#مقاله
#طریقیّت_موضوعیّت_سُنّت
اگر شما تصمیم داشته باشید از تهران به مشهد سفر کنید می توانید از مسیر مازندران به سوی خراسان رانندگی کنید و می توانید از مسیر سمنان به سوی خراسان برانید. در این مثال، آنچه برای شما “موضوعیّت” دارد رسیدن به مشهد است، مازندران یا سمنان “طریقیّت” دارند، بر اساس این که ذائقه و اولویت های شما چه باشند یکی از این مسیرها را انتخاب می کنید. شما می دانید که انتخاب مسیر سمنان یا مسیر مازندران حق شماست و هیچ کدام این دو مسیر “غلط” نیستند. اما اگر سال های سال از یکی از این دو مسیر حرکت کنید چنان به رانندگی در آن مسیر “عادت” می کنید که فکر کردن به “مسیر جایگزین” برایتان دشوار می شود چنان که آرام آرام به این نتیجه می رسید که “آن مسیر دیگر” انتخابی غلط است. چنانچه این باور آنقدر در شما شدید شود که اگر کسی بر خلاف آن سخن بگوید عصبی شوید باور شما تبدیل به “تعصّب” شده است. تکرار برای ما عادت ایجاد می کند و عادت برای ما تعصب میزاید.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#طریقیّت_موضوعیّت_سُنّت
اگر شما تصمیم داشته باشید از تهران به مشهد سفر کنید می توانید از مسیر مازندران به سوی خراسان رانندگی کنید و می توانید از مسیر سمنان به سوی خراسان برانید. در این مثال، آنچه برای شما “موضوعیّت” دارد رسیدن به مشهد است، مازندران یا سمنان “طریقیّت” دارند، بر اساس این که ذائقه و اولویت های شما چه باشند یکی از این مسیرها را انتخاب می کنید. شما می دانید که انتخاب مسیر سمنان یا مسیر مازندران حق شماست و هیچ کدام این دو مسیر “غلط” نیستند. اما اگر سال های سال از یکی از این دو مسیر حرکت کنید چنان به رانندگی در آن مسیر “عادت” می کنید که فکر کردن به “مسیر جایگزین” برایتان دشوار می شود چنان که آرام آرام به این نتیجه می رسید که “آن مسیر دیگر” انتخابی غلط است. چنانچه این باور آنقدر در شما شدید شود که اگر کسی بر خلاف آن سخن بگوید عصبی شوید باور شما تبدیل به “تعصّب” شده است. تکرار برای ما عادت ایجاد می کند و عادت برای ما تعصب میزاید.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#مقاله
#سفسطه_های_رادیویی
در تاکسی نشستهام و رادیو روشن است. ابتدا در اخبار شرح مفصلی ارائه میشود از اینکه مردی در آریزونای آمریکا همسر و فرزندانش را کشته است، بلافاصله پس از پایان این خبر، سرودی از رادیو پخش میشود که در آن عبارت «ایران، بهشت روی زمین» پخش میشود. دو دقیقه رادیو روشن است، دو سفسطه برای فریب اذهان عمومی بهکار برده میشود.
سفسطهها:
سفسطه اول، «سفسطهٔ دوراهی کاذب» یا False Dilemma است. در این سفسطه چنان نموده میشود که در جهان فقط دو مسیر وجود دارد و تو باید تصمیم بگیری اینوری باشی یا آنوری! در این سفسطه که در صدا و سیما مکرراً به اجرا درمیآید، تو اگر «اینطرفی» نباشی پس طرفدار امپریالیسم آمریکا هستی، راه سوم و چهارم و پنجمی وجود ندارد!
در این سفسطه، سیاهیها و تباهیهای آمریکا برجسته میشود و بلافاصله ایران درمقابل آمریکا گذاشته میشود، مثل همین دو دقیقه: «مردی در آریزونا خانوادهاش را کشت»، و بلافاصله پس از آن: «ایران، بهشت روی زمین»!
دومین سفسطهای که دراین رسانه مکرراً مورد استفاده قرارمیگیرد «سفسطهٔ کلام دوپهلو» یا Equivocation Fallacy است. در این سفسطه چنان نموده میشود که اگر هیأت حاکمهٔ ایران و هیأت حاکمهٔ آمریکا با هم «تضاد منافع» دارند، پس این دو گروه با هم «تضاد ذاتی و صفاتی» دارند. پس اگر آنجا بد اداره میشود، اینجا خوب اداره میشود، در اینجا تضاد، واژهای است دو پهلو که از ایهام آن برای فریب ذهن استفاده شده است.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#سفسطه_های_رادیویی
در تاکسی نشستهام و رادیو روشن است. ابتدا در اخبار شرح مفصلی ارائه میشود از اینکه مردی در آریزونای آمریکا همسر و فرزندانش را کشته است، بلافاصله پس از پایان این خبر، سرودی از رادیو پخش میشود که در آن عبارت «ایران، بهشت روی زمین» پخش میشود. دو دقیقه رادیو روشن است، دو سفسطه برای فریب اذهان عمومی بهکار برده میشود.
سفسطهها:
سفسطه اول، «سفسطهٔ دوراهی کاذب» یا False Dilemma است. در این سفسطه چنان نموده میشود که در جهان فقط دو مسیر وجود دارد و تو باید تصمیم بگیری اینوری باشی یا آنوری! در این سفسطه که در صدا و سیما مکرراً به اجرا درمیآید، تو اگر «اینطرفی» نباشی پس طرفدار امپریالیسم آمریکا هستی، راه سوم و چهارم و پنجمی وجود ندارد!
در این سفسطه، سیاهیها و تباهیهای آمریکا برجسته میشود و بلافاصله ایران درمقابل آمریکا گذاشته میشود، مثل همین دو دقیقه: «مردی در آریزونا خانوادهاش را کشت»، و بلافاصله پس از آن: «ایران، بهشت روی زمین»!
دومین سفسطهای که دراین رسانه مکرراً مورد استفاده قرارمیگیرد «سفسطهٔ کلام دوپهلو» یا Equivocation Fallacy است. در این سفسطه چنان نموده میشود که اگر هیأت حاکمهٔ ایران و هیأت حاکمهٔ آمریکا با هم «تضاد منافع» دارند، پس این دو گروه با هم «تضاد ذاتی و صفاتی» دارند. پس اگر آنجا بد اداره میشود، اینجا خوب اداره میشود، در اینجا تضاد، واژهای است دو پهلو که از ایهام آن برای فریب ذهن استفاده شده است.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#مقاله
#سانسور_شایعه_و_سرمایه_اجتماعی
توان اقتصادی یک فرد تنها بستگی به مقدار اموال و املاک او ندارد، بلکه اینکه یک فرد چقدر در جامعه اعتبار و نفوذ دارد هم جزئی از توان اقتصادی است. به این بخش از توان اقتصادی، سرمایه اجتماعی (Social Capital) میگوییم.
همانطور که یک فرد علاوه بر سرمایه اقتصادی، سرمایه اجتماعی دارد یک جامعه هم دارای سرمایه اجتماعی است. ایران از حیث سرمایه اقتصادی کشوری ثروتمند است اما از حیث سرمایه اجتماعی کشوری ضعیف است! ما کشوری داریم که جزو بزرگترین مخازن نفت و گاز طبیعی دنیاست، کشوری که از حیث اقلیمی و تاریخی پتانسیلهای مهمی برای گردشگری دارد و از حیث جغرافیایی پل بین آسیای میانه و آبهای آزاد و پل بین خاورمیانه و شبه قاره هند است. اگر به رده بندیهای جهانی توسعه نگاه کنید شگفتزده میشوید که چرا کشوری که با این پتانسیلها باید در یکسوم بالای جدول قرار داشته باشد، در یکسوم انتهایی جدول قرار دارد؛ پاسخ را باید در پایین بودن «سرمایه اجتماعی» این کشور دانست.
اعتماد عمومی:
مهمترین عنصر در سرمایه اجتماعی «اعتماد عمومی» است. وقتی فضای اجتماعی سرشار از اعتماد است، آفرینش شغل و ثروت بالا میرود. چه وقت مردم یک جامعه به هم اعتماد دارند؟ وقتی که به صحت اخباری که از یکدیگر دریافت میکنند، باور داشته باشند. بنابراین وقتی در روابط بین فردیمان فرض را بر دروغ بودن اخباری که از هم میشنویم، بگذاریم میتوان گفت سرمایه اجتماعیمان از دست رفته است. سانسور و شایعه، دو فرایندی هستند که سرمایه اجتماعی ما را به آتش میکشند. در فرایند سانسور، ما بخشی از واقعیت را انکار و کتمان میکنیم و در فرایند شایعه چیزی که واقعیت ندارد را به جای واقعیت میگذاریم.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#سانسور_شایعه_و_سرمایه_اجتماعی
توان اقتصادی یک فرد تنها بستگی به مقدار اموال و املاک او ندارد، بلکه اینکه یک فرد چقدر در جامعه اعتبار و نفوذ دارد هم جزئی از توان اقتصادی است. به این بخش از توان اقتصادی، سرمایه اجتماعی (Social Capital) میگوییم.
همانطور که یک فرد علاوه بر سرمایه اقتصادی، سرمایه اجتماعی دارد یک جامعه هم دارای سرمایه اجتماعی است. ایران از حیث سرمایه اقتصادی کشوری ثروتمند است اما از حیث سرمایه اجتماعی کشوری ضعیف است! ما کشوری داریم که جزو بزرگترین مخازن نفت و گاز طبیعی دنیاست، کشوری که از حیث اقلیمی و تاریخی پتانسیلهای مهمی برای گردشگری دارد و از حیث جغرافیایی پل بین آسیای میانه و آبهای آزاد و پل بین خاورمیانه و شبه قاره هند است. اگر به رده بندیهای جهانی توسعه نگاه کنید شگفتزده میشوید که چرا کشوری که با این پتانسیلها باید در یکسوم بالای جدول قرار داشته باشد، در یکسوم انتهایی جدول قرار دارد؛ پاسخ را باید در پایین بودن «سرمایه اجتماعی» این کشور دانست.
اعتماد عمومی:
مهمترین عنصر در سرمایه اجتماعی «اعتماد عمومی» است. وقتی فضای اجتماعی سرشار از اعتماد است، آفرینش شغل و ثروت بالا میرود. چه وقت مردم یک جامعه به هم اعتماد دارند؟ وقتی که به صحت اخباری که از یکدیگر دریافت میکنند، باور داشته باشند. بنابراین وقتی در روابط بین فردیمان فرض را بر دروغ بودن اخباری که از هم میشنویم، بگذاریم میتوان گفت سرمایه اجتماعیمان از دست رفته است. سانسور و شایعه، دو فرایندی هستند که سرمایه اجتماعی ما را به آتش میکشند. در فرایند سانسور، ما بخشی از واقعیت را انکار و کتمان میکنیم و در فرایند شایعه چیزی که واقعیت ندارد را به جای واقعیت میگذاریم.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#مقاله
#ساده_سازی_افراطی
در جلساتی که شرکت میکنم با دقت به گفتگوها گوش میدهم. وقتی صحبت از مشکلات کلان و مسائل اجتماعی میشود، اغلب ما دچار یک مشکل بزرگ میشویم؛ «سادهسازی افراطی». منظور من از سادهسازی افراطی تلاش برای پیدا کردن یک «مدل خطی» برای مشکلات است. ذهن ما در برخورد با مسائل پیچیده دچار خستگی و سردرگمی میشود بنابراین ما تمایل داریم آن مسائل پیچیده را به شکل افراطی ساده کنیم تا «سهل الهضم و راحت الحلقوم» بهنظر برسند!
البته برای حل هر مشکلی باید تا جایی که میتوانیم آن را ساده کنیم، حشو و زوائد را کنار بگذاریم و آن را به مسائل سادهتر بشکنیم برای همین است که از عبارت «سادهسازی افراطی» استفاده میکنم.
ساده سازی افراطی شبیه این است که شما در هنگام بازی شطرنج، برای راحت کردن تصمیمگیری خود، بخش زیادی از صفحه شطرنج را نادیده بگیرید و با یک «دید تونلی» به صفحه نگاه کنید. درست است که با این کار با سرعت و سهولت بیشتری تصمیم میگیرید ولی خطای شما نیز به همان نسبت بالا میرود!
بسیاری از مدیران و تصمیم گیرندگان کشور ما دچار همین مشکل «سادهسازی افراطی» میشوند و بهزعم خود برای حل یک مساله بزرگ و پیچیده راه حل ساده و قطعی پیدا میکنند!
سیاستهای «پاندولی» و تغییرات سریع در قوانین و سیاستها نتیجه چنین مدل سادهسازی است. وزیری به خیال خود یک «شاه کلید» پیدا میکند و چهار سال بعد وزیر بعدی شاه کلیدی پیدا میکند که یکصدوهشتاد درجه با راه حل قبلی زاویه دارد!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#ساده_سازی_افراطی
در جلساتی که شرکت میکنم با دقت به گفتگوها گوش میدهم. وقتی صحبت از مشکلات کلان و مسائل اجتماعی میشود، اغلب ما دچار یک مشکل بزرگ میشویم؛ «سادهسازی افراطی». منظور من از سادهسازی افراطی تلاش برای پیدا کردن یک «مدل خطی» برای مشکلات است. ذهن ما در برخورد با مسائل پیچیده دچار خستگی و سردرگمی میشود بنابراین ما تمایل داریم آن مسائل پیچیده را به شکل افراطی ساده کنیم تا «سهل الهضم و راحت الحلقوم» بهنظر برسند!
البته برای حل هر مشکلی باید تا جایی که میتوانیم آن را ساده کنیم، حشو و زوائد را کنار بگذاریم و آن را به مسائل سادهتر بشکنیم برای همین است که از عبارت «سادهسازی افراطی» استفاده میکنم.
ساده سازی افراطی شبیه این است که شما در هنگام بازی شطرنج، برای راحت کردن تصمیمگیری خود، بخش زیادی از صفحه شطرنج را نادیده بگیرید و با یک «دید تونلی» به صفحه نگاه کنید. درست است که با این کار با سرعت و سهولت بیشتری تصمیم میگیرید ولی خطای شما نیز به همان نسبت بالا میرود!
بسیاری از مدیران و تصمیم گیرندگان کشور ما دچار همین مشکل «سادهسازی افراطی» میشوند و بهزعم خود برای حل یک مساله بزرگ و پیچیده راه حل ساده و قطعی پیدا میکنند!
سیاستهای «پاندولی» و تغییرات سریع در قوانین و سیاستها نتیجه چنین مدل سادهسازی است. وزیری به خیال خود یک «شاه کلید» پیدا میکند و چهار سال بعد وزیر بعدی شاه کلیدی پیدا میکند که یکصدوهشتاد درجه با راه حل قبلی زاویه دارد!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei