مجتبی شاهوار
94 subscribers
2.42K photos
426 videos
11 files
1.09K links
فی العدل سَعه ؛ گشایش و راحتی در عدل است | دوستدار فقه و فلسفه
Download Telegram

📍 آداب رفع نیاز نیازمند از امام‌علی (ع)❗️
📌امروز روز تولّد علی(علیه‌السلام) بود. روایت را حارث همدانی است نقل می‌کند، «قَالَ سَامَرْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه‌السلام)»، چه تعبیر زیبایی هم دارد، سَامَرْتُ می‌گوید. می‌گوید: ما یک گفتگوی شبانه با امام‌علی(علیه‌السلام) داشتیم! «فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَرَضَتْ لِي حَاجَةٌ»، شب بود نشسته بودیم، صحبت می‌کردیم با امام‌علی(علیه‌السلام) و به ایشان عرض کردم که برای من یک حاجتی پیش آمده، «قَالَ وَ رَأَيْتَنِي لَهَا أَهْلًا»، حضرت رویش را کردند به حارث همدان،‌ فرمودند که تو من را اهل این هم دانستی که قابلیّت این داشته باشم که حاجتت را به من بگویی؟ «وَ رَأَيْتَنِي لَهَا أَهْلًا»، معلوم می‌شود، آنکه می‌خواهد حاجت دیگری را برآورده کند، حاجتمند باید نسبت به او خیلی چیز داشته باشد! که من به تو خدمت کردم، بزرگترین خدمت! علی(علیه‌السلام) به حارث همدان می‌فرماید: که تو مرا اهل این دیدی که حاجتت را به من بگویی؟! «قُلْتُ نَعَمْ»، می‌گوید عرض کردم بلی یا امیرالمؤمنین، «قَالَ جَزَاكَ اللَّهُ عَنِّي خَيْراً»، خداوند به تو از من بهترین جزا را بدهد که من را اهل دانستی و حاجتت را می‌خواهی به من بگویی: «ثُمَّ قَامَ إِلَى السِّرَاجِ فَأَغْشَاهَا وَ جَلَسَ»،‌ حارث همدان می‌گوید دیدم علی(علیه‌السلام) بلند شد رفت چراغ را خاموش کرد آمد نشست! «ثُمَّ قَالَ إِنَّمَا أَغْشَيْتُ السِّرَاجَ لِئَلَّا أَرَى ذُلَّ حَاجَتِكَ فِي وَجْهِكِ فَتَكَلَّمْ»، حضرت فرمود اینکه رفتم چرا غ را خاموش کردم آمدم نشستم برای این است که خواری این نیازمندی تو را در چهره‌ات نبینم، نبینم خجالت‌زده نشستی کار داری با من، پس صحبت کن، «فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) يَقُولُ»، پس من شنیدم از پیغمبر اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) می‌فرمود، «الْحَوَائِجُ أَمَانَةٌ مِنَ اللَّهِ فِي صُدُورِ الْعِبَادِ»، علی(علیه‌السلام) می‌فرماید شنیدم از پیغمبر اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) می‌فرمود: حوائج،‌ نیازها، این‌ها امانتی است از خداوند در سینه بندگان، «فَمَنْ كَتَمَهَا كُتِبَتْ لَهُ عِبَادَةٌ»، کسی که نیاز نیازمند را در دلش پنهان بدارد، بازگو نکند، خداوند برای او همین پنهان کردن را عبادت به حساب می‌آورد و می‌نویسد،‌ «وَ مَنْ أَفْشَاهَا كَانَ حَقّاً عَلَى مَنْ سَمِعَهَا أَنْ يَعْنِيَهُ»1️⃣، و اگر گفته شود و دیگری بفهمد، سزاوار است کسی که می‌شنود کمک کند و آن حاجت حاجتمند را برآورده سازد. چون امروز روز تولّد علی(علیه‌السلام) بود و ان‌شاءالله خدا اجری عنایت کند و لذّتی ببریم. اللهم صل علی محمد و آل محمد.
1️⃣وسائل‌الشیعه، ج 9، ص457

📚 #مجموعه_اخلاق_ربانی
#تادیب_شهوت
📕 #انفاق

📝 جلسه پنجم

#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
@mojtabatehrani_ir

📍 جایگاه حضرت خدیجه(س) حضرت زهرا (س) و حضرت زینب (س)❗️
📌سه نفر بی­بی و خانم بزرگوار در اسلام داریم که واقعاً اگر مقاومت این سه نبود، دستمان خالی­بود. یکی خدیجۀ کبری‌‌(س) است، یکی زهرا‌‌(س) است و یکی زینب­کبری‌‌(س) است.
اگر مجاهدت­های خدیجه‌‌(س) نبود، دست ما خالی بود، هیچ تعارفی ­ندارد. اگر پایداری زهرا‌‌(س) نبود، چه وضعی داشتیم؟! چقدر آن‌ها زجر­ کشیدند! پیش خودم می­گویم: واقعاً هم حضرت خدیجه‌‌(س) خیلی رنج­ کشید؛ چون خصوصاً اوّلین نفر هم بود. زهرا‌‌(س) هم رنج کشید، ولی من فکر می­کنم زینب‌‌(س) بیش از همۀ آن‌ها رنج­کشید. صحنه­هایی را که ایشان دیده است، هیچ‌کدام ندیدند؛ یعنی نه مادرش دید و نه جدّه­اش دید. من اعتقادم این است، به این مقداری که اطّلاع­ دارم.
زین­العابدین‌‌(ع) در روایتی نقل ­می‌کند: من در خیمه­ای قرار داشتم که عمّه­ام مرا پرستاری ­می­کرد. من بیمار بودم و پدرم در خیمه­ای دیگر داشت اسلحه­ها را تعمیر می­کرد و نزدیک ما بود. یک­وقت دیدم صدای پدرم بلند شد و این شعرها را می­خواند: «یَا دَهر اُفٍ لَكَ مِن خَلیلِ كَم لَكَ بِاِلاشرَاق وَ الَاصِیلِ». زین‌العابدین می­فرماید: تا این شعر را پدرم خواند، فهمیدم مطلب چیست و کار از کار گذشته است. گریه گلوی مرا گرفت، ولی جلوی خودم را گرفتم که عمّه­ام متوجّه­ نشود. امّا دیدم او زودتر از من متوجّه­ شد و سراسیمه از خیمه بیرون­زد. او به سراغ امام‌حسین‌‌(ع) رفت؛ چنان می­دوید که پایش در چادر و عبایش می­گرفت و نزدیک­ بود به زمین­بخورد. شروع به ناله کرد. امام‌حسین‌‌(ع) آمد. زینب‌‌(س) جملاتی می‌گوید: «اَلیَومَ مَاتَ اَبِی عَلِی، اَلیَومَ مَاتَ اُمّی فَاطِمَه، اَلیَومَ مَاتَ اَخِی حَسَن»؛ به امام‌حسین‌‌(ع) می­گوید که من جز تو کسی را ندارم. تو می‌خواهی­ بروی. لطمه به صورت می‌زند، دست­ می­برد و گریبانش را چاک­ می­زند. امام‌حسین‌‌(ع) تسلّایش­ می‌دهد، دلداری‌اش ­می‌دهد، آن دست ولایتی را روی دل زینب‌‌(س) می‌گذارد. خواهرم! حلمت را شیطان از بین نبرد. والله قسم! اگر این دست بر قلب زینب نیامده (س)­بود، هیچ بشری قدرت نداشت تحمّل ­بکند. امّا فهمیدید امام‌حسین‌‌(ع) به حضرت زینب‌‌(س) چه گفت؟ گفت: هنوز چیزی ندیده‌ای تو. فردا باید فرق ­شکافتۀ علی‌‌(ع) را ببینی، باید دست جدا ­شدۀ عبّاس‌‌(ع) -برادرت- را ببینی، باید گلوی پاره ­پارۀ اصغر‌‌(ع) را ببینی. زینبم تو باید سر حسین‌‌(ع) را بالای نیزه ببینی.

📚 #مجموعه_اخلاق_ربانی
📕 #ریا

📝 جلسه نهم

#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
@mojtabatehrani_ir