روزنوشت‌های احسان محمدی
17.6K subscribers
3.58K photos
1.17K videos
61 files
367 links
🎓دکترای فرهنگ و ارتباطات
📡مشاور رسانه‌ای
📰روزنامه‌نگار
📺 کارشناس رادیو و تلویزیون

📚 کتاب‌ها‌: جنگ بود، مارکز در تاکسی، شیوه دلبری و متروآشوبی و گنجینه‌پنهان

🔰صفحه اینستاگرام: ehsanmohammadi94
🔰توئیتر: ehsanm92
Download Telegram
#شعر_شب

بی لشگریم! حوصله شرح قصه نیست
فرمانبریم، حوصله ی شرح قصه نیست

با پرچم سفید به پیکار می رویم
ما کمتریم! حوصله ی شرح قصه نیست

فریاد می زنند ببینید و بشنوید
کور و کریم! حوصله ی شرح قصه نیست

تکرار نقش کهنه خود در لباس نو
بازیگریم! حوصله ی شرح قصه نیست

آیینه ها به دیدن هم خو گرفته اند
یکدیگریم! حوصله ی شرح قصه نیست

همچون انار خون دل از خویش می خوریم
غم پروریم! حوصله ی شرح قصه نیست

آیا به راز گوشه چشم سیاه دوست
پی می بریم؟! حوصله ی شرح قصه نیست

#فاضل_نظری
🖋 @ehsanmohammadi95
#شعر_شب

ظاهر آراسٖته ام در هوس وصل ولی
من پریشان تر از آنم که تو می پنداری

هر چه می خواهَمت از یاد بَرم ممکن نیست
من تو را دوست نمی دارم اگر بگذاری!

#فاضل_نظری
🖋 @ehsanmohammadi95
#شعر_شب
⁣اگر چه شمعی و از سوختن نپرهیزی
نبینمت که غریبانه اشک میریزی

هنوز غصه خود را به خنده پنهان کن
بخند گرچه تو با خنده هم غم انگیزی
#فاضل_نظری
برای مادرم...
🖋 @ehsanmohammadi95
#شعر_شب
مثل نوری که به سوی ابدیت جاری‌ست
قصه‌ای با تو شد آغاز که پایان نگرفت
#فاضل_نظری
🖋 @ehsanmohammadi95
#شعر_شب

از باغ می‌برند چراغانی‌ات كنند
تا كاج جشن های زمستانی‌ات كنند

پوشانده‌اند «صبح» تو را «ابرهای تار»
تنها به این بهانه كه بارانی‌ات كنند

یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می‌برند كه زندانی‌ات كنند

ای گل گمان مكن به شب جشن می‌روی
شاید به خاك مرده‌ای ارزانی‌ات كنند

یك نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطه‌ای بترس كه شیطانی‌ات كنند

آب طلب نكرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه‌ای است كه قربانی‌ات كنند
#فاضل_نظری
🖋 @ehsanmohammadi95
#شعر_شب
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
#فاضل_نظری
🖋 @ehsanmohammadi95
#شعر_شب

همچون انار،
خونِ دل از خویش می خوریم

غم پروریم؛
حوصلۀ شرحِ قصه نیست!
#فاضل_نظری
🖋 @ehsanmohammadi95
#شعر_شب
فریب خورده‌ی عقلم، شکست خورده‌ی عشق
من از که شکوه کنم؟ چون به خود ستم کردم
#فاضل_نظری
🖋 @ehsanmohammadi95
#شعر_شب
خبر داری ‌که ‌شهری ‌روی لبخند تو شاعر شد؟
چرا اینگونه، کافرگونه، بی رحمانه می خندی؟!
#فاضل_نظری
🖋 @ehsanmohammadi95
#شعر_شب

با لب سُرخت مرا یاد خدا انداختی
روزگارت خوش که از میخانه مسجد ساختی

روی ماه خویش را در برکه میدیدی ولی
سهم ماهی های عاشق را چه خوش پرداختی

ما برای باتو بودن عمر خود را باختیم
بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل می باختی

من به خاک افتادم اما این جوانمردی نبود
می توانستی نتازی بر من اما تاختی

ای که گفتی عشق را از یاد بردن سخت نیست
عشق را شاید ولی هرگز مرا نشناختی

#فاضل_نظری
🖋 @ehsanmohammadi95
#شعر_شب

بی لشگریم! حوصله شرح قصه نیست
فرمانبریم، حوصله ی شرح قصه نیست

با پرچم سفید به پیکار می رویم
ما کمتریم! حوصله ی شرح قصه نیست

فریاد می زنند ببینید و بشنوید
کور و کریم! حوصله ی شرح قصه نیست

تکرار نقش کهنه خود در لباس نو
بازیگریم! حوصله ی شرح قصه نیست

آیینه ها به دیدن هم خو گرفته اند
یکدیگریم! حوصله ی شرح قصه نیست

همچون انار خون دل از خویش می خوریم
غم پروریم! حوصله ی شرح قصه نیست

آیا به راز گوشه چشم سیاه دوست
پی می بریم؟! حوصله ی شرح قصه نیست

#فاضل_نظری
🖋 @ehsanmohammadi95