❎انقلاب حداقلی
🔹روح الله رشیدی
#انقلاب دقیقاً به حالوروز اسلام و قرآنمان افتاده؛ بهشدت #حداقلی، ساندویچی، مناسبتی و تقویمی. دو دسته، انقلاب را اینگونه می خواهند؛ اراده مندانه و ارادتمندانه!
یک: جریانی که در حسرتِ زمانهی کاخ و کافه است؛ و اصرار دارد که انقلاب را پدیدهای صرفاً سیاسی با دستاوردی صرفاً سیاسی تصویر و تفسیر کند که بر اثر آن، رژیمی رفته و رژیمی دیگر آمده. نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم! نه ارزشی در کار است و نه معنایی. انقلاب، ابعاد ندارد؛ بُعد دارد. تنها یک بُعد. قدرت و دیگر هیچ. هر چه هست و بود، تنازع برای کسب قدرت بوده و همچنان هم هست. بنابراین، انقلاب، متناظر است با خشم و خون و مشت! به تلویح و تصریح، روزمینی و زیرزمینی، رسمی و غیررسمی، با شعر و ترانه و جوک و لطیفه، سرود و داستان و رمان و تئاتر و سینما و... تثبیت این تناظر را دنبال میکنند. اینکه بسیاری از نخبگان ما، انقلابیگری را جناحبازی تصور میکنند و دامنشان را مبرا از آن، ثمرهی چنین تقلیلگرایی ظالمانهای است؛ تقلیلگرایی ارادهمندانه.
دو: جریانی متشبث به ارزشهای انقلابی که هیچ وجهی برای انقلاب قائل نیست، الّا وجه سیاسیاش؛ سیاسی به معنای سیاسیاش فقط! تنها عرصهی جهادش، راهپیمایی و انتخابات است و بس. هیچ نماد و نمودی، غیر از اینها برای انقلاب اسلامی متصور نیست. به روایت اینهاست که انقلابیها، یک مشت آدم، با سیرت و صورتِ شبیه به هم با اولویتها و دغدغههای یکسان و منقطع از حیاتِ واقعی مردم و جامعهشان جلوه میکنند. آدمهایی که نه علیه فساد اقتصادی میشورند، نه از فقر و تبعیض مینالند، نه چیزی از هنر سرشان میشود، نه محیطزیست برایشان مهم است، نه بحران آب، نه کشاورزی و صنعت و کار و تولید و نه هیچیک از مسائل و آلام دیگر. همهی این عرصات را متعلق و منحصر به «دیگران» میدانند و خود، تولیت عرصهی سیاسی _ با همان تعریفِ سطحی و ناقصش _ را بر عهده میگیرند. شوربختی اینکه، این نحو تکلیفگزینیِ حداقلی و تقلیلیافته را، از سر ارادت به انقلاب دنبال میکنند؛ و منت این گزینشگریِ ناعادلانه را بر سر «انقلاب» مینهند!
بخشی از سرمقاله شماره نخست ماهنامه #بهمن_آذربایجان
@ebteda_ir
🔹روح الله رشیدی
#انقلاب دقیقاً به حالوروز اسلام و قرآنمان افتاده؛ بهشدت #حداقلی، ساندویچی، مناسبتی و تقویمی. دو دسته، انقلاب را اینگونه می خواهند؛ اراده مندانه و ارادتمندانه!
یک: جریانی که در حسرتِ زمانهی کاخ و کافه است؛ و اصرار دارد که انقلاب را پدیدهای صرفاً سیاسی با دستاوردی صرفاً سیاسی تصویر و تفسیر کند که بر اثر آن، رژیمی رفته و رژیمی دیگر آمده. نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم! نه ارزشی در کار است و نه معنایی. انقلاب، ابعاد ندارد؛ بُعد دارد. تنها یک بُعد. قدرت و دیگر هیچ. هر چه هست و بود، تنازع برای کسب قدرت بوده و همچنان هم هست. بنابراین، انقلاب، متناظر است با خشم و خون و مشت! به تلویح و تصریح، روزمینی و زیرزمینی، رسمی و غیررسمی، با شعر و ترانه و جوک و لطیفه، سرود و داستان و رمان و تئاتر و سینما و... تثبیت این تناظر را دنبال میکنند. اینکه بسیاری از نخبگان ما، انقلابیگری را جناحبازی تصور میکنند و دامنشان را مبرا از آن، ثمرهی چنین تقلیلگرایی ظالمانهای است؛ تقلیلگرایی ارادهمندانه.
دو: جریانی متشبث به ارزشهای انقلابی که هیچ وجهی برای انقلاب قائل نیست، الّا وجه سیاسیاش؛ سیاسی به معنای سیاسیاش فقط! تنها عرصهی جهادش، راهپیمایی و انتخابات است و بس. هیچ نماد و نمودی، غیر از اینها برای انقلاب اسلامی متصور نیست. به روایت اینهاست که انقلابیها، یک مشت آدم، با سیرت و صورتِ شبیه به هم با اولویتها و دغدغههای یکسان و منقطع از حیاتِ واقعی مردم و جامعهشان جلوه میکنند. آدمهایی که نه علیه فساد اقتصادی میشورند، نه از فقر و تبعیض مینالند، نه چیزی از هنر سرشان میشود، نه محیطزیست برایشان مهم است، نه بحران آب، نه کشاورزی و صنعت و کار و تولید و نه هیچیک از مسائل و آلام دیگر. همهی این عرصات را متعلق و منحصر به «دیگران» میدانند و خود، تولیت عرصهی سیاسی _ با همان تعریفِ سطحی و ناقصش _ را بر عهده میگیرند. شوربختی اینکه، این نحو تکلیفگزینیِ حداقلی و تقلیلیافته را، از سر ارادت به انقلاب دنبال میکنند؛ و منت این گزینشگریِ ناعادلانه را بر سر «انقلاب» مینهند!
بخشی از سرمقاله شماره نخست ماهنامه #بهمن_آذربایجان
@ebteda_ir