✅ در تحسین یک اقدام خوب:
↙️ از «سربازها» تا «سربارها»!
✍️احسان محمدی
↙️ تیرماه 82 رفتم آرایشگاه. ریش و موی سرم بلند بود. چند ماهی از فارغ التحصیلی دانشگاه میگذشت. گفتم آقا ریشهام رو از ته بزن. زد. گفتم موهای سرم رو هم از ته بزن! سرش را آورد جلو و با تعجب گفت:
- حالت خاصَ؟ (حالت خوبه تو؟)
↙️ فردایش ایستاده بودم جلوی مرکز اعزام در ایلام. ساک به دست و کلهتراشیده که اعزام شوم به خدمت سربازی. اکثر کسانی که از کنارمان با ماشین رد میشدند محبتی میکردند. بیآنکه نیت بدی داشته باشند، مزهای میپراندند:
_آشخوررررررا!
_چشم به هم بزنی چشمات در اومده!
_کچلا خدمت خوش بگذره!
_از جلووووو نظام!
و فکر نمیکردند ما هم زمانی برای خودمان «کسی بودیم، کاری داشتیم، پاییز و بهاری داشتیم، تو سرا ما سری داشتیم، عشقی و دلبری داشتیم»، دانشگاهی را به هم میریختیم.
↙️ از ایلام سوار اتوبوس شدیم به مقصد کرج. سرها در گریبان. شب. سکوت. جاده پیچ در پیچ. دلهای گرفته. راننده ترانهای گذاشته بود: من و گنجشکای خونه، دیدنت عادتمونه...
↙️ امروز که خبرگزاریها نوشتند «کچل کردن از سربازی حذف شد» یاد آن روزها افتادم. یاد روزی که رسیدیم پادگان شهید چمران و آنها که موهایشان را کوتاه نکرده بودند را فرستادند پیرایشگاه. فکر میکردند چون لیسانس و فوق لیسانس و دکترا هستند موهایشان را نمی زنند اما «نظام» قانون خودش را دارد. #چشم بسیار دارد، #چرا نه!
↙️ امروز رئیس اداره منابع انسانی سرباز ستاد کل نیروهای مسلح اعلام کرد:«بر اساس تصمیم اتخاذ شده دیگر سربازان اجباری برای کچل کردن ندارند. از این پس اندازه موی سر کارکنان وظیفه برای دیپلم و پایینتر در مراکز آموزش شماره ۱۰ و سرباز و سرجوخه در حین خدمت ۱۰ تا ۱۶ همچنین فوق دیپلم و بالاتر در مراکز آموزش ۱۶ و افسر و درجه دار در حین خدمت ۱۶ تا ۲۰ خواهد بود.»
↙️ این خبر برای آنها که میخواهند بروند خدمت سربازی، «کارت پایان خدمت» نمیشود اما تصمیم خوبی است. در این کله تراشیدن نوعی تحقیر بود. چیزی مثل کُشتن گربه دم حجله. اینکه جوان یاد بگیرد اینجا باید مثل بقیه باشد، از مو و مدل و ژل و اسپری حالتدهنده خبری نیست. باید به قاعده کلی تن بدهد.
↙️ البته کوتاه کردن مو در دوران آموزشی دلیل #پزشکی هم دارد. سربازها عمدتاً در حال انجام فعالیت های فیزیکی مثل رژه رفتن، تمرین نظامی و ورزش هستند و بدن عرق می کند، در پادگان ها هم اندازه کافی حمام برای صدها سرباز نیست و امکان شیوع بیماری های پوستی همیشه متصور است. امکان نظافت و شستشوی بسیاری از تجهیزات مثل پتو و تشک و بالش و حتی تختهای آسایشگاهها وجود ندارد و ...
↙️ این قدم را باید به فال نیک گرفت و در راستای #تکریم واقعی شخصیت سربازها به حساب آورد. برخورد عموم مردم با سربازها یا از سر ترحم است یا تحقیر. وقتی سوار تاکسی میشوی با آن لباس های برزنتی عرق کرده خودشان را جمع میکنند. توی مترو جوری نگاهت میکنند که انگار بمیرم برات که از مادر و عزیزت دور افتادی و ...
↙️ آنها بیش از هر چیزی احترام میخواهند. سربازان وطن، همانطور که از اسمشان برمیآید برای #وطن، #سر میبازند و حتی در روزهای دور از جنگ هم از مرزها دفاع میکنند و هر از چند گاهی جان فدا میکنند. آنها شایسته هر احترامی هستند، به «سرباز»های این آب و خاک هزاران بار بیش از «سربار»های وطن احترام بگذاریم. برایشان سلامتی آرزو میکنیم و امیدوار باشیم که «مردتر» از قبل برمیگردند به خانه.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
↙️ از «سربازها» تا «سربارها»!
✍️احسان محمدی
↙️ تیرماه 82 رفتم آرایشگاه. ریش و موی سرم بلند بود. چند ماهی از فارغ التحصیلی دانشگاه میگذشت. گفتم آقا ریشهام رو از ته بزن. زد. گفتم موهای سرم رو هم از ته بزن! سرش را آورد جلو و با تعجب گفت:
- حالت خاصَ؟ (حالت خوبه تو؟)
↙️ فردایش ایستاده بودم جلوی مرکز اعزام در ایلام. ساک به دست و کلهتراشیده که اعزام شوم به خدمت سربازی. اکثر کسانی که از کنارمان با ماشین رد میشدند محبتی میکردند. بیآنکه نیت بدی داشته باشند، مزهای میپراندند:
_آشخوررررررا!
_چشم به هم بزنی چشمات در اومده!
_کچلا خدمت خوش بگذره!
_از جلووووو نظام!
و فکر نمیکردند ما هم زمانی برای خودمان «کسی بودیم، کاری داشتیم، پاییز و بهاری داشتیم، تو سرا ما سری داشتیم، عشقی و دلبری داشتیم»، دانشگاهی را به هم میریختیم.
↙️ از ایلام سوار اتوبوس شدیم به مقصد کرج. سرها در گریبان. شب. سکوت. جاده پیچ در پیچ. دلهای گرفته. راننده ترانهای گذاشته بود: من و گنجشکای خونه، دیدنت عادتمونه...
↙️ امروز که خبرگزاریها نوشتند «کچل کردن از سربازی حذف شد» یاد آن روزها افتادم. یاد روزی که رسیدیم پادگان شهید چمران و آنها که موهایشان را کوتاه نکرده بودند را فرستادند پیرایشگاه. فکر میکردند چون لیسانس و فوق لیسانس و دکترا هستند موهایشان را نمی زنند اما «نظام» قانون خودش را دارد. #چشم بسیار دارد، #چرا نه!
↙️ امروز رئیس اداره منابع انسانی سرباز ستاد کل نیروهای مسلح اعلام کرد:«بر اساس تصمیم اتخاذ شده دیگر سربازان اجباری برای کچل کردن ندارند. از این پس اندازه موی سر کارکنان وظیفه برای دیپلم و پایینتر در مراکز آموزش شماره ۱۰ و سرباز و سرجوخه در حین خدمت ۱۰ تا ۱۶ همچنین فوق دیپلم و بالاتر در مراکز آموزش ۱۶ و افسر و درجه دار در حین خدمت ۱۶ تا ۲۰ خواهد بود.»
↙️ این خبر برای آنها که میخواهند بروند خدمت سربازی، «کارت پایان خدمت» نمیشود اما تصمیم خوبی است. در این کله تراشیدن نوعی تحقیر بود. چیزی مثل کُشتن گربه دم حجله. اینکه جوان یاد بگیرد اینجا باید مثل بقیه باشد، از مو و مدل و ژل و اسپری حالتدهنده خبری نیست. باید به قاعده کلی تن بدهد.
↙️ البته کوتاه کردن مو در دوران آموزشی دلیل #پزشکی هم دارد. سربازها عمدتاً در حال انجام فعالیت های فیزیکی مثل رژه رفتن، تمرین نظامی و ورزش هستند و بدن عرق می کند، در پادگان ها هم اندازه کافی حمام برای صدها سرباز نیست و امکان شیوع بیماری های پوستی همیشه متصور است. امکان نظافت و شستشوی بسیاری از تجهیزات مثل پتو و تشک و بالش و حتی تختهای آسایشگاهها وجود ندارد و ...
↙️ این قدم را باید به فال نیک گرفت و در راستای #تکریم واقعی شخصیت سربازها به حساب آورد. برخورد عموم مردم با سربازها یا از سر ترحم است یا تحقیر. وقتی سوار تاکسی میشوی با آن لباس های برزنتی عرق کرده خودشان را جمع میکنند. توی مترو جوری نگاهت میکنند که انگار بمیرم برات که از مادر و عزیزت دور افتادی و ...
↙️ آنها بیش از هر چیزی احترام میخواهند. سربازان وطن، همانطور که از اسمشان برمیآید برای #وطن، #سر میبازند و حتی در روزهای دور از جنگ هم از مرزها دفاع میکنند و هر از چند گاهی جان فدا میکنند. آنها شایسته هر احترامی هستند، به «سرباز»های این آب و خاک هزاران بار بیش از «سربار»های وطن احترام بگذاریم. برایشان سلامتی آرزو میکنیم و امیدوار باشیم که «مردتر» از قبل برمیگردند به خانه.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
🐜 مثل مورچه همه با هم در یک تیم
📸 رفته بودم دیدن دوست نازنین جواد دلیری سردبیر خوشخلق روزنامه ایران، این نوشته را روی دیوار اتاق کارش دیدم.
🖋 @ehsanmohammadi95
📸 رفته بودم دیدن دوست نازنین جواد دلیری سردبیر خوشخلق روزنامه ایران، این نوشته را روی دیوار اتاق کارش دیدم.
🖋 @ehsanmohammadi95
🏐 تکرار یک عادت تاریخی و همیشگی؛ لغزیدن در بزنگاه!
🏐 تیم ملی والیبال ایران در #لیگ_ملتهای_والیبال مقابل تیم جوانشده لهستان شکست خورد.
🏐 ما برای جلوگیری از حذف و ادامه رویاپردازی برای کسب "مدال" به معجزه مقابل برزیل نیازمندیم. بُردن یکی از سرسختترین تیمهای دنیا.
ایران 1️⃣
لهستان 3️⃣
ایران 🇮🇷 25 | 18 | 20 | 21
لهستان 🇵🇱 21 | 25 | 25 | 25
🖋 @ehsanmohammadi95
🏐 تیم ملی والیبال ایران در #لیگ_ملتهای_والیبال مقابل تیم جوانشده لهستان شکست خورد.
🏐 ما برای جلوگیری از حذف و ادامه رویاپردازی برای کسب "مدال" به معجزه مقابل برزیل نیازمندیم. بُردن یکی از سرسختترین تیمهای دنیا.
ایران 1️⃣
لهستان 3️⃣
ایران 🇮🇷 25 | 18 | 20 | 21
لهستان 🇵🇱 21 | 25 | 25 | 25
🖋 @ehsanmohammadi95
🔟 توئیت
✍️ احسان محمدی
1️⃣ در عصر حاضر #خیابان صحنه نمایش است. سیگار کشیدن خیابانی بسیاری از دختران و پسران نوجوان، مشارکت در یک #پانتومیم برای دیده شدن است. با مونولوگهای پنهان و دودآلود: من بزرگ، مستقل و متفاوتم.
2️⃣ با یک بال نمیشود پرواز کرد، فقط میشود پرپر زد...
3️⃣ یکی از بینظیرترین کارکردهای شبکهاجتماعی، آشکارکردن #دیکتاتوری رسوبکرده در مغز استخوان ماست. بسیاری از ما در حالیکه دَم از #دمکراسی میزنیم و دیکتاتورها را نفرین میکنیم، بدون اسلحه و کلید زندان، تنها با کلماتمان نشان میدهیم که بیاندازه دیکتاتوریم!
4️⃣ توهم مقبولیت و توهم محبوبیتِ برخی تصمیمگیران، این کشور را به مهلکه برده است. حواریون این اشخاص، #بولتنسازان و مشاوران رسانهای دانشگاهرفتهای که برای خوشایند مافوق، حقیقت را جعل یا واقعیت را سانسور میکنند خائنان به این سرزمین هستند.
5️⃣ در سریال #قهوه_تلخ، شخصیتی به نام بیخودیالُملک رئیس اداره مستعمرات همایونی بود، در حالیکه دربار اصولاً مستعمرهای نداشت! او ژنخوب داشت. پسر صدراعظم بود. هیچ کاری نمیکرد، شاد و خرم در دربار میچرخید، تملقی میکرد و حقوق میگرفت!
چقدر بیخودیالُملک دارد این سرزمین!
6️⃣عموم مردم میگویند مخالف این هستند که مدیران به اقوام و فامیل خود پست بدهند. عموم مردم به دوست و فامیلی که مدیر است اما برای فرزند آنها کار و پست جور نمیکند میگویند: بیعرضه و به دردنخور!
7️⃣ زنگ زد و پیشنهاد داد مشاور رسانهایش شوم برای #انتخابات_مجلس! درخشانترین نقطه رزومهاش مشاور مدیرکل ادارهای در یک استان بود. اگر اعتماد به نفس و بلاهت او را داشتم رزومهام را برای دبیرکلی سازمان ملل میفرستادم!
خاک بر سرتان که با تنزل جایگاهها نمیفهمید چه کردید با این کشور!
8️⃣ سالن انتظار پرواز خارجی فقط دانشگاه صنعتیشریف!
9️⃣ کسی که عادت کرده دیر سر قرار برسد سهلانگار و بیتوجه به حق دیگران است، کسی که عامدانه (برای کلاس گذاشتن) دیر میآید گدای توجه!
🔟 حتی اگر با یک کروکودیلِ سختجان، دوست، همکار، همراه و همسفر هستید با نیشهای ظریف، گلههای مداوم، اخمهای پیدرپی و طعنههای گاهی به گاهی او را نرنجانید، پس نزنید. یکروز، یکوقت و یکجا کم میآورد. تمام میشود.
🔰 نشانی توئیتر @ehsanm92
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
1️⃣ در عصر حاضر #خیابان صحنه نمایش است. سیگار کشیدن خیابانی بسیاری از دختران و پسران نوجوان، مشارکت در یک #پانتومیم برای دیده شدن است. با مونولوگهای پنهان و دودآلود: من بزرگ، مستقل و متفاوتم.
2️⃣ با یک بال نمیشود پرواز کرد، فقط میشود پرپر زد...
3️⃣ یکی از بینظیرترین کارکردهای شبکهاجتماعی، آشکارکردن #دیکتاتوری رسوبکرده در مغز استخوان ماست. بسیاری از ما در حالیکه دَم از #دمکراسی میزنیم و دیکتاتورها را نفرین میکنیم، بدون اسلحه و کلید زندان، تنها با کلماتمان نشان میدهیم که بیاندازه دیکتاتوریم!
4️⃣ توهم مقبولیت و توهم محبوبیتِ برخی تصمیمگیران، این کشور را به مهلکه برده است. حواریون این اشخاص، #بولتنسازان و مشاوران رسانهای دانشگاهرفتهای که برای خوشایند مافوق، حقیقت را جعل یا واقعیت را سانسور میکنند خائنان به این سرزمین هستند.
5️⃣ در سریال #قهوه_تلخ، شخصیتی به نام بیخودیالُملک رئیس اداره مستعمرات همایونی بود، در حالیکه دربار اصولاً مستعمرهای نداشت! او ژنخوب داشت. پسر صدراعظم بود. هیچ کاری نمیکرد، شاد و خرم در دربار میچرخید، تملقی میکرد و حقوق میگرفت!
چقدر بیخودیالُملک دارد این سرزمین!
6️⃣عموم مردم میگویند مخالف این هستند که مدیران به اقوام و فامیل خود پست بدهند. عموم مردم به دوست و فامیلی که مدیر است اما برای فرزند آنها کار و پست جور نمیکند میگویند: بیعرضه و به دردنخور!
7️⃣ زنگ زد و پیشنهاد داد مشاور رسانهایش شوم برای #انتخابات_مجلس! درخشانترین نقطه رزومهاش مشاور مدیرکل ادارهای در یک استان بود. اگر اعتماد به نفس و بلاهت او را داشتم رزومهام را برای دبیرکلی سازمان ملل میفرستادم!
خاک بر سرتان که با تنزل جایگاهها نمیفهمید چه کردید با این کشور!
8️⃣ سالن انتظار پرواز خارجی فقط دانشگاه صنعتیشریف!
9️⃣ کسی که عادت کرده دیر سر قرار برسد سهلانگار و بیتوجه به حق دیگران است، کسی که عامدانه (برای کلاس گذاشتن) دیر میآید گدای توجه!
🔟 حتی اگر با یک کروکودیلِ سختجان، دوست، همکار، همراه و همسفر هستید با نیشهای ظریف، گلههای مداوم، اخمهای پیدرپی و طعنههای گاهی به گاهی او را نرنجانید، پس نزنید. یکروز، یکوقت و یکجا کم میآورد. تمام میشود.
🔰 نشانی توئیتر @ehsanm92
🖋 @ehsanmohammadi95
🗞 روزنامه شهروند در شماره پنجشنبه 20 تیر به معرفی کتاب «شیوه دلبری و متروآشوبی» پرداخته است.
سپاسگزارم محبت دوستان روزنامهنگارم هستم.
http://shahrvand-newspaper.ir/1398/04/20/Main/PDF/13980420-1738-8-83.pdf
🖋 @ehsanmohammadi95
سپاسگزارم محبت دوستان روزنامهنگارم هستم.
http://shahrvand-newspaper.ir/1398/04/20/Main/PDF/13980420-1738-8-83.pdf
🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⛔️ نشت میعانات گازی از کف مغازهای در پاساژ ۱۷ شهریور مسجدسلیمان
پس از زلزله در این شهر نفتخیز بیش از ۳۰۰ نفری که اسکان موقت داده شدهاند در این هوای گرم از شرایط و خدمات ارائه شده گلهمند هستند.
🖋 @ehsanmohammadi95
پس از زلزله در این شهر نفتخیز بیش از ۳۰۰ نفری که اسکان موقت داده شدهاند در این هوای گرم از شرایط و خدمات ارائه شده گلهمند هستند.
🖋 @ehsanmohammadi95
لب تو
بوسه ی مرا میشناسد
مثل لب حوا
که بوسهی آدم را
با این تفاوت که
برای حوا
آدم دیگری نبود
و برای تو
آدمهای دیگر بسیارند
اما
هیچ آدمی
برای تو
من نمیشود
پس
هم تو حواتری و
هم من، آدمتر
و این یعنی
ما به بهشت بازمیگردیم
#افشین_یداللهی
📸 علی گرامیفر/ آسایشگاه روانی رازی تبریز
🖋 @ehsanmohammadi95
بوسه ی مرا میشناسد
مثل لب حوا
که بوسهی آدم را
با این تفاوت که
برای حوا
آدم دیگری نبود
و برای تو
آدمهای دیگر بسیارند
اما
هیچ آدمی
برای تو
من نمیشود
پس
هم تو حواتری و
هم من، آدمتر
و این یعنی
ما به بهشت بازمیگردیم
#افشین_یداللهی
📸 علی گرامیفر/ آسایشگاه روانی رازی تبریز
🖋 @ehsanmohammadi95
Forwarded from روزنوشتهای احسان محمدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🗡 زندگی سلام!
✍️ احسان محمدی
🗡 هر روز صبح زندگی برای ما اینطور شروع میشود. آماده برای ایستادن روبروی هجوم خبرهای ناخوب، گرانی، بلایای طبیعی ...
🗡 مقصودم مردم کوچه و بازار است. آنها که وقتی خرید میروند قیمتها را چندبار چک میکنند و توی ذهنشان عددها با هم گلاویز میشوند... ببین چگونه پول میدهیم، نفت و آب و برق را/ ببین احاطه کرده است عدد فکر خلق را!
🗡 در مغز همه ما یک ماشین حساب است که کار روزانهاش برآورد قیمتها و مقایسهشان با موجودی ته کارت بانکیهایمان شده. با این ترس که فروشنده موقع کشیدن کارت نگوید: موجودی کافی نیست!
🗡 هیچوقت باور نکردهام که #سیر حتی اگر تلاش کند بتواند حال #گرسنه را درک کند، #سواره هم پیاده را نمیفهمد، دارا، ندار را نمیفهمد.
🗡 این حرفها را، این جدال هر روزه برای بقا و زنده ماندن را فقط کسی درک میکند که هر روز صبح اینطور وارد نبرد زندگی میشود. حق با #سعدی است که فرمود: فرقست میان آن که یارش در بر/ تا آن که دو چشم انتظارش بر در!
🗡 امیدوارم این هفته هم در این نبرد، زنده بمانیم. تنمان به زخم عادت کرده، حالا فقط میخواهیم زنده بمانیم.
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
🗡 هر روز صبح زندگی برای ما اینطور شروع میشود. آماده برای ایستادن روبروی هجوم خبرهای ناخوب، گرانی، بلایای طبیعی ...
🗡 مقصودم مردم کوچه و بازار است. آنها که وقتی خرید میروند قیمتها را چندبار چک میکنند و توی ذهنشان عددها با هم گلاویز میشوند... ببین چگونه پول میدهیم، نفت و آب و برق را/ ببین احاطه کرده است عدد فکر خلق را!
🗡 در مغز همه ما یک ماشین حساب است که کار روزانهاش برآورد قیمتها و مقایسهشان با موجودی ته کارت بانکیهایمان شده. با این ترس که فروشنده موقع کشیدن کارت نگوید: موجودی کافی نیست!
🗡 هیچوقت باور نکردهام که #سیر حتی اگر تلاش کند بتواند حال #گرسنه را درک کند، #سواره هم پیاده را نمیفهمد، دارا، ندار را نمیفهمد.
🗡 این حرفها را، این جدال هر روزه برای بقا و زنده ماندن را فقط کسی درک میکند که هر روز صبح اینطور وارد نبرد زندگی میشود. حق با #سعدی است که فرمود: فرقست میان آن که یارش در بر/ تا آن که دو چشم انتظارش بر در!
🗡 امیدوارم این هفته هم در این نبرد، زنده بمانیم. تنمان به زخم عادت کرده، حالا فقط میخواهیم زنده بمانیم.
🖋 @ehsanmohammadi95
◾️ بوسه مرگ!
✍️ احسان محمدی
📸 «جان اشتاینبک» میگفت: « #جایزه_نوبل_ادبیات، بوسه مرگ است، هر کس آن را دریافت کند دیگر نمیتواند هیچ کتاب خوبی بنویسد».
بوسه مرگ میتواند روی زانوی ستاره یک تیم فوتبال بنشیند و او را درست در روز فینال مصدوم کند، میتواند روی چشمهای راننده خستهای در جاده فرود بیاید که زن و فرزندنش به انتظارش نشستهاند، میتواند روی حنجره خوانندهای جا خوش کند که جماعتی مسحور صدایش هستند... بوسه مرگ، میتواند روی سلولهای مغز مردی بنشیند که همه به هوش او در ریاضیات و مدیریت غبطه میخوردند!
📸خفیف جلوه دادن این قتل، گناه کوچکی نیست. باید پذیرفت که وزیر و شهردار خوشپوش چنان که خود اعتراف کرده، دست به قتل زده و باید تبعاتش را بپذیرد.
اگر کسی دو ماه پیش میگفت نجفی آدم میکُشد، احتمالاً شنونده با پوزخند شماره یک روانپزشک را کف دستش میگذاشت و میگفت حتی یک دقیقه هم برای مراجعه درنگ نکند. اما حالا او در دادگاه حاضر شده، با لباس زندان و دستبندی بر مچ دستهایش!
📸 وقتی بوسهی مرگ روی پیشانی محمدعلی نجفی مینشیند، یعنی هیچکس از عواقب بوسههای معلق در فضا در امان نیست!
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
📸 «جان اشتاینبک» میگفت: « #جایزه_نوبل_ادبیات، بوسه مرگ است، هر کس آن را دریافت کند دیگر نمیتواند هیچ کتاب خوبی بنویسد».
بوسه مرگ میتواند روی زانوی ستاره یک تیم فوتبال بنشیند و او را درست در روز فینال مصدوم کند، میتواند روی چشمهای راننده خستهای در جاده فرود بیاید که زن و فرزندنش به انتظارش نشستهاند، میتواند روی حنجره خوانندهای جا خوش کند که جماعتی مسحور صدایش هستند... بوسه مرگ، میتواند روی سلولهای مغز مردی بنشیند که همه به هوش او در ریاضیات و مدیریت غبطه میخوردند!
📸خفیف جلوه دادن این قتل، گناه کوچکی نیست. باید پذیرفت که وزیر و شهردار خوشپوش چنان که خود اعتراف کرده، دست به قتل زده و باید تبعاتش را بپذیرد.
اگر کسی دو ماه پیش میگفت نجفی آدم میکُشد، احتمالاً شنونده با پوزخند شماره یک روانپزشک را کف دستش میگذاشت و میگفت حتی یک دقیقه هم برای مراجعه درنگ نکند. اما حالا او در دادگاه حاضر شده، با لباس زندان و دستبندی بر مچ دستهایش!
📸 وقتی بوسهی مرگ روی پیشانی محمدعلی نجفی مینشیند، یعنی هیچکس از عواقب بوسههای معلق در فضا در امان نیست!
🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
غمخوار من
غمخوار من به خانهی غمها خوش آمدی
با من به جمع مردم تنها خوش آمدی
بین جماعتی که مرا سنگ میزنند
میبینمت برای تماشا خوش آمدی
راه نجات از شبِ گیسوی دوست نیست
ای من! به آخرین شب دنیا خوش آمدی
پایان ماجرای دل و عشق روشن است
ای قایقِ شکسته به دریا خوش آمدی
با برف پیریام سخنی غیر از این نبود
منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی
ای عشق! ای عزیزترین میهمان عمر
دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی
# فاضل_نظری
🖋 @ehsanmohammadi95
غمخوار من به خانهی غمها خوش آمدی
با من به جمع مردم تنها خوش آمدی
بین جماعتی که مرا سنگ میزنند
میبینمت برای تماشا خوش آمدی
راه نجات از شبِ گیسوی دوست نیست
ای من! به آخرین شب دنیا خوش آمدی
پایان ماجرای دل و عشق روشن است
ای قایقِ شکسته به دریا خوش آمدی
با برف پیریام سخنی غیر از این نبود
منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی
ای عشق! ای عزیزترین میهمان عمر
دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی
# فاضل_نظری
🖋 @ehsanmohammadi95
Saeed Zia - Daheye Shast - Msbmusic.IR
Saeed Zia - Msbmusic.IR
🎵 #ترانه_روز
🎶 دهه 60/ خواننده و ترانهسرا: سعید ضیاء
↙️ اوج بم بارون و موشک چه گن جا اومایم
(توی اوج بمب بارون و موشک بدجایی اومدیم)
↙️ نسل سوختایم چه گن موقع وه دنیا اومایم
(نسل سوخته ایم چه زمان بدی دنیا اومدیم)
↙️ دوره بی دوقرونی هم جزئی ده پیلیا بی
(زمانی بود که دو قرونی هم پولی بود)
↙️دوره بی که سر زونیا همه سیلیا بی
(زمانی بود که سر زانوهامون سوراخ بود همه)
↙️اوج پیکان بی و کیکرز و اورکوت مد بی
(اوج پیکان بود و کفش کیکرز و آورکت مد بود)
↙️ دو ساعت ده صف نو عمر چنی بی قرب بی
(دوساعت تو صف نون بودیم عمر بی ارزش بود برامون)
↙️ بچه بیم نونسیمو بختمونه جار زنه
(بچه بودیم نمیدونستیم که بختمونو جار زدن)
↙️تا وه خوم اومام دیه ام سرمه وا چار زنه
(تا به خودم اومدم دیدم سرمو با نمره چهار کوتاه کردن)
↙️ گول تاوسونه هردیم و درازی روزش
(گول تابستون و درازی روزش رو خوردیم)
↙️ گیر کردیمه ده پاییز و خاک و توزش
(گیر کردیم تو پاییز با خاک و بادش)
↙️نفس گرم دل و باور سرما هرده
(نفس گرم دل و باور سرما خورده)
#لُری
🖋 @ehsanmohammadi95
🎶 دهه 60/ خواننده و ترانهسرا: سعید ضیاء
↙️ اوج بم بارون و موشک چه گن جا اومایم
(توی اوج بمب بارون و موشک بدجایی اومدیم)
↙️ نسل سوختایم چه گن موقع وه دنیا اومایم
(نسل سوخته ایم چه زمان بدی دنیا اومدیم)
↙️ دوره بی دوقرونی هم جزئی ده پیلیا بی
(زمانی بود که دو قرونی هم پولی بود)
↙️دوره بی که سر زونیا همه سیلیا بی
(زمانی بود که سر زانوهامون سوراخ بود همه)
↙️اوج پیکان بی و کیکرز و اورکوت مد بی
(اوج پیکان بود و کفش کیکرز و آورکت مد بود)
↙️ دو ساعت ده صف نو عمر چنی بی قرب بی
(دوساعت تو صف نون بودیم عمر بی ارزش بود برامون)
↙️ بچه بیم نونسیمو بختمونه جار زنه
(بچه بودیم نمیدونستیم که بختمونو جار زدن)
↙️تا وه خوم اومام دیه ام سرمه وا چار زنه
(تا به خودم اومدم دیدم سرمو با نمره چهار کوتاه کردن)
↙️ گول تاوسونه هردیم و درازی روزش
(گول تابستون و درازی روزش رو خوردیم)
↙️ گیر کردیمه ده پاییز و خاک و توزش
(گیر کردیم تو پاییز با خاک و بادش)
↙️نفس گرم دل و باور سرما هرده
(نفس گرم دل و باور سرما خورده)
#لُری
🖋 @ehsanmohammadi95
📹 پیش از آنکه در فضای مجازی برایتان اتفاقی بیفتد حریم خصوصی خود و دیگران را بشناسید
🎙 در نشست #آموزنده «حریم خصوصی در فضای مجازی» از سلسله نشستهای «نقد و اندیشه» با حضور دو حقوقدان برجسته مطرح شد:
🎙#علی_نجفی_توانا:
↙️ استفاده از مدیران مستهلک با تفکر سنتی در فضای پسا مدرن ریشه بسیاری از مشکلات است.
🎙 #کامبیز_نوروزی:
↙️ هنرمندان و سلبریتی ها بهمحض آنکه پشت دوربین و یا در میادین ورزشی خوش میدرخشند تبدیل به قدیس میشوند!
🌐 متن کامل گفتگو را اینجا می توانید بخوانید:
http://yon.ir/MeVX9
📹 ویدئوی کامل این نشست را اینجا بببینید:
https://www.aparat.com/v/UvBog
🖋 @ehsanmohammadi95
🎙 در نشست #آموزنده «حریم خصوصی در فضای مجازی» از سلسله نشستهای «نقد و اندیشه» با حضور دو حقوقدان برجسته مطرح شد:
🎙#علی_نجفی_توانا:
↙️ استفاده از مدیران مستهلک با تفکر سنتی در فضای پسا مدرن ریشه بسیاری از مشکلات است.
🎙 #کامبیز_نوروزی:
↙️ هنرمندان و سلبریتی ها بهمحض آنکه پشت دوربین و یا در میادین ورزشی خوش میدرخشند تبدیل به قدیس میشوند!
🌐 متن کامل گفتگو را اینجا می توانید بخوانید:
http://yon.ir/MeVX9
📹 ویدئوی کامل این نشست را اینجا بببینید:
https://www.aparat.com/v/UvBog
🖋 @ehsanmohammadi95
🎙 احسان رضایی داستان نویس و منتقد: نویسنده کتاب «شیوه دلبری و متروآشوبی» تحت تاثیر گلستان سعدی است. یعنی با خواندن این اثر میشود به خوبی این را متوجه شد که او با زبان بسیار ساده و پرهیز از دشوارنویسی، رگههایی از طنز را در نوشتههای کوتاهش آورده که باعث میشود خواننده ضمن پیگیری روایتهای حقیقی از زندگی واقعی شهروندان، گرفتار ملال و خستگی نشود.
📸 گزارش خبری و تصویری از جشن امضای کتاب «شیوه دلبری و متروآشوبی» به میزبانی شهر کتاب مرکزی👇
http://yon.ir/jtcnH
#احسان_محمدی
🖋 @ehsanmohammadi95
📸 گزارش خبری و تصویری از جشن امضای کتاب «شیوه دلبری و متروآشوبی» به میزبانی شهر کتاب مرکزی👇
http://yon.ir/jtcnH
#احسان_محمدی
🖋 @ehsanmohammadi95
#پیشنهاد
🙏 امروز میلاد امام رضا (ع) است، برخی از هموطنان که باور عمیق قلبی به امام هشتم دارند به دلیل فقدان توان مالی تاکنون نتوانستهاند به مشهد سفر کنند.
کسانی که چند بار رفتهاند، یکبار نروند و به جایش هزینه سفر یک نفر که توان مالی ندارد اما این آرزو و تمنا را دارد متقبل شوند.
گمان میکنم خدا هم خوشحالتر میشود.
🖋 @ehsanmohammadi95
🙏 امروز میلاد امام رضا (ع) است، برخی از هموطنان که باور عمیق قلبی به امام هشتم دارند به دلیل فقدان توان مالی تاکنون نتوانستهاند به مشهد سفر کنند.
کسانی که چند بار رفتهاند، یکبار نروند و به جایش هزینه سفر یک نفر که توان مالی ندارد اما این آرزو و تمنا را دارد متقبل شوند.
گمان میکنم خدا هم خوشحالتر میشود.
🖋 @ehsanmohammadi95
Forwarded from اتچ بات
#ترانه_سال
🎵 ترانه بختیاری جغله برو
🎶 گروه عجم؛ خواننده مهدی بوستانی و طناز زند
🍂 متن و ترجمه:
🔹 نییَر کَردُم مِنِ جا کلید، مُچِ پات دیارِه درِ وا کن
[از جاکلیدى نگاهت کردم، مچ پات پیداست در رو باز کن]
🔹وی اَر درِ واز نکنی، صفاى نداره در واز کن
[اگر در رو باز نکنی، صفایی نداره در رو باز کن]
🔹سرمایی مُردم درِ واز کن؛ بارون تَرُم کِرد درِ واز کن
[از سرما دارم میمیرم؛ در رو باز کن که باران خیسم کرده]
🔸وی اَر درِ واز بُکُنم، بَنومی داره جِغله بِرَه
[پسر برو که اگر درو باز کنم بدنامى میاره]
🔸وی اَر میرَم فهم بُبَرِه، خینُم دِرآره جِقِله برَه
[اگر آقام (شوهر)بفهمد خونم را می ریزد، پسر برو]
🔸سرمایی مُردی جِقِله برَه، بارون تَرِت کِرد جِغله برَه
[سرما تو رو میکُشه ؛ باران خیس ات کرده اى پسر]
🔹وی پوشیدی شلوار رِپی، دوموِن چاگدار در واز کن
وُى سرِکیف قدم زنى وِ مین بازار درِ واز کن
[ شلوار رپى(پاچه گشاد) و دامن چاکدار پوشیده اى؛ درو باز کن
در بازار خرامان قدم میزنى؛ درو باز کن]
🔹سرمایی مُردُم ،بَل بیام اَو وا، درِ واز کن سرمایی مُردُم
[از سرما مُردم، درو باز کن بذار داخل بشم]
🔸وی پوشیدُم شلوار رَپی، سی تو چه چاره جِغِله بره
[شلوار رپى(پاچه گشاد) پوشیدنم براى تو چه فایده داره پسرک؟]
🔸وی تا انارِه نَشکَنی مَزه نداره جغله بره
کوله ى حروم ،جغله بره، شرِّت رَد کن اى جغله بره
[تا انار رو باز نکنى طعمش مشخص نمیشه؛ زندگیت حرامت بشه(نفرین) شرّ ات رو از سرم کم کن پسرک]
🔹فیس کردُم، تا شَو آو وی، شُوِه سیاه سفید واى بى
خواستُم خاوسُم جام نَبی، دَس کِردُم جیب پیل وام نَبی
[من کز کرده بودم پشت در تا این که شب شد و تا صبح پشت در بودم
میخواستم بخوابم جاى خواب نداشتم
دست در جیب کردم، پول هم نداشتم]
🔹گَئو دِلوم ئى خواست زَهلَم نَبی، خدا دِلوم ئى خواست زَهلَم نَبی
[لعنت بر من که خودم خواستم ولى جراتش را نداشتم]
🔸 سِیبیلاس کُرنِیلِی بی، گُرزِ مِه لو پَهلیس بی؛ چَشُ چِراغِ مو بى، أفتو وِ لُوْ بومِم بى
[سبیلهاش کرنلى(تاب دار) بود، گُرز میلو(نوعى درخت گرمسیرى) پهلویش بود، چشم و چراغم بود و آفتابِ لبِ بومم بود
🔹گَئو دِلوم ئى خواست زَهلَم نَبی، خدا دِلوم ئى خواست زَهلَم نَبی
[لعنت بر من که خودم خواستم ولى جراتش را نداشتم]
🔹وُی سِیل کِردُم مِنِه نیم دَری ،اَو خواب بیده حور و پری
ری کَردُم ری آسِمون ، مُنِه بُکُش اَر می تَری
گَئو دِلُم ئى خواست زَهلَم نبی
[نگاه کردم از لای نیم دری، دیدم که خوابیده است و شبیه به حور و پری بود
رو کردم بر آسمان و گفتم خدایا منو بکش اگر میتوانى که خودم دلم میخواست ولى میترسیدم]
🖋 @ehsanmohammadi95
🎵 ترانه بختیاری جغله برو
🎶 گروه عجم؛ خواننده مهدی بوستانی و طناز زند
🍂 متن و ترجمه:
🔹 نییَر کَردُم مِنِ جا کلید، مُچِ پات دیارِه درِ وا کن
[از جاکلیدى نگاهت کردم، مچ پات پیداست در رو باز کن]
🔹وی اَر درِ واز نکنی، صفاى نداره در واز کن
[اگر در رو باز نکنی، صفایی نداره در رو باز کن]
🔹سرمایی مُردم درِ واز کن؛ بارون تَرُم کِرد درِ واز کن
[از سرما دارم میمیرم؛ در رو باز کن که باران خیسم کرده]
🔸وی اَر درِ واز بُکُنم، بَنومی داره جِغله بِرَه
[پسر برو که اگر درو باز کنم بدنامى میاره]
🔸وی اَر میرَم فهم بُبَرِه، خینُم دِرآره جِقِله برَه
[اگر آقام (شوهر)بفهمد خونم را می ریزد، پسر برو]
🔸سرمایی مُردی جِقِله برَه، بارون تَرِت کِرد جِغله برَه
[سرما تو رو میکُشه ؛ باران خیس ات کرده اى پسر]
🔹وی پوشیدی شلوار رِپی، دوموِن چاگدار در واز کن
وُى سرِکیف قدم زنى وِ مین بازار درِ واز کن
[ شلوار رپى(پاچه گشاد) و دامن چاکدار پوشیده اى؛ درو باز کن
در بازار خرامان قدم میزنى؛ درو باز کن]
🔹سرمایی مُردُم ،بَل بیام اَو وا، درِ واز کن سرمایی مُردُم
[از سرما مُردم، درو باز کن بذار داخل بشم]
🔸وی پوشیدُم شلوار رَپی، سی تو چه چاره جِغِله بره
[شلوار رپى(پاچه گشاد) پوشیدنم براى تو چه فایده داره پسرک؟]
🔸وی تا انارِه نَشکَنی مَزه نداره جغله بره
کوله ى حروم ،جغله بره، شرِّت رَد کن اى جغله بره
[تا انار رو باز نکنى طعمش مشخص نمیشه؛ زندگیت حرامت بشه(نفرین) شرّ ات رو از سرم کم کن پسرک]
🔹فیس کردُم، تا شَو آو وی، شُوِه سیاه سفید واى بى
خواستُم خاوسُم جام نَبی، دَس کِردُم جیب پیل وام نَبی
[من کز کرده بودم پشت در تا این که شب شد و تا صبح پشت در بودم
میخواستم بخوابم جاى خواب نداشتم
دست در جیب کردم، پول هم نداشتم]
🔹گَئو دِلوم ئى خواست زَهلَم نَبی، خدا دِلوم ئى خواست زَهلَم نَبی
[لعنت بر من که خودم خواستم ولى جراتش را نداشتم]
🔸 سِیبیلاس کُرنِیلِی بی، گُرزِ مِه لو پَهلیس بی؛ چَشُ چِراغِ مو بى، أفتو وِ لُوْ بومِم بى
[سبیلهاش کرنلى(تاب دار) بود، گُرز میلو(نوعى درخت گرمسیرى) پهلویش بود، چشم و چراغم بود و آفتابِ لبِ بومم بود
🔹گَئو دِلوم ئى خواست زَهلَم نَبی، خدا دِلوم ئى خواست زَهلَم نَبی
[لعنت بر من که خودم خواستم ولى جراتش را نداشتم]
🔹وُی سِیل کِردُم مِنِه نیم دَری ،اَو خواب بیده حور و پری
ری کَردُم ری آسِمون ، مُنِه بُکُش اَر می تَری
گَئو دِلُم ئى خواست زَهلَم نبی
[نگاه کردم از لای نیم دری، دیدم که خوابیده است و شبیه به حور و پری بود
رو کردم بر آسمان و گفتم خدایا منو بکش اگر میتوانى که خودم دلم میخواست ولى میترسیدم]
🖋 @ehsanmohammadi95
Telegram
attach 📎