دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.1K subscribers
1.73K photos
96 videos
150 files
3.22K links
Download Telegram
#مقاله
#رویا_و_اسطوره

 اگر پيش فرض های #روانکاوی را نپذيريم، روياها (تصاويري که در حين خواب دچارشان هستيم) چيزي نيستند جز "مرور" سريع حوادث روز گذشته همراه با افکار، احساسات و خاطراتي که آن حوادث براي ما تداعی کرده اند. به طور قطع بخش زيادی از روياهای ما چنين هستند: ترکيبي تصادفي و بي نظم از تصاويری که صرفأ بر اساس "تداعی" به هم متصل شده اند. مغز، هنگامی که ما در خواب هستيم، فارغ از انبوه داده های حسی است، شروع به "انبار گردانی" و مرتب کردن داده های روز قبل مي کند و هر حادثه ای را در کشويی مي چيند که به نوعی با خاطرات و تصاوير آن کشو تشابه معنايی دارد. اين گونه است که ممکن است روزی که به دليل ايستادن روي "خط عابر پياده" توسط افسر راهنمايي و رانندگی "جريمه" شده ايم، شب در خواب ببينيم که در حال نوشتن "جريمه هايي" هستيم که معلم کلاس چهارم ابتدايي مان بابت "بدخطي" به ما داده بود و صبح که از خواب برمی خيزيم حيرت زده باشيم که چگونه و چرا اين خاطره پس از چهل سال برای ما زنده شده است!
اما پيچيده ترين روياها، آن دسته از روياها هستند که "ساختار داستاني" دارند و حاوی صرفأ تصاويری از خاطرات دور و نزديک ما نيستند، بلکه داراي بستر داستان (exposition)، پي رنگ (plot)، نقطه اوج (culmination) و نتيجه گيری (solution) هستند، گويي يک نمايشنامه نويس برجسته به همراه يک تيم "دراماتورژ" ، طراح صحنه، طراح لباس و کارگردان سعی در انتقال يک پيام به ما دارد!
براي مثال يکي از مراجعان دکتر کارل گوستاو #يونگ که از کشوری ديگر برای روانکاوی به وي مراجعه کرده بود چنين خوابی مي بيند:
خواب ديدم در حال عبور از مرز سوئيس هستم (exposition)،
مأمور گمرک تصميم به بازرسی ساک دستی من گرفت (plot)،
من اظهار کردم چيز مهمی در ساک ندارم (culmination)،
ولی وقتي ساک را باز کرد يک تختخواب تاشو از درون آن بيرون آورد (solution)!

ببينيد چقدر اين خواب هوشمندانه طراحي شده است. گويي فرد خردمندی که از گذشته اين فرد باخبر است (اقرب اليک من حبل الوريد!) دارد به او چنين می گويد:
"تو داري براي روانکاوی به نزد اين روانپزشک سوئيسی مي روی (exposition) و او براي درمان مي خواهد کوله بار سفر زندگيت را مرور کند (plot) اما تو در عين حال که براي درمان نزد او می روی سعی مي کنی اطلاعات مهمی را از او پنهان نگه داری (culmination) و آن چيزي که دوست نداری او بفهمد اين است که يک رابطه جنسي ممنوعه داری (solution)!"
گويا خردمند رويا پرداز پيش از مراجعه فرد به يونگ دارد به او راجع به آنچه در روانکاوی های گذشته انجام داده و احتمالأ در روانکاوی بعدی نيز انجام خواهد داد تذکر می دهد و به نوعی به او می گويد علت اين که روانکاوی های گذشته ات مثمر ثمر نبوده اند اين بوده که بخش مهمی از زندگيت را از روانکاو پنهان مي کردی و اگر با اين سوئيسی هم قرار باشد همين کار را بکنی به نتيجه ای نخواهي رسيد!
اين جاست که "آلفرد #آدلر" روانکاو ويني برخلاف #فرويد اعتقاد دارد که رويا جهت گيری رو به آينده دارد، درست است که گذشته را مرور می کند ولي به گونه ای مرور می کند که براي آينده و تصميمات آن تذکراتی بدهد. يونگ اعتقاد دارد که هر چه فردی مسئوليت جمع بزرگتری را به عهده داشته باشد روياهايش "جمعي تر" مي شوند، چنين کسی روياهايش راجع به زندگی شخصی اش نيست بلکه راجع به زندگی "قبيله اش" خواب می بيند! يونگ چنين روياهايي را "روياهاي بزرگ" مي نامد.
وقتی روياها جمعي تر باشند نمادهای مندرج در آن هم غير شخصی تر و جمعی ترند. مثلأ وقتي يک نفر در رويا گربه مي بيند روانکاو مي پرسد: "گربه برای شما چه تجاربی را تداعي مي کند؟ چه خاطراتی را زنده می سازد؟" ولی برای تعبير يک "روياي بزرگ" اين سوال درستی نيست. "معبر" بايد بپرسد براي "قبيله شما" گربه نماد چه چيزي است.
#اسطوره نام ديگر "رويای بزرگ" است و "اسطوره شناس" همان "معبر" رويای جمعي است.
"اسطوره" بازنمايی زندگی جمعی ما در "ذهن الهی" است، پيامی راز آلود از "عمق زندگی" ! رويايی براي بيدار کردن ما خوابگردها!

#دکترمحمدرضاسرگلزايی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#معرفی_کتاب

#کارل_گوستاو_یونگ_واژه ها_و_نگاره ها

نویسنده: آنیلا یافه
مترجمین: رضا رضایی- مهناز خزائیلی
انتشارات: نقد افکار

ميليون ها نفر در جهان، دچار "بحران معنا" یا بحران میانسالی مي گردند. افرادي كه در زمينه هاي اجتماعي -از روابط خانوادگي گرفته تا مناسبات حرفه اي و شهروندي- افرادي موفق و برجسته اند اما ديگر از موفقيت، حُسن شهرت يا ثروت خود لذت نمي برند و تصويري شبيه به "افسردگي" را تجربه مي كنند: از چيزهايي كه پيش از اين مشتاق آنها بودند ديگر لذت نمي برند و احساس پوچي، خلاء، بي معنايي و سردرگمي مي كنند. گاهي احساس مي كنند تمام زندگي را به اشتباه گذرانده اند و از آنجا كه چارچوب هاي هستي شناختي و ارزشي پيشين برايشان سست و كهنه به نظر مي رسند، در هر انتخاب كوچك و بزرگ زندگي دچار دودلي و ترديد مي گردند.

دكتر دوآن شولتز در كتاب "روانشناسي كمال" (نشر پيكان) می نویسد:

«كارل گوستاو يونگ(1961-1875) در سال 1913 كه سي و هشت ساله بود، مي پنداشت دچار بيماري رواني شده است. تا سه سال بعد، زير بار سنگين عذاب، از بيم اينكه درست فهميده نشود نمي توانست حال خود را با هيچكس در ميان بگذارد. يونگ آن وقت روانپزشكي موفق و محترم با بيماران خصوصي بسيار، همسر و پنج فرزند و سمت استادياري در دانشگاه زوريخ بود. به ظاهر از زندگي شخصي و حرفه اي غني و سرشاري برخوردار بود اما احساس مي كرد زندگي اش فاقد معنا و شور و شوق است. فعاليت هاي فكري اش متوقف شده بود. كم مي نوشت و نمي توانست كتاب هاي علمي بخواند. كار دانشگاهي را رها كرد و از استادياري استعفا داد زيرا فكر مي كد زماني كه وضعيت فكري و عاطفي اش چنين آشفته و اضطراب انگيز است نمي تواند تدريس كند».

پيش از يونگ هم هزاران نفر از افراد موفق چنين تجربه اي را لمس كرده بودند اما يونگ از آنجا كه روانپزشكي دانشمند و انساني پ‍ژوهشگر، كنجكاو و خلاق بود، همانطور كه "صليب خود را به دوش مي كشيد" از تحقيق و كنكاش راجع به چيستي و چرايي اين تجربه نيز دست نكشيد.
يونگ همزمان دو نقش را ايفا مي كرد: نقش دانشمندي كه پديده اي را مورد آزمايش قرار مي دهد و نقش پديده اي كه مورد آزمايش قرار مي گيرد!
نتيجه اين جستجوي كنجكاوانه و شجاعانه طراحي مدل جديدي از سير زندگي انسان بود، مدلي كه به نظر مي رسد نسبت به مدل #فرويد "بسيط تر" بود. انگار فرويد تا نيمي از پلكان زندگي و رشد انساني را ترسيم كرده بود و در "پاگرد پله ها" توقف كرده بود، يونگ به توصيف "پس از پاگرد" پرداخته بود. 
يونگ براي طراحي مدل خود، ناچار شد از "عقلانیت ارسطویی" و "علم پوپری" فراتر برود و دست به دامان "عقلانيت تائويي" و "اسطوره شناسی" شود. چنين بود كه رويكرد يونگ برخلاف نامش (روانشناسي تحليلي) نه تنها روانشناسي و رویکرد تحليلي را پشت سر گذاشت كه حتي از مرزهاي انسان شناسي (آنتروپولوژي) نيز عبور كرد و راوی نوعي هستي شناسي (متافیزیک/ اُنتولوژي) شد.
ديدگاه يونگ نه تنها در روانشناسي كه حتي در هنر نيز رد پاي عميقي بر جاي نهاد. فيلم هاي سينمايي مشهوري چون "زندگي دوگانه ورونيكا" (از كيشلوفسكي)، "رؤيا" (از كيم كي دوك) و رمان هاي برجسته اي همچون "تسلي ناپذير" (اثر ايشي گورو) ، "سرزمین حقایق بی رحم و ته دنیا" (اثر هاروکی موراکامی) و  "شاهدخت سرزمين ابديت" (اثر آرش حجازي) را هرگز نمي توان بدون دانستن "مدل يونگ" به طور كامل فهميد. 

آنیلا یافه روانکاو یونگی که سال ها نقش دستیار یونگ را ایفا کرده است با مرور آلبوم عکس، نامه ها و یادداشت های یونگ تلاش کرده تا ما را با تجربهٔ یونگ بیشتر آشنا کند و برای ما " فهمی از درون" (empathetic) نسبت به دیدگاه یونگ ایجاد کند.

کتاب حاضر با وجود سادگی بسیار عمیق است.


#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei

http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/JungWordAndImage.jpg