اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
904 subscribers
135 photos
16 videos
1 file
372 links
.
☀️ اللطائف الالٰهیّة في المعارف القدسیّة

🍃إن شاء الله به عنایات حضرات آل‌الله علیهم السلام در این کانال رشحه‌ای از لطائف الهی که در باب معارف حقّ تعالی در بیانْ روزی میشود را خواهید خواند.
عاجزانه؛شاکر نفحات رحمانی اوئیم.

ادمین : @ehsannil
Download Telegram
.

༺•✿ چند کلمه در مورد نَفْس ✿•༻

🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
🖊🦋 احسان الله نیلفروش زاده
↗️ https://t.me/ehsannil2/210
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅


🌿 نفس؛ به معنایِ «خود»، شخص حقیقی عالم بوده که حقیقتِ بسیطه است.
و آن، نفس کلیّه الاهیه است.

نفس الله تعالی》، حضرات آل الله علیهم السلام می‌باشند که در زیارت حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام (معروف به زیارت صفوان جمّال) اینچنین سلام به حضرت مولی (ع) می‌دهیم:

☀️السَّلَامُ عَلَى نَفْسِ‏ اللَّهِ‏ تَعَالَى☀️

(📚 بحار الأنوار،ط -بيروت،ج‏۹۷،ص۳۳۱)


نفس الله تعالی، واحدِ حقیقی است (#نفس_واحدة) و نفوسِ عالَم، مُنشَأ از آنند، که قرآن کریم می‌فرماید 🔻وَ هُوَ الَّذي «أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَة»🔺(سورۀ انعام،آیۀ۹۸).

عالَم، جلواتِ نفس واحده، یعنی تجلیّاتِ وجه الله است 🔹فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ الله🔹(پس به هر سو رو كنيد، همان جا وجه خداست / سورۀ بقره، آیۀ ۱۱۵).
که حضرات آل الله (ع) فرمودند🔅 نحن وجه الله🔅 (📚 بصائر الدرجات،ج۱،ص۶۱).


🍃 نفس کلیّۀ الالٰهیّه که به فرمایشِ حضرت مولی (علیه السلام) 🔻جوهرة بسيطة🔺است (الكلمات المكنونة-چاپ قديم،ص۷۶)، به بساطتِ خویش، شخصِ حقیقی عالم است. و هر موجودی، [به نحوِ «انشاء» (【و هو الذّي «أنشأكم مِن نفسٍ واحدة»🔺؛انعام،۹۸)] از «بود» (ذات)، تا «نمود» (صفات و افعال و آثار)، تجلّیِ نفس واحدۀ الهی است.

💠جوهرة》صیغهٔ مبالغه از مادهٔ «جَهَرَ؛ آشکار شد» بوده که شدّت آشکاری است که؛

۱. آشکاری در کانَ ناقصه(یعنی؛ صفت و فعل و اثر)» شیء بعد از اینکه وجود دارد؛ آشکار است.

۲. آشکاری در کانَ تامّه (یعنی؛ ذات)» همینکه شیء وجود دارد؛ 👈🏻وجود داشتنش، آشکار بودنش است.

(https://t.me/ehsannil3/330 👈🏻 ر.ک)

👈🏻جوهرة بسيطة》؛ «وجود» و آشکاریِ مطلقه است.

💠بسيطة》؛
در اینجا صفت بسط در مقابل قبض نیست، بلکه مافوق هر دو و مافوق قابض و باسط (که حقیقتِ «لا هو الا هو» است) می‌باشد و در واقع؛

بسیطة؛ همان اطلاق علی الإطلاق است و وصفِ «رهایی» است.
به رهایی و بسیطه بودنِ《جوهرة》؛ بساط عالم پهن می‌شود و نفوس، انشاء می‌گردد.

اگر نفوس؛ به حدّ خویش متوقّف باشند و در کنار 《جوهرة بسيطة》 بوده و نه جلوهٔ آن؛
بساطتِ جوهرة و وجود، مخدوش است و دیگر جهر و آشکارِ حقیقی نیست یعنی؛ اصلا جوهرة حقیقی نیست.

نفوسِ عالم؛ جلوهٔ نفس اوست.
👈🏻«لم یلد و لم یولد» به این نکته اشاره دارد که چیزی از خدا جدا نشده و خدا هم از چیزی جدا نشده است. بنابراین؛

معرفة النفس، [به #عین_شخصی]، معرفة الربّ است.
و از حقیقتِ حضرتِ احد (جلّ جلاله)، که "الله صمد" و «لم یلد و لم یولد»؛ معرفة النفس، معرفت به تمام اشیاء عالم است.

💢 پس در این خصوص چند حدیث بخوانیم:

🔺مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَــقَـــدْ عَرَفَ رَبَّه‏
کسی که نفسَش را بشناسد، قطعاً (بدون طفره و فاصله) ربّ خود را شناخته است.
(📚تصنيف غرر الحكم،ص۲۳۲)


🔺أَعْرَفُكُمْ بِنَفْسِهِ أَعْرَفُكُمْ بِرَبِّه‏
با معرفت‌ترین شما به نفسَش، با معرفت‌ترین شما به رَبَّش است.
(📚جامع الأخبار،للشعيري،ص۴)

چون نفس، شخصِ حقیقی عالم است و شخصِ حقیقی عالَم، وجود مطلق است. پس معرفتِ به آن، معرفت مطلق است. زیرا چیزی بیرون از شخصِ حقیقی عالَم نیست. و از این رو معرفت او، همۀ معارف و علوم است که فرمودند:

🔺مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدِ انْتَهَى إِلَى غَايَةِ كُلِّ مَعْرِفَةٍ وَ عِلْم
هر كه نفس خود را بشناسد، پس به تحقيق به نهايتِ هر معرفتى و علمى‏ رسیده است.
(📚تصنيف غرر الحكم،ص۲۳۲)

🔰 که حضرت مولی(ع) می‌فرمایند:

☀️ «أتزعم إنّکَ جِرمٌ صغیر ، و فیکَ انطوی العالَم الاکبر»
آیا [ای انسان] گمان کرده‌ای که تو یک جسم کوچک هستی؟! در حالی که عالم اکبر در تو پیچیده شده است.
(📚الوافي،ج۲،ص۳۱۹)


⇦ پس هیچ فاصله و طفره‌ای نیست.
معرفة النفس، همۀ معارف و علوم است. و همۀ معارف و علوم، تحتِ آن، و به آن تداوم دارد.

🔺مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَهُوَ لِغَيْرِهِ أَعْرَفُ
کسی که نفسَش را شناخت، پس به غیر آن، آشناتر است.
(📚 تصنيف غرر الحكم،ص۲۳۳)

و فقدان این معرفت، تمامِ جهالت است که فرمودند:

🔺أَعْظَمُ الْجَهْلِ جَهْلُ الْإِنْسَانِ أَمْرَ نَفْسِه‏
بزرگ‌ترين جهل، جهل انسان در امر نفس اوست.
(📚تصنيف غرر الحكم،ص۲۳۳)

و نیز :
🔺لَا تَجْهَلْ نَفْسَكَ فَإِنَّ الْجَاهِلَ مَعْرِفَةَ نَفْسِهِ جَاهِلٌ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ
نسبت به نفس خود جاهل مباش. زیرا جاهل به شناخت نفس، جاهل به تمام اشیاء است.
(📚 تصنيف غرر الحكم،ص۲۳۴)


در نتیجه معرفة النفس، کفایتِ در معرفت است که فرمودند:

🔺كَفَى بِالْمَرْءِ مَعْرِفَةً أَنْ يَعْرِفَ نَفْسَهُ
انسان را از معرفت همین بس که نفسَش را بشناسد.
(📚 تصنيف غرر الحكم،ص۲۳۲)



︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻

🔹
🔹

حالا دقّت بفرمائید :

🔰 هدف خلق مخلوقات، شناخت حقّ تعالی است که حضرت سیّد الشهدا علیه السلام می‌فرمایند:

💠 أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا «لِيَعْرِفُــوهُ»💠
اى مردم، خداوند- جلّ ذكره- بندگانش را نيافريده مگر براى آن كه او را بشناسند.
(📚 علل الشرائع، ج‏۱، ص۹)

🔰 و در حدیث قدسی، حضرت حقّ می‌فرماید:

💠كُنْتُ كَنْزاً مَخْفِيّاً فَأَحْبَبْتُ أَنْ اعْرَفَ فَخَلَقْتُ الخَلْق‏ لكي اعْرَفَ💠
من گنج پنهانی بودم. پس دوست داشتم شناخته شوم . پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم.
(📚بحار الأنوار، ط - بيروت، ج‏۸۴، ص۱۹۹)


علّت خلقتِ عالَم، معرفة الله است. حضرت سید الشهدا (ع) نفرمودند که شناختِ جزئی از حقّ تعالی، علّت خلق مخلوقات است. بلکه «لِيَعْرِفُــوهُ» بی قید است و مطلق. و حضرت احدیّت برای «فَخَلَقْتُ الخَلْق‏ لكي اعْرَفَ» قیدی مطرح نفرمود.

از طرفی فرمودند که معرفت نفس، کفایت کنندۀ معرفت است. در نتیجه، این تحلیل و بررسی لازم می‌آید که؛

🔲 اگر نفس انسان؛
▲➊ چیزی (یعنی جزئی) از نفس حقّ بوده،
▲➋ یا در کنار نفس خداوند باشد،
▲➌ یا زائد بر نفس الله فرض شود،
▲➍ و یا در اضافۀ حدّی به آن (یعنی اضافۀ دو چیز به یکدیگر) تصوّر گردد،
چه میشود؟ ➴

خود به خود با پاسخ به فرضهایِ اوّل و دوّم، فرضهایِ سوّم و چهارم پاسخ داده میشود. پس دقت بفرمائید:

🎯➊ اگر گفته شود نفس انسان، چیزی (یعنی جزئی) از نفسِ خداوند است؛
پس تمامِ نفس الله نیست، یعنی تامّ و تمام نیست و در نقص است.
پس معرفت به آن، تنها معرفت به جزئی از خداوند است!

در این حالت پاسخ داده می‌شود :

◆ اوّلاً تَجَزّی حقّ تعالی (یعنی جزء جزء دانستن)، نفیِ بساطت و صمدیّت حقّ بوده و کفر بالله است.
حقّ تعالی منزّهِ از اجزاست که 『 اللَّهُ وَاحِدٌ لَا مُتَجَزِّئٌ』 (📚 الكافي، ط - الإسلامية، ج‏۱، ص۱۱۶).

◆ ثانیاً در این تصوّر؛ معرفة النفس، معرفة الربّ نخواهد بود. بلکه معرفت به جزئی از ربّ است. پس معتقدین به این فرض، احادیثِ 🔻مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه‏🔺 را [العیاذ بالله] حقیقی ندانسته و [دانسته یا ندانسته] قائل به تسامح در بیان هستند!

◆ ثالثاً با این تصوّر؛ معرفتِ نفس، معرفتِ جزئی است و نه معرفتِ مطلق. و معرفت جزئی، کفایت کننده نیست. پس احادیثی چون 🔻 كَفَى بِالْمَرْءِ مَعْرِفَةً أَنْ يَعْرِفَ نَفْسَهُ🔺را [در اعتقادْ] نفی کرده‌اند.

◆ رابعاً آنانکه معتقدند نفس آدمی در کنار نفس الله تعالی است؛ و بعد از این اعتقاد، معتقد به آنند که نسبت به نفسِ حقّ تعالی ناقص است؛ در نتیجه هدف خلقت که همانا معرفت به خداست هرگز محقّق نمی‌شود و نقض غرض صورت گرفته. یعنی هدف از خلقت، در همان ابتدایِ کار، نقض شده است!

◆ خامساً در پی این تصوّر؛ چون آدمی که اشرف مخلوقات (آیات) است، ناقص انگاشته شد، پس مسلّماً همۀ آیات که تحتِ اشرفیّت اشرفِ مخلوقات است، صد البته که ناقص خواهند بود. وقتی چنین شد، آیاتِ الهی، اصلاً آیه و نشانه و دالّ بر حقّ نیستند و [العیاذ بالله] در احادیثی چون 🔻دَلِيلُهُ آيَاتُه』‏🔺(📚 الإحتجاج ، ج‏۱، ص۲۰۱) درنگ خواهد بود!
و نستجیر بالله، در شریفۀ قرآن نیز چنین است، که فرمود:

💎سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في‏ أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَق‏💎
زودا كه آيات قدرت خود را در اطراف [جهان‏] و در جانشان به آنها بنماييم، تا برايشان روشن گردد كه او حق است.
(سورۀ فصلت، آیۀ ۵۳)

︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻


🔹
🔹

🎯➋ اگر نفس انسان در کنار نفس خداوند فرض شود:

در این فرض، دو حال پیش می‌آید:

الف : اگر نفسِ آدمی با نفسِ حقّ تعالی مطابقتِ تامّه نداشته باشد (به اصطلاح؛ «طابق النَّعل بالنَّعل» نباشد)؛ احادیثی چون 🔻مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه‏🔺[العیاذ بالله] محلّ ندارد!
و هدف از خلقت که معرفت الله است، در بَدوِ امر، منتفی است (نقض غرضِ خلقت).

ب : اگر نفسِ آدمی با نفسِ حقّ تعالی مطابقتِ تامّه داشته باشد (به اصطلاح؛ «طابق النَّعل بالنَّعل» باشد)؛
در این حال، [العیاذ بالله] قائل به ثنویّت و دو خدائی شده‌ایم که قرآن می‌فرماید:

💎لَوْ كانَ فيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفسَدَتا💎
اگر در زمين و آسمان غير از خداى يگانه خدايان ديگرى مى‏بود، قطعا زمين و آسمان تباه مى‏شد.

(سورۀ انبیاء علیهم السلام، آیۀ ۲۲)

🍂 دوئیت، نفسِ فساد است.


🔆 امّا نفوس، انشاء و ظهورِ نفس کلیّۀ الاهیه است. و نه جزئی از آن، یا در کنارِ آن، یا زائد بر آن، یا در دوئیت با نفس الله و سپس در اضافۀ به آن.
نفوس، صِرف الاضافه و صِرف الربط به نفس الله تعالی است. و چیزی جز ظهور و جلواتِ او نیست. و این در حالی است که ظهورِ حقّ، خودیّت حقّ است که فرمود 【هو الظاهر】 (【هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِر】/ سورۀ حدید، آیۀ ۳).

❁ اینچنین است که معرفة النفس، دقیقاً و عیناً و شخصاً، معرفة الربّ است. و هیچ طَفره و فاصله و تسامح و تطبیقی در کار نیست.
و چون چنین است، کفایت کننده از هر جهتی است.

این کفایت بخاطر صمدیّت و تامّ بودنِ نفس الله (تعالی) است که چون چیزی بیرون از نفس نیست، شناختش همۀ شناختها، و کفایتِ تامّه است.

پس؛

❖ اگر نفس شناخته شد؛ چون حقّ شناخته شده، همه چیز شناخته شده. و این، عرفان و علمِ مطلق است.
❖ و اگر نفس شناخته نشد [چون نفس الله، صمد است و بسیط]؛ هیچ چیزی شناخته نشده است. و این، جهالَت تامّه است. که حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرمایند:

🔺كَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلًا أَنْ يَجْهَلَ نَفْسَه
انسان را از جهل همین بس که به خود جاهل باشد.

(📚 تصنيف غرر الحكم، ص۲۳۳)


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻
🔹
🔹
🍃 و امّا بعد ...

از آن مقام حقیقت، تا جلوَتِ طریقت، تنزیل بیان کنیم و به لطف او، چند کلمه‌ای پیشتر رَویم و بیشتر بدانیم:

می‌گوییم : "دانستم، فهمیدم، خوشحال شدم، ناراحت شدم، چشیدم، بوئیدم، لمس کردم، دیدم، شنیدم".


🔍 🔰دقیقۀ اوّل ➣●•

دانستن و فهمیدن و خوشحال شدن و ناراحت شدن و چشیدن و بوئیدن و لمس کردن و دیدن و شنیدن، همه و همه، «درک» است.
پنج درکی که مربوط به حوّاس ظاهر است (باصره، سامعه، ذائقه ، شامه ، لامسه)، «#درک_مادی» است.
و درکی که مربوط به باطن است؛ «#درک_معنوی» است که شامل تعقــّــل، تفکر، تدبّر، تأمّل، توّهم، تخیّل، تصوّر و ... می‌شود.

قوّۀ دَرّاکه اعم از درکِ معنوی و درک مادّی است.

در روایتی عجیب و پر معنا، یونس بن ظَبْیان برای دیدار امام جعفر صادق علیه السلام در محلّی وارد می‌شود و عجائبی از حضرت (ع) را بر او مکشوف می‌سازند. و سپس می‌فرمایند:

🔶بِنَا أَضَاءَتِ الْأَبْصَارُ، وَ سَمِعَتِ الْآذَانُ، وَ وَعَتِ الْقُلُوبُ الْإِيمَان‏🔶
به سبب ما چشم ها بینایی دارد و به سبب ماست گوش ها می‌شنوَد و در قلوب ایمان وارد می‌شود.

(📚 دلائل الإمامة، ط - الحديثة، ص۲۷۰)
(📚 بحار الأنوار، ط - بيروت، ج‏۵۶، ص۱۹۷)

🔳 قوّۀ درّاکه، حضرات آل الله علیهم السلام هستند.


🔍 🔰دقیقۀ دوّم ➣●•

وقتی می‌گوییم : "دانستم، فهمیدم، خوشحال شدم، ناراحت شدم، چشیدم، بوئیدم، لمس کردم، دیدم، شنیدم"؛
برای تمام اینها یک «مَن» قائل شدیم.
که مَن دانستم، من فهمیدم، من خوشحال شدم، من ناراحت شدم، من چشیدم، من بوئیدم، من لمس کردم، من دیدم، من شنیدم.

این "مَن"، نفس است. که از آن به «خود» تعبیر می‌کنیم.

نقطۀ به اشاره آمدن که می‌گوییم "مَن" و نه دیگران، آن نفــْــس است.
"کـَـس" بودن و "خود" بودن هر کسی که نقطۀ اشارۀ به اوست، نفس است که قرآن در آیات بسیاری این مطلب را برای ما مکشوف ساخته و برای اشاره به افراد، "نفس" را بیان فرموده است:

💎 وَ اتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزي نَفْسٌ عَنْ «نَفْسٍ» شَيْئاً】 (بقره ۴۸)
و بترسيد از روزى كه كسى از ديگرى چيزى دفع نكند.

💎لا تُكَلَّفُ «نَفْسٌ» إِلاَّ وُسْعَها】 (بقره ۲۳۳)
هيچ كس جز به قدر توانش مكلّف نمى‏شود.

💎تُوَفَّى كُلُّ «نَفْسٍ» ما كَسَبَت】 (بقره ۲۸۱)
به هر كس [پاداش‏] آنچه كرده است به تمامى داده مى‏شود.

💎 يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ «نَفْسٍ» ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً 】 (آل عمران ۳۰)
روزى كه هر كس هر آنچه از نيك و بد كرده است حاضر مى‏يابد.

💎كُلُّ «نَفْسٍ» ذائِقَةُ الْمَوْتِ 】 (آل عمران ۱۸۵)
هر نفسى چشندۀ مرگ است‏.

💎مَنْ قَتَلَ «نَفْساً» ...】 (مائده ۳۲)
هر کس کسِ دیگری را بکشد ...

💎يَوْمَ يَأْتِ لا تَكَلَّمُ «نَفْسٌ» إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَ سَعيدٌ 】 (هود ؏، ۱۰۵)
روزى فرا رسد كه هيچ كس جز به اذن او سخن نگويد، پس بعضى از مردم تيره‏بخت و برخى نيكبخت‏اند.

💎لِتُجْزى‏ كُلُّ «نَفْسٍ» بِما تَسْعى‏】 (طه -ص-، ۱۵)
تا هر كسى به موجب آنچه مى‏كوشد جزا داده شود.

💎ما تَدْري «نَفْسٌ» ما ذا تَكْسِبُ غَداً】 (لقمان ؏، ۳۴)
و كسى نمى‏داند فردا چه به دست مى‏آورد.

💎وَ لَوْ شِئْنا لَآتَيْنا كُلَّ نَفْسٍ هُداها】 (سجده ۱۳)
و اگر مى‏خواستيم، به هر كسى [از روى جبر] هدايتش را مى‏داديم‏.

💎 وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهيدٌ】 (ق ۲۱)
و هر كسى همراه يك مأمور سوق دهنده و يك شاهد بيايد.

💎 وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَد】 (حشر ۱۸)
و باید هر کسی نظاره کند که برای فرداش چه پیش فرستاده.

💎عَلِمَتْ نَفْسٌ ما أَحْضَرَتْ】 (تکویر ۱۴)
[در آن روز] هر كس داند چه حاضر كرده است‏.

💎يَوْمَ لا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً】 (انفطار ۱۹)
روزى است كه هيچ كس براى كسى اختيار چيزى را ندارد.


سعی شد که به اختصار بیان، عمدۀ نکات مربوط به نفس در آیاتِ اشاره‌ای فوق بیاید. پس دقت شود که نفس؛ نقطۀ اشاره به شخص، نقطۀ کسبیات، نقطۀ درکیّات (معنوی و مادّی)، نقطۀ سعی و تکلیف، نقطۀ پاداش و عِقاب، نقطۀ هدایت و ضلالت، نقطۀ مالکیت و مملوکیّت، و بالخصوص نقطۀ سوا شدن از دیگران و تمیز پیدا کردن با غیر است که عرض شد، از آن به "خود" تعبیر می‌کنیم و در آیۀ زیر این مهمّ اشاره شده است:

🔻وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها🔺
و سوگند به نفس آدمى و آنكه او را سوا نمود.

(سورۀ شمس، آیۀ ۷)


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻
🔹
🔹

⤵️ در کلماتِ آیۀ شریفۀ فوق دقّت بفرمائید:


*️⃣ ⇯ «وَ نَفْسٍ» ➣●•

⭕️ اگر مطالب قبل در مورد بسیطه بودن و شخص بودنِ «نفس» بیان نشده بود، ممکن بود اینطور به نظر برسد که مناسبِ سیاق کلام، کلمۀ "النفس" بود که الف و لامِ جنس یا استغراق در ابتدایِ "نفس" بیاید و جِنسِ "نفس" را بفرماید. امّا با تنوین فرمود «نَفْسٍ».

❃ اوّلاً ؛ این تنوین، ابتدائاً تنوین نکره نیست، بلکه تنوینِ تعظیم است. یعنی از عظمتِ «نفس»، آنچنان در علوّ و جلالَت و #اطلاق است که تعریف یا اشارۀ به آن، ممکن نیست و جز به خودش، به اشاره نمی‌آید. و فقط به فنایِ در او، حضور و معرفتش درک می‌شود.
بنابراین الف و لامِ معرفه نمی‌گیرد و نیز الف و لامِ جنس و نیز استغراق نیز ندارد، تا جلالَت را نشان دهد. و این مقامِ اطلاق است.

❃ ثانیاً ؛ چون اطلاقِ آن حقیقی است، بنابراین؛ اطلاق برای آن قید محسوب نمی‌شود، در نتیجه؛ بر اطلاق خویش نیز، اطلاق دارد. پس به اطلاق خود، در عمومِ نکره بودن می‌آید.
پس دقّت شود که تنوینِ «نَفْسٍ» به یکباره تنوینِ نکره نیست. بلکه تعظیم تا تنکیر را، به اطلاقِ حقیقی، و اینکه شخصِ حقیقی عالم است، فراگرفته است.


نفس حقّ تعالی، که حضرات آل الله علیهم السلام هستند؛ وحدتِ حقــّـۀ حقیقیه دارد و صمد است و مطلق، و کنار و پهلو ندارد.
پس به اطلاق و بی ‌قید بودن در عالم تعیّنات ظاهر می‌گردد ولی به لاتعیّن بودن و لا اشاره بودن و مطلق بودنش باقی است.
از این رو نفوسِ اعتباری خلایق را انشاء می‌کند (منظور؛ اعتبارِ حقیقی یا به عبارتی اعتبارِ نفس الأمری است). ولی در حقیقت، نفس النفوسِ همه چیز است که در زیارتِ جامعۀ کبیره می‌خوانیم 🔻 و أنفسکم في النفوس🔺 و باز، فتراک و حقیقت نفوسِ اعتباری افراد، خودِ حضرات آل الله (ع) می‌باشند.

💎وَ هُوَ الَّذي «أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ»
فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ
💎
و او كسى است كه شما را از «نفس واحدة» پدید آورد،
پس [برخى‏] در قرار هستند و [برخى‏] در وديعتگاه.

(سورۀ انعام، آیۀ ۹۸)


📖 طبق احادیث این آیۀ شریفه ؛

🔺◉ اشخاصی که در صِله و اتصال و صِرف الربط بودن و لاتعیّن بودنِ نفــْـس باقی بمانند، یعنی اتصالشان را با «نفس واحدة» که وجودِ «نفس الله تعالی» (یعنی حضرات آل الله علیهم السلام) برقرار بدارند، استقرار داشته (『فَمُسْتَقَرٌّ』) و 『 مستقر الایمان』 هستند و در امنیّتِ ایمانی، قرار گرفته و سکینه و آرامش دارند.

🔺◉ ولی دشمنان خدا که دائماً در تلاش هستند که خود را از «نفس واحدة» (یعنی حضرات آل الله علیهم السلام) جدا سازند، وجودی ودیعه‌ای و عاریتی داشته (『 المستودع: المعار』 / 📚 البرهان ج‏۲، ص:۴۵۹) و 『مستودع』 می‌باشند ("إن «فـلانــا» كان مستودعا فلما كذب علينا سلبه الله إيمانه‏" / 📚 البرهان ج‏۲، ص۴۵۸).


🔰حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرمایند:

🔻إِنَّ النَّفْسَ لَجَوْهَرَةٌ نَفِيسَةٌ
مَنْ صَانَهَا رَفَعَهَا، وَ مَنِ ابْتَذَلَهَا وَضَعَهَا
🔺
همانا نفس جوهره‌ای گرانبهاست.
کسی که آنرا نگه دارد، رفیعش ساخته، و هرکس آنرا بی‌ارزش بداند، آنرا پست ساخته.

(📚 غرر الحکم)


〽️ این جوهره را بشناسیم:

🔰حضرت امام جعفر صادق علیه السلام می‌فرمایند:

🔻 أَلَا إِنَّ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ جَوْهَراً وَ جَوْهَرُ وُلْدِ آدَمَ نَحْنُ🔺
آگاه باشيد كه براستى برای هر چيزى جوهره‌ای است و جوهرۀ فرزندان آدم، ما [آل الله علیهم السلام] هستیم.

(📚الكافي، ط - الإسلامية، ج‏۸، ص۲۱۴)


اگر مطلب تا بدینجا درست تبیین و تفهیم شده باشد؛
آیاتی مشابه 🔻خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَة🔺 (او شما را از نفسى واحد آفريد /سورۀ زمر، آیۀ ۶) نیاز به توضیح اضافی ندارد و معلوم است که خلقِ نفوس، انشاء است و «مِن» در این آیات، «مِن» نَشویه می‌باشد.
یعنی؛ بطور ممدود، نفوسِ خلایق نشأت یافته از نفس واحدة است و انفصالی در کار نیست و همۀ نفوس، ظهورِ «نفس الله تعالی» است.


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻
🔹
🔹

*️⃣ ⇯ «وَ ما سَوَّاها» ➣●•

«سَوَّاها» (در 【وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها】/سورۀ شمس، آیۀ ۷) از ریشۀ «سوی» می‌باشد. که «سواء»، «تسویه» و «استوا» از همین ریشه است.


👁‍🗨 «سوی»؛ متمایز بودنِ شیء از غیر است. که آن استوایِ حقّ تعالی بر آن شیء بوده و ظهورِ خودیّت حقّ است.
که برای آیۀ 💎الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏💎 ( خداى رحمان، بر عرش استيلا يافت./ طه -ص-، آیۀ 5) فرمودند (ع)🔻 استوى على «كل شي‏ء»، فليس شي‏ء أقرب إليه من شي‏ء🔺(📚 البرهان، ج‏۳، ص۷۵۰).

و این از آنجایی است که حقّ تعالی، خالصه و شیئیتِ شیء، و حیات و قوّه و نور آن است که فرمودند🔻هو حياة كلّ شي‏ء، و نور كلّ شيء‏🔺(📚 البرهان، ج‏۳، ص۷۵۲).

و چون حضرت احد، شخصِ حقیقی است، به احدیت خویش، ظاهر است. پس نقطۀ استواء بودن، و سوا شدن هر شیئی از اشیاء دیگر، ظهورِ احدیّت حقّ است و آن صراط سَوی و مستقیم است. که از جلال و خلوَت، تا جمال و جلوَت، به "قائمیّت" آل الله علیهم السلام، در استواری و استقامت بوده، و در نتیجه راه و هدایتِ مطلقه است و قرآن آنرا 💎الصِّراطِ السَّوِي‏💎 معرفی می‌فرماید (سورۀ طه -ص- ، آیۀ ۱۳۵).

که در حدیث این آیۀ شریفه می‌فرمایند🔻هو القائم (عليه السلام)〗🔺(📚 البرهان، ج‏۳، ص۷۹۲).


حضرات آل الله (ع) عرش الهی هستند و از حقیقتِ اطلاق خویش، عَرشۀ هر شیء وُ خودیّت وُ استواری آنَند.

حضرات (ع)، حقیقتِ ثبوتِ حقّ تعالی بوده که عالَم را به اطلاقِ ثباتِ خویش، پُر نمودند.
چون ایشان خودیّت اشیاء می‌باشند، معادِ جسمانی بدون کوچکترین خِلط و اختلاط ، فی الواقع ، محقّق است. و کوچکترین جزء جسم آدمی نیز، بدون کم و کاست، معاد دارد که قرآن می‌فرماید:

💎بَلى‏ قادِرينَ عَلى‏ أَنْ «نُسَوِّيَ» بَنانَهُ💎
چرا، در حالى كه قادريم بر اين كه سر انگشتان او را هم بازسازيم.
(سورۀ قیامت، آیۀ۴)

پس قدرت بر برگرداندنِ اشیاء (حتی جزئی‌ترین جزء اجسام)، از آنجایی است که نفسِ اشیاء هستند.

یعنی ؛
🔹«نُسَوِّيَ» بَنانَهُ🔹 از آنجایی است که🔻الصِّراطِ السَّوِي‏🔺و 🔻سَواءِ الصِّراط🔺(سورۀ ص، آیۀ ۲۲) نفسِ حقیقی هر شیئی است.


امّا این سَوا کردن نفوس از یکدیگر، در عینِ لااشاره بودنِ نفس است. چرا که در ابهامِ "مـــا" (【وَ «ما» سَوَّاها】) آورده شده است.
این ابهام، همان اطلاقِ نفس است. که در عینِ تعیّنِ 【سَوَّاها】 ، هرکسی را در لا تعیّن و نکره بودنِ 【نَفْسٍ】 می‌برد.
یعنی در نقطۀ معرفة النفس، عارف در لا تَعیّنِ «نفس الله تعالی» فانی می‌شود.

دقت بفرمایید که عرض شد در همان نقطۀ معرفة النفس زیرا سیطرۀ نفس الله تعالی، «بیرون» و «سپس» و «ترتّب» ندارد و همان است که اشاره شد 🔻مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه🔺 یعنی کسی که نفسش را بشناسد، عیناً و شخصاً و دقیقاً ربَّش را شناخته است. و نه مترتّب به شناختِ نفسش، سپس ربّ‌ اش را شناخته.

خداوند - به آل الله علیهم السلام - نفس واحدة که خودیّت خودش است را به صوَر مختلفه در عالم انشاء فرمود که برای آیۀ شریفۀ 💎وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها💎 حضرت امام جعفر صادق علیه السلام می‌فرمایند🔻خَلَقَهَا وَ صَوَّرَهَا🔺(بحار الانوار، ج‏۲۴، ص۷۰).

پس مناسب ظرف و تحمّلِ عالم تعیّنات، حضرات آل الله علیهم السلام (که "نفس الله تعالی" هستند) ظاهر شدند (و این، نقص در ظهور نیست. بلکه مراتب ظهور است).

🔰 حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرمایند:

☀️ لو ظهرتُ للنّاس في «صورة واحدة» لهلك‏ فيّ‏ الناس☀️
اگر به صورتِ واحده برای مردم ظاهر می‌شدم، همۀ مردم در من هلاک می‌شدند.

(📚 الكتاب العتيق، ص۷۴)


👈 اینطور است که عالــَـم، آیات و نشانه و دلایل و راهنمای به خدا هستند. و دیدن حضرات آل الله (ع) در عالم، دیدنِ خداوند است. و شناختِ حضرات آل الله (ع) در عالم اشارات، بخاطر انشاء شدنِ نفس واحدة، بدونِ طفره شناختِ خداست.

به همین مقدار بسنده کرده تا ان شاء الله وارد بر مبحثِ روح شویم ...






وَ الحمدُ لله بَارِئَ النُّفُوس‏.




#لطیفه_نفس
🖊🦋 #احسان_الله_نیلفروش_زاده



‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
🆔 @ehsannil ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3 ➣ کانال معرفة الحقّ
↗️ t.me/ehsannil2 ➣ کانال اللطائف الإلهیّة
↗️ instagram.com/ehsan_nil 🦋
‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.

༺•✿ چند کلمه در مورد روح ✿•༻

🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
🖊🦋 احسان الله نیلفروش زاده
↗️https://t.me/ehsannil2/218
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅

🔰 قرآن می‌فرماید:

💎 وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ «الرُّوحِ»
قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي
وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً
💎

و از تو دربارۀ روح مى‏پرسند،
بگو: روح از [عالم بالا و] امر خداى من است
و شما از علم جز اندكى داده نشده‏ايد.

(سورۀ اسراء ، آیۀ۸۵)

°•❁🍃❁•°


🔰 جان عالَم وجود، حضرت امام محمّد باقر علیه السلام در پیِ آیۀ 💎وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ «رُوحِي»】💎 (و از روح خود در آن دميدم / سورۀ حجر، آیۀ ۲۹) می‌فرمایند:

🔻إِنَّ الرُّوحَ مُتَحَرِّكٌ كَالرِّيحِ
وَ إِنَّمَا سُمِّيَ رُوحاً لِأَنَّهُ اشْتُقَّ اسْمُهُ مِنَ الرِّيحِ وَ إِنَّمَا أَخْرَجَهُ عَلَى لَفْظَةِ الرِّيحِ
لِأَنَّ الرُّوحَ مُجَانِسٌ لِلرِّيح‏
وَ إِنَّمَا أَضَافَهُ إِلَى نَفْسِه‏ِ
🔺

همانا روح مانند باد (و نسیم) متحرّک است
و به این خاطر «#روح» نامیده شده است زیرا اسمش از "ریح" (باد و نسیم) مشتق شده و لفظش از "ریح" گرفته شده
زیرا هم جنس با "ریح" است.
و خداوند آنرا به نفسِ خودش مضاف فرموده.

(📚 بحار الأنوار، ط - بيروت، ج‏۵۸، ص۲۸)


⇐ ❁ بنابراین، "روح" و "ریح" از یک جنس هستند. و "روح الله" در اضافۀ به "نفس الله" است.


🔰 خداوند در قرآن "ریح" را به عنوان رسولی از جانب خودش معرفی می‌نماید:

💎وَ هُوَ الَّذي «يُرْسِلُ» الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ💎
و اوست كه بادها را پيشاپيش [باران‏] رحمتش مژده‏رسان مى‏‌فرستد.
(سورۀ اعراف، آیۀ۵۷)

❀ "هو"، نفسِ حقّ تعالی بوده، و مُرسِل می‌باشد. و "ریح" رسولِ آن نفس است. و در دنبالۀ آیه این مضمون را می‌فرماید که بعد از ارسالِ "ریح"، زمین، حیات می‌یابد و مانند مرده‌ای زنده می‌شود و از این رو 🔹【بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ】🔹 است.

〽️ این مثــَـل را خداوند می‌فرماید تا نهایتاً در آخر آیه بیان می‌نماید که مردگان را همینطور زنده می‌کنیم (【كَذلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتى‏】).


🔰 حضرت خاتم الانبیاء صلوات الله علیه و آله و سلّم می‌فرمایند:

🔻لا تَسُبُّوا الرِّيحَ ؛ فإنّها مِن رَوْحِ اللّهِ🔺
باد را ناسزا مگوييد؛ چرا كه آن از روح الله است.

(📚 كنز العمّال : ج ۳ ص۶۰۱ ح۸۱۰۹)


⇐ پس؛
🔲 هرچند که نام "روح" از "ریح" مشتق شده، ولی حقیقتِ "ریح" از "روح" است. یعنی "روح" است که "ریح" را رقم زده و نام خود را از مرقومِ خویش، مشتق ساخته.
🍃 و چیزی از نمودِ "روح" ، "ریح" (نسیم و باد) است.

📖 بنابراین؛ حقیقتِ "ریح" از "روح" است، و در لغت؛ "روح"، از "ریح" می‌آید (به معنای نسیم، باد) و علّت حیات، "روح" است.

در نتیجه؛ قرآن که می‌فرماید که بادها باروَر کننده هستند (🔻وَ أَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ🔺 و بادها را بارور كننده فرستاديم‏ /سورۀ حجر، آیۀ ۲۲)، روح، علّت باروی و حیاتِ جسد است.


🔰 الصادق عن الله، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام می‌فرمایند:

☀️نَحْنُ رُوحُ الله☀️
(📚تفسیر روایی برهان ، ج۱، ص۶۴۷)


پس ؛
•●• اوّلاً بدانیم که #روح_الله بطور مطلق، حضرات آل الله علیهم السلام هستند.
•●• ثانیاً بدانیم که اطلاقِ "روح الله"، حقیقی است. بنابراین در حدّ اطلاق نمی‌ماند، بلکه ارواح، در مراتبی خاصّ از آن متجلّی می‌شوند.


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻
🍃
🍃

🔰 حضرت امام جعفرصادق علیه السلام می‌فرمایند:

••●🔽●••
🔻『 در انبیاء و اوصیاء پنج روح هست:
#روح_البدن
#روح_القدس
#روح_القوة
#روح_الشهوة
#روح_الایمان

🔻در مؤمنین چهار روح هست:
➊ روح البدن
➋ روح القوّة
➌ روح الشهوة
➍ روح الایمان

🔻در کفّـار سه روح هست:
➊ روح البدن
➋ روح القوّة
➌ روح الشهوة』
••●🔼●••
(📚 بصائر الدرجات، ج‏۱، ص۴۴۷)


🔳 بنابراین ؛ «روح الله» که در اطلاق قرار دارد، در مراتب، ظاهر می‌شود. و فرموده‌اند روح به منزلۀ خورشید وسط آسمان است که اشعه‌هایش همه جا را گرفته است (🔹 أَنَّهَا بِمَنْزِلَةِ عَيْنِ الشَّمْسِ مَرْكُوزَةٌ فِي السَّمَاءِ فِي كَبِدِهَا وَ شُعَاعُهَا فِي الدُّنْيَا🔹 / 📚جامع الأخبار، للشعيري، ص۱۷۱).


همانطور که بیان شد روح، حقیقتی ممدود است که هرچقدر حظّ و بهره از آن بیشتر باشد، به مراتب عُلُوّ روح، که "روح القُدُس" و "روح الایمان" است، نزدیکتر است وگرنه در مراتب دُنُوّ روح قرار می‌گیرد (#روح_البدن) و فقط آنقدری از روح، بهره برده که یک حیاتِ حیوانی یا نهایتاً نباتی دارد.


🔰 طبق فرمایش حضرات آل الله علیهم السلام؛ چنانچه باد تحرّک و حیات داشت، "ریح" خوانده می‌شود وگرنه به آن "هواء" می‌گویند. در حدیث می‌فرمایند:

🔻 الرِّيحُ هَوَاءٌ إِذَا تَحَرَّكَ سُمِّيَ «رِيحاً» فَإِذَا سَكَنَ سُمِّيَ «هَوَاءً»
وَ بِــهِ قِــوَامُ الدُّنْيَا
وَ لَوْ كُفَّ الرِّيحُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ لَفَسَدَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ وَ نَتُنَ ...
فَهِيَ بِمَنْزِلَةِ الرُّوحِ إِذَا خَرَجَ مِنَ الْبَدَنِ نَتُنَ الْبَدَن‏
🔺


🍃 باد؛
◉ آن هنگامی که تحرّک دارد، "#ریح" نامیده می‌شود.
◉ و آن هنگامی که ساکن است، "#هواء" نامیده میشود.

و قوام دنیا به آن است.
و طبق حدیث فوق ؛ اگر سه روز باد متوقف شود، هر چیزی بر روی زمین فاسد شده و می‌گندد ("ثلاثة ایّام"؛ اشاره به ذات و صفت و فعل می‌تواند باشد) ...
و "ریح" به منزلۀ روح است که اگر از بدن خارج شود، بدن می‌گندد.

(📚 بحار الأنوار ،ط - بيروت، ج‏۵۸، ص۳۵)


همانطور که اگر "ریح" متحرّک نبوده و ساکن باشد، "هواء" نامیده می‌شود؛ "روح" نیز اگر در تحرّکِ حیاتی ایمان نباشد، "هواء" نامیده می‌شود و دنباله‌رَویِ آن باعث گمراهی و مبدّل شدن به اَنعام و چهارپاست که قرآن می‌فرماید:

💎◈ أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ «هَـــواهُ» أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكيلاً.
◈ أَمْ تحَسَبُ أَنَّ أَكْثرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا «كاَلْأَنْعَـــامِ» بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً
💎

◈ آيا آن كس كه هواى نفس خود را معبود خويش گرفته است ديدى؟ آيا تو ضامن او هستى؟
◈ آيا گمان مى‏كنى كه بيشترشان مى‏‌شنوند يا مى‏‌انديشند؟ آنان جز مانند ستوران نيستند، بلكه گمراهتر هستند.
(سورۀ فرقان، آیات ۴۳ و ۴۴)


🔰 قرآن برای کسانی که ولایت را قبول نکردند می‌فرماید که آنها مانند چهارپایان می‌مانند بلکه بدتر و گمراه‌ترند (【أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلّ】 / اعراف ۱۷۹).

حضرت امام جعفر صادق علیهم السلام می‌فرمایند:

🔻النَّاسُ كُلُّهُمْ بَهَائِمُ- ثَلَاثاً-
إِلَّا قَلِيلًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنُ غَرِيبٌ - ثَلَاثَ مَرَّاتٍ-
🔺

مردم همگى چهار پايانند- اين جمله را سه بار تكرار فرمود سپس فرمود:-
جز اندكى از مؤمنين، و مؤمن غريب است- اين جمله را هم سه بار مي‌فرمود-.
(📚 الكافي، ج‏۲، ص۲۴۲)


بنابراین؛ آن کسی که بهره‌اش از روح در حدّ حیاتِ بدنی است (یعنی روح البدن و روح القوه و روح الشهوة را تنها داراست)، بهائم و چهارپاست، هرچند در ظاهر، شبیه انسان به نظر برسد!



︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻
🍃
🍃


🔰 امّا #مؤمن آن است که #ایمان دارد. و ایمان را می‌فرمایند:

🔻فإن الإيمان‏ ولاية علي بن أبي طالب علیه السلام🔺
(📚 البرهان ، ج‏۲، ص۷۵۱)


🔲 پس #روح_الایمان؛ همان پذیرش ولایت ائمه اطهار علیهم السلام است و طبق روایات، روح مؤمن در همین نقطۀ "روح الایمان" (که مؤمن بودنش به آن است)، در اشدّ اتصال به روح الله است (🔹إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ‏ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا🔹 / 📚 الكافي، ط - الإسلامية، ج‏۲، ص۱۶۶).


🔰 حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام در وصف مؤمنین می‌فرمایند:

🔻لَوْلاَ الْأَجَلُ الَّذِي کَتَبَ اللهُ عَلَيْهِمُ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ ...
وَ صَحِبُوا الدُّنْيَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى
🔺
اگر نبود زمان معینی که خداوند برای ماندنشان در دنیا مقرّر فرموده، لحظه‌ای روحشان در پیکرشان قرار نمی‌گرفت.
در دنیا با بدنهایی زندگی می‌کنند که ارواحشان به جهان بالا پیوند خورده است.

(📚 تحف العقول، ص۱۷۱)

👆روح الایمان دائماً در حالِ جَستنِ از دنیا، و جُستنِ مولیٰ است.
که ایمان، به امیرِ آن یعنی حضرتِ امیرالمؤمنین علیه السلام حیات و قوّت دارد.

🍂 این مطلب را هم بدانیم :
[العیاذ بالله] اگر مؤمنی مرتکب گناه شود، در حین گناه روح الایمان از او مفارقت می‌کند ( 『 إِذَا زَنَى الزَّانِي خَرَجَ مِنْهُ رُوحُ الْإِيمَانِ』 / 📚 من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص۲۲).


همانطور که دانستیم که روح، حقیقتی ممدود است که از عالم وحدت ("روح الله") تا عالم کثرت (۵ روح) کشیده شده است. پس بلافاصله بعد از آیات ۴۳ و ۴۴ سورۀ فرقان، قرآن حقیقت عالم را در مَثـَـل بیان می‌فرماید:

💎أَ لَمْ تَرَ إِلىَ‏ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا💎
آيا ننگريستى كه پروردگارت چگونه سايه را امتداد داده است؟ و اگر مى‏‌خواست آن را ساكن قرار مى‏داد [كه يكسره شب باشد]، آن‏گاه خورشيد را نمايانگر آن قرار داديم.

(سورۀ فرقان، آیۀ ۴۵)

🔲 چنانچه سایه، بطور ممدود و بدون انقطاع از شاخص خویش است؛ عالــَـم بصورتِ ممدود و یکپارچه در صِرف الربط به حقیقت خویش یعنی حقّ تعالی است.

🔻
دقّت شود :
صِرف الربط بودن، غیر از مربوط بودن است.
در مربوط بودن؛ دو شیء ملحوظ است. که بعد از لحاظِ دوئیت، این دو شیء به نحوی به هم ربط دارند.
امّا صِرْف الربط (یا صِرف الاضافه) ؛ یک شیء ملحوظ است. که در تجلّی و تطوّر است. و تجلیّات او که جلوۀ خودِ اوست، صِرف الربط به اوست.

(بحمد الله این مهمّ در #مباحث_توحید در #کانال_معرفة_الحق به تفصیل بیان شد. و می‌توانید از این آدرسی که قرار داده میشود، مباحث توحید را مطالعه بفرمائید 👈 https://telegram.me/ehsannil3/213)
🔺


"روح الله" که حیات تمام اشیاء است و ظلِّ شمسِ حقیقت است؛ در رفت و برگشتِ حیاتی است و دائماً به بسط و قبض جمالی و جلالی حقّ، جاری و ساری است (قبض؛ جلال است - بسط؛ جمال است).

🔰 از آن شمس حقیقت، روح انسانها قبض شده و به سمتِ علّت حیات خویش و شمس حقیقت بازمی‌گردد. پس بلافاصله می‌فرماید:

💎ثُمَّ قَبَضْنَاهُ إِلَيْنَا قَبْضًا يَسِيرًا💎
سپس آن [سايه‏] را اندک اندک به سوى خود بازگرفتيم.

(سورۀ فرقان، آیۀ ۴۶)





به همین میزان اشاره، در مبحث روح اکتفاء می‌کنیم تا در مقالۀ بعدی وارد بر قیاس نفس و روح و لطیفۀ آن شویم.


الحمد لله ربّ الروح و العرش.




#لطیفه_روح
#احسان_الله_نیلفروش_زاده



‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
🆔 @ehsannil ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3 ➣ کانال معرفة الحقّ
↗️ t.me/ehsannil2 ➣ کانال اللطائف الإلهیّة
↗️ instagram.com/ehsan_nil 🦋
‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
.
.

༺•✿قیاس نفس و روح در عالم نور ✿•༻


🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
🖊🦋 احسان الله نیلفروش زاده
↗️ https://t.me/ehsannil2/222
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅


به لطف خدا روزی شد تا در دو مقالۀ قبلی در مورد #نفس و #روح چند کلمه صحبت شود.
در این بیان، مختصراً و به اشاره، قیاسی بین نفس و روح مطرح می‌شود. البته قیاس و تحلیلی طبق معیارات عالم نور!



🔰حضرت امام جعفر صادق علیه السلام می‌فرمایند:

🔻مَا مِنْ أَحَدٍ يَنَامُ إِلَّا عَرَجَتْ نَفْسُهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ بَقِيَتْ رُوحُهُ فِي بَدَنِهِ وَ صَارَ بَيْنَهُمَا سَبَبٌ كَشُعَاعِ الشَّمْسِ ...〗🔺
هیچکس نیست الا اینکه وقتی می‌خوابد نفــْـسَش بسوی آسمان عروج می‌کند و روحش در بدنش باقی می‌ماند. و بین این دو (نفس و روح) پیوستگی مانند پرتوی خورشید است...

(📚 بحار الأنوار، ط - بيروت، ج‏۵۸، ص۲۷)

🔰از طرفی در حدیثی دیگر حضرت امام موسی کاظم علیه السلام می‌فرمایند:

🔻 إِنَّ الْمَرْءَ إِذَا نَامَ فَإِنَّ رُوحَ الْحَيَوَانِ بَاقِيَةٌ فِي الْبَدَنِ وَ الَّذِي يَخْرُجُ مِنْهُ رُوحُ الْعَقْل‏🔺
همانا انسان وقتی می‌خوابد، روح حیوانی در بدن باقیست و آنکه از او خارج می‌شود روح العقل است.

(📚 بحار الأنوار،ط - بيروت، ج‏۵۸، ص۴۳)

♻️ »» با جمع بندی دو حدیث مذکور و احادیث مربوط به نفس و روح این نتیجه بدست می‌آید که نفس و روح را بایستی از عالم نور و وحدت تا عالم ظلمت و کثرت ببینیم. و در نتیجه در عالَم عالی؛
❖ نفس با #روح_القدس و #روح_الایمان (که مجموعاً با عنوانِ 《#روح_العقل》 در احادیث از آنها یاد می‌شود)، در وحدتِ نوری است.
❖ و در #روح_البدن و #روح_القوة و #روح_الشهوة در تمایز و کثرت نوری است.


🔰 این تبیین اگر صحیح انجام گرفت، این حدیث شریف برای تحکیم این بیان روشنگر است که الصادق عن الله امام جعفر صادق علیه السلام می‌فرمایند:

🔻إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا نَامَ خَرَجَتْ مِنْ رُوحِهِ حَرَكَةٌ «مَمْدُودَةٌ» صَاعِدَةٌ إِلَى السَّمَاء🔺
همانا مؤمن (یعنی کسی که #روح_الایمان را نیز دارد) هنگامی که می‌خوابد از روحش حرکتی ممدود و کشیده و در حال صعود به سمتِ آسمان خارج می‌شود.

(📚 بحار الأنوار، ط - بيروت، ج‏۵۸، ص۳۲)


🍃 ممدود بودن حرکت روح، یکپارچگی روح است.
♻️ و با جمع بندی احادیث قبل باز این معنا محقّق می‌گردد که نفس و روح در وحدت نوری هستند و راه معرفت به ایشان #معرفة_بالنورانیة است. و مطلق علی الاطلاق بودنِ آن باید لحاظ گردد.

(برای شرح اطلاق و مطلق علی الاطلاق رجوع بفرمائید به 👈🏻 https://telegram.me/ehsannil3/291)

با لحاظ اطلاقِ حقیقی، نفس و روح که در مقام وحدت، یک حقیقت هستند، در مقام فرق نوری چنین‌اند:

👈 نفس در تفوّق بر روح است و روح در اضافۀ به نفس.

🔲 چنانچه «خودیّت و انیّت» مؤمن همان نفس اوست که نقطۀ اشاره به اوست (بدون بیانِ اضافه). امّا برای روح مؤمن، "روح المؤمن" تعبیر شده است. بنابراین در عالم نور و فرق نوری بدانیم که سلطانِ روح، نفس است. و روح در اضافۀ به نفس است.

🔰حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرمایند:

🔻إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ «الرُّوحَ» وَ جَعَلَ لَهَا سُلْطَاناً
👈 فسُلْطَانُهَا «النَّفْس‏»
فَإِذَا نَامَ الْعَبْدُ خَرَجَ الرُّوحُ وَ بَقِيَ سُلْطَانُه‏
🔺

خدا روح را آفريد و سلطانى بر او گماشت
سلطانِ روح، نفس است‏.
و چون بنده‏‌اى بخوابد روحش خارج شده و سلطانش بماند.

(📚 بحار الأنوار، ط - بيروت، ج‏۵۸، ص۴۱)

(و حرکتِ روح به نفس محقّق است؛ «تَحَرَّكَتِ الرُّوحُ بِالنَّفْسِ؛ 📚علل الشرائع، ج‏1، ص108»)

🔰 قرآن می‌فرماید:

💎【وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها💎
و سوگند به نفْس آدمى و آنكه او را سامان داد.

(سورۀ شمس، آیۀ ۷)

⇐ پس ابتدائاً "سَوَّاها" صورت گرفت. یعنی نفْس به اشاره آمد که سوای از غیر خود شد. و از حقیقتِ «خود» بودنِ نفس، قید و اشاره آمد. که بتوانیم بگوییم "مَن"، بگوییم" تو" و مانند آن.
و آنگاه روح که خلق خداست، در او دمیده شد و در این هنگام سزاوار سجده گشت که قرآن می‌فرماید:

💎فَإِذَا سَوَّيْتُـــهُ
وَ نَفَخْتُ فِيــــهِ مِن «رُّوحِى»
فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ
💎
پس وقتى آن را پرداختم
و از روح خود در آن دميدم
براى او به سجده در افتيد.

(سورۀ حجر، آیۀ ۲۹)

︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻
🌱
🌱

⚠️ دقّت بفرمائید ➴:

➊ نفس، مؤنث مجازی است و ضمائر آن بایستی مؤنث بیاید.
سَوَّيْتُــــهُ』 آیۀ فوق، همان 【سَوَّاها】 در آیۀ هفتم سورۀ شمس است.
ضمیرِ متصّلِ مذکّرِ "ـه" در 『 سَوَّيْتُــــهُ』 و 『 فِيــــهِ』 ؛ نقطۀ به اشاره آمدن است و همان، نفس می‌باشد.
که چون منسوب به حضرتِ آدم علیه السلام شد، ضمیرِ متصّل مؤنث «ـها» در 【سَوَّاهــا】 به ضمیر متصّل مذکّر ظاهر شد.

➋ به دقّت و تحلیل در آیه، این مطلب روشن است که نفس، رقم خورده و بعد از آن، روح به آن، در اضافه است. پس "نفس"، مستقلاً و در استیلا، یاد میشود (ضمیرِ «ــه» - "او"، "من"، "تو" و ...) و "روح" در اضافۀ به "نفس" (روحِ «او»، روحِ «من»، روحِ «تو» و ...).

➌ نه در هنگامۀ به اشاره آمدن (یعنی به نفس)، بلکه در شرافتِ روح داشتن، امر به سجده صورت گرفت. یعنی بلافاصله بعد از 🔻وَ نَفَخْتُ فِيــــهِ مِن «رُّوحِى»🔺، با فاء تفریع، امر شد 🔻فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ🔺.


⇦ پس به لطف حق تعالی یکی بودنِ نفس و روح در عالم وحدت، تا دوئیتِ و فرق نوری در عالم کثرت، در این بیان، روزی شد.

🔆 دقت بفرمایید که باید در عالم نور، نفس و روح را بشناسیم. و تمام بیانهایی که گذشت در عالم نور است.

🌱 در عالم نور؛ دوئیت نوری را لحاظ می‌کنیم و می‌گوییم "نفس" و "روح". اینطور که باشد؛

نفس یک چیزی است که روح نیست، و آثاری برای خودش دارد.
روح نیز یک چیزی است که نفس نیست، و آثاری برای خودش دارد.
👈 منتها، چون در عالم نور است، دقیقاً همانجا و در همان وجهی که می‌گوییم "این نفس است و روح نیست"؛ نفس، عینِ شخصیِ روح است.
و همینطور همانجا و در همان وجهی که می‌گوییم "این روح است و نفس نیست"؛ روح، عینِ شخصی نفس است.

(برای درکِ عین شخصی، مقالۀ عینیّت را حتماً مطالعه بفرمائید 👈 https://telegram.me/ehsannil3/299)

این فرق داشتن روح و نفس همان دوئیت یا #کثرت_نوری است. که باید بدانیم؛ کثرت نوری، مؤکِّد (تاکید کنندۀ) وحدتِ نوری است.

🍃 مثلاً می‌گوییم «چهارده» معصوم (علیهم السلام).
مگر نگفتیم ۱۴ تا؟! یعنی در کثرت افتادیم.
امّا این کثرت، کثرتِ نوری است. یعنی چه؟
یعنی همۀ حضرات آل الله (ع)، یک نور واحد هستند ("کُلّهم نورٌ واحد") و دقیقاً همان نقطۀ تفاوت و افتراقی که بین مثلاً حضرتِ رسول اکرم (ص) و حضرت مولی امیرالمؤمنین (ع) است، نقطۀ اشتراک ایشان است.

🌱 نفس و روح هم چنین‌اند. یعنی یک حقیقت‌اند. منتها نه یک حقیقتی که در حدِّ یکی بودن و عینیّت بمانند. بلکه یکی بودن و عینیّتشان، مطلق عَلَی الاطلاق است.
یعنی به وحدتِ حقیقی، در کثرت و دوئیت می‌آیند که به عنوان نمونه، در روایات می‌خوانیم؛ نفس، سلطان روح است و روح در سیطرۀ نفس است. یا می‌خوانیم نفس، انشاء می‌شود ولی روح خلق می‌شود.

✾ پس اگر صِرفاً در مقامِ فرق و کثرت متوقف شده‌ و از معرفة بالنورانیة بی‌بهره باشیم؛ در حدّ و دوئیت نفس و روح می‌مانیم و خط کشی‌هایِ عالم تعیّن، مانع از یافتنِ حقیقت می‌شود.

🔲 جویای معرفت، اگر بدونِ دیدنِ عالم وحدت، صِرفاً در عالَم ِ کثرت و اسماء سیر کند، و با این حالتی که دارد در آیات و روایاتِ موضوعی خاصّ تحقیق کند؛ در تعیّنِ و حدودِ عالَم اسماء قرار گرفته، و صرفاً مشغول حدود و قیود و تعیّنات، و تعارضِ الفاظ و ظواهر خواهد شد.
برای چنین شخصی، جمع بندی معارف در همان موضوع خاص، مشکل، و با اشکال همراه است.

🔆 امّا عالَم اسماء، از باطن مسمّا تا ادنی مرتبه ممدود و کشیده است.
اگر به عنایت حقّ، شخص حقیقی عالم (یعنی مسمّا) در نظر گرفته شده، و سپس در عالَمِ فرق و اسماء بررسی‌ها صورت گیرد، در تعیّن و فرق و حدودِ اسماء گرفتار نخواهیم شد.

برای مبحثِ نفس و روح نیز همین تذکّر باید لحاظ شود. که نفس و روح، دو شخص (دو چیز) نیستند که در دوئیت، با هم تفاوت داشته باشند. بلکه از وحدت، در فرق و تفاوت هستند.

پس اگر در عالم نور بررسی نکنیم این سوالات پیش می‌آید که؛
آیا روح همان نفس است؟ اگر همان نفس است چرا یک جا می‌فرمایند نفس، سلطان روح است. اما یک جا دیگر می‌فرمایند روح که به حضرت آدم (ع) دمیده شد، شرافت مسجود بودن پیدا کرد. آخر کدام بر کدام شرافت دارد؟



︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻
🌱
🌱

🔳 چون دانستیم که ؛

•●• اوّلاً •●•
مطالب معرفتی در عالم نور است،
و عالم نور، خط کشی و قالبهای عالم حدود (که نقصِ عالم حدود است) را ندارد،
بلکه لُبّ است و بیحدّ،
و برای درکش بایستی از تعیّنات و معیاراتِ عالم حدود جدا شویم تا درکِ آن حقیقت را بنمائیم،
در نتیجه ؛
تا بر یک اسم خدا اشاره می‌کنیم، همۀ اسماء خدا به عینِ شخصی آن اسم، حضور دارند و به اشاره کننده نشان میدهد که خداوند احد است.

(مقالۀ احدی المعنا بودن حق تعالی را حتماً بخوانید. رجوع شود به 👈 https://telegram.me/ehsannil3/310)

☀️ تا به یکی از حضرات آل الله علیهم السلام اشاره کنیم، تمام حضرات (علیهم السلام) حضور دارند. آن هم نه حضوری از جنس عالم حدود. بلکه حضورِ عینی شخصی. یعنی یک شخصِ حقیقی هستند.

این مهمّ برای نفس و روح هم صادق است.

•●• ثانیاً •●•
این مطلبِ «شرافت مسجود شدن»، در عالم ظاهر است.
اما «شرافت مسجود بودن» به خودی خود هست. ولی در عالَم ظاهر، با این ترتّب جلوه میکند.
یعنی نفس و روح، یک حقیقت هستند و شریف (مقامِ وحدت نوری). و آن، حضرات آل الله (ع) هستند که «نفس الله» و «روح الله» می‌باشند.
از حقیقتِ وحدت (مقام وحدت - خلوَت) تا در عالم اشاره (مقام فرق - جلوَت) آمدیم؛ سلطنت از آنِ نفس است و شرافت، از آنِ روح.
یعنی نفس، در سلطنت است و روح، عبدِ او و دائماً فانی در اوست.

🔅 که در عالم اشاره، نفس به روح که مدِّ اوست ظاهر می‌شود.

⇦پس اینکه هنگامۀ دمیده شدن روح به بدنِ حضرتِ آدم علیه السلام، حضرت مسجود ملائکه می‌شوند؛ روح الله، مدّ الظلّ و سایۀ "نفس الله" است و نه اینکه عَلَمِ شرافتی در مقابلِ "نفس الله" برداشته باشد.

مثل اینکه:

با اینکه حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم شرافت بر تمام انبیاء الهی دارند و همۀ انبیاء الهی طبق احادیث تحتِ لواءِ حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم هستند، امّا در عالم ظاهر بعثتِ سیّد الانبیاء و المرسلین (ص) بعد از نبوّت سایر انبیاء (ع) ظاهر میشود.
یا مثلاً در قبل از بعثتِ پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم، پیامبر اکرم (ص) در صورتِ ظاهر به دینِ حضرت ابراهیم (ع) بودند (طبق بیانی).
امّا در باطن، این حضرت ابراهیم (ع) هستند که طبق فرمایش قرآن، یکی از شیعیانِ حضرت رسول اکرم (ص) است که :

🔻وَ إِنَّ مِن شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ🔺
(سورۀ صافات، آیۀ۸۳)


🔆 در نتیجه بایستی دقت کنیم که عالم نور است و معیاراتِ خودش.
پس باید منفک و فانی در آن شد و با نور انس گرفت تا خودش را به خودش نشان دهد. و نه به عالم ظاهر معلوم شود.


ان شاء الله در مقالۀ بعدی اشاراتی از تطبیقِ شخصیِ مراتبِ نفس و روح را خواهیم خواند.








«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي حَمِدَ نَفْسَهُ وَ اسْتَحْمَدَ إِلَى خَلْقِهِ»
(📚 الدروع الواقية - سیّد بن طاووس، ص۱۸۷)




#لطیفه_قیاس_نفس‌_و‌_روح
🖊🦋 #احسان_الله_نیلفروش_زاده



‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
🆔 @ehsannil ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3 ➣ کانال معرفة الحقّ
↗️ t.me/ehsannil2 ➣ کانال اللطائف الإلهیّة
↗️ instagram.com/ehsan_nil 🦋
‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
.
.

༺•✿تطبیق شخصیِ حالات و مراتبِ نفس و روح✿•༻


🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
🖊🦋احسان الله نیلفروش زاده
↗️ https://t.me/ehsannil2/226
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅

🌱 در مورد نفس و روح و قیاسِ آنها در حدّ و بضاعت این فضا، مطالبی ارائه شد.

💠 روح و نفس یک حقیقت بسیطه است. و همانطور که در حدیث است 🔻«الرُّوحُ وَاحِدَةٌ» وَ الصُّوَرُ شَتَّى🔺 (روح، واحد است و صورتهاست که مختلف و متفاوت است/ بحار الأنوار، ج‏۹۴، ص۶)، نفس در همان وحدت است (【نَفْسٍ واحِدَة】 / سورۀ انعام، آیۀ ۹۸) و نفس واحده، حالات مختلفی از خود بروز می‌دهد. که غالباً به اشتباه اینطور برداشت می‌شود که وجود آدمی دارای نفوس متعدّده است. در حالیکه تمام تقسیم بندیهایِ نفس، حالات، مراتب، و ظهورات #نفس_واحدة می‌باشد و «واحده بودن»، صفتِ حقیقیِ «نفس» است و از آن ساقط نمی‌گردد.
بنابراین تطبیق‌هایی که بیان میشود، تطبیقِ شخصِ حقیقی است. یعنی مطلب در مورد شخصِ نفس و روح است که حقیقتی یگانه و مطلقه می‌باشند که نه در حدّ وحدت می‌مانند و نه در دوئیت صِرفند. بلکه مطلق علی الاطلاق هستند.
از این رو تطبیقِ دو چیز با هم مطرح نیست. بلکه #عینیت_شخصی و یا به عبارتی #تطبیق_شخصی است.



°•❃🌱❃•°



🔲 ▼ طبق آیات قرآن مجید و روایات حضرات معصومین علیهم السلام؛ حالات و مراتب ظهورِ نفس بطور کلّی و بقول مجمل چنین است
(#مراتب_ظهور_نفس ، #جلوات_نفس ، #حالات_نفس) :

🔺نفس مُسوَّله ⇦ تسویل کردن یکی از کارهای نفس است. یعنی کارهای ناشایست را می‌آراید تا زیبا جلوه کند (【وَ كَذلِكَ سَوَّلَتْ لي‏ نَفْسي‌‏】 / سورۀ ۲۰، آیۀ ۹۶ - 【أَ فَمَنْ كانَ عَلى‏ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ كَمَنْ «زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِه»ِ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُم‌‌‏】 / سورۀ ۴۷، آیۀ ۱۴)


••●🔽●••
🔔 توجّه :
در بعضی از تقسیم بندیها برای حالات نفس، نفس مسوّله را ذکر نمی‌کنند. و صرفاً آنرا فعلی از نفس می‌دانند. در حالیکه #تسویل ، به سامریِ ملعون منسوب است که آن ملعون، شرّی از شرورِ ابا الشرور، منافقِ ازل و ابد، یعنی عمر ملعون می‌باشد (لعنة الله علیه). و شرارت این ملعون مافوقِ فعل است.

پس برای عارف، شناخت این مرتبه، خطیر و حسّاس است. و تمام جلوه‌گریهای «منافقانۀ» هوایِ نفس، در این جوُلان است که قرآن می‌فرماید:

💎الَّذينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ «هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً»💎
كسانى هستند كه سعيشان در زندگى دنيا هدر رفته و با اين حال مى‏‌پندارند كه كار نيک انجام مى‌‏دهند!
(سورۀ کهف، آیۀ ۱۰۴)

دائماً پناه بر خدا می‌بریم.
••●🔼●••


🔺 نفس امّاره ⇦ حالتِ امرکُنندگی نفس است به امور (【إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ】 / سورۀ ۱۲، آیۀ ۵۳).

🔺 نفس لَوّامه ⇦ حالت ملامتگری نفس است از کارهای نامطلوب (【وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَة】 /سورۀ قیامت، آیۀ ۲).

🔺 نفس مُلهــِمه ⇦ الهام کنندگی نفس است (【فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها】/ سورۀ شمس، آیۀ 8 )

🔺 نفس مطمئنه ⇦ اگر هوای نفس خاموش شود و نفس، موت را بچشد و به حقیقتِ خویش که نقطۀ امن و اطمینانِ "نفس الله تعالی" (که همانا واحدیّت نفس واحدة است)، برسد، به آن «مطمئنه» می‌گویند که قرآن می‌فرماید:

💎يَأَيَّتهَُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ
ارْجِعِى إِلىَ‏ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً
فَادْخُلىِ فىِ عِبَادِى
وَ ادْخُلىِ جَنَّتىِ
💎

(سورۀ فجر، آیات ۲۷ تا ۳۰)


🔲 تقسیم‌بندی فوق بر اساس حالاتی است که نفس از خود ظاهر میکند. به عبارتی «#ظهورات_نفس» است.



︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻
🌱
🌱

💢 امّا #مراتب_وجودی_نفس بر طبق احادیث آل الله علیهم السلام بصورتِ زیر است:

🔺➀❖ نَامـِيَــةٌ نَبَــــاتِـيَّــــةٌ ➣●•
🔺➁❖ حِسِّــيَّــةٌ حَـيْــوَانِــيَّـةٌ ➣●•
🔺➂❖ نَاطِــقَــةٌ قُــدْسِــيَّـــة ➣●•
🔺➃❖ إِلهِــيَّةٌ كُلِّــيَّةٌ مَلَكُــوتِيَّةٌ ➣●•

(📚 الكلمات المكنونة، چاپ قديم، ص: ۷۶ و ۷۷)

⚠️ توجّه : حدیث فوق، مفصّل است و آنقدری از آن که در مجالِ این بیان است، اشاره می‌شود.

تقسیم‌بندی اوّل و دوّم، دو مطلب جداگانه نیست. اوّلی، حالات نفس است، و دوّمی مراتب آن. که حالت و مراتبِ یک حقیقت است که در تطبیقِ شخصی قرار دارد.

در این مقاله به تطبیق شخصیِ دو تقسیم‌بندی فوق در مورد نفوس و ارتباط آن با مراتب روح اشاره می‌شود:

🔺➀❖ #نفس_نامیه_نباتیه •●•

آغازِ ظهورِ نفْس، نفسِ نامیه نباتیه است.
فعلِ این مرتبه از نفس طبقِ احادیث؛ "نمو و زیادة" است (📚 الكلمات المكنونة، چاپ قديم، ص۷۶).

بنابراین [به حسب ظاهر] ظهور اختیاری در آن نیست و فقط معیار و مَناطِ نُمُو (رشد) در آن دیده می‌شود.
(دقت بشود که «اختیار»، مطلق و بی‌حدّ است و در این مرتبهٔ نفس، ظاهراً اختیار را شاهد نیستیم ولی این حقیقت ساقط نشده است)

🚩 نفس نامیه نباتیه با روح البدن (که نام دیگر آن طبق احادیث "روح الحیاة" است) در تطبیق شخصی و ارتباط است که حیاتِ نمو و رشد، به این مرتبه از روح است.


تذکّر : غالباً، نفسِ نباتی را برای جامدات قائل نیستند چرا که اوّلاً جامدات را صاحب نُمُو نمی‌دانند و ثانیاً نمو را در حدّ و تعیّن «نمو» نظر می‌کنند. یعنی چون به حسبِ ظاهر، رشدِ محسوس در جامدات دیده نمی‌شود، جامدات را فاقد نفس نباتی قلمداد می‌کنند!

❀ امّا اوّلین سخن که بایستی بر آن دقت شود این است که نفس، در صمدیّت است. پس چیزی، بیرون از آن نیست.
جامدات هم، "شیء" هستند و صمدیّتِ نفس، آنها را هم گرفته است. بنابراین جامدات هم نمو مخصوص خود را دارند. امّا ممکن است در قوّۀ ابزاراتِ اندازه‌گیری کنونی نباشد و یا اصلاً در قوۀ ادراکات حسیّه نیاید. امّا همینکه «هستند» از میدانِ حداقل مرتبۀ نفس (یعنی نفس نباتی) خارج نبوده و 💎كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرينَ💎 ( و جملگى خاضعانه به سوى او مى‌‏آيند/ سورۀ نمل، آیۀ ۸۷).

پس دقت بفرمائید که از کدام منظر بر این مهمّ اشاره شد.
از صمدیّت نفس، تا جامدات آمدیم و نه از جامدات، در تحلیلِ آنها باشیم.
پس اگر هم نفسِ نباتی را محسوساً شامل حال جامدات نمی‌دانیم، ولی در ادنیٰ مرتبۀ نفس قرار دارند و به هر صورت خارج از نفس واحدة چیزی نیست.
از این جهت به بیانی می‌گوییم مَناطِ نمو در جامدات هم هست. همینکه «هستند»، مطلقِ نمو، که «بودن» و کینونیّت است شامل حال جامدات هم است. مطلقِ نمو، کینونت است حتّی اگر هیچ ظهوری از نمو و رشد در آن به وضوح دیده نشود. ولی همینکه «هست»، مَناطِ نمو را دارد.


🔺➁❖ #نفس_حسیه_حیوانیه •●•

[طبق احادیث] قوای این مرتبه از نفس؛ حواس پنجگانه است ("سَمْعٌ وَ بَصَرٌ وَ شَمُّ وَ ذَوْقٌ وَ لَمْسٌ" / 📚 الكلمات المكنونة، چاپ قديم، ص۷۷).

و فعل این مرتبه از نفس طبق بیان احادیث؛ غضب و شهوت است ("غضب" را در بعضی از احادیث، "قوّة" هم بیان کردند).
🚩بنابراین "امّاره" بودن با آن تطبیق می‌کند.


#غضب ؛ مناطِ «دفع» را دارد.
#شهوت ؛ مَناطِ «جذب» را دارد.

( تذکّر : شهوت، مطلقِ «میل کردن» است - مثلِ میل به خواندنِ کتابی).

دقت شود که تمام افعال ظاهری، تحتِ مقام جذب یا دفع است و رقیقهٔ دفع یا جذب در آنهاست.
بنابراین قوّت (مطلقِ غضب) و شهوت در لطافتی از معنا باید دقت شود!

🚩 مرتبۀ نفس حسیه حیوانیه، با حالتِ مسوّله و امّاره بودنِ نفس، منطبق بوده و با روح الشهوة و روح القوة در تطبیق شخصی و ارتباط است. و سلطنتِ بر این دو روح دارد. ولی حیاتِ فعلی نفس حسیه حیوانیه، به این دو روح است.

امّاره بودن نسبت به شیء یا امر خارجی است. یعنی در دوئیت معنا می‌شود. غضب و شهوت نیز در قبالِ با موضوعِ خارجی معنا پیدا می‌کند.

نفسِ حسیّه حیوانیه، فعلِ شهوت خود را بوسیلۀ #روح_الشهوة محقّق می‌کند. یعنی نفس حسّیه حیوانیه، به سلطنتی که به روح دارد، به او امر می‌کند که میل کند.

بنابراین فعلِ شهوت، به مُحیی بودنِ روح الشهوة، صورتِ «شدن» (حدوث) می‌گیرد.

امّا نفسِ حسیّه حیوانیه، فعلِ غضب (قوّت) خود را بوسیلۀ #روح_القوة محقّق می‌کند. یعنی نفس حسّیه حیوانیه، به سلطنتی که به روح دارد، به او امر می‌کند که کاری را انجام دهد.

پس امّاره بودن، به سلطنتی که نفس بر روح دارد، حالتی از نفس است.
بنابراین تصوّر نکنیم که امّاریّت نفس، صِرفاً برای افعالِ شرّ است.


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻
🌱
🌱


🔶 پس چرا امّاریّت نفس را متعلّق به شرور می‌دانیم؟

🔷 [بطور مطلق،] امر کردن، مخصوصِ اولی الامر است که اولی الامر، حضرات آل الله علیهم هستند.
اگر نفس در تعبّد و تسلیم نسبت به حضرات آل الله (ع) نباشد، در ادعّایِ «اولی الأمر بودن» جولان میدهد! که این هوایِ نفس است. یعنی کوچکترین کاری که انجام میدهد، اگر برای خدا باشد، خاضعِ اولی الامر شده و در آن امر، الله تعالی را اخذ نموده، پس مأجور است. ولی اگر همان کار را فارغ از خدا انجام دهد، هوایِ خویش را اله خویش قرار داده و معاقَب است که قرآن می‌فرماید:

💎أَ رَءَيْتَ مَنِ اتخَّذَ إِلَهَهُ هَوَئهُ أَ فَأَنتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلاً
أَمْ تحَْسَبُ أَنَّ أَكْثرََهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كاَلْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً
💎

◈ آيا آن كس كه هواى نفس خود را معبود خويش گرفته است ديدى؟! آيا تو ضامن او هستى؟
◈ آيا گمان مى‏‌كنى كه بيشترشان مى‌‏شنوند يا مى‌‏انديشند؟ آنان جز مانند ستوران نيستند، بلكه گمراه‌‏ترند.

(آیات ۴۳ و ۴۴ سورۀ فرقان)

بنابراین هرکاری که این شخص انجام دهد، در امّاریت بالسوء است.

(⚠️ دقّت بفرمائید که عفو و غفران الهی مشمول حالِ شیعه و محبّین آل الله علیهم السلام است و آن، یک مطلبِ ثانوی در گفتار است. و بیان غفران حقّ تعالی در این تحلیل؛ منظور نظر این مقاله نیست. وگرنه در مطالب دیگر، به لطف خدا؛ آن حقیقتِ عظیمه، به رشتۀ تحریر در آمده است.)

پس حتّی اگر به حسب ظاهر، افعالِ خوبی هم انجام دهد، چون منفکِ از اولی الامر یعنی جدایِ از رحمتِ حقّ، در این افعال آمده، [بداند یا نداند] هوایِ خود را "الـــه" خویش ساخته و مشغولِ به "السوء" است.
در حالیکه حالِ عبد خدا، نهی نفس از هواست🔻وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَویٰ🔺است (نفس را از هوا نهی کرد/ سورۀ نازعات، آیۀ ۴۰)‏.

کسی که به هوایِ نفس، رفتار و افعالش رقم خورَد، نامۀ اعمالش خفیف و سبک است و جایگاهش، #هاویه .

«هاویة» اسم فاعل مؤنث از ریشۀ "هَویٰ" است و از دنائتی که دارد، مشکلْ ترجمه می‌شود. آنرا یکی از نامهایِ #جهنم می‌دانند.
هاویه، اساسِ دوزخ است و آن، حالِ پوچ بودن و خالی بودن، دَرَک و سقوط مطلق است که خصوصیّتِ چاهِ وَیل است. این چاهِ بی انتها، جایگاه غاصبینِ خلافت حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌باشد.

اسمِ «هاویة» که «هوا»یِ نفس، جولانی از آن است؛ برخاسته از مخلّدین در آن، یعنی ابابکر و عمر و عثمان (لعنة الله علیهم اجمعین) می‌باشد (📚 البرهان، ج‏۵، ص۷۴۱).

💎وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ
فَأُمُّهُ «هَــاوِيَـــةٌ»
وَ مَا أَدْرَئكَ مَا هِيَهْ
نَارٌ حَامِيَةُ
💎

◈ و اما آنكه وزنه اعمالش سبک شود،
◈ پس جايگاهش هاويه است.
◈ و تو چه مى‏‌دانى آن چيست؟
◈ آتشى سوزنده است.

(آیات ۸ تا ۱۱ سورۀ قارعه)


«هاویة» که اسم فاعل است؛ صفتِ پوچی و نفْسِ دنائت و خُلُوِ این سه ملعونِ ازل و ابد است. و در حدیث است؛ آنکس که ولایتِ مولی امیرالمؤمنین علیه السلام را نداشته باشد، ثقالتِ اعمال ندارد، 【 فَأُمُّهُ «هَــاوِيَـــةٌ»】. پس ؛ جایگاه او، امّ و اساسِ او، آن سه ملعون می‌باشند که «هاویة»اند (📚 البرهان، ج‏۵، ص۷۴۱). و فاعلیّت هاویة در چنین فردی ظاهر شده و «هوا»ی نفس میشود.

🔥 جولانِ آن شرور در عالَم افتاده، و آنان هستند که به ظلمی که به آل الله علیهم السلام کرده‌اند، به ریز و درشتِ این عالَم ظلم کرده و می‌کنند و ملعون ازل و ابد می‌باشند.
(【أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمينَ】‏ / سورۀ ۱۱، آیۀ ۱۸)


❄️ پس افعالی که منفک و منفصل از اولی الامر (علیهم السلام) باشد، به محضِ انفصال از آل الله (ع)، تبعیّت از مخلدیّن در هاویة است (یعنی ابابکر و عمر و عثمان ملعون).
پس این افعال، مورد قبول نبوده، و در همان فعل (یا صفت یا ذات - بسته به اینکه صاحب آن، در چه مرتبه‌ای باشد) از #خاسرین است. که قرآن می‌فرماید:

💎 وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ💎
و هر كه دينى غير از اسلام برگزيند، هرگز از او پذيرفته نشود و او در آخرت از زيانكاران است.

(سورۀ آل عمران، آیۀ ۸۵)



︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻
🌱
🌱


🔘 بنابراین "سوء" در آیۀ 🔻 إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ «بِالسُّـــوءِ» إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي‏🔺 (سورۀ ۱۲، آیۀ ۵۳) ؛ واحدِ جدائی، از «نفس واحدة» است.

🔻
⚠️ توجّهی در حاشیه:

در همین جایگاه، #جهاد_با_نفس (که همان #جهاد_اکبر است)، مطرح است.
جهاد با نفس؛ پذیرشِ اولی الامر در تمام مراتبِ افعال، صفات و ذات است.
👈 و قدم اوّل آن به بیان ساده؛ حذفِ «به نظر مَن»، و قوّتِ «به نظرِ مولیٰ» در متنِ زندگی است.

💎فَإِنْ لَمْ يَسْتَجيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّما يَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ💎
پس اگر تو را اجابت نكردند، بدان كه فقط هوس‏هاى خود را پيروى مى‏‌كنند و كيست گمراه‏تر از آن كه به غير از هدايت خدا از هواى نفس خود پيروى كند؟

(سورۀ قصص، آیۀ ۵۰)
🔺


🍃 امّا ...
💎إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي‏💎 ؛

دَرْکِ 【رَحِمَ رَبِّي‏】؛ موتِ نفس است.
موت نفس، رفتنِ هوایِ نفس است. در همان حالِ موت، حقّ جلوه می‌کند.

و این بدین معنا نیست که دیگر این نفس، در امر کردن نیست. بلکه چنین نفسی، فانی در اولی الامر است و اولی الامر به او ظاهرند.
بنابراین نفرمودند 《الّا «مَــن» رحم ربّي》 که باز در فردِ خاصّی وُ تعیّنی بیاید.
بلکه با "مــا"یِ موصوله بیان فرمود و فرمود【إِلاَّ مــــا رَحِمَ رَبِّي】. که آنرا در جلالتِ نفس که همانا خودیّت "ربّي" است می‌برد.

آیۀ شریفۀ 🔻 إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ «بِالسُّـــوءِ» إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي‏🔺؛ بیانِ حضرت یوسف علیه السلام است که در مقام ظهورِ جمال حضرت ربّ العالمین هستند.

پس یایِ "ربّی"؛ حضرت یوسف علیه السلام است و مقامِ جمالِ باریتعالی.
یعنی همان نفسی که در ادعایِ اولی الامری بود، چون رحمت حقّ (که همانا حضرات آل الله علیهم السلام هستند) را پذیرفت، به نقطۀ رحمتیّتِ ربّ العالمین، در جمال و ظاهرِ «امر کردن» می‌آید ولی دیگر "بالسوء" [و منکَر] نیست. بلکه "بالخیر" [و معروف] است.
پس چنین شخصی؛ تمام افعال و سکناتش، "امر بالمعروف" است و داعیِ إلی الله (دعوت کننده به خدا).

دقت :

🚩نفسِ لوّامه حیثیتِ برزخی دارد.
برزخِ بینِ نفس حسّیة حیوانیه و نفسِ ناطقۀ قدسیه است. از این جهت در "لوّامه" بودن و ملامت کردن است. چرا که حقیقتِ پاکی نفس در این مرتبه، ناطقه قدسیه بودن است. و نفس حسّیه حیوانیه، ناپاکی محسوب می‌شود.
و وقتی نفس، از حقیقت خویش بواسطۀ واحدِ جدایی از مبدأ (که ذنب و گناه است) دور شود، اگر کاملاً مندک و منفصل از حقیقت خویش گردد، دلیلی برای ملامت نخواهد بود. و اگر کاملاً در اتصال به حقیقت خویش باشد، باز هم ملامت کردن بیجاست. بنابراین ملامت کردن و لوّامه بودن، برزخی بینِ اتصال و انقطاع است.
که به وجهِ «حسیه حیوانیه بودن»؛ منقطع است .
و به وجهِ «ناطقۀ قدسیه بودن»؛ متصل است.

برای همین نفسِ لوّامه؛ برزخِ بین نفس حسیه حیوانیه و نفس ناطقۀ قدسیه است.


〽️ امّا در دنباله، چیزی از نفس ناطقۀ قدسیه را بخوانیم ...


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻
🌱