🎵🎵آیا موسیقی کلاسیک میتواند زندگیتان را بهتر کند؟
—------------—
کلمنسی برتن هیل / بیبیسی
#موسیقی کلاسیک از آن دست هنرهاست که به دلایل مختلف به نظر میرسد مال یک گروه خاص و "نخبه" است - مثل یک مهمانی که فقط آدمهای خاص دعوتاند. این تصور عجیب و دردناک است، چون موسیقی کلاسیک منبع یکی از مستقیمترین تجربههای حسی آدمیزاد است. بیدلیل نیست که از صحنههای حماسی گرفته تا صحنههای غمبار، هرجا میخواهند احساسات مخاطب را برانگیزند یا تشدید کنند، از موسیقی کلاسیک استفاده میکنند.
از طرف دیگر، بارها برایم پیش آمده بود که دوست و آشنا بخواهند قطعههای کلاسیک بهشان معرفی کنم. گاهی درخواستشان مشخص و دقیق بود: موسیقی برای موقع درسخواندن، موسیقی برای آرام کردن نوزاد، قطعهای که نظر پدر و مادر همسر را جلب کند، قطعهای که به درد ورزش یا استراحت یا رانندگی بخورد. یک بار آقایی که در کافه نزدیک خانهام کار میکند گفت آهنگهایی معرفی کنم که به درد شیفت غروب بخورد. مثال از این دست زیاد دارم. بیشترشان چیزی شبیه این میگفتند: "دیروز آهنگی در تلویزیون/سینما/تبلیغ/رادیو شنیدم که فکر میکنم موسیقی کلاسیک بود. خیلی خوب بود. من که از موسیقی کلاسیک سر در نمیآورم، ولی دوست دارم آشنا بشوم و گوش کنم. فقط نمیدانم از کجا شروع کنم."
پرسش "از کجا شروع کنم" واقعا پرسش مهمی است، به خصوص در این دوران که فنآوری سازوکار مرسوم صنعت موسیقی را هم مثل خیلی چیزهای دیگر دگرگون کرده. شکی نیست که از بین رفتن الگوهای جاافتاده درآمدزایی در موسیقی، وضع بسیاری هنرمندان و ناشران را بدتر کرده. اما پدیدآمدن سرویسهایی مثل اسپاتیفای و اپل-میوزیک دروازهای جدید به رویشان گشوده که هم هیجانانگیز است، هم باعث دموکراتیکتر شدن فضا شده. ده سال پیش تصور دسترسی به چیزهایی این روزها با یک کلیک در اختیارمان است، غیرممکن بود. امروز هرکس با یک خط اینترنت معمولی میتواند به دنیایی از موسیقی پا بگذارد که پیش از این جولانگاه اختصاصی کسانی بود که در این حوزه وارد بودند و امکان مالی بهره بردن از آن را داشتند.
متن کامل مطلب👈 https://eduarticle.me/?p=3705
—-------------------
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
—------------—
کلمنسی برتن هیل / بیبیسی
#موسیقی کلاسیک از آن دست هنرهاست که به دلایل مختلف به نظر میرسد مال یک گروه خاص و "نخبه" است - مثل یک مهمانی که فقط آدمهای خاص دعوتاند. این تصور عجیب و دردناک است، چون موسیقی کلاسیک منبع یکی از مستقیمترین تجربههای حسی آدمیزاد است. بیدلیل نیست که از صحنههای حماسی گرفته تا صحنههای غمبار، هرجا میخواهند احساسات مخاطب را برانگیزند یا تشدید کنند، از موسیقی کلاسیک استفاده میکنند.
از طرف دیگر، بارها برایم پیش آمده بود که دوست و آشنا بخواهند قطعههای کلاسیک بهشان معرفی کنم. گاهی درخواستشان مشخص و دقیق بود: موسیقی برای موقع درسخواندن، موسیقی برای آرام کردن نوزاد، قطعهای که نظر پدر و مادر همسر را جلب کند، قطعهای که به درد ورزش یا استراحت یا رانندگی بخورد. یک بار آقایی که در کافه نزدیک خانهام کار میکند گفت آهنگهایی معرفی کنم که به درد شیفت غروب بخورد. مثال از این دست زیاد دارم. بیشترشان چیزی شبیه این میگفتند: "دیروز آهنگی در تلویزیون/سینما/تبلیغ/رادیو شنیدم که فکر میکنم موسیقی کلاسیک بود. خیلی خوب بود. من که از موسیقی کلاسیک سر در نمیآورم، ولی دوست دارم آشنا بشوم و گوش کنم. فقط نمیدانم از کجا شروع کنم."
پرسش "از کجا شروع کنم" واقعا پرسش مهمی است، به خصوص در این دوران که فنآوری سازوکار مرسوم صنعت موسیقی را هم مثل خیلی چیزهای دیگر دگرگون کرده. شکی نیست که از بین رفتن الگوهای جاافتاده درآمدزایی در موسیقی، وضع بسیاری هنرمندان و ناشران را بدتر کرده. اما پدیدآمدن سرویسهایی مثل اسپاتیفای و اپل-میوزیک دروازهای جدید به رویشان گشوده که هم هیجانانگیز است، هم باعث دموکراتیکتر شدن فضا شده. ده سال پیش تصور دسترسی به چیزهایی این روزها با یک کلیک در اختیارمان است، غیرممکن بود. امروز هرکس با یک خط اینترنت معمولی میتواند به دنیایی از موسیقی پا بگذارد که پیش از این جولانگاه اختصاصی کسانی بود که در این حوزه وارد بودند و امکان مالی بهره بردن از آن را داشتند.
متن کامل مطلب👈 https://eduarticle.me/?p=3705
—-------------------
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
بانک مقاله های آموزشی و فرهنگی
آیا موسیقی کلاسیک میتواند زندگیتان را بهتر کند؟
کلمنسی برتن هیل / بیبیسی آیا واقعا ممکن است روزی چند دقیقه موسیقی کلاسیک زندگی آدم را عوض کند؟ از آن پرسشهای عجیب است که ادعاهای بزرگ ناممکن میکنند، اما پاسخش دستکم برای من مثبت بوده - به خصوص در
#جیره_موسیقی شبانه🎼🎼🌒🌒
#موسیقی_ملل
آشنایی با آثاربرتر موسیقی کلاسیک 8 آثاری ازکورساکف و فردریک هندل در دو پست بعدی 👇 🎧
🌹🌹
کانال مقاله ها @eduarticle
#موسیقی_ملل
آشنایی با آثاربرتر موسیقی کلاسیک 8 آثاری ازکورساکف و فردریک هندل در دو پست بعدی 👇 🎧
🌹🌹
کانال مقاله ها @eduarticle
⁉️چرا بعضا باید برای پیروزی زمین را ترک کرد
—---------------—
آماندا روگری
...اریک بارکر، نویسنده کتاب گم کردن سوراخ دعا، میگوید "حرفی که اصولا زده نمیشود این است که بعضی وقتها ول کردن خیلی هم خوب است. خیلی مهم است. شبانهروز فقط ۲۴ ساعت است. اگر هیچ وقت هیچ چیزی را ول نکنید، وقت کمتری برای چیزهایی خواهید داشت که واقعا اهمیت دارند."
البته شکی نیست که پافشاری مهم است. مثلا اگر در مسابقه ماراتون تنها بعد از پنج کیلومتر کنار بکشید، هرگز به آخر خط نمیرسید. اما کارشناسان میگویند که شاید بهتر باشد به استعفا به عنوان آخرین تیر ترکش نگاه نکنیم و برایش ارزش جدیدی در نظر بگیریم. تحقیقات نشان میدهد که ترک شغل، رابطه و یا حتی یک آرزو، در صورتی که به دلایل درستی انجام شود، میتواند باعث شادی، سلامتی، و موفقیت بیشتر شما شود.
یک مساله این است که خیلیها از ابتدا اهداف غلطی را پیگیری میکنند. شاید هدفی که انتخاب کردهاید در ابتدا مناسب بوده باشد، ولی گذشت زمان میتواند خیلی چیزها را تغییر دهد. آقای بارکر به شوخی میگوید "من اگر چیزی را در زندگی ول نمیکردم الان یا داشتم با عروسکهایم بازی میکردم یا در کوچه هفتسنگ میزدم".
اما حتی وقتی تغییر مسیر اجتنابناپذیر میشود هم ترک مسیر فعلی همچنان برای خیلیهایمان کار بسیار سختی است.
این مساله نمایانگر یکی از گرایشهای خاص بشری است: ضرر به شکل عجیبی ما را ناامید میکند. سرمایهگذاریهایمان، چه مالی و چه زمانی، هزینههایی است که پرداخت کردهایم. ول کردن این سرمایهگذاری کار سختی است. شما ترجیح میدهید پنج دلار ببازید یا پنج دلار نبرید؟ بیشتر آدمها دومی را ترجیح میدهند، در حالی که فرقی در نتیجه نمیکند.
آنهایی که وقت و پول زیادی صرف گرفتن مدرک پزشکی یا حقوق خود کردهاند اغلب به همین دلیل حاضر نیستند که در هیچ شرایطی شغل خود را عوض کنند.
انگار آن ضربالمثل قدیمی ممکن است غلط باشد. برندهها زمین را ترک میکنند. اما به جای اینکه به ترک زمین به چشم شکست نگاه کنند، انرژی خود را صرف کار بعدی میکنند...و بعدی، و بعدی. شاید این رمز رسیدن به همان چیزی است که ما هرگز از ترک زمین انتظار نداریم: پیروزی. bbc
متن کامل را در سایت کانال مقاله ها مطالعه نمایید اینجا 👈 https://eduarticle.me/?p=3807
—------------------
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
—---------------—
آماندا روگری
...اریک بارکر، نویسنده کتاب گم کردن سوراخ دعا، میگوید "حرفی که اصولا زده نمیشود این است که بعضی وقتها ول کردن خیلی هم خوب است. خیلی مهم است. شبانهروز فقط ۲۴ ساعت است. اگر هیچ وقت هیچ چیزی را ول نکنید، وقت کمتری برای چیزهایی خواهید داشت که واقعا اهمیت دارند."
البته شکی نیست که پافشاری مهم است. مثلا اگر در مسابقه ماراتون تنها بعد از پنج کیلومتر کنار بکشید، هرگز به آخر خط نمیرسید. اما کارشناسان میگویند که شاید بهتر باشد به استعفا به عنوان آخرین تیر ترکش نگاه نکنیم و برایش ارزش جدیدی در نظر بگیریم. تحقیقات نشان میدهد که ترک شغل، رابطه و یا حتی یک آرزو، در صورتی که به دلایل درستی انجام شود، میتواند باعث شادی، سلامتی، و موفقیت بیشتر شما شود.
یک مساله این است که خیلیها از ابتدا اهداف غلطی را پیگیری میکنند. شاید هدفی که انتخاب کردهاید در ابتدا مناسب بوده باشد، ولی گذشت زمان میتواند خیلی چیزها را تغییر دهد. آقای بارکر به شوخی میگوید "من اگر چیزی را در زندگی ول نمیکردم الان یا داشتم با عروسکهایم بازی میکردم یا در کوچه هفتسنگ میزدم".
اما حتی وقتی تغییر مسیر اجتنابناپذیر میشود هم ترک مسیر فعلی همچنان برای خیلیهایمان کار بسیار سختی است.
این مساله نمایانگر یکی از گرایشهای خاص بشری است: ضرر به شکل عجیبی ما را ناامید میکند. سرمایهگذاریهایمان، چه مالی و چه زمانی، هزینههایی است که پرداخت کردهایم. ول کردن این سرمایهگذاری کار سختی است. شما ترجیح میدهید پنج دلار ببازید یا پنج دلار نبرید؟ بیشتر آدمها دومی را ترجیح میدهند، در حالی که فرقی در نتیجه نمیکند.
آنهایی که وقت و پول زیادی صرف گرفتن مدرک پزشکی یا حقوق خود کردهاند اغلب به همین دلیل حاضر نیستند که در هیچ شرایطی شغل خود را عوض کنند.
انگار آن ضربالمثل قدیمی ممکن است غلط باشد. برندهها زمین را ترک میکنند. اما به جای اینکه به ترک زمین به چشم شکست نگاه کنند، انرژی خود را صرف کار بعدی میکنند...و بعدی، و بعدی. شاید این رمز رسیدن به همان چیزی است که ما هرگز از ترک زمین انتظار نداریم: پیروزی. bbc
متن کامل را در سایت کانال مقاله ها مطالعه نمایید اینجا 👈 https://eduarticle.me/?p=3807
—------------------
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
بانک مقاله های آموزشی و فرهنگی
چرا بعضا باید برای پیروزی زمین را ترک کرد
آماندا روگری باقی ماندن در یک شغل میتواند جنبههای منفی هم داشته باشد، ولی خیلیها متوجه این موضوع نیستند. من از اولین شغلی که بعد از فارغالتحصیلی داشتم استعفا دادم. در آن زمان به نظر میرسید که کار
⁉️چرا بعضا باید برای پیروزی زمین را ترک کرد؟ باقی ماندن در یک شغل میتواند جنبههای منفی هم داشته باشد، ولی خیلیها متوجه این موضوع نیستند.👈 https://eduarticle.me/?p=3807
⁉️ چرا بعضا باید برای پیروزی زمین را ترک کرد؟ ویرا ونگ بعد از اینکه پاتیناژ را کنار گذاشت برای ۱۵ سال یکی از دبیران مجله وُگ بود و سپس کارگاه مد خودش را راهاندازی کرد👈https://eduarticle.me/?p=3807
⁉️ چرا بعضا باید برای پیروزی زمین را ترک کرد؟ چرخش میتواند به موفقیت منجر شود - چارلز داروین ابتدا میخواست پزشک و سپس کشیش شود.👈 https://eduarticle.me/?p=3807
⁉️ چرا بعضا باید برای پیروزی زمین را ترک کرد؟ مدتها طول کشید تا جیکی رولینگ بتواند برای کتابهای هری پاتر ناشر پیدا کند.👈 https://eduarticle.me/?p=3807
🔺ریشهی چند اصطلاح عامیانه
—------------------
زپرتی: واژه ی روسی Zeperti به معنی زندانی است و استفاده از آن یادگار زمان قزاقهای روسی در ایران است. در آن دوران هرگاه سربازی به زندان میافتاد دیگران میگفتند یارو زپرتی شد و این واژه کم کم این معنی را به خود گرفت که کار و بار کسی خراب شده و اوضاعش به هم ریخته است.
هشلهف: مردم برای بیان این نظر که واگفت (تلفظ) برخی از واژهها یا عبارات از یک زبان بیگانه تا چه اندازه میتواند نازیبا و نچسب باشد، جمله ی انگلیسی I shall have به معنی من خواهم داشت را به مسخره هشلهف خواندهاند تا بگویند ببینید واگویی این عبارت چقدر نامطبوع است! و اکنون دیگر این واژه ی مسخره آمیز را برای هر واژه ی عبارت نچسب و نامفهوم دیگر نیز (چه فارسی و چه بیگانه (به کار میبرند.
چُسان فسان :از واژه ی روسی Cossani Fossani به معنی آرایش شده و شیک پوشیده گرفته شده است.
شر و ور :از واژه ی فرانسوی Charivari به معنی همهمه، هیاهو و سرو صدا گرفته شده است.
اسکناس: از واژه ی روسی Assignatsia که خود از واژه ی فرانسویAssignat به معنی برگه دارای ضمانت گرفته شده است.
فکسنی: از واژه ی روسی Fkussni به معنای بامزه گرفته شده است و به کنایه و واژگونه به معنای بیخود و مزخرف به کار برده شده است.
نخاله: یادگار سربازخانههای قزاقهای روسی در ایران است که به زبان روسی به آدم بی ادب و گستاخ میگفتند Nakhal و مردم از آن برای اشاره به چیز اسقاط و به درد نخور هم استفاده کردهاند.
آکبند: آیا می دانستید کلمه آکبند نه کلمه ای لاتین است و نه فارسی؟قدیما که بندر آبادان بهترین بندر ایران بود و کشتی های تجاری اونجا بارشون رو تخلیه می کردند روی بعضی از اجناس که خیلی مرغوب بودند نوشته شده بودUK BAND یعنی بسته بندی شده انگلیس ولی آبادانی های عزیز اونرو آکبند می خوندند و همین طوری شد که این تلفظ اشتباه در تمام ایران منتشر شد و همه به جنسی که بسته بندی شده می گن آکبند./ کانال علوم انسانی
—----------------------
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
—------------------
زپرتی: واژه ی روسی Zeperti به معنی زندانی است و استفاده از آن یادگار زمان قزاقهای روسی در ایران است. در آن دوران هرگاه سربازی به زندان میافتاد دیگران میگفتند یارو زپرتی شد و این واژه کم کم این معنی را به خود گرفت که کار و بار کسی خراب شده و اوضاعش به هم ریخته است.
هشلهف: مردم برای بیان این نظر که واگفت (تلفظ) برخی از واژهها یا عبارات از یک زبان بیگانه تا چه اندازه میتواند نازیبا و نچسب باشد، جمله ی انگلیسی I shall have به معنی من خواهم داشت را به مسخره هشلهف خواندهاند تا بگویند ببینید واگویی این عبارت چقدر نامطبوع است! و اکنون دیگر این واژه ی مسخره آمیز را برای هر واژه ی عبارت نچسب و نامفهوم دیگر نیز (چه فارسی و چه بیگانه (به کار میبرند.
چُسان فسان :از واژه ی روسی Cossani Fossani به معنی آرایش شده و شیک پوشیده گرفته شده است.
شر و ور :از واژه ی فرانسوی Charivari به معنی همهمه، هیاهو و سرو صدا گرفته شده است.
اسکناس: از واژه ی روسی Assignatsia که خود از واژه ی فرانسویAssignat به معنی برگه دارای ضمانت گرفته شده است.
فکسنی: از واژه ی روسی Fkussni به معنای بامزه گرفته شده است و به کنایه و واژگونه به معنای بیخود و مزخرف به کار برده شده است.
نخاله: یادگار سربازخانههای قزاقهای روسی در ایران است که به زبان روسی به آدم بی ادب و گستاخ میگفتند Nakhal و مردم از آن برای اشاره به چیز اسقاط و به درد نخور هم استفاده کردهاند.
آکبند: آیا می دانستید کلمه آکبند نه کلمه ای لاتین است و نه فارسی؟قدیما که بندر آبادان بهترین بندر ایران بود و کشتی های تجاری اونجا بارشون رو تخلیه می کردند روی بعضی از اجناس که خیلی مرغوب بودند نوشته شده بودUK BAND یعنی بسته بندی شده انگلیس ولی آبادانی های عزیز اونرو آکبند می خوندند و همین طوری شد که این تلفظ اشتباه در تمام ایران منتشر شد و همه به جنسی که بسته بندی شده می گن آکبند./ کانال علوم انسانی
—----------------------
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
#جیره_موسیقی شبانه🎼🎼🌒🌒
#موسیقی_ملل
آشنایی با آثاربرتر #موسیقی_کلاسیک که تا کنون در کانال مقاله ها نشر یافته، برای شنیدن روی لینک ها کلیک نمایید . 🎧
_________
🎧 #بتهوون / اجرای پیانو به همراه ارکستر سمفونیک
https://t.me/eduarticle/4927
🎧 #موتسارت / #ریچارد_واگنر
https://t.me/eduarticle/4763
https://t.me/eduarticle/4764
🎧 #روسینی / #بتهوون
https://t.me/eduarticle/4698
https://t.me/eduarticle/4699
🎧 #چایکوفسکی / #یوهانس_برامس
https://t.me/eduarticle/4678
https://t.me/eduarticle/4679
🎧 چهار فصل #ویوالدی
https://t.me/eduarticle/4643
https://t.me/eduarticle/4644
https://t.me/eduarticle/4645
https://t.me/eduarticle/4646
🎧 #بتهوون سمفونی شماره 5
https://t.me/eduarticle/4613
_________
🌹🌹
کانال مقاله ها @eduarticle
#موسیقی_ملل
آشنایی با آثاربرتر #موسیقی_کلاسیک که تا کنون در کانال مقاله ها نشر یافته، برای شنیدن روی لینک ها کلیک نمایید . 🎧
_________
🎧 #بتهوون / اجرای پیانو به همراه ارکستر سمفونیک
https://t.me/eduarticle/4927
🎧 #موتسارت / #ریچارد_واگنر
https://t.me/eduarticle/4763
https://t.me/eduarticle/4764
🎧 #روسینی / #بتهوون
https://t.me/eduarticle/4698
https://t.me/eduarticle/4699
🎧 #چایکوفسکی / #یوهانس_برامس
https://t.me/eduarticle/4678
https://t.me/eduarticle/4679
🎧 چهار فصل #ویوالدی
https://t.me/eduarticle/4643
https://t.me/eduarticle/4644
https://t.me/eduarticle/4645
https://t.me/eduarticle/4646
🎧 #بتهوون سمفونی شماره 5
https://t.me/eduarticle/4613
_________
🌹🌹
کانال مقاله ها @eduarticle
Telegram
✏️مقاله و ویدیو آموزشی فرهنگی
#جیره_موسیقی شبانه🎼🎼🌒🌒
#موسیقی_ملل
آشنایی با آثاربرتر موسیقی کلاسیک 7 #بتهوون / اجرای پیانو به همراه ارکستر سمفونیک 🎧
🌹🌹
کانال مقاله ها @eduarticle
#موسیقی_ملل
آشنایی با آثاربرتر موسیقی کلاسیک 7 #بتهوون / اجرای پیانو به همراه ارکستر سمفونیک 🎧
🌹🌹
کانال مقاله ها @eduarticle
❤️❤️❤️دیدن خوبی های اندک، به نفع غریزه عشق (زندگی)
__________
سهند ایرانمهر
🔸همیشه -اما گاهی بیشتر- نیاز داریم بدانیم، اگرچه کم، اما دست کم درصد اندکی از این «وجود»، مفید هم هست. همین وجود که بیشتر؛ مصرف می کند، خراب می کند ، آلوده می کند، و مساحتی از زمین را اشغال کرده است،
پسرم را بیرون برده ام ، سوار ماشین اسباب بازی اش کرده ام. ماشین را هول داده ام. صدا درآورده ام، بی خیال نگاه های عاقل اندر سفیه، در فضایی عمومی آژیر کشیده ام. پسرم قبل از خواب یادش افتاده است که چه حظی برده است. این «خیلی حال داد» را که تازگی ها یاد گرفته است با مرور خاطره ماشینی که موتور محرکه اش «آقاش» بوده است، مرور می کند. حس میکنم، مفید بوده ام. حس خوبی است.
🔸همسرم زکام شده است. داروهایش را گرفته ام. یک روز بعد می پرسم؟« تاثیر داشت؟» پاسخش مثبت است، احساس مثبت اینکه حالش را جویا شده ام، به اندازه حس تاثیر خوب داروها، برایم مغتنم است.
🔸کتاب هایی را که به نظرم مفید بوده اند، معرفی کرده ام. پیام داده اند و گفته اند بدردرشان خورده است. حس خوبی دارم.
🔸کسی پیام داده است و از پدرش گفته که دچار ضایعه ای مغزی است. میگوید فلان مطلب طنزت را برایش خوانده ام، لبش تا بناگوش کش آمده، یعنی خندیده است. حس خوبی دارم.
🔸خواننده ای پیام داده است که نابینا هستم و تشکر کرده بابت بعضی مطالب و خواسته که حواسم باشد که متن های مهم را حتما تایپی بفرستم تا با نرم افزار مخصوصش بتواند بخواند . معلوم است با دقت خوانده است. آن دیگری عصبانی بوده و حرف های درشتی زده است. توانستم خودم را کنترل کنم و چیزی بگویم که آرامش کنم. کمی بعد در پیامی دیگر، معذرت خواهی کرد. بابت هردوی اینها، حس خوبی دارم.
🔸گربه کمر شکسته ای را که خودم عرضه نداشتم کاری برایش کنم به کسی که عرضه و اهتمامی داشته ، معرفی کرده ام(!) و حالا تحت درمان است. دیگری بیشتر اما بالاخره به عنوان مُعرف سهمی از مفید بدون داشته ام! حس خوبی دارم.
🔸دوستی دنبال یک نیروی جوان برای موسسه اش بوده است ، جوانی را معرفی کرده ام، مدتی است مشغول است. حس خوبی دارم.
🔸فرصت کرده ام به کسی که دارد کاری تحقیقاتی انجام میدهد، در حد بضاعت، منابعی را معرفی کنم، تماس گرفته و بابت منابع و مطلبی که به نظرش خوب از آب درامده، تشکر میکند. حس خوبی دارم.
🔸بی خیال یک دروغِ -در کوتاه مدت- پر منفعت شده ام، حالم خیلی خوب است...
و... مقادیری دیگر از این خوبی های کمرنگ و روزمره.....
🔸همکاری دارم که وقتی می خواهیم به خانه برویم ، چراغ های کم فروغ اسپیکر کامپیوتر را خاموش می کند و می گوید:« شاید این مقدار هم دردی را دوا کند». همیشه می خندیدم اما حالا به نظرم همین کار، خیلی هم جدی است. تقلایی است برای بهم زدن بی خاصیتی، ولو اندک. دوستی دارم که به شوخی و به گاه خداحافظی می گوید:«مواظب خوبی هایت باش» همیشه می خندیدم حالا اما به نظرم توصیه ای کاملا جدی است. به همین میزان که از احساس های خوبم و از ناچیزهای خوب وجودم گفتم، احساس بد هم دارم. زیاد، آزار دهنده اما برای مواظبت از همین اندک خوبی ها باید که بیشتر در ذهنم مرورشان کنم به امید بیشتر شدن شان به امید ناامید نشدن از خویشتن. به امید جرقه ای کوچک که خوف بیاندازد در انبوهی بدی ها. برای ادامه دادن. برای زندگی. اینگونه زیستن. اینگونه، خوبی را دست چین کردن از خروارِ علف هرزه ی بدی ، جزیی از - به تعبیر فروید- غریزه «عشق»(زندگی) است که حتا کم آن ، جدای مان میکند از غریزه «مرگ» ( thanatos )و به قول کریستین بوبن (رمان غیرمنتظره) باعث می شود چیزی جز چند شکوفه بادام، نصیب مرگ نشود!:
«مرگ که چیزی دربارهاش نمیدانیم، در تاریکی یک اتاق دستاش را روی شانهمان میگذارد. یا در روشنایی دنیا، به صورتمان سیلی میکوبد- بستگی به شرایط دارد. بهترین کاری که در انتظار فرا رسیدن آن روز میتوانیم انجام دهیم این است که وظیفهاش را سبک کنیم: که تقریباً چیزی نداشته باشد تا از ما بگیرد. که خودمان همه چیز را داده باشیم. که تنها چند شکوفهی بادام را بین انگشتانش بگیرد».
SAHANDIRANMEHR
___________
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
__________
سهند ایرانمهر
🔸همیشه -اما گاهی بیشتر- نیاز داریم بدانیم، اگرچه کم، اما دست کم درصد اندکی از این «وجود»، مفید هم هست. همین وجود که بیشتر؛ مصرف می کند، خراب می کند ، آلوده می کند، و مساحتی از زمین را اشغال کرده است،
پسرم را بیرون برده ام ، سوار ماشین اسباب بازی اش کرده ام. ماشین را هول داده ام. صدا درآورده ام، بی خیال نگاه های عاقل اندر سفیه، در فضایی عمومی آژیر کشیده ام. پسرم قبل از خواب یادش افتاده است که چه حظی برده است. این «خیلی حال داد» را که تازگی ها یاد گرفته است با مرور خاطره ماشینی که موتور محرکه اش «آقاش» بوده است، مرور می کند. حس میکنم، مفید بوده ام. حس خوبی است.
🔸همسرم زکام شده است. داروهایش را گرفته ام. یک روز بعد می پرسم؟« تاثیر داشت؟» پاسخش مثبت است، احساس مثبت اینکه حالش را جویا شده ام، به اندازه حس تاثیر خوب داروها، برایم مغتنم است.
🔸کتاب هایی را که به نظرم مفید بوده اند، معرفی کرده ام. پیام داده اند و گفته اند بدردرشان خورده است. حس خوبی دارم.
🔸کسی پیام داده است و از پدرش گفته که دچار ضایعه ای مغزی است. میگوید فلان مطلب طنزت را برایش خوانده ام، لبش تا بناگوش کش آمده، یعنی خندیده است. حس خوبی دارم.
🔸خواننده ای پیام داده است که نابینا هستم و تشکر کرده بابت بعضی مطالب و خواسته که حواسم باشد که متن های مهم را حتما تایپی بفرستم تا با نرم افزار مخصوصش بتواند بخواند . معلوم است با دقت خوانده است. آن دیگری عصبانی بوده و حرف های درشتی زده است. توانستم خودم را کنترل کنم و چیزی بگویم که آرامش کنم. کمی بعد در پیامی دیگر، معذرت خواهی کرد. بابت هردوی اینها، حس خوبی دارم.
🔸گربه کمر شکسته ای را که خودم عرضه نداشتم کاری برایش کنم به کسی که عرضه و اهتمامی داشته ، معرفی کرده ام(!) و حالا تحت درمان است. دیگری بیشتر اما بالاخره به عنوان مُعرف سهمی از مفید بدون داشته ام! حس خوبی دارم.
🔸دوستی دنبال یک نیروی جوان برای موسسه اش بوده است ، جوانی را معرفی کرده ام، مدتی است مشغول است. حس خوبی دارم.
🔸فرصت کرده ام به کسی که دارد کاری تحقیقاتی انجام میدهد، در حد بضاعت، منابعی را معرفی کنم، تماس گرفته و بابت منابع و مطلبی که به نظرش خوب از آب درامده، تشکر میکند. حس خوبی دارم.
🔸بی خیال یک دروغِ -در کوتاه مدت- پر منفعت شده ام، حالم خیلی خوب است...
و... مقادیری دیگر از این خوبی های کمرنگ و روزمره.....
🔸همکاری دارم که وقتی می خواهیم به خانه برویم ، چراغ های کم فروغ اسپیکر کامپیوتر را خاموش می کند و می گوید:« شاید این مقدار هم دردی را دوا کند». همیشه می خندیدم اما حالا به نظرم همین کار، خیلی هم جدی است. تقلایی است برای بهم زدن بی خاصیتی، ولو اندک. دوستی دارم که به شوخی و به گاه خداحافظی می گوید:«مواظب خوبی هایت باش» همیشه می خندیدم حالا اما به نظرم توصیه ای کاملا جدی است. به همین میزان که از احساس های خوبم و از ناچیزهای خوب وجودم گفتم، احساس بد هم دارم. زیاد، آزار دهنده اما برای مواظبت از همین اندک خوبی ها باید که بیشتر در ذهنم مرورشان کنم به امید بیشتر شدن شان به امید ناامید نشدن از خویشتن. به امید جرقه ای کوچک که خوف بیاندازد در انبوهی بدی ها. برای ادامه دادن. برای زندگی. اینگونه زیستن. اینگونه، خوبی را دست چین کردن از خروارِ علف هرزه ی بدی ، جزیی از - به تعبیر فروید- غریزه «عشق»(زندگی) است که حتا کم آن ، جدای مان میکند از غریزه «مرگ» ( thanatos )و به قول کریستین بوبن (رمان غیرمنتظره) باعث می شود چیزی جز چند شکوفه بادام، نصیب مرگ نشود!:
«مرگ که چیزی دربارهاش نمیدانیم، در تاریکی یک اتاق دستاش را روی شانهمان میگذارد. یا در روشنایی دنیا، به صورتمان سیلی میکوبد- بستگی به شرایط دارد. بهترین کاری که در انتظار فرا رسیدن آن روز میتوانیم انجام دهیم این است که وظیفهاش را سبک کنیم: که تقریباً چیزی نداشته باشد تا از ما بگیرد. که خودمان همه چیز را داده باشیم. که تنها چند شکوفهی بادام را بین انگشتانش بگیرد».
SAHANDIRANMEHR
___________
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
📚"سی ویژگی کسانی که کتاب نمی خوانند"📚
—---------------
یادداشتی از دکتر محمود سریع القلم
1-خیلی راحت تحت تأثیر تبلیغات و Propaganda قرار می گیرند؛
2-حرف های تکراری می زنند؛
3-دایره ی واژگان آنها بسیار محدود است؛
4-خود را نمی شناسند؛
5-با هیجان و احساس زندگی می کنند؛
6-بخش استدلالی ذهن آنها تقریباً تعطیل است؛
7-استعداد پوپولیست شدن را پیدا می کنند؛
8-قوای عقلی آنها پرورش نیافته است؛
9-بر آنچه می گویند خیلی کنترل ندارند؛
10-گوش کردن به دیگران را نمی آموزند؛
11-مستعد پذیرش شایعات هستند؛
12-اهمیت متفاوت بودن انسانها را کشف نمی کنند؛
13-مغز، حالت سولفاته پیدا می کند؛
14-غلظت یادگیری آنها به شدت کاهش می یابد؛
15-فرصت فکر کردن در زندگی را از دست می دهند؛
16-با واژه «انتقاد» بیگانه اند؛
17-زمینه های تداوم اقتدارگرایی را فراهم می آورند؛
18-حرف های نسنجیده زیاد می زنند؛
19-منافع خود را به خوبی تشخیص نمی دهند؛
20-با واژه «مشورت» ناآشنا هستند؛
21-حکومت ها را خوشحال می کنند؛
22-باعث می شوند که نظام حزبی در یک کشور شکل نگیرد؛
23-زود عصبانی می شوند؛
24-از حقوق شهروندی خود و دیگران ناآگاه هستند؛
25-برای رشد فکری و شخصیتی، احساس نیاز نمی کنند؛
26-در همه زمینه ها، اظهار نظر می کنند؛
27-راحت بر دیگران القاب می گذارند؛
28-تفاوت بین توهم و غیرتوهم را نمی دانند؛
29-تعریفشان در خصوص زندگی، از غرایز انسانی فراتر نمی رود؛
30-نمی دانند جهل چیست.
—------------—
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
—---------------
یادداشتی از دکتر محمود سریع القلم
1-خیلی راحت تحت تأثیر تبلیغات و Propaganda قرار می گیرند؛
2-حرف های تکراری می زنند؛
3-دایره ی واژگان آنها بسیار محدود است؛
4-خود را نمی شناسند؛
5-با هیجان و احساس زندگی می کنند؛
6-بخش استدلالی ذهن آنها تقریباً تعطیل است؛
7-استعداد پوپولیست شدن را پیدا می کنند؛
8-قوای عقلی آنها پرورش نیافته است؛
9-بر آنچه می گویند خیلی کنترل ندارند؛
10-گوش کردن به دیگران را نمی آموزند؛
11-مستعد پذیرش شایعات هستند؛
12-اهمیت متفاوت بودن انسانها را کشف نمی کنند؛
13-مغز، حالت سولفاته پیدا می کند؛
14-غلظت یادگیری آنها به شدت کاهش می یابد؛
15-فرصت فکر کردن در زندگی را از دست می دهند؛
16-با واژه «انتقاد» بیگانه اند؛
17-زمینه های تداوم اقتدارگرایی را فراهم می آورند؛
18-حرف های نسنجیده زیاد می زنند؛
19-منافع خود را به خوبی تشخیص نمی دهند؛
20-با واژه «مشورت» ناآشنا هستند؛
21-حکومت ها را خوشحال می کنند؛
22-باعث می شوند که نظام حزبی در یک کشور شکل نگیرد؛
23-زود عصبانی می شوند؛
24-از حقوق شهروندی خود و دیگران ناآگاه هستند؛
25-برای رشد فکری و شخصیتی، احساس نیاز نمی کنند؛
26-در همه زمینه ها، اظهار نظر می کنند؛
27-راحت بر دیگران القاب می گذارند؛
28-تفاوت بین توهم و غیرتوهم را نمی دانند؛
29-تعریفشان در خصوص زندگی، از غرایز انسانی فراتر نمی رود؛
30-نمی دانند جهل چیست.
—------------—
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
⁉️چرا #سلفی خوب است؟
—----------------------
دوون ون هوتن مالدونادو
...از سال ۲۰۱۳ که "سلفی" به عنوان واژه سال دیکشنریهای آکسفورد معرفی شد، این خودنگارههای مدرن همهجا به چشم میخورند، آن هم در عصری که دیده شدن میتواند مترادف با قدرت سیاسی باشد. از آن زمان به بعد جنبشهای مقاومتی و اعتراضی شکلی تازه به خود گرفتهاند. این جنبشها بیشتر از این که به شکل راهپیمایی یا تجمع باشند، بر حضور در پلتفورمهای آنلاین متعدد تمرکز دارند.
ایرمگارد املهاینز، نویسنده، مترجم و محقق مستقل در مقالهای برای مجله اینترنتی e-flux نوشت: "هدف آنها دیدن شدن به طریقی متفاوت است، آنها از تصاویر، تاکتیکها، هشتگها، سیاستهای هویتی و رویدادهای نمادین مشترک استفاده میکنند."
آن روی سکه
البته این پدیده نقظه ضعفی هم دارد که به خصوص در سالهای اخیر بیشتر دیده میشود: تحت نظارت بودن. با وجود برملا شدن جاسوسی آژانس امنیت ملی آمریکا در زندگی شهروندان معمولی این کشور و علیرغم اینکه میدانیم اطلاعات شخصیمان توسط شبکههای اجتماعی بزرگ کند و کاو و فروخته میشوند، باز هم از به اشتراک گذاشتن خصوصیترین لحظات زندگیمان دست برنمیداریم. ما عاشق سلفی گرفتن هستیم، حتی اگر تصاویرمان برای سود دیگران به فروش برسند و هر حرکتمان در دنیای آنلاین رهگیری و کنترل شود، آن هم از طریق همان وسایلی که ما را به این دنیا متصل میکنند.
الر در کتابش مینویسد: "این تهدید بیشتر از آن که دیجیتال باشد، شخصی است." این واقعیت که " من چیزی برای پنهان کردن ندارم" ظاهرا برای فعالان و هنرمندان معنایی متفاوت دارد چون احتمالا آنها به واسطه قابلیت دیده شدنی که سلفیها در اختیارشان میگذارند، قدرت بیشتری بدست میآورند. با اینکه تکنولوژی مدرن مهمترین ابزاری است که جنبشها در اختیار دارند اما کنشگران باید مراقب باشند چون هر ردپایی که در دنیای دیجیتال از خود به جا بگذارند ممکن است بر علیهشان استفاده شود.
پدیده شهروند خبرنگار نمونه عینی این موضوع به حساب میآید. از تصاویری که با گوشیهای هوشمند از تیراندازی مأمور پلیس به یک مرد آفریقایی- آمریکایی گرفته شده تا پیامهایی ضبط شده از آخرین لحظات زندگی مردم درگیر جنگ در سوریه، پدیده جدید " نظارت بر خود" به ثبت برخی از تأثیرگذارترین رویدادهای تاریخی منجر شده است.
متن کامل را در سایت کانال مقاله ها مطالعه نمایید اینجا 👈 https://eduarticle.me/?p=3813
—------------------
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
—----------------------
دوون ون هوتن مالدونادو
...از سال ۲۰۱۳ که "سلفی" به عنوان واژه سال دیکشنریهای آکسفورد معرفی شد، این خودنگارههای مدرن همهجا به چشم میخورند، آن هم در عصری که دیده شدن میتواند مترادف با قدرت سیاسی باشد. از آن زمان به بعد جنبشهای مقاومتی و اعتراضی شکلی تازه به خود گرفتهاند. این جنبشها بیشتر از این که به شکل راهپیمایی یا تجمع باشند، بر حضور در پلتفورمهای آنلاین متعدد تمرکز دارند.
ایرمگارد املهاینز، نویسنده، مترجم و محقق مستقل در مقالهای برای مجله اینترنتی e-flux نوشت: "هدف آنها دیدن شدن به طریقی متفاوت است، آنها از تصاویر، تاکتیکها، هشتگها، سیاستهای هویتی و رویدادهای نمادین مشترک استفاده میکنند."
آن روی سکه
البته این پدیده نقظه ضعفی هم دارد که به خصوص در سالهای اخیر بیشتر دیده میشود: تحت نظارت بودن. با وجود برملا شدن جاسوسی آژانس امنیت ملی آمریکا در زندگی شهروندان معمولی این کشور و علیرغم اینکه میدانیم اطلاعات شخصیمان توسط شبکههای اجتماعی بزرگ کند و کاو و فروخته میشوند، باز هم از به اشتراک گذاشتن خصوصیترین لحظات زندگیمان دست برنمیداریم. ما عاشق سلفی گرفتن هستیم، حتی اگر تصاویرمان برای سود دیگران به فروش برسند و هر حرکتمان در دنیای آنلاین رهگیری و کنترل شود، آن هم از طریق همان وسایلی که ما را به این دنیا متصل میکنند.
الر در کتابش مینویسد: "این تهدید بیشتر از آن که دیجیتال باشد، شخصی است." این واقعیت که " من چیزی برای پنهان کردن ندارم" ظاهرا برای فعالان و هنرمندان معنایی متفاوت دارد چون احتمالا آنها به واسطه قابلیت دیده شدنی که سلفیها در اختیارشان میگذارند، قدرت بیشتری بدست میآورند. با اینکه تکنولوژی مدرن مهمترین ابزاری است که جنبشها در اختیار دارند اما کنشگران باید مراقب باشند چون هر ردپایی که در دنیای دیجیتال از خود به جا بگذارند ممکن است بر علیهشان استفاده شود.
پدیده شهروند خبرنگار نمونه عینی این موضوع به حساب میآید. از تصاویری که با گوشیهای هوشمند از تیراندازی مأمور پلیس به یک مرد آفریقایی- آمریکایی گرفته شده تا پیامهایی ضبط شده از آخرین لحظات زندگی مردم درگیر جنگ در سوریه، پدیده جدید " نظارت بر خود" به ثبت برخی از تأثیرگذارترین رویدادهای تاریخی منجر شده است.
متن کامل را در سایت کانال مقاله ها مطالعه نمایید اینجا 👈 https://eduarticle.me/?p=3813
—------------------
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
بانک مقاله های آموزشی و فرهنگی
چرا سلفی خوب است؟
دوون ون هوتن مالدونادو اولین چیزی که
🌀روش چالشبرانگیز مدارس آلمان برای آرام کردن کودکان بیشفعال
__________
مدارس آلمان برای نگه داشتن دانشآموزان #بیش_فعال روی صندلیِ کلاسها از جلیقههای ماسهای استفاده میکنند.
به گزارش ایسنا، اگرچه از این روش اولین بار در مدارس آمریکا استفاده شده اما این جلیقهها از حدود ۱۸ سال پیش در آلمان وجود داشتند.
استفاده از این جلیقهها واکنشهای متعددی را به همراه داشته است. برخی از دانش آموزان و معلمان از این کار استقبال کردهاند.
از جمله لوئیس، دانش آموز ۷ ساله میگوید: هر زمان این جلیقهها را نمیپوشم عصبی میشوم اما با پوشیدن آنها احساس آرامش میکنم.
دانش آموز دیگری نیز پوشیدن این جلیقهها را به زمانی تشبیه میکند که مادرش او را در آغوش گرفته است.
معلمها نیز میگویند که با این جلیقهها دانش آموزان تمرکز بیشتری روی درس دارند.
برای دانش آموزان سه جلیقه با وزنهای مختلف تهیه شده است که سبکترین آنها ۱.۵ کیلوگرم و سنگینترین آنها ۲.۵ کیلوگرم وزن دارد و این خود کودکان هستند که تصمیم میگیرند کدام جلیقه را بپوشند.
بنابر گزارش یورونیوز با این حال این طرح مخالفانی هم داشته است.
جاکوب ماسکه، متخصص اطفال میگوید: تنها آرام کردن کودکانی که از سندرم بیش فعالی رنج میبرند، کافی نیست. باید دانست که این مشکل از کجا نشأت گرفته است.
برخی نیز این جلیقهها را با جلیقههایی که در مراکز روانی برای محدود کردن بیماران استفاده میشوند، مقایسه کرده و نسبت به رنج دانش آموزانی که آنها را میپوشند هشدار دادهاند.
تا کنون هیچ مطالعه رسمی پزشکی درباره این جلیقهها و نتیجه استفاده از آنها در مدارس منتشر نشده است.
___________
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
__________
مدارس آلمان برای نگه داشتن دانشآموزان #بیش_فعال روی صندلیِ کلاسها از جلیقههای ماسهای استفاده میکنند.
به گزارش ایسنا، اگرچه از این روش اولین بار در مدارس آمریکا استفاده شده اما این جلیقهها از حدود ۱۸ سال پیش در آلمان وجود داشتند.
استفاده از این جلیقهها واکنشهای متعددی را به همراه داشته است. برخی از دانش آموزان و معلمان از این کار استقبال کردهاند.
از جمله لوئیس، دانش آموز ۷ ساله میگوید: هر زمان این جلیقهها را نمیپوشم عصبی میشوم اما با پوشیدن آنها احساس آرامش میکنم.
دانش آموز دیگری نیز پوشیدن این جلیقهها را به زمانی تشبیه میکند که مادرش او را در آغوش گرفته است.
معلمها نیز میگویند که با این جلیقهها دانش آموزان تمرکز بیشتری روی درس دارند.
برای دانش آموزان سه جلیقه با وزنهای مختلف تهیه شده است که سبکترین آنها ۱.۵ کیلوگرم و سنگینترین آنها ۲.۵ کیلوگرم وزن دارد و این خود کودکان هستند که تصمیم میگیرند کدام جلیقه را بپوشند.
بنابر گزارش یورونیوز با این حال این طرح مخالفانی هم داشته است.
جاکوب ماسکه، متخصص اطفال میگوید: تنها آرام کردن کودکانی که از سندرم بیش فعالی رنج میبرند، کافی نیست. باید دانست که این مشکل از کجا نشأت گرفته است.
برخی نیز این جلیقهها را با جلیقههایی که در مراکز روانی برای محدود کردن بیماران استفاده میشوند، مقایسه کرده و نسبت به رنج دانش آموزانی که آنها را میپوشند هشدار دادهاند.
تا کنون هیچ مطالعه رسمی پزشکی درباره این جلیقهها و نتیجه استفاده از آنها در مدارس منتشر نشده است.
___________
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
املیا رقص را دوست دارد.اما بعد از تشخیص ابتلا به بیماری سرطان استخوان پای چپش باید قطع میشد. با استفاده از روشی به نام روتیشن پلاستی از مفصل پاشنه بیمار بعنوان زانوی جدید استفاده میشود.
@eduarticle
@eduarticle
❌بحران کمبود معلم در مدارس
—---------------—
آموزش و پرورش مهر 1397 با کمبود 300 هزار نیرو مواجه خواهد بود
وضعیت کمبود معلم در مدارس کشور بالاخره به مرز بحران رسید؛ آنقدر که رئیس مرکز برنامهریزی، منابع انسانی و فناوری اطلاعات وزارت آموزش و پرورش دیروز در نشست خبری گفت: «در سال تحصیلی آینده، احتمال افزایش نرخ بازماندگی از تحصیل وجود دارد و باید با این واقعیت روبهرو شویم.» اسفندیار چهاربند با بیان اینکه در مهر 1397، با کمبود 300هزار نیرو روبهرو هستیم، افزود: اگر این روند ادامه یابد، باید 2سال دیگر بهخصوص در حوزه آموزش ابتدایی و پرورشی بنای یادبود برای آموزش و پرورش بسازیم. بیشترین کمبود را پس از حوزه پرورشی در حوزه ابتدایی داریم. این مقام مسئول ادامه داد: باید با این موضوع منطقی برخورد کرد. آموزش و پرورش باشگاه هیچ حزب و جناحی نیست. برخی سفارش میکنند آمارها را اعلام نکنیم، 2سال دیگر از ما نمیپرسند شما چه کردید؟ ما بررسی و اعلام میکنیم اما اقتضائات تأمین آن دست ما نیست. رئیس مرکز برنامهریزی، منابع انسانی و فناوری اطلاعات وزارت آموزش و پرورش با بیان اینکه تأمین آموزگار برای ۲۰ هزار مدرسه با کمتر از ۲۴ دانشآموز عمدتا در مناطق روستایی تهدید دیگری برای حوزه آموزش ابتدایی محسوب میشود، گفت: بنابراین احتمال افزایش نرخ بازماندگی از تحصیل در این مناطق وجود دارد. افزایش تعداد بازنشستهها و پیشی گرفتن تعداد آن از شاغلان در آموزش و پرورش از دیگر مواردی بود که چهاربند به آن اشاره کرد و گفت: امسال حدود ۸۰۰ هزار بازنشسته فرهنگی داریم، سال ۹۸ تعداد شاغلان و بازنشستهها برابر خواهد شد و در سال ۱۴۰۱، یکمیلیون و ۱۵۰ هزار بازنشسته و ۸۳۰ هزار شاغل خواهیم داشت و تعداد بازنشستهها از شاغلان پیشی میگیرد. به گفته چهاربند، سال گذشته از 43هزار مشمول بازنشستگی، ۴۲هزار نفر بازنشسته شدند. سالجاری هم 65هزار نفر مشمول بازنشستگیاند که پیشبینی میکنیم 55هزار نفر بازنشسته شوند. اگر این روند بدون تمهید سازوکار مناسب ادامه یابد در سال99 آموزش و پرورش از پا درمیآید. (ایلنا)
—---------------—
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
—---------------—
آموزش و پرورش مهر 1397 با کمبود 300 هزار نیرو مواجه خواهد بود
وضعیت کمبود معلم در مدارس کشور بالاخره به مرز بحران رسید؛ آنقدر که رئیس مرکز برنامهریزی، منابع انسانی و فناوری اطلاعات وزارت آموزش و پرورش دیروز در نشست خبری گفت: «در سال تحصیلی آینده، احتمال افزایش نرخ بازماندگی از تحصیل وجود دارد و باید با این واقعیت روبهرو شویم.» اسفندیار چهاربند با بیان اینکه در مهر 1397، با کمبود 300هزار نیرو روبهرو هستیم، افزود: اگر این روند ادامه یابد، باید 2سال دیگر بهخصوص در حوزه آموزش ابتدایی و پرورشی بنای یادبود برای آموزش و پرورش بسازیم. بیشترین کمبود را پس از حوزه پرورشی در حوزه ابتدایی داریم. این مقام مسئول ادامه داد: باید با این موضوع منطقی برخورد کرد. آموزش و پرورش باشگاه هیچ حزب و جناحی نیست. برخی سفارش میکنند آمارها را اعلام نکنیم، 2سال دیگر از ما نمیپرسند شما چه کردید؟ ما بررسی و اعلام میکنیم اما اقتضائات تأمین آن دست ما نیست. رئیس مرکز برنامهریزی، منابع انسانی و فناوری اطلاعات وزارت آموزش و پرورش با بیان اینکه تأمین آموزگار برای ۲۰ هزار مدرسه با کمتر از ۲۴ دانشآموز عمدتا در مناطق روستایی تهدید دیگری برای حوزه آموزش ابتدایی محسوب میشود، گفت: بنابراین احتمال افزایش نرخ بازماندگی از تحصیل در این مناطق وجود دارد. افزایش تعداد بازنشستهها و پیشی گرفتن تعداد آن از شاغلان در آموزش و پرورش از دیگر مواردی بود که چهاربند به آن اشاره کرد و گفت: امسال حدود ۸۰۰ هزار بازنشسته فرهنگی داریم، سال ۹۸ تعداد شاغلان و بازنشستهها برابر خواهد شد و در سال ۱۴۰۱، یکمیلیون و ۱۵۰ هزار بازنشسته و ۸۳۰ هزار شاغل خواهیم داشت و تعداد بازنشستهها از شاغلان پیشی میگیرد. به گفته چهاربند، سال گذشته از 43هزار مشمول بازنشستگی، ۴۲هزار نفر بازنشسته شدند. سالجاری هم 65هزار نفر مشمول بازنشستگیاند که پیشبینی میکنیم 55هزار نفر بازنشسته شوند. اگر این روند بدون تمهید سازوکار مناسب ادامه یابد در سال99 آموزش و پرورش از پا درمیآید. (ایلنا)
—---------------—
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle