احسان‌نامه
7.54K subscribers
3.26K photos
546 videos
103 files
1.38K links
برگزیده‌ها، خوانده‌ها و نوشته‌های یک احسان رضایی. اینجا یادداشت‌ها، مقالات و داستان‌هایم را در معرض دل و دیده شما می‌گذارم، خبر کتاب‌ها و کارهایم را می‌دهم و از کتابهایی که خوانده‌ام می‌گویم، شاید قبول طبع مردم صاحب‌نظر شود
Download Telegram
🌊 توصیف بیهقی از سیل
این روزها بخش‌های مختلفی از کشور درگیر سیل است. تصویر سیل در ادبیات ما سابقه دارد. نمونه‌اش ذکر سیل غزنین در هزار سال پیش در «تاریخ بیهقی» و با نثر شیوای بیهقیِ دبیر. قسمت اول این گزارش هم به توصیف کسانی اختصاص دارد که هشدارها را جدی نمی‌گیرند و در مسیر آب خود را به خطر می‌اندازند.
@ehsanname
🔸روز شنبه نهم ماهِ رجب [سال ۴۲۲ قمری]، میان دو نماز بارانکی خُرد خُرد می‌بارید چنان‌که زمین ترگونه می‌کرد. و گروهی از گله‌داران در میانِ رودِ غزنین فرود آمده بودند و گاوان بدانجا بداشته، هرچند گفتند «از آنجا برخیزید که مُحال بُوَد بر گذر سیل بودن» فرمان نمی‌بردند، تا باران قویتر شد کاهل‌وار برخاستند و خویشتن را به پای آن دیوارها افگندند که به محلَّتِ دیه آهنگران پیوسته است و نهفتی جستند، و هم خطا بود، و بیارامیدند. و بر آن جانبِ رود که افغان‌شال است بسیار استرِ سلطانی بسته بودند و در میان آن درختان تا آن دیوارهای آسیا، و آخُرها کشیده و خرپشته زده و ایمن نشسته؛ و آن هم خطا بود، که بر راه گذر سیل بودند.

و پیغامبر ما محمد مصطفی -صلی الله علیه و سلّم- گفته است: «نعوذُ بالله من الأخرسین الأصمّین» [از دو لال و کر به خدا پناه می‌بریم] و بدین دو گنگ و دو کر، آب و آتش را خواسته است.

و این پل بامیان در آن روزگار بر این جمله نبود، پلی بود قوی به ستون‌های قوی برداشته و پشت آن، دو رسته دکان برابر یکدیگر چنانچه اکنون است. و چون از سیل تباه شد، عبویۀ بازرگان، آن مردِ پارسای با خیر -رحمة الله علیه- چنین پلی برآورد، یک طاق بدین نیکویی و زیبایی و اثر نیکو مانَد، و از مردم چنین چیزها یادگار مانَد.

و نماز دیگر را پل آنچنان شد که بر آن جمله یاد نداشتند و بداشت تا از پسِ نمازِ خفتن به دیری، و پاسی از شب بگذشته سیلی دررسید که اقرار دادند پیران کهن که بر آن جمله یاد ندارند. و درخت بسیار از بین بکنده می‌آورد و مغافصه [=ناگهان] در رسید. گله‌داران بجَستند و جان را گرفتند و همچنان استرداران. و سیل گاوان و استران را در ربود و به پل رسید و گذر تنگ؛ چون ممکن شدی که آن چندان زغار [=خاک] و درخت و چهارپای به یک بار بتوانستی گذشت؟ طاق‌های پل را بگرفت چنان‌که آب را گذر نبود و به بام افتاد. مددِ سیل، پیوسته چون لشکر آشفته می در رسید، و آب از فراز رودخانه آهنگ بالا داد و در بازارها افتاد چنان‌که به [دکان‌های]صرّافان رسید و بسیار زیان کرد. و بزرگتر هنر آن بود که پل را با دکان‌ها از جای بکند و آب راه یافت. اما بسیار کاروانسرای که بر رستۀ وی بود ویران کرد و بازارها همه ناچیز شد و آب تا زیر انبوه‌زدۀ قلعت آمد، چنان‌که در قدیم بود پیش از روزگار یعقوب لیث...

و این سیل بزرگ مردمان را چندان زیان کرد که در حسابِ هیچ شمارگیر نیاید. و دیگر روز از دو جانب رود مردم ایستاده بود به نظاره [=تماشا]. نزدیک نماز پیشین را مددِ سیل بگسست. و به چند روز پل نبود و مردمان دشوار از این جانب بدان و از آن جانب بدین می‌آمدند، تا آن‌گاه که باز پل‌ها راست کردند.

و از چند ثقۀ زاولی [=زابلیِ مورد اعتماد] شنودم که پس از آن‌که سیل بنشست، مردمان زر و سیم و جامۀ تباه‌شده می‌یافتند که سیل بدآنجا افگنده بود، و خدای -عزّ و جلّ- تواند دانست که به گرسنگان چه رسید از نعمت.

تاریخ بیهقی، تصحیح دکتر فیاض، چاپ نشر هرمس، صفحه ۳۰۷ و ۳۰۸
@ehsanname
🔻وضعیت بازار وکیل در سیل امروز شیراز
🔸این چند روز اغلب پیام‌هایی که در شبکه‌های مختلف می‌بینیم و می‌خوانیم، در مورد سیل و سیلاب است. خب، طبیعی هم هست. اتفاق، مهم است و بخش زیادی از کشور درگیر آن. اما عجیب این که اغلب مطالب، فقط عکس و متن دربارۀ مصیبت است و روضه‌خوانی. البته که گرفتاری هم‌وطن‌های عزیز کام همه‌مان را تلخ کرده، اما مرثیه خواندن هم آدابی دارد. چنین مطالبی خوب لایک می‌گیرد، اما آیا حالا که در دل بحران هستیم، کارهای مفیدتر و پیام‌های ضروری‌تری نیست؟ یعنی از فرصت و قدرت شبکه‌های اجتماعی فقط می‌توانیم برای فرستادن تصاویر دلخراش استفاده کنیم؟ البته که کارهای دیگری هم می‌شود کرد؛ حفظ آرامش و رساندن اخبار و نکات ایمنی و هشدارها در کوتاه‌مدت و حمایت از آسیب‌دیدگان در بلندمدت، نمونه‌اش. امروز در صفحۀ دانشجویی که در ژاپن تحصیل می‌کند خواندم که در ژاپن، کشوری که سالانه انواع و اقسام بلایای طبیعی، زلزله و سیل و سونامی را شاهد است، مردم عکسی از کشته‌ها و مصیبت‌ها در اینترنت نمی‌گذارند تا تصویر کشورشان در دنیا مخدوش نشود و به روند حضور توریست‌های خارجی در این کشور لطمه‌ای نخورد و عدد و رقم ذکر کرده بود که ژاپن علیرغم همۀ بلایای طبیعی یکی از مقاصد برتر گردشگری در دنیا است و فقط شهر کیوتو، پایتخت قدیم ژاپن، در دو سال گذشته ۵۰میلیون توریست داشته. صحت و سقمش را نمی‌دانم، اما به نظرم حرف منطقی و متینی می‌رسد. عکس هم می‌خواهیم از سیل بگذاریم، کاش به مهربانی‌ها و همیاری‌ها در دل این حادثه بیشتر توجه کنیم. و یادمان نرود که استاد شاعران، رودکی، هزار سال پیش خطاب به امروز ما گفته بود که:
اندر بلای سخت پدید آید
فضل و بزرگمردی و سالاری
@ehsanname
📸 از بهترین عکس‌های این چند روز
به جویی که یک روز بگذشت آب
نسازد خردمند ازو جای خواب
@ehsanname
🔺این بیت از «شاهنامه» حکیم فردوسی (مربوط به داستان بیژن و منیژه) همراه با تصویر دیروز و امروزِ دروازه قرآن شیراز، مورد توجه کاربران توییتر قرار گرفته. البته نه این تنها مورد از تجاوز به حریم رودها و مسیل‌ها است و نه آن بیت، تنها هشدار پیشینیان. حرفهایی که نشنیدیم و نتیجه‌اش را دیدیم.
شک نیست که بر ممرّ سیلاب
چندان که بنا کنی خراب است (سعدی)
📸دیدار نوروزی دکتر صالحی وزیر فرهنگ با دکتر محمدرضا #شفیعی_کدکنی. قاب عکس‌های اتاق استاد جالب است، از راست: محمدتقی ادیب نیشابوری (استادِ دکتر کدکنی)، ایرج افشار، ادیب پیشاوری (استادِ فروزانفر و بهار، استادانِ دکتر کدکنی)، اخوان ثالث و هوشنگ ابتهاج. @ehsanname
👁‍🗨 برشی از «غرق شدن در کتاب‌ها چه بر سر مغزتان می‌آورد؟»

📌 متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
tarjomaan.com/barresi_ketab/9202/

🔗 @tarjomaanweb
🔹در برنامه دیشب (۷ فروردین) مسابقه «برنده باش» در مورد نویسندۀ هری پاتر سوال شد. از بین حاضران در استودیو ۱۹درصد فکر می‌کردند چارلز دیکنز آن را نوشته! یعنی نه چارلز دیکنز را می‌شناختند، نه هری پاتر را! اما ۵۷درصد هم نویسندۀ هری پاتر را می‌شناختند و جواب درست دادند. فکر می‌کنید اگر در مورد رمان‌های معروف یا منظومه‌های مشهور خودمان سوال شود، این تعداد جواب صحیح داریم؟ @ehsanname
🗓 روزی برای تالکین
@ehsanname
🔹این چند روز بیشتر هوش و حواسمان پی سیل بود و اخبار مربوط به سیلزده‌ها. برای همین آداب مربوط به «روز تالکین‌خوانی» را با تأخیر به جا می‌آوریم. خواننده‌ای که شما باشید، روز ۲۵ مارس (۵ فروردین) سالگرد نبرد مقابل دروازۀ سیاه موردور است که حقۀ گندالف بود برای منحرف کردن ذهن دشمن تا فرودو بتواند حلقۀ قدرت یا همان «ارباب حلقه‌ها» را از بین ببرد و این‌طوری سائورون نابود شد (۲۵ مارس سال ۳۰۱۹ از دوران سوم). شما هم این مطلب را که قبلاً در شماره ۱۵ مجله «کرگدن» منتشر شده با همین نیت بخوانید:
@ehsanname
✍️احسان رضایی: مثل همیشه کار، کار انگلیسی‌هاست و پلیدترین اهریمن تاریخ فانتزی را هم یک انگلیسی خلق کرده. انگلیسی‌جماعت خودشان زمانی برای نصف دنیا حکم هیولا را داشتند و مدام به توی شیشه کردن خون مستعمرات مشغول بودند و چه بسا به خاطر همین باشد که هیولای فرانکشتاین، کنت دراکولا، درندۀ باسکرویل، دکتر جکیلی که نصفه‌شبها تبدیل به مستر هاید می‌شد و روی سگش بالا می‌آمد، ... و بالاخره اسمشو نبر، یا اگر مرگخوار نیستید لرد ولدمورت، همگی مخلوق ذهن نویسندگان بریتانیایی است. با این حال سائورون از هرچی دیو و دد و غول و اهریمن و وسواس الخناس، ترسناکتر است. چون دوزار رحم و شفقت در کارش نیست و برخلاف باقی شیاطین که گاهی هم وسوسه و پیشنهادهای بیشرمانه می‌کنند، این بابا همه‌اش با توسری و کتک و رعب و وحشت، کارش را پیش می‌برد.
سائورون، در زبان اِلفی به معنای منفور است. اما او از اولش هم اینطوری نبود. برای خودش کسی بود و از دسته جادوگرهای درستکاری مثل گندالف به حساب می‌آمد و اسمش «مایرون» بود به معنای ستودنی؛ اما چه چاره با بخت گمراه؟ به قول شیخ سعدی «ظلم در جهان اول اندکی بوده است هر كه آمد برو مَزیدی کرده تا بدین غايت رسید». قصه می‌گوید آن اولِ اول که غیر از خدا هیشکی نبود، خدا موجوداتی آفرید که ما بهشان می‌گوییم فرشته و در ارباب حلقه‌ها تالکین بهشان «والار» می‌گوید. قرار شد این والارها سرودی بخوانند تا از آن سرود، عالم هستی به وجود بیاید. یکی از والارها، به اسم مِلکور، موقع خواندن سرود به سرش زد که چرا فقط از روی این نُت که گفته‌اند بخواند، از خودش چیزهای اضافه و کم کرد. تالکین می‌گوید هرچه درد و رنج و تباهی از همین خارج خواندن ملکور به وجود آمد و نداشتن هارمونی یعنی شرارت و از اینجور حرفها که راست کار استاد الهی قمشه‌ای است. مِلکور به واسطۀ همین فضولی از درگاه رانده شد. آن سائورون که حرفش بود، گول همین ملکور را خورد و شد خدمتکارش و مثل پسر نوح، خاندان رسالتش گم شد. طرف که از اول جزو جادوگرها بود و یک چیزهایی خودش توی چنته داشت، یک چیزهای علیحده‌ای هم از این ملکور یاد گرفت و کم‌کم شد اوستای کار. عاقبت والارها دست به یکی کردند و ملکور را به خارج از مرزهای جهان تبعید کردند تا برای ابد سرگردان بماند. سائورون شد ارباب جدیدِ تاریکی. او استاد ایجاد توّهم و تغییر شکل بود. یکی دو بار خودش را با عنوان پیر خردمند به ملت معرفی کرد و حتی اعتماد بعضی‌ها را هم جلب کرد، تا حدی که آهنگران دنیای باستان حاضر شدند به سفارشش حلقه‌های قدرت را بسازند، ۹حلقه برای پادشاهان انسان‌ها، ۷حلقه برای دورف‌ها، چندتا برای این، چندتا برای آن، خود سائورون هم یک حلقه را برداشت و گفت: این استرِ چموشِ لگدزن از آنِ من/ آن گربۀ مصاحبِ بابا از آن تو. نگو استاد داشته توی همین یک حلقه، همۀ سحر و افسون‌هایش را جاساز می‌کرده. با حلقۀ قدرت یا ارباب حلقه‌ها قدرتش کامل شد و جنگ راه انداخت. چندین جنگ بزرگ درگرفت تا عاقبت در یکی از جنگها، انگشتهای دست سائورون قطع شد و حلقه افتاد که خوب شد، اسباب خودبینی شکست. سائورون که تمام زورش در حلقه بود، تا مرز نابودی رفت. از سراپای وجودش یک دانه چشم باقی ماند که خدمتکارانش همان را حفظ کردند و بردند بالای برجی تا مثل «برادر بزرگ» همه جا را ببیند و همان‌جوری یک‌چشمی بر نیروهای شر پادشاهی کند. حالا چشم سائورون دنبال حلقه بود تا دوباره نیرویش را به دست بیاورد. داستان‌های «هابیت» و «ارباب حلقه‌ها» از اینجا به بعد است. در داستان موجودات و نژادهای مختلفی حضور دارند ولی فرودو که دست بر قضا، حلقه طی ماجراهایی به او رسیده، از ضعیف‌ترین‌هاست. سخت‌ترین کار هم به او سپرده می‌شود: بردن حلقه و اسباب قدرت دشمن به دل سرزمین‌های خود دشمن و نابود کردنش در آنجا، جایی که در آن ساخته شده. او در میان تعقیب و گریزهای نیروهای سائورون، بعدِ از سر گذران انبوهی از ماجراها، بالاخره موفق به انجام این کار سخت می‌شود. تالکین می‌گوید میزان قدرتِ دشمن اصلاً مهم نیست، اینکه آدم‌ها چقدر قوی یا ضعیف باشند هم اهمیتی ندارد، مهم فقط انتخاب‌های هر کس است. اینکه بخواهد طرفِ شر باشد، یا نباشد.
@ehsanname
🔻تصویری از سائورون در فیلم «هابیت۳»
🚙 #با_ما_سفر_کن / ۶۵

⛔️ بزرگترین دشمن ما آمریکا و اسرائیل و عربستان نیستند، ویرانگرترین دشمنان این سرزمین آنها هستند که ناامیدی را تکثیر می‌کنند، آنها که نه تنها خودشان کاری نمی‌کنند بلکه زانوی هر کس که در هر سطح قدمی برمی‌دارد را سست می‌کنند و دچار توهم خود قهرمانِ‌ملت‌بینی و نجات‌دهنده وطن هم هستند!

🔰 اینجا گروک یک شهر-روستای کوچک چهارهزارنفری محروم در شرق استان هرمزگان است که فقر و بیکاری و اعتیاد هم دارد، خیابان‌های خاکی و دست‌انداز و هزار گرفتاری دارد اما کسانی هستند که به جای نک و نال و آهای مردم ببینید ما چقدر بدبختیم، خودشان دارند در حد وسع‌شان کار می‌کنند.

🔰 به جای اینکه هر روز با انتشار عکس بچه‌های پابرهنه بلوچ لایک گدایی کنند یا منتظر کمک مسئولان ناتوان بمانند، دارند آرزو خلق می‌کنند و آگاهی می‌بخشند بدون اینکه جلوی دوربین‌ها شو اجرا کنند.

📚ویدئوها را ببینید. راه نجات ما تربیت نسلی است که فراتر از سواد، آگاهی واقعی داشته باشد و #کتاب از اسلحه و نفرین و دشنام بیشتر معجزه می‌کند.
🖋 @ehsanmohammadi95
📚 پرتیراژترین داستان‌های ۹۷
@ehsanname
احسان رضایی: در کشور ما، آمار دقیقی از فروش کتابها نیست، برای همین مجبوریم آمارهای چاپ را جایگزین کنیم - با این فرض که ناشر قاعدتاً بعد از فروش تمام نسخه‌های یک نوبت چاپ، سراغ تجدید چاپ کتاب می‌رود. در برخی خبرهای مربوط به آمار نشر (مثل این خبر مهر) هم کتابها را بر اساس بیشترین تعداد دفعات چاپ معرفی می‌کنند. اما مهمتر از دفعات تجدید چاپ، تیراژ یک کتاب است. مثلاً ممکن است ناشری کتابش را ۲۰نوبت با تیراژهای ۵۰۰تایی منتشر کرده باشد، اما مجموع تیراژ و فروشش از کتاب دیگری با چهار چاپ ۳هزار نسخه‌ای کمتر است.
ما اینجا فهرست تجدید چاپها را با جمع تیراژ هر چاپ حساب کرده‌ایم. برای این کار از سایت خانه کتاب (ketab.ir) و در چند مورد خاص از اطلاعات خود ناشران استفاده کردیم. البته می‌دانیم که اطلاعات سایت خانه کتاب بر اساس آنچه ناشر یا نویسنده برای اخذ برگۀ اعلام وصول به ارشاد و خانه کتاب ارائه می‌کند، پُر می‌شود و به همین دلیل گاهی اطلاعات همۀ چاپ‌های یک کتاب موجود نیست و گاهی هم اطلاعات عجیب و غریب ثبت می‌شود (قبلاً یک نمونه از ادعای چاپ ۷۰۰هزار نسخه‌ای یک کتاب را در همین کانال منتشر کرده بودم و ایبنا هم گزارشی داشت از ادعای چاپ ۲۱۲م یک کتاب.) اما هر چه هست فعلاً همین سایت و اطلاعاتش را داریم و البته که موارد زیر را مشاهدات میدانی و اخبار پرفروش‌‌ها هم تأیید می‌کند.
در این فهرست کنار ۱۰ اثر پرتیراژ و پرفروش ادبیات داستانی، تعدادی از آثار غیرداستانی پرتیراژ را هم محض مقایسه آورده‌ام، کتابهای کمک‌درسی را هم نیاورده‌ام (وگرنه بسیاری از کتابهای کنکور و مربوط به پایه دوازدهم به‌راحتی تیراژ ۲۰هزار نسخه و بالاتر در سال را دارند). طبیعتاً تحلیل این فهرست و بررسی دلایل فروش هر کدام از این آثار بحث مفصلی لازم دارد. فعلاً همین آمارها را ببینید و اگر اشتباهی در آن بود، لطف کنید و تذکر بدهید تا فهرست دقیق‌تر شود.
@ehsanname
1️⃣ «ملت عشق» الیف شافاک، ترجمۀ ارسلان فصیحی (انتشارات ققنوس، چاپ اول ۱۳۹۳، ۳۴ نوبت تجدید چاپ در ۹۷ با مجموع تیراژ ۱۴۰هزار و ۸۰۰ نسخه)

🔸«یادت باشد» خاطرات همسر شهید سیاهکلی مرادی (نشر شهید کاظمی، چاپ اول ۱۳۹۷، ۳۶ نوبت چاپ با تیراژ ۹۰هزار نسخه)

🔸«خاطرات سفیر» خاطرات نیلوفر شادمهری (انتشارات سوره مهر، چاپ اول ۱۳۹۶، ۳۲ نوبت تجدید چاپ در ۹۷ با تیراژ ۸۰هزار نسخه)

🔸«هنر خوب زندگی کردن» رولف دوبلی، ترجمۀ عادل فردوسی‌پور و همکاران (نشر چشمه، چاپ اول ۱۳۹۷، ۲۶ نوبت چاپ رقعی و جیبی، تیراژ ۶۱هزار نسخه)

🔸«هنر شفاف اندیشیدن» رولف دوبلی، ترجمۀ عادل فردوسی‌پور و همکاران (نشر چشمه، چاپ اول ۱۳۹۴، ۲۱ نوبت تجدید چاپ در ۹۷ با تیراژ ۵۱هزار و ۵۰۰ نسخه)

🔸«چقدر خوبیم ما» ابراهیم رها (نشر مروارید، چاپ اول ۱۳۹۴، ۱۵ بار تجدید چاپ در ۹۷ با تیراژ ۴۷هزار و ۸۵۰ نسخه)
@ehsanname
2️⃣ «دختری که رهایش کردی» جوجو مویز، ترجمهٔ کتایون اسماعیلی (نشر میلکان، چاپ اول ۱۳۹۵، ۴۵ نوبت تجدید چاپ در ۹۷ با تیراژ ۴۶هزار نسخه)

3⃣ «دعبل و زلفا» مظفر سالاری (به‌نشر، چاپ اول ۱۳۹۶، ۳۹ نوبت تجدید چاپ در ۹۷ با تیراژ ۴۴هزار نسخه)

4⃣ «جزء از کل» استیو تولتز، ترجمهٔ پیمان خاکسار (نشر چشمه، چاپ اول ۱۳۹۳، ۱۷ بار تجدید چاپ در ۹۷ با تیراژ ۴۲هزار و ۵۰۰ نسخه)

5⃣ «طریق بسمل شدن» محمود دولت‌آبادی (نشر چشمه، چاپ اول ۱۳۹۷، ۲ نوبت چاپ، تیراژ ۴۰هزار نسخه)

🔸«گزینه اشعار فاضل نظری» (نشر مراورید، چاپ اول ۱۴۹۱، ۱۵ نوبت تجدید چاپ، در ۹۷ با تیراژ ۳۳هزار نسخه)

6⃣ سمفونی مردگان (عباس معروفی، نشر ققنوس، چاپ اول ۱۳۶۸، ۶بار تجدید چاپ در ۹۷ با ۳۲هزار و ۵۰۰ نسخه)

🔸«خودت باش دختر» ریچل هالیس، ترجمه هدیه جامعی (کتاب کوله پشتی، چاپ اول ۱۳۹۷، ۳۱ بار چاپ، تیراژ ۳۲هزار نسخه)

7⃣ «من، پیش از تو» جوجو مویز، ترجمه مریم فتاحی (نشر آموت، چاپ اول ۱۳۹۴، ۱۳ نوبت تجدید چاپ در ۹۷ با تیراژ ۲۵هزار و ۳۰۰ نسخه)
@ehsanname
🔸«سرباز کوچک امام» خاطرات مهدی طحانیان (انتشارات پیام آزادگان، چاپ اول ۱۳۹۲، ۱۰ نوبت تجدید چاپ در ۹۷ با تیراژ ۲۵هزار نسخه)

8⃣ «قهوه سردِ آقای نویسنده» روزبه معین (نشر نیماژ، چاپ اول ۱۳۹۶، ۱۳ بار تجدید چاپ در ۹۷ با تیراژ ۲۲هزار و ۶۰۰ نسخه)

9⃣ «ناقوس‌ها به صدا درمی‌آیند» ابراهیم حسن‌بیگی (نشر عهد مانا، چاپ اول ۱۳۹۶، ۱۸ نوبت تجدید چاپ در ۹۷ با تیراژ ۲۲هزار نسخه)

🔸«دختر شینا» خاطرات همسر شهید ابراهیمی‌هژیر (انتشارات سوره مهر، چاپ اول ۱۳۹۰، ۸ نوبت تجدید چاپ در ۹۷ با تیراژ ۲۰هزار نسخه)

🔟 «پاییز فصل آخر سال است» نسیم مرعشی (نشر چشمه، ۱۳۹۳، ۸ نوبت تجدید چاپ در ۹۷ با تیراژ ۱۹هزار نسخه)
🔟 «رویای نیمه‌شب» مظفر سالاری (کتابستان معرفت، چاپ اول ۱۳۹۳، ۱۲ نوبت تجدید چاپ در ۹۷ با تیراژ ۱۹هزار نسخه)
@ehsanname
Forwarded from احسان‌نامه
عاشقانه‌های دربی❤️💙
@ehsanname
در آزادی چه غوغایی‌ست امشب
نبردِ پُر تماشایی‌ست امشب
لبت پيروزی، استقلال چشمت
چه شهرآورد ِ زيبایی‌ست امشب
#شهراد_ميدری

لبانت سرخِ سرخ است و دو چشمت آبیِ آبی
سرت دعواست بین عقل و عشق، ای چهره‌ات دِربی!
#احسان_پرسا

روسری آبی به سرکردی و رژ قرمز زدی
لعنتی من علم غیبم کو؟ کدامین تیم را ... ؟!
#حسین_مرادی

گونه‌هایت قرمز و آن چشم‌هایت آبی است
صورتت آزادیِ این جمعه‌های دربی است
#عقیل_پورجمالی

باز شهرآوردِ بینِ نه و آری گفتنت
بازی لب‌های قرمز، چشمِ آبی، خب که چه؟
#شهراد_میدری
@ehsanname
امروز مساوی شده این دربیِ نمناک
خون است دل سرخم و تر آبیِ چشمم …
#باربد_بهرامی

شال آبی روی سر، با رژ قرمز بر لبت،
مثل دربی نازنین، امشب مساوی کرده‌ای
#حسن_جهانی

لطف کن لب‌های خود را بیش از این قرمز نکن
رحم کن بر این دل ویران استقلالی‌ام …
#کنعان_محمدی

چشم‌های آبی‌اش بر من هجوم آورده بود
حملۀ سرخی تدارک دیدم و بوسیدمش
#رحیم_نبی
@ehsanname
خسته‌ام بس که دلم را به دری بسته زدم
لعنتی! عشق تو دروازه‌ی عابدزاده است!
#علی_صفری
◾️خبر آمد که دکتر حسین جلال‌پور (متولد ۱۳۵۵، بندر گناوه) هم درگذشت. ناگهانی و در یک سانحه رانندگی. از او یک دختر به جا مانده، یک دفتر غزل (با عنوان «کلاغِ بعد از باغ»)، تصحیح آثار و منظومه‌های خواجوی کرمانی و حجم زیادی از مهربانی و خاطرات خوب. من او را از طریق دوست مشترکمان غلامرضا طریقی می‌شناختم و با او گپ‌های دلپذیر داشتم. دریغ، دریغ ...
@ehsanname
یک نمونه از غزل‌های جلال‌پور را بخوانید که بهترین بزرگداشت هر شاعری، توجه به شعرهایش است:

کجای کوچۀ ما گیر کرده آمدنت
که روی پلۀ در زنگ خورده در زدنـت

کجای «می‌رسی از ... » لنگ می‌زند آیا
که دیگر از نفس افتاده رقص پیرهنت

و بوی نسـترن روی پله‌ها دارد
مچاله می‌شود آرام در «خدای من»ت

و پای پنجره از بودن تو خالی ماند
همیشه «می‌گذرد» ایستاده در بدنت

همیشه می‌گذرد ... آه، بعد از آن دیگر
نریخت توی اتاق از دریچه بوی تنت

«دوباره گم شده‌ای در مداد خردلی‌ام»
هنوز توی هوا ایستاده این سخنت

دقیقه‌های «تو می‌آیی از ... » نمی‌آیند
که توی کوچه بپیچد صدای در زدنت
Forwarded from مصطفی ملکیان
چرا در جلسات و مهمانی های عمومی و خصوصی «حرف مفت» زیاد می زنیم ؟

✍️ مصطفی ملکیان

1️⃣ در دوران مدرن سخن گفتن علامت برتری است

نخست اینکه در تمدن مدرن سخن گفتن، علامت برتری است. یکی از ویژگی‌های ماهوی فرهنگی مدرنیته این است که برای سخن ارزش قائل است، نه برای سکوت. بنابراین مدرنیته بی‌معنایی (non sense) را رواج داده است، زیرا برای نفس سخن گفتن ارزش قائل است. در حالی سکوت یکی از ویژگی‌های فرزانگان در دوران گذشته بود.

2️⃣دموکراسی باعث رواج حرف مفت می شود

دومین عامل اجتماعی دموکراسی است. در دموکراسی از شهروندان خواسته می‌شود که در مسائل مختلف اظهارنظر کنند و این سبب رواج حرف مفت‌گویی می‌شود. البته دموکراسی به ضرورت عملی چاره‌ای جز رجوع به نظر همگان ندارد و به لحاظ حقوقی برای همه حق سخن قائل است، اما این بدان معنا نیست که افراد به لحاظ اخلاقی نیز می‌توانند راجع به هر چیز حرف بزنند. در حالی که باید میان حقوق و اخلاق تمایز گذاشت.

3️⃣وجود نداشتن «حکمت به من چه»
سومین عامل اجتماعی این است که در مدرنیته «حکمت به من چه» وجود ندارد. در مقام علم، جواب هر سوالی را دانستن به درد نمی‌خورد. «حکمت به من چه» فرزانگان باستان می‌گوید سوالاتی را باید پرسید که وضع انسان قبل از طرح آنها در ذهن با بعد از طرح آنها فرق کند. در مدرنیته به نام کنجکاوی علمی هر پرسیدنی مستحسن شمرده می‌شود. هایدگر در «هستی و زمان» در این زمینه بهترین نکته را خاطرنشان می‌شود و می‌گوید زمانی که کسی کنجکاوی بی‌ارزش داشته باشد، مخاطب یاوه‌گویی بی‌ارزش می‌کند و مخاطب و گوینده هر دو سرگشته می‌شوند. او می‌گفت باید اولین مرحله یعنی کنجکاوی بی‌جا را متوقف کرد وگرنه دو پدید بعدی یعنی یاوه گویی بی‌ارزش و سرگشتگی نیز رخ می‌دهد. هیچ تحلیلگری به خوبی هایدگر این پدیده را تحلیل نکرده است.

4️⃣سیطره کمیت بر کیفیت
چهارمین پدیده اجتماعی که سبب رواج یاوه‌گویی می‌شود، سیطره کمیت بر کیفیت در دوران ما است. در چنین روزگاری افراد به جای حرف درست (توجه به کیفیت)، زیاد حرف می‌زنند (توجه به کمیت) . قرآن می‌گوید: «لیبْلُوکُمْ أیُّکُمْ أحْسنُ عملًا» (سوره ملک، آیه ٢) یعنی خدا می‌آزماید که کدام کار بهتر می‌کنید، نه اینکه کدام یک کار بیشتری می‌کند یعنی نگفته است«ایکم اکثر عملا» یعنی قرآن برای کیفیت عمل ارزش قائل است نه کمیت آن.

5️⃣تقدم آداب معاشرت بر اخلاق

پنجمین عامل اجتماعی رواج حرف مفت، تقدم اتیکت (آداب معاشرت) بر اتیکس (ethics، اخلاق) است. میان آداب معاشرت و اخلاق تمایز هست و هر دو ضرورت دارد. اما هنگام تعارض این دو باید اخلاق را بر آداب معاشرت ترجیح داد. متاسفانه امروز آداب معاشرت بر اخلاق تقدم یافته و به همین خاطر افراد برای رعایت ادب و احترام، به حرف مفت گوش می‌کنند.

☘️سخنرانی در معرفی از کتاب در باب حرف مفت هری فرانکفورت

@mostafamalekian
🔹روح‌الله رجایی در اینستاگرام نوشته: در آق‌قلا وقتی اکثر مغازه‌ها بسته و مردم در کمپ بودند،این کتاب‌فروشی باز بود و صاحبش با سختی کتاب‌ها را جابجا می‌کرد. هی می‌گفت : "وای کتاب‌ها، حیف از کتاب‌ها". گفتم خدا بزرگه، درست میشه
گفت: دلم برای کتاب‌ها می‌سوزه. حیفه. می‌ترسم تا آب رو جمع کنن، نم بکشن.
کمی حرف زدیم و موقع خداحافظی از روی عادت گفتم: به حق حضرت زهرا کتاب‌هایت سالم می‌مانند.
بعد یادم آمد اهل سنت است. نگاهش کردم و خواستم چیزی بگویم. تندی گفت: "خوب گفتی، خوب دعایی کردی"
یک عطر هدیه داد و گفت: ممنونم برادر.
برادر اهل سنت من در آق‌قلا، نامش آخوند علی بود.
@ehsanname
🖥 هوش مصنوعی جای جورج اورول؟!
@ehsanname
✍️احسان رضایی: "روبات‌ها در راه هستند و هوش مصنوعی جای انسان را خواهد گرفت، حتی در زمینه‌هایی نظیر تخیل و قصه‌گویی که گمان می‌کردیم خاص انسان‌هاست هم به زودی شاهد هنرنمایی هوش مصنوعی خواهیم بود..." اشتباه نکنید، این شروع یک رمان علمی-تخیلی نیست. این، خبری است که ایلان ماسک، غول دنیای دیجیتال و بنیان‌گذار تسلا موتور و اسپایس ایکس داده.
ایلان ماسک و همکارانش پروژه‌ای با عنوان GPT2 راه انداخته‌اند که می‌گویند می‌تواند اخبار یا داستان‌های قابل قبول تولید کند. پروژه GPT2 از روش‌های تحلیل آماری استفاده می‌کند که روی مقادیر عظیمی از متن‌های نوشته شده توسط انسان (۴۰ گیگابایت صفحه وب) انجام شده است. این رویکرد همان شیوه‌ای است که مترجم گوگل (Google translate) با آن کار می‌کند. ایلان ماسک گفته این برنامه، اختراعی خطرناک است چون می‌تواند برای ساخت متن‌ها و خبرهایی کاملاً جعلی و ساختگی استفاده شود (تروریسم اطلاعاتی) و برای همین، این برنامه را منتشر نخواهند کرد.

البته چیزی که به عنوان محصول داستانی این پروژه منتشر شده نشان می‌دهد این پروژه حالا حالا ها کار دارد و آن قضیۀ خطر و اینها، یک مقدار تبلیغات است. گاردین نوشته جملۀ اول رمان «۱۹۸۴» جورج اورول را به این برنامه دادند تا آن را ادامه دهد، یعنی این جمله: «یک روزِ نورانی و خنک آوریل بود و ساعت‌ها سیزده بار می‌نواختند...» (ترجمۀ کاوه میرعباسی)، GPT2 هم داستان را این‌طور ادامه داد: «در ماشینم در راهِ رفتن به کار جدیدم در سیاتل بودم. بنزین زدم، کلید را چرخاندم و گذاشتم که برود. فقط تصور کردم که امروز چطور خواهد بود. صد سال بعد از این. در ۲۰۴۵ من یک معلم در مدرسه‌ای در بخش فقیر روستایی در چین بودم. با تاریخ چین و علم تاریخ شروع کردم.» (ترحمۀ مهرناز زاوه، ایبنا)

خب همان‌طور که می‌بینید نتیجه، چیز مغشوش و سرگیجه‌آوری است. راوی نمی‌تواند شغلی در سیاتل داشته باشد و همزمان در مدرسه‌ای در چین کار کند. داستان می‌بایست در سال ۱۹۴۵ اتفاق افتاده باشد و راوی، آینده شغلی خود را صد سال بعد و با آرزوی طول عمر تصور می‌کند. ضمناً در سال ۱۹۴۵ او دارد ماشینی را می‌راند که می‌توان از داخل آن را بنزین زد («در ماشینم بودم... بنزین زدم») و ظاهراً نیازی نیست که آن را براند («گذاشتم که برود»).

پیش از این هم شرکت بوتنیک (Botnik) که یک «استودیو سرگرمی‌سازی انسانی-ماشینی» است، سعی کرده بود نوشتن جلد هشتم هری پاتر را به هوش مصنوعی بسپارد. آنها هر ۷ جلد هری پاتر را به دستگاه داده و برای آن، یک الگوریتم نوشته‌ بودند. روبات طبق داده‌های قبلی و الگوریتم موجود، سعی کرده یک داستان جدید برای هری پاتر بنویسد که فصل اول آن منتشر شد، اما آن هم چیز چندان معقولی نبود. (اینجا بخوانید: +)

یک قضیهٔ معروف آماری هست که به اسم میمون نامیرا (Infinite monkey theorem) معروف شده. طبق این قضیه، اگر یک میمون نامیرا داشته باشیم و این میمون به صورت تصادفی کلیدهای یک ماشین تحریر را فشار دهد و این کار را تا زمانی بی‌نهایت ادامه دهد به احتمال قریب به یقین هر متنی را تایپ خواهد کرد، مثلاً آثار کامل ویلیام شکسپیر را. خدا را چه دیدید، شاید هوش مصنوعی هم بالاخره توانست متن‌هایی مثل اورول و رولینگ تحویل بدهد.
@ehsanname
🔸 دو عاشق در سیلابی که دیوها به راه انداخته‌اند. مینیاتوری از دیوان حکیم سنایی، کتابت در ۹۰۴ خورشیدی، هرات، منسوب به شیخ‌زاده (از شاگردان کمال‌الدین بهزاد) @ehsanname
🗓 دوم آوریل (۱۳فروردین) زادروز هانس کریستین اندرسن، روز جهانی کتاب کودک است
@ehsanname
🔺پوستر و شعار دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان (IBBY) برای روز جهانی کتاب کودک ۲۰۱۹: کتاب‌ها کمک می‌کنند آرامش پیدا کنیم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺وضعیت کتابفروشی صحنه در آق‌قلا. فیلم از هادی حسینی‌نژاد که گزارشی هم از وضعیت کتابفروشی‌های این شهر بعد از سیل در ایبنا دارد @ehsanname
Forwarded from احسان‌نامه
حکیمی را پرسیدند که مرگ چیست و خواب چیست؟ گفت خواب مرگِ سبک است و مرگ خوابِ گران («نصیحت الملوک» غزالی)
@ehsanname
🗓 ۱۳ فروردین، سالگرد درگذشت استاد قاسم هاشمی‌نژاد
Forwarded from احسان‌نامه
چرا کتابهای قاسم هاشمی‌نژاد را باید خواند؟
احسان رضایی
@ehsanname
اول می‌خواستم خدمتتان کتابهای مرحوم هاشمی‌نژاد را معرفی کنم و یکی یکی درباره هر کدام چند خطی توضیح بدهم. بعد دیدم چه کاری است؟ این را که جاهای دیگر هم می‌شود پیدا کرد. اهل فضای مجازی می‌توانند یک‌سر به ویکیپدیای فارسی بزنند و فهرست کتابهای او را ببینند، اهل خواندن و کتاب هم اگر «راه ننوشته» را که یک گفتگوی بلند است با آن مرحوم، دست بگیرند، کارشان راه می‌افتد. این است که به جای تکرار مکررات، بیایید کمی هم درباره لذت خواندن این آثار حرف بزنیم. درباره اینکه این مرد و کتابهایش چه حق بزرگی به گردن ما دارند. که چطور نگاه کردن دقیق و درست را به ما یاد داد. که دقت فراوانش در هر متنی (چه ترجمه رمان پلیسی و چه تحقیق در احوال صوفیان) یک کلاس درس بود. که چقدر برای هر کتاب وقت می‌گذاشت. که نشانمان داد واقعا می‌شود در زمینه‌های گوناگون (از فیلمنامه‌نویسی تا ترجمه متون پهلوی و خوانش متون کهن هندی) متخصص و صاحب‌نظر بود و در عین حال، هیچ فخر و فضلی نفروخت. که کتابهایش بهتر از هر کلاس و دوره و کارگاهی بود. که به ما یاد می‌داد طور دیگری ببینیم و متن‌ها را جور دیگری بخوانیم.
مرحوم قاسم هاشمی‌نژاد، نویسنده پرکار و در عین حال گزیده‌کاری بود. بیست و اندی عنوان کتاب داشت و در عین حال، در بیشتر حوزه‌ها، فقط یک کتاب منتشر کرد. مثلا فقط یک رمان نوشت (رمان پلیسی «فیل در تاریکی»)، یک رمان ترجمه کرد («خواب گران» از ریموند چندلر)، در حوزه مطالعات ایران باستان تنها یک اثر داشت (ترجمه «کارنامه اردشیر بابکان»)، در حوزه ادبیات تطبیقی یک کار آماده کرد («کتاب ایوب» که مقایسه متن عهد عتیق این داستان با پنج اثر قارسی کهن است) و یک کتاب هم در حوزه مطالعات دین‌پژوهی داشت («راه رستگاری» که ترجمه یکی از متون مذهبی هندو با نام «آوادوگیتا»ست). البته در حوزه مطالعات عرفانی، کتابهای متعددی از او مانده است. دلیلش هم اینکه نقطه وصل و نخ تسبیح همه بخشهای این کارنامه پراکنده، تلاش و جستجو برای رسیدن به پاسخ آن سوال اصلی و آن گم‌کرده ازلی و ابدی آدمی است. برای همین هم هست که در داستان هم به سراغ رمان پلیسی می‌رود. هاشمی‌نژاد، دنبال چیزی می‌گردد که آن را در مقدمه‌های کتابهایش بهتر از هر جایی می‌توان یافت. اگر در اغلب کتابها، بخش مقدمه را باید زودتر رد کرد تا به متن اصلی رسید، در کتابهای هاشمی‌نژاد، اتفاقا حرفهای مقدمه، حرفهای اصلی و اساسی است. جایی که او شرح جستجوهایش را می‌دهد. جستجوهایی که عاقبت او را به متون عرفانی و آرامش موجود در آموزه‌های آنها رساند. یکی از آخرین کتابهای او، «سیبی و دو آینه» است، مجموعه از حکایتها و گفته‌های عارفان مشهور ایرانی که به سبک داستان‌های مینی‌مال تنظیم شده. خود هاشمی‌نژاد در مقدمه کتابش نوشته «اگر از گوناگونی نام‌ها بگذریم که هم سبب شناسایی و هم سبب تمایز آن‌هاست، در واقع داریم از یک تن واحد، از یک روح رهایی‌یافته سخن می‌گوییم.» این، همان خطی است که در کل آثار هاشمی‌نژاد باید دید. از داستان مصایب ایوب، تا سرگشتگی‌های اردشیر بابکان، تا جستجوی فیل در تاریکی همه برای رهایی روح است. این‌همه چیزهای مختلف برای هاشمی‌نژاد در واقع یک چیز است. همان‌طور که در ابتدای رمان «خواب گران» از ریموند چندلرِ آمریکایی، این عبارت را از «نصیحت الملوک» امام غزالی نقل می‌کند که: «حکیمی را پرسیدند که مرگ چیست و خواب چیست؟ گفت خواب مرگِ سبک است و مرگ خوابِ گران» و بعد معادل عبارت انگلیسی Big sleep را از همین نقل انتخاب می‌کند تا نشان بدهد که می‌شود و می‌توان همه این چیزهای به ظاهر غیرمرتبط را طوری نگاه کرد که به هم مربوط باشند. حالا که بحث انتخاب عنوان کتاب شد، این را هم بگویم که درس‌های موجود در کتابهای هاشمی‌نژاد از همان روی جلد و انتخاب عنوان کتاب شروع می‌شود. اسم کتاب «سیبی و دو آینه» از اینجا آمده که در ابتدای مقدمه کتاب می‌خوانیم، روزی از شیخ نجیب‌الدین علی‌بن بُزغُشِ شیرازی، عارف قرن هفتمی و شاگرد سهروردی می‌پرسند معنای وحدت وجود و توحید را برایمان توضیح بده، می‌گوید دو آینه روبروی هم را تصور کنید و یک سیب بینشان. این پاسخ، با اینکه برای هشتصد سال پیش است، اما جوابی است کاملا مدرن و امروزی. انگار بحثی باشد که همین امروز صبح سر یک کلاس درس دانشگاه، از زبان یکی از آن استادهای کمیاب شنیده باشیم. آشنایی با این استاد باحال و شرکت در چنین کلاس درسی را مدیون قاسم هاشمی‌نژاد هستیم.

📌 از هفته‌نامه «کرگدن» شماره ۴۴
goo.gl/RFe30j
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺رضا خوشنویس/تفنگچیِ سریال «هزاردستان» هنرمندانه‌ترین تصویری است که از هنر خوشنویسی در سینما و تلویزیون ما ثبت شده؛ تصویری که از روی زندگی آخرین استاد بزرگ خط نستعلیق، عماد الکتاب ساخته شده بود: مردی هنرمند که ظرافت طبعش از سیاه‌مشق‌هایش پیداست و در عین حال عضو کمیتۀ مجازات هم شد و شب‌نامه‌های این کمیته را می‌نوشت. این پیچیدگی شخصیتی را استاد جمشید مشایخی توانست که بازی کند، روحش شاد @ehsanname