دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.2K subscribers
1.74K photos
97 videos
151 files
3.23K links
Download Telegram
#یادداشت_هفته
#کوزه_چشم_حریصان_پرنشد!
 
در اسطوره های یونان باستان در ابتدای جهان تنها آشوب وجود داشت که نام آن خائو (chaos) بود. پس از آن، گایا (Gaia) ایزدبانوی زمین و مادر اعظم از تاریکی خائو سر برآورد. گایا خود به خود باردار شد و پسری به نام اورانوس (آسمان) به دنیا آورد. سپس اورانوس همسر گایا شد و آنها صاحب فرزندان بسیار شدند اما اورانوس از بیم از دست دادن قدرت، فرزندان خود را در ژرفای دوزخ زندانی می کرد تا این که گایا از این رسم اورانوس برآشفت و داسی را به جوان ترین پسرش کرونوس داد تا پدر را مثله و اخته کند و این چنین شد که اورانوس از سلطنت جهان خلع شد. اما کرونوس که به جای پدر بر تخت سلطنت نشست همان شیوه پدر را در پیش گرفت و فرزندانی را که از ازدواج او و "رئا" زاده می شدند می خورد تا این که "رئا" او را فریب داد و آخرین پسرش #زئوس را پنهان کرد و کرونوس قطعه سنگی را که رئا در قنداق پیچیده بود به جای پسرش خورد و زئوس قدرت را از چنگ پدر درآورد.
باز هم همان داستان تکرار شد، زئوس (خدای خدایان) برای تصاحب قدرت بیشتر برادرانش پوزیدون و هادس را فریب داد، همسرش میتیس را بلعید تا کسی از خودش عاقل تر نباشد و از ازدواج با تتیس سر باز زد زیرا پرومته پیشگویی کرد که پسری که از این ازدواج به دنیا آید از پدر قدرتمندتر خواهد بود.

چیزی که در این اسطوره ها برجسته است جاه طلبی و تمامیت خواهی مفرط اورانوس، کرونوس و زئوس است که با این که هر کدام علیه این "انحصار قدرت" به پا خواسته اند اما خود همان شیوه را تکرار می کنند.

در اسطوره های ایرانی #شاهنامه نیز رسم  "پسر کشی" آشکار است: کیکاووس فرزندش سیاوش را در شرایطی قرار می دهد که پناهندگی به سرزمین دشمن، غربت و کشته شدن در آن سرزمین را برگزیند، گشتاسب فرزندش اسفندیار را به جنگی می فرستد که می داند بازگشت از آن ممکن نیست و بالاخره رستم - پهلوان پهلوانان - فرزندش سهراب را با نیرنگ شکست می دهد و او را به قتل می رساند.

داستان پسرکشی، داستان سنت در برابر تجدد است و داستان تمرکز قدرت و  افزون طلبی در برابر قناعت. این داستان نه فقط در اسطوره ها و افسانه ها که در درون ذهن و روابط انسانی ما جاری است. 

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com

 
#یادداشت_هفته
#یونانیان_و_ایرانیان


پیش از این در جایی نوشته بودم: «شاعر، کسی است که ناخودآگاه شخصی او آینه ی ناخودآگاه جمعی باشد.»

دکتر رضا براهنی نیز گفته است:
"شعور هنری یعنی داشتن حسّ تاریخی از شکل و محتوای ادبی. حسّ تاریخی، قسمت اعظم جهان بینی یک شاعر را تشکیل می دهد. شاعر باید بداند که در این لحظه از تاریخ، چه زبانی، چه شکلی، چه آهنگ و وزنی و چه سبکی نشان دهنده چه موقعیت فردی، سیاسی و تاریخی می تواند باشد. در غیر این صورت، کار شاعر به تفنّن و مزاح شباهت خواهد داشت.

برای پیدایش یک فرم، زمان و شرایط خاصی لازم است. اغلب روان شناسان دوست دارند این شرایط را فقط در وجود افراد ببینند، در حالی که این شرایط در بطن اجتماع قرار دارد و این شرایط روزی که از بطن اجتماع، با عینیّت تمام، در عرصهٔ واقعیت رخ داد، می تواند نمایندگان خود و فرم های خود را به وجود آورد، در غیر این صورت این شرایط در بطن اجتماع خواهند پوسید، همانطور که عناصر تراژیک موجود در کار #فردوسی بعدها پوسید و از بین رفت و تبدیل به یک عنصر زنده و فعال نگردید و اصولأ علت شکست مقلّدان فردوسی در شاهنامه نویسی در اعصار بعد، همین بوده است.
#شاهنامه فردوسی در دوران اعتلای حس قهرمان پرستی ملت ایران نوشته شده است و امکان نداشت که در دوران فتحعلیشاه، شاهنامهٔ موفّقی نوشته شود، و اگر کسی چنین کاری کرد، سوراخ دعا را گم کرد چرا که باید در دوران فتحعلیشاه چیزی گفته می شد که برملا کننده زوال عصر فتحعلیشاه باشد."
بنابراین هنر، هم محصول تاریخ است و هم سازندهٔ تاریخ. دکتر رضا براهنی در کتاب #تاریخ_مذکر مسیر هنر ایرانی و یونانی را با یکدیگر مقایسه کرده و بر این اساس به آسیب شناسی فرهنگی ایرانیان پرداخته است. به گفته او در یونان، ادبیات داستانی از حماسه به تراژدی حرکت کرد. در حماسه، قهرمان قصه، ابر انسانی است که بر همه ناملایمات غلبه می کند، شکست ناپذیر است و کنترل سرنوشت را به دست می گیرد. اودیسه هومر و رستم فردوسی چنین ابر انسان هایی هستند. اما در تراژدی، قهرمان قصه علیرغم تمام فضیلت ها و استعدادها، در مقابل سرنوشت شکست می خورد و شکست او، نگاه مخاطب تراژدی را از شخص قهرمان به بستر اجتماعی و بین فردی زندگی قهرمان می کشاند.
بنابراین تراژدی (همچون تراژدی اودیپ سوفوکل) نگاه بین فردی و سیستمی را جایگزین نگاه فرد محور حماسه می کند.
در حماسه، شهوت و شور و شوق زندگی در وجود قهرمانی خارق العاده منعکس گردیده است در حالی که نمایش نامه مبتنی بر تراژدی یونانی با تصوّری که از زندگی می دهد انگشت بر نقاط ضعف و قدرت "روابط" می گذارد و همه چیز را به سوی روان شناسی روابط سوق می دهد. از خلال این قبیل توجهات به روابط انسانی، مردم خود را به صورت زنجیرهای به هم پیوسته مجسم می کنند و شعور اجتماعی کسب می کنند.
از دیدگاه دکتر رضا براهنی، هنر و ادبیات ایرانی پس از حماسه، از هنر و ادبیات یونان فاصله می گیرد و به تفکر هندی نزدیک می شود، بنابراین به جای حرکت در مسیر بازنمایی امر اجتماعی، به بازنمایی رابطه بین انسان و امر فرابشری (الوهیت) مشغول می گردد. نتیجه این که هنر و ادبیات ایرانی نتوانسته شعور جمعی و تفکر سیستمی برای انسان ایرانی ایجاد نماید. 
"حماسه پس از اوج یافتن در شعر خراسانی، به جای این که تبدیل به تصویر و تصوری از خانواده شود و سپس جامعیتی پیدا کند و نوعی فلسفهٔ اجتماعی شرقی پیدا شود و بر اساس آن، حکومت و دولت و سیاست به معنای واقعی پیدا شود و نوعی دموکراسی بر شرق حاکم شود در "راه و رسم خنثای عرفان" فرو می غلتد و از ذهنیتی سر در می آورد که قرن ها شعور و فکر ایرانی را در خود فرو می غلتاند و به خود مشغول می دارد."

در مقالات #آرمانشهر_و_ویرانشهر و #عرفان_زدگی_درفرهنگ_ایرانی به عرفان زده شدن روشنفکری ایرانی نیز پرداخته ام، چیزی که در بخش بزرگی از شاعران معاصر ایرانی نیز نمود می یابد.
کتاب تاریخ مذکر (علل تشتت فرهنگ در ایران) در سال ۱۳۵۰ خورشیدی منتشر شده است و بعید می دانم در دهه های اخیر بازنشر شده باشد. امیدوارم بتوانیم نسخهٔ الکترونیک کتاب را تهیه و در کانال تلگرام به اشتراک بگذاریم.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#مقاله
#مثلث_کارپمن_ایرانیان

استفان #کارپمن روانپزشک آمریکایی و شاگرد #اریک_برن مثلثی را در تحلیل رفتار متقابل توصیف کرد که به توصیه اریک برن #مثلث_کارپمن نامیده شد.
مثلث کارپمن توصیفی است از وضعیت کسانی که نقش قربانی را پذیرفته اند و نه تنها از این نقش بیرون نمی روند بلکه آن را تقویت می کنند.
مثلث کارپمن سه ضلع دارد:
1- قربانی: محور اصلی مثلث کارپمن کسی است که خود را قربانی می داند. زندگی با او بی رحم بوده و انسان ها مانع از شادکامی او شده اند. قربانی همیشه زخم خورده و آسیب دیده است و بقچه ای از خاطرات بد و سبدی از آه و ناله را با خود یدک می کشد!
2- زجر دهنده: آسیب رسان یا زجر دهنده فرد یا گروهی هستند که بر "قربانی" بی رحمی و بی انصافی روا داشته اند: پدر و مادر بی کفایت، خانواده حسود، جامعه بی فرهنگ، همسر بی وفا و ... در زندگی قربانی همیشه یک "دشمن" وجود دارد، کسی که مانع از رسیدن قربانی به جایگاه شایسته اش بوده است!
3- نجات دهنده: قربانی های حرفه ای هیچگاه خود برای برون رفت از مسأله تکانی به خود نمی دهند. آنها منتظر یک ناجی افسانه ای هستند که سوار بر اسب سپید بیاید و لب های این "زیبای خفته" را ببوسد و این "سیندرلای قربانی" را از خانه نامادری بدجنس نجات دهد. این ناجی افسانه ای بر خلاف زجر دهنده که تبلوری از بدی هاست، تبلور همه صفات خوب و شایسته است!
با این مقدمه به "قرائت تاریخی ایرانیان" نگاهی بیاندازیم:
در هر دوره تاریخی، کسی یا کسانی آمده اند و سرنوشت ملت ایران را تغییر داده اند!
#ضحاک (اژی دهاک) افسانه ای هر روز مغز سر دو جوان ایرانی را غذای مارهای روئیده بر شانه هایش می کرد و ملّتی هر روز دو جوان را خاموش و ساکت تقدیم آشپزخانه حکومت می کرد و تا زمانی که #کاوه دلاور بیرق چرمین قیام را برنداشته و #فریدون افسانه ای از آن سوی کوه ها ظهور نکرده است یک ملّت کاری جز بوسیدن دست ضحاک انجام نداده است!
از این افسانه #شاهنامه بگذریم و به آنچه تاریخ خوانده می شود بپردازیم. اسکندر مقدونی از یونان راه می افتد، این سپاهیان هزاران فرسنگ راه را می پیمایند، از دریا عبور می کنند، از دیواره سهمگین زاگرس عبور می کنند، سپاه آریو برزن را تار و مار می کنند، تمام ایران را با شمشیر (نه سلاح هسته ای!) می گیرند، با پای پیاده و اسب (نه ناو هواپیمابر و موشک بالستیک!) تمام عرض فلات ایران را می پیمایند و فتح می کنند و به سوی هند و چین می روند و پس از عبور هم حکومت بیگانه سلوکوس (سلوکیان) نه یک سال و نه ده سال بلکه صدها سال بر مردم "ایران" حکومت می کند تا زمانی که اختلافات داخلی بین سرداران یونانی الاصل آنها را ضعیف می کند و سپاه پارت ها نیز بر آنها می تازد و حکومت به "ایرانیان" برمی گردد!
این داستان بارها تکرار می شود: سعد ابی وقاص از قادسیه می آید و با اسب و شتر بخش بزرگی از ایران را می گیرد، فرزند چنگیز از شرق می آید و تمام ایران را شخم می زند و به آسیای صغیر می رود.
این افسانه های تاریخی به کنار، در تاریخ مستند نیز انگلیسی ها شاهی را می آورند و بعد از چند سال آن شاه را می برند! راستی ملّت ایران در این میانه کجاست؟ گویی در میدانگاهی اهریمن و اهورا جدال می کنند و ملّت ایران تماشاگرانی هستند دور آن میدان!
(فاذهب أنت و ربّک فقاتلا، إنّا ههنا قاعدون/مائده/24).
یا "ناجی افسانه ای" ظهور می کند و ملّت در رکابش جان فدا می کنند، یا "دشمن مکّار طرّار" غلبه می کند و ملت نه یک سال نه دو سال که دهه ها و بلکه سده ها "منتظر" می ماند!
مگر ضحّاک و اسکندر و سعد و هولاکو چند نفر با خود داشتند که بتوانند یک ملت را در شعاع چند هزار کیلومتری و در زمان چند صد ساله به زنجیر بکشند؟!
وقتی انگلیسی ها رضاخان را آوردند و بردند "ملّت ایران" کجا بودند؟!
آیا اساسأ تاکنون چیزی به نام "ملّت ایران" محقق شده است یا "هویت جمعی ما" همان نجات دهنده افسانه ای است که قرار است همچون فریدون و ابومسلم و سوشیانت بیاید و ما را نجات دهد؟!
چرا این ملّت ده ها سال صبر می کند تا فریدون و اشک و ابومسلم ظهور کنند و بیگانگان را بیرون کنند؟!
اگر سربداران باشتین توانستند مغولان را فراری دهند چرا ده ها سال باشتیان مال و ناموس خود را به مغولان دادند و صبوری کردند؟!
من در پس تمام این سؤال ها یک پاسخ می بینم: مثلث کارپمن! "قرائت تاریخی ما شباهت غریبی با مثلث کارپمن دارد، قربانی بودن انتخاب جمعی ناخودآگاه ماست!
دشمن بهانه است!
قُلِ الْحَقَّ وَ إِنْ كَانَ مُرّاً !

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
drsargolzaei.com
Forwarded from نیازستان
#شاهنامه_گردی
به یاری خداوند، آدینه روز چهارم مهرماه ساعت پنج عصر همراه #دکترسرگلزایی ارجمند و گرامی داستان #فریدون را بازخوانی میکنیم.
درصفحه ی اینستاگرامی آقای دکتر سرگلزایی
در این نشست ضمن خواندن برخی ابیات داستان فریدون به موضوع بسیار مهم و مغفول #آیین_شهریاری در شاهنامه ی سترگ فردوسی بزرگ می پردازیم و از ویژگی های شاهان و فرمانروایی ایشان سخن میگوییم.
ربط شهریاری با دینداری ، قدرت ،منبع و گونه های کاربردش را با اختصار میگوییم و #شهریار محبوب فردوسی را میجوییم...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
📘 روان سالم در گرو ادبیات مناسب/ سن مناسب
🌼 اردیبهشت ....
ماه عاشقی
ماه شعر و ادب فارسی
ماه سلامت روان

🌷 ۱ اردیبهشت روز بزرگداشت سعدی
💐 ۹ اردیبهشت روز جهانی روانشناس و مشاور
🌹۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی و پاسداشت زبان فارسی


📚سلامت روان، در گروی بارگذاری نرم افزار مناسب (ادبیات مناسب) در سخت افزار مناسب(سن مناسب) است.
مطالعه گنجینه غنی ادبیات فارسی، در سنین مناسب، بیش از هر کتاب روانشناسی در شکل گیری شخصیت سالم و سلامت روان فردی و جامعه موثر خواهد بود.

🖌جوان باید گلستان و بوستان و غزلیات سعدی بخواند و شاهنامه فردوسی..

🔸تاثیر سعدی بر زبان فارسی بی نظیر است و شباهت قابل توجهی بین فارسی امروزی و زبان سعدی وجود دارد. لذا جوان ها میتوانند بسیار راحت سعدی بخوانند و از تجارب عمیق و عبرت آموز شیخ اجل در زندگی پیش رو بهره گیرند.
ضمن اینکه سعدی در کنار غزلیات پند آموز، غزل های عاشقانه ای نیز سروده که توصیف کننده عشق زمینی است و وصف حال ایام جوانی.
سعدی شوخ طبع، نکته دان و طناز بود و اهل بهره بردن از زندگی و سفر و کسب تجربه، و این ها نیازهای واقعی یک جوان برای زندگی در برهه ای از حیات است که "کارل گوستاو یونگ" آن را نیمه ی اجتماعی شدن یا "Socialized" زندگی نامیده است.

🔹از طرفی شاهنامه...
شاهنامه گنج زبان فارسی است و غنی از الگوهای تمام عیار برای شکل گیری هویت اخلاقی و شکل گیری اسلوب های اصلی شرافت و وطن دوستی برای دوران نوجوانی، که دوران ساختن چارچوب تندرستی (جان ) و کسب دانش (خرد) و اندیشه است.
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه بر نگذرد

"اریک اریکسون" در نظریه "اپی ژنتیک" خود، رشد مناسب روانی در دوره نوجوانی را، منوط به کسب فضیلت هویت میداند و هویت خوب نیاز به الگوهای خوب دارد و شاهنامه از این حیث غنی است.

📓خواندن حافظ و مولانا، بعد از چهل سالگی مناسب تر است. یعنی سنی که بحران میانسالی در حال شکل گیری است و سوال اساسی عمده انسان ها در ذهن این دو سوال که..."خب که چی؟" و " پس‌ من چی؟"
حافظ و مولانا خوانی در این نیمه دوم زندگی که "یونگ" آن را فاز تفرد"individualized" میخواند و زمان مناسب اندیشیدن انسان به مفاهیم معنایی زندگی، شاید کمک مناسبی باشد برای پیداکردن رسالت و افسانه شخصی زندگی..

🖋 مقامات مردان به مردي شنو
       
     يكي آنكه در جمع بدبين مباش
دوم آنكه در نفس خود بين مباش


🌺بیست و پنج اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی و پاسداشت زبان فارسی، مبارک باد


😷رشت.دکترحمید اخوین.۱۴۰۰/۲/۲۵.ایام‌کرونایی😷



#اردیبهشت
#سعدی
#گلستان
#بوستان
#فردوسی
#شاهنامه
#شخصیت_سالم
#ادبیات_فارسی


Tel: @HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein
#یادداشت_روز
- به بهانه ی هم اندیشی آبان ماه درباره ی تراژدی

تراژدی در یونانی باستان به معنای سرود یا آواز بز است.
یونانیان در مراسمی که برای جلب رضایت خدایان انجام می دادند، بز قربانی می کردند.
بز حیوانی زیرک است و از اتفاقات پیرامون خویش در می یابد گردابی مهیب پیش روست. گردابی که بز هیچ نقشی در پیدایش و وقوعش ندارد اما از میان آن همه بز را می رباید و می اوبارد.
بز مستاصل، احتمالا در آگاهی از سرنوشت دردناک، ناگریز ، ناگزیر و خونین خویش ضجه هایی غریب می کشیده است.
گمان می کنم گروهی از همسرایان، در همذات پنداری با #بزقربانی صداهای بز را تقلید می کرده اند و بدین قرار گفت و گویی میان قربانی و قربانی_کننده صورت می بسته است.
در این نمایش قربانی کنندگان خود را در هیأت قربانی باز می یافته اند و قربانی می شده اند شاید #تزکیه ی لاجرم مد نظر و مورد تاکید ارسطو باید از پس از این قربانی دسته جمعی به دست می آمده است.
به گمان من #تراژدی های بعدی مفصل ، از دل این آواهای حزن آلود زایبده شده، تکامل یافته و نهایتا تبدیل به داستانهایی اسطقس دار شده اند.
من،محسن یارمحمدی، به همراه دو استاد بزرگوار و ارجمندم #دکترسرگلزایی و #دکترمحمودی در آبان ماه ۱۴۰۰ در باره ی تراژدی سخن خواهم گفت.
طی این سخنان، من در پی تبیین مفهوم #تراژدی در پیوند با #آیین_قربانی هستم و خط سیر معنایی این مفاهیم را در اسطوره و فرهنگ ایران دنبال خواهم کرد.
محور اصلی سخنانم #شاهنامه_ی_فردوسی خواهد بود و تلاش خواهم کرد دست کم خطوط پررنگ این سیر را در حد زمان و توان با شما به اشتراک بگذارم...
#دکترمحسن_یارمحمدی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

@drsargolzaei