✔️دوباره ترامپ و جهان پس از این
✍️سهند ایرانمهر
🔸دونالد ترامپ چهل و هفتمین رییسجمهور آمریکا شد. ترامپ معمولاً سیاست خارجی خود را با محوریت منافع اقتصادی و توافقهای دوطرفه صورتبندی میکند و دل خوشی از تعهدات بینالمللی چندجانبه ندارد. تشدید رقابتهای جهانی و تداوم سیاستهای ملیگرایانه و تودهای او بسیاری از چالشهای دور قبلی ریاستجمهوری او را عمیقتر خواهد کرد. نگاه ترامپ به اروپا نه نگاه به یک متحد استراتژیک که قلمداد کردن آن به عنوان یک رقیب تجاری است. ترامپ پیشتر هم خواهان حمایت مالی بیشتر اروپا از ناتو و منتقد نوع روابط تجاری ان با ایالات متحده بود بنابراین پیروزی مجدد او برای اروپایی که به شدت نگران توسعهطلبی روسیه و در تقلای تقویت ناتو و روابط فراآتلانتیکی است، خبری به شدت نامبارک است.
🔸اگرچه رویکرد ترامپ در قبال روسیه دوگانه و متناقض به نظر میرسد اما پوتین به احتمال زیاد امروز را روز خوبی میداند زیرا ترامپ، زلنسکی را شارلاتانی میداند که به بهانه حمله روسیه در حال سرکیسه کردن آمریکاییهاست درحالیکه همواره از ضرورت بهبود روابط با روسیه و ایجاد توافق صلح سخن گفته است. اروپا اینجا هم بازنده بازی انتخابات آمریکاست و اوکراین هم به میزان زیادی از حمایتهایی که در دوران بایدن از آن برخوردار بود محروم خواهد شد. این مساله هم، دردسر تازهای است که گریبان اروپا را خواهد گرفت.
🔸عربستان و امارات در دوره اول ترامپ شرکای خوبی برای او بودند و در فاصله میان دور قبلی ریاست جمهوری او تا امروز، پروژههای خوب و سودآوری را برای شرکتهای او تدارک دیدند. آنها اینبار هم یا عقد قراردادهای نظامی و تجاری رابطه نزدیکتری با آمریکا خواهند داشت و همچنانکه توافق ابراهیم را با همراهی با یکدیگر آغاز کردند احتمالا پس از پایان دور اخیر بحران غزه، کریدور اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا با مشارکت اسراییل و حمایت آمریکا به عنوان مکمل توافق ابراهیم در صدر اولویتهایشان خواهد بود.
🔸ترامپ در حمایت از اسراییل همیشه مصمم و جدی بوده و آرزوهای اسراییل در معادلات سیاسی، اقتصادی منطقهای را خیلی زود برآورده کرده با این حال بعید است که در دوران او، نتانیاهو بتواند همچنان برطبل گزینه تداوم رویکرد نظامی پرهزینه بکوبد.
🔸پیروزی ترامپ برای ایران هم چالشبرانگیز خواهد بود. ترامپ در دوره قبل از برجام خارج شد و سختتریم تحریمها را علیه ایران اعمال کرد. رویکرد او در قبال ایران کمتر نظامی و بیشتر اقتصادی و سیاسی است. با درنظرگرفتن تحولات مهم پس از جنگ غزه، ایران دوران ترامپ دوم در مقایسه با ایران دوران ترامپ اول، وضعیت به مراتب دشوارتری خواهد داشت بالاخص آنکه ترامپ نشان داده که مواجهه با او مستلزم ریسکپذیریهای ملموس و غیرقابل پیشبینی است.
🔸چینیها چندان از پیروزی ترامپ خشنود نیستند زیرا ترامپی که در خاطره دارند مواضع تند و سختگیرانهای علیه چین داشت و به منزله جرقهای در انبار باروتی بود که عملا به جنگ تجاری میان این کشور و امریکا تبدیل شد. دوران ترامپ برای چین دوران محدودیتهای تجاری و تکنولوژی و مواضع سرسختانه و حمایتی از تایوان، کرهجنوبی و ژاپن خواهد بود اگرچه این صدای آشنای ترامپ دوباره در گوش این سه کشور طنینانداز خواهد شد که:«هزینههای امنیتیتان را خودتان باید بپردازید».
🔸قدرت گرفتن دوباره ترامپ زمینه را برای برآمدن رهبران اقتدارگرا و کاهش همکاریهای بینالمللی در مسایل جهانی و قطبی شدن بیشتر جهان و افزایش چالشها در مسیر تجارت و امنیت فراهم خواهد کرد هرچند ائتلافهای منطقهای دوباره رونق خواهند گرفت.
🔸آمریکای دوران ترامپ هم در دوران جدید قدرت گرفتن او، چندان برکنار از چالشها نخواهد بود. پیروزی ترامپ به میزان زیادی ناشی از زبان عامی و ادبیات ضد نخبهگرایی بود که به شدت برای تودههای ناراضی از ساختارهای سنتی دموکراسی و ارزشهای لیبرال، جذاب بود این همان پیشبینی بود که «کریستوفر لش» در کتاب «فرهنگ خودشیفتگی» و «شانتال موف» در کتاب «درباره امر سیاسی» نسبت به وقوع آن هشدار داده بودند و یاشا مونک، تعبیر«مردم علیه دموکراسی» را برای آن بکار برده بود. وضعیتی بغرنج که ناشی از ناامیدی توده مردم از نخبگان و ساختارهای قانونی است و در آن میان دموکراسی (حکومت توده ها) و لیبرالیسم (حکمیت قانون و حقوق فردی) فاصلهای چالش برانگیز میافتد آن هم به نفع رهبرانی که به نام مردم علیه نخبگان برمیخیزند. اینجاست که طبق توصیف کارل اشمیت، متفکرسیاسی آلمانی، احساس ناامنی در تودهها آنها را به سمت رهبران مقتدری سوق میدهد که با طرح ایدئولوژیهای ملی و برجسته کردن تهدیدهای داخلی و خارجی، یک «ما»ی ملی را علیه رقبای داخلی و خارجی خود ایجاد میکنند و لیبرال دموکراسی را به چالش میکشند.
@sahandiranmehr
✍️سهند ایرانمهر
🔸دونالد ترامپ چهل و هفتمین رییسجمهور آمریکا شد. ترامپ معمولاً سیاست خارجی خود را با محوریت منافع اقتصادی و توافقهای دوطرفه صورتبندی میکند و دل خوشی از تعهدات بینالمللی چندجانبه ندارد. تشدید رقابتهای جهانی و تداوم سیاستهای ملیگرایانه و تودهای او بسیاری از چالشهای دور قبلی ریاستجمهوری او را عمیقتر خواهد کرد. نگاه ترامپ به اروپا نه نگاه به یک متحد استراتژیک که قلمداد کردن آن به عنوان یک رقیب تجاری است. ترامپ پیشتر هم خواهان حمایت مالی بیشتر اروپا از ناتو و منتقد نوع روابط تجاری ان با ایالات متحده بود بنابراین پیروزی مجدد او برای اروپایی که به شدت نگران توسعهطلبی روسیه و در تقلای تقویت ناتو و روابط فراآتلانتیکی است، خبری به شدت نامبارک است.
🔸اگرچه رویکرد ترامپ در قبال روسیه دوگانه و متناقض به نظر میرسد اما پوتین به احتمال زیاد امروز را روز خوبی میداند زیرا ترامپ، زلنسکی را شارلاتانی میداند که به بهانه حمله روسیه در حال سرکیسه کردن آمریکاییهاست درحالیکه همواره از ضرورت بهبود روابط با روسیه و ایجاد توافق صلح سخن گفته است. اروپا اینجا هم بازنده بازی انتخابات آمریکاست و اوکراین هم به میزان زیادی از حمایتهایی که در دوران بایدن از آن برخوردار بود محروم خواهد شد. این مساله هم، دردسر تازهای است که گریبان اروپا را خواهد گرفت.
🔸عربستان و امارات در دوره اول ترامپ شرکای خوبی برای او بودند و در فاصله میان دور قبلی ریاست جمهوری او تا امروز، پروژههای خوب و سودآوری را برای شرکتهای او تدارک دیدند. آنها اینبار هم یا عقد قراردادهای نظامی و تجاری رابطه نزدیکتری با آمریکا خواهند داشت و همچنانکه توافق ابراهیم را با همراهی با یکدیگر آغاز کردند احتمالا پس از پایان دور اخیر بحران غزه، کریدور اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا با مشارکت اسراییل و حمایت آمریکا به عنوان مکمل توافق ابراهیم در صدر اولویتهایشان خواهد بود.
🔸ترامپ در حمایت از اسراییل همیشه مصمم و جدی بوده و آرزوهای اسراییل در معادلات سیاسی، اقتصادی منطقهای را خیلی زود برآورده کرده با این حال بعید است که در دوران او، نتانیاهو بتواند همچنان برطبل گزینه تداوم رویکرد نظامی پرهزینه بکوبد.
🔸پیروزی ترامپ برای ایران هم چالشبرانگیز خواهد بود. ترامپ در دوره قبل از برجام خارج شد و سختتریم تحریمها را علیه ایران اعمال کرد. رویکرد او در قبال ایران کمتر نظامی و بیشتر اقتصادی و سیاسی است. با درنظرگرفتن تحولات مهم پس از جنگ غزه، ایران دوران ترامپ دوم در مقایسه با ایران دوران ترامپ اول، وضعیت به مراتب دشوارتری خواهد داشت بالاخص آنکه ترامپ نشان داده که مواجهه با او مستلزم ریسکپذیریهای ملموس و غیرقابل پیشبینی است.
🔸چینیها چندان از پیروزی ترامپ خشنود نیستند زیرا ترامپی که در خاطره دارند مواضع تند و سختگیرانهای علیه چین داشت و به منزله جرقهای در انبار باروتی بود که عملا به جنگ تجاری میان این کشور و امریکا تبدیل شد. دوران ترامپ برای چین دوران محدودیتهای تجاری و تکنولوژی و مواضع سرسختانه و حمایتی از تایوان، کرهجنوبی و ژاپن خواهد بود اگرچه این صدای آشنای ترامپ دوباره در گوش این سه کشور طنینانداز خواهد شد که:«هزینههای امنیتیتان را خودتان باید بپردازید».
🔸قدرت گرفتن دوباره ترامپ زمینه را برای برآمدن رهبران اقتدارگرا و کاهش همکاریهای بینالمللی در مسایل جهانی و قطبی شدن بیشتر جهان و افزایش چالشها در مسیر تجارت و امنیت فراهم خواهد کرد هرچند ائتلافهای منطقهای دوباره رونق خواهند گرفت.
🔸آمریکای دوران ترامپ هم در دوران جدید قدرت گرفتن او، چندان برکنار از چالشها نخواهد بود. پیروزی ترامپ به میزان زیادی ناشی از زبان عامی و ادبیات ضد نخبهگرایی بود که به شدت برای تودههای ناراضی از ساختارهای سنتی دموکراسی و ارزشهای لیبرال، جذاب بود این همان پیشبینی بود که «کریستوفر لش» در کتاب «فرهنگ خودشیفتگی» و «شانتال موف» در کتاب «درباره امر سیاسی» نسبت به وقوع آن هشدار داده بودند و یاشا مونک، تعبیر«مردم علیه دموکراسی» را برای آن بکار برده بود. وضعیتی بغرنج که ناشی از ناامیدی توده مردم از نخبگان و ساختارهای قانونی است و در آن میان دموکراسی (حکومت توده ها) و لیبرالیسم (حکمیت قانون و حقوق فردی) فاصلهای چالش برانگیز میافتد آن هم به نفع رهبرانی که به نام مردم علیه نخبگان برمیخیزند. اینجاست که طبق توصیف کارل اشمیت، متفکرسیاسی آلمانی، احساس ناامنی در تودهها آنها را به سمت رهبران مقتدری سوق میدهد که با طرح ایدئولوژیهای ملی و برجسته کردن تهدیدهای داخلی و خارجی، یک «ما»ی ملی را علیه رقبای داخلی و خارجی خود ایجاد میکنند و لیبرال دموکراسی را به چالش میکشند.
@sahandiranmehr
اینفو گزارش چشمانداز.pdf
1.5 MB
مقایسه شاخص های توسعه ای ایران با کشورهای همسایه در بیست سال
مطابق با آمار بانک جهانی
و در طول سند چشم انداز
توسط موسسه مطالعات بازرگانی
مطابق با آمار بانک جهانی
و در طول سند چشم انداز
توسط موسسه مطالعات بازرگانی
سلام
برسد به دست رئیس جمهور محترم
با سلام و احترام
"لطفا نفرمایید:
نتیجه انتخابات امریکا بر سیاست های ما تاثیر ندارد!"
یادآور می شود بسیاری از رای دهندگان در خرداد ۱۴۰۳ و بسیاری از کسانی که رای ندادند...در آرزوی ایجاد ایرانی آباد و آزاد هستند، بدانگونه که ظرفیت ها و منابع قدرت این کشور برای مردم آن فراهم آورده است. تحقق این آرزوی تاریخی و خواسته برحق ملت ایران، در گرو درک و پذیرش واقعیت های منطقه و نظام بین الملل است.
تردیدی نیست که انتخاب ترامپ در امریکا، معادلات قدرت را نه تنها در خاورمیانه، که در جهان تغییر خواهد داد. شخصیت او و به ویژه یک دوره ریاست جمهوری اش، به خوبی آثار و پیامدهای به قدرت رسیدنش را بر همه جهانیان آشکار ساخت.
همگان نیک می دانند که اجرای یک سیاست موفق در داخل و خارج کشور، به درک واقع گرایانه از تحولات محیط بین الملل و تغییر در موازنه قدرت در جهان بستگی دارد. برای کشوری که با مشکلات و چالش های گوناگون اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و البته سیاسی روبه رو ست، درک درست واقعیت های متحول در منطقه و جهان بسیار سرنوشت ساز است.
با تجدید ارادت
برسد به دست رئیس جمهور محترم
با سلام و احترام
"لطفا نفرمایید:
نتیجه انتخابات امریکا بر سیاست های ما تاثیر ندارد!"
یادآور می شود بسیاری از رای دهندگان در خرداد ۱۴۰۳ و بسیاری از کسانی که رای ندادند...در آرزوی ایجاد ایرانی آباد و آزاد هستند، بدانگونه که ظرفیت ها و منابع قدرت این کشور برای مردم آن فراهم آورده است. تحقق این آرزوی تاریخی و خواسته برحق ملت ایران، در گرو درک و پذیرش واقعیت های منطقه و نظام بین الملل است.
تردیدی نیست که انتخاب ترامپ در امریکا، معادلات قدرت را نه تنها در خاورمیانه، که در جهان تغییر خواهد داد. شخصیت او و به ویژه یک دوره ریاست جمهوری اش، به خوبی آثار و پیامدهای به قدرت رسیدنش را بر همه جهانیان آشکار ساخت.
همگان نیک می دانند که اجرای یک سیاست موفق در داخل و خارج کشور، به درک واقع گرایانه از تحولات محیط بین الملل و تغییر در موازنه قدرت در جهان بستگی دارد. برای کشوری که با مشکلات و چالش های گوناگون اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و البته سیاسی روبه رو ست، درک درست واقعیت های متحول در منطقه و جهان بسیار سرنوشت ساز است.
با تجدید ارادت
فرانسیس فوکویاما: آنچه ترامپ آزاد کرد به چه معناست برای آمریکا
رئیسجمهور جمهوریخواه منتخب، عصر جدیدی را در سیاستهای ایالات متحده و شاید برای کل جهان آغاز میکند.
پیروزی کاملاً غیرمنتظره دونالد ترامپ و حزب جمهوریخواه در شب سهشنبه منجر به تغییرات مهم در زمینههای سیاسی مهم مانند مهاجرت و اوکراین میشود. اما اهمیت این انتخابات فراتر از این مسائل خاص است و نمایانگر رد قاطعانه رأیدهندگان آمریکایی از لیبرالیسم و درک خاصی است که از "جامعه آزاد" از دهه 1980 به بعد شکل گرفته است.
زمانی که ترامپ برای اولین بار در سال 2016 انتخاب شد، آسان بود که معتقد شویم این رخداد یک انحراف است. او در مقابل یک رقیب ضعیف مبارزه میکرد که او را جدی نمیگرفت و در هر صورت، ترامپ رأی محبوب را کسب نکرد. زمانی که بایدن چهار سال بعد کاخ سفید را به دست آورد، به نظر میرسید که پس از یک دوره ریاستجمهوری فاجعهبار، امور به حالت عادی بازگشته است.
اما پس از رأیگیری روز سهشنبه، به نظر میرسد که ریاستجمهوری بایدن یک انحراف بود و اکنون ترامپ در حال آغاز عصر جدیدی در سیاستهای ایالات متحده و شاید برای کل جهان است. آمریکاییها با آگاهی کامل از اینکه ترامپ چه کسی است و چه چیزی را نمایندگی میکند، به او رأی دادهاند. نه تنها او اکثریت آرا را به دست آورد و پیشبینی میشود که تمام ایالتهای نوسانی را تصاحب کند، بلکه جمهوریخواهان نیز کنترل سنا را پس گرفتند و به نظر میرسد که کنترل مجلس نمایندگان را نیز حفظ کنند. با توجه به سلطه موجود آنها بر دیوان عالی، اکنون در موقعیتی قرار دارند که تمام شاخههای اصلی حکومت را در اختیار داشته باشند.
اما ماهیت زیربنایی این مرحله جدید از تاریخ آمریکا چیست؟
لیبرالیسم کلاسیک، یک آموزه مبتنی بر احترام به کرامت برابر افراد از طریق حکومت قانون است که حقوق آنها را محافظت میکند و از طریق کنترلهای قانونی بر توانایی دولت برای دخالت در این حقوق. اما طی نیم قرن گذشته، این تکانه اولیه دچار دو تحریف بزرگ شده است. اولین مورد ظهور "نئولیبرالیسم" بود، یک آموزه اقتصادی که بازارها را قداستبخشید و توانایی دولتها را در حمایت از کسانی که از تغییرات اقتصادی ضربه خوردهاند، کاهش داد. جهان به طور کلی ثروتمندتر شد، در حالی که طبقه کارگر شغل و فرصتهای خود را از دست داد. قدرت از مکانهایی که انقلاب صنعتی اولیه را میزبانی میکردند، به آسیا و سایر مناطق جهان درحال توسعه منتقل شد.
تحریف دوم، ظهور سیاستهای هویتی یا آنچه میتوان آن را "لیبرالیسم بیدار" نامید بود، که در آن دغدغههای پیشرو در مورد طبقه کارگر جای خود را به محافظت هدفمند از مجموعه محدودتری از گروههای به حاشیه رانده شده داد: اقلیتهای نژادی، مهاجران، اقلیتهای جنسی و غیره. قدرت دولت بیشتر و بیشتر برای پیشبرد نتایج اجتماعی خاص برای این گروهها به کار گرفته میشد.
در همین حال، بازارهای کار به اقتصاد اطلاعاتی تبدیل شدند. در دنیایی که در آن اکثر کارگران به جای بلند کردن اشیای سنگین از کف کارخانهها، پشت صفحهنمایش کامپیوتر مینشستند، زنان موقعیت برابرتری را تجربه کردند. این امر قدرت درون خانوارها را دگرگون کرد و منجر به ادراک به ظاهر مداوم جشن دستاوردهای زنانه شد.
ظهور این درک تحریف شده از لیبرالیسم منجر به تغییر چشمگیر مبنای اجتماعی قدرت سیاسی شد. طبقه کارگر احساس کرد که احزاب سیاسی چپ گرا دیگر به منافع آنها دفاع نمیکنند و شروع به رأی دادن به احزاب راست کردند. بنابراین، حزب دموکرات توانایی خود را برای حفاظت از پایگاه طبقه کارگر خود از دست داد و به حزبی مسلط بر متخصصان شهری تبدیل شد. افراد انتخاب کردند تا به حزب جمهوریخواه رأی دهند. در اروپا، رأیدهندگان حزب کمونیست در فرانسه و ایتالیا به مارین لوپن و جورجیا ملونی مرتد شدند.
تمامی این گروهها از یک سیستم تجارت آزاد که معیشت آنها را از بین میبرد در حالی که یک طبقه فوقالعاده ثروتمند را ایجاد میکرد، ناراضی بودند و همچنین از احزاب پیشرو که به نظر میرسید بیشتر به فکر بیگانگان و محیط زیست هستند تا وضعیت خود آنها، ناراضی بودند.
این تغییرات بزرگ جامعهشناختی در الگوهای رأیگیری روز سهشنبه منعکس شده است. پیروزی جمهوریخواهان بر پایه رأیدهندگان طبقه کارگر سفید ساخته شده بود، اما ترامپ موفق شد که به طور قابل توجهی بیشتر از انتخابات سال 2020، رأیدهندگان طبقه کارگر سیاه و هیسپانیک را به دست آورد. این به ویژه در مورد رأیدهندگان مرد در این گروهها صادق بود. برای آنها، طبقه مهمتر از نژاد یا قومیت بود. هیچ دلیل خاصی وجود ندارد که چرا یک کارگر طبقه کارگر لاتینتبار، به عنوان مثال، باید به لیبرالیسم بیدار که به مهاجران اخیر فاقد مدرک تمرکز دارد و بر پیشرفت منافع زنان متمرکز است، جذب شود.
رئیسجمهور جمهوریخواه منتخب، عصر جدیدی را در سیاستهای ایالات متحده و شاید برای کل جهان آغاز میکند.
پیروزی کاملاً غیرمنتظره دونالد ترامپ و حزب جمهوریخواه در شب سهشنبه منجر به تغییرات مهم در زمینههای سیاسی مهم مانند مهاجرت و اوکراین میشود. اما اهمیت این انتخابات فراتر از این مسائل خاص است و نمایانگر رد قاطعانه رأیدهندگان آمریکایی از لیبرالیسم و درک خاصی است که از "جامعه آزاد" از دهه 1980 به بعد شکل گرفته است.
زمانی که ترامپ برای اولین بار در سال 2016 انتخاب شد، آسان بود که معتقد شویم این رخداد یک انحراف است. او در مقابل یک رقیب ضعیف مبارزه میکرد که او را جدی نمیگرفت و در هر صورت، ترامپ رأی محبوب را کسب نکرد. زمانی که بایدن چهار سال بعد کاخ سفید را به دست آورد، به نظر میرسید که پس از یک دوره ریاستجمهوری فاجعهبار، امور به حالت عادی بازگشته است.
اما پس از رأیگیری روز سهشنبه، به نظر میرسد که ریاستجمهوری بایدن یک انحراف بود و اکنون ترامپ در حال آغاز عصر جدیدی در سیاستهای ایالات متحده و شاید برای کل جهان است. آمریکاییها با آگاهی کامل از اینکه ترامپ چه کسی است و چه چیزی را نمایندگی میکند، به او رأی دادهاند. نه تنها او اکثریت آرا را به دست آورد و پیشبینی میشود که تمام ایالتهای نوسانی را تصاحب کند، بلکه جمهوریخواهان نیز کنترل سنا را پس گرفتند و به نظر میرسد که کنترل مجلس نمایندگان را نیز حفظ کنند. با توجه به سلطه موجود آنها بر دیوان عالی، اکنون در موقعیتی قرار دارند که تمام شاخههای اصلی حکومت را در اختیار داشته باشند.
اما ماهیت زیربنایی این مرحله جدید از تاریخ آمریکا چیست؟
لیبرالیسم کلاسیک، یک آموزه مبتنی بر احترام به کرامت برابر افراد از طریق حکومت قانون است که حقوق آنها را محافظت میکند و از طریق کنترلهای قانونی بر توانایی دولت برای دخالت در این حقوق. اما طی نیم قرن گذشته، این تکانه اولیه دچار دو تحریف بزرگ شده است. اولین مورد ظهور "نئولیبرالیسم" بود، یک آموزه اقتصادی که بازارها را قداستبخشید و توانایی دولتها را در حمایت از کسانی که از تغییرات اقتصادی ضربه خوردهاند، کاهش داد. جهان به طور کلی ثروتمندتر شد، در حالی که طبقه کارگر شغل و فرصتهای خود را از دست داد. قدرت از مکانهایی که انقلاب صنعتی اولیه را میزبانی میکردند، به آسیا و سایر مناطق جهان درحال توسعه منتقل شد.
تحریف دوم، ظهور سیاستهای هویتی یا آنچه میتوان آن را "لیبرالیسم بیدار" نامید بود، که در آن دغدغههای پیشرو در مورد طبقه کارگر جای خود را به محافظت هدفمند از مجموعه محدودتری از گروههای به حاشیه رانده شده داد: اقلیتهای نژادی، مهاجران، اقلیتهای جنسی و غیره. قدرت دولت بیشتر و بیشتر برای پیشبرد نتایج اجتماعی خاص برای این گروهها به کار گرفته میشد.
در همین حال، بازارهای کار به اقتصاد اطلاعاتی تبدیل شدند. در دنیایی که در آن اکثر کارگران به جای بلند کردن اشیای سنگین از کف کارخانهها، پشت صفحهنمایش کامپیوتر مینشستند، زنان موقعیت برابرتری را تجربه کردند. این امر قدرت درون خانوارها را دگرگون کرد و منجر به ادراک به ظاهر مداوم جشن دستاوردهای زنانه شد.
ظهور این درک تحریف شده از لیبرالیسم منجر به تغییر چشمگیر مبنای اجتماعی قدرت سیاسی شد. طبقه کارگر احساس کرد که احزاب سیاسی چپ گرا دیگر به منافع آنها دفاع نمیکنند و شروع به رأی دادن به احزاب راست کردند. بنابراین، حزب دموکرات توانایی خود را برای حفاظت از پایگاه طبقه کارگر خود از دست داد و به حزبی مسلط بر متخصصان شهری تبدیل شد. افراد انتخاب کردند تا به حزب جمهوریخواه رأی دهند. در اروپا، رأیدهندگان حزب کمونیست در فرانسه و ایتالیا به مارین لوپن و جورجیا ملونی مرتد شدند.
تمامی این گروهها از یک سیستم تجارت آزاد که معیشت آنها را از بین میبرد در حالی که یک طبقه فوقالعاده ثروتمند را ایجاد میکرد، ناراضی بودند و همچنین از احزاب پیشرو که به نظر میرسید بیشتر به فکر بیگانگان و محیط زیست هستند تا وضعیت خود آنها، ناراضی بودند.
این تغییرات بزرگ جامعهشناختی در الگوهای رأیگیری روز سهشنبه منعکس شده است. پیروزی جمهوریخواهان بر پایه رأیدهندگان طبقه کارگر سفید ساخته شده بود، اما ترامپ موفق شد که به طور قابل توجهی بیشتر از انتخابات سال 2020، رأیدهندگان طبقه کارگر سیاه و هیسپانیک را به دست آورد. این به ویژه در مورد رأیدهندگان مرد در این گروهها صادق بود. برای آنها، طبقه مهمتر از نژاد یا قومیت بود. هیچ دلیل خاصی وجود ندارد که چرا یک کارگر طبقه کارگر لاتینتبار، به عنوان مثال، باید به لیبرالیسم بیدار که به مهاجران اخیر فاقد مدرک تمرکز دارد و بر پیشرفت منافع زنان متمرکز است، جذب شود.
همچنین روشن است که اکثریت قریب به اتفاق رأیدهندگان طبقه کارگر صرفاً به تهدید علیه نظم لیبرالی، هم در داخل و هم در سطح بینالمللی، که به طور خاص توسط ترامپ ایجاد شده، اهمیت نمیدادند.
دونالد ترامپ نه تنها میخواهد نئولیبرالیسم و لیبرالیسم بیدار را حذف کند، بلکه تهدیدی اساسی برای لیبرالیسم کلاسیک نیز هست. این تهدید در هر زمینه سیاستی قابل مشاهده است؛ ریاستجمهوری جدید ترامپ هیچ شباهتی به دوره اول نخواهد داشت. سؤال اصلی در این مرحله نه خباثت نیت او، بلکه توانایی او در اجرای آنچه که تهدید میکند است. بسیاری از رأیدهندگان صرفاً به رتوریک او جدی نمیگیرند، در حالی که جمهوریخواهان اصلی استدلال میکنند که کنترلهای تعادل در سیستم آمریکایی از بدترین اقدامات او جلوگیری خواهد کرد. این اشتباه است: ما باید به نیات اعلام شده او بسیار جدی بنگریم.
ترامپ یک حمایتگرای خودخوانده است که میگوید "تعرفه" زیباترین کلمه در زبان انگلیسی است. او پیشنهاد کرده است که 10 یا 20 درصد تعرفه بر تمام کالاهای تولید شده در خارج، توسط دوستان و دشمنان، اعمال کند و برای انجام این کار به اختیارات کنگره نیاز ندارد.
همانطور که تعداد زیادی از اقتصاددانان تأکید کردهاند، این سطح از حفاظتگرایی اثرات بسیار منفی بر تورم، بهرهوری و اشتغال خواهد داشت. این امر باعث اخلال شدید در زنجیرههای تأمین خواهد شد که موجب خواهد شد تولیدکنندگان داخلی درخواست معافیت از این مالیات سنگین را بدهند. این سپس فرصتی برای سطوح بالای فساد و رانتجویی ایجاد میکند هنگامی که شرکتها به دنبال کسب جایگاه خوب در نزد رئیسجمهور هستند. تعرفههای در این سطح همچنین باعث اقدام متقابل همانند بزرگ توسط سایر کشورها میشود که موجب فروپاشی تجارت (و در نتیجه درآمدها) میشود. شاید ترامپ در مواجهه با این موارد عقبنشینی کند؛ او همچنین ممکن است مانند رئیسجمهور سابق آرژانتین کریستینا فرناندز دی کرچنر اقدام به فاسد کردن آژانس آمار گزارش دهنده اخبار بد کند.
در مورد مهاجرت، ترامپ دیگر فقط میخواهد مرزها را ببندد؛ او میخواهد تا حد امکان از 11 میلیون مهاجر بدون مدرک موجود در کشور اخراج کند. از لحاظ اداری، این چنان وظیفه غولپیکری است که سالها سرمایهگذاری در زیرساختهای لازم برای انجام آن (مراکز بازداشت، عوامل کنترل مهاجرت، دادگاهها و غیره) را ضروری میسازد.
این امر تأثیرات ویرانگری بر بسیاری از صنایعی که به نیروی کار مهاجر متکی هستند، به ویژه ساخت و ساز و کشاورزی خواهد داشت. همچنین از نظر اخلاقی به چالش بزرگی منجر خواهد شد، زیرا والدین از فرزندان شهروندشان جدا خواهند شد و زمینهساز درگیریهای مدنی خواهد بود، چرا که بسیاری از این مهاجران بدون مدرک در قلمروهای آبی زندگی میکنند که به هر طریقی سعی میکنند از اجرای خواستههای ترامپ جلوگیری کنند.
در مورد حاکمیت قانون، ترامپ در طول این کمپین کاملاً متمرکز بر جستجوی انتقام از ناعدالتیهایی بوده است که به اعتقاد او از سوی منتقدانش متحمل شده است. او قول داده است که از سیستم عدالت برای تعقیب همه افراد از الیزابت چنی و جو بایدن تا رئیس ستاد مشترک ارتش پیشین مارک میلی و باراک اوباما استفاده کند. او میخواهد منتقدان رسانهای را با ضبط مجوزهایشان یا تحمیل جرائم بر آنها ساکت کند.
این که آیا ترامپ قدرت انجام هر یک از این موارد را خواهد داشت یا خیر، نامشخص است: سیستم دادگاهها یکی از مقاومترین موانع در برابر افراطهای او در دوره اول ریاستجمهوریاش بوده است. اما جمهوریخواهان به طور مداوم در حال کار بر روی گنجاندن قضات همراه در سیستم هستند، مانند قاضی آیلین کانن در فلوریدا که پرونده اسناد طبقهبندی شده قوی علیه او را رد کرد.
هیچ قهرمان اروپایی وجود ندارد که بتواند جای آمریکا را به عنوان رهبر ناتو بگیرد، بنابراین توانایی آن در مقابله با روسیه و چین به شدت در معرض تردید قرار دارد.
برخی از مهمترین تغییرات در سیاست خارجی و ماهیت نظم بینالمللی خواهد بود. اوکراین قطعاً بزرگترین بازنده است؛ مبارزه نظامی آن علیه روسیه حتی قبل از انتخابات نیز رو به افول بود، و ترامپ میتواند با عدم تحویل تسلیحات، که مجلس نمایندگان جمهوریخواه در طول زمستان گذشته برای شش ماه انجام داد، موجب شود تا اوکراین به شرایط روسیه تسلیم شود. ترامپ به طور خصوصی تهدید کرده است که از ناتو خارج شود، اما حتی اگر چنین نکند، میتواند پیمان دفاع متقابل ماده 5 آن را به شدت تضعیف کند. هیچ قهرمان اروپایی وجود ندارد که بتواند جای آمریکا را به عنوان رهبر این پیمان بگیرد، بنابراین توانایی آن در مقابله با روسیه و چین به شدت در معرض تردید قرار دارد. بر خلاف این، پیروزی ترامپ سایر پوپولیستهای اروپایی مانند حزب جایگزین آلمان و جبهه ملی فرانسه را نیز الهام خواهد بخشید.
دونالد ترامپ نه تنها میخواهد نئولیبرالیسم و لیبرالیسم بیدار را حذف کند، بلکه تهدیدی اساسی برای لیبرالیسم کلاسیک نیز هست. این تهدید در هر زمینه سیاستی قابل مشاهده است؛ ریاستجمهوری جدید ترامپ هیچ شباهتی به دوره اول نخواهد داشت. سؤال اصلی در این مرحله نه خباثت نیت او، بلکه توانایی او در اجرای آنچه که تهدید میکند است. بسیاری از رأیدهندگان صرفاً به رتوریک او جدی نمیگیرند، در حالی که جمهوریخواهان اصلی استدلال میکنند که کنترلهای تعادل در سیستم آمریکایی از بدترین اقدامات او جلوگیری خواهد کرد. این اشتباه است: ما باید به نیات اعلام شده او بسیار جدی بنگریم.
ترامپ یک حمایتگرای خودخوانده است که میگوید "تعرفه" زیباترین کلمه در زبان انگلیسی است. او پیشنهاد کرده است که 10 یا 20 درصد تعرفه بر تمام کالاهای تولید شده در خارج، توسط دوستان و دشمنان، اعمال کند و برای انجام این کار به اختیارات کنگره نیاز ندارد.
همانطور که تعداد زیادی از اقتصاددانان تأکید کردهاند، این سطح از حفاظتگرایی اثرات بسیار منفی بر تورم، بهرهوری و اشتغال خواهد داشت. این امر باعث اخلال شدید در زنجیرههای تأمین خواهد شد که موجب خواهد شد تولیدکنندگان داخلی درخواست معافیت از این مالیات سنگین را بدهند. این سپس فرصتی برای سطوح بالای فساد و رانتجویی ایجاد میکند هنگامی که شرکتها به دنبال کسب جایگاه خوب در نزد رئیسجمهور هستند. تعرفههای در این سطح همچنین باعث اقدام متقابل همانند بزرگ توسط سایر کشورها میشود که موجب فروپاشی تجارت (و در نتیجه درآمدها) میشود. شاید ترامپ در مواجهه با این موارد عقبنشینی کند؛ او همچنین ممکن است مانند رئیسجمهور سابق آرژانتین کریستینا فرناندز دی کرچنر اقدام به فاسد کردن آژانس آمار گزارش دهنده اخبار بد کند.
در مورد مهاجرت، ترامپ دیگر فقط میخواهد مرزها را ببندد؛ او میخواهد تا حد امکان از 11 میلیون مهاجر بدون مدرک موجود در کشور اخراج کند. از لحاظ اداری، این چنان وظیفه غولپیکری است که سالها سرمایهگذاری در زیرساختهای لازم برای انجام آن (مراکز بازداشت، عوامل کنترل مهاجرت، دادگاهها و غیره) را ضروری میسازد.
این امر تأثیرات ویرانگری بر بسیاری از صنایعی که به نیروی کار مهاجر متکی هستند، به ویژه ساخت و ساز و کشاورزی خواهد داشت. همچنین از نظر اخلاقی به چالش بزرگی منجر خواهد شد، زیرا والدین از فرزندان شهروندشان جدا خواهند شد و زمینهساز درگیریهای مدنی خواهد بود، چرا که بسیاری از این مهاجران بدون مدرک در قلمروهای آبی زندگی میکنند که به هر طریقی سعی میکنند از اجرای خواستههای ترامپ جلوگیری کنند.
در مورد حاکمیت قانون، ترامپ در طول این کمپین کاملاً متمرکز بر جستجوی انتقام از ناعدالتیهایی بوده است که به اعتقاد او از سوی منتقدانش متحمل شده است. او قول داده است که از سیستم عدالت برای تعقیب همه افراد از الیزابت چنی و جو بایدن تا رئیس ستاد مشترک ارتش پیشین مارک میلی و باراک اوباما استفاده کند. او میخواهد منتقدان رسانهای را با ضبط مجوزهایشان یا تحمیل جرائم بر آنها ساکت کند.
این که آیا ترامپ قدرت انجام هر یک از این موارد را خواهد داشت یا خیر، نامشخص است: سیستم دادگاهها یکی از مقاومترین موانع در برابر افراطهای او در دوره اول ریاستجمهوریاش بوده است. اما جمهوریخواهان به طور مداوم در حال کار بر روی گنجاندن قضات همراه در سیستم هستند، مانند قاضی آیلین کانن در فلوریدا که پرونده اسناد طبقهبندی شده قوی علیه او را رد کرد.
هیچ قهرمان اروپایی وجود ندارد که بتواند جای آمریکا را به عنوان رهبر ناتو بگیرد، بنابراین توانایی آن در مقابله با روسیه و چین به شدت در معرض تردید قرار دارد.
برخی از مهمترین تغییرات در سیاست خارجی و ماهیت نظم بینالمللی خواهد بود. اوکراین قطعاً بزرگترین بازنده است؛ مبارزه نظامی آن علیه روسیه حتی قبل از انتخابات نیز رو به افول بود، و ترامپ میتواند با عدم تحویل تسلیحات، که مجلس نمایندگان جمهوریخواه در طول زمستان گذشته برای شش ماه انجام داد، موجب شود تا اوکراین به شرایط روسیه تسلیم شود. ترامپ به طور خصوصی تهدید کرده است که از ناتو خارج شود، اما حتی اگر چنین نکند، میتواند پیمان دفاع متقابل ماده 5 آن را به شدت تضعیف کند. هیچ قهرمان اروپایی وجود ندارد که بتواند جای آمریکا را به عنوان رهبر این پیمان بگیرد، بنابراین توانایی آن در مقابله با روسیه و چین به شدت در معرض تردید قرار دارد. بر خلاف این، پیروزی ترامپ سایر پوپولیستهای اروپایی مانند حزب جایگزین آلمان و جبهه ملی فرانسه را نیز الهام خواهد بخشید.
متحدان و دوستان آسیای شرقی ایالات متحده در وضعیت بهتری قرار ندارند. در حالی که ترامپ در مورد چین صحبتهای تندی کرده است، به ویژگیهای مقتدرانه رهبری شی جینپینگ نیز احترام بسیاری میگذارد و ممکن است حاضر باشد بر سر تایوان با او به توافق برسد. ترامپ به طور مادرزادی از استفاده از قدرت نظامی اجتناب میکند و به راحتی فریب داده میشود، اما یک استثنا ممکن است خاورمیانه باشد، جایی که احتمالاً به طور تمام و کمال از جنگهای بنیامین نتانیاهو علیه حماس، حزبالله و ایران حمایت خواهد کرد.
دلایل قوی برای فکر کردن به این وجود دارد که ترامپ در انجام این دستور کار نسبت به دوره اول ریاستجمهوری خود موفقتر خواهد بود. او و جمهوریخواهان متوجه شدهاند که اجرای سیاستها همه در مورد کارکنان است. زمانی که در سال 2016 برای اولین بار انتخاب شد، او به دور خود گروهی از مشاوران سیاستگذار نداشت؛ بلکه مجبور بود به جمهوریخواهان متشکل از مجموعه سنتی متکی باشد.
در بسیاری از موارد، آنها دستورات او را مسدود، منحرف یا به کندی انجام دادند. در پایان دوره ریاستجمهوری او، یک فرمان اجرایی صادر کرد که "برنامه F" جدیدی را ایجاد میکند که همه کارمندان فدرال را از حفاظتهای شغلی خود محروم میکند و به او اجازه میدهد هر بوروکراتی را که میخواهد اخراج کند. احیای برنامه F هسته مرکزی برنامههای دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ است و محافظهکاران مشغول تهیه فهرستی از مقامات بالقوه هستند که تنها شایستگی آنها وفاداری شخصی به ترامپ است. به همین دلیل، این بار او احتمالاً بیشتر قادر به اجرای نقشههایش خواهد بود.
پیش از انتخابات، منتقدان از جمله کامالا هریس ترامپ را به فاشیست بودن متهم کردند. این اتهام اشتباه بود، تا آنجا که او قرار نبود رژیم توتالیتر را در ایالات متحده پیاده کند. در عوض، فرسایش تدریجی نهادهای لیبرالی، همانند آنچه در مجارستان پس از بازگشت ویکتور اوربان به قدرت در سال 2010 رخ داد، روی خواهد داد.
این فرسایش از هم اکنون آغاز شده است، و ترامپ خسارت قابل توجهی وارد کرده است. او قطبی شدن موجود در جامعه را تشدید کرده و ایالات متحده را از یک جامعه با اعتماد بالا به جامعهای با اعتماد پایین تبدیل کرده است؛ او دولت را به عنوان شیطان جلوه داده و اعتقاد به اینکه این دولت منافع جمعی آمریکاییها را نمایندگی میکند را تضعیف کرده است؛ او گفتمان سیاسی را زشتتر کرده و اجازه بروز آشکار تعصب و روزنامهنگاری را داده است؛ و او اکثریت جمهوریخواهان را متقاعد کرده است که پیشیناش رئیسجمهور نامشروعی بوده است که انتخابات 2020 را دزدیده است.
گستردگی پیروزی جمهوریخواهان از ریاستجمهوری تا سنا و احتمالاً مجلس نمایندگان نیز، به عنوان یک مأموریت سیاسی قوی تفسیر خواهد شد که این ایدهها را تأیید کرده و به ترامپ اجازه میدهد هرطور که دلش بخواهد عمل کند. تنها امیدواریم که برخی از نگهبانهای نهادی باقیمانده هنگام ورود او به مقام، همچنان در جای خود باقی بمانند. اما ممکن است برای بهبود اوضاع، قبل از آن بدتر شدن آنها لازم باشد.
فرانسیس فوکویاما استاد ارشد در مرکز دموکراسی دانشگاه استنفورد است.
Francis Fukuyama: what Trump unleashed means for America ft.com/content/f4dbc0… via @ft
دلایل قوی برای فکر کردن به این وجود دارد که ترامپ در انجام این دستور کار نسبت به دوره اول ریاستجمهوری خود موفقتر خواهد بود. او و جمهوریخواهان متوجه شدهاند که اجرای سیاستها همه در مورد کارکنان است. زمانی که در سال 2016 برای اولین بار انتخاب شد، او به دور خود گروهی از مشاوران سیاستگذار نداشت؛ بلکه مجبور بود به جمهوریخواهان متشکل از مجموعه سنتی متکی باشد.
در بسیاری از موارد، آنها دستورات او را مسدود، منحرف یا به کندی انجام دادند. در پایان دوره ریاستجمهوری او، یک فرمان اجرایی صادر کرد که "برنامه F" جدیدی را ایجاد میکند که همه کارمندان فدرال را از حفاظتهای شغلی خود محروم میکند و به او اجازه میدهد هر بوروکراتی را که میخواهد اخراج کند. احیای برنامه F هسته مرکزی برنامههای دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ است و محافظهکاران مشغول تهیه فهرستی از مقامات بالقوه هستند که تنها شایستگی آنها وفاداری شخصی به ترامپ است. به همین دلیل، این بار او احتمالاً بیشتر قادر به اجرای نقشههایش خواهد بود.
پیش از انتخابات، منتقدان از جمله کامالا هریس ترامپ را به فاشیست بودن متهم کردند. این اتهام اشتباه بود، تا آنجا که او قرار نبود رژیم توتالیتر را در ایالات متحده پیاده کند. در عوض، فرسایش تدریجی نهادهای لیبرالی، همانند آنچه در مجارستان پس از بازگشت ویکتور اوربان به قدرت در سال 2010 رخ داد، روی خواهد داد.
این فرسایش از هم اکنون آغاز شده است، و ترامپ خسارت قابل توجهی وارد کرده است. او قطبی شدن موجود در جامعه را تشدید کرده و ایالات متحده را از یک جامعه با اعتماد بالا به جامعهای با اعتماد پایین تبدیل کرده است؛ او دولت را به عنوان شیطان جلوه داده و اعتقاد به اینکه این دولت منافع جمعی آمریکاییها را نمایندگی میکند را تضعیف کرده است؛ او گفتمان سیاسی را زشتتر کرده و اجازه بروز آشکار تعصب و روزنامهنگاری را داده است؛ و او اکثریت جمهوریخواهان را متقاعد کرده است که پیشیناش رئیسجمهور نامشروعی بوده است که انتخابات 2020 را دزدیده است.
گستردگی پیروزی جمهوریخواهان از ریاستجمهوری تا سنا و احتمالاً مجلس نمایندگان نیز، به عنوان یک مأموریت سیاسی قوی تفسیر خواهد شد که این ایدهها را تأیید کرده و به ترامپ اجازه میدهد هرطور که دلش بخواهد عمل کند. تنها امیدواریم که برخی از نگهبانهای نهادی باقیمانده هنگام ورود او به مقام، همچنان در جای خود باقی بمانند. اما ممکن است برای بهبود اوضاع، قبل از آن بدتر شدن آنها لازم باشد.
فرانسیس فوکویاما استاد ارشد در مرکز دموکراسی دانشگاه استنفورد است.
Francis Fukuyama: what Trump unleashed means for America ft.com/content/f4dbc0… via @ft
Forwarded from کودک در رسانه
بهبهانه مرگ تلخ و دردناک آرزو خاوری، دانشآموز مدرسه کوثر شهرری
آرزوهای فناشده آرزو
| طاهره پژوهش |
🔺آرزو تنها نیست. قبل از آرزو کودکانی بودهاند که تنها به جرم کودکی کردن در مدارس تنبیه شدهاند، اخراج شدهاند، به مراجع و اداراتی احضار شدهاند که دلهایشان ترسیده و دستهایشان لرزیده است و زندگی معمولیشان زیرورو شده است. برخی از آنان تاب ادامه زندگی با این مصیبتها را ندارند و عطای زندگی را به لقایش میبخشند و میروند.
🔺ده سال پیش در دبیرستانی در جنوب خراسان در کلاس مهارتهای زندگی دانشآموزان دختر دو کلاس آرزویشان «مرگ» بود، برای من و همه تسهیلگران و معلم این آرزو تکاندهنده بود. دانشآموزان از فشار فقر و مدرسه و خانواده ناآگاه میگفتند و نمیخواستند مثل مادرانشان زندگی کنند.
🔺ایران با امضای پیماننامه حقوق کودک در ماده ۴۲ این پیماننامه متعهد شده است «حقوق کودک را بهطور گسترده و بهطریقی مناسب و فعال و بهنحوی یکسان به اطلاع بزرگسالان و کودکان برساند».
یاداشت کامل را در سایت «پیام ما» بخوانید.
https://payamema.ir/payam/119042
#جامعه #زنان #پیام_ما
@payamema
آرزوهای فناشده آرزو
| طاهره پژوهش |
🔺آرزو تنها نیست. قبل از آرزو کودکانی بودهاند که تنها به جرم کودکی کردن در مدارس تنبیه شدهاند، اخراج شدهاند، به مراجع و اداراتی احضار شدهاند که دلهایشان ترسیده و دستهایشان لرزیده است و زندگی معمولیشان زیرورو شده است. برخی از آنان تاب ادامه زندگی با این مصیبتها را ندارند و عطای زندگی را به لقایش میبخشند و میروند.
🔺ده سال پیش در دبیرستانی در جنوب خراسان در کلاس مهارتهای زندگی دانشآموزان دختر دو کلاس آرزویشان «مرگ» بود، برای من و همه تسهیلگران و معلم این آرزو تکاندهنده بود. دانشآموزان از فشار فقر و مدرسه و خانواده ناآگاه میگفتند و نمیخواستند مثل مادرانشان زندگی کنند.
🔺ایران با امضای پیماننامه حقوق کودک در ماده ۴۲ این پیماننامه متعهد شده است «حقوق کودک را بهطور گسترده و بهطریقی مناسب و فعال و بهنحوی یکسان به اطلاع بزرگسالان و کودکان برساند».
یاداشت کامل را در سایت «پیام ما» بخوانید.
https://payamema.ir/payam/119042
#جامعه #زنان #پیام_ما
@payamema
Forwarded from نگاه متفاوت (احمد زیدآبادی)
لانۀ فساد؟
آنچه عباس پالیزدار در گفتگو با سایت "دیدهبان ایران" در بارۀ سطح و حجم فساد در بین بسیاری از مسئولان و نهادها مطرح کرده است، اگر دقیق و صحیح باشد که کشور عملاً "لانۀ فساد" شده است!
حرف مقامها و نهادهای مسئول در برابر ادعاهای وی چیست؟
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
آنچه عباس پالیزدار در گفتگو با سایت "دیدهبان ایران" در بارۀ سطح و حجم فساد در بین بسیاری از مسئولان و نهادها مطرح کرده است، اگر دقیق و صحیح باشد که کشور عملاً "لانۀ فساد" شده است!
حرف مقامها و نهادهای مسئول در برابر ادعاهای وی چیست؟
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
DOC-20241110-WA0003
965.1 KB
💠گزارش کامل #نشست_علمی_کارشناسی (حضوری/مجازی)
🟢 اختلافهای سرزمینی جمهوری آذربایجان و ارمنستان پس از جنگ 2020 و پیامدهای آن برای ج. ا. ایران
🔹 مرکز مطالعات اوراسیای مرکزی دانشگاه تهران با همکاری هستۀ پژوهشی مطالعات منطقهای دانشگاه تهران، انجمن ایرانی مطالعات منطقهای و بنیاد مطالعات قفقاز
🔹سخنرانان
▫دکتر احمد رشیدی
دانشیار علوم سیاسی دانشگاه اراک و پژوهشگر مسائل اوراسیای مرکزی
▫دکتر احمد کاظمی
دکتری حقوق بینالملل و پژوهشگر مسائل اوراسیای مرکزی
〰〰〰〰〰〰〰〰
🔴@ccesofficial
🟢 اختلافهای سرزمینی جمهوری آذربایجان و ارمنستان پس از جنگ 2020 و پیامدهای آن برای ج. ا. ایران
🔹 مرکز مطالعات اوراسیای مرکزی دانشگاه تهران با همکاری هستۀ پژوهشی مطالعات منطقهای دانشگاه تهران، انجمن ایرانی مطالعات منطقهای و بنیاد مطالعات قفقاز
🔹سخنرانان
▫دکتر احمد رشیدی
دانشیار علوم سیاسی دانشگاه اراک و پژوهشگر مسائل اوراسیای مرکزی
▫دکتر احمد کاظمی
دکتری حقوق بینالملل و پژوهشگر مسائل اوراسیای مرکزی
〰〰〰〰〰〰〰〰
🔴@ccesofficial
سران سه قوه باید برای جلوگیری از زن کشی اقدام فوری انجام دهند. تامین امنیت زنان در خانه ها، کمترین خواسته آنان و امنیت جانی پایین تری سطح آن است.
نخستین وظیفه هر حکومتی، به ویژه آنان که نقش های خانگی زنان ستایش می کنند، تامین امنیت جانی زنان در حریم خانه است، نه اینکه فقط دغدغه کارکرد آنان در زمینه فرزندآوری را داشته باشند!
لایحه منع خشونت از زنان را چرا تصویب و اجرا نمی کنند؟ بی تردید قانون های موجود، راهگشای این رفتارهای ضدبشری است.
🖤🖤🖤
نخستین وظیفه هر حکومتی، به ویژه آنان که نقش های خانگی زنان ستایش می کنند، تامین امنیت جانی زنان در حریم خانه است، نه اینکه فقط دغدغه کارکرد آنان در زمینه فرزندآوری را داشته باشند!
لایحه منع خشونت از زنان را چرا تصویب و اجرا نمی کنند؟ بی تردید قانون های موجود، راهگشای این رفتارهای ضدبشری است.
🖤🖤🖤
💢کلاسهای درس در «متاورس»؛ بهزودی در مدارس و دانشگاههای اروپایی
شرکت متا، مالک شبکههای اجتماعی فیسبوک و اینستاگرام، روز دوشنبه ۱۱ نوامبر (۲۱ آبان) از راهاندازی نخستین «متاورسیتههای دیجیتال» موازی در اروپا خبر داد.
در این مراکز، دانشجویان میتوانند در محیطی که شبیه به پردیس فیزیکی دانشگاهشان است، از راه دور و به صورت زنده در کلاسها شرکت کنند و با کشف محیط، اجتماعیتر بشوند. در واقع متاورسیته، دانشگاه مجازی پیشرفتهای است که به موازات دانشگاه حقیقی فعالیت میکند.
به این ترتیب، دانشجویان دانشگاههای اتحادیه اروپا و بریتانیا به زودی دورههای خود را در متاورس خواهند داشت.
دانشگاه لیدز بریتانیا از ماه سپتامبر، کلاسهایی در حوزه تئاتر و اجرا را در متاورس برگزار کرده است. تا فوریه ۲۰۲۵، دانشگاه منطقه باسک اسپانیا کلاسهای فیزیوتراپی و آناتومی را در متاورس ارائه خواهد داد و در هانوفر آلمان نیز چندین مدرسه تا آغاز سال تحصیلی ۲۰۲۵ کلاسهای خود با این روش را آغاز خواهند کرد.
ویکتوریایکسآر، شریک واقعیت مجازی متا، متاورسیتههای دیجیتال موازی را به عنوان «تکرار دیجیتال پردیسها، کالجها و دانشگاهها» توصیف میکند. ویکتوریایکسآر گفته است که تاکنون با بیش از ۱۳۰ پردیس برای ایجاد نسخههای دیجیتال آنها همکاری کرده است.
وبسایت این شرکت میگوید که مدلهای واقعیت مجازی معمولاً شامل محوطه پردیس، نمای بیرونی ساختمانها، ساختارهای بزرگ، خوابگاهها و اماکن ورزشی است. در طول کلاس، دانشجویان میتوانند از طریق هدست یا کامپیوتر خود بهصورت عملی بر روی پروژهها کار کنند، چیزی که به گفته شرکت متا «معمولاً در محیط زوم یا ویدئوی معمولی غیرممکن است.»
این شرکت گفته با این روش حتی میتوان سفرهای میدانی، شبیهسازیها و آزمایشهای شیمی را نیز مستقیماً توسط استاد با گروه دانشجویان یا از طریق «تکالیف غیرهمزمان» انجام داد.
متا در بیانیهای آغاز به کار این دانشگاههای موازی دیجیتال را «جهشی بزرگ به جلو» در فناوری آموزشی خوانده است.
متا همچنین اعلام کرد که هدستهای واقعیت مجازی جدیدی را به مربیان بیش از دوازده دانشگاه در آمریکا و بریتانیا ارائه میدهد. این شرکت در پستی نوشت که هدف از این برنامه «آسانتر کردن کشف محتوای تعاملی و جذاب» برای مربیان در حوزههایی مانند علوم، پزشکی، تاریخ، زبانشناسی و هنرهای بیانی است.
در بریتانیا، دانشگاه لیدز و کالج امپریال لندن در این برنامه با متا همکاری خواهند کرد.
https://www.euronews.com/next/2024/11/12/classes-in-the-metaverse-meta-creates-digital-metaversities-in-eu-and-uk-schools
🆔@ScientificDialectics
شرکت متا، مالک شبکههای اجتماعی فیسبوک و اینستاگرام، روز دوشنبه ۱۱ نوامبر (۲۱ آبان) از راهاندازی نخستین «متاورسیتههای دیجیتال» موازی در اروپا خبر داد.
در این مراکز، دانشجویان میتوانند در محیطی که شبیه به پردیس فیزیکی دانشگاهشان است، از راه دور و به صورت زنده در کلاسها شرکت کنند و با کشف محیط، اجتماعیتر بشوند. در واقع متاورسیته، دانشگاه مجازی پیشرفتهای است که به موازات دانشگاه حقیقی فعالیت میکند.
به این ترتیب، دانشجویان دانشگاههای اتحادیه اروپا و بریتانیا به زودی دورههای خود را در متاورس خواهند داشت.
دانشگاه لیدز بریتانیا از ماه سپتامبر، کلاسهایی در حوزه تئاتر و اجرا را در متاورس برگزار کرده است. تا فوریه ۲۰۲۵، دانشگاه منطقه باسک اسپانیا کلاسهای فیزیوتراپی و آناتومی را در متاورس ارائه خواهد داد و در هانوفر آلمان نیز چندین مدرسه تا آغاز سال تحصیلی ۲۰۲۵ کلاسهای خود با این روش را آغاز خواهند کرد.
ویکتوریایکسآر، شریک واقعیت مجازی متا، متاورسیتههای دیجیتال موازی را به عنوان «تکرار دیجیتال پردیسها، کالجها و دانشگاهها» توصیف میکند. ویکتوریایکسآر گفته است که تاکنون با بیش از ۱۳۰ پردیس برای ایجاد نسخههای دیجیتال آنها همکاری کرده است.
وبسایت این شرکت میگوید که مدلهای واقعیت مجازی معمولاً شامل محوطه پردیس، نمای بیرونی ساختمانها، ساختارهای بزرگ، خوابگاهها و اماکن ورزشی است. در طول کلاس، دانشجویان میتوانند از طریق هدست یا کامپیوتر خود بهصورت عملی بر روی پروژهها کار کنند، چیزی که به گفته شرکت متا «معمولاً در محیط زوم یا ویدئوی معمولی غیرممکن است.»
این شرکت گفته با این روش حتی میتوان سفرهای میدانی، شبیهسازیها و آزمایشهای شیمی را نیز مستقیماً توسط استاد با گروه دانشجویان یا از طریق «تکالیف غیرهمزمان» انجام داد.
متا در بیانیهای آغاز به کار این دانشگاههای موازی دیجیتال را «جهشی بزرگ به جلو» در فناوری آموزشی خوانده است.
متا همچنین اعلام کرد که هدستهای واقعیت مجازی جدیدی را به مربیان بیش از دوازده دانشگاه در آمریکا و بریتانیا ارائه میدهد. این شرکت در پستی نوشت که هدف از این برنامه «آسانتر کردن کشف محتوای تعاملی و جذاب» برای مربیان در حوزههایی مانند علوم، پزشکی، تاریخ، زبانشناسی و هنرهای بیانی است.
در بریتانیا، دانشگاه لیدز و کالج امپریال لندن در این برنامه با متا همکاری خواهند کرد.
https://www.euronews.com/next/2024/11/12/classes-in-the-metaverse-meta-creates-digital-metaversities-in-eu-and-uk-schools
🆔@ScientificDialectics
euronews
Meta creates digital ‘metaversities’ in EU and UK schools
Students at universities in the EU and UK will soon be having courses in the metaverse.
📜🖋🕯 ۱۲۳ اُمین سالگرد رسمی شدن زبان پارسی، بعنوان زبان رسمی آموزش ایران
✅ وحید بهمن/ بزرگواران دقت بفرمایید....
🔸 زبان پارسی نه در دوران رضاشاه، که سالها قبلتر و در زمان مظفرالدین شاه قاجار، زبان رسمی آموزش ایران شده بود.
🔸 سندی بسیار مهم
🔸 وقتی که برای اولین بار زبان پارسی، زبان رسمی مدارس ایران شد.
🔸 زبان پارسی قرنها به شکل سنتی و در یک روند طبیعی تاریخی، زبان مدارس و آموزش و دیوانی ایران بود، اما مظفرالدین شاه قاجار در آبان ۱۲۸۰ شمسی (۵ سال قبل از فرمان مشروطیت) با امضای نظامنامه مدارس، بطور رسمی، زبان پارسی را برای اولین بار زبان رسمی آموزش و مدارس ایران اعلام کرد.
🔸 در بخشی از این نظامنامه که به امضای مظفرالدین شاه قاجار رسیده بود، میخوانیم:
«درین مدارس عالیه تدریس علوم کلیه بزبان فارسی است و در موقع لزوم به مناسبت انکه زبان فرانسه در ایران از سایر السنه بیشتر متداول است بزبان فرانسه تدریس خواهد شد»
🔸 تصاویر سند؛ پیوست متن است.
🆔 @vahidbahman1
✅ وحید بهمن/ بزرگواران دقت بفرمایید....
🔸 زبان پارسی نه در دوران رضاشاه، که سالها قبلتر و در زمان مظفرالدین شاه قاجار، زبان رسمی آموزش ایران شده بود.
🔸 سندی بسیار مهم
🔸 وقتی که برای اولین بار زبان پارسی، زبان رسمی مدارس ایران شد.
🔸 زبان پارسی قرنها به شکل سنتی و در یک روند طبیعی تاریخی، زبان مدارس و آموزش و دیوانی ایران بود، اما مظفرالدین شاه قاجار در آبان ۱۲۸۰ شمسی (۵ سال قبل از فرمان مشروطیت) با امضای نظامنامه مدارس، بطور رسمی، زبان پارسی را برای اولین بار زبان رسمی آموزش و مدارس ایران اعلام کرد.
🔸 در بخشی از این نظامنامه که به امضای مظفرالدین شاه قاجار رسیده بود، میخوانیم:
«درین مدارس عالیه تدریس علوم کلیه بزبان فارسی است و در موقع لزوم به مناسبت انکه زبان فرانسه در ایران از سایر السنه بیشتر متداول است بزبان فرانسه تدریس خواهد شد»
🔸 تصاویر سند؛ پیوست متن است.
🆔 @vahidbahman1
🎯 راستها مدعی طرفداری از آزادی هستند، اما راه برعکس را میروند
🔴 در روزهای همهگیری کرونا، وقتی هنوز خبری از واکسن نبود، دولت آمریکا دستورالعملهایی دربارۀ ماسکزدن و فاصلهگذاری صادر کرده بود، اما برخی راستهای سیاسی اعتراض میکردند که اجبار به ماسکزدن، نقض ناموجه آزادیهای فردی است. استیگلیتز، اقتصاددان برجسته، که خودش را قرنطینه کرده بود، قویاً با این حرف مخالف بود. او اعتراضها به ماسکزدن را مثالی روشن از مواردی میدانست که آزادی یک نفر مساوی با ناآزادی دیگران است. ماسکزدن نقضِ بسیار جزئیِ آزادی یک نفر بود، ولی نزدن ماسک میتوانست نقض فاحش آزادی دیگران باشد.
🔴 استیگلیتز، به فکر افتاد که تجربۀ همهگیری میتواند فرصتی برای بررسی گستردۀ مسئلۀ آزادی و ناآزادی باشد، همان چیزی که او سالها از منظر اقتصادی به آن اندیشیده بود. حاصل این تفکرات کتاب جدیدی شد به نام راه آزادی: اقتصاد و جامعۀ خوب، که هدفش بازپسگیری مفهوم آزادی است.
🔴 عنوان «راه آزادی» کنایهای است به «راه بردگی» نوشتۀ فریدریش هایک، مرثیهای علیه سوسیالیسم که در ۱۹۴۴ منتشر شد. استیگلیتز برای این که دعوی خود را به کرسی بنشاند، خواننده را وارد سفری طولانی در اندیشۀ اقتصادی و تاریخ اقتصادی جدید میکند که از جان استوارت میل و هایک و میلتون فریدمن تا رونالد ریگان و دونالد ترامپ را در بر میگیرد. ادعای اصلی او در تمام مسیر در نقلقولی از آیزیا برلین بیان شده که مکرراً به آن بازمیگردد: «آزادی برای گرگها اغلب به معنای مرگ برای گوسفندها است».
🔴 تحلیل استیگلیتز از این مسئله با مفهوم «پیامدهای جانبی» گره خورده است. این مفهوم میگوید برخی اعمال (مثل ماسکنزدن) یا تراکنشها (مثل خرید اسلحه) پیامدهایی برای جهان به بار میآورد که خود آنها فراتر میرود. مشهورترین مصداق این مفهوم «آلودگی هوا» است که پیامد جانبی استفاده از انرژی فسیلی بهشمار میرود.
🔴 استیگلیتز میگوید وقتی به «آزادی» میاندیشیم، باید مسئلۀ پیامدهای جانبی را هم مدنظر قرار دهیم. اگر رفتاری پیامدهای منفی بزرگی داشته باشد، آنگاه اعمال محدودیت بر آن رفتار باعث افزایش رفاه و آزادی انسانها به صورت کلی میشود. استیگلیتز با تحلیل آمار خشونتهای مربوط به سلاح گرم در آمریکا، میپرسد: حق خرید و حمل سلاح مهمتر است، یا حق حیات؟ مسلم است که بسیاری از صاحبان اسلحه نمیخواهند آزادی عملشان در این زمینه محدود شود، اما اگر در سطح اجتماعی به مسئله نگاه کنیم، لغو آزادیِ سلاح باعث افزایش آزادی نمیشود؟
🔴 استیگلیتز میگوید طی دو دهه گذشته، اقتصاددانهای محافظهکار، به بهانۀ گسترش آزادی دست به تقویت سیاستهای حامیِ منافع ثروتمندان و قدرتمندان، به بهای منافع کل جامعه، زدهاند. اوجگیری نابرابری، نابودی محیط زیست، تقویت انحصارهای شرکتی و ظهور عوامگراهای خطرناکی مانند دونالد ترامپ حاصل این سیاستها بوده است.
🔴 بدین ترتیب، به نام آزادی، اکثریت جامعه فقیرتر شدهاند، آسیب دیدهاند و آزادی خود را دست دادهاند. استیگلیتز میگوید ما به تعریف جدیدی از آزادی نیاز داریم که در کنارِ آزادی منفیِ مورد نظر راستها، «آزادی از نیاز» و «آزادی از ترس» را نیز اضافه کند. زیرا «کسی که در منتهای نیاز و ترس قرار دارد آزاد نیست». با در پیشگرفتن این نگاه است که میتوان جامعهای بهتر و متعادلتر ساخت که در آن نابرابری کاهش یابد، آموزش، اعتماد و همکاری شکل بگیرد و رسیدن به اقلیم پایدار و هوای پاک ممکن شود.
📌 آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «آیا میتوان طرفدار آزادی بود و حامی استثمار و نابرابری؟» که در سیودومین شمارۀ مجلۀ ترجمان علوم انسانی منتشر شده است. این مطلب در تاریخ ۹ آبان ۱۴۰۳ در وبسایت ترجمان نیز بارگذاری شده است. این مطلب نوشتۀ جان کسیدی است و محمد ابراهیم باسط آن را ترجمه کرده است. برای خواندن نسخۀ کامل این مطلب و دیگر مطالب ترجمان، به وبسایت ترجمان سر بزنید.
📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
B2n.ir/k64167
🔴 در روزهای همهگیری کرونا، وقتی هنوز خبری از واکسن نبود، دولت آمریکا دستورالعملهایی دربارۀ ماسکزدن و فاصلهگذاری صادر کرده بود، اما برخی راستهای سیاسی اعتراض میکردند که اجبار به ماسکزدن، نقض ناموجه آزادیهای فردی است. استیگلیتز، اقتصاددان برجسته، که خودش را قرنطینه کرده بود، قویاً با این حرف مخالف بود. او اعتراضها به ماسکزدن را مثالی روشن از مواردی میدانست که آزادی یک نفر مساوی با ناآزادی دیگران است. ماسکزدن نقضِ بسیار جزئیِ آزادی یک نفر بود، ولی نزدن ماسک میتوانست نقض فاحش آزادی دیگران باشد.
🔴 استیگلیتز، به فکر افتاد که تجربۀ همهگیری میتواند فرصتی برای بررسی گستردۀ مسئلۀ آزادی و ناآزادی باشد، همان چیزی که او سالها از منظر اقتصادی به آن اندیشیده بود. حاصل این تفکرات کتاب جدیدی شد به نام راه آزادی: اقتصاد و جامعۀ خوب، که هدفش بازپسگیری مفهوم آزادی است.
🔴 عنوان «راه آزادی» کنایهای است به «راه بردگی» نوشتۀ فریدریش هایک، مرثیهای علیه سوسیالیسم که در ۱۹۴۴ منتشر شد. استیگلیتز برای این که دعوی خود را به کرسی بنشاند، خواننده را وارد سفری طولانی در اندیشۀ اقتصادی و تاریخ اقتصادی جدید میکند که از جان استوارت میل و هایک و میلتون فریدمن تا رونالد ریگان و دونالد ترامپ را در بر میگیرد. ادعای اصلی او در تمام مسیر در نقلقولی از آیزیا برلین بیان شده که مکرراً به آن بازمیگردد: «آزادی برای گرگها اغلب به معنای مرگ برای گوسفندها است».
🔴 تحلیل استیگلیتز از این مسئله با مفهوم «پیامدهای جانبی» گره خورده است. این مفهوم میگوید برخی اعمال (مثل ماسکنزدن) یا تراکنشها (مثل خرید اسلحه) پیامدهایی برای جهان به بار میآورد که خود آنها فراتر میرود. مشهورترین مصداق این مفهوم «آلودگی هوا» است که پیامد جانبی استفاده از انرژی فسیلی بهشمار میرود.
🔴 استیگلیتز میگوید وقتی به «آزادی» میاندیشیم، باید مسئلۀ پیامدهای جانبی را هم مدنظر قرار دهیم. اگر رفتاری پیامدهای منفی بزرگی داشته باشد، آنگاه اعمال محدودیت بر آن رفتار باعث افزایش رفاه و آزادی انسانها به صورت کلی میشود. استیگلیتز با تحلیل آمار خشونتهای مربوط به سلاح گرم در آمریکا، میپرسد: حق خرید و حمل سلاح مهمتر است، یا حق حیات؟ مسلم است که بسیاری از صاحبان اسلحه نمیخواهند آزادی عملشان در این زمینه محدود شود، اما اگر در سطح اجتماعی به مسئله نگاه کنیم، لغو آزادیِ سلاح باعث افزایش آزادی نمیشود؟
🔴 استیگلیتز میگوید طی دو دهه گذشته، اقتصاددانهای محافظهکار، به بهانۀ گسترش آزادی دست به تقویت سیاستهای حامیِ منافع ثروتمندان و قدرتمندان، به بهای منافع کل جامعه، زدهاند. اوجگیری نابرابری، نابودی محیط زیست، تقویت انحصارهای شرکتی و ظهور عوامگراهای خطرناکی مانند دونالد ترامپ حاصل این سیاستها بوده است.
🔴 بدین ترتیب، به نام آزادی، اکثریت جامعه فقیرتر شدهاند، آسیب دیدهاند و آزادی خود را دست دادهاند. استیگلیتز میگوید ما به تعریف جدیدی از آزادی نیاز داریم که در کنارِ آزادی منفیِ مورد نظر راستها، «آزادی از نیاز» و «آزادی از ترس» را نیز اضافه کند. زیرا «کسی که در منتهای نیاز و ترس قرار دارد آزاد نیست». با در پیشگرفتن این نگاه است که میتوان جامعهای بهتر و متعادلتر ساخت که در آن نابرابری کاهش یابد، آموزش، اعتماد و همکاری شکل بگیرد و رسیدن به اقلیم پایدار و هوای پاک ممکن شود.
📌 آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «آیا میتوان طرفدار آزادی بود و حامی استثمار و نابرابری؟» که در سیودومین شمارۀ مجلۀ ترجمان علوم انسانی منتشر شده است. این مطلب در تاریخ ۹ آبان ۱۴۰۳ در وبسایت ترجمان نیز بارگذاری شده است. این مطلب نوشتۀ جان کسیدی است و محمد ابراهیم باسط آن را ترجمه کرده است. برای خواندن نسخۀ کامل این مطلب و دیگر مطالب ترجمان، به وبسایت ترجمان سر بزنید.
📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
B2n.ir/k64167
ترجمان
آیا میتوان طرفدار آزادی بود و حامی استثمار و نابرابری؟
جان کسیدی، نیویورکر— در روزهای نخست همهگیری کرونا، وقتی هنوز خبری از واکسن نبود و هر روز در ایالات متحده بیش از هزار نفر مبتلا جان خود را از دست میدادند، جوزف استیگلیتز، استاد و برندۀ نوبل اقتصاد، همراه همسرش در خانه قرنطینه بودند. استیگلیتز، که اکنون ۸۱…
✔️زندگی باید کرد!
✍️سهند ایرانمهر
از ترافیک سخت و خیابانهای خیس و باران خورده و روزی خستهکننده به خانه رسیدم و اولین خبری که در فضای مجازی دیدم خبر تلخ و تکاندهنده خودکشی #کیانوش_سنجری بود. متوجه شدم که از ساعاتی پیش خودش از قصدش پرده برداشته بوده است. اینکه دیدم افرادی با دیدگاههای متضاد از هر طیف وگروه برایش کامنت گذاشته بودند که این کار را نکند اندک دلخوشی را برایم ایجاد کرد که لااقل طیفهای مختلف سیاسی میدانند که نضج چنین روشی چه تاثیر بدی میتواند بر ذهن دیگران داشته باشد و خدایناکرده آنها را هم به تکرار این عمل ترغیب کند. بنابراین این متن را فقط با این انگیزه مینویسم:
در تاریخ از راهبان بودایی در جنگ ویتنام که خودسوزی کردند تا جان سیسیل در ایرلند شمالی که اعتصاب غذا کرد، نمونههایی از انتخاب این شیوه وجود داشته است و از سوی بعضی هم ستایش شدهاند اما به گمان من نگاه درست نگاهی است که سارتر و کامو به این مقوله داشتهاند. این دو استدلال میکردند که خودکشی اعتراضی اگرچه ممکن است اثرگذار باشد، اما به دلیل پایان دادن به زندگی به عنوان بالاترین ارزش، محل تردید است.
سیزیف، شخصیتی از اساطیر یونان، محکوم شده بود تا برای ابد سنگی را به بالای کوهی بغلتاند و سپس سنگ دوباره به پایین بغلتد. مغز کلام کامو این بود که مهمتر از اینکه سنگ دوباره میغلتد و این کار جانکاه سیزیف باید بارها و بارها تکرار میشد، این است که:
«تلاش و اراده خودِ سیزیف برای رسیدن به قلهی کوه، بهخودیخود برای پر کردن قلب انسان( و ضرورت ادامه زندگی) کافی است».
فشارها و سختیها کم نیست، حفظ یا بالا بردن ضریب تابآوری در برابر دردها و چالشهای حقیقتا سخت است اما این اراده انسان برای ماندن و تقلا برای هدف است که باید ارزشمند بودن زندگی و بقای آن را ضروری کند نه آنکه تکرار غلتیدن سنگ انسان را به نیستی خود سوق دهد.
وجود تکتک نفوس انسانی و بقای هر انسان و حفظ زندگی یک ضرورت و ارزش است و هیچ هدفی نباید آن را تحتالشعاع خود قرار دهد. قانع کردن بسیاری برای این سخن سخت است اما امیدوارم اتفاق تلخ پیشآمده باعث نشود احیانا برخی از جوانان وطن، این استدلال قابل تامل را نادیده بگیرند.
از عموم کسانی هم که به این خبر تلخ میپردازند خواهش میکنم که نسبت به پیامد تاثیر منفی آن بر مخاطبین جوان که حساسیت بالایی نسبت به دردها و رنجها دارند، آگاه باشند و در شرایطی که جلب توجه رسانهای به این خبر ذهن آنان را درگیر خود میکند، حتما ضرورت زندگی و اولویت آن بر هر چیز دیگر را یادآور شوند.
@sahandiranmehr
✍️سهند ایرانمهر
از ترافیک سخت و خیابانهای خیس و باران خورده و روزی خستهکننده به خانه رسیدم و اولین خبری که در فضای مجازی دیدم خبر تلخ و تکاندهنده خودکشی #کیانوش_سنجری بود. متوجه شدم که از ساعاتی پیش خودش از قصدش پرده برداشته بوده است. اینکه دیدم افرادی با دیدگاههای متضاد از هر طیف وگروه برایش کامنت گذاشته بودند که این کار را نکند اندک دلخوشی را برایم ایجاد کرد که لااقل طیفهای مختلف سیاسی میدانند که نضج چنین روشی چه تاثیر بدی میتواند بر ذهن دیگران داشته باشد و خدایناکرده آنها را هم به تکرار این عمل ترغیب کند. بنابراین این متن را فقط با این انگیزه مینویسم:
در تاریخ از راهبان بودایی در جنگ ویتنام که خودسوزی کردند تا جان سیسیل در ایرلند شمالی که اعتصاب غذا کرد، نمونههایی از انتخاب این شیوه وجود داشته است و از سوی بعضی هم ستایش شدهاند اما به گمان من نگاه درست نگاهی است که سارتر و کامو به این مقوله داشتهاند. این دو استدلال میکردند که خودکشی اعتراضی اگرچه ممکن است اثرگذار باشد، اما به دلیل پایان دادن به زندگی به عنوان بالاترین ارزش، محل تردید است.
سیزیف، شخصیتی از اساطیر یونان، محکوم شده بود تا برای ابد سنگی را به بالای کوهی بغلتاند و سپس سنگ دوباره به پایین بغلتد. مغز کلام کامو این بود که مهمتر از اینکه سنگ دوباره میغلتد و این کار جانکاه سیزیف باید بارها و بارها تکرار میشد، این است که:
«تلاش و اراده خودِ سیزیف برای رسیدن به قلهی کوه، بهخودیخود برای پر کردن قلب انسان( و ضرورت ادامه زندگی) کافی است».
فشارها و سختیها کم نیست، حفظ یا بالا بردن ضریب تابآوری در برابر دردها و چالشهای حقیقتا سخت است اما این اراده انسان برای ماندن و تقلا برای هدف است که باید ارزشمند بودن زندگی و بقای آن را ضروری کند نه آنکه تکرار غلتیدن سنگ انسان را به نیستی خود سوق دهد.
وجود تکتک نفوس انسانی و بقای هر انسان و حفظ زندگی یک ضرورت و ارزش است و هیچ هدفی نباید آن را تحتالشعاع خود قرار دهد. قانع کردن بسیاری برای این سخن سخت است اما امیدوارم اتفاق تلخ پیشآمده باعث نشود احیانا برخی از جوانان وطن، این استدلال قابل تامل را نادیده بگیرند.
از عموم کسانی هم که به این خبر تلخ میپردازند خواهش میکنم که نسبت به پیامد تاثیر منفی آن بر مخاطبین جوان که حساسیت بالایی نسبت به دردها و رنجها دارند، آگاه باشند و در شرایطی که جلب توجه رسانهای به این خبر ذهن آنان را درگیر خود میکند، حتما ضرورت زندگی و اولویت آن بر هر چیز دیگر را یادآور شوند.
@sahandiranmehr
#پیمایش #فیلترینگ
*💰 ۴۵ همت در سال، تخمین هزینهکرد کاربران بالای ۱۸ سال برای فیلترشکن!*
⚠️ به طور میانگین، هر کاربر *ماهانه ۶۹ هزارتومان* برای خرید فیلترشکن هزینه میکند که نسبت به سرانه [پیمایش بهار،](https://ble.ir/undefined/5080094928281679666/1722016478400) *40 درصد افزایش* داشتهاست.
⬅️ گردش مالی خرید فیلترشکن توسط کاربران بالای ۱۸ سال، ۴۵ همت در سال تخمین زده میشود؛ در حالی که درآمد عملیاتی شرکت ارتباطات زیرساخت (به عنوان اصلیترین متولی زیرساختهای ارتباطی و مخابراتی کشور) در سال ۱۴۰۲، ۶.۳ همت بود.
⭕ این در حالیاست که همچنان *۵۴ درصد کاربران،* از فیلترشکن *رایگان* استفاده میکنند.
⚠️ درصد کاربرانی که از فیلترشکن پولی استفاده میکنند، نسبت به پیمایش بهار، ۵.۵ درصد افزایش داشتهاست.
💸 *در هر دقیقه، ۸۶ میلیون تومان* و در *هر روز، ۱۲۳ میلیارد تومان* صرف خرید فیلترشکن میشود!
🔹 لازم به ذکر است، با توجه به اینکه جامعه آماری پیمایش، کاربران بالای ۱۸ سال بودهاند، کاربران زیر ۱۸ سال در این آمار، محاسبه نشدهاند در حالیکه جمعیت این کاربران، بیش از ۱۵ میلیون نفر تخمین زده میشود.
📊 ۸۷ درصد از جمعیت کشور، کاربر شبکه اجتماعی هستند.⬇️
با توجه به برآورد مرکز ملی آمار از جمعیت بالای ۱۸ سال کشور در سال ۱۴۰۳، تعداد کل کاربران بالای ۱۸ سال، ۵۴.۵ میلیون نفر است.
🌐 شناختیک، مرکز شناخت محاسباتی و سیاستگذاری دادهمحور
*💰 ۴۵ همت در سال، تخمین هزینهکرد کاربران بالای ۱۸ سال برای فیلترشکن!*
⚠️ به طور میانگین، هر کاربر *ماهانه ۶۹ هزارتومان* برای خرید فیلترشکن هزینه میکند که نسبت به سرانه [پیمایش بهار،](https://ble.ir/undefined/5080094928281679666/1722016478400) *40 درصد افزایش* داشتهاست.
⬅️ گردش مالی خرید فیلترشکن توسط کاربران بالای ۱۸ سال، ۴۵ همت در سال تخمین زده میشود؛ در حالی که درآمد عملیاتی شرکت ارتباطات زیرساخت (به عنوان اصلیترین متولی زیرساختهای ارتباطی و مخابراتی کشور) در سال ۱۴۰۲، ۶.۳ همت بود.
⭕ این در حالیاست که همچنان *۵۴ درصد کاربران،* از فیلترشکن *رایگان* استفاده میکنند.
⚠️ درصد کاربرانی که از فیلترشکن پولی استفاده میکنند، نسبت به پیمایش بهار، ۵.۵ درصد افزایش داشتهاست.
💸 *در هر دقیقه، ۸۶ میلیون تومان* و در *هر روز، ۱۲۳ میلیارد تومان* صرف خرید فیلترشکن میشود!
🔹 لازم به ذکر است، با توجه به اینکه جامعه آماری پیمایش، کاربران بالای ۱۸ سال بودهاند، کاربران زیر ۱۸ سال در این آمار، محاسبه نشدهاند در حالیکه جمعیت این کاربران، بیش از ۱۵ میلیون نفر تخمین زده میشود.
📊 ۸۷ درصد از جمعیت کشور، کاربر شبکه اجتماعی هستند.⬇️
با توجه به برآورد مرکز ملی آمار از جمعیت بالای ۱۸ سال کشور در سال ۱۴۰۳، تعداد کل کاربران بالای ۱۸ سال، ۵۴.۵ میلیون نفر است.
🌐 شناختیک، مرکز شناخت محاسباتی و سیاستگذاری دادهمحور
# آیندهیعجیبوغریبجهانبه همین زودی، در همین نزدیکی
_در هفته گذشته در جهان، خبری بهگوش جهانیان رسید که *شرکت ایلانماسک آمریکایی* مجوز جاسازی تراشهای به اندازه کمتر از یک میلیمتر در مغز انسان گرفته است._
این تراشه هوشمصنوعی است که بر چند حیوان از جمله میمون و خرس آزمایش شده است که میمون توانسته است بهزبان انگلیسی دهها؛ بلکه صدها صفحه تایپ کند و در نوشتههایی که تایپ کرده است. اطلاعات موجود در این تراشه بازیابیوتحلیل کرده و در طی آن از احساسات خود جملاتی همانند اینکه " گرسنه هستم" و "به آب و غذا نیاز دارم" یا موارد مشابه آن بهمخاطبین خود ابراز نموده است یا خرس بدون اینکه قبلاً در ورزش تنیس تحت مراقبت یک انسان آموزش دیدهباشد توانسته است این بازی را بهنحو احسن انجام دهد.
این تراشه را در مغز یک معلول نخاعی جاسازی کردند که به وسیله ایجاد پلارتباطی بین اعصاب نخاع توانست سلامتی خود را باز یابد و از رختخواب بلندشود و راه برود!
یا با کمک جاسازی این تراشه یک نابینای مادرزاد توانسته است که بینایی خود را بازیابد و با چشمان خود اطرافش را ببیند.
به احتمال زیاد در مدت بسیار کم که شاید از ششماه تا یکسال طول نکشد این تراشه بدست تمام انسانها با قیمت مناسب که از گوشیموبایل کمتر باشد قرار بگیرد. که در تمام زندگی انسانها وارد میشود و انسانهادر زندگی شاهد یک تحول و فرگشت شگرف و بسیار مهم خواهند شد.
تحولیکه آنها را از انسانهای ماقبل از ظهور این پدیده میلیونها بلکه میلیاردها سال درحد بینهایت بهجلو میبرد دراثر این پدیده محیرالعقول در آینده بسیار نزدیک نسلگوشی موبایل و کامپیوتر از بین میرود و پزشکی در بیشتر رشتههای خود طوری بهجلو خواهد رفت که برای انسان امروزی قابل تصور نیست.
مدارس و دانشگاهها و مراکز آموزشی بیمعنی میشوند و اگر بهطور کلی برچیده نشوند خیلی کوچک و محدود خواهند شد؛ زیرا با جاسازی یک تراشه در مغز یک انسان در عرض چند صدمثانیه میتواند با هر زبانیکه دلش بخواهد صحبتکند.
یا در عرض مدتزمان کمتر از یکثانیه معادلههای پیچیده ریاضی و مسائل علمی که نیاز به ماهها و سالها فکرکردن دارند حلکند.
چنین انسانی نیاز بهمراجعه به پزشک یا وکیل و غیره ندارد و در هر علمیکه بخواهد میتواند نظر بدهد و تحلیلهای بسیار دقیق و مصؤن از خطا از یافتههای علمی میدهد.
در چنین اوضاعی انسانها دیگر نیاز به صحبتکردن یا نوشتن یا خواندن برای تبادل اطلاعات نخواهند داشت و بهوسیله هوشمصنوعی در هرکجای دنیا که هستند تبادل اطلاعات میکنند.
در آینده نزدیک خیلی از کارهایی که در حالحاضر رواجدارند از بین خواهند رفت و در نوع انسان یک فراگشت ایجاد خواهد شد نه از نوع ژنتیکی آن؛ بلکه بهمراتب فراتر خواهد بود که انسان حاضر به یک انسان دیگر تبدیل خواهد شد.
در اثر این تحول عظیم انسانهای نسلآینده بهنسل ما همانند انسانهای نخستین که میلیونها سال با علم و زندگی فاصله دارند نگاه میکنند.
انسانها در حال واردشدن بهیک تمدن جدید و بزرگ و وسیع هستند که در این تمدن زیادِ از چیزهاییکه ما در حالحاضر داریم ازبین خواهند رفت.
در آینده نزدیک چیزی بهنام زبان یا خط دیده نمیشود و شیوه تبادل اطلاعات میان انسانها تغییر میکند. دین و مذهب معنی و مفهومی برای انسانها در تمدن آینده ندارند، و ... روابط عاطفی و احساسات و معاشرتهای بین افراد دچار تحولعظیم خواهندشد و شیوه زاد و ولد کردن انسانها تغییر خواهد کرد.
شاید با این تحول شگرف انسان خیلی سریع از کره زمین به کرات دیگر که خیلی وسیع و پرنعمت هستند مهاجرت می کند که زمین در آینده نه چندان دور به یک مخروبه غیر قابل سکونت تبدیل خواهد شد
دکتر غلامحسین غفاری
_در هفته گذشته در جهان، خبری بهگوش جهانیان رسید که *شرکت ایلانماسک آمریکایی* مجوز جاسازی تراشهای به اندازه کمتر از یک میلیمتر در مغز انسان گرفته است._
این تراشه هوشمصنوعی است که بر چند حیوان از جمله میمون و خرس آزمایش شده است که میمون توانسته است بهزبان انگلیسی دهها؛ بلکه صدها صفحه تایپ کند و در نوشتههایی که تایپ کرده است. اطلاعات موجود در این تراشه بازیابیوتحلیل کرده و در طی آن از احساسات خود جملاتی همانند اینکه " گرسنه هستم" و "به آب و غذا نیاز دارم" یا موارد مشابه آن بهمخاطبین خود ابراز نموده است یا خرس بدون اینکه قبلاً در ورزش تنیس تحت مراقبت یک انسان آموزش دیدهباشد توانسته است این بازی را بهنحو احسن انجام دهد.
این تراشه را در مغز یک معلول نخاعی جاسازی کردند که به وسیله ایجاد پلارتباطی بین اعصاب نخاع توانست سلامتی خود را باز یابد و از رختخواب بلندشود و راه برود!
یا با کمک جاسازی این تراشه یک نابینای مادرزاد توانسته است که بینایی خود را بازیابد و با چشمان خود اطرافش را ببیند.
به احتمال زیاد در مدت بسیار کم که شاید از ششماه تا یکسال طول نکشد این تراشه بدست تمام انسانها با قیمت مناسب که از گوشیموبایل کمتر باشد قرار بگیرد. که در تمام زندگی انسانها وارد میشود و انسانهادر زندگی شاهد یک تحول و فرگشت شگرف و بسیار مهم خواهند شد.
تحولیکه آنها را از انسانهای ماقبل از ظهور این پدیده میلیونها بلکه میلیاردها سال درحد بینهایت بهجلو میبرد دراثر این پدیده محیرالعقول در آینده بسیار نزدیک نسلگوشی موبایل و کامپیوتر از بین میرود و پزشکی در بیشتر رشتههای خود طوری بهجلو خواهد رفت که برای انسان امروزی قابل تصور نیست.
مدارس و دانشگاهها و مراکز آموزشی بیمعنی میشوند و اگر بهطور کلی برچیده نشوند خیلی کوچک و محدود خواهند شد؛ زیرا با جاسازی یک تراشه در مغز یک انسان در عرض چند صدمثانیه میتواند با هر زبانیکه دلش بخواهد صحبتکند.
یا در عرض مدتزمان کمتر از یکثانیه معادلههای پیچیده ریاضی و مسائل علمی که نیاز به ماهها و سالها فکرکردن دارند حلکند.
چنین انسانی نیاز بهمراجعه به پزشک یا وکیل و غیره ندارد و در هر علمیکه بخواهد میتواند نظر بدهد و تحلیلهای بسیار دقیق و مصؤن از خطا از یافتههای علمی میدهد.
در چنین اوضاعی انسانها دیگر نیاز به صحبتکردن یا نوشتن یا خواندن برای تبادل اطلاعات نخواهند داشت و بهوسیله هوشمصنوعی در هرکجای دنیا که هستند تبادل اطلاعات میکنند.
در آینده نزدیک خیلی از کارهایی که در حالحاضر رواجدارند از بین خواهند رفت و در نوع انسان یک فراگشت ایجاد خواهد شد نه از نوع ژنتیکی آن؛ بلکه بهمراتب فراتر خواهد بود که انسان حاضر به یک انسان دیگر تبدیل خواهد شد.
در اثر این تحول عظیم انسانهای نسلآینده بهنسل ما همانند انسانهای نخستین که میلیونها سال با علم و زندگی فاصله دارند نگاه میکنند.
انسانها در حال واردشدن بهیک تمدن جدید و بزرگ و وسیع هستند که در این تمدن زیادِ از چیزهاییکه ما در حالحاضر داریم ازبین خواهند رفت.
در آینده نزدیک چیزی بهنام زبان یا خط دیده نمیشود و شیوه تبادل اطلاعات میان انسانها تغییر میکند. دین و مذهب معنی و مفهومی برای انسانها در تمدن آینده ندارند، و ... روابط عاطفی و احساسات و معاشرتهای بین افراد دچار تحولعظیم خواهندشد و شیوه زاد و ولد کردن انسانها تغییر خواهد کرد.
شاید با این تحول شگرف انسان خیلی سریع از کره زمین به کرات دیگر که خیلی وسیع و پرنعمت هستند مهاجرت می کند که زمین در آینده نه چندان دور به یک مخروبه غیر قابل سکونت تبدیل خواهد شد
دکتر غلامحسین غفاری
ظریفیان: مسائلی در این سه سال بر آموزش عالی گذشته که حل هر کدامش یک جنگ صلیبی نیاز دارد
🔹سیمایی صراف همان روزهای اول که به مجلس رفت، تماس گرفت و گفت که من پشیمان شدهام و نمیخواهم وزیر باشم. چون از همان جا شرط کردند که این آدمها نباید در آموزش عالی باشند
🔹در ارتباط با پژوهشگاه علوم انسانی، صریحا حکم شد که ایشان نباید عوض شود؛ آقای سیمایی صراف باید چه کار میکرد؟ تغییر میداد؟ برای تغییر مدیر علم و صنعت پیام آمد این آدمی که معرفی کردهاید را معرفی نکنید.
🔹مدتهاست آقای سیمایی صراف 40 نفر را معرفی کرده و هنوز تأییدشان را ندادهاند و صراحتا هم گفتهاند که اگر تأیید کتبی ندهیم، دیگر نمیتوانید مثل گذشته انتخاب کنید/ جماران
📌 برای مشاهده متن کامل گزارش، کلیک کنید
@hammihanonlin
hammihanonline.ir
🔹سیمایی صراف همان روزهای اول که به مجلس رفت، تماس گرفت و گفت که من پشیمان شدهام و نمیخواهم وزیر باشم. چون از همان جا شرط کردند که این آدمها نباید در آموزش عالی باشند
🔹در ارتباط با پژوهشگاه علوم انسانی، صریحا حکم شد که ایشان نباید عوض شود؛ آقای سیمایی صراف باید چه کار میکرد؟ تغییر میداد؟ برای تغییر مدیر علم و صنعت پیام آمد این آدمی که معرفی کردهاید را معرفی نکنید.
🔹مدتهاست آقای سیمایی صراف 40 نفر را معرفی کرده و هنوز تأییدشان را ندادهاند و صراحتا هم گفتهاند که اگر تأیید کتبی ندهیم، دیگر نمیتوانید مثل گذشته انتخاب کنید/ جماران
📌 برای مشاهده متن کامل گزارش، کلیک کنید
@hammihanonlin
hammihanonline.ir