حضرات محمّد و آل محمّد میباشند (صلّی الله علیه و آله و سلّم).
اینکه بعضی میگویند حضرات (ع) صرفاً مَظهَرِ اسماء الحسنی میباشند؛ معرفت صحیح نیست!
بلکه دقیقاً شخصِ اسماء الحسنی هستند و عبارتِ حدیثِ فوق واضح است.
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔳
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Telegram
اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
.
༺•✿#حضرت_محسن (علیه السلام)؛
سرّ مستودع حضرت باریتعالی✿•༻
┅─┅─═✾🌀✾ ═─┅─┅
🖊🦋 احسان الله نیلفروش زاده
↗️ https://t.me/ehsannil2/302
┅─┅─═✾🌀✾ ═─┅─┅
🍃 مطالبی که به مرحمت الهی میخوانید؛ بعد از مبانی و مقدماتی است که در #کانال_معرفة_الحق بیان شده است.…
༺•✿#حضرت_محسن (علیه السلام)؛
سرّ مستودع حضرت باریتعالی✿•༻
┅─┅─═✾🌀✾ ═─┅─┅
🖊🦋 احسان الله نیلفروش زاده
↗️ https://t.me/ehsannil2/302
┅─┅─═✾🌀✾ ═─┅─┅
🍃 مطالبی که به مرحمت الهی میخوانید؛ بعد از مبانی و مقدماتی است که در #کانال_معرفة_الحق بیان شده است.…
🔹
♦️◆ قدم هفتم ➣●• —---—
اسمِ ظاهریِ اسماء الحسنی، برخاستۀ از حقیقت و نفْسِ ایشان است.
❖ یعنی اسماء و القاب و کُنیۀ حضرات آل الله علیهم السلام ، همگی از مسمّا و حقیقتِ ایشان متجلّی است. و نه اینکه اسمِ حضرات (؏) مانند اسماء ما سوایِ ایشان باشد که از بیرون آنها بر وجودشان جعل و واقع، و یا قرارداد شده باشد.
و این مهمّ را در بعضی از مقالات متذکّر شدهام که چون این مطلب برای حضرات اسماء الحسنی(ع) وجود دارد، متصلاً به وجودِ ایشان، خواصّ یارانِ حضرات، [و در مقابل] خواصِّ دشمنان آل الله (ع) نیز اسمائی برخاسته از کُنه وجودِ خویش دارند. و نامشان، وصفِ ایشان است.
(اسرار #اسم و #اسم_گذاری مقالهٔ جدا میطلبد. و این مقوله، لطائفِ عمیق دارد که إن شاء الله در آینده بیان میشود)
که مثلاً ؛
▫️برای حضرت #جابر (ع) (جابر بن عبد الله انصاری) بیان شد که ایشان «جابر» است و جبران کنندۀ در راه ماندگان به عاشورایِ حسینی (ع).
▫️یا برای حضرت حرّ (ع) بیان شد تمامِ حرّیّت و آزادگی است.
یا در مقابل ؛
▪️برای #ابن_ملجم ملعون بیان شد که او، اصلِ لجام زدگی است. سراسرِ وجودِ خبیثش، لجامْ زدۀ هوایِ نفس است.
▪️یا #زجر که آزاردهندۀ حضرت رقیه سلام الله علیها بود. که نامِ او، وصفِ اوست و لغت «زجر کشیدن» و زجر کشیدنِ هر موجودی، چیزی از خباثتِ این ملعون است.
پس دقت کنیم که مبادا اسماء حضرات آل الله (؏) را با احدی قیاس کنیم که بقولِ مطلق فرمودند 💠『 لا یُقاس بنا احدٌ』💠 (احدی، در هیچ وجهی از وجوه با ما آل الله ؏ مقایسه کرده نمیشود./ 📚عيون أخبار الرضا -ع-، ج ۲، ص۶۶).
⇦ پس بدانیم :
در مورد #اسماء_توقیفی حقّ تعالی پیشتر در #کانال_معرفة_الحق مطالبی روزی شد. همان مطلب در مورد اسماء و القاب و کنیه حضرات اسماء الحسنی (علیهم السلام) برقرار است.
مثلاً :
❖اگر اسم مبارکِ حضرت مولی امیرالمؤمنین (؏) «علی» است؛ تمامْ و تمامیّتِ "عُلُوِّ" حضرت حقّ میباشند.
❖و اگر اسم مبارکِ حضرت امام محمّد تقی (؏) "جواد" است؛ تمامْ و تمامیّتِ "جوُد" و سخاوت حضرت حقّ میباشند.
❖و اگر اسم مبارکِ حضرت امام جعفر بن محمّد (؏) "صادق" است؛ تمامْ و تمامیّتِ "صدق" حضرت حقّ میباشند که در زیارتِ شریفشان میخوانیم :
🔹 『 وَ صَلِّ عَلَى «الصَّادِقِ عَنِ اللَّهِ» جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ؏』🔹
(قربانِ نام مبارکشان)
دقّت کنیم که فرمودند ◣『نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ』◥ (📚الكافي، ط - الإسلامية، ج۸، ص۲۴۲).
که در این مثال؛ «علوّ» و «جود» و «صدق» از خَیرات هستند (یا به بیانِ دقیق، "الخیر" هستند). و اصل و اصالت آن، حضرات آل الله(؏) میباشند.
♦️◆ قدم هشتم ➣●• —---—
همین مطلب که در قدم هفتم معرفتی بیان شد، در مورد حضرت 《مُحسِن》 علیه السلام وجود دارد.
حساب حضرت محسن(؏)، حسابِ حضرات آل الله علیهم السلام است که فرمودند:
🔹『 لأَنَّهُ مِنَّا لَا غَيْر ُ فَمَنْ قَالَ غَيْرَ هَذَا فَكَذِّبُوه』🔹
ایشان (حضرت محسن علیه السلام) از ما آل الله علیهم السلام است، پس هرکس غیر از این را بگوید، تکذیبش کنید.
(📚 بحار الأنوار، ط - بيروت،ج۵۳، ص۲۳)
⚠️ با این سخن، حضرات چهارده معصوم (؏) ، پانزده نفر نشدهاند.
#چهارده بودنِ حضرات آل الله علیهم السلام #عدد_حقیقی است که در عِدادِ اعدادِ دیگر نیست. بلکه از اطلاق و حقیقتِ خویش مانند اعداد دیگر ظاهر میشود امّا در تعیّنِ عددی گرفتار نمیگردد. برای همین در عینِ اینکه حضرات آل الله (؏) به چهارده جلوه، متجلّی هستند، یک شیء واحدند. منتها ؛ #واحد_حقیقی. که واحدِ حقیقی، واحدی است که #مطلق_علی_الاطلاق است که از اطلاقِ یگانگیِ خویش در اعداد میآید ولی مَشوب و آلوده به حدّ و عَدّ نمیگردد.
بنابراین در نفسِ اینکه در چهارده جلوه میباشند، یک شخصِ حقیقیاند و میفرمایند:
🔻«نَحْنُ شَيْءٌ وَاحِد»🔺
(📚بحار الأنوار، ط - بيروت،ج۲۶، ص۳۱۷)
🔔 شرح و بسط در مورد #عدد_حقیقی ، بیش از اینهاست و لطائف آن، بسیار. امّا چون مقالۀ مستقل میطلبد، در اینجا به همین قدر از اشاره اکتفاء کرده شد.
👈 بنابراین در این مرحله، معلوم شد که حضرت محسن (؏) در وحدتِ حقیقی با حضرات چهارده معصوم (؏) هستند و نه فردی در کنار ایشان.
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔳
♦️◆ قدم هفتم ➣●• —---—
اسمِ ظاهریِ اسماء الحسنی، برخاستۀ از حقیقت و نفْسِ ایشان است.
❖ یعنی اسماء و القاب و کُنیۀ حضرات آل الله علیهم السلام ، همگی از مسمّا و حقیقتِ ایشان متجلّی است. و نه اینکه اسمِ حضرات (؏) مانند اسماء ما سوایِ ایشان باشد که از بیرون آنها بر وجودشان جعل و واقع، و یا قرارداد شده باشد.
و این مهمّ را در بعضی از مقالات متذکّر شدهام که چون این مطلب برای حضرات اسماء الحسنی(ع) وجود دارد، متصلاً به وجودِ ایشان، خواصّ یارانِ حضرات، [و در مقابل] خواصِّ دشمنان آل الله (ع) نیز اسمائی برخاسته از کُنه وجودِ خویش دارند. و نامشان، وصفِ ایشان است.
(اسرار #اسم و #اسم_گذاری مقالهٔ جدا میطلبد. و این مقوله، لطائفِ عمیق دارد که إن شاء الله در آینده بیان میشود)
که مثلاً ؛
▫️برای حضرت #جابر (ع) (جابر بن عبد الله انصاری) بیان شد که ایشان «جابر» است و جبران کنندۀ در راه ماندگان به عاشورایِ حسینی (ع).
▫️یا برای حضرت حرّ (ع) بیان شد تمامِ حرّیّت و آزادگی است.
یا در مقابل ؛
▪️برای #ابن_ملجم ملعون بیان شد که او، اصلِ لجام زدگی است. سراسرِ وجودِ خبیثش، لجامْ زدۀ هوایِ نفس است.
▪️یا #زجر که آزاردهندۀ حضرت رقیه سلام الله علیها بود. که نامِ او، وصفِ اوست و لغت «زجر کشیدن» و زجر کشیدنِ هر موجودی، چیزی از خباثتِ این ملعون است.
پس دقت کنیم که مبادا اسماء حضرات آل الله (؏) را با احدی قیاس کنیم که بقولِ مطلق فرمودند 💠『 لا یُقاس بنا احدٌ』💠 (احدی، در هیچ وجهی از وجوه با ما آل الله ؏ مقایسه کرده نمیشود./ 📚عيون أخبار الرضا -ع-، ج ۲، ص۶۶).
⇦ پس بدانیم :
در مورد #اسماء_توقیفی حقّ تعالی پیشتر در #کانال_معرفة_الحق مطالبی روزی شد. همان مطلب در مورد اسماء و القاب و کنیه حضرات اسماء الحسنی (علیهم السلام) برقرار است.
مثلاً :
❖اگر اسم مبارکِ حضرت مولی امیرالمؤمنین (؏) «علی» است؛ تمامْ و تمامیّتِ "عُلُوِّ" حضرت حقّ میباشند.
❖و اگر اسم مبارکِ حضرت امام محمّد تقی (؏) "جواد" است؛ تمامْ و تمامیّتِ "جوُد" و سخاوت حضرت حقّ میباشند.
❖و اگر اسم مبارکِ حضرت امام جعفر بن محمّد (؏) "صادق" است؛ تمامْ و تمامیّتِ "صدق" حضرت حقّ میباشند که در زیارتِ شریفشان میخوانیم :
🔹 『 وَ صَلِّ عَلَى «الصَّادِقِ عَنِ اللَّهِ» جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ؏』🔹
(قربانِ نام مبارکشان)
دقّت کنیم که فرمودند ◣『نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ』◥ (📚الكافي، ط - الإسلامية، ج۸، ص۲۴۲).
که در این مثال؛ «علوّ» و «جود» و «صدق» از خَیرات هستند (یا به بیانِ دقیق، "الخیر" هستند). و اصل و اصالت آن، حضرات آل الله(؏) میباشند.
♦️◆ قدم هشتم ➣●• —---—
همین مطلب که در قدم هفتم معرفتی بیان شد، در مورد حضرت 《مُحسِن》 علیه السلام وجود دارد.
حساب حضرت محسن(؏)، حسابِ حضرات آل الله علیهم السلام است که فرمودند:
🔹『 لأَنَّهُ مِنَّا لَا غَيْر ُ فَمَنْ قَالَ غَيْرَ هَذَا فَكَذِّبُوه』🔹
ایشان (حضرت محسن علیه السلام) از ما آل الله علیهم السلام است، پس هرکس غیر از این را بگوید، تکذیبش کنید.
(📚 بحار الأنوار، ط - بيروت،ج۵۳، ص۲۳)
⚠️ با این سخن، حضرات چهارده معصوم (؏) ، پانزده نفر نشدهاند.
#چهارده بودنِ حضرات آل الله علیهم السلام #عدد_حقیقی است که در عِدادِ اعدادِ دیگر نیست. بلکه از اطلاق و حقیقتِ خویش مانند اعداد دیگر ظاهر میشود امّا در تعیّنِ عددی گرفتار نمیگردد. برای همین در عینِ اینکه حضرات آل الله (؏) به چهارده جلوه، متجلّی هستند، یک شیء واحدند. منتها ؛ #واحد_حقیقی. که واحدِ حقیقی، واحدی است که #مطلق_علی_الاطلاق است که از اطلاقِ یگانگیِ خویش در اعداد میآید ولی مَشوب و آلوده به حدّ و عَدّ نمیگردد.
بنابراین در نفسِ اینکه در چهارده جلوه میباشند، یک شخصِ حقیقیاند و میفرمایند:
🔻«نَحْنُ شَيْءٌ وَاحِد»🔺
(📚بحار الأنوار، ط - بيروت،ج۲۶، ص۳۱۷)
🔔 شرح و بسط در مورد #عدد_حقیقی ، بیش از اینهاست و لطائف آن، بسیار. امّا چون مقالۀ مستقل میطلبد، در اینجا به همین قدر از اشاره اکتفاء کرده شد.
👈 بنابراین در این مرحله، معلوم شد که حضرت محسن (؏) در وحدتِ حقیقی با حضرات چهارده معصوم (؏) هستند و نه فردی در کنار ایشان.
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔳
🔹
♦️◆ قدم نهم ➣●• —---—
نام مبارک "محسن" از اسماء حضرت حقّ است.
در بین اسماء حضرات آل الله (؏) ، "علی" و "محسن" از اسماء حضرت حقّ تعالی است.
⚠️ خوب دقّت شود که کدام اسماء چنین خصوصیّتی دارد !
در ادامۀ مطلب ان شاء الله ظرافتِ این دو اسم مبارک، و خصوصیّت آن به مرحمتِ الهی معلوم میشود.
❖ «محسِن» ؛ اسم فاعل است. یعنی "احسان کننده". که اسم فاعل، صفتِ حالیه نیز واقع میشود یعنی آنکسی که حالَش، «احسان ساز» است.
از طرفی بیان شد که "احسان" ؛ ولایت است.
و بیان شد که ولایتِ خداوند، خدائیت و فعلیّت محضۀ حضرت حقّ تعالی است.
خداوند به خودیِ خود و به نحوِ #مالکیت_حقیقی (که مملوک، چیزی جز ظهورِ مالک نیست)، دارای ولایت (احسان) است و این در حالی است که خودیّت او، "محسِن" است که در حدیث قدسی فرمود :
🔻『 أَنَا «ذُو الْإِحْسَانِ» وَ هَذَا الْحَسَنُ،
وَ أَنَا «الْمُحْسِنُ» وَ هَذَا الْحُسَيْن』🔺
(📚 بحار الأنوار، ط - بيروت،ج۲۷، ص۵)
اگر به مرحمت حقّ قدمهایِ قبلی، یک به یک با پایِ دل طیّ شده باشد، إن شاء الله مطلبی که در این نتیجهگیری بیان میشود بهجت را به جانْ مینشاند :
👈 ☀️حضرتِ "محسِن" (علیه السلام) ؛ فعلیّتِ محضۀ ولایت هستند. ☀️
🍃 اینجا مکانَتِ اعتکاف است!
و شاید بهتر این بود که ادامه ندهیم و این نُه منزلِ معرفتی را تا پایِ نتیجه، به دهمین مرحله، چند بار مرور کنیم.
امّا چون جاریِ معرفت، سائق و برَنده است، قلم نگارش را مانع نباید شد.
دیگر هرکسی هرچقدر که در طلب است، همراه بیاید ...
♦️◆ قدم دهم ➣●• —---—
✅ نکتهای از «امامت» ، پیش از قدم دهم بیان میشود و آن این است که اِمامت ؛ اَمام بودن و مقدّم بودنِ ذاتِ باریتعالی است ("يَا مُقَدِّم" / دعای مجیر - 📚 البلد الأمين، ص۳۶۳).
❖ که چون «مقدّمِ مطلق»، ذاتِ باریتعالی است، این مقدّم و اَمام بودن مطلق، از «اِمامت» و پیشوا بودنِ مطلقِ نفسِ حقّ (یعنی حضرات آل الله علیهم السلام) است.
➿ و امّا ...
❖ بیان شد که حضرت محسن (علیه السلام) فعلیّت محضۀ ولایت هستند. در حالیکه اشاره شد که ولایت، شخصِ حضرات آل الله علیهم السلام میباشند.
❖فعلیّت محضه در عُلوِّ جلالی است. و مقامِ خلوَتِ ولایت است که از اطلاقِ خویش، در هر مرتبهای ظاهر بشود، به جلالِ «فِعلیّت» ظاهر میشود و نه به تعیّنِ «فِعل».
یعنی در حدّ و حدودِ افعال متوقّف و متعیّن نیست. بلکه دائماً (#دوام از خودش) در خفایِ غیبیِ فاعلِ عَلَی الاطلاق است.
❖ و نیز بیان شد که حضرات آل الله علیهم السلام همگی شیء حقیقیِ واحد هستند.
بنابراین :
👈☀️حضرت محسن علیه السلام جلالتِ امامَت و ولایتِ حضرات آل الله علیهم میباشند.☀️
ایشان(ع)؛ «سِرّ المستودع» در بطنِ ناموسیّت حقّ (یعنی حضرت فاطمه سلام الله علیها) هستند که :
🔻 『 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ 《سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها》 بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ』🔺
❖ نام مبارکشان "محسِن"، یعنی کسی که احسانساز است. که بیان شد ؛ احسان، همان ولایت است.
❖ و این، در حالی است که ولایت، قائم بر خودش است. و ولایتکنندۀ ولایت، در اطلاق و بیحدّی باید نظر شود.
❖ بنابراین؛ "محال بودنِ تقدّم و توقّف شیء بر خودش" در اینجا مطرح نیست. که این تعابیر مربوط به امور حَدّیه است.
🔅 سخن در عالَم نور است.
حضرتِ محسن (؏) در اطلاقِ نوری، احسانکننده و ولایتساز هستند.
در حالیکه حضرت فاطمه زهرا (س) «امّ الائمه» میباشند ، حضرتِ محسن (ع) ؛ باطن و جلالَتِ امامت ائمۀ اطهار (ع) میباشند که غیبی است لایدرک. که حضرت مولی امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند:
👈🔻『 ظاهري ولاية و وصاية و «باطني غيبٌ لا يُدرک»』🔺
(📚 مشارق الامان، حافظ رجب برسی، ص۷۶)
و حضرت مولی (ع) در حدیث طارق ابن شهاب در مورد امامت میفرمایند:
👈🔻『 ظَاهِرُهُ أَمْرٌ لَا يُمْلَكُ وَ «بَاطِنُهُ غَيْبٌ لَا يُدْرَک»』🔺
(📚 بحار الأنوار، ط - بيروت، ج۲۵، ص۱۷۱)
⇦ ☀️ بنابراین؛ در حالیکه ولایت، خودیّت حقّ است، و ولایت، شخصِ حضرات آل الله علیهم السلام هستند؛ حضرتِ محسِن (؏) مقامِ خلوَت و جلالِ امامَت و ولایتِ حضرات آل الله علیهم السلام میباشند. ☀️
إن شاء الله این روزیِ خاصّ، نوشِ جان و دل بیقراران حضرتشان باشد.
🍃 قدمی پیش رَویم که جاریِ معرفت و احسان، دستِ مُجریِ سخاوتمندِ عالَم است که "بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى" و مُحسِنِ بارگاهِ ملوکانهاش، فعلیّت احسان و ولایت است و مَسندنشینِ سَریرِ جود و سخاوت.
مهمانِ خوانِ کریمانه حضرتشان هستیم و گدایانِ گوشهْنگاهی از وجودِ جلالی ولیّ اللهیِ او .
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔳
♦️◆ قدم نهم ➣●• —---—
نام مبارک "محسن" از اسماء حضرت حقّ است.
در بین اسماء حضرات آل الله (؏) ، "علی" و "محسن" از اسماء حضرت حقّ تعالی است.
⚠️ خوب دقّت شود که کدام اسماء چنین خصوصیّتی دارد !
در ادامۀ مطلب ان شاء الله ظرافتِ این دو اسم مبارک، و خصوصیّت آن به مرحمتِ الهی معلوم میشود.
❖ «محسِن» ؛ اسم فاعل است. یعنی "احسان کننده". که اسم فاعل، صفتِ حالیه نیز واقع میشود یعنی آنکسی که حالَش، «احسان ساز» است.
از طرفی بیان شد که "احسان" ؛ ولایت است.
و بیان شد که ولایتِ خداوند، خدائیت و فعلیّت محضۀ حضرت حقّ تعالی است.
خداوند به خودیِ خود و به نحوِ #مالکیت_حقیقی (که مملوک، چیزی جز ظهورِ مالک نیست)، دارای ولایت (احسان) است و این در حالی است که خودیّت او، "محسِن" است که در حدیث قدسی فرمود :
🔻『 أَنَا «ذُو الْإِحْسَانِ» وَ هَذَا الْحَسَنُ،
وَ أَنَا «الْمُحْسِنُ» وَ هَذَا الْحُسَيْن』🔺
(📚 بحار الأنوار، ط - بيروت،ج۲۷، ص۵)
اگر به مرحمت حقّ قدمهایِ قبلی، یک به یک با پایِ دل طیّ شده باشد، إن شاء الله مطلبی که در این نتیجهگیری بیان میشود بهجت را به جانْ مینشاند :
👈 ☀️حضرتِ "محسِن" (علیه السلام) ؛ فعلیّتِ محضۀ ولایت هستند. ☀️
🍃 اینجا مکانَتِ اعتکاف است!
و شاید بهتر این بود که ادامه ندهیم و این نُه منزلِ معرفتی را تا پایِ نتیجه، به دهمین مرحله، چند بار مرور کنیم.
امّا چون جاریِ معرفت، سائق و برَنده است، قلم نگارش را مانع نباید شد.
دیگر هرکسی هرچقدر که در طلب است، همراه بیاید ...
♦️◆ قدم دهم ➣●• —---—
✅ نکتهای از «امامت» ، پیش از قدم دهم بیان میشود و آن این است که اِمامت ؛ اَمام بودن و مقدّم بودنِ ذاتِ باریتعالی است ("يَا مُقَدِّم" / دعای مجیر - 📚 البلد الأمين، ص۳۶۳).
❖ که چون «مقدّمِ مطلق»، ذاتِ باریتعالی است، این مقدّم و اَمام بودن مطلق، از «اِمامت» و پیشوا بودنِ مطلقِ نفسِ حقّ (یعنی حضرات آل الله علیهم السلام) است.
➿ و امّا ...
❖ بیان شد که حضرت محسن (علیه السلام) فعلیّت محضۀ ولایت هستند. در حالیکه اشاره شد که ولایت، شخصِ حضرات آل الله علیهم السلام میباشند.
❖فعلیّت محضه در عُلوِّ جلالی است. و مقامِ خلوَتِ ولایت است که از اطلاقِ خویش، در هر مرتبهای ظاهر بشود، به جلالِ «فِعلیّت» ظاهر میشود و نه به تعیّنِ «فِعل».
یعنی در حدّ و حدودِ افعال متوقّف و متعیّن نیست. بلکه دائماً (#دوام از خودش) در خفایِ غیبیِ فاعلِ عَلَی الاطلاق است.
❖ و نیز بیان شد که حضرات آل الله علیهم السلام همگی شیء حقیقیِ واحد هستند.
بنابراین :
👈☀️حضرت محسن علیه السلام جلالتِ امامَت و ولایتِ حضرات آل الله علیهم میباشند.☀️
ایشان(ع)؛ «سِرّ المستودع» در بطنِ ناموسیّت حقّ (یعنی حضرت فاطمه سلام الله علیها) هستند که :
🔻 『 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ 《سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها》 بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ』🔺
❖ نام مبارکشان "محسِن"، یعنی کسی که احسانساز است. که بیان شد ؛ احسان، همان ولایت است.
❖ و این، در حالی است که ولایت، قائم بر خودش است. و ولایتکنندۀ ولایت، در اطلاق و بیحدّی باید نظر شود.
❖ بنابراین؛ "محال بودنِ تقدّم و توقّف شیء بر خودش" در اینجا مطرح نیست. که این تعابیر مربوط به امور حَدّیه است.
🔅 سخن در عالَم نور است.
حضرتِ محسن (؏) در اطلاقِ نوری، احسانکننده و ولایتساز هستند.
در حالیکه حضرت فاطمه زهرا (س) «امّ الائمه» میباشند ، حضرتِ محسن (ع) ؛ باطن و جلالَتِ امامت ائمۀ اطهار (ع) میباشند که غیبی است لایدرک. که حضرت مولی امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند:
👈🔻『 ظاهري ولاية و وصاية و «باطني غيبٌ لا يُدرک»』🔺
(📚 مشارق الامان، حافظ رجب برسی، ص۷۶)
و حضرت مولی (ع) در حدیث طارق ابن شهاب در مورد امامت میفرمایند:
👈🔻『 ظَاهِرُهُ أَمْرٌ لَا يُمْلَكُ وَ «بَاطِنُهُ غَيْبٌ لَا يُدْرَک»』🔺
(📚 بحار الأنوار، ط - بيروت، ج۲۵، ص۱۷۱)
⇦ ☀️ بنابراین؛ در حالیکه ولایت، خودیّت حقّ است، و ولایت، شخصِ حضرات آل الله علیهم السلام هستند؛ حضرتِ محسِن (؏) مقامِ خلوَت و جلالِ امامَت و ولایتِ حضرات آل الله علیهم السلام میباشند. ☀️
إن شاء الله این روزیِ خاصّ، نوشِ جان و دل بیقراران حضرتشان باشد.
🍃 قدمی پیش رَویم که جاریِ معرفت و احسان، دستِ مُجریِ سخاوتمندِ عالَم است که "بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى" و مُحسِنِ بارگاهِ ملوکانهاش، فعلیّت احسان و ولایت است و مَسندنشینِ سَریرِ جود و سخاوت.
مهمانِ خوانِ کریمانه حضرتشان هستیم و گدایانِ گوشهْنگاهی از وجودِ جلالی ولیّ اللهیِ او .
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔳