دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.89K photos
112 videos
174 files
3.37K links
Download Telegram
#SIXTEEN_TONS (M. Travis)

performed by Tennessee Ernie Ford (1955)
transcribed by Mark Albert
#آهنگ #شانزده_تن توسط مرل ترویس سروده شده
در 1955 توسط ارنی فورد خوانده شده

متن این آهنگ با ترجمه #دکترسرگلزایی:

Some people say a man is made out of mud
A poor man's made out of muscle and blood
Muscle and blood and skin and bones
A mind that's weak and a back that's strong
مردم میگن آدمیزاد از خاک درست شده
اما بیچاره مرد فقیری که از عضله و خون ساخته شده
عضله و خون و پوست و استخون
ذهنش ضعیفه، پشتش قویه

You load sixteen tons what do you get
Another day older and deeper in debt
Saint Peter don't you call me 'cause I can't go
I owe my soul to the company store

تو شونزده تن بار می زنی، عوضش چی گیرت میاد؟
یه روز پیرتری و بیشتر تو قرض فرو رفتی!
آهای سنت پیتر منو صدا نزن، تو نمی تونی روح منو به بهشت ببری
وقتی که من پیشاپیش روحم رو به فروشگاه کمپانی فروخته ام
I was born one morning when the sun didn't shine
I picked up my shovel and I walked to the mine
I loaded sixteen tons of number nine coal
And the straw boss said well a bless my soul
من صبح روزی به دنیا اومدم که خورشید تابشی نداشت
بیلم رو برداشتم و رفتم معدن زغال سنگ
شونزده تن زغال نمره نه بار زدم
و رئیس کذاییم گفت ای وللا، خوشم اومد
You load sixteen tons what do you get
Another day older and deeper in debt
Saint Peter don't you call me 'cause I can't go
I owe my soul to the company store
تو شونزده تن بار می زنی، عوضش چی گیرت میاد؟
یه روز پیرتری و بیشتر تو قرض فرو رفتی!
آهای سنت پیتر منو صدا نزن، تو نمی تونی روح من رو به بهشت ببری
وقتی که من پیشاپیش روحم رو به فروشگاه کمپانی فروخته ام
I was born one morning it was drizzling rain
Fighting and trouble are my middle name
I was raised in the canebreak by an old mama lion
Ain't no high tone woman make me walk the line
روزی که من به دنیا اومدم بارون ریزی می بارید
اسم میانی من جنگ و مشکلاته
من تو مزرعه نیشکر توسط یه ماده شیر پیر بزرگ شدم
پس جیغ و هوار هیچ زنی نمی تونه منو سر به راه کنه
You load sixteen tons what do you get
Another day older and deeper in debt
Saint Peter don't you call me 'cause I can't go
I owe my soul to the company store
تو شونزده تن بار می زنی، عوضش چی گیرت میاد؟
یه روز پیرتری و بیشتر تو قرض فرو رفتی!
آهای سنت پیتر منو صدا نزن، تو نمی تونی روح من رو به بهشت ببری
وقتی که من پیشاپیش روحم رو به فروشگاه کمپانی فروخته ام
If you see me coming better step aside
A lot of men didn't a lot of men died
One fist of iron the other of steel
If the right one don't get you then the left one will
اگه دیدی دارم میام بهتره از جلوی راهم بری کنار
مردای زیادی که سر راه من وایستادن مرده اند
یه مشتم آهنه یه مشتم فولاد
اگه مشت راستم بهت نخوره مشت چپم بهت خواهد خورد
You load sixteen tons what do you get
Another day older and deeper in debt
Saint Peter don't you call me 'cause I can't go
I owe my soul to the company store
تو شونزده تن بار می زنی، عوضش چی گیرت میاد؟
یه روز پیرتری و بیشتر تو قرض فرو رفتی!
آهای سنت پیتر منو صدا نزن، تو نمی تونی من به بهشت ببری
وقتی که من روحم رو به فروشگاه کمپانی فروخته ام

@drsargolzaei
Forwarded from Hamid Akhavein
🔧🔨🪛 روز کارگر مبارک باد

🖋یکی از مهمترین روابط انسان، روابط کاری است.
کار در پایه ای ترین تعریف خود، حرکتی جسمانی است برای تقویت جسم
در درجه دوم برآوردن نیازهای مالی اقتصادی
و در پایه بالاتر ، رل اجتماعی و پایگاه شخصیتی به فرد می دهد
در بالاترین سطح، یکی از مهمترین منابع تامین کننده "تصویر خود" در انسان است.

افزایش و بهبود بهره کار در هر چهار پایه به روابط انسانی موجود در محل کار برمیگردد و بامرزترین روابط کاری همواره رنگ و بویی از انسانیت و عاطفه دارد .
اریک برن در نظریه "گرسنگی نوازش"، ارزش نوازشی بالایی برای کار قائل شده است.
اگر کار نتواند، حداقل نیازهای روانی، عاطفی،‌ مالی و شخصیتی فرد را تامین کند، کار نیست، بیگاری است.
و بیگاری از بیکاری بدتر است.

وقتی سرزمینی، سرزمین تولید و بهبود باشد نه مصرف و مصرف گرایی ....
وقتی در سرزمینی ارزش کار و کارکردن به دلالی تاجرانه و تجارت فاجرانه بچربد،
وقتی دستهایی که مشغول به کارند، دست های پینه بسته و آغشته به گِل کشاورزی و روغن و گرده سیاه آهنگری و چهره های غرق در عرق و صورت های دود گرفته از غبار معادن، احترام برانگیزند و مفت خوری، تن آسایی، ولیعهدی، شاهزادگی وآقازاده گی اشمئزاز، آن وقت است که کار، به مفهوم و اهداف ارزشمند خود نزدیک تر میشود و روز کارگر معنا می یابد.

🔧🍀 رشت. دکترحمیداخوین. ۱۴۰۱/۲/۱۱.🍀


#روز_کارگر

Tel: @HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
🔹️ پروژه‌ی جدید گفت‌و‌گو: 🔴 آیا تاکنون موفق شده‌اید فردی از طرفداران رژیم را با گفت‌وگو متقاعد کنید که رژیم موسوم به جمهوری اسلامی نامشروع، ناکارآمد، فاسد و غیرقابل اصلاح است؟ اگر تجربه‌ای دارید به اشتراک بگذارید، ایمیل دکتر محمدرضاسرگلزایی: isssp@yahoo.com…
🔴 آیا گفت‌وگو ممکن است؟
آیا طرفداران حکومت ایران اهل گفتگو هستند؟


🔹 خانم مریم:
 من هم در اطرافم افرادی هستند که موافق نظام هستند و من بارها تلاش کردم که با آنها راجع به فساد و دیکتاتوری و  سایر مشکلات موجود در این سیستم صحبت کنم ولی به‌دلیل تعصب شدید این افراد ناتوان بودم چرا که مدام دلیل تراشی و توجیه می‌کنند. به‌طور اتفاقی در کلاس‌های استادی قرار گرفتم که ایشان بسیار متدین اما شدیدا مخالف سیستم موجود بودند و تعریف خاص خود را از دین دارند؛ کلاس‌شون را که متن‌خوانی ادبیات کهن و همچنین تفسیر قرآن (متفاوت با تفاسیر موجود) است و البته به سیاست موجود هم مطالب را ارتباط می‌دهند، با وجودی که رایگان برگزار می‌کنند  اما تعداد افراد شرکت کننده تقریبا انگشت‌شمار است و همین تعداد هم اکثراً از مذهبیون معتقد به نظام هستند. من با وجودی که اعتقادی به مذهب ندارم به‌دلیل نوع نگاه ایشان به مسائل چند سالیه پیگیر این کلاس هستم.  با وجود همهٔ مهارت ایشون در  استدلال و به چالش کشیدن نظرات مخالف و قدرت کلامشان، دانشجوها که اکثرا تحصیلات دکترا دارند و استاد دانشگاه هستند از مواضع خودشون  پایین نمیان و انگار با یه دیوار دفاعی دور باورشون حصار کشیدن. به نظر میرسه ذهن فرد متعصب می‌تونه بسیار خشک و انعطاف ناپذیر باشه.

🔹 آقای امیر:
موضوعی که من در خصوص گروهی از طرفداران نظام مشاهده می‌کنم مسأله‌ی هویت‌گیری و هویت‌یابی است. هویت این افراد با ج‌ا تعریف میشه و ارزش‌های حکومت تبدیل به ارزش‌های فردی و خانودگی این افراد شده. قرائت حکومتی از فرهنگ اسلامی، شعارهای طرفداری از مستمندان و تقلید از سیره‌ی امامان شیعه و تکریم شهدای دفاع مقدس و شهدای دوران جدید، نگاه سیاسی ضد امپریالیستی و ضد غرب و آمریکا، فرهنگ مسجد و مداحی و ده‌ها ایده و شعاری که در همه‌ی ارکان زندگی این افراد رخنه کرده باعث می‌شه این افراد بدون وجود ج.ا با خلا هویتی مواجه بشن و ناگزیر مدافع حکومت می‌مانند.

🔹 آقای احمد:
همان‌طور که دوستان فرمودند یک دسته از طرفداران حکومت افرادی هستند که جیره‌خوار هستند و منافع‌شون اجازه نمیده جور دیگری اعلام نظر کنند اما گروه دیگر افرادی هستند با پیش زمینه‌ی مذهبی که ۴۳ سال از طریق اخبار صدا وسیما چنان شستشوی مغزی شده‌اند و ج.ا را نماد واقعی اسلام می‌دانند که هیچگونه تجزیه تحلیل و توضیحی را نمی‌پذیرند؛ این گروه اکثریت طرفداران را تشکیل می‌دهد که حتی حاضر نیستند اگر روزنامه‌خوان باشند غیر از روزنامه‌های جوان و کیهان روزنامه‌ای را بخوانند وهیچ خبری مبنی بر خطا ‌و اشتباه حکومت را باور نمی‌کنند و حتی نمی‌خوانند که نکند به دانسته‌هایشان شک کنند. اینها را به هیچ وجه نمی‌توان مجاب کرد.

🔹 خانم فاطمه:
من خودم درخانواده موافق نظام بزرگ شده‌ام و اوایل همیشه بحث می‌کردم حتی فیلم ومستندات نشان می‌دادم اما از یک‌جایی فهمیدم بحث راه به‌ جایی نمی‌برد، تا این‌که آزمایش مایر و بیشاب در زمینه‌ی نژادپرستی را در مجله‌ی ساینس خواندم و در پیجم هم گذاشتم. به‌نظرم برای تغییر، شخص باید احساس کند خود اوست که خواهان تغییر است نه این‌که در یک گفتگو قانع شده. احساس آزادی وحق انتخاب رشد فردی وقتی به فرد تزریق شود کمتر موضع می‌گیرد و مقاومت می‌کند؛ پرسش‌های سقراطی و بی‌طرف بودن و تحمل در بحث، احتمال بالاتری برای تغییر در طرف مقابل ایجاد می‌کند. اسلام در زمینه‌ی علم کلام و مباحثه قوی است و می‌دانیم که دلایل نقلی لزوما با دلایل عقلی و تجربی یکی نیستند، پس با سلاح بحث و نقد نمی‌توان به مبارزه‌ی پروپاگاندای جمهوری اسلامی رفت که بر پایهٔ کلام اسلامی بناشده. پدر خودم روحانی است و بارها با او مباحثه کرده‌ام و متوجه شده‌ام نباید از همان نقطه‌ای که قوت اسلام و گفتمان نظام است وارد شد زیرا وارد یک جنگ نابرابر و پر مغالطه می‌شویم. همچنین انسان‌ها در بحث بیشتر سیستم ستیز/گریز مغزشان فعال می‌شود تا سیستم استدلال و یادگیری، در حالی که راه حل خاموش کردن این سیستم و گریز در مباحثه است.

🔹 تجربه‌های‌مان را به اشتراک بگذاریم.
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️به مناسبت روز معلم

خیام عباسی

۱۲ اردی‌بهشت ۱۴۰۲

۱۲ اردیبهشت از ابتدا به یاد ابوالحسن خانعلی نام‌گذاری شد اما پس از انقلاب سال ۵۷، این روز را چنان مصادره کردند که بسیاری از فلسفۀ این روز اطلاع ندارند.

از این موضوع که بگذریم، پرسش این است که از شأن و مقام و کارکرد معلم در ایران امروز چه برجای مانده است؟.
می‌دانید که هر سال، کارگزاران جمهوری اسلامی به مناسبت این روز، مجالسی برپا، و در پیام‌ها و مجالسی در بیان اهمیت و ارزش علم و تعلیم و معلم مبالغه می‌کنند و به هزار شاهد و مشهود نیز از بیان واقعیات زندگی معلمان و چگونگی آموزش طفره می‌روند و قلب حقیقت می‌کنند و خرقۀ تزویر می‌پوشند و در حفظ ظاهر می‌کوشند.
مسئولین امر آموزش (از آموزش پیش‌دبستانی تا دوره‌های تخصصی) می‌دانند، خانواده‌ها نیز نیک اطلاع دارند، و معلمان و استادان هم بهتر و نیک‌تر آگاه هستند که از درس و  مدرسه و دانشگاه «چیزکی» برجای نمانده است.
به سادگی و شفافی می‌گویم که از آموزش در ایران جز یک «هیچ بزرگ» اثری و ثمری نیست. البته من از دو دسته علوم فنی و تجربی اطلاع وثیقی ندارم و آن‌چه می‌گویم، ناظر به علوم انسانی است.

علت‌العلل این فاجعۀ ویران‌کننده، بدون شک، سلطۀ ایدئولوژی بر علم است. از توضیح این ویرانی الان می‌گذرم. اما از زندگی معلمان باید گفت. تا این‌جا با هزینۀ سنگینی بر ایرانیان مسلم گشته است که علم بهتر از ثروت نیست. و اگر باشد، در ایران امروز نیست.

از بدیهیات رشد علم و تربیت عالم، اوضاع بسامان زندگی معلمان در هر کشوری است، و زندگی معلمان ایرانی، در اوج پریشانی و آشفتگی و نابسامانی و بی‌اعتمادی و لغزندگی و فقر و فلاکت و گرسنگی و بی‌خان‌ومانی شدید است. اکثریت این قشر در تدبیر زندگی خویشتن فرومانده‌اند. پس چه جای توصیه و‌ نصیحت به شاگردان است که «توانا بود هر که دانا بود»، یا «برای تحصیل علم از مهد تا لحد بکوشید»؟!. یا کدام معلم شهامت آن دارد که راز زندگی خود را چون نمونه بر شاگردان بگشاید چنان که آنان را پشیمان و حسرت‌زده نکند؟.

به‌جز درصد اندکی از این قشر که با حکومت هم‌نوایی می‌کنند، بقیه در حسرت نان و نوایی، ابتدای ماه را در سختی و عسرت به انتها می‌رسانند. به‌راستی هیچ قومی با معلمان سرزمین خود این چنین نکرده است. معلمان که از مظلوم‌ترین و قانع‌ترین قشر تاریخ این مرز و بوم هستند، از پشیمان‌ترین هم هستند. معلمان ایرانی رنج درازی کشیده‌اند، سعی باطلی برده‌اند، عمر ضایع کرده‌اند، حسرت به دل خود و خانواده نهاده‌اند، به بی‌راهه رفته‌اند، شاهد مقصود در آغوش نکشیده‌اند، خسر‌الدنیا شده‌اند، صورت به سیلی سرخ کرده‌اند، میراث عالمان برده‌اند و به‌جز غصۀ ایام نخورده‌اند. دریغا که حسرت گذشته می‌خورند و بیم آینده می‌برند. آخر به چه چیزی ابتهاج و افتخار کنند؟. به ارزشمندی شأن و شخصیت؟، به آرزوهای بر باد رفته؟، به فرزندان ناکام مانده؟، به روزگار سپری شدۀ بی‌هوده؟، به دربه‌دری و بی‌مسکنی؟، به رخسار زرد و تن زار و گرسنه؟، به فردای منهدم شده؟، به لکنت در کلاس درس؟، به از اسب و اصل افتادن؟، به ازخودبیگانه شدن؟، به بی‌حرمتی علم؟، به چهره‌های مغموم و مأیوس شاگردان؟، به مخروبۀ وطن؟، به  آن‌همه بیداد و بدبختی که بر مردم وطن می‌رود؟، به فروش اعضای بدن ملت، به احکام سنگین قضایی برای شاگردان آگاه وطن؟، به چه دل خوش دارند؟. یک نشانه برای دلخوشی این قوم بیاورید تا اینان هم به تسبیح تزویر، محسنات علم در ایران این سال‌ها را بشمارند و بیاموزند.
آن چه بر معلمان می‌رود، نه در تاریخ کشور همانند دارد نه در دگر کشورها.حکومت اگر به جای یک روز، تمام‌شمار سال را به نام آنان هم بزند، هیچ از تخریب دبستان تا دانشگاه کم نمی‌کند.

ما درست در زمهریر و زمستان تعلیم ایستاده‌ایم. انزوای عاقلان و عالمان، و برکشیدن جاهلان، بنای علم را منهدم کرده است. سواد آینده تاریک و خاموش است. آیندۀ نوباوگان، مبهم است و معلم و دانش و دانش‌اندوزی به وادی بی‌ارزش‌ها سقوط کرده‌اند.

کاش این یک روز را هم مسوولین از ما نگویند. کاش خموشی بگزینند. کاش نمک بر زخم‌های ما نپاشند.

#معلم

@NewHasanMohaddesi
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
در اهمیت تاریخ دانی #ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ_ﺧﺎﻧﻌﻠﯽ

بارها گفته ام همه چیز ما انسان‌ها زبان است و کلمات با تسلط بر زبان جهان مارا آن‌گونه که می‌خواهند تغییر می‌دهند. زبان و کلمات خود را نجات دهید تا نجات یابید ..
و اما حکایت قلب نا‌مها و نشان‌ها در چهل پنجاه سال اخیر و ویرانی مهیب این کار به نکته ای اشاره می‌شود درباره‌ی ۱۲ اردیبهشت ؛


ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﺧﺎﻧﻌﻠﯽ (۱۳۱۱_ ۱۳۴۰)

ﻣﻌﻠﻢ ۲۹ ﺳﺎﻟﻪ ﺩﺭﻭﺱﻓﻠﺴﻔﻪ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﻋﺮﺑﯽ
 ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ۱۲ ﺍﺭﺩﯾﺒﻬﺸﺖ ﺳﺎﻝ۱۳۴۰
 ﺩﺭ ﺗﺠﻤﻊ ﺻﻨﻔﯽ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ‌ﺁﻣﯿﺰ ﻣﻌﻠﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺑﻬﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺎ ﮔﻠﻮﻟﻪ ﺍﺳﻠﺤﻪ ﺭﺋﯿﺲ ﮐﻼ‌ﻧﺘﺮﯼ ﺑﻬﺎﺭﺳﺘﺎﻥ، ﺳﺮﮔﺮﺩﻧﺎﺻﺮ ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻧﯽ، ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪ.
ﺷﻮﺍﻫﺪ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ‌ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻧﻪ ﺳﺨﻨﺮﺍﻥ ﻭ ﻧﻪ ﻫﺪﺍﯾﺖ‌ﮐﻨﻨﺪﻩٔ ﻣﻌﻠﻤﺎﻥ، ﺑﻠﮑﻪ ﯾﮏ ﻣﻌﻠﻢ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﻣﻌﻠﻤﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺑﻪ ﮐﻢ ﺑﻮﺩﻥ ﺣﻘﻮﻕ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺗﺠﻤﻊ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﻧﺎﺻﺮ ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ‌ً ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻄﺮ ﻣﯽ‌ﺩﯾﺪ، ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺗﺠﻤﻊ‌ﮐﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺷﻠﯿﮏ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﮔﻠﻮﻟﻪ‌ﺍﯼ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﺧﺎﻧﻌﻠﯽ ﺍﺻﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭ ﺗﯿﺮ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﻣﺠﺮﻭﺡ ﮐﺮﺩ. ﺍﻭ ﺩﺭﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﮒ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯼ ﺩﮐﺘﺮﺍﯼ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ.
ﭘﯿﮑﺮ ﺧﺎﻧﻌﻠﯽ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺖ ﻣﻌﻠﻤﺎﻥ ﺑﺎ ﺷﻌﺎﺭ «ﮐﺸﺘﻨﺪ ﯾﮏ ﻣﻌﻠﻢ ﺭﺍ» ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻧﺎﻥ
 ﻣﻨﺘﻘﻞ ﺷﺪ، ﻭﻟﯽ ﺍﻗﺪﺍﻣﺎﺕ ﭘﺰﺷﮑﺎﻥ ﻣﺆﺛﺮ ﻭﺍﻗﻊ ﻧﺸﺪ ﻭ ﻭﯼ ﺟﺎﻥ ﺑﺎﺧﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﺍﺑﻦ ﺑﺎﺑﻮﯾﻪ
 ﺩﺭ ﺩﻓﻦ ﺷﺪ.
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺭﺋﯿﺲ ﮐﻼ‌ﻧﺘﺮﯼ ﺑﺮﮐﻨﺎﺭ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺎﺯﺧﻮﺍﺳﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ٬ #ﺷﺮﯾﻒ_ﺍﻣﺎﻣﯽ
 ﻧﺨﺴﺖ‌ﻭﺯﯾﺮ
 ﻭﻗﺖ ﺍﺳﺘﻌﻔﺎﺀ ﮐﺮﺩ #محمدرضاپهلوی
 ﺍﺳﺘﻌﻔﺎﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ ﻭ ﻋﻠﯽ ﺍﻣﯿﻨﯽ
 ﺭﺍ ﻣﺄﻣﻮﺭ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﮐﺎﺑﯿﻨﻪ ﺟﺪﯾﺪ ﮐﺮﺩ. ﺍﻭ ﻗﻮﻝ ﻣﺴﺎﻋﺪ ﺑﻪ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﻌﻠﻤﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﭘﺲ ﺍﺯ «ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺷﺪﻥ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﻌﻠﻤﯿﻦ ﺑﺎ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﻬﻨﺪﺳﯿﻦ» ﺗﺤﺼﻦ ﯾﺎﺯﺩﻩ ﺭﻭﺯﻩ ﻣﻌﻠﻤﺎﻥ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﮔﺮﻓﺖ. ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻭﻗﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻟﺠﻮﯾﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﻭﺯ ۱۲ ﺍﺭﺩﯾﺒﻬﺸﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﺮﮒ ﺧﺎﻧﻌﻠﯽ #ﺭﻭﺯ_معلم ﻧﺎﻡ‌ﮔﺬﺍﺭﯼ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼ‌ﺏ ﺍﺳﻼ‌ﻣﯽ ﻭ ﺗﺮﻭﺭ #مرتضی_ﻣﻄﻬرﯼ
 ﺩﺭ ﯾﺎﺯﺩﻫﻢ ﺍﺭﺩﯾﺒﻬﺸﺖ ۱۳۵۸، ﺭﻭﺯ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﻭﯼ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺗﺄﺧﯿﺮ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺷﺪ ﻭ ﺩﻭﺍﺯﺩﻫﻢ ﺍﺭﺩﯾﺒﻬﺸﺖ ﻣﺠﺪﺩﺍً ﺑﻪ ﻧﺎﻡ #ﺭﻭز_معلم ﻧﺎﻡ ﮔﺮﻓﺖ....

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🔴 آیا گفت‌وگو ممکن است؟
🔹 آیا طرفداران حکومت ایران اهل گفتگو هستند؟


🔹 خانم مریم:
در مورد مبحث تغییر فکر افراد طرفدار نظام، می‌خواستم عرض کنم همانطور که دوستان در بحث آن‌طرفی‌ها گفتند این هموطنان ما یک طیف هستند و گروه اندکی وجود دارند که همهٔ پیوندهای مذهبی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را به‌طور کامل با نظام حفظ کرده باشند. به‌ نظرِ من قطع پیوندِ اقتصادی آخرین و سخت‌ترین قدم برای همهٔ افراد است، چه معتقد و خاکسار نسبت به ارزش‌ها و حقانیت نظام، چه عالم به همهٔ جهات ولی بدونِ قصد بیدار شدن از خواب خود خواسته. ولی غیر ممکن نیست و با هزینه‌بر شدن اتصال به نظام حکومتی و به‌خصوص با خواست و فشار خانواده و بستگان و به‌صورت تدریجی انجام می‌شود، که البته به باز بودن راه برگشت  و جایگزین‌های معیشتی نیز بستگی دارد. در بُعد هواداری سیاسی، در چند سال گذشته شاهد ریزش و تغییر عقیده‌ی افراد زیادی بوده‌ایم که فقط به لحاظ وابستگی عقیدتی و اجتماعی، و همچنین نداشتن نقطه سیاسی مشترک با سایر مخالفینِ نظام، لعابی از طرفداری را حفظ نموده‌اند و شاید نه از حب علی که از بغض معاویه به ادامهٔ طرفداری تظاهر می‌کنند. برای این گروه پیدا شدن نشانه‌هایی از تشابه عقیده با سایر مخالفان و رفع هراس از برخورد انتقام گیرنده و پرخاشگرانه‌ی طیفِ افراطی و تمامیت‌خواه اپوزیسیون می‌تواند در تغییر مواضع راهگشا باشد. بهترین روش برای شروع صحبت با این گروه مثال زدن روحانیون مخالف حکومت و نقل قول و فتوا از ایشان در خصوص نهی و تقبیح فساد اقتصادی و سوءاستفاده‌های نظام از قدرت مذهبی در زمینه‌های دنیوی، و ذکر احادیث و روایات و بخصوص فتاوا و نظرات چالش‌برانگیز دینی از سوی مراجع و مجتهدانِ برائت‌جو از حکومت است، که خود رهبران فکری این گروه را تشکیل می‌دهند. 
البته گروهی از هواداران سیاسی وجود دارند که بخاطر علاقه به سلطه بر زندگی سایرین و بدون تعلق خاطر به دین، مذهب و اخلاق همیشه از نظام‌های فاشیستی استقبال می‌کنند و در ادبیات شما اوباش حکومتی خوانده می‌شوند، که برای حفظ زیست سیاسی خویش به دینداری یا سرسپردگی به جنبه‌های ایدئولوژیک حکومت نیز تظاهر کرده  و خواهند کرد. سخنرانی شما در مورد چگونه جدا کردن اوباش از حکومت در این زمینه بسیار شفاف کننده و راهگشا بود.

🔹 خانم یا آقای شیرزاد:
من در خانواده‌ای مذهبي بزرگ شدم اما در حال حاضر خودم و خواهرانم هیچ اعتقاد مذهبی و هیچگونه وابستگی به حکومت نداریم. بارها با اطرافیانم برای متقاعد کردن بحث کرده‌ام اما تا به حال نه خودم تونستم و نه کسی رو دیدم که تونسته باشه افراطیون مذهبی رو که طرفدار حکومت هستن متقاعد به چیزی کنه. به نظرم چیزی در شخصیت ایشان وجود داره شبیه لجاجت، تعصب، ترس، خشم، سرخوردگی و حس انتقام که باعث میشه از طریق مذهبی که حکومت بهشون دیکته میکنه خودشونو اقناع کنن و نمیخوان که بپذيرند جای دیگری باشن و یا جور دیگه‌ای فکر کنن و یه‌جورایی شخصیت معتاد دارن و خودشونو به قدرت و مذهب آویزون کردن، اگر بیفتن سقوط میکنن به قول بزرگی این‌ها اگر مذهبی نباشن الکلی میشن یا معتاد به مواد میشن بنابراین مذهب و پیرو بودن ظاهر تمیزتر و پذیرفته شده‌تری بهشون میده. البته این درمورد کسایی هست که وابستگی مالی به حکومت ندارن در مورد جیره‌بگیران که موضوع کاملا مشخصه.

🔹 آقای علیرضا:
مادربزرگ مسنی داشتم، خدایش بیامرزد وسواسی، اهل کتاب و متدین، طرفدار دو آتیشه نبودند ولی رهرو، دنبال کننده و پیگیر نظام بودند. کله‌ی ما هم داغ بود وارد بحث و مناظره می‌شدیم. یک بار که در حلقه‌ی باطل افتادند و دیگر راه دررویی نبود حرف جالبی زدند فرمودند مادر جان من عمریست با این رویه پیش آمدم و چنین منش و رفتاری پیش گرفتم با این که می فهمم حساب و کتاب جور در نمی‌آید ولی نمیتوانم خود را قانع کنم که عمریست اشتباه کردم بگذار آخر عمری درحال و هوای خودم باشم. به نظرم حداقل در مورد بخشی از عزیزان صادق است. اعتراف و قبول اشتباه سخت است مخصوصا در این زمینه.

🔹 تجربه‌های‌مان را به اشتراک بگذاریم
.
Forwarded from بشنو از نی/م.حسین صائبی (M.Hosaen Saebi)
بهشت از دست آدم رفت از اون روزی که گندم خورد
ببین چی میشه اون کس که یه جو از حق مردم خورد!

سر آزادگی مردن ته دلدادگی میشه
یه وقتایی تمام دین همین آزادگی میشه

#روزبه_بمانی
#خوشنویسی_محمدحسین_صائبی

https://t.me/khoshnevisibeshnoazney۰
Forwarded from كانون نگرش نو (Mojgan Nasiri)
همراهان عزیز ،فایل صوتی دو وبینار زیر جهت خریداری موجود است.

1️⃣«افسردگی ،یک کلمه چند معنا»

2️⃣«اضطراب ، یک کلمه چند معنا»

برگزار شده؛
در کانون نگرش نو

توسط :استاد عزیز دکتر محمد رضا سرگلزایی - روانپزشک

@kanoonnegareshno
001 416-879-7357
🔹 آیا طرفداران حکومت ایران اهل گفتگو هستند؟

🔹 خانم مهتاب:
تازگی‌ها دیگه به‌خاطر احترام به دیگران خودم رو در نشست‌های خانوادگی مجبور به با حجاب بودن نمی‌کنم. با وجود این که سالهاست همه می‌دونستن من حجاب ندارم ولی این نوع حضور باب گفتگو رو باز می کنه. اخیرا در یک مهمانی خانوادگی بحث باز شد. آقا و خانم فامیل هر دو در خانواده‌های مذهبی بزرگ شدند اما الآن ظاهر معمولی دارند. آقا شغل خوبی در نهادهای دولتی داره و خانواده‌ای هستن که راه‌های پیشرفت در این‌ سیستم رو یاد گرفته‌اند و هر تغییری براشون خطر محسوب می شه. در بحث حجاب، آقا معتقد بود که به‌خاطر تربیت، الآن در تردد در جامعه معذب هست و نمی‌تونه نگاه نکنه. برداشتش این بود که محیط جامعه‌ی الآن مناسب تربیتش نیست و براش می‌تونه محرک باشه! از نظر من علیرغم خانوادگی بودن جمع، کلام و نگاهشون برای من آزار محسوب می‌شد. فکر کردم وقتی در جمع بچه‌ها و همسرش این صحبت‌ها می‌شه چقدر اون خانواده به کل ترس از تغییرش زیاد خواهد شد. با اینها می‌شد گفتگو کرد اما باید می‌پذیرفتی که گفتگویی امن نخواهد بود. پاسخ من این بود که بله این مشکلات هست ولی باید ایشون درمان بشن و رشد جامعه نباید قربانی ناتوانی عده‌ای برای نرمال بودن بشه. فکر می‌کنم به لحاظ روانی ترس زیاد از هر نوع تغییر اجتماعی یا اقتصادی و... هست که مانع می‌شه بخوان برای کوتاه مدت نفع خودشون رو در ادامهٔ مسیر فعلی کنار بگذراند. احتمالا خانم از از دست دادن همسرش هم می‌ترسه، چه به لحاظ عاطفی و چه اقتصادی و حتی کودکان هم ممکنه با این نوع بیان پدر دچار تربیت اشتباه، ترس از دست دادن پدر به خاطر این‌تحولات رو داشته باشند. نظر شخصی من اینه که باید گروه‌های روان‌درمانی ویژه‌ی این آقایون هم‌ تشکیل بشه، جایی که بتونن در فضای امن حتی با اسم‌ مستعار دغدغه‌هاشونو بیان کنن و کمک و آموزش بگیرند. ما زنان این جامعه، به خاطر این ضعف مردان آسیب می‌بینیم. هر اقدامی باید شامل درمان هر دو طرف باشه به خاطر تبعات این همه سال راه و روش غلط.

🔹 خانم فاطمه:
اطرافیان من آدم‌های مذهبی هستند و  هیچ نفع مادی از حکومت عایدشان نمی‌شود .مهم‌ترین مسأله‌ای که باعث طرفداری اون‌ها از نظام میشه حفظ حجابه، اونقدر حجاب براشون مهمه که با یه سری از فامیل‌های نزدیک که خیلی هم بهشون علاقه داشتند به خاطر مسأله‌ی حجاب قطع رابطه کردند و همون طوری که رسانه‌های حکومت همیشه این عقیده رو ترویج میکنن که حفظ حجاب باعث حفظ بنیان خانواده میشه، اطرافیان من هم نظرشون اینه که اگر مردی  زنی زیباتر از همسرش ببینه نسبت به همسرش دلزده و سرد میشه (که این همیشه برای من جای سؤاله که آیا از لحاظ روانی این مورد در مورد مردان صحت داره یا خیر؟) خلاصه که نظرشون اینه که حکومت هر بدبختی که سر ما آورده اشکال نداره، همین که یک حداقلی از شعائر اسلامی تو جامعه رعایت میشه باز هم خوبه.

🔹 خانم هانیه:
تا جایی که من تجربه کرده‌ام گفتگو موثر نیست اما شنیدن، احتمال تغییر موضع را بیشتر می‌کند. من از نوجوانی یاد گرفته‌ام برای حفاظت از خودم و عقایدم انتظارات آن افراد را برآورده کنم و همیشه منتظر لحظه‌ی تزلزل آنها می‌مانم تا یک قدم جلوتر روم طوری که خودشان فکر می‌کنند عامل تغییر هستند. هر از گاهی روش‌های دیگر را نیز امتحان کرده‌ام اما گفتگو خطرناکترین روش‌هاست و مقاومت زیادی ایجاد می‌کند. چند وقتیست به حرف‌های بانویی که طرفدار نظام هست گوش می‌دهم فقط در زمان رسیدن به نقاط ضعفش جمله‌ای می‌گویم که مناسب ارزش‌هایش باشد. امروز مقداری به فردی که همیشه سنگش را به سینه میزد، شک کرد.

🔹 تجربه‌های‌مان را به اشتراک بگذاریم.
🔹 آیا طرفداران حکومت ایران اهل گفتگو هستند؟

🔹 خانم مونا:
من فرزند وسط خانواده‌ای مذهبی و پرجمعیت هستم. فرزند وسط بودن این شانس رو برات بوجود میاره که یک‌سری از رفتارهای فرزندان بزرگتر و واکنش‌های والدین نسبت به اون رفتارها رو قبل از این‌ که نوبت خودت برسه ببینی و بسنجی. شاید همین قضیه باعث شده بود که من دیگه نه شبیه خواهر ارشد به بحث و جدل با پدرم بنشینم، نه مثل برادر بزرگتر کلا" اونو کنار بزارم و نه مشابه  خواهر دیگه مخفی‌کاری کنم، بلکه روی آوردم به "عادی سازی"، مثلا" پدرم مخالف کلاس‌های ورزشی برای دختران بود و بیشتر به طور سنتی کلاس‌های خیاطی و آشپزی را قبول داشت. و من که عاشق بسکتبال بودم با قرار دادن حلقه‌ای چوبی در حیاط هر بعد از ظهر که اون روی بالکنی می نشست تا چای عصرش را بخوره، جلوی چشمش شروع می کردم به دریبل زدن و پرتاب توپ در حلقه؛ و بعد که برای تیم بسکتبال مدرسه انتخاب شدم  شروع به نصیحتم کرد اما چون فعالیتی مرتبط با مدرسه بود بعد از مدتی دست برداشت، و یا برای انتخاب رشته در شهری دیگه، چیزی که مطلقا به دخترا اجازه نمی‌داد، و یا برداشتن چادر، به همین روش کم‌کم عادت کرد. در محیط کار و زندگی شخصی هم این قضیه تا حدود خوبی جواب می‌داد. بدون حجاب ظاهر شدن جلوی شوهر خواهرها، همسایه و فامیل و خانواده‌ی همسرم و یا همسران دوستانم در ابتدا عکس‌العمل‌هایی به دنبال داشت، اما بعد از مدتی به آن عادت می‌کردند. بطوری که الآن حتی گاهی می‌بینم برخوردهای افراطی‌شان  نسبت به دختران خودشان کم شده. طبق تجربه‌ی شخصی‌ام، گفتگو با گروهی که طرفداری‌شان از حکومت، فقط به دلیل بزرگ شدن در ترس و محدودیت‌های خانواده های سنتی مذهبی و دسترسی به اخبار از کانال‌های محدود حکومتی است در دراز مدت کم‌کم باعث ایجاد شک می‌شود که خود شروع خوبی‌ست. اما دو سه نفری وابسته‌ی حکومتی در اطرافم هستند که هنوز نمی‌دانم چطور می‌توان بر آنها تأثیر گذاشت؛ گویا در پیله‌ای سنگی زندگی می‌کنند.

🔹 خانم الهام:
اول- خواندن پیام‌ها بسیار برایم لذت‌بخش و آگاه‌کننده بود. خانواده‌ی مادری من کاملا مذهبی وطرفدار نظامند. من وقتی به مخالفان هشدار میدهم که تعداد طرفداران نظام زیاد است و این مساله مهمی‌ست باور نمیکنند.
دوم- با خواندن پیام‌ها به جز کسانی که گفته بودند افراد منافعی در طرفداری از نظام دارند و یا به‌دلیل طرفداری از نظام به نیروهای سرکوبگر می‌پیوندند تمام دلایلی که مطرح شده بود کم و بیش در اطرافیان خودم می‌بینم. ترسیدن از خروج از حاشیه امن ایمان و تبلیغات بسیار وسیع حکومتی در محافل مذهبی و رسانه‌های حکومتی که تنها منبع اطلاعاتی طرفداران حکومت است را بزرگترین و مهم‌ترین دلیل ادامهٔ طرفداری می‌دانم. یکی از توجیهات مذهبی که برای طرفداران مطرح می‌شود این است که ما در جبهه حقیم و تمام دنیا با تمام امکانات مالی و تبلیغی در جبهه باطل و در مقابل ما ایستاده و تمام مشکلاتی که داریم از مشکلات اقتصادی و اجتماعی با این حجم از قدرتی که جبهه‌ی باطل دارد اجتناب ناپذیر و طبیعی‌ست. ما باید مشکلاتی مثل فقر، تورم و جنگ را برای شکست جبهه‌ی باطل تحمل کنیم، همانطور که تمام انبیاء و اولیاء تحمل می‌کردند و همه سختی می‌کشیدند. من معتقدم آمار شرکت در انتخابات معمولا درست هستند و مثلا انتخابات قبلی اگر آرای باطله را در نظر نگیریم نزدیک چهل درصد واجدین شرکت کردند. و بنظرم این آمار بسیار بالایی‌ست. با توجه به سرکوب سال نودوشش و نودوهشت و ماجرای پرواز اوکراینی و وضعیت اقتصادی وحشتناک داخلی، این‌که هنوز چهل درصد از جمعیت در انتخابات شرکت کردند فرضا که مثلا ده درصد هم از روی اجبار شرکت کرده باشند این سی درصد با تمام وجود طرفدار جمهوری اسلامیند. و از نظر من درصد بسیار بالایی هم اگر وضعیت اقتصادی مناسب می‌بود طرفدار براندازی نظام جمهوری اسلامی نیستند و با سیاست‌های مذهبی و حتی خارجی جمهوری اسلامی موافقند. به‌نظرم اپوزیسیون با توجه به این‌که خارج از محیط ایران هستند دچار خطاهای شناختی زیادی دربارهٔ میزان محبوبیت رژیم ایران هستند. گرچه به‌نظرم در بیست سال آینده با تغییر نسل ایران محبوبیت رژیم بسیار کاهش می‌یابد.
سوم- آخرين پیامی که خواندم نقد این‌طرفی‌ها بود از آقای جیم. من همیشه به ماجراهای این جنبش فکر می‌کنم. دربارهٔ اعدام‌ها صدرصد مخالف اعدامم و صدرصد منتقد نحوهٔ رسیدگی و دادگاه متهمانی که اعدام شدند هستم. در عین حال فیلم‌ کشته شدن عجمیان که پر از خشونت بود را دیدم؛ نمیدانم متهمان واقعا همان کسانی بودند که دست به آن خشونت زدند یا فقط حکومت دنبال گردن برای طناب دارش می‌گشت اما مواظب باشیم فردا دوباره از قاتل‌ها قهرمان نسازیم و دوباره اسم یک خیابان را مثلا نواب صفوی نگذاریم.

🔹 این طرفی‌ها! آن‌طرفی‌ها!
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#لاطالائیل ،

در سراسر تاریخ بشر، جنگی اگر هست جنگ زبان است. هرقدرتمندی می‌کوشد واژه‌گان خود را بیافریند و بر سپهر اجتماع تحمیل کند. هرکس بتواند کلماتش را در میان مردم جابیندازد پیروز خواهد شد.
اگر می‌خواهی بدانی چقدر پیروز یا بازنده‌ی این میدانی ببین چقدر از واژه‌گان خویش‌ساخته استفاده می‌کنی و چه‌مقدار از واژه‌گان آنان‌که خوش نمی‌داریشان....

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://youtu.be/gFTObhtydjs

مهاجرت قدمتی به درازای تاریخ دارد؛ ولی مهاجرت در جهان پیش‌مدرن الگویی متفاوت با مهاجرت در جهان مدرن داشته‌است. در جهان مدرن، انتخاب‌ها فردی‌تر شده‌اند و نتایج انتخاب‌ها هم بستگی بیشتری به نگرش‌ها و مهارت‌های شخصی دارند. جامعه‌ی ایرانی در این چند دهه به شکلی تصاعدی دچار پدیده‌ی مهاجرت شده‌است و اکنون بخش بزرگی از ایرانیان به مهاجرت فکر می‌کنند. جدا از دلایل سیاسی-اجتماعی این پدیده، گفتگو راجع این موضوع که چه نگرش‌ها و مهارت‌هایی مهاجرت را موفق‌تر می‌کنند نیاز مهم و فوری جامعه‌ی ایرانی است. به این دلیل، دکتر محمدرضا سرگلزایی پرونده‌ی جدیدی را گشوده تا با کمک مهاجران موفق نگرش‌ها و مهارت‌های موفقیت در مهاجرت را به مخاطبانش منتقل کند.
لطفأ با دوستان‌تان به اشتراک بگذارید.

گفت‌وگوی دکتر سرگلزایی، روانپزشک با آقای مهندس رضا کاظمی، مدیر صنعتی تحول‌آفرین
بیستم اسفندماه ۱۴۰۱
11- March -2023


#مهاجرت
#دیاسپورا
#سفرناک
#مهارت‌ها
#نگرش‌ها
#جامعه‌یـایران
#دکترـسرگلزایی
@drsargolzaei
https://youtu.be/2crzF3Xoa8k

مهاجرت قدمتی به درازای تاریخ دارد؛ ولی مهاجرت در جهان پیش‌مدرن الگویی متفاوت با مهاجرت در جهان مدرن داشته‌است. در جهان مدرن، انتخاب‌ها فردی‌تر شده‌اند و نتایج انتخاب‌ها هم بستگی بیشتری به نگرش‌ها و مهارت‌های شخصی دارند. جامعه‌ی ایرانی در این چند دهه به شکلی تصاعدی دچار پدیده‌ی مهاجرت شده‌است و اکنون بخش بزرگی از ایرانیان به مهاجرت فکر می‌کنند. جدا از دلایل سیاسی-اجتماعی این پدیده، گفتگو راجع این موضوع که چه نگرش‌ها و مهارت‌هایی مهاجرت را موفق‌تر می‌کنند نیاز مهم و فوری جامعه‌ی ایرانی است. به این دلیل، دکتر محمدرضا سرگلزایی پرونده‌ی جدیدی را گشوده تا با کمک مهاجران موفق نگرش‌ها و مهارت‌های موفقیت در مهاجرت را به مخاطبانش منتقل کند.
لطفأ با دوستان‌تان به اشتراک بگذارید.

🔹 گفت‌وگوی دکتر سرگلزایی، روانپزشک با
مهندس رضا کاظمی، مدیر صنعتی تحول‌آفرین


🔴 قسمت دوم:
در این قسمت موفقیت در کسب و کار را به عنوان بخشی از مهاجرت موفق یا به تعبیری کسب رضایت و رسیدن به زندگی بالیده بررسی می‌کنیم.

پنجم فروردین ۱۴۰۲
25- March -2023


#مهاجرت
#دیاسپورا
#سفرناک
#مهارت‌ها
#نگرش‌ها
#جامعه‌یـایران
#دکترـسرگلزایی
@drsargolzaei