▪️پیکر سوخته این پروانه ها را به اختلاسگران نان و ایمان مردم نشان دهید
✍ احسان محمدی
▪️چهار مرد امروز در میان آتش سوختند. در #مریوان، هنگام تلاش برای خاموش کردن آتشی که به جان جنگل افتاده بود.
▪️خیلی هایمان هیچوقت اسم شان را نشنیده بودیم. نه کسی به آنها مدال داده بود، نه مدعی #ژن_خوب بودند، نه به کسی گفتند اگر نمی توانید پول در بیاورید #بروید_بمیرید، نه جای مهر روی پیشانی شان را به دوربینی نشان دادند، نه از چفیه سو استفاده کردند... اما پسران راستین این سرزمین بودند.
▪️اگر لابلای کُنده های زغال شده، چیزی از پیکر سوخته این چهار مَرد مانده، نشان اختلاسگران، غارتگران ایمان و دزدان امید مردم بدهید.
▪️نشان آنها که فقط ادعای وطن پرستی دارند اما کاسب تحریم اند، نشان آنها که #داروها را انبار می کنند و از پرپر شدن بچه های بیمار روی دست پدرها و مادرهای ناامید شرم نمی کنند، نشان آنها که #دلار و #سکه انبار می کنند و می گویند گور بابای مملکت، آدم باید زرنگ باشه!
▪️تن های سوخته شان را نشان آنها بدهید که این کشور را لقمه چربی می دانند برای بلعیدن اما حاضر نیستند برای آبادی اش قدمی بردارند.
▪️این چهار نفر اما جان عزیزشان را فدای بلوط ها کردند، فدای درخت ها و بوته های این سرزمین، فدای طبیعت اش... دو نفر از آنها داوطلب بودند. یعنی حتی حقوقی نمی گرفتند. چه رسد اینکه منتی سر کسی بگذارند.
▪️ این چهار نفر شهیدان طبیعت ایران هستند. آنها نتوانستند تاب بیاورند و سوختن گوشه ای از سرزمین مادری شان را نظاره کنند... بر پیکر شما باید سجده کرد، پسران راستین ایرانِ در آتش.
1⃣ محمد پژوهی فرزند احمد
2⃣ رحمت حکیمینیا فرزند امین
3⃣شریف باجور فرزند بایزید
4⃣ امید حسینزاده (کهنهپوشی) فرزند احمد
🖋 @ehsanmohammadi95
✍ احسان محمدی
▪️چهار مرد امروز در میان آتش سوختند. در #مریوان، هنگام تلاش برای خاموش کردن آتشی که به جان جنگل افتاده بود.
▪️خیلی هایمان هیچوقت اسم شان را نشنیده بودیم. نه کسی به آنها مدال داده بود، نه مدعی #ژن_خوب بودند، نه به کسی گفتند اگر نمی توانید پول در بیاورید #بروید_بمیرید، نه جای مهر روی پیشانی شان را به دوربینی نشان دادند، نه از چفیه سو استفاده کردند... اما پسران راستین این سرزمین بودند.
▪️اگر لابلای کُنده های زغال شده، چیزی از پیکر سوخته این چهار مَرد مانده، نشان اختلاسگران، غارتگران ایمان و دزدان امید مردم بدهید.
▪️نشان آنها که فقط ادعای وطن پرستی دارند اما کاسب تحریم اند، نشان آنها که #داروها را انبار می کنند و از پرپر شدن بچه های بیمار روی دست پدرها و مادرهای ناامید شرم نمی کنند، نشان آنها که #دلار و #سکه انبار می کنند و می گویند گور بابای مملکت، آدم باید زرنگ باشه!
▪️تن های سوخته شان را نشان آنها بدهید که این کشور را لقمه چربی می دانند برای بلعیدن اما حاضر نیستند برای آبادی اش قدمی بردارند.
▪️این چهار نفر اما جان عزیزشان را فدای بلوط ها کردند، فدای درخت ها و بوته های این سرزمین، فدای طبیعت اش... دو نفر از آنها داوطلب بودند. یعنی حتی حقوقی نمی گرفتند. چه رسد اینکه منتی سر کسی بگذارند.
▪️ این چهار نفر شهیدان طبیعت ایران هستند. آنها نتوانستند تاب بیاورند و سوختن گوشه ای از سرزمین مادری شان را نظاره کنند... بر پیکر شما باید سجده کرد، پسران راستین ایرانِ در آتش.
1⃣ محمد پژوهی فرزند احمد
2⃣ رحمت حکیمینیا فرزند امین
3⃣شریف باجور فرزند بایزید
4⃣ امید حسینزاده (کهنهپوشی) فرزند احمد
🖋 @ehsanmohammadi95
📗 نان سال های گرانی!
✍ احسان محمدی
🍞 این روزها که نگرانی آدم ها را برای تامین مایحتاج زندگی می بینم، خالی شدن قفسه ها از #پوشک سوژه شده، ملتی صف بسته اند برای خرید #سکه و #دلار و چنان که می گویند دلاورانی یورش برده اند به سایتی برای پیش خرید #پراید، مدام یاد کتاب #نان_سال_های_جوانی می افتم.
🍞 نوشته هاینریش بُل. روایت جوانی که مثل عموم مردم آلمان پس از جنگ جهانی دوم گرفتار قحطی و گرسنگی است. یک جای کتاب می نویسد:
📙“گرسنگی قیمتها را به من یاد داد، فکر نان تازه کاملاً مرا از خود بیخود میکرد.
من غروبها ساعتهای متمادی در شهر پرسه میزدم و به هیچ چیز دیگر فکر نمی کردم به جز نان. چشمهایم میسوخت، زانوهایم از ضعف خم میشد و حس میکردم چیزی مثل گرگ درنده در وجودم هست، نان."
📙 والتر فندریچ که تعمیرکار ماشین لباسشویی است وقتی عاشق دختری می شود و می خواهد برای اولین بار ملاقاتش کند، برایش نان گرم هدیه می برد...
⛔️ ما هنوز مثل مردم آلمان پس از جنگ جهانی دوم گرفتار قحطی و گرسنگی نشده ایم و امیدوارم هرگز این سرزمین چنین روزهای تلخی را نبیند اما ریشه بسیاری از این تلاطم های اقتصادی را باید در مسائل اجتماعی جُست.
🍞 بر سفره هنوز #نان هست، آنچه از سینه مردم پرواز کرده #اعتماد است. اعتماد به صاحبان قدرت، اعتماد به وعده ها، اعتماد به هوش و پاکدستی مدیران، اعتماد به ...
🔰 دست از سخنرانی درمانی و وعده های غیرعملی بردارید، به مردم اعتماد واقعی ببخشید، آنها نان شان را با دشمن گرسنه هم شریک می کنند.
🖋 @ehsanmohammadi95
✍ احسان محمدی
🍞 این روزها که نگرانی آدم ها را برای تامین مایحتاج زندگی می بینم، خالی شدن قفسه ها از #پوشک سوژه شده، ملتی صف بسته اند برای خرید #سکه و #دلار و چنان که می گویند دلاورانی یورش برده اند به سایتی برای پیش خرید #پراید، مدام یاد کتاب #نان_سال_های_جوانی می افتم.
🍞 نوشته هاینریش بُل. روایت جوانی که مثل عموم مردم آلمان پس از جنگ جهانی دوم گرفتار قحطی و گرسنگی است. یک جای کتاب می نویسد:
📙“گرسنگی قیمتها را به من یاد داد، فکر نان تازه کاملاً مرا از خود بیخود میکرد.
من غروبها ساعتهای متمادی در شهر پرسه میزدم و به هیچ چیز دیگر فکر نمی کردم به جز نان. چشمهایم میسوخت، زانوهایم از ضعف خم میشد و حس میکردم چیزی مثل گرگ درنده در وجودم هست، نان."
📙 والتر فندریچ که تعمیرکار ماشین لباسشویی است وقتی عاشق دختری می شود و می خواهد برای اولین بار ملاقاتش کند، برایش نان گرم هدیه می برد...
⛔️ ما هنوز مثل مردم آلمان پس از جنگ جهانی دوم گرفتار قحطی و گرسنگی نشده ایم و امیدوارم هرگز این سرزمین چنین روزهای تلخی را نبیند اما ریشه بسیاری از این تلاطم های اقتصادی را باید در مسائل اجتماعی جُست.
🍞 بر سفره هنوز #نان هست، آنچه از سینه مردم پرواز کرده #اعتماد است. اعتماد به صاحبان قدرت، اعتماد به وعده ها، اعتماد به هوش و پاکدستی مدیران، اعتماد به ...
🔰 دست از سخنرانی درمانی و وعده های غیرعملی بردارید، به مردم اعتماد واقعی ببخشید، آنها نان شان را با دشمن گرسنه هم شریک می کنند.
🖋 @ehsanmohammadi95
⛔️ واژۀ ترسناک در اعترافات #وحید_مظلومین و #محمدسالم
✍ احسانمحمدی
▪️به دار آویختن وحید مظلومین و محمداسماعیل قاسمی ملقب به محمدسالم که از آنها با عنوان سلاطین #سکه و #دلار نام بردهشد، در افکارعمومی بازخوردهای متفاوتی داشت.
▪️ از «حقشون بود چون زندگی خیلیها رو آتیشزدن» تا «من که باورم نمیشه اعدامشون کرده باشن، تو فیلم که قیافهشون مثل کسی نبود که اعدام میشه و انگار خیالشون راحت بود» و «اگه اینا واقعاً عامل اختلال در بازار بودن، حالا اعدام شدن پس چرا قیمت سکه و دلار نیومد پایین؟» و ...
▪️اشرافی بر پرونده ندارم و در روزهای اوج گرفتن قیمتها هم نه دلاری خریدم و نه سکه ای اندوختم اما در میان ویدئوهایی که از این دو منتشر شد، یک جمله از محمد اسماعیل قاسمی برای من تکاندهنده بود.
آنجا که می گفت:« همه نشسته بودن من لفظ بدم ببینن چه جوری میشه بازار!»
▪️این #لفظدادن دوکلمه است اما پشتسرش دنیایی حرف میشود پیدا کرد.
اینکه یک نفر میتواند با یک «لفظ» سیستم اقتصادی یک کشور را متلاطم کند و زندگی میلیونها ایرانی را به مخاطره بیندازد تکاندهنده نیست؟ نشانگر قوت و قدرت اوست یا ضعف سیستمهای مدیریتی؟
▪️«لفظدادن» یک نفر امر غریبی در #جهانسوم نیست.
در کشورهای پیشرفتهی دنیا #قانون بر «لفظ» غلبه کردهاست. اینجا اما هنوز یک نفر که نه #وزیر_اقتصاد است و نه نماینده #مجلس، نه تئوریسین جامعهشناسی است و نه دبیرکل حزب سیاسی با «لفظدادن» میتواند چنان جریانآفرینی کند که چند وزارتخانه کلیدی کشور، هزاران شعبه بانک، صدها کارخانه و شرکت و میلیون ها شهروند دچار آشفتگی شوند.
▪️مشابه چنین چیزهایی را تنها در فیلمها و سریالهای مافیایی دیده بودیم. آنها که خود را از «قانون» بالاتر میدانند و خودشان وضع کننده قوانین جدید میشوند.
چیزی شبیه دستورهای #دون_کورلئونه در فیلم سینمایی #پدرخوانده یا #پابلو_اسکوبار در نارکوس!
▪️بررسی بسیاری از پروندههای پر سر و صدای این کشور همیشه ما را به یک نفر میرساند که فراتر از «قانون» عمل کرده، «لفظ» دادهاست و بر اساس لفظ او عدهای خودسر یا منفعتطلب کشور را به سمت سیاه چالهای هولناک برده اند. (گاهی البته آن یک نفر، حداکثر در حد حروف #الفبا به مردم معرفی میشود!)
▪️ اگر قانون محترم شمرده شود، عقلانیت حاکم باشد، ضابطان و ناظران و بازرسان با پاکدستی به کارشان بپردازند آیا باز هم امکان دارد یک نفر با جسارت پیدا کند با «لفظ دادن»های غیرقانونی سیستم را مختل کند؟
▪️چه شده که عدهای نه تنها با امثال #شهرام_جزایری و #بابک_زنجانی همدردی میکنند بلکه با حسرت میگویند #زرنگ بودند و از آب گلآلود ماهی گرفتند!
یعنی به جای نکوهش این سبک مکیدن خون ملت، آه میکشند که چرا آب گیر ما نمیآید شنا کنیم؟!
▪️از سوی دیگر خوشبینانه است که باور کنیم با اعدام وحید مظلومین و محمداسماعیل قاسمی، دیگر سودجویان چنان بترسند که دیگر سمت تخلف نروند که اگر اینچنین بود بعد از سختگیریهای #آیتالله_خلخالی تا امروز باید بساط مواد مخدر از این کشور جمع شدهبود.
▪️ اما یکی از الزامات مدیریتِ فضای به هم ریخته، قاطعیت در برخورد بیاغماض با #همه ی مفسدان است.
▪️برخورد واقعی با جاده صافکنهای آنها، مهرههای دُرشتِ پشتپرده و آنها که به این افراد خوشاشتها میگویند: نترس! برو جلو، هوات رو داریم! ...
اینطور مردم هم با اطمینان میگویند فقط #آفتابه_دزدها تاوان نمیدهند.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
✍ احسانمحمدی
▪️به دار آویختن وحید مظلومین و محمداسماعیل قاسمی ملقب به محمدسالم که از آنها با عنوان سلاطین #سکه و #دلار نام بردهشد، در افکارعمومی بازخوردهای متفاوتی داشت.
▪️ از «حقشون بود چون زندگی خیلیها رو آتیشزدن» تا «من که باورم نمیشه اعدامشون کرده باشن، تو فیلم که قیافهشون مثل کسی نبود که اعدام میشه و انگار خیالشون راحت بود» و «اگه اینا واقعاً عامل اختلال در بازار بودن، حالا اعدام شدن پس چرا قیمت سکه و دلار نیومد پایین؟» و ...
▪️اشرافی بر پرونده ندارم و در روزهای اوج گرفتن قیمتها هم نه دلاری خریدم و نه سکه ای اندوختم اما در میان ویدئوهایی که از این دو منتشر شد، یک جمله از محمد اسماعیل قاسمی برای من تکاندهنده بود.
آنجا که می گفت:« همه نشسته بودن من لفظ بدم ببینن چه جوری میشه بازار!»
▪️این #لفظدادن دوکلمه است اما پشتسرش دنیایی حرف میشود پیدا کرد.
اینکه یک نفر میتواند با یک «لفظ» سیستم اقتصادی یک کشور را متلاطم کند و زندگی میلیونها ایرانی را به مخاطره بیندازد تکاندهنده نیست؟ نشانگر قوت و قدرت اوست یا ضعف سیستمهای مدیریتی؟
▪️«لفظدادن» یک نفر امر غریبی در #جهانسوم نیست.
در کشورهای پیشرفتهی دنیا #قانون بر «لفظ» غلبه کردهاست. اینجا اما هنوز یک نفر که نه #وزیر_اقتصاد است و نه نماینده #مجلس، نه تئوریسین جامعهشناسی است و نه دبیرکل حزب سیاسی با «لفظدادن» میتواند چنان جریانآفرینی کند که چند وزارتخانه کلیدی کشور، هزاران شعبه بانک، صدها کارخانه و شرکت و میلیون ها شهروند دچار آشفتگی شوند.
▪️مشابه چنین چیزهایی را تنها در فیلمها و سریالهای مافیایی دیده بودیم. آنها که خود را از «قانون» بالاتر میدانند و خودشان وضع کننده قوانین جدید میشوند.
چیزی شبیه دستورهای #دون_کورلئونه در فیلم سینمایی #پدرخوانده یا #پابلو_اسکوبار در نارکوس!
▪️بررسی بسیاری از پروندههای پر سر و صدای این کشور همیشه ما را به یک نفر میرساند که فراتر از «قانون» عمل کرده، «لفظ» دادهاست و بر اساس لفظ او عدهای خودسر یا منفعتطلب کشور را به سمت سیاه چالهای هولناک برده اند. (گاهی البته آن یک نفر، حداکثر در حد حروف #الفبا به مردم معرفی میشود!)
▪️ اگر قانون محترم شمرده شود، عقلانیت حاکم باشد، ضابطان و ناظران و بازرسان با پاکدستی به کارشان بپردازند آیا باز هم امکان دارد یک نفر با جسارت پیدا کند با «لفظ دادن»های غیرقانونی سیستم را مختل کند؟
▪️چه شده که عدهای نه تنها با امثال #شهرام_جزایری و #بابک_زنجانی همدردی میکنند بلکه با حسرت میگویند #زرنگ بودند و از آب گلآلود ماهی گرفتند!
یعنی به جای نکوهش این سبک مکیدن خون ملت، آه میکشند که چرا آب گیر ما نمیآید شنا کنیم؟!
▪️از سوی دیگر خوشبینانه است که باور کنیم با اعدام وحید مظلومین و محمداسماعیل قاسمی، دیگر سودجویان چنان بترسند که دیگر سمت تخلف نروند که اگر اینچنین بود بعد از سختگیریهای #آیتالله_خلخالی تا امروز باید بساط مواد مخدر از این کشور جمع شدهبود.
▪️ اما یکی از الزامات مدیریتِ فضای به هم ریخته، قاطعیت در برخورد بیاغماض با #همه ی مفسدان است.
▪️برخورد واقعی با جاده صافکنهای آنها، مهرههای دُرشتِ پشتپرده و آنها که به این افراد خوشاشتها میگویند: نترس! برو جلو، هوات رو داریم! ...
اینطور مردم هم با اطمینان میگویند فقط #آفتابه_دزدها تاوان نمیدهند.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
◾️حق ما این نبود...
✍ احسان محمدی
◾️تلویزیون دارد آمار کُشتههای کرونا را میخواند. امروز ۲۹مهر ۳۲۲ نفر. تقلیل آدمها به عدد جنایت است. ۳۲۲ نفر یعنی همین امروز هزاران زندگی مُرد.
◾️فکر میکنم اینکه ما تا الان زندهایم، شانس آوردهایم. فقط شانس. با همهی تقلایی که برای ماسک زدن، ضدعفونی کردن همه چیز و شنا کردن در الکل کردهایم، میشد مثل ۳۰ هزار نفری که اعلام کردهاند مُرده باشیم ولی زندهایم. میتوانستیم یکی از عددهای تلویزیون باشیم، اما هنوز زندهایم.
◾️دروغ است اگر کسی فکر کند همه آنها که جان باختهاند، بیماری زمینهای داشتهاند، بیاحتیاط بودهاند، رعایت نکردهاند و... نه! اینطور نیست. خیلی از آنها اتفاقاً وسواسگونه رعایت کردند، نمیخواستند بمیرند، تا آخرین لحظه چنگ زدند به زندگی، به ملحفه روی تخت، میخواستند بمانند، عاشق شوند، ازدواج کنند، بچههایشان را بزرگ کنند، سفر بروند، قسطهایشان را بدهند، حتی همین زندگی نکبتبار پر از شوک عدد و رقم و #دلار و #سکه را نفس بکشند ... اما نشد.
◾️یاد کتابِ تماماً مخصوص نوشته #عباس_معروفی افتادهام. مینویسد: «تقدیر مثل گلوله همیشه در راه است. گاهی پنج دقیقه دیر میرسی، گاهی زود. و بعد مسیر زندگیات عوض میشود. میتوانستی مُرده باشی و زندهای».
◾️این روزها دنیا بیشتر از هر وقت دیگری روی هواست. هیچکس از آخرین دیدار، آخرین بوسه، آخرین آغوش، آخرین چیزی که میخوانیم، آخرین چیزی که مینویسیم، آخرین غذایی که میپزیم، آخرین پولی که خرج میکنیم، آخرین عکسی که به اشتراک میگذاریم خبر ندارد ...
◾️مرگ با و بدون #کرونا سراغ همه میآید، حسرت بزرگ این است که ما #زندگی نکردیم، همهی سالهای عمر صرف دویدن شد، صرف خواندن اخبار و دلبستن به وعدههای دروغ، صرف چشم امید داشتن به اینکه روزهای خوب میآیند، صرف آمدن و رفتن کسانی که این طرف و آنطرف مرز با خودخواهی، لجاجت و بلاهت دنیایمان را به جهنم تبدیل کردند...
حق آنها که مُردند این نبود، حق ما که هنوز زندهایم این نیست. ما که از زندگی فقط کمی نان، کمی امید، کمی آرامش و کمی لبخند میخواستیم.
🖋 @ehsanmohammadi95
✍ احسان محمدی
◾️تلویزیون دارد آمار کُشتههای کرونا را میخواند. امروز ۲۹مهر ۳۲۲ نفر. تقلیل آدمها به عدد جنایت است. ۳۲۲ نفر یعنی همین امروز هزاران زندگی مُرد.
◾️فکر میکنم اینکه ما تا الان زندهایم، شانس آوردهایم. فقط شانس. با همهی تقلایی که برای ماسک زدن، ضدعفونی کردن همه چیز و شنا کردن در الکل کردهایم، میشد مثل ۳۰ هزار نفری که اعلام کردهاند مُرده باشیم ولی زندهایم. میتوانستیم یکی از عددهای تلویزیون باشیم، اما هنوز زندهایم.
◾️دروغ است اگر کسی فکر کند همه آنها که جان باختهاند، بیماری زمینهای داشتهاند، بیاحتیاط بودهاند، رعایت نکردهاند و... نه! اینطور نیست. خیلی از آنها اتفاقاً وسواسگونه رعایت کردند، نمیخواستند بمیرند، تا آخرین لحظه چنگ زدند به زندگی، به ملحفه روی تخت، میخواستند بمانند، عاشق شوند، ازدواج کنند، بچههایشان را بزرگ کنند، سفر بروند، قسطهایشان را بدهند، حتی همین زندگی نکبتبار پر از شوک عدد و رقم و #دلار و #سکه را نفس بکشند ... اما نشد.
◾️یاد کتابِ تماماً مخصوص نوشته #عباس_معروفی افتادهام. مینویسد: «تقدیر مثل گلوله همیشه در راه است. گاهی پنج دقیقه دیر میرسی، گاهی زود. و بعد مسیر زندگیات عوض میشود. میتوانستی مُرده باشی و زندهای».
◾️این روزها دنیا بیشتر از هر وقت دیگری روی هواست. هیچکس از آخرین دیدار، آخرین بوسه، آخرین آغوش، آخرین چیزی که میخوانیم، آخرین چیزی که مینویسیم، آخرین غذایی که میپزیم، آخرین پولی که خرج میکنیم، آخرین عکسی که به اشتراک میگذاریم خبر ندارد ...
◾️مرگ با و بدون #کرونا سراغ همه میآید، حسرت بزرگ این است که ما #زندگی نکردیم، همهی سالهای عمر صرف دویدن شد، صرف خواندن اخبار و دلبستن به وعدههای دروغ، صرف چشم امید داشتن به اینکه روزهای خوب میآیند، صرف آمدن و رفتن کسانی که این طرف و آنطرف مرز با خودخواهی، لجاجت و بلاهت دنیایمان را به جهنم تبدیل کردند...
حق آنها که مُردند این نبود، حق ما که هنوز زندهایم این نیست. ما که از زندگی فقط کمی نان، کمی امید، کمی آرامش و کمی لبخند میخواستیم.
🖋 @ehsanmohammadi95