#شعر_شب
آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره میآیی نیست
خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست
#فاضل_نظری
🖋 @ehsanmohammadi95
آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره میآیی نیست
خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست
#فاضل_نظری
🖋 @ehsanmohammadi95
#شعر_شب
من اگر گاه نهانی بسرایم غزلی
تو که یک مثنوی از عشقی و استاد منی!
فقط این قافیهها با تو ردیفند، ببین!
تو غزل گونهترین حالت فریاد منی!
#هدی_اقبالی
🖋 @ehsanmohammadi95
من اگر گاه نهانی بسرایم غزلی
تو که یک مثنوی از عشقی و استاد منی!
فقط این قافیهها با تو ردیفند، ببین!
تو غزل گونهترین حالت فریاد منی!
#هدی_اقبالی
🖋 @ehsanmohammadi95
#شعر_شب
منگر چنين به چشمم، ای چشم آهوانه
ترسم قرار و صبرم برخيزد از ميانه
ترسم به نام بوسه، غارت كنم لبت را
با عذر بیقراری، اين بهترين بهانه
#حسین_منزوی
🖋 @ehsanmohammadi95
منگر چنين به چشمم، ای چشم آهوانه
ترسم قرار و صبرم برخيزد از ميانه
ترسم به نام بوسه، غارت كنم لبت را
با عذر بیقراری، اين بهترين بهانه
#حسین_منزوی
🖋 @ehsanmohammadi95
#شعر_شب
شما که سواد داری، لیسانس داری، روزنامهخونی
با بزرگون میشینی، حرف میزنی، همه چی میدونی
شما که کلهت پره، معلّم مردم گنگی
واسه هر چی که میگن جواب داری، در نمی،مونی
بگو از چیه که من، دلم گرفته؟
راه میرم دلم گرفته، میشينم دلم گرفته
گریه میکنم، میخندم، پا میشم، دلم گرفته
من خودم آدم بودم، باد زد و حوای منو برد
سوار اسبی بودم که روز بارونی زمین خورد
عمر من کوه عسل بود ولی افسوس
روزای بد انگشت انگشت اونو لیسید
بعد نشست تا تهشو خورد ....
#محمد_صالح_اعلاء
🖋 @ehsanmohammadi95
شما که سواد داری، لیسانس داری، روزنامهخونی
با بزرگون میشینی، حرف میزنی، همه چی میدونی
شما که کلهت پره، معلّم مردم گنگی
واسه هر چی که میگن جواب داری، در نمی،مونی
بگو از چیه که من، دلم گرفته؟
راه میرم دلم گرفته، میشينم دلم گرفته
گریه میکنم، میخندم، پا میشم، دلم گرفته
من خودم آدم بودم، باد زد و حوای منو برد
سوار اسبی بودم که روز بارونی زمین خورد
عمر من کوه عسل بود ولی افسوس
روزای بد انگشت انگشت اونو لیسید
بعد نشست تا تهشو خورد ....
#محمد_صالح_اعلاء
🖋 @ehsanmohammadi95
#شعر_هر_روز
بیلشگریم! حوصلهی شرح قصه نیست
فرمانبریم، حوصلهی شرح قصه نیست
با پرچم سفید به پیکار میرویم
ما کمتریم! حوصلهی شرح قصه نیست
فریاد میزنند ببینید و بشنوید
کور و کرّیم! حوصلهی شرح قصه نیست
تکرار نقش کهنه خود در لباس نو
بازیگریم! حوصلهی شرح قصه نیست
آیینهها به دیدن هم خو گرفتهاند
یکدیگریم! حوصلهی شرح قصه نیست
همچون انار خوندل از خویش میخوریم
غم پروریم! حوصلهی شرح قصه نیست
#فاضل_نظری
🖋 @ehsanmohammadi95
بیلشگریم! حوصلهی شرح قصه نیست
فرمانبریم، حوصلهی شرح قصه نیست
با پرچم سفید به پیکار میرویم
ما کمتریم! حوصلهی شرح قصه نیست
فریاد میزنند ببینید و بشنوید
کور و کرّیم! حوصلهی شرح قصه نیست
تکرار نقش کهنه خود در لباس نو
بازیگریم! حوصلهی شرح قصه نیست
آیینهها به دیدن هم خو گرفتهاند
یکدیگریم! حوصلهی شرح قصه نیست
همچون انار خوندل از خویش میخوریم
غم پروریم! حوصلهی شرح قصه نیست
#فاضل_نظری
🖋 @ehsanmohammadi95
#شعر_روزگار
چه استراحت خوبی است در جوار خودم
خودم، برای خودم، با خودم، کنار خودم
همین دقیقه که این شعر را تمام کنم
از این شلوغ شما، میروم به غار خودم!
#احسان_افشاری
🖋 @ehsanmohammadi95
چه استراحت خوبی است در جوار خودم
خودم، برای خودم، با خودم، کنار خودم
همین دقیقه که این شعر را تمام کنم
از این شلوغ شما، میروم به غار خودم!
#احسان_افشاری
🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شعر_شب
اگر چه شمعی و از سوختن نپرهیزی
نبینمت که غریبانه اشک میریزی
هنوز غصه خود را به خنده پنهان کن
بخند گرچه تو با خنده هم غمانگیزی!
#فاضل_نظری
برای مادرم...
🖋 @ehsanmohammadi95
اگر چه شمعی و از سوختن نپرهیزی
نبینمت که غریبانه اشک میریزی
هنوز غصه خود را به خنده پنهان کن
بخند گرچه تو با خنده هم غمانگیزی!
#فاضل_نظری
برای مادرم...
🖋 @ehsanmohammadi95
#شعر_روزگار
بنشین، بگو، بشنو، برادرجان چه باید کرد؟!
با میهن - این انبوه اندوهان - چه باید کرد؟!
با میهن، این چشمانتظار، این مادرِ تبدار
با حالِ نامیزانِ فرزندان چه باید کرد؟!
با سالیانِ دورِ دشواری و بیماری
با دردهای زاده از درمان چه باید کرد؟!
از روزگارِ رفتۀ ایران چه باید گفت؟!
با نقشۀ آیندۀ ایران چه باید کرد؟!
ای دستهای پینه بسته، مردمِ خسته!
با آجرِ افتاده جایِ نان چه باید کرد؟!
روزی به من گفتی که این گوی است و این میدان
اکنون که گم شد گوی، با میدان چه باید کرد؟!
از پایبستِ خانهام با خواجه گفتم، گفت:
بنشین ببین با نقشۀ ایوان چه باید کرد؟!
#مرتضی_لطفی
🖋 @ehsanmohammadi95
بنشین، بگو، بشنو، برادرجان چه باید کرد؟!
با میهن - این انبوه اندوهان - چه باید کرد؟!
با میهن، این چشمانتظار، این مادرِ تبدار
با حالِ نامیزانِ فرزندان چه باید کرد؟!
با سالیانِ دورِ دشواری و بیماری
با دردهای زاده از درمان چه باید کرد؟!
از روزگارِ رفتۀ ایران چه باید گفت؟!
با نقشۀ آیندۀ ایران چه باید کرد؟!
ای دستهای پینه بسته، مردمِ خسته!
با آجرِ افتاده جایِ نان چه باید کرد؟!
روزی به من گفتی که این گوی است و این میدان
اکنون که گم شد گوی، با میدان چه باید کرد؟!
از پایبستِ خانهام با خواجه گفتم، گفت:
بنشین ببین با نقشۀ ایوان چه باید کرد؟!
#مرتضی_لطفی
🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شعر_شرف
حسین گفتن و دلباختن به خوی یزید
بدا به غیرت ما کوفیان عصر جدید!
چه سود در کنفِ رنگ و ریب فرسودن
مدام بردهی تزویر و زور و زر بودن
چه سود دل به غمت دادن و زبانم لال
حسین گفتن و آتشزدن به بیتالمال!
حسین کوفی پیمانشکن نمیخواهد
حسین سینهزن راهزن نمیخواهد
حسین را ز مرامش شناختن هنر است
حسین دیگری از نو نساختن هنر است
بزرگ فلسفهی قتل شاه دین این است
که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است
#سعید_بیابانکی
🖋 @ehsanmohammadi95
حسین گفتن و دلباختن به خوی یزید
بدا به غیرت ما کوفیان عصر جدید!
چه سود در کنفِ رنگ و ریب فرسودن
مدام بردهی تزویر و زور و زر بودن
چه سود دل به غمت دادن و زبانم لال
حسین گفتن و آتشزدن به بیتالمال!
حسین کوفی پیمانشکن نمیخواهد
حسین سینهزن راهزن نمیخواهد
حسین را ز مرامش شناختن هنر است
حسین دیگری از نو نساختن هنر است
بزرگ فلسفهی قتل شاه دین این است
که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است
#سعید_بیابانکی
🖋 @ehsanmohammadi95