📸 خبرگزاری ایسنا این عکس را در بخش عکس های برگزیده مردادماه خود قرار داده است.
📸 علی تقوی
🖋 @ehsanmohammadi95
📸 علی تقوی
🖋 @ehsanmohammadi95
📺 #سالومه تو به فریادمون برس!
✍️ احسان محمدی
📺 صدای دختر جوانی که دوربین را نزدیک یک خودپرداز بانک گرفته و چند برگِ رسید بانکی که روی زمین و نزدیک سطل زباله رها شده اند را نشان می دهد، هم زمان به گوش می رسد:
- سلام سالومه! اینجا (....) است. همونطور که می بینی این گوشه ای از بی فرهنگی ماست...
📺 به ویدئو نگاه می کنم. به اینکه ارسال کننده فیلم سوژه را پیدا کرده، احتمالاً یکی دو بار فیلم گرفته، بعد به اینترنت وصل شده، برای شبکه من و تو فرستاده، در صف انتظار مانده تا ویدئوی ارسالی اش پخش شود و شاید به ده نفر زنگ زده که عمه! خاله! دایی! ببینید اون ویدئو رو من فرستادم!
📺 بعد احساس کرده که چه مشت محکمی بر دهان مسئولان شهری زده که در نظافت شهر کوتاهی کرده اند، سیستم آموزشی را زیر سوال برده که شهروندان را به خوبی تربیت نکرده و همینطور بی فرهنگی عده ای را افشا کرده است!
در حالی که اگر واقعاً دلش می سوخت، می توانست خم شود و آن کاغذها را بردارد و بیندازد توی سطل زباله و خلاص!
📺 اما چرا این کار را می کنیم؟ چه لذتی در این فلاکت بار نشان دادن اوضاع وجود دارد که باید آن را مستندسازی کنیم و برای #سالومه بفرستیم؟ سالومه فریاد رس بشریت است؟ قرار است معجزه کند؟ تیم بفرستد و خیابان های ما را از زباله پاک کند؟ گروه امداد بفرستد و زمستان درخت های برف گرفته جلوی خانه ما را بتکاند؟
📺 در این خود بدبخت پنداری، سیاه نشان داده همه چیز، سلب مسئولیت فردی و مسابقه ملی برای بازتاب بدی ها و شستن رخت چرک ها در کوچه چه مدالی لذتی نهفته است که از آن دست برنمی داریم؟
📺 واقعاً این شهروندان مخوف بی مسئولیت که این کارهای بد را انجام می دهند کجا دارند زندگی می کنند که ما آنها را نمی شناسیم؟ یک عده قلیل هستند که همه جا نفوذ دارند؟ در بازار اقتصادی احتکار می کنند، در بانک ها اختلاس، در خیابان ها قانون شکنی، در مدرسه تقلب و ... اینها چه کسانی هستند؟ جاسوس های اسرائیل و آمریکا یا خود ما؟
📺 سفر کوتاهی به #آستارا داشتم. چند دقیقه ای کنار دریا رفتم و بیزار شدم. روی ماسه هایی که در چند وجبی دریای خزر بودند مجموعه ای از کثافت و آشغال ریخته بودند. پوشک کهنه بچه، بطری آب مصرف شده، تاپاله اسب هایی که برای سواری دادن آنجا کرایه داده می شوند، مایو کهنه، لیوان شیشه ای شکسته، چای کیسه ای مصرف شده و ...
📺 فکر کردم اگر همین الان دوربین تلویزیون بیاید و با همین جمعیتی که کنار ساحل ایستاده اند حرف بزند آنها یک دل سیر در مورد بی کفایتی مسئولان و ناکارآمدی آنها در مدیریت کشور حرف می زنند. در مورد اینکه چقدر خارجی گل و ماه هستند و چقدر همین دوبی و #ترکیه که بیخ گوش ما قرار دارند آباد و تمیز و زیبا شده اند.
📺 اما هیچکس حتی آنها که این زباله ها را ریخته اند حاضر نیستند نقش خودشان را بپذیرند. واقعاً شب که ما خواب هستیم #احمدی_نژاد و #روحانی و #خاتمی و #علم_الهدی کامیون کامیون زباله می برند و می ریزند توی ساحل دریای خزر؟
📺 گاهی احساس می کنم #بخشی از این رفتار نتیجه کاری است که چهاردهه خود حاکمیت انجام داد. هر وقت هر مشکلی پیش آمد گفت تقصیر #شاه است، تقصیر #آمریکاست، تقصیر #ترامپ است، تقصیر ... تقصیر همه است جز من! شاید بخشی از این مسئولیت ناپذیری را از خود مسئولان یاد گرفته ایم.
📺 هیچکس نمی تواند ناتوانی و ناکارآمدی بسیار از مدیران را انکار کند. من هم درک می کنم که در حوزه های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و آموزشی و .... ناتوان بوده اند. گاهی فاجعه بار حتی. اما این دلیل نمی شود که ما مدام در دام تباه نشان دادن همه چیز بیفتیم و در ترویج این نگاه فلاکت بار از هم سبقت بگیریم.
📺 مثلاً الان فهمیدیم که چقدر بدشانس بوده ایم که در #خاورمیانه به دنیا آمده ایم، چه سرنوشت تلخی داشته ایم که به جای #سوئیس در ایران بزرگ شده ایم، تا چه اندازه نگون بختیم که چنین مسئولانی داریم، چه وضع بدی داریم که با شهروندانی مسئولیت نشناس زندگی می کنیم که کاغذها را داخل سطل زباله نمی ریزند، بد رانندگی می کنند و ...
نتیجه؟ باید چکار کنیم؟ بعد از کشف این موضوعات چه؟ نقطه توقف و پایان خطی وجود دارد و بر می گردیم به نقطه نخست و همه چیز را درست و اصولی انجام می دهیم و کشور آباد می شود؟
📺 ادامه دادن این رفتار یعنی افتادن به چاهی که انتها ندارد. فقط فرورفتن و ناله کردن و تباه شدن عمر. بی هیچ دستاوردی و با تلخکامی مطلق. شجاعت داشته باشیم و روبروی آینه بایستیم و کمی نقش خودمان را در این تباهی کشف کنیم. همه مان. هم ما مردم عادیِ پاک و پاکیزه و هم مسئولان نالایق!
⛔️ اگر برای این کشور کاری نمی کنیم، حداقل دست از این ذکر مصیبت ملی برداریم! همین!
#امیدجوان
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
📺 صدای دختر جوانی که دوربین را نزدیک یک خودپرداز بانک گرفته و چند برگِ رسید بانکی که روی زمین و نزدیک سطل زباله رها شده اند را نشان می دهد، هم زمان به گوش می رسد:
- سلام سالومه! اینجا (....) است. همونطور که می بینی این گوشه ای از بی فرهنگی ماست...
📺 به ویدئو نگاه می کنم. به اینکه ارسال کننده فیلم سوژه را پیدا کرده، احتمالاً یکی دو بار فیلم گرفته، بعد به اینترنت وصل شده، برای شبکه من و تو فرستاده، در صف انتظار مانده تا ویدئوی ارسالی اش پخش شود و شاید به ده نفر زنگ زده که عمه! خاله! دایی! ببینید اون ویدئو رو من فرستادم!
📺 بعد احساس کرده که چه مشت محکمی بر دهان مسئولان شهری زده که در نظافت شهر کوتاهی کرده اند، سیستم آموزشی را زیر سوال برده که شهروندان را به خوبی تربیت نکرده و همینطور بی فرهنگی عده ای را افشا کرده است!
در حالی که اگر واقعاً دلش می سوخت، می توانست خم شود و آن کاغذها را بردارد و بیندازد توی سطل زباله و خلاص!
📺 اما چرا این کار را می کنیم؟ چه لذتی در این فلاکت بار نشان دادن اوضاع وجود دارد که باید آن را مستندسازی کنیم و برای #سالومه بفرستیم؟ سالومه فریاد رس بشریت است؟ قرار است معجزه کند؟ تیم بفرستد و خیابان های ما را از زباله پاک کند؟ گروه امداد بفرستد و زمستان درخت های برف گرفته جلوی خانه ما را بتکاند؟
📺 در این خود بدبخت پنداری، سیاه نشان داده همه چیز، سلب مسئولیت فردی و مسابقه ملی برای بازتاب بدی ها و شستن رخت چرک ها در کوچه چه مدالی لذتی نهفته است که از آن دست برنمی داریم؟
📺 واقعاً این شهروندان مخوف بی مسئولیت که این کارهای بد را انجام می دهند کجا دارند زندگی می کنند که ما آنها را نمی شناسیم؟ یک عده قلیل هستند که همه جا نفوذ دارند؟ در بازار اقتصادی احتکار می کنند، در بانک ها اختلاس، در خیابان ها قانون شکنی، در مدرسه تقلب و ... اینها چه کسانی هستند؟ جاسوس های اسرائیل و آمریکا یا خود ما؟
📺 سفر کوتاهی به #آستارا داشتم. چند دقیقه ای کنار دریا رفتم و بیزار شدم. روی ماسه هایی که در چند وجبی دریای خزر بودند مجموعه ای از کثافت و آشغال ریخته بودند. پوشک کهنه بچه، بطری آب مصرف شده، تاپاله اسب هایی که برای سواری دادن آنجا کرایه داده می شوند، مایو کهنه، لیوان شیشه ای شکسته، چای کیسه ای مصرف شده و ...
📺 فکر کردم اگر همین الان دوربین تلویزیون بیاید و با همین جمعیتی که کنار ساحل ایستاده اند حرف بزند آنها یک دل سیر در مورد بی کفایتی مسئولان و ناکارآمدی آنها در مدیریت کشور حرف می زنند. در مورد اینکه چقدر خارجی گل و ماه هستند و چقدر همین دوبی و #ترکیه که بیخ گوش ما قرار دارند آباد و تمیز و زیبا شده اند.
📺 اما هیچکس حتی آنها که این زباله ها را ریخته اند حاضر نیستند نقش خودشان را بپذیرند. واقعاً شب که ما خواب هستیم #احمدی_نژاد و #روحانی و #خاتمی و #علم_الهدی کامیون کامیون زباله می برند و می ریزند توی ساحل دریای خزر؟
📺 گاهی احساس می کنم #بخشی از این رفتار نتیجه کاری است که چهاردهه خود حاکمیت انجام داد. هر وقت هر مشکلی پیش آمد گفت تقصیر #شاه است، تقصیر #آمریکاست، تقصیر #ترامپ است، تقصیر ... تقصیر همه است جز من! شاید بخشی از این مسئولیت ناپذیری را از خود مسئولان یاد گرفته ایم.
📺 هیچکس نمی تواند ناتوانی و ناکارآمدی بسیار از مدیران را انکار کند. من هم درک می کنم که در حوزه های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و آموزشی و .... ناتوان بوده اند. گاهی فاجعه بار حتی. اما این دلیل نمی شود که ما مدام در دام تباه نشان دادن همه چیز بیفتیم و در ترویج این نگاه فلاکت بار از هم سبقت بگیریم.
📺 مثلاً الان فهمیدیم که چقدر بدشانس بوده ایم که در #خاورمیانه به دنیا آمده ایم، چه سرنوشت تلخی داشته ایم که به جای #سوئیس در ایران بزرگ شده ایم، تا چه اندازه نگون بختیم که چنین مسئولانی داریم، چه وضع بدی داریم که با شهروندانی مسئولیت نشناس زندگی می کنیم که کاغذها را داخل سطل زباله نمی ریزند، بد رانندگی می کنند و ...
نتیجه؟ باید چکار کنیم؟ بعد از کشف این موضوعات چه؟ نقطه توقف و پایان خطی وجود دارد و بر می گردیم به نقطه نخست و همه چیز را درست و اصولی انجام می دهیم و کشور آباد می شود؟
📺 ادامه دادن این رفتار یعنی افتادن به چاهی که انتها ندارد. فقط فرورفتن و ناله کردن و تباه شدن عمر. بی هیچ دستاوردی و با تلخکامی مطلق. شجاعت داشته باشیم و روبروی آینه بایستیم و کمی نقش خودمان را در این تباهی کشف کنیم. همه مان. هم ما مردم عادیِ پاک و پاکیزه و هم مسئولان نالایق!
⛔️ اگر برای این کشور کاری نمی کنیم، حداقل دست از این ذکر مصیبت ملی برداریم! همین!
#امیدجوان
🖋 @ehsanmohammadi95
📽 کاش می شد این را توی صورت خیلی ها گفت!
- حاج آقا ديگه فهميدم راجع به من چه فكری می كنيد.
+ من اصلاً درباره تو فكر نمي كنم!
#مارمولک
🖋 @ehsanmohammadi95
- حاج آقا ديگه فهميدم راجع به من چه فكری می كنيد.
+ من اصلاً درباره تو فكر نمي كنم!
#مارمولک
🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎼 تکنوازی دوتار دختر ۱۵ سالهٔ تربت جامی، صبا آسایی
🔸 اجرا در دوازدهمین جشنواره ملی موسیقی جوان
@hafdang
🖋 @ehsanmohammadi95
🔸 اجرا در دوازدهمین جشنواره ملی موسیقی جوان
@hafdang
🖋 @ehsanmohammadi95
▪️چرا برای عزت الله انتظامی شیون نمی کنم؟
✍ احسان محمدی
▪️هنرمند بزرگی را از دست دادیم. فقدانش البته دلتنگ کننده است، در هنگام مرگ کسانی که دوست شان داریم ما بیشتر سوگوار خودمان هستیم، سوگوار اینکه آنها را کنار خودمان نداریم.
▪️می دانم که او هم رنج هایی به جان خریده است و تلخی هایی دیده اما به چند دلیل، در فراق او شیون نمی کنم.
1⃣ انتظامی از این بخت برخوردار بود که پس از انقلاب دستگیر، زندانی و محکوم به مرگ نشود. برخی از هنرمندان مثل #نصرت_کریمی حتی به اعدام محکوم شدند.
2⃣ انتظامی مجبور به جلای وطن نشد، در سرزمین مادری ماند و به کارش ادامه داد. #بهروز_وثوقی و انبوهی از هنرمندان هم عصر او اما مجبور به رفتن و زیستن در انزوای غربت شدند.
3⃣ فعالیت سینمایی اش پس از انقلاب ممنوع نشد و به کار مورد علاقه اش ادامه داد، #ناصر_ملک_مطیعی اما با حسرت و بغض محروم ماند و جان باخت.
4⃣ انتظامی تحسین شد، جایزه گرفت، قدر دید، در صدر نشست، #شاملو تکفیر شد، تهدید به حذف شد، منزوی اش کردند.
5⃣ او در جشنواره فیلم فجر سیمرغ بلورین گرفت، برنده جوایز متعدد شد، جایزه #فردین، مرگ در حسرت بازی کردن بود.
6⃣ انتظامی از نعمت های زندگی برخوردار شد، مثل بسیاری اموالش را مصادره نکردند و برای درمان نیازمند جمع آوری اعانه و صدقه های دولتی نشد، چهره های محترمی اما در فقر مطلق زندگی کردند یا با عدم توانایی در تامین هزینه های درمان جان دادند.
7⃣ او بیش از ۹۰ سال فرصت زندگی کردن یافت، #پوپک_گلدره در جوانی و در یک تصادف دستش از زندگی کوتاه ماند.
8⃣ عزت الله انتظامی فرزند موسیقیدانی چون #مجید را از خود به یادگار گذاشت که مایه افتخار ایران است، برخی صاحب نامان فرزندانی تربیت کردند که مایه شرمساری هر ایرانی شدند!
8⃣ او درخواست رفع حصر #موسوی و #رهنورد و #کروبی را امضا کرد اما مورد حمله چندانی قرار نگرفت، #شجریان اما به شدت مورد هجمه قرار گرفت و حتی ربنایش را هم ممنوع کردند!
9⃣ انتظامی تا آخرین لحظه حیات خانواده اش کنارش بودند، مثل #داریوش_فروهر مظلومانه سلاخی نشد یا مثل #حسین_پناهی یا #پرویز_یاحقی چند روز بعد پیکرش را پیدا نکردند.
🔟 تمام مقامات عالی کشور پیام تسلیت فرستادند و در میان اشک و آه و بدرقه با ابهت مردم به خاک سپرده می شود نه مثل #ایرج_قادری با عجله و بی خبر یا مثل #بهمن_فرزانه مترجم جاودان آثار #مارکز غریبانه و با حضور فقط چند نفر ...
▪️عزت الله انتظامی مثل یک امپراتور باشکوه و تاثیرگذار زندگی کرد، باشکوه بازنشسته شد و باشکوه جان باخت و در وطن به خاک سپرده می شود. اینها همه مایه مباهات است نه شیون.
آرزو کنیم آدم حسابی های دیگر این سرزمین هم مثل او قدر ببینند، در صدر بنشینند و هر بی سر و پایی در جام آنها سنگ نیندازد و سنگ قبرشان را نشکند!
▪️روحت در آرامش آقای بازیگر یا آن طور که خودت دوست داشتی: عزت بچه سنگلج!
🖋 @ehsanmohammadi95
✍ احسان محمدی
▪️هنرمند بزرگی را از دست دادیم. فقدانش البته دلتنگ کننده است، در هنگام مرگ کسانی که دوست شان داریم ما بیشتر سوگوار خودمان هستیم، سوگوار اینکه آنها را کنار خودمان نداریم.
▪️می دانم که او هم رنج هایی به جان خریده است و تلخی هایی دیده اما به چند دلیل، در فراق او شیون نمی کنم.
1⃣ انتظامی از این بخت برخوردار بود که پس از انقلاب دستگیر، زندانی و محکوم به مرگ نشود. برخی از هنرمندان مثل #نصرت_کریمی حتی به اعدام محکوم شدند.
2⃣ انتظامی مجبور به جلای وطن نشد، در سرزمین مادری ماند و به کارش ادامه داد. #بهروز_وثوقی و انبوهی از هنرمندان هم عصر او اما مجبور به رفتن و زیستن در انزوای غربت شدند.
3⃣ فعالیت سینمایی اش پس از انقلاب ممنوع نشد و به کار مورد علاقه اش ادامه داد، #ناصر_ملک_مطیعی اما با حسرت و بغض محروم ماند و جان باخت.
4⃣ انتظامی تحسین شد، جایزه گرفت، قدر دید، در صدر نشست، #شاملو تکفیر شد، تهدید به حذف شد، منزوی اش کردند.
5⃣ او در جشنواره فیلم فجر سیمرغ بلورین گرفت، برنده جوایز متعدد شد، جایزه #فردین، مرگ در حسرت بازی کردن بود.
6⃣ انتظامی از نعمت های زندگی برخوردار شد، مثل بسیاری اموالش را مصادره نکردند و برای درمان نیازمند جمع آوری اعانه و صدقه های دولتی نشد، چهره های محترمی اما در فقر مطلق زندگی کردند یا با عدم توانایی در تامین هزینه های درمان جان دادند.
7⃣ او بیش از ۹۰ سال فرصت زندگی کردن یافت، #پوپک_گلدره در جوانی و در یک تصادف دستش از زندگی کوتاه ماند.
8⃣ عزت الله انتظامی فرزند موسیقیدانی چون #مجید را از خود به یادگار گذاشت که مایه افتخار ایران است، برخی صاحب نامان فرزندانی تربیت کردند که مایه شرمساری هر ایرانی شدند!
8⃣ او درخواست رفع حصر #موسوی و #رهنورد و #کروبی را امضا کرد اما مورد حمله چندانی قرار نگرفت، #شجریان اما به شدت مورد هجمه قرار گرفت و حتی ربنایش را هم ممنوع کردند!
9⃣ انتظامی تا آخرین لحظه حیات خانواده اش کنارش بودند، مثل #داریوش_فروهر مظلومانه سلاخی نشد یا مثل #حسین_پناهی یا #پرویز_یاحقی چند روز بعد پیکرش را پیدا نکردند.
🔟 تمام مقامات عالی کشور پیام تسلیت فرستادند و در میان اشک و آه و بدرقه با ابهت مردم به خاک سپرده می شود نه مثل #ایرج_قادری با عجله و بی خبر یا مثل #بهمن_فرزانه مترجم جاودان آثار #مارکز غریبانه و با حضور فقط چند نفر ...
▪️عزت الله انتظامی مثل یک امپراتور باشکوه و تاثیرگذار زندگی کرد، باشکوه بازنشسته شد و باشکوه جان باخت و در وطن به خاک سپرده می شود. اینها همه مایه مباهات است نه شیون.
آرزو کنیم آدم حسابی های دیگر این سرزمین هم مثل او قدر ببینند، در صدر بنشینند و هر بی سر و پایی در جام آنها سنگ نیندازد و سنگ قبرشان را نشکند!
▪️روحت در آرامش آقای بازیگر یا آن طور که خودت دوست داشتی: عزت بچه سنگلج!
🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️حتما نباید ظهر آن روز شوم مخبر الدوله بوده باشی یا در باغی در شمرون پای رادیو!کافیست ایرانی باشی، دلبسته این خاک و دلداده رفاه و آزادی اش! زخم کودتا تا آخر عمر با تو خواهد بود!
🖋 @ehsanmohammadi95
🖋 @ehsanmohammadi95
Forwarded from روزنوشتهای احسان محمدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🐊 این کلیپ کوتاه برای من فراتر از یک دوبله با گویش مازنی است. مثل یک کتاب جامعه شناسی؛ آموختنی.
🐊 بخصوص آن قسمت " مول هَکرده اِما رِ بَخره"!
🖋 @ehsanmohammadi95
🐊 بخصوص آن قسمت " مول هَکرده اِما رِ بَخره"!
🖋 @ehsanmohammadi95
Forwarded from روزنوشتهای احسان محمدی
📺 نوستالژی نوشتی برای "نیمرخ"
✍️ احسان محمدی_ بعد از دوم خرداد ما شبیه مار پیتون نوبالغی شده بودیم که آنقدر خودش را پیچ و تاب داد تا از شر آن پوست قدیمی رها شد. حالا پوست جدیدمان برق می زد. آن روزگار پوست اندازی ها دیرتر به شهرستان ها می رسید. درست مثل روزنامه ها که تا دست ما می رسید، می شد دیروزنامه اما با ولع می خواندیم.
✍️ مجله ای بود به اسم «صبح». یک جورهایی پدربزرگ همین یالثارت. با خشمی محترمانه تر. مثل قدیمی ترها که ته فحش شان بزمچه و پدرسوخته و پدرصلواتی است. با وحشت و اغراق از شیوع ابتذال می نوشت. اینکه در تهران همه رپی شده اند. دخترها همه آرایش می کنند. می نوشت که صدای موسیقی غربی از ماشین های توی خیابان می آید و این کشور دیگر درست شدنی نیست. تقریباً همه اطلاعات به درد نخورم درمورد هوی متال و رپ و پارتی های شبانه و متالیکا و چیزهای خاک تو سری را مدیون این مجله ام! از خدا که پنهان نیست؛ به جای عبرت، لذت می بردیم. حس می کردیم دنیا دارد همراه ما پوست می اندازد.
✍️ مجله ای به اسم «ایران جوان» هم منتشر می شد که رنگ و رویی داشت. پسرها و دخترهایی که عکس هایشان منتشر می شد بر و رویی داشتند. لباس رنگی می پوشیدند. می خندیدند. گزارش های جذابی می نوشت و من اینها را کنار ایران فردا می خواندم. مثل این می ماند که ژله را بریزی روی لوبیا پلو و با طعم استیک بخوری!
✍️ برنامه محبوب نوجوانی ما «نیمرخ» بود. کامیار اسماعیلی اجرایش می کرد. از آشوب نوجوانی می گفت، از غرور، از هویت و معنویت، از اینکه باید به عمق وجود رفت و دنیا فانی است! خیلی اوقات معنای حرف هایش را نمی فهمیدیم اما حس می کردیم حتماً مهم است و باید چیزی تویش باشد.
✍️ دکور سیاه و سفید، سیب غلتان در هوا، دویدن دنبال نور و این قصه ها. برای ما پوسته جذابی داشت اما عمیق پیر بود.
وقتی امیرحسین مدرس مجری اش شد فضا سنگین تر شد. او که انگار برای اجرای برنامه های مذهبی با تمی از عشق و عرفان به دنیا آمده، زل می زد به دوربین و حرف های ناظم های مدرسه را با ادبیات اتوکشیده یک پسر خوش تیپ تحویل مان می داد. ما حس می کردیم متبرک شده ایم و دست مان را دراز کنیم می خورد به ریش انبوه خدا و یکراست می رویم به ملکوت.
✍️ لابلای حرف هایش حسین رفیعی می آمد در نقش "فَ فَ". کمی شوخی می کرد. از آن شوخی هایی که الان بچه های پنج ساله را نمی خنداند اما ما ریسه می رفتیم. وقتی به مُدرس می گفت موقشنگ، فکر می کردیم بی شک او مخلوطی از باستر کیتون و چارلی چاپلین است. هَپت هَپت هَپتاد و هَپت! کرکره اش را کشیدند پایین.
✍️ ما عجب نسل قانعی بودیم. نیم رخ مان عرفان لایت بود با طعم نعنا.
#مسلمون_نیستی_کریم_اگه_بدون_منبع_کپی_کنی!
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی_ بعد از دوم خرداد ما شبیه مار پیتون نوبالغی شده بودیم که آنقدر خودش را پیچ و تاب داد تا از شر آن پوست قدیمی رها شد. حالا پوست جدیدمان برق می زد. آن روزگار پوست اندازی ها دیرتر به شهرستان ها می رسید. درست مثل روزنامه ها که تا دست ما می رسید، می شد دیروزنامه اما با ولع می خواندیم.
✍️ مجله ای بود به اسم «صبح». یک جورهایی پدربزرگ همین یالثارت. با خشمی محترمانه تر. مثل قدیمی ترها که ته فحش شان بزمچه و پدرسوخته و پدرصلواتی است. با وحشت و اغراق از شیوع ابتذال می نوشت. اینکه در تهران همه رپی شده اند. دخترها همه آرایش می کنند. می نوشت که صدای موسیقی غربی از ماشین های توی خیابان می آید و این کشور دیگر درست شدنی نیست. تقریباً همه اطلاعات به درد نخورم درمورد هوی متال و رپ و پارتی های شبانه و متالیکا و چیزهای خاک تو سری را مدیون این مجله ام! از خدا که پنهان نیست؛ به جای عبرت، لذت می بردیم. حس می کردیم دنیا دارد همراه ما پوست می اندازد.
✍️ مجله ای به اسم «ایران جوان» هم منتشر می شد که رنگ و رویی داشت. پسرها و دخترهایی که عکس هایشان منتشر می شد بر و رویی داشتند. لباس رنگی می پوشیدند. می خندیدند. گزارش های جذابی می نوشت و من اینها را کنار ایران فردا می خواندم. مثل این می ماند که ژله را بریزی روی لوبیا پلو و با طعم استیک بخوری!
✍️ برنامه محبوب نوجوانی ما «نیمرخ» بود. کامیار اسماعیلی اجرایش می کرد. از آشوب نوجوانی می گفت، از غرور، از هویت و معنویت، از اینکه باید به عمق وجود رفت و دنیا فانی است! خیلی اوقات معنای حرف هایش را نمی فهمیدیم اما حس می کردیم حتماً مهم است و باید چیزی تویش باشد.
✍️ دکور سیاه و سفید، سیب غلتان در هوا، دویدن دنبال نور و این قصه ها. برای ما پوسته جذابی داشت اما عمیق پیر بود.
وقتی امیرحسین مدرس مجری اش شد فضا سنگین تر شد. او که انگار برای اجرای برنامه های مذهبی با تمی از عشق و عرفان به دنیا آمده، زل می زد به دوربین و حرف های ناظم های مدرسه را با ادبیات اتوکشیده یک پسر خوش تیپ تحویل مان می داد. ما حس می کردیم متبرک شده ایم و دست مان را دراز کنیم می خورد به ریش انبوه خدا و یکراست می رویم به ملکوت.
✍️ لابلای حرف هایش حسین رفیعی می آمد در نقش "فَ فَ". کمی شوخی می کرد. از آن شوخی هایی که الان بچه های پنج ساله را نمی خنداند اما ما ریسه می رفتیم. وقتی به مُدرس می گفت موقشنگ، فکر می کردیم بی شک او مخلوطی از باستر کیتون و چارلی چاپلین است. هَپت هَپت هَپتاد و هَپت! کرکره اش را کشیدند پایین.
✍️ ما عجب نسل قانعی بودیم. نیم رخ مان عرفان لایت بود با طعم نعنا.
#مسلمون_نیستی_کریم_اگه_بدون_منبع_کپی_کنی!
🖋 @ehsanmohammadi95
Pesaram
Mohsen Chavoshi - نیک موزیک
🎵پسرم/ محسن چاوشی
من غریبم همه جا، مثل ابر پاییز همه جا می بارم
اما تو خاک خودم، موندن و مردنمو بیشتر دوست دارم
آخه من کجا برم رمضوناش رنگ ربنای مست شجریان باشه...
🖋 @ehsanmohammadi95
من غریبم همه جا، مثل ابر پاییز همه جا می بارم
اما تو خاک خودم، موندن و مردنمو بیشتر دوست دارم
آخه من کجا برم رمضوناش رنگ ربنای مست شجریان باشه...
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ کاریکاتور تلخ و طعنه آمیز شهاب جعفرنژاد در واکنش به ساشا سبحانی فرزند سفیر سابق که گفت: یا پولدار بشید یا بمیرید!
🇮🇷نمی میریم، ایران رو پس می گیریم!
🖋 @ehsanmohammadi95
🇮🇷نمی میریم، ایران رو پس می گیریم!
🖋 @ehsanmohammadi95
🔺 تلخ نوشته یک طنزنویس
✍ احمدرضا کاظمی
◀️ دقیقاً در روزهایی که طنزنوشتن واسم تبدیل به عذاب آورترین کار شده و دلم میخواد دیدگاه المپیکی سعید عبدولي رو حواله بدم به مطبوعات و هرچی که هست؛ توي شرايطي که دنبال بهونه ام برای اینکه قید اینستاگرام و تلگرام و توییتر و کوفت و زهرمارو بزنم؛ از در و دیوار فضاي مجازي و حقیقي هم هي انگیزه و خبر خوش میریزه!
◀️ نمیخواستم دیگه در مورد # امیرحسین_میراسماعیلی حرفي بزنم چون نمیدونم واقعا حرف زدن امثال من شرایط رو براش بهتر میکنه یا بدتر یا اصلا تاثیری هم داره یا نه ولي آخه ده سال حبس تعزیري براي به طنزنویس؟
◀️ آدم سرشو توی کدوم دیوار بکوبه؟ عدالت تونو شکر! طرف یه صفر جلوي چك میلیاردی بابک زنجانی اضافه نوشت و بعدشم گفت «آخرشب بود، خسته بودم، دچار #سهوقلم شدم» و تموم شد رفت پی کارش!
◀️طرف جوون هاي بی گناه مردم رو فرستاد کهريزك قاطي یه مشت دزد و جاني، آخرم بعد نُه سال با دویست هزارتومن پول و دوسال حبس (اونم توي دروايستي) پرونده اش بسته شد!
◀️ يعني نوشتن توبه نامه و ابراز ندامت و عذرخواهی امیرحسین به اندازه توجيهات خنده دار و مضحکانه سعید مرتضوي (که هرجای دیگه ی دنیا بود از ناحیه ای بجز گردن آویزونش میکردن) هم ارزش نداشته؟!
◀️ نمیشه فرض کنید اینم می خواسته از شرایط کشور انتقاد کنه دچار سهو توییت شده و اسم امام رضا رو آورده؟!
◀️ به والله امام رضا خودش صدباره تاحالا بخشیده امیرحسین رو و مطمئن باشید اگر کسي رو قرار باشه نبخشه شما رو نمی بخشه که به اسم حمایت ازش میخواین حال و آینده یه جوون رو اینجوري تباه کنین!
◀️نمیدونم شاید الان خواستید امیرحسین آیینه عبرت بشه براي ما طنزنویساي مزدور سیاه نماي وطن فروش جیره خوار غرب!!
◀️ اما بابا ما که از خودتونیم! ما که سوپاپ اطمينانتونیم! ما که ماله کشتونیم! ما از این آینه های عبرت زیاد دیدیم، ما اصلا خودمون با این شرایط کاری اینه عبرت محسوب میشیم همینجوریش! بسمونه بخدا!
🖋 @ehsanmohammadi95
✍ احمدرضا کاظمی
◀️ دقیقاً در روزهایی که طنزنوشتن واسم تبدیل به عذاب آورترین کار شده و دلم میخواد دیدگاه المپیکی سعید عبدولي رو حواله بدم به مطبوعات و هرچی که هست؛ توي شرايطي که دنبال بهونه ام برای اینکه قید اینستاگرام و تلگرام و توییتر و کوفت و زهرمارو بزنم؛ از در و دیوار فضاي مجازي و حقیقي هم هي انگیزه و خبر خوش میریزه!
◀️ نمیخواستم دیگه در مورد # امیرحسین_میراسماعیلی حرفي بزنم چون نمیدونم واقعا حرف زدن امثال من شرایط رو براش بهتر میکنه یا بدتر یا اصلا تاثیری هم داره یا نه ولي آخه ده سال حبس تعزیري براي به طنزنویس؟
◀️ آدم سرشو توی کدوم دیوار بکوبه؟ عدالت تونو شکر! طرف یه صفر جلوي چك میلیاردی بابک زنجانی اضافه نوشت و بعدشم گفت «آخرشب بود، خسته بودم، دچار #سهوقلم شدم» و تموم شد رفت پی کارش!
◀️طرف جوون هاي بی گناه مردم رو فرستاد کهريزك قاطي یه مشت دزد و جاني، آخرم بعد نُه سال با دویست هزارتومن پول و دوسال حبس (اونم توي دروايستي) پرونده اش بسته شد!
◀️ يعني نوشتن توبه نامه و ابراز ندامت و عذرخواهی امیرحسین به اندازه توجيهات خنده دار و مضحکانه سعید مرتضوي (که هرجای دیگه ی دنیا بود از ناحیه ای بجز گردن آویزونش میکردن) هم ارزش نداشته؟!
◀️ نمیشه فرض کنید اینم می خواسته از شرایط کشور انتقاد کنه دچار سهو توییت شده و اسم امام رضا رو آورده؟!
◀️ به والله امام رضا خودش صدباره تاحالا بخشیده امیرحسین رو و مطمئن باشید اگر کسي رو قرار باشه نبخشه شما رو نمی بخشه که به اسم حمایت ازش میخواین حال و آینده یه جوون رو اینجوري تباه کنین!
◀️نمیدونم شاید الان خواستید امیرحسین آیینه عبرت بشه براي ما طنزنویساي مزدور سیاه نماي وطن فروش جیره خوار غرب!!
◀️ اما بابا ما که از خودتونیم! ما که سوپاپ اطمينانتونیم! ما که ماله کشتونیم! ما از این آینه های عبرت زیاد دیدیم، ما اصلا خودمون با این شرایط کاری اینه عبرت محسوب میشیم همینجوریش! بسمونه بخدا!
🖋 @ehsanmohammadi95
Mah O Mahi
Hojat Ashrafzadeh
#ترانه_شب
🎵 ماه و ماهی/حجت اشرف زاده
🎶 ترانه سرا: علیرضا بدیع
تو ماهی و من ماهی این برکه کاشی
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی...
🖋 @ehsanmohanmadi95
🎵 ماه و ماهی/حجت اشرف زاده
🎶 ترانه سرا: علیرضا بدیع
تو ماهی و من ماهی این برکه کاشی
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی...
🖋 @ehsanmohanmadi95
Forwarded from بزرگمهر حسين پور
اگر زياد نگاه ميكنی زياد نگاهت را ،اگر زياد مي خوری خوردنت را ...اگر غلط زيادی ميکنی غلط زيادی كردنت را قربانی كن! اگر ميخواهی يك اتفاق خوب با كشتن يك گوسفند برايت بيافتد گوسفند درونت را قربانی کن