بولتن فرهنگی هنری تبریز
6.45K subscribers
9.29K photos
455 videos
83 files
3.37K links
Download Telegram
#یادداشت ی برای فیلم "معکوس"
رالي نمايشي پشت فرمان پدر !

ژانر اثر و انتخاب درست غالب بندي محتوا از جايي ارزشمند است كه با رويكرد فرم به محتواي درست خواهد رسيد البته اگر فرم و محتوا را جدا بدانيم . پولاد كيميايي ناشي و كم تجربه از اولين ساخته اش نشان داد مثل خيلي ها با ماشين پدر جولان مي دهد مگر خلافش ثابت شود . شروع اجتماعي و مستند واره كار كه شايد كپي ضعيفي از آغاز لاتاري باشد شايد ضربه را در همان ابتدا به مخاطب مي زند . و سپس پيش پرده اثر و آغاز كار كه رويكردي بسيار ضعيف از روايت را با مجموعه اي از سخنان قصار به تصوير مي كشد . گره هايي كه تا پايان كار و به سطحي ترين روش هاي ممكن كارگردان را پاگير و محدود كرد . رگه ورزشي و رقابتي اثر بي ربط به اين گره ها فقط جنبه شو آف داشت . مسئله حمله به يك كار اولي نيست ولي شايد سنگ اول گر نهد معمار كج تا ثريا مي رود ديوار كج . اين جامعه شعار زده است ، لطفا شعار ندهيم !

علي رضاوند
بولتن فرهنگی هنری تبریز
@ebultan
ebultan.com
#فجر۹۷
#یادداشت ی بر #فیلم سال دوم دانشکده من به قلم آراز مطلب زاده
⭕️یک کانسپت هدر رفته»
«سال دوم دانشکده من» محصول فیلمنامه‌ای از پرویز شهبازی(مطرح‌ترین نویسنده/فیلم‌سازِ سینمای ایران در عرصه‌ی پرداخت به معضلات جوانان) و کارگردانی رسول صدرعاملی(مطرح‌ترین فیلم‌سازِ سینمای ایران در عرصه‌ی پرداخت به معضلات دخترانِ در آستانه‌ی جوانی) است. عناصر تماتیک موجود در سینمای شهبازی و صدرعاملی شباهت‌های فراوانی با یکدیگر دارند. مضاف بر این، فیلمنامه‌ی «سال دوم دانشکده من» بی‌تاثیر از داستان فیلم «ماجرا»(ساخته میکل‌آنجلو آنتونیونی) نیست.
متن کامل این یادداشت را در صفحه اینستاگرام بولتن بخوانید :
https://instagram.com/p/BtgJmBwAAkN/
بولتن فرهنگی هنری تبریز
@ebultan
ebultan.com
احترام به تئاتر و احترام به تماشاگران تئاتر
مقدمه‌ای بر آداب تئاتر دیدن

⭕️یکم. همین یک سال پیش بود که خبر اعتراض یک بازیگر(رضا بهبودی بازیگر نمایش «گفتگوی بر جای ماندگان») به تماشاگری که با موبایلش مشغول فیلم گرفتن از تئاتر بود، خبرگزاری‌ها را پر کرد. سال پیش از آن نیز اقدام عجیب وحید رهبانی(بازیگر نمایش «بازی یالتا») در قطع نمایش و اعتراض به یکی از مخاطبان و از سرگیری دوباره‌ی نقش، سروصدای بسیاری به همراه داشت. این دو نمونه، فقط مشتی نمونه‌ی خروار از وقایعی هستند که در سالن‌های تئاتر اتفاق می‌افتد.
⭕️دوم. خاستگاه تئاتر را آیین‌های نمایشی می‌دانند و هنوز هم تئاتر، بسیار از این خصوصیات آیینی را حفظ کرده است. برخی از این آیین‌ها متوجه گروه‌های نمایشی و برخی دیگر مربوط به مخاطبان و تماشاگران است. تنوع شیوه‌های اجرایی در تئاتر، البته این آیین‌ها را نیز دچار تغییر و تحول کرده است اما به هر حال مسئله‌ی مهم این است که اگر مخاطبان نسبت به وظایف خود در این آیین آگاه نباشند و یا به هر دلیلی آن‌ها را رعایت نکنند، نتیجه اخلال در روند برگزاری تئاتر/آیین خواهد بود. همان‌طور که گروه‌های اجرایی تلاش می‌کنند تا در اجرای یک تئاتر وظایف خود را به نحو احسن انجام دهند، تماشاگر و مخاطب تئاتر هم باید وظیفه‌ی خود را به بهترین شکل انجام دهد.
متن کامل این #یادداشت را در سایت بولتن بخوانید :
eblt.in/adabttr
نشر از بولتن فرهنگی هنری تبریز
@ebultan
ebultan.com
#یادداشت ی بر فیلم طلا به قلم «یک قدم جلوتر »
جدیدترین ساخته‌ی پرویز شهبازی در ادامه‌ی «نفس عمیق»، «دربند» و «مالاریا» علاوه بر آن‌که پرداختن به معضلات مختلف جوانان در بطن جامعه‌ی ایران را به عنوان تم مشترک حفظ کرده است، تفاوتی فاحش با آثار قبلی او دارد و آن تفاوت، اتفاقا «طلا»ست. «طلا» دختربچه‌ی دوست‌داشتنی فیلم که معصوم است و پاک و وارثِ مرضی‌ست سخت از جامعه‌ی مملو از اختلاس، احتکار و نزول در بعد اقتصادی و بی‌اعتمادی، عدم تفاهم و خیانت در بعد روابط عاطفی. گویی شهبازی این‌بار یک قدم جلوتر رفته و نور چراغ قوه‌اش را بر صورت جوان نسل آینده هم انداخته است. چهار شخصیت جوان فیلم «طلا» برخلاف آثار قبلی شهبازی که از معصومیتی کودکانه برخوردار بودند و معصومیت کودکانه‌شان در کنتراست با خشونت جاری در سطح شهرِ بی‌رحمِ تهران رخ می‌نمود، این‌بار از پردازشی خاکستری برخوردارند. به این معنا که مخاطب واقف به خطای هر چهار کاراکتر فیلم(دزدی، اختلاس، زنا و...) است اما به واسطه‌ی فهم پیچیدگی موقعیت آن‌ها، در نهایت درک‌شان می‌کند. گویی معصومیتِ همیشگیِ موجود در آثار شهبازی این بار به طور کامل فقط در یک کودک واقعی به نام طلا انباشته شده است که جوان نسلِ آینده خواهد بود.
متن یادداشت از آراز مطلب زاده.
متن کامل این یادداشت را در صفحه اینستاگرام بولتن بخوانید :
https://instagram.com/p/BthhJJnAltr/
بولتن فرهنگی هنری تبریز
@ebultan
ebultan.com
بازي هاي جاندار پشت درام بي جان !

جاندار فيلمي بود كه تمام تلاشش تكرار نكردن فيلم هاي تاريك اين چند سال اخير بوده . بازي هاي فوق العاده كار اين استعداد را به اثر اضافه كرده كه بتواند كار ضعيفي نباشد مخصوصا بازي هاي دروني فاطمه معتمد آريا و جواد عزتي كه امسال ديگر حقش را سيمرغ مي دانم زيرا بازيگر است . اما نقطه سقوط كار فيلم نامه است ، اين درام و فضاي پيچيده گروتسك وار را در نمايش نامه ها و فيلم و سريال هاي ديگر به كرات ديده ايم اما رسالت فيلم نامه چيست ؟ شايد رسالتي در كار نباشد و اصلا فيلم نامه امروز نميخواهد تز بدهد اما مي توان پرسيد اين فيلم چرا ساخته شده ؟ در كل جاندار مي توانست با اين كست و توانايي فقط با كمي فكر و تعمق در فيلم نامه به جاي بهتري برسد .

علي رضاوند
بولتن فرهنگی هنری تبریز
@ebultan
ebultan.com
#یاددا‌شت #فجر۹۷
ايده اصلي ، ايده اصلي سفر كردن و فروش تجاري است !

بعد از رخ ديوانه خيلي از فيلم ها اين چند روايت از قاب جدا و چند صدايي را امتحان كردند اما چون استدلال مشخصي نداشتند يا بهتر بگويم اين زاويه ديد ها ناقص بود معمولا شكست خوردند . نمي شود بي رحمانه تنها دهان به نفي گشود ، چون شايد روايت از چند زاويه ديد به فيلم نامه بي ربط نبود اما واقعا داستان و روند آن به شدت تجاري و زرد است . مسئله اين نيست كه براي فجر بايد حتما فيلم جدي و تاريك ساخت ولي آزيتا موگويي با كستينگ و فيلم نامه ضعيفش در عين هزينه كلان براي سفر هاي خارج از كشور نشان داد تنها يك فيلم تجاري ساخته است . بازي تكراري پژمان جمشيدي ،بهرام رادان ، مريلا زارعي ، هانيه توسلي و حتي مهرداد صديقيان كه قبلا بارها هر كدام را در چنين بازي ديده بوديم خود گواه اين حرف است . شايد اگر كمي هزينه بالا نبود و رنگ و لعاب به كار اضافه نميشد اين فيلم را مي شد ادامه آتش بس ها خطاب كرد .

علي رضاوند
بولتن فرهنگی هنری تبریز
@ebultan
ebultan.com
#یادداشت #فجر۹۷
#یادداشت ی بر فیلم ماجرای نیمروز ۲ به قلم آراز مطلب زاده
زیر تیغ نقد سیاسی
محمدحسین مهدویان در «ماجرای نیمروز » با شیوه‌ی روایی مشابه «داکیو درام»، صرفا مقطع تاریخی خرداد تا بهمن شصت را به تصویر می‌کشید و با این شیوه، در خلق اتمسفر و به طور مشخص در ترسیم جامعه‌ی آلوده به خشونتِ ناشی از ترور به شدت موفق بود و به اقتضای شیوه روایی‌اش، صرفا به خلق قهرمان می‌پرداخت و به ساحت خلق ضدقهرمان و تشریحِ علل رفتارهای ضدقهرمان‌ها(سازمان مجاهدین خلق) وارد نمی‌شد و با هوشمندی تمام از گزند تیغ نقد سیاسی می‌گریخت. اما در «رد خون» کاملا به ساحت خلق ضدقهرمان وارد شده و با پرداختن به عملیات مرصاد عملا گریزی به انقلاب ایدولوژیک سازمان، فضای امنیتی حاکم بر اردوگاه اشرف، و خشونت برآمده از ساختار ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق هم می‌زند.
متن کامل این یادداشت را در صفحه اینستاگرام بولتن بخوانید :
https://instagram.com/p/BtlKJeHACMG/
بولتن فرهنگی هنری تبریز
@ebultan
ebultan.com
#فجر۹۷
#یادداشت ی بر فیلم غلامرضا تختی به قلم آراز مطلب زاده
⭕️ " تلخی‌ای که هر دم زهرآگین‌تر می‌شود "
دستی به سمت دل تاریخ دراز می‌شود و اسطوره‌ای را که سال‌هاست زیر خروارها خاک خفته و فراموش شده، بیرون می‌کشد و به گونه‌ای حماسی آن را احیا می‌کند. حجم انبوهی از شور، شعف و شکوه روی پرده‌ی سینما شعله‌ور می‌شود و غربت و خستگی و تلخی را از روح انسان می‌شوید و با خود می‌برد.
در عصری که جامعه در غریب‌ترین و دورترین وضعیت خود نسبت به گذشته‌اش به سر می‌برد، در عصری که مفهوم قهرمان، کاریکاتوریزه شده و به سلبریتی تقلیل یافته است، در عصری که گویی همه‌ی اقشار جامعه در یک توافق جمعیِ نانوشته بر سر گزاره‌ی "من سیاسی نیستم" به اتفاق نظر رسیده‌اند، بهرام توکلی با یک هوشمندی تمام عیار، اسطوره‌ی فراموش شده ای را احضار می‌کند و تعهد اجتماعی و سیاسی‌اش را به تصویر می‌کشد‌.
متن کامل این یادداشت را در صفحه اینستاگرام بولتن بخوانید :
https://instagram.com/p/BtnpSIHgJag/
بولتن فرهنگی هنری تبریز
@ebultan
ebultan.com
#فجر۹۷
#یادداشت ی بر #نمایش باغ آلبالو به قلم ناصر مطلب زاده
نام چخوف در ادبیات نمایشی برای مخاطب جدی تئاتر در تبریز به تنهایی کافی است که او را به دیدن این نمایش ترغیب کند. علی فتوحی نیز از جمله کارگردانان جدی، پیگیر و فعالی است که پیش از این کارهای درخوری ارائه داده است. به‌ویژه همکاری او با علیرضا کوشک‌جلالی در اجرایی از رابینسیون و کروزو به یکی از فرازهای هنر نمایش در این چند سال اخیر در تبریز تبدیل شد و صحنه‌ی نمایش در تبریز را به تکاپو وا داشت. بنابراین، چه نام چخوف و چه نام علی فتوحی برای مخاطبان و منتقدان هنر نمایش به اندازه‌ی کافی برانگیزاننده بود که به تماشای این نمایش بنشینند.
در جریان برگزاری جشنواره‌ی تئاتر الف نوشتم که تئاتر تبریز به لحاظ کمی رشد داشته و الان نوبت جهش کیفی است و "نقد" به عنوان یک نهاد داوری کارشناسانه، قادر خواهد بود با عیارسنجی تولیدات نمایشی از یک سو، سلیقه و دانش تئاتری مخاطب را ارتقا دهد و از سوی دیگر با مکالمه‌ای که از طریق نقد با صاحب اثر ایجاد می‌کند، می‌تواند توجه او را به برخی کاستی‌های احتمالی در اثر جلب کند. البته این به این معنی نیست که همیشه حق با منتقد است. غرض باز کردن گفتگو در مورد اثر است. در این گفتگو، منتقد و صاحب اثر ممکن است به هیچ مفاهمه‌ای نرسند اما گفتگو ایجاد شده است.
متن کامل این یادداشت را در سایت بولتن بخوانید :
http://eblt.in/albalu
بولتن فرهنگی هنری تبریز
@ebultan
ebultan.com
پاسخ علی فتوحی کارگردان #نمايش باغ آلبالو به #یادداشت منتشر شده از بولتن فرهنگی هنری تبریز در نقد این نمایش:

باتشکر از نکته نظرهای خوب و در خور توجه.
باغ البالو چخوف آنقدر شناخته شده است که نیازی به توصیف تحلیل من ندارد . اگر در گوگل یک سرچ کوچک کنیم صدها نوع نگاه پیدا میشود..پاسخ به سوالات بالا زمانی شکل میگیرد که که ما از چخوف فاصله بگیریم و اجرا را ببینیم..باغ آلبالو با تکیه بر دیالوگهایش و کلاماتش پیش میرود ولی اجرا…
شاید بهتر است اول بپرسید چرا علی فتوحی یعنی من.. زمان و مکان را در اجرا شکسته است؟ چرا این فرم از کمدی که به مضحکه شبیه هست به مضحکه اشراف و دانشجو و ملاک و …پرداخته است؟و شاید در درونش مضحکه باغی که نه میوه ای دارد و نه ثمره ای؟
آنچه اینجا رخ داده فراتر از متن است ..آنچه به عنوان شاید مقدس و مهم و ارزشمند محسوب میشود اینجا مضحکه ای بیش نیست ..شاید بهتر باشد سوالها را در دنیای خود اثراجرایی پرسید..البته ساختار شکنی اجرا با تکیه بر چندین نظریه وکه بنمایه فکری در اجرا و نگرش اجرایی اثر هست شاید مقبول نیافتد ولی آنچه هست انقلابی است با الهام از خود اثر متن انقلابی اجرایی انقلابی مطلبد.شاید روزی بتوان نشست و بدور از تحلیلهای شبیه به هم البته در متن به تحلیل اجرایی اثر فارغ از تکرار مکررات پرداخت..ما باید هر اجرا را در دنیای ساخته شده آن بررسی کنیم..و خوانش ما از متن باغ آلبالو و خوانش دیگران از باغ آلبالو و اجراهای متعدد و انواع مختلف نگاه از کمدی فارس و کمدی دلارته و کمدی کلاسیک و کمدی وودویل که چخوف علاقه مند آن است…و حتی اجراهای تراژدی و ..غیره نشان میدهد دنیای اجرا با دنیای متن میتواند متفاوت باشد..و هر کدام از آنها دارای پشتوانه فکری هستند که شبیه هم نیست..باسپاس که فرصت گذاشتید و ارزشمند است این. علی فتوحی
یادداشت منتشر شده در بولتن را اینجا بخوانید:
https://t.me/ebultan/10209
بولتن فرهنگی هنری تبریز
@ebultan
ebultan.com
بولتن فرهنگی هنری تبریز
#اکران ویژه از گروه هنر و تجربه ترور سرچشمه (مستند) کارگردان:محمدحسین مهدویان هفتم تیر ۱۳۶۰ تروری در سرچشمه اتفاق افتاد. این فیلم داستانی است که از بازخوانی این پرونده شکل گرفته است. 🎬چهار شنبه ۲۱ #فروردین۹۸ ساعت ۱۷:۳۰ خرید بلیت : Ebilit.com نصف راه، پردیس…
#یادداشت ی بر #فیلم ترور سرچشمه به قلم مجید پالوایه
ترور سرچشمه، مستندی بلند، ساخته محمدحسین مهدویان است که به بررسی واقعه ٧ تیر به شکل گفتگو با شاهدان و مدیران مسئول آن دوره می‌پردازد.
این مستند در واقع از دو بعد قابل بررسی است. اول آنکه سندی در اثبات توانایی مهدویان در این کار است و اینکه چقدر مستند جذاب ساختن می تواند مردم را به سینما بکشاند.
دوم پاسخ به سوالی است که دیگر ساخته ها در مورد حزب مجاهدین خلق به آن پاسخ نمی دهند.
و آن سوال این است: ''چرا مجاهدین خلق ترور می کرد؟'' دو فیلم رد خون یک و دو ساخته مهدویان هرگز به این سوال پاسخ نداده بود. با اکران این مستند حالا می توان گفت مثلث فیلم های مهدویان درباره مجاهدین خلق تکمیل شد.
ترور سرچشمه از بعد دیگری نیز اهمیت دارد و بنظر می رسد در آینده سوژه مهدویان علاقه مند به تاریخ سیاسی معاصر باشد آن هم نقش انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در تولد دو گروه چپ و راست که بعدها به اصلاح طلب و اصولگرا تغییر یافت باشد.
در کل ترور سرچشمه را در خانه یا سینما، هر جا که ممکن بود ببینید.
بولتن فرهنگی هنری تبریز
@ebultan
ebultan.com
.
#اکران ویژه از گروه هنر و تجربه
ترور سرچشمه (مستند)
کارگردان:محمدحسین مهدویان
هفتم تیر ۱۳۶۰ تروری در سرچشمه اتفاق افتاد. این فیلم داستانی است که از بازخوانی این پرونده شکل گرفته است. 🎬چهار شنبه
۲۸ #فروردین۹۸
ساعت ۱۷:۳۰

خرید بلیت :
Ebilit.com

نصف راه، پردیس سینمای ستاره باران

بولتن فرهنگی هنری تبریز
@ebultan
ebultan.com
#یادداشت ی بر این فیلم را اینجا بخوانید :
https://t.me/ebultan/10385
.
#اکران ویژه از گروه هنر و تجربه
ترور سرچشمه (مستند)
کارگردان:محمدحسین مهدویان
هفتم تیر ۱۳۶۰ تروری در سرچشمه اتفاق افتاد. این فیلم داستانی است که از بازخوانی این پرونده شکل گرفته است. 🎬چهار شنبه
۹ #اردیبهشت۹۸
ساعت ۱۷:۳۰

خرید بلیت :
Ebilit.com

نصف راه، پردیس سینمای ستاره باران

بولتن فرهنگی هنری تبریز
@ebultan
ebultan.com
#یادداشت ی بر این فیلم را اینجا بخوانید :
https://t.me/ebultan/10385
#یادداشت ی بر #نمایش داستان خرس های پاندا به قلم علی پوریان
داستان خرس های پاندا..." نمایشی خوب از سیامک افسایی/ هر روز ساعت ۱۹/ موسسه الف
خرید بلیت :
ebilit.com
اگر علاقمند به نمایشهای ابزورد، رازآلود، شاعرانه با چاشنی تناسخ (آنگونه که در دین های شرق دور: بودیسم، هندوئیسم و... مطرح است)، هستید، این نمایش را از دست ندهید.
سیامک افسایی ویژگی تجربه گرایی اش در این نمایش نیز خود را به گونه ای خاص نشان میدهد. از طراحی صحنه مینی مالیستی و طراحی نوری که فضای رازآلود متناسب با این فضا را ایجاد میکند بگیرید تا میزانسن های موجز و سکوت های عامدانه ای که قرار است به من تماشاگر طی طریق مرد _از زندگی به مرگ و انتظار برای زندگی بعدی اش در قالب خرس پاندا_ را به همراهی زن که میتواند نمادی از فرشته مرگ باشد القا کند.
کارگردانی چنین نمایشنامه ای واقعا سخت است. چون هرچقدر بیشتر سعی کنی بصورت شماتیک سوررئالیسم یا بقولی راز آلودگی فضا را به تماشاگر نشان دهی، همانقدر بن مایه یا جنبه تماتیک اثر تحت الشعاع قرار میگیرد. بنابراین سیامک افسایی با تمرکز بر ویژگی تماتیک اثر ویسنی یک، سعی کرده با برقراری سکوت ها، سایه روشن های تامل برانگیز و میزانسن های مینی مالیستی، تماشاگر را به درون کاراکتر مرد و همینطور همراهی زن با وی هدایت کند.

شاید تنها پیشنهادی که میتوانم به اجرای افسایی داشته باشم این است که ایکاش روند اجرا به گونه ای پیش میرفت که حرکت از یک فضای رئالیستی به فضایی سوررئال را آرام آرام حس میکردیم؛ نه اینکه از همان ابتدا به دنیای سوررئال مرد ساکسیفونیست وارد بشیم.
باری... دستمریزاد به سیامک افسایی عزیز، خسته نباشید به آقای آبپاک گرامی که در دومین بازی تئاتریش که دیدم خیلی پخته تر از بازی قبلیش بود و این نشان از سیر رو به پیشرفت این بازیگر خوش صدا و خوشتیپ دارد. و البته سپاس از بازی خوب خانم افسون جوادی که در هر ورود به صحنه، انرژی متناسب با فضای آن صحنه را با خود میاورد و این نشان از شناخت خوب او از فضای نمایش داشت."
بولتن فرهنگی هنری تبریز
@ebultan
ebultan.com
.
#یادداشت ی بر #فیلم ائو به قلم اکبر شریعت
.

ائو و سینمای بومی
وقتی در شامگاه هفتم اردیبهشت سال نود و شش، اصغر یوسفی‌نژاد دو بار پله‌های سِنِ تالار وحدت تهران را بالا رفت تا سیمرغ‌های زرین(بهترین فیلم) و سیمین(بهترین فیلمنامه) سی‌وپنجمین جشنواره‌ی جهانی فجر را برای فیلم «ائو» دریافت کند، همه‌ی اهالی سینما و حتی عوامل فیلم خودش را شگفت‌زده کرد.
«ائو» که بدون حتی یک نامزدی جشنواره‌ی زمستانی فیلم فجر را ترک کرده و عملا نادیده گرفته شده بود، ناگهان در بهاری که از پس آن زمستان آمد، دو جایزه‌ی اصلی و جایزه‌ی نتپک را به خود اختصاص داد و در تابستان همان سال جایزه‌ی خلاقیت و نوآوری جشن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران را دریافت کرد تا ثابت کند موفقیت‌اش اتفاقی نبوده است و تازه این اول راه بود. حضور در جشنواره‌ی توکیو و آسیاپاسیفیک و... بیش از پیش ارزش‌های سینمایی این فیلم را اثبات کرد.
اما موفقیت‌های «ائو»، چیزی مهم‌تر را در پی داشت و آن شدت بخشیدن به جریانی بود که از چند سال پیش اهالی سینمای خطه‌ی آذربایجان سودای‌اش را داشتند: رسیدن به سینمای بومی! «ائو» که با بودجه‌ی به شدت محدود ساخته شده و همه‌ی عوامل آن بومی بودند، چراغ نیم‌سوز فیلم بومی در آذربایجان را روشن کرد و شراره‌ای از نور امید را رگ‌های فیلمسازان بومی آذربایجان جاری کرد تا دوربین‌هایشان را این بار با انگیزه‌ای به مراتب بیشتر به کار گیرند.
به لطف فیلم «ائو» بود که معلوم شد زبان تورکی هم می‌تواند پرده‌ی نقره‌ای را زینت ببخشد و بازیگرانی هم‌چون محدثه حیرت و رامین ریاضی، چیزی کم از سلبریتی‌های پایتخت‌نشین ندارند و می‌توان به حمید مهرافروز(فیلم‌بردار) و حسن سلمانی(صدابردار) و... اعتماد کرد و نتیجه هم گرفت.
«ائو» که این روزها به شبکه‌ی خانگی هم راه یافته است، فقط یک فیلم نیست بل‌که، نماینده‌ی پرفروغ جریان سینمای بومی خطه‌ی آذربایجان به معنای واقعی کلمه است. جریانی که هر روز بیش از پیش قدرت می‌گیرد تا نام خود را بر سپهر سینمای ایران حک کند. فیلم‌هایی هم‌چون کومور(اسماعیل منصف)، نامو(نادر ساعی‌ور)، دَری(برادران ارک)، قابان(سیاوش راد) و... هر کدام موج‌های این جریان هستند و امواج دیگری نیز در راه‌اند.
اکبر شریعت
بولتن فرهنگی هنری تبریز
@ebultan
ebultan.com
اختصاصی بولتن/
#یادداشت ی بر #نمایشگاه نقاشی‌های مهتاب علی‌آبادی
با عنوان
شارژ دستگاه رو به اتمام است!
اکبر شریعت
زنانی که هنوز ایستاده‌اند!

کلاغ‌ها و کفش‌های پاشنه‌بلند، ناخن‌های لاک خورده و سیگار و گیسوهای رها در باد و هر از گاهی پریزهای برق. هر چند این‌ها، المان‌های اغلب تکرار شونده در نقاشی‌های مهتاب علی‌آبادی هستند ولی، مهم‌ترین عنصر نقاشی‌های او زن است، زنی که همیشه یکی از چشم‌هایش پنهان است.
جهان نقاشی‌های علی‌آبادی، جهانی اکسپرسیونیستی‌ست ولی نه با رنگ‌های تیره. او مثل ادوارد مونک(نقاشی سوئدی) رنگ‌هایی اغلب گرم(سرخ و نارنجی) به کار می‌برد در حالی که زمینه را با رنگ فیروزه‌ای یا آبی پر کرده است. زن‌ها چهره‌هایی آرام دارند. زن بودن شخصیت‌ها را باید در ساختار لب‌ها ماتیک خورده و آناتومی چهره، موهای بلند و لاک‌های ناخن‌ها، لباس‌ها و کفش‌ها و... جست. این زن‌ها از وجه معمول جنسی عاری شده‌اند، همیشه تکه‌ای از زن و حتی گاهی بخشی از صورت او به نمایش گذاشته شده است. استفاده‌ی کمینه از بدن زن علاوه بر این‌که می‌تواند ترفندی باشد برای گریز از نگاه جنسی به زن، ولی مهم‌تر از آن، نمود این ایده است که زنان در جهان نقاشی‌های علی‌آبادی، حضوری تام و تمام ندارند.
این زنان تکه‌تکه شده در جهانی هستند که علی‌رغم حضور پررنگ کلاغ‌ها، حس ترس در آن‌ جایی ندارد. می‌توان حدس زد که گذشته‌ای پر آشوب داشته‌اند ولی در اکنون نقاشی‌ها، آن‌ها با آن صورت آرام‌شان حضور دارند طوری که انگار به قدر کفایت زمین خورده‌اند و زخم برداشته‌اند و باز برخواسته‌اند و حالا، دیگر ترسی از زمین خوردن و زخمی شدن ندارند. آن‌ها نه گریه می‌کنند و نه فریاد می‌کشند، آرام و ساکت ایستاده‌اند طوری که انگار، دیگر چیزی برای گریه و فریاد وجود ندارد.
علی‌آبادی در بخشی از استیتمنت خود نوشته است:
«... مجموعه‌ی پیش رو با نام «شارژ دستگاه رو به اتمام است» توصیفی تصویری‌ست از هزاران زن نهفته در من که اغلب، روزگار به آن‌ها کمی بیش از دیگران سخت گرفته است.»
با این‌حال، این هزاران زن، علیرغم تمام زخم‌هایشان از روزگار، هنوز ایستاده‌اند هر چند با یک چشم، هر چند با حضوری نه‌چندان تام و تمام!
پ.ن: در کنار نقاشی‌های شخصی مهتاب علی‌آبادی، مجموعه‌ی سورپرایزهای او(پرتره‌های هنرمندانی از سینما و تئاتر و ادبیات و... که به سبک خاص خود علی‌آبادی خلق شده‌اند) قرار دارد که حاصل آشنایی‌اش با هنرمندان عرصه‌های مختلف هنر است. تلاش علی‌آبادی برای ارتباط با هنرمندان رشته‌های دیگر، حضور در جلسات داستان و شعر، تعقیب اتفاقات تئاتری و... بی‌شک تاثیر مهمی در خلق آثارش داشته است و چه خوب که همه‌ی هنرمندان چنین ارتباطاتی را با هم داشته باشند و از تاثیرات مثبت آن بهره برند.
بولتن فرهنگی هنری تبریز
@ebultan
ebultan.com
#یادداشت ی بر #نمایش "و چند داستان دیگر"به قلم شبنم نجفیان

"خشونت" از نگاه های مختلف....
شاید عنوان مناسب این یادداشت همین باشد.
خشونتی که به شکلهای مختلف هر روز خود را به رخ مردم در جوامع میکشد.
و چند داستان دیگر روایت پنج شکل از خشونت است.این نمایش که به نویسندگی پیام لاریان و کارگردانی الیاس ضرابی این روزها در تئاتر شهر تبریز روی صحنه است روایت خشونتهایی است که در یک صحنه ثابت ولی به شکل‌های مختلف خود را به مخاطب نشان میدهند.

به قول استاد ناصر مطلب زاده "انتخاب یک متن نباید بدون ارتباط با دغدغه‌های اجتماعی مردم زمانه باشد. در واقع، چیزی باید در متن باشد که بتوان به جایی در گوشه‌ای از زندگی جمعی گره زد، وگرنه نمایش موضوعیت خود را حداقل برای آن جامعه از دست می‌دهد. "

پیام لاریان نویسنده توانایی است که علاقمندان تئاتر کم و بیش با متنهایش آشنا هستند.
اما آنچه که این روزها روی صحنه تئاتر شهر تبریز میبینیم روایتی رئال با صحنه و بازی های رئالیستی از این نمایشنامه است.
در مواجهه اول مخاطب با نمایش، شاهد صحنه و دکور هستیم.
صحنه ای رئالیستی از یک خانه که در تمام پنج اپیزود تقریبا بدون تغییر باقی میماند و تنها با تغییرات جزیی اجزای صحنه شاهد تغییر اپیزود ها هستیم.
صحنه ثابتی که نماد جامعه یکسان است.
در یک جامعه ثابت اما داستانهای متفاوتی که در خانه ها در جریان است.
استفاده از رنگهای سرد صحنه، تم رنگی تیره لباس‌های بازیگران، آکسسوارهایی که خبری از رنگهای گرم در آنها نیست، صحنه ای نه چندان شلوغ، همه و همه مخاطب را آماده دیدن یک درام اجتماعی میکند.
اپیزود اول با بازی علیرضا موسلانی و امید والا با موضوع قتل و تلاش برای تکه تکه کردن مقتول ذهن مخاطب را سریعا وارد فضای نمایش میکند.
در اپیزود بعدی -که با بازی مریم سرچمی و اصلان صفی همراه است- همانجایی که مخاطب با قبول تراژدی مرگ یک کودک انتظار همین اندازه خشونت را دارد ناگهان با شکلی جدید از خشونت روبرو میشود.خیانت!
اپیزود سوم اما حکایت عشق است.
برای نسل امروزی که غرق شده در جهان خاکستری زشتی ها و خشونت است، عشق شاید راه گریزی باشد، شاید چون لکه‌های سفید روی این صفحه خاکستری تلاش برای ساختن روشنایی باشد؛ مجالی برای تنفس....اما همین عشق قربانی خشونتهایی است که طرفین شاید در گذشته تجربه کرده اند و در نهایت قسمت پایانی این قصه را در این اپیزود میبینیم.این اپیزود که با بازی مرتضی رضوی و آذین صمدی جان می‌گیرد، روایت تمام عشقهایی است که قربانی خشونت‌های از پیش تجربه شده هستند.چنانکه در دیالوگ همین اپیزود میشنویم :" آخه گنجیشکا یه نقطه ان،خیلی تیزن،زود تا صدا میاد میپرن،سرعتشون از ساچمه ها بیشتره.
بعد نمیدونم چی شد شروع کردیم از اون بالا آدمارو میزدیم
آدما نقطه نبودن سرعتشون زیاد نبود می شد راحت زدشون..."
آدمها سرعتشون کمه، راحت میشه زدشون؟ شاید اینطور باشد....
در اپیزود چهارم در اولین مواجهه شاهد افسردگی کاراکتر هستیم.این اپیزود که روایت مشکلات جوانان و همچنین رابطه نامتعارف دو جوان است، باعث به فکر فرو رفتن مخاطب میشود.این اپیزود که با بازی مهدی نخجیری و مجید مایلی رنگ می‌گیرد، روایت از بن بست دارد.بن بستهایی که گاهی برای رهایی از آنها در بن بستهای بزرگتری گرفتار میشویم.
اپیزود پنجم حکایت وطن است."وطن" گاهی قلب کسی است، گاهی خانه، گاهی خاک و آنجا که ترک وطن مطرح می شود، شروع تردیدهاست.این اپیزود که با بازی‌های فیزیکال و همینطور روایت فرهنگ گروسی و فاطمه امیرخیابانی و فرهوده شجاعی به استقبال دیدگان تماشاگر می‌رود، در حالی نقطه پایان نمایش را میگذارد که مخاطب هنوز نمیداند که "اگر من جای آنها بودم، میرفتم یا میماندم؟ "
خلاصه اینکه "و چند داستان دیگر" نمایشی است که باید آن را دید.
الیاس ضرابی به رغم جوانی با کارگردانی قابل قبول و بازیگران جوان نیز با بازیهای خوب خودشان نشان دادند پتانسیل رقم زدن روزهای خوب برای تئاتر تبریز و استان را در آینده دارند و میتوان به نسل جوان تئاتر تبریز امیدوار بود تا با جسارتِ تجربه در کنار دانش تئاتری شاهد اتفاقاتی خوب باشیم.
نشر از بولتن فرهنگی هنری تبریز
@ebultan
ebultan.com
#یادداشت ی بر #نمایش فنز به قلم ناصر مطلب زاده
نمایش " فنز" یا همان "هواداران" نوشته محمد رحمانیان و به کارگردانی نازیلا ایرانزاد از بیستم آذر ماه در تبریز روی صحنه است. جالب توجه است که این نمایش به لحاظ مضمون با دو نمایش دیگری که اخیرا در تبریز روی صحنه رفتند یعنی نمایش " شک" به کارگردانی علی پوریان و نمایش" بالخره این زندگی مال کیه؟" به کارگردانی فرید ادهمی پیوستگی هایی دارد. هر سه این نمایش به روایت موقعیت غم انگیز " فرد" در شرایط تعصب، سوظن و خیرخواهی مستبدانه می پردازد.
به باور من انتخاب این متن ها هوشمندانه است چون جامعه ای که از تربیت دموکراتیک بی بهره است و مدام یک جنبه از هویت خود را پررنگ و حیثیتی می کند، جای زیادی برای " فردیت" و "حق انتخاب" آدمها باقی نمی گذارد.
نمایش " فنز" به روایت خانواده ای در دهه شصت انگلستان می پردازد که در آن تیم منچستر یونایتد به طور موروثی به همه هستی و هویت خانواده تبدیل شده است، به طوریکه تاریخ خانواده با تاریخ مسابقات فوتبال تیم محبوبشان گره می خورد. اما خیلی زود در می یابیم که این سطح از علاقه به تیم واقعی نبوده و بیشتر حاصل استبداد، خشونت و قلدری برادر بزرگتر فرانکی( محمد فرشباف) است که معتقد است که هرکسی را که با ما نیست باید کشت! او با چماقی در دست همیشه اماده اعمال خشونت بر علیه هر کسی است که با تیم محبوبش نیست. فرانکی حتی برادر کم توان ذهن خود را با کتک وادار میکند تا برای امتحان تاریخچه تیم برای ورود به جرگه هواداران اماده شود!
استبداد و زورگویی و کتک زدن های او به مرحله ای می رسد که همه اعضا خانواده "تصمیم های بزرگی زندگی" خود را میگیرند. خواهرش ا"گنس" با یک راننده تاکسی بدقیافه و بددهن در یک معامله برای گرفتن مجوز پیوستن به هواداران منچسترسیتی ازدواج میکند.
"نانسی" زن آرام فرانکی هم در یک تصمیم اگاهانه ترکش میکند. "سانی" اما در یک حرکت شجاعانه جامی را که فرانکی دزدیده به سر جای اولش بر میگرداند تا به برادر گفته باشد که جام فقط مال تیمی است که خوب بازی میکند نه منچستر یونایتد!
نمایش ضرباهنگ خوبی دارد. البته شخصیت ها بعد از چند دقیقه اول نمایش دیگر جایی برای گسترش ندارند این البته مشکل متن است که گسترش شخصیت ها را نه در درون روابط و مناسبات ادم های نمایش بلکه بیرون از روابط ادم های نمایش قرار داده است.
بازی ها خوب و قابل قبول است. برای محمد فرشباف با ان شخصیت شوخ و غیر جدی، نقش فرانکی به عنوان ادم جدی و قلدر لابد باید با چالش همراه بوده باشد. پایان بندی نمایش با انچه که در متن هست فرق میکند، اتفاقا نازیلا ایرانزاد پایان بندی بهتری راکه با معصومیت و عطوفت "سانی" سازگار تر است به اجرای خود افزوده است. اما ای کاش دیالوگ های احساساتی او را حذف میکرد و سانی تنها در سکوت کمربند برادر را در میاورد و به دست او میداد و بدین صورت امادگی خودش را برای کتک خوردن به نمایش میگذاشت.
بولتن فرهنگی هنری تبریز
@ebultan
ebultan.com
#یادداشت ی بر #نمایش دروغ به قلم علی پوریان

نمایشنامه‌ی «دروغ» نوشته‌ی فلوریان زلر به کارگردانی فرزین ریحانی و با بازی حامد منافی، مهرداد نیکجو، سنا پورسعیدی و دریا عالی در تئاتر شهر تبریز در حال اجراست.
فلوریان زلر از نمایشنامه‌نویسان پرکار معاصر فرانسوی است که به لحاظ تماتیک عمدتا به مضامینی چون حقیقت، صداقت، تنهایی، فراموشی، شکاف بین نسل‌ها، دروغ، خیانت و مفاهیمی از این دست می‌پردازد.
در این نمایشنامه هم صداقت، ملاحظه، خیانت و بالاخص دروغ، کلید‌واژه‌های مضمونی اثر هستند که در ارتباط خانوادگی بین دو زوج (بعنوان دوستان صمیمی) مطرح شده‌اند. اینکه ...
متن کامل را در این لینک مطالعه بفرمایید.
‌‌
خرید بلیت ۳ سئانس آخر نمایش «دروغ» از سایت ebilit.com

بولتن فرهنگی هنری تبریز
@ebultan
ebultan.com
میم ترس کاف؛ یادداشتی بر مترسک.pdf
104.4 KB
#‌یادداشت ی بر #نمایش مترسک به قلم یاشار صدیق منش دانش آموخته‌ی ادبیات نمایشی

بولتن فرهنگی هنری تبریز
@ebultan
ebultan.com