#یادداشت_هفته
#سبک_زندگی
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
مصاحبه با روزنامهٔ همشهری - زندگی
بخش دوّم: #زندگی_آنیمایی_و_آنیموسی
انسانها گرایش مطلق به یکی از این دو نوع زندگی دارند و یا نه ترکیبی از هر دو زندگی در همهی انسانها وجود دارد؟
زندگی عاطفی، زندگی عاشقانه، زندگی هنرمندانه، زندگی شاعرانه سبک زندگی های آنیمایی هستند. هیچ کس از آدمها نیست که بهطور مطلق آنیموسی زندگی کند و هیچ کس هم نیست که بهطور مطلق آنیمایی زندگی بکند. طبیعتا هر آدمی هم که آپولونی زندگی میکند، وقتی گرسنهاش میشود نمیگوید که هنوز ساعت ناهار من نرسیده. بالاخره یک لقمه غذا میخواهد. آن آدمی هم که دیونیزوسی زندگی میکند وقتی که مثلا ساعت ۶ بعد از ظهر پرواز دارد ساعت ۶ به فرودگاه نمیرود و بگوید که دلم خواست الان بیایم!
اما با اینکه ما همهمان هر دو سبک زندگی را یک جاهایی تجربه میکنیم، ولی آدمها را میشود بر مبنای اینکه به کدام سر طیف نزدیک باشند طبقهبندی کرد. آدمهایی که منظم، مستقل، قانونمند و وقتشناس هستند، وقتی یک پدیده را شناسایی میکنند با کمیتها راجع به آن پدیده صحبت میکنند، از آمار صحبت میکنند، با تحلیل ریاضی و مهندسی با پدیدهها برخورد میکنند، این آدمها سبک زندگی آپولونی – آنیموسی دارند. آدمهایی که تکلیف شان با خودشان و دیگران روشن نیست، وقتشناس نیستند، همزمان کارهای زیادی را شروع میکنند، کارهای ناتمام زیادی دارند و ارتباطشان با دیگران کاملا ارتباط عاطفی است بنابراین حساب و کتاب شان با خیلیها نامشخص است این ها سبک زندگی آنیمایی و دیونیزوسی دارند.
به نظر شما کدامیک از این دو رویکرد بیشتر به درد زندگی ما میخورد؟
هیچ کدام از اینها را نمیشود گفت خوب یا بد است؛ فقط میشود گفت که کدام یک از این سبک زندگیها برای چه مقصودی خوب و برای چه مقصودی بد است. مثلا شما اگر قرار باشد که جراح شوید، طبیعتا سبک زندگیتان باید به طیف آنیموسی نزدیکتر باشد چون در کار جراحی دقت، سرعت و توجه به عینیات خیلی مهم است. ولی اگر قرار باشد روانکاو باشید آن وقت به طیف آنیمایی میتوانید نزدیکتر باشید؛ چون در کار روانکاوی سکوت، صبر، عجله نداشتن، گوشدادن، پذیرش و خیلی وقتها تسلیم در برابر تراژدیهایی که در زندگی خیلی غیرقابل هضم هستند کمک کننده است. بنابراین ما وقتی نقطهی تعادل را تعریف میکنیم، یک نقطهی تعادلی است که بستگی دارد که از یک آدم چه تکالیفی انتظار میرود و آن آدم از زندگیاش چه توقعی دارد. نقطهی تعادل یک جراح ، یک خلبان ، یک مهندس سازه و یک مهندس مکانیک خیلی بیشتر باید به آن سر آپولونی-آنیموسی نزدیک باشد و نقطهی تعادل یک روانکاو، یک پرستار کودک، یک شاعر و یک نمایشنامه نویس به آن سر آنیمایی نزدیکتر باشد.
@drsargolzaei
#سبک_زندگی
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
مصاحبه با روزنامهٔ همشهری - زندگی
بخش دوّم: #زندگی_آنیمایی_و_آنیموسی
انسانها گرایش مطلق به یکی از این دو نوع زندگی دارند و یا نه ترکیبی از هر دو زندگی در همهی انسانها وجود دارد؟
زندگی عاطفی، زندگی عاشقانه، زندگی هنرمندانه، زندگی شاعرانه سبک زندگی های آنیمایی هستند. هیچ کس از آدمها نیست که بهطور مطلق آنیموسی زندگی کند و هیچ کس هم نیست که بهطور مطلق آنیمایی زندگی بکند. طبیعتا هر آدمی هم که آپولونی زندگی میکند، وقتی گرسنهاش میشود نمیگوید که هنوز ساعت ناهار من نرسیده. بالاخره یک لقمه غذا میخواهد. آن آدمی هم که دیونیزوسی زندگی میکند وقتی که مثلا ساعت ۶ بعد از ظهر پرواز دارد ساعت ۶ به فرودگاه نمیرود و بگوید که دلم خواست الان بیایم!
اما با اینکه ما همهمان هر دو سبک زندگی را یک جاهایی تجربه میکنیم، ولی آدمها را میشود بر مبنای اینکه به کدام سر طیف نزدیک باشند طبقهبندی کرد. آدمهایی که منظم، مستقل، قانونمند و وقتشناس هستند، وقتی یک پدیده را شناسایی میکنند با کمیتها راجع به آن پدیده صحبت میکنند، از آمار صحبت میکنند، با تحلیل ریاضی و مهندسی با پدیدهها برخورد میکنند، این آدمها سبک زندگی آپولونی – آنیموسی دارند. آدمهایی که تکلیف شان با خودشان و دیگران روشن نیست، وقتشناس نیستند، همزمان کارهای زیادی را شروع میکنند، کارهای ناتمام زیادی دارند و ارتباطشان با دیگران کاملا ارتباط عاطفی است بنابراین حساب و کتاب شان با خیلیها نامشخص است این ها سبک زندگی آنیمایی و دیونیزوسی دارند.
به نظر شما کدامیک از این دو رویکرد بیشتر به درد زندگی ما میخورد؟
هیچ کدام از اینها را نمیشود گفت خوب یا بد است؛ فقط میشود گفت که کدام یک از این سبک زندگیها برای چه مقصودی خوب و برای چه مقصودی بد است. مثلا شما اگر قرار باشد که جراح شوید، طبیعتا سبک زندگیتان باید به طیف آنیموسی نزدیکتر باشد چون در کار جراحی دقت، سرعت و توجه به عینیات خیلی مهم است. ولی اگر قرار باشد روانکاو باشید آن وقت به طیف آنیمایی میتوانید نزدیکتر باشید؛ چون در کار روانکاوی سکوت، صبر، عجله نداشتن، گوشدادن، پذیرش و خیلی وقتها تسلیم در برابر تراژدیهایی که در زندگی خیلی غیرقابل هضم هستند کمک کننده است. بنابراین ما وقتی نقطهی تعادل را تعریف میکنیم، یک نقطهی تعادلی است که بستگی دارد که از یک آدم چه تکالیفی انتظار میرود و آن آدم از زندگیاش چه توقعی دارد. نقطهی تعادل یک جراح ، یک خلبان ، یک مهندس سازه و یک مهندس مکانیک خیلی بیشتر باید به آن سر آپولونی-آنیموسی نزدیک باشد و نقطهی تعادل یک روانکاو، یک پرستار کودک، یک شاعر و یک نمایشنامه نویس به آن سر آنیمایی نزدیکتر باشد.
@drsargolzaei