دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.91K photos
114 videos
176 files
3.4K links
Download Telegram
#معرفی_کتاب

نام کتاب: #سه_تار
نویسنده: #جلال_آل_احمد
ناشر: انتشارات کتاب های جیبی - ۱۳۵۷

                 *                    *               * 

نمی دانم چاپ اول کتاب "سه تار" جلال آل احمد در چه سالی منتشر شده است. یکی از داستان های کتاب تاریخ ۱۳۲۶ را بر خود دارد و کتابی که در دست من است چاپ پنجم این کتاب است که در سال ۱۳۵۷ منتشر شده است. کتاب های جلال آل احمد مرتب تجدید چاپ می شوند ولی نمی دانم چه قدر از نوشته های این کتاب در چاپ های جدید از زیر تیغ سانسور جان سالم به در برده اند!

این کتاب متعلق به زمانی است که هنوز جلال دچار سودای بازگشت به گذشته نشده بود. کتاب را جلال به "خلیل ملکی" تقدیم کرده است که سر سلسله کسانی است که از حزب توده جدا شدند اما "چپ" ماندند.

بنابراین در این کتاب جلال نگاهی نقاد و سرزنش گر نسبت به باورها و سنت های ایرانیان دارد. داستان اول این کتاب همان داستانی است که نام کتاب را بر خود دارد. 

"سه تار" ماجرای جوانی است عاشق موسیقی که پس از سال ها موفق شده برای خود سه تار ارزشمندی تهیه کند و برای رفع عطش، گذارش به مسجدی می افتد. ادامه این داستان نقد اخلاق و مرام متدینینی است که با دین کاسبی می کنند و حکم صادر می نمایند. (قبلا در مقاله ای با عنوان #دین_و_اخلاق به این ماجرا پرداخته ام).

داستان های "وسواس" و "آفتاب لب بام" نیز همچون داستان "سه تار" به نقد متدینین می پردازد. ماجرای داستان وسواس، تکرار غسل جنابت توسط متدینی است که مناسک دینی برای او کیفیتی وسواس گونه پیدا کرده اند و داستان "آفتاب لب بام" داستان روزه گرفتن و پرخاشگر شدن پدر یک خانواده است.

بخش دیگری از داستان های جلال در این مجموعه سبک و سیاقی فمینیستی دارند و نقدی گزنده اند بر سنت مردسالاری این سرزمین.

داستان های "بچه مردم" ، "لاک صورتی" و "گناه" محدودیت ها و رنج های زنان را در نظام اجتماعی سنتی مان برجسته می کنند.

و بالاخره گروه دیگری از داستان های این مجموعه به موضوع فقر و ترس می پردازد که برای مثال "آرزوی قدرت" و "زندگی که گریخت" چنین محتوایی دارند.

دوران نوشتن مجموعه داستان های "سه تار" و "پنج داستان" را می توانم دوران همراهی جلال با "خلیل ملکی" نامگذاری کنم. 

بعدها جلال دچار "افسون گذشته طلایی" شد و تحت تآثیر نظام فکری "احمد فردید" به نوعی عرفان زدگی شبه هایدگری دچار شد که در یادداشت #اتوبان_جلال و معرفی کتاب #بازگشت_به_ناکجاآباد به آن پرداخته ام.

اعتقاد به گذشته طلایی و تجویز بازگشت به گذشته بسیاری از روشنفکران کشور ما را به خود مبتلا کرده است. برخی از این روشنفکران گذشته طلایی ایران را مربوط به تمدن پیش از اسلام می دانند و به شاهنشاهان افسانه ای هخامنشی و اشکانی و ساسانی هاله ای قدسی می بخشند و برخی نیز گذشته طلایی را مربوط به تمدن اسلامی می دانند و بازگشت به آن را تجویز می کنند. عوام فریبان هم بر این دو سودا سوار می شوند و چفیه بر گردن سرباز هخامنشی می اندارند! پیش از این در مقاله #آنان_که_غلط_می_اندیشند به این موضوع پرداخته ام. "لشک کولافسکی" فیلسوف لهستانی چه زیبا می گوید که: "اگر قرار بود به همه سنت ها پایبند بمانیم هنوز در غارها زندگی می کردیم و اگر قرار باشد همه سنت ها را کنار بگذاریم هم باز باید به غارها برگردیم!"

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
#مقاله
#آنان_که_غلط_می_اندیشند

اﻧﺴﺎنﻫﺎ ﺑﻪﻃﻮر داﺋﻤﻲ در ﺣﺎل ﻓﻜﺮﻛﺮدن ﻫﺴﺘﻨﺪ اﻣﺎ ﺑﺴﻴﺎر ﭘﻴﺶ ﻣﻲآﻳﺪ ﻛﻪ در ﺣﺎل «ﻏﻠﻂ ﻓﻜﺮﻛﺮدن» ﺑﺎﺷﻨﺪ! ﺳﺎلﻫﺎي ﺳﺎل، ﺗﺼﻮر ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺑﺮ اﻳﻦ ﺑﻮد ﻛﻪ ﺗﻌﺪاد دﻧﺪانﻫﺎي ﻣﺮدان، ﺑﻴﺶ از زﻧﺎن اﺳﺖ و ﺣﺘﻲ ﺑﺰرﮔﺎﻧﻲ ﭼﻮن «ارﺳﻄﻮ» ﻧﻴﺰ ﺑﻪ اﻳﻦ ﺑﺎور، ﮔﺮدن ﻧﻬﺎده ﺑﻮدﻧﺪ! ﻗﺮنﻫﺎ ﺑﺎور ﻋﻤﻮﻣﻲ اﻳﻦ ﺑﻮد ﻛﻪ ﺧﻮرﺷﻴﺪ ﺑﻪ دور زﻣﻴﻦ ﻣﻲﮔﺮدد و ﺣﺘﻲ داﻧﺸﻤﻨﺪاﻧﻲ ﭼﻮن «ﺑﻄﻠﻤﻴﻮس» ﻫﻢ اﻳﻦ ﺑﺎور را ﻛﺎﻣﻼً ﻋﻠﻤﻲ ﻣﻲداﻧﺴﺘﻨﺪ، اما امروزه اﻳﻦ ﺑﺎورﻫﺎ ﺑﺮاي ﻣﺎ ﻣﻀﺤﻚ ﺑﻪﻧﻈﺮ ﻣﻲرﺳﻨﺪ، ﻛﺪام دﺳﺘﻪ از ﺑﺎورﻫﺎي ﻣﺎ ﺑﺮاي آﻳﻨﺪﮔﺎن، ﻣﻀﺤﻚ ﺧﻮاﻫﻨﺪ بود؟!
در اﻳﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪي ﻛﻮﺗﺎه، ﺑﺮﺧﻲ از اﻧﺪﻳﺸﻪﻫﺎي ﻧﺎدرﺳﺖ را یا بعضی از الگوهای نادرستِ اندیشیدن را ﺑﺎ ﺷﻤﺎ درﻣﻴﺎن ﻣﻲﮔﺬارم:

1.اﻋﺘﻘﺎد ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪي ﻃﻼﻳﻲ

ﺑﺮﺧﻲ از اﻧﺴﺎنﻫﺎ ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪي ﻃﻼﻳﻲ ﺑﺎور دارﻧﺪ آنان ﺧﻴﺎل ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ در ﻗﺮنﻫﺎ و دﻫﻪﻫﺎي ﭘﻴﺶ، ﻫﻤﻪﭼﻴﺰ ﺧﻮب و ﺧﻮش و ﻗﺸﻨﮓ ﺑﻮده و اﻓﻜﺎر ﺟﺪﻳﺪ، روﻳﻜﺮدﻫﺎي ﺗﺎزه، ﺗﻜﻨﻮﻟﻮژي و «ﻣﺪرﻧﻴﺘﻪ» ﺑﺎﻋﺚ ﮔﺮﻓﺘﺎري و دﻏﺪﻏﻪ و ﻣﺸﻜﻼت اﻧﺴﺎن ﺷﺪه اﺳﺖ. اﻳﻦ اﻓﺮاد ﻫﺮ ﭼﻴﺰي ﻛﻪ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﻗُﺪﻣﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ رﻳﺸﻪ در ﺳﻨﺖﻫﺎي ﻛﻬﻦ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ را ﻣﻲﺳﺘﺎﻳﻨﺪ و ﺑﻪ ﻫﺮ دﺳﺘﺎورد ﺗﺎزه ي ﺑﺸﺮي، ﺑﻪ ﭼﺸﻢ دﺷﻤﻨﻲ ﻣﻲﻧﮕﺮﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺣﺮﻳﻢ ﻣﻘﺪسﺷﺎن ﺣﻤﻠﻪ ﻛﺮده اﺳﺖ! از ﻧﻈﺮ ﭼﻨﻴﻦ اﻓﺮادي، ﻫﺮ ﻧﻮع «داروي ﮔﻴﺎﻫﻲ»، ﺑﻬﺘﺮ از «داروﻫﺎي ﺷﻴﻤﻴﺎﻳﻲ» اﺳﺖ. آنها «ﮔﻞﮔﺎوزﺑﺎن» و «ﺣﺠﺎﻣﺖ» را دواي ﻫﺮ دردي ﻣﻲداﻧﻨﺪ و ﻣﺸﻮرت ﺑﺎ ﻳﻚ «رﻳﺶ ﺳﻔﻴﺪ» را ﻫﻤﻮاره درﺳﺖﺗﺮ از ﻣﺸﺎوره ﺑﺎ ﻳﻚ ﻣﺘﺨﺼﺺ ﻣﺸﺎوره و رواندرﻣﺎﻧﻲ ﻣﻲاﻧﮕﺎرﻧﺪ. ﭼﻨﻴﻦ ﻃﺮز ﻓﻜﺮي، زﻣﻴﻨﻪﺳﺎز اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮﺧﻲ اﻓﺮاد روشﻫﺎي ﺧﻮد را ﺑﻪ دﻳﻦ ﻣﻨﺘﺴﺐ ﻛﻨﻨﺪ و ﭘﺸﺖ اﻋﺘﻘﺎدات ﻣﺬﻫﺒﻲ ﻣﺮدم، ﺳﻨﮕﺮ ﮔﻴﺮﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺠﺒﻮر ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ در ﺑﺮاﺑﺮ ﻧﺎﻛﺎرآﻣﺪيِ روش  ﻫﺎيﺷﺎن ﭘﺎﺳﺦﮔﻮ ﺑﺎﺷﻨﺪ.

2.اﻋﺘﻘﺎد ﺑﻪ ﻧﻮﮔﺮاﻳﻲ افراطی

در ﻣﻘﺎﺑﻞِ ﻛﺴﺎﻧﻲﻛﻪ ﻫﺮ ﭼﻴﺰِ ﻛﻬﻦ را ﺗﻘﺪﻳﺲ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ، اﻓﺮاد دﻳﮕﺮي ﻗﺮاردارﻧﺪ ﻛﻪ از آن ﻃﺮف ﺑﺎم ﻓﺮوﻣﻲاﻓﺘﻨﺪ! اﻳﻦ اﻓﺮاد ﻫﺮ ﭼﻴﺰ ﺟﺪﻳﺪ را ﻧﻤﺎد ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ و رﺷﺪ ﻣﻲداﻧﻨﺪ، آنها ﻫﺮ ﺳﺒﻚ و ﺳﻴﺎقِ ﺟﺪﻳﺪي را ﻧﺸﺎﻧﻪي آرﻣﺎن ﺷﻬﺮ ﺑﺸﺮي ﻣﻲاﻧﮕﺎرﻧﺪ و ﺑﻪﻃﻮر داﺋﻤﻲ در ﺟﺴﺖ و ﺟﻮي روشِ ﺟﺪﻳﺪ، آﻳﻴﻦ ﺟﺪﻳﺪ، ﻣﺬﻫﺐِ ﺟﺪﻳﺪ، ﻣﺪ ﻟﺒﺎس ﺟﺪﻳﺪ، ﺳﺒﻚ آراﻳﺶ ﺟﺪﻳﺪ و دﻛﻮراﺳﻴﻮن ﺗﺎزه ﻫﺴﺘﻨﺪ.
«ﺧﻼﻗﻴﺖ» و «ﻧﻮﻃﻠﺒﻲ» ﺟﺰء ﻣﻬﺎرتﻫﺎي زﻧﺪﮔﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ وﻟﻲ اﻓﺮاط در آنﻫﺎ ﻧﻴﺰ ﺑﻪﺟﺰ اﻓﺰودن ﺑﺮ ﻫﺰﻳﻨﻪﻫﺎ و اﺗﻼف ﻣﻨﺎﺑﻊ، ﺛﻤﺮي ﻧﺪارد. ﮔﺮوﻫﻲ ﻧﻴﺰ ﺑﺮاي آﻧﺎنﻛﻪ ﻫﺮ ﭼﻴﺰِ ﻧﻮﻳﻲ را ﻣﻲﭘﺮﺳﺘﻨﺪ، دﻛﺎن ﺑﺎز  ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ! ﺗﺒﻠﻴﻐﺎت ﭘﺮﻃﻤﻄﺮاق ﺷﺒﻜﻪﻫﺎي ﻣﺎﻫﻮاره اي ﭘﺮ اﺳﺖ از ﻣﻌﺮﻓﻲ روشﻫﺎي ﺗﺎزه، ﻣﺤﺼﻮﻻت ﺟﺪﻳﺪ، درﻣﺎنﻫﺎي از راه رﺳﻴﺪه و داروﻫﺎي ﺗﺎزه از ﺗﻨﻮر درآﻣﺪه!

3.اﻋﺘﻘﺎد ﺑﻪ راه ﻳﮕﺎﻧﻪ

اﮔﺮ ﺑﻴﻤﺎري اﻓﺴﺮدﮔﻲ ﻳﻚ ﻧﻔﺮ ﺑﺎ «ﺷﻨﺎﺧﺖ درﻣﺎﻧﻲ» ﻣﺮﺗﻔﻊ ﺷﺪه اﺳﺖ، ﻣﻌﻨﺎﻳﺶ اﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻫﺮ روﺷﻲ ﺑﻪﺟﺰ اﻳﻦ روش، ﺑﺮاي درﻣﺎن اﻓﺴﺮدﮔﻲ، ﻏﻠﻂ اﺳﺖ. اﮔﺮ ﻓﺮدي ﻣﻮﻓﻖ ﺷﺪه ﺑﺎ ﻋﻀﻮﻳﺖ در ﺟﻠﺴﺎت ﮔﺮوهﻫﺎي ﺧﻮدﻳﺎري ﻣﺎﻧﻨﺪ «اﻧﺠﻤﻦ ﻣﻌﺘﺎدان ﮔﻤﻨﺎم»
Narcotics Anonymus
از اﻋﺘﻴﺎد رﻫﺎﻳﻲ ﻳﺎﺑﺪ، ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﻓﺮدي ﺑﺪون ﻋﻀﻮﻳﺖ در اﻳﻦ ﮔﺮوهﻫﺎ ﻧﻤﻲﺗﻮاﻧﺪ از اﻋﺘﻴﺎد ﺑﺮﻫﺪ. ﺗﺼﻮر اﻳﻦﻛﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻳﻚ راه ﺑﺮاي ﺣﻞ ﻣﺴﺄﻟﻪ وﺟﻮد دارد و آن ﻫﻢ ﻫﻤﺎﻧﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﺎ آن، ﻣﺴﺄﻟﻪام را ﺣﻞ ﻛﺮده ام زﻣﻴﻨﻪﺳﺎز ﺗﻌﺼﺐ و ﺗﺤﺠﺮ اﺳﺖ. اﻓﺮادي ﻛﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻃﺮز ﺗﻔﻜﺮي دارﻧﺪ، ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺮاي دﻓﺎع از آنﭼﻪ آن را «ﻳﮕﺎﻧﻪ راه ﺳﻌﺎدت و رﺳﺘﮕﺎري» ﻣﻲداﻧﻨﺪ، دﺳﺖ ﺑﻪ ﺧﺸﻮﻧﺖﻫﺎﻳﻲ ﻣﻲزﻧﻨﺪ ﻛﻪ اﻧﮕﺸﺖ ﺑﺮ دﻫﺎن ﻣﻲﻣﺎﻧﻴﻢ ﻛﻪ «آﻳﺎ اﻳﻨﺎن رﺳﺘﮕﺎراﻧﻨﺪ؟»
«ﺑﺮﺗﺮاﻧﺪ راﺳﻞ»، رﻳﺎﺿﻲدان و ﻓﻴﻠﺴﻮف ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﻣﻲﮔﻮﻳﺪ: «ﻫﺮﮔﺎه ﺑﺮاي دﻓﺎع از ﻋﻘﻴﺪهﺗﺎن دﺳﺖ ﺑﻪ ﺧﺸﻮﻧﺖ زدﻳﺪ، ﺑﺪاﻧﻴﺪ ﻋﻘﻴﺪه ي ﺷﻤﺎ ﻓﺎﻗﺪ ﭘﺸﺘﻮاﻧﻪي اﺳﺘﺪﻻﻟﻲﺳﺖ ﻛﻪ اﮔﺮ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻤﻲﺑﻮد، ﺑﺮاي دﻓﺎع از آن، وادار ﺑﻪ اﺳﺘﻔﺎده از ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻧﻤﻲﺷﺪﻳﺪ.»

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
drsargolzaei.com