#شعر_روزگار
این زندگی، حلال کسانی که همچو سرو
آزاد، زیست کرده و آزاد می روند
#گلشن_آزادی
🖋 @ehsanmohammadi95
این زندگی، حلال کسانی که همچو سرو
آزاد، زیست کرده و آزاد می روند
#گلشن_آزادی
🖋 @ehsanmohammadi95
#شعر_روزگار
دید مجنون را یکی صحرا نورد
در میان بادیه بنشسته فرد
ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم
می زند حرفی به دست خود رقم
گفت ای مفتون شیدا چیست این
می نویسی نامه سوی کیست این
کی به لوح ریگ باقی ماندش
تا کسی دیگر پس از تو خواندش
گفت شرح حسن لیلی می دهم
خاطر خود را تسلی می دهم
می نویسم نامش اول وز قفا
می نگارم نامه عشق و وفا
نیست جز نامی ازو در دست من
زان بلندی یافت قدر پست من
ناچشیده جرعه ای از جام او
عشقبازی می کنم با نام او
#جامی
🖋 @ehsanmohammadi95
دید مجنون را یکی صحرا نورد
در میان بادیه بنشسته فرد
ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم
می زند حرفی به دست خود رقم
گفت ای مفتون شیدا چیست این
می نویسی نامه سوی کیست این
کی به لوح ریگ باقی ماندش
تا کسی دیگر پس از تو خواندش
گفت شرح حسن لیلی می دهم
خاطر خود را تسلی می دهم
می نویسم نامش اول وز قفا
می نگارم نامه عشق و وفا
نیست جز نامی ازو در دست من
زان بلندی یافت قدر پست من
ناچشیده جرعه ای از جام او
عشقبازی می کنم با نام او
#جامی
🖋 @ehsanmohammadi95
#شعر_روزگار
رو تُرش کن که همه روترشانند این جا
کور شو تا نخوری از کف هر کور عصا
لنگ رو چونک در این کوی همه لنگانند
لته بر پای بپیچ و کژ و مَژ کُن سر و پا
زعفران بر رخ خود مال اگر مه رویی
روی خوب ار بنمایی بخوری زخمِ قفا
#مولانا
🖋 @ehsanmohammadi95
رو تُرش کن که همه روترشانند این جا
کور شو تا نخوری از کف هر کور عصا
لنگ رو چونک در این کوی همه لنگانند
لته بر پای بپیچ و کژ و مَژ کُن سر و پا
زعفران بر رخ خود مال اگر مه رویی
روی خوب ار بنمایی بخوری زخمِ قفا
#مولانا
🖋 @ehsanmohammadi95
#شعر_روزگار
چه استراحت خوبی است در جوار خودم
خودم، برای خودم، با خودم، کنار خودم
همین دقیقه که این شعر را تمام کنم
از این شلوغ شما، میروم به غار خودم!
#احسان_افشاری
🖋 @ehsanmohammadi95
چه استراحت خوبی است در جوار خودم
خودم، برای خودم، با خودم، کنار خودم
همین دقیقه که این شعر را تمام کنم
از این شلوغ شما، میروم به غار خودم!
#احسان_افشاری
🖋 @ehsanmohammadi95
#شعر_روزگار
بنشین، بگو، بشنو، برادرجان چه باید کرد؟!
با میهن - این انبوه اندوهان - چه باید کرد؟!
با میهن، این چشمانتظار، این مادرِ تبدار
با حالِ نامیزانِ فرزندان چه باید کرد؟!
با سالیانِ دورِ دشواری و بیماری
با دردهای زاده از درمان چه باید کرد؟!
از روزگارِ رفتۀ ایران چه باید گفت؟!
با نقشۀ آیندۀ ایران چه باید کرد؟!
ای دستهای پینه بسته، مردمِ خسته!
با آجرِ افتاده جایِ نان چه باید کرد؟!
روزی به من گفتی که این گوی است و این میدان
اکنون که گم شد گوی، با میدان چه باید کرد؟!
از پایبستِ خانهام با خواجه گفتم، گفت:
بنشین ببین با نقشۀ ایوان چه باید کرد؟!
#مرتضی_لطفی
🖋 @ehsanmohammadi95
بنشین، بگو، بشنو، برادرجان چه باید کرد؟!
با میهن - این انبوه اندوهان - چه باید کرد؟!
با میهن، این چشمانتظار، این مادرِ تبدار
با حالِ نامیزانِ فرزندان چه باید کرد؟!
با سالیانِ دورِ دشواری و بیماری
با دردهای زاده از درمان چه باید کرد؟!
از روزگارِ رفتۀ ایران چه باید گفت؟!
با نقشۀ آیندۀ ایران چه باید کرد؟!
ای دستهای پینه بسته، مردمِ خسته!
با آجرِ افتاده جایِ نان چه باید کرد؟!
روزی به من گفتی که این گوی است و این میدان
اکنون که گم شد گوی، با میدان چه باید کرد؟!
از پایبستِ خانهام با خواجه گفتم، گفت:
بنشین ببین با نقشۀ ایوان چه باید کرد؟!
#مرتضی_لطفی
🖋 @ehsanmohammadi95