دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.81K photos
97 videos
163 files
3.28K links
Download Telegram
 #پرسش_و_پاسخ

پرسش:

با سلام و احترام حضور آقای دکتر سرگلزایی

بنده دانشجوی ادبیات در مقطع دکتری هستم. با توجه به علاقه به مباحث نظریه یونگ و قابلیت تحلیل آثار ادبی بر اساس این نظریه ، مشتاق هستم پایان نامه خود را در این حوزه و مشخصأ بر روی فرآیند تفرد مبتنی بر نظریه یونگ کار کنم. البته چند سالی است که تمرکز مطالعاتی را بر آثار یونگ و یونگی ها قرار داده ام . می خواستم از حضرتعالی بپرسم که شما متن و متونی را در حوزه ادبیات اعم از رمان و شعر و غیره پیشنهاد می فرمایید که بهتر می تواند بر اساس فرآیند تفرد تحلیل شود؟ یا بهتر بتوان روی آن کار کرد؟
اگر منابع مطالعاتی دیگری هم مد نظرتان است ممنون میشم لطف بفرمایید
بسیار سپاسگزارم.


پاسخ #دکترسرگلزایی

با سلام و احترام

منطق الطیر فرید الدین عطار، داستان قلعه ی ذات الصّور هشربا در انتهای مثنوی مولانا و غزل «سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد» حافظ را با خوانش یونگی می توان  همان فرایند تفرّد دانست. در ادبیّات جهان نیز داستان پینوکیو کارلا کلودی، رمان کیمیاگر پائولو کوئیلو و رمان های سیذارتا و دمیان هرمان هسه مصادیق واضح فرایند تفرّد هستند. 
در مقاله ی یونگ: سینما و ادبیات که در کانال و سایت drsargolzaei.com در دسترس است، مفصّل تر به مصادیق نظریّه ی یونگ در ادبیّات داستانی پرداخته ام.

سبز باشید

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

وب سایت:
http://Drsargolzaei.com
یونگ: #سینماوادبیات -قسمت اول

براي دوستاني كه هم به "روانشناسي تحليلي يونگ" و هم به سينما و ادبيات علاقه مندند ليستي از آثار سينما و ادبيات جهان را بر مبناي اجزاء روانشناسي يونگي فهرست كرده ام:

A –موضوع: فرايند تفرد

1- داستان "پينوكيو"-نوشته "كارلا كلودي"
2- داستان"جادوگر شهر زمرد(OZ)"-نوشته"فرانك باوم"
3- داستان"كيمياگر"-نوشته "پائولو كوئيلو"
4- فيلم سينمايي"آخرين وسوسه مسيح"- كارگردان"مارتين اسكورسيزي"
5- دوگانه"نان و شراب" و "دانه زير برف"-نوشته "اینیاتسیو سیلونه"
6- فيلم سينمايي "برخورد نزديك از نوع سوم"-كارگردان "استيون اسپيلبرگ"
7- داستان "سيذارتا"-نوشته "هرمان هسه"
8- داستان "سي مرغ و سيمرغ"- از "منطق الطير " عطار

B – موضوع :صورتك (Persona )

1- فيلم سينمايي "پرسونا"- كارگردان "اينگمار برگمن"
2- فيلم سينمايي"Eyes wide shut "-كارگردان "استنلي كوبريك"

C- موضوع : آنيما و آنيموس

1- فيلم سينمايي "رويا"(Dream )- كارگردان :كيم كي دوك
2- فيلم سينمايي "سكس و فلسفه"- كارگردان: محسن مخملباف
3- فيلم سينمايي "بهار-تابستان-پاييز-زمستان و دوباره بهار"- كارگردان:كيم كي دوك
4- داستان "بوف كور"- نوشته صادق هدايت
5- داستان "شيخ صنعان"- از "منطق الطير" فريدالدين عطار
6- داستان "قلعه هوش ربا"- از " مثنوي معنوي" مولانا جلال الدين رومي
7- داستان "ميرا"- از "كريستوفر فرانك"
8- داستان "شاهدخت سرزمين ابديت"- از "آرش حجازي"
9- فيلم سينمايي " خاكستر سبز"- كارگردان:ابراهيم حاتمي كيا
10- نمايشنامه "داستان خرس هاي پاندا"- نوشته "ماتني ويسني يك"
11- داستان "دميان"- نوشته "هرمان هسه"

D- موضوع: ego  و self

1- فيلم سينمايي " بهار-تابستان-پاييز-زمستان و دوباره بهار"- كارگردان:كيم كي دوك
2- فيلم سينمايي "Stigma "- كارگردان :روبرت واين رايت"
3- فيلم سينمايي "ماتريكس "- كارگردان: "اندي و لانا واچوسكي"
4- داستان " موسي و خضر"- از "قرآن"
5- داستان "پندار"- نوشته " ريچارد باخ"
6- فيلم سينمايي " زندگي دوگانه ورونيكا"- كارگردان: "كريستف كيشلوفسكي"

E – موضوع : مردانگي و زنانگي

1- فيلم سينمايي "شكلات"- كارگردان: "لاسه هالستروم"
2- فيلم سينمايي " راز داوينچي "- كارگردان: "رون هوارد"
3- فيلم سينمايي " به همين سادگي"- كارگردان: "رضا مير كريمي"
4- سريال" روزي روزگاري"- كارگردان: "امرلله احمدجو"

F – موضوع: ناخودآگاه فردي

1- داستان "والكيري ها" – نوشته "پائولو كوئيلو"
2- داستان "گريز از سرزمين امن"- نوشته " ريچارد باخ"
3- فيلم سينمايي "ويل هانتينگ نابغه"- كارگردان: "گاس ون سنت"
4- فيلم سينمايي"Shipping News "(به فارسي تحت نام "ساحل خاطرات" دوبله شده است)- كارگردان: لاسه هالستروم"
5- داستان "كنولوپ"- نوشته "هرمان هسه"
6- داستان "گرگ بيابان"- نوشته "هرمان هسه"

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روان‌پزشک

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

وب سایت:
drsargolzaei.com
یونگ: #سینماوادبیات -قسمت دوم

G- موضوع : ناخودآگاه جمعي

1- داستان "تسلي ناپذير"- نوشته "ايشي گورو"
2- فيلم سينمايي " Inception "( به فارسي تحت نام "تلقين" دوبله شده است) -كارگردان: "كريستوفر نولان"
3- فيلم سينمايي "Shutter Island" - كارگردان " مارتين اسكورسيزي"
4- فيلم سينمايي "Blue "- كارگردان "كريستف كيشلوفسكي"
5- داستان " محرم راز" از مجموعه "سه قصه" هرمان هسه
6- داستان " مهماني خداحافظي"- نوشته " ميلان كوندرا"
7- نمايشنامه " سه شب با مادوكس "- نوشته " ماتني ويسني يك"

H- موضوع : سايه (Shadow )

1- فيلم سينمايي "قوي سياه "- كارگردان " دارن آرنوفسكي"
2- فيلم سينمايي "Fight Club "- كارگردان " ديويد فينچر"
3- فيلم سينمايي " آخرين وسوسه مسيح" – كارگردان " مارتين اسكورسيزي"
4- داستان " فاست"- نوشته "گوته"
5- داستان " برادران كارامازوف"- نوشته " داستايوسكي"
6- فيلم سينمايي " بزرگراه گمشده" - كارگردان " ديويد لينچ"
7- داستان "شيطان و دوشيزه پريم" - نوشته "پائولو كوئيلو"
8- فيلم سينمايي " جن گير" -كارگردان "ويليام فريدكين"

I– موضوع : گورو) مرشد)

1- داستان " موسي و شعيب"- از "قرآن"
2- داستان "ابراهيم ادهم و خضر" – از "تذكره الاوليا" فريدالدين عطار
3- داستان "بريدا"- از "پائولو كوئيلو"
4- داستان "كيمياگر"- از "پائولو كوئيلو"
5- فيلم سينمايي "ريش قرمز" – كارگردان: "آكيرو كوروساوا"
6- فيلم سينمايي "بهار-تابستان-پاييز-زمستان و دوباره بهار" - كارگردان:كيم كي دوك

J– موضوع: نمادهاي اسطوره اي و تيپولوژي

الف- هرمس
-  فيلم سينمايي "قديس"- كارگردان "فيليپ نويس"{شخصيت اصلي }
-  فيلم سينمايي " اگه مي توني منو بگير" – كارگردان " استيون اسپيلبرگ" {نقش لئوناردو دي كاپريو}
-  فيلم سينمايي " زندگي زيباست" – كارگردان "روبرتو بنيني"{بازي خودٍ روبرتو بنيني}
ب – آفروديت
-  داستان "ساحره پورتوبلو" – نوشته پائولو كوئيلو{پرسونا‍‍ژ آتنا}
-  داستان " بر باد رفته" – نوشته " مارگارت ميچل" {پرسوناژ اسكارلت اوهارا}
پ – آرس
- فيلم سينمايي " هفت سامورايي" – كارگردان "آكيرو كوروساوا" {نقش توشيرو ميفونه}
ت – پوزيدون
- داستان " برنده تنهاست" – نوشته پائولو كوئيلو
ث – آرتيمس
- فيلم سينمايي "Basic instinct " – كارگردان " پل ورهون"{ نقش شارون استون}
- فيلم سينمايي " آتش بس" – كارگردان " تهمينه ميلاني" {نقش مهناز افشار}
ج – آپولو
- داستان " جزيره" – نوشته " روبرمرل"{پرسوناژ آدام پرسل}
چ – زئوس
- شخصيت " ضحاك" در " شاهنامه " حكيم ابوالقاسم فردوسي
- سريال "هزار دستان" – كارگردان " علي حاتمي" {نقش عزت الله انتظامي}
ح – هادس
- داستان " كيميا خاتون " نوشته " سعيده قدس" {شخصيت شمس}
خ – پرسفون
- داستان " كيميا خاتون " نوشته " سعيده قدس" {شخصيت كيميا}
د – ديونيزوس
- داستان " ابله"- نوشته داستايوسكي {شخصيت روگوژين}
ذ – آتنا
- سريال " سالهاي دور از خانه " – كارگردان "سوگاكوهاشيرا" {پرسوناژ اوشين}

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روان‌پزشک

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

وب سایت:
drsargolzaei.com

drsargolzaei.com
دوره کارورزی تربیت رواندرمانگر
درمانگر دکترسرگلزایی
از 15بهمن (روزهای دوشنبه 17تا19)
تلفن 88063547 تلگرام 09033204498
گروه کارگاه های دکتر سرگلزایی 👇
https://t.me/joinchat/Lg-H-T-9TGJeZvObw9ikdg
.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مجلۀ_تصویری شماره 161 : باورهای غلطی که در " حل مساله " ما را دچار مشکل می کنند . ( دکتر محمد رضا سرگلزایی )

👈 ارتباط با ادمین : @aren_admin
👈 مرکز جامع آرن | @arencenter
موسسه‌ی سروش مولانا با همکاری دانشگاه سلجوق انستیتوی تحقیقاتی مولانا برگزار می‌کنند: نشست، درسگفتار و سخنرانی در ترکیه.

▫️بنیاد تحقیقاتی مولانا: جمعه ۸ فوریه برابر با ۱۹ بهمن ماه، ساعت ۶ عصر
دکتر محمدرضا سرگلزایی: بازخوانی حکایت دژ هوش‌ربا

▫️مرکز آموزش زبان فارسی: شنبه ۹ فوریه برابر با ۲۰ بهمن ماه، ساعت ۵ عصر
دکتر عدنان قارا اسماعیل اوغلو: شخصیت علمی و عرفانی مولانا
دکتر محمدرضا سرگلزایی: مولانا و تفکر نقاد

▫️دانشگاه سلجوق قونیه: دوشنبه ۱۱ فوریه برابر با ۲۲ بهمن ماه، ساعت ۱۰/۳۰ صبح
دکتر علی تمیزال: مثنوی به عنوان میراث فرهنگی در ادبیات ترکی
دکتر محمدرضا سرگلزایی: ما و میراث مولانا

اطلاعات بیشتر: ۰۵۴۴۸۵۱۵۶۹۷
تلگرام: ۰۹۱۹۹۰۲۰۹۸۱
@souroshmolana
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

با سلام و احترام خدمت دکتر سرگلزایی روشنگر

وقت تان را نمی گیرم و مختصر عرض می کنم : 

لطفا منبع یا منابعی را برای آشنایی با تفاوت میان هیپنوتیزم تفتیشی و تلقینی معرفی بفرمایید .

با سپاس بی پایان

شما بسیار اثرگذارتر از آنی هستید که تصور می کنید سلامت و طول عمر شما را آرزومندم

شاگرد شما


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

متأسفانه کتاب های هیپنوتیزمی که من خوانده ام ، یا نگاه تفتیشی دارند یا نگاه تلقینی؛ فقط کتاب «هیپنوتیزم: تکنیک های پیشرفتۀ هیپنوتیزم درمانی و تحلیل هیپنوتیزمی» ترنس واتز رویکردی التقاطی (ترکیبی) دارد. این کتاب را می توانید از انجمن هیپنوتیزم بالینی (تلفن 88032039) تهیه کنید. من کتابی که این دو رویکرد را تفکیک و با هم مقایسه کرده باشد نمی شناسم ولی بنده  در انجمن هیپنوتیزم سرفصلی را درس داده ام با عنوان «مکاتب هیپنوتیزمی» که شاید بتوانید فایل های صوتی آن را از آقای طباطبایی (تلگرام 09123336716) تهیه کنید.

از محبّتی که به من دارید سپاسگزارم.

تندرست و شادکام باشید

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

وب سایت:
http://Drsargolzaei.com
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

دکتر سرگلزایی گرامی درود بر شما، امیدوارم اوقاتتان به نیکی باشد 

یه سوال دارم که اگه پاسخ بفرمایید بسیار سپاسگزارم 

در اندیشه مولانا

هرچه اندیشی پذیرای فناست 

هرچه در اندیشه ناید آن خداست 

بر در این خانه گستاخی زچیست 

گر همی دانند کاندر خانه کیست 

ابلهان تعظیم مسجد میکنند 

در جفای اهل اهل دل جد میکنند

آن مجاز است این حقیقت ای خران 

نیست مسجد جز درون سروران

مسجدی کاندر درون اولیاست 

سجدگاه جمله است آنجا خداست 

سوال؟؟

من تا اونجا که مولانا ما رو به درون سوق میده موافقم ولی اینجا که دوباره میخواد بت بسازه از اولیا و دوباره خدا را در درون اولیا میپندارد برام عجیبه 

در واقع داره پند میده که بت نسازیم ولی دوباره خودش بت میسازه ؟؟؟

یا شعر بعدی 

عقل تو همچون شتر بان تو شتر 

میکشاند هر طرف در حکم مر 

عقل عقلند اولیا و عقلها 

بر مثال اشتران تا انتها 

خیلی عجیبه    !!!!! 

ممکنه تعبیر و تفسیر شما رو در این خصوص بدونم 

ارادتمند


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

بنده با شما موافقم. اصولاً مذاهب تا آنجا که در مقابل مذاهب دیگر استدلال می کنند نقّاد و بُت شکن هستند ولی آنجا که نظام هستی شناسانهٔ خودشان را ارائه می دهند بُت تراش، متعصّب و نقد گریز می شوند و مولانا نیز به عنوان یک فرد مذهبی استثناء این قاعده نیست. بنده در مقدمهٔ جدیدی که بر کتاب «کوزه ای از آب بحر» (انتشارات بهار سبز) نوشته ام بر این مطلب تأکید کرده ام که از اندیشهٔ مولانا نه مردم سالاری بیرون می آید، نه روا داری و کثرت گرایی، اندیشهٔ مولانا در ساحت اجتماعی منجر به استبداد دینی  و اُلیگارشی «طبقهٔ مقدّس نقد ناپذیر» می شود. گرچه دکتر سروش  در مقالهٔ «ولایت باطنی و ولایت سیاسی» (کتاب بسط تجربهٔ نبوی) تلاش کرده اند ساحت فردی را از ساحت سیاسی جدا کنند ولی بنده گمان نمی کنم در ذهن فرد متدیّن و متعبّد این ساحت ها قابل تفکیک باشند. بنده بر خلاف کتاب «کوزه ای از آب بحر» در درسگفتارهای «اندیشهٔ مولانا» به نقد مولانا پرداخته ام. فایل های صوتی این دوره را می توانید از مؤسسهٔ آفتاب مهر (تلفن 88109349) تهیه فرمایید. قرار است این درسگفتارها پیاده و در کتابی منتشر شوند.

سبز باشید

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

وب سایت:
http://Drsargolzaei.com
#سخنرانی
#سایه_و_پرسونای_جمعی_ایرانیان

سخنرانی دکتر محمدرضا سرگلزایی (روانپزشک) به مناسبت رونمایی از کتاب «سایه سازمانی»

در «کوچه کتاب» انتشارات «روان شناسی و هنر» - آذرماه ۱۳۹۶

قسمت اول

می‌دانید سایه یعنی ما یک چیزی را سرکوب می‌کنیم و آن چیزی که سرکوب می‌کنیم در نقطه­ کورمان می‌افتد و ما دیگر آن را نمی‌بینیم. فرض کنید من خیلی ترسو هستم و خیلی بابت ترسو بودنم مسخره ام کرده‌اند، با خودم عهد می کنم که ترسو نباشم و چون شنیده‌اید که به آدم‌ها می‌گویند، هی بگویی «من قدم بلند است»، «من قدم بلند است»، قدبلند می‌شوی. اگر بگویی «من پولدارم»، «من پولدارم»، «من چند میلیارد پول دارم»، بعد موج  به آسمان می‌رود، برمی‌گردد و پولدار می‌شوی. خُب، من هم احتمالا وقتی خیلی ترسو بودم و به من می‌گفتند ترسو نباش، هی به خودم گفتم، «من شجاعم»، «من شجاعم»، بعد باورم شده که من شجاعم، وقتی چنین اتفاقی برای من می‌افتد من یک پرسونا دارم که آن پرسونای «من شجاعم» است. بعد ترس‌هایم را می‌گذارم زیر میز که دیده نشود، می‌گذارم زیر فرش، (مثل توی کارتون‌ها که تنبل ها آشغال ها را زیر فرش می‌گذارند که دیده نشوند) من هم ترس را می‌گذارم زیر فرش و آن ترس‌ها که می‌گذارم زیر فرش تا دیده نشوند، می‌شوند نقطه­ کور من. یونگ اسم آن نقطه­ کور را سایه shadow گذاشت و اسم آن «من شجاع هستم» را گذاشت پرسونا یا نقاب .

یونگ اسم سایه و پرسونا را این‌‌گونه ابداع کرد. سایه که من ترجیح می‌دهم بگویم نقطه­ کور و پرسونا هم خب، معنایش نقاب است. اما وقتی ما می‌گوییم نقاب یا ماسک دچار این سوءتفاهم می‌شویم که نقاب یا ماسک، یک فریب و یک ریاکاری است که من برای فریب دادن شما ابداع کرده‌ام، درحال‌که نقاب یا ماسکی که یونگ راجع‌ به آن صحبت می‌کند یعنی آن چیزی که من خودم، خودم را با آن فریب داده‌ام. حالا ممکن است شما را هم فریب بدهم ولی با نهایت صداقت شما را فریب می‌دهم. یعنی وقتی می‌گویم «من شجاع هستم» یک جوری این «ش»، «ج»، «الف» و «عین» را با مخرج حروف تلفظ می‌کنم که شما می‌گویید مگر می‌شود این آدم شجاع نباشد و حتی اگر یک دروغ‌سنج به من وصل کنید و من بگویم «من شجاعم» شما هیچ یک از علائم دروغ را نمی‌بینید که البته یونگ ابداع کرد که این فریب را چطور کشف کنیم.

یونگ گفت، دستگاه پُلی‌گرافی که امروزه به آن دروغ‌سنج می‌گویند، را به این آدم وصل کنید، بعد به او بگویید، تو ترسویی. و این آدم «در نهایت هیجان» می‌گوید، نه! درحالی‌که اگر از من بپرسند، تو بسکتبالیستی به راحتی می‌گویم نه، اگر به من بگویند مثلا اهل بلژیکی، راحت می‌گویم نه! می‌گویند زبان اسپرانتو بلدی، آرام می‌گویم نه، بعد وقتی می‌گویند ترسویی می‌گویم: نه!! وقتی این اتفاق می‌افتد و یک‌دفعه به فرد می‌گویند، تو ترسویی، ضربان قلبش ده تا بالا می‌رود، پاسخ گالوانیک پوستی‌اش تغییر می‌کند و اشباع مویرگی و اکسیژن او تغییر می‌کند. آن‌وقت می‌گویم، آهان! مچت را گرفتم. این کمپلکس توست، این عقده توست. عقده محتویات سایه است. خب، پس پرسونا هم، یعنی آن دروغی که من می‌گویم و خودم هم آن دروغ را باور می‌کنم و این پرسونا باعث می‌شود که وقتی راجع به آن چیزی که در سایه ی من است با من صحبت می‌کنند، اولاً خیلی هیجان‌زده می‌شوم و ثانیاً اینکه خیلی این را به دیگران فرافکنی می‌کنم که تو ترسویی، تو ترسویی... ؛ فرافکنی یعنی دیدن مکرّر سایه در دیگران، دیگرانی که آنها را به قدر کافی نمی شناسیم.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

وب سایت:
http://Drsargolzaei.com
#معرفی_کتاب

نام کتاب : #فلسفه_ترس
نویسنده : #لارس_اسوندسن
مترجم : خشایار دیهیمی
ناشر : نشر گمان

لارس اسوندسن ، فیلسوف 48 ساله نروژی را با کتاب های فلسفی اش درباره ساده ترین اصول زندگی مانند ترس ، ملال ، تنهایی می شناسند . او در کتاب " فلسفه ترس " چیستی و ماهیت ترس را از منظرهای گوناگون مورد بررسی قرار می دهد و به مخاطبانش کمک می کند تا از جهان ترس بیرون بایستند و از آن سوی مرزها به این سرزمین نگاه بیندازند .
اسوندسون معتقد است ، برای بهبود کیفیت زندگی بر این باورم که باید همه پدیده های را از منظر ترس مورد بررسی قرار داد . در زمانه ای که بیش از هر دوره ای می توان رفاه و امنیت را در زندگی اجتماعی بشر مشاهده کرد ، این موضوع که ترس بیش از هرعصری بر انسان سایه افکنده ، نیاز به کالبد شکافی این پدیده را ضروری می کند . در سیاست های عصر امروز ، ایجاد احساس ترس که همواره به عنوان یکی از ابزارهای مهم قدرت به شمار می رفته ، به ارزش و فرهنگ تبدیل شده است ، به طوری که بسیاری از ما بدون شیشه کبود ترس نمی توانیم نگاه دیگری به جهان داشته باشیم و با اغراق و فاجعه سازی پدیده هایی که میزان وهم آلود بودن و خطر آمیز بودن شان هیچ وقت راست آزمایی نشده است ، زندگی را به کام خود تلخ کرده ایم .
اسوندسن علاه بر این که فلسفی فکر می کند ، برای واکاوی مفهوم ترس ، در حوزه های دیگری مانند ادبیات ، سیاست ، جامعه شناسی ، روان شناسی و علوم زیستی ورود کرده و ماهیت این پدیده را تحلیل و به خواننده می آموزد که چگونه می توان به جای گریختن یا از بین بردن آن ، با ترس مانوس شد و از آن برای پیشرفت استفاده کرد .
استاد دانشگاه برگن نروژ ، به مخاطبان خود نشان می دهد ، که چگونه ترس می تواند مانند عشق جذاب باشد ، او با نگاهی برون فلسفی ، جذابیت ترس را در زندگی مورد بررسی قرار می دهد ، این که " ترس چگونه به جهان رنگ می دهد ، ترس هم خانواده کنجکاوی است و جهان بدون ترس جهانی غیر قابل تحمل و ملال آور است . "
همچنین پروفسور اسوندسن با تکیه بر مفهوم فلسفی " زیبا شناسی چیزهای زشت " به ما می آموزد ، که چگونه از پدیده های دفع کننده ای مانند ترس ، جاذبه ها را بیرون بکشیم و به نقل از ارسطو می نویسد : " پدیده هایی که برای ما رنج آور و درد آفرین هستند را وقتی وفادارانه و موبه مو مورد موشکافی قرار دهیم ، می بینیم که به ما لذت می بخشند و به وجدمان می آورند ، این همان معنی تراژدی است که از طریق ترس می تواند احساسات ما را پالایش و تطهیر کند ."
نویسنده کتاب " فلسفه ترس " در بخش های دیگر از ترس اجتماعی و رواج " بی اعتمادی" به عنوان یکی از تبعات فرهنگ ترس در زمانه امروز می گوید . این که چگونه اپیدمی ترس در یک جامعه پایه های همبستگی و اعتماد را سست می کند و امکان کارآمدی و پیشرفت یک جامعه را تنزل می بخشد ، چرا که به باور اسوندسن ، جامعه متکی به خود ، جامعه ای است که همه به یکدیگر اعتماد و اطمینان دارند .

" سیاست ترس " از دیگر مباحث خواندنی در کتاب اسوندسن است . او ترس را به عنوان قدیمی ترین ابزار قدرت معرفی می کند ، و از قول فیلسوفانی همچون ماکیاولی و توماس هابز ، مباحثی را نقل می کند که نشان می دهد ، چگونه دیکتاتوری ها ، مشروعیت حکومت خود را با شیوه " ترس از خشونت " بنا می کنند و زمام امور را در دست می گیرند .
و در نهایت این فیلسوف نروژی" فراسوی ترس " را نیز برای ما ترسیم می کند و بر این باور است :" تا زمانی که ترس ابزاری برای سود جویی رسانه های جمعی و قدرت طلبی حاکمان باشد ، تقریبا محال است بتوان سناریوهای وحشت را به گونه ای دیگر و با قلم انسان گرایانه نوشت و به پیشرفت و بهبود اوضاع فکر کرد . در فرهنگ ترس و فرهنگ قربانی بودن ، پیشرفت محال است و وظیفه ما این است که اجازه ندهیم دنیای نمادین تجربه بلافصل ما با پدیده ها را به طور کامل از بین ببرد و ترس های خیالی و غیر حقیقی را با تجربه های واقعی تاخت بزند .

مریم‌ بهریان
دانشجوی دکتری روان شناسی

https://drsargolzaei.com/images/mbooks/3709.jpg
کاپلان خوانی با تدریس دکترسرگلزایی
اختلالات اعتیادی
سه شنبه 30 بهمن و 7، 14 اسفند97
تلفن:88063547 تلگرام: 09033204498
گروه کارگاههای دکترسرگلزایی👇
https://t.me/joinchat/Lg-H-T-9TGJeZvObw9ikdg
#چشم_تاریخ

در سال ۱۹۱۱ دودمان چینگ (خاندان سلطنتی #چین) سرنگون می گردد و ملی گراها حکومت چین را به دست می گیرند.
در سال ۱۹۲۱ حزب کمونیست در چین تشکیل می شود و مائوی جوان نیز یکی از موسسان آن است. ظرف سه دهه که بخشی از آن مصادف با جنگ جهانی بود حاکمیت چین به دست کمونیست ها می افتد و #مائو_تسه_تونگ میانسال تبدیل به رهبری کاریزماتیک می شود.
پس از به قدرت رسیدن، استبداد مائو شکوفا می شود. تمایل درونی مائو به "کیش شخصیت" (به قول فروید توتمیسم) از یک سو و مدح و ثنای دائمی وی از سوی افراد متملق یا وابسته از سوی دیگر باعث شد که مائو محور اصلی آئینی شود که گرچه خود را به کمونیسم منتسب می کرد اما هیچ شباهتی به افکار بنیانگذاران اصلی مارکسیسم کمونیسم نداشت!
به زودی کتاب سرخ مائو (خلاصه ای از رهنمودهای او) تبدیل به یک کتاب مقدس شد و قاب عکس او در تمام ادارات حتی منازل نصب شد.
آن گاه مائو به حذف رقبای سابقش همت گماشت. هر کس که رقیبی بالقوه برای او محسوب می شد گرفتار "حذف سیاسی" و حتی "حذف فیزیکی" می شد که "لیوشائوچی" و سپس "لین پیائو" دو نفر از آن ها بودند. همچنین مائو با به راه انداختن "انقلاب فرهنگی" و بسیج گروه های خشن شبه نظامی به نام "گاردهای سرخ" هر گونه دگر اندیشی و سبک متفاوت زندگی را سرکوب می کرد. مائو در سال 1976 مرد و میراث جنگ قدرت را برای جانشینانش باقی گذاشت. 

www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/MaoZedong.jpg
"کارگاه دو روزه مهارت های زندگی"

دکتر‌ محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک

(مهارت‌ همدلی، ارتباط موثر و مدیریت روابط بین‌فردی)

محل برگزاری: مشهد

تماس: ۰۹۰۳۷۸۵۰۶۰۲

@drsargolzaei
Carry the Earth
Le Trio Joubran, Roger Waters
#آهنگ
#زمین_را_به_دوش_بکش

خواننده: #راجر_واترز

سه برادر فلسطینی از خانواده‌ای که نسل‌به‌نسل سازنده‌ی عود بوده‌اند، گروه سه نفره‌ای به اسم «تریو جبران» را ایجاد می‌کنند و با شور درونی، این ساز را ابزاری برای بیان حس خود قرار می‌دهند.
راجر واترز در آهنگ «زمین را به دوش بکش» با تریو جبران همکاری کرده. عنوان آهنگ از شعر محمود درویش گرفته شده و خود آهنگ به یاد مرگ چهار جوان فلسطینی ساخته شده است. چهار پسری که موقع بازی فوتبال کنار ساحل غزه کشته شدند.

@drsargolzaei
#شعر
#ناخلف

روح القدس
شتاب زده و بی حوصله
نام ها را اشتباه می خواند و نامه ها را نابجا می رساند
این چنین می شود که من
نامحرم تماشاگه راز،
وارث آب و روشنی می شوم
به جای طناب دار!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

@drsargolzaei
#شعر
#جنّات_عدن
بیا دست به دست هم دهیم
و جهانی خلق کنیم
که گل ها خون داشته باشند و ما شهد
جهانی که گل ها در هم فرومی روند
و پروانه ها واسطه ی عشقبازی من و تو می شوند!
بیا شکوفه دهیم، گل شویم، میوه دهیم

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

@drsargolzaei
#سخنرانی
#سایه_و_پرسونای_جمعی_ایرانیان

سخنرانی دکتر محمدرضا سرگلزایی (روانپزشک) به مناسبت رونمایی از کتاب «سایه سازمانی»

در «کوچه کتاب» انتشارات «روان شناسی و هنر» - آذرماه ۱۳۹۶

قسمت دوم

لینک قسمت اول:
https://t.me/drsargolzaei/3382

در موقعیت‌های کاملاً مبهم، آدم‌هایی را که نمی‌شناسیم یک نگاه می کنیم و برایشان یک برچسب، یک تشخیص می گذاریم، برای مثال این کارن هورناخانم چقدر ترسوست! این آقا هم یک ترسویی است برای خودش! این یکی هم یک بزدل ترسوی دیگر! چقدر آنها را می‌شناسی؟ می‌گویم اصلاً لازم نیست آنها را بشناسم، حسّم می گوید آنها ترسو هستند دیگر. و این اسمش می‌شود projection یا فرافکنی که من در موقعیت‌های مبهم به شکل مکرّر و تعمیم یافته یک ویژگی را به دیگران نسبت می‌دهم. این یکی از ثمراتِ سایه  است که در نتیجه، خیلی از آدم‌ها را آدم‌های دشمن، ضعیف، نادان، ترسو، شیطانی و پست در نظر می‌گیرم و نسبت به آنها خشم و نفرت دارم. به‌خاطر اینکه در واقع سایه­ خودم یا نقطه­ کور خودم را به آنها فرافکنی کرده ام، و بر روی آنها پروجکت کرده‌ام. خُب، اساسا روان‌نژندی و نوروزیس (Neurosis) یعنی این. واژه­ روان‌نژندی چیزی را به ذهن ما متبادر نمی‌کند، مگر اینکه برای ما تعریفش کنند. اگر ما اسم روان‌نژندی را بگذاریم خودپارساپنداری، آن‌وقت همین که به یک نفر بگوییم کسی دچار «خودپارساپنداری» شده، متوجه می‌شویم که راجع به چه چیزی صحبت می‌کنیم یا از آن مهم‌تر «خودمقدس‌پنداری». اگر من دچار خودمقدس پنداری شوم آن‌وقت در آینه که نگاه می‌کنم، دور سرم هاله نور می‌بینم، وقتی من Self-Enchantment یا خودمقدس‌پنداری پیدا ‌کنم دیگر یادم می‌رود که من آدمی هستم با کلّی نقص‌ها و کلّی ضعف‌ها و کلّی خطا و اشتباه‌ها. الآن اگر یکی از من غلط بگیرد و بگوید ببخشید آقای هاله قدسی مثل اینکه کلمه­ یونگ را اشتباه تلفظ می‌کنید و من یک‌دفعه بگویم: « ای بی‌سواد! ای بی‌سواد! تو از چه کسی پول گرفته‌ای، من می‌دانم چه کسی تو را فرستاده، من تو را می‌شناسم ای مزدور! ». این یعنی اینکه من دچار خودمقدس‌پنداری، خودمنزه‌پنداری شده‌ام و وجه بشری خود را فراموش کرده‌ام که چقدر می‌توانم اشتباه کنم و اگر همه ی ما  مراقب دیگری نباشد و به او نگوید: «ببین اینجا را غلط تلفظ کردی، اینجا این قدم را غلط رفتی» ،  همه ما می‌لغزیم.

گر حکم شود که مست گیرند

در شهر هر آن که هست گیرند

میشل دو مونتنی، فیلسوف معروف فرانسوی قرن شانزده ، کتابی دارد به اسم Essaysیعنی رسالات- مقالات. در این کتاب در هر فصلی راجع به چیزی صحبت می‌کند، برای مثال راجع به فضیلت، راجع به عدالت، راجع به زیبایی، او وقتی می‌خواهد درباره هر چیز صحبت کند، اول شرح‌حالی از وضعیت جسمی خودش می‌دهد. برای مثال می‌گوید، من امروز ترش کرده‌ام، علتش شاید این است که دیشب چای با بیسکویت خوردم،  اکنون که ترش کرده‌ام راجع به عدالت این‌طور فکر می‌کنم. بعد فردایش می‌نویسد، امروز نفخ کرده‌ام. فکر کنم آش رشته دیشب لوبیایش خیلی زیاد بوده است. اکنون که نفخ کرده‌ام راجع به زیبایی این‌طور فکر می‌کنم. آلن دو باتن، در کتاب «تسلی‌بخش‌های فلسفه» وقتی رسالات میشل دو مونتی را بازخوانی می‌کند، می‌گوید که خب، ممکن است به نظر آدم‌ها عجیب‌وغریب بیاید که چرا این آدم راجع نفخ و اجابت مزاج و ترش کردنش در کتاب فلسفی صحبت می‌کند، ولی دلیلش این است که  میشل دو مونتنی می‌خواهد بگوید، زیادی عقاید و آرای مرا جدی نگیرید، من با یک نفخ و یک باد و یک ترش کردن و یک سردرد و یک سینه‌پهلو ممکن است نظراتم تغییر کند، من سخنگوی مغزی هستم که این مغز با جریان خونی تغذیه می‌شود که کافی است این جریان یک اسیدآمینه در آن زیاد یا کم شود و من ممکن است به‌سرعت دچار اشتباه شوم.
در نتیجه، انگار این تذکر را به فیلسوفان می‌دهد که فکر نکنید وقتی راجع به چیزی صحبت می‌کنید، این فقط مغز شماست که فکر می‌کند، بلکه روده‌های شما هم درحال فکر کردن هستند، مثانه شما هم دارد فکر می‌کند.
برای یک فیلسوف در دستشویی را یکی دو ساعت ببندید و هی او را ببندید به چای و بگویید، دستشویی درحال تعمیر است، سپس به او بگویید، حالا بیا صحبت کن. اکنون ببینید نظراتش چه تفاوتی می‌کند! این یعنی که ما انسانیم، خودمنزه‌پنداری، خودمقدس‌پنداری یعنی که من تن ندارم. انگار آگاهی من این بالا ایستاده، انگار آگاهی من از جنس نور است، در صورتی که آگاهی من از جنس سروتونین و دوپامین و پرولاکتین و نورآدرنالین است، آگاهی‌ام تحت تاثیر اینهاست. در نتیجه همان‌طور که به قول فردوسی حکیم «بناهای آباد گردد خراب/ ز باران و از تابش آفتاب»، ما هم تفکرمان، تحت تاثیر این بناهایی است که هر لحظه درحال مرگ و زندگی هستند، هر لحظه سلول‌های زیادی دارند، می‌آیند و می‌روند و ما باید مرتب به خودمان تلنگر بزنیم.

وب سایت:
drsargolzaei.com

@drsargolzaei
#سخنرانی
#سایه_و_پرسونای_جمعی_ایرانیان

سخنرانی دکتر محمدرضا سرگلزایی (روانپزشک) به مناسبت رونمایی از کتاب «سایه سازمانی»

در «کوچه کتاب» انتشارات «روان شناسی و هنر» - آذرماه ۱۳۹۶

قسمت دوم

لینک قسمت اول:
https://t.me/drsargolzaei/3382

در موقعیت‌های کاملاً مبهم، آدم‌هایی را که نمی‌شناسیم یک نگاه می کنیم و برایشان یک برچسب، یک تشخیص می گذاریم، برای مثال این کارن هورناخانم چقدر ترسوست! این آقا هم یک ترسویی است برای خودش! این یکی هم یک بزدل ترسوی دیگر! چقدر آنها را می‌شناسی؟ می‌گویم اصلاً لازم نیست آنها را بشناسم، حسّم می گوید آنها ترسو هستند دیگر. و این اسمش می‌شود projection یا فرافکنی که من در موقعیت‌های مبهم به شکل مکرّر و تعمیم یافته یک ویژگی را به دیگران نسبت می‌دهم. این یکی از ثمراتِ سایه  است که در نتیجه، خیلی از آدم‌ها را آدم‌های دشمن، ضعیف، نادان، ترسو، شیطانی و پست در نظر می‌گیرم و نسبت به آنها خشم و نفرت دارم. به‌خاطر اینکه در واقع سایه­ خودم یا نقطه­ کور خودم را به آنها فرافکنی کرده ام، و بر روی آنها پروجکت کرده‌ام. خُب، اساسا روان‌نژندی و نوروزیس (Neurosis) یعنی این. واژه­ روان‌نژندی چیزی را به ذهن ما متبادر نمی‌کند، مگر اینکه برای ما تعریفش کنند. اگر ما اسم روان‌نژندی را بگذاریم خودپارساپنداری، آن‌وقت همین که به یک نفر بگوییم کسی دچار «خودپارساپنداری» شده، متوجه می‌شویم که راجع به چه چیزی صحبت می‌کنیم یا از آن مهم‌تر «خودمقدس‌پنداری». اگر من دچار خودمقدس پنداری شوم آن‌وقت در آینه که نگاه می‌کنم، دور سرم هاله نور می‌بینم، وقتی من Self-Enchantment یا خودمقدس‌پنداری پیدا ‌کنم دیگر یادم می‌رود که من آدمی هستم با کلّی نقص‌ها و کلّی ضعف‌ها و کلّی خطا و اشتباه‌ها. الآن اگر یکی از من غلط بگیرد و بگوید ببخشید آقای هاله قدسی مثل اینکه کلمه­ یونگ را اشتباه تلفظ می‌کنید و من یک‌دفعه بگویم: « ای بی‌سواد! ای بی‌سواد! تو از چه کسی پول گرفته‌ای، من می‌دانم چه کسی تو را فرستاده، من تو را می‌شناسم ای مزدور! ». این یعنی اینکه من دچار خودمقدس‌پنداری، خودمنزه‌پنداری شده‌ام و وجه بشری خود را فراموش کرده‌ام که چقدر می‌توانم اشتباه کنم و اگر همه ی ما  مراقب دیگری نباشد و به او نگوید: «ببین اینجا را غلط تلفظ کردی، اینجا این قدم را غلط رفتی» ،  همه ما می‌لغزیم.

گر حکم شود که مست گیرند

در شهر هر آن که هست گیرند

میشل دو مونتنی، فیلسوف معروف فرانسوی قرن شانزده ، کتابی دارد به اسم Essaysیعنی رسالات- مقالات. در این کتاب در هر فصلی راجع به چیزی صحبت می‌کند، برای مثال راجع به فضیلت، راجع به عدالت، راجع به زیبایی، او وقتی می‌خواهد درباره هر چیز صحبت کند، اول شرح‌حالی از وضعیت جسمی خودش می‌دهد. برای مثال می‌گوید، من امروز ترش کرده‌ام، علتش شاید این است که دیشب چای با بیسکویت خوردم،  اکنون که ترش کرده‌ام راجع به عدالت این‌طور فکر می‌کنم. بعد فردایش می‌نویسد، امروز نفخ کرده‌ام. فکر کنم آش رشته دیشب لوبیایش خیلی زیاد بوده است. اکنون که نفخ کرده‌ام راجع به زیبایی این‌طور فکر می‌کنم. آلن دو باتن، در کتاب «تسلی‌بخش‌های فلسفه» وقتی رسالات میشل دو مونتی را بازخوانی می‌کند، می‌گوید که خب، ممکن است به نظر آدم‌ها عجیب‌وغریب بیاید که چرا این آدم راجع نفخ و اجابت مزاج و ترش کردنش در کتاب فلسفی صحبت می‌کند، ولی دلیلش این است که  میشل دو مونتنی می‌خواهد بگوید، زیادی عقاید و آرای مرا جدی نگیرید، من با یک نفخ و یک باد و یک ترش کردن و یک سردرد و یک سینه‌پهلو ممکن است نظراتم تغییر کند، من سخنگوی مغزی هستم که این مغز با جریان خونی تغذیه می‌شود که کافی است این جریان یک اسیدآمینه در آن زیاد یا کم شود و من ممکن است به‌سرعت دچار اشتباه شوم.
در نتیجه، انگار این تذکر را به فیلسوفان می‌دهد که فکر نکنید وقتی راجع به چیزی صحبت می‌کنید، این فقط مغز شماست که فکر می‌کند، بلکه روده‌های شما هم درحال فکر کردن هستند، مثانه شما هم دارد فکر می‌کند.
برای یک فیلسوف در دستشویی را یکی دو ساعت ببندید و هی او را ببندید به چای و بگویید، دستشویی درحال تعمیر است، سپس به او بگویید، حالا بیا صحبت کن. اکنون ببینید نظراتش چه تفاوتی می‌کند! این یعنی که ما انسانیم، خودمنزه‌پنداری، خودمقدس‌پنداری یعنی که من تن ندارم. انگار آگاهی من این بالا ایستاده، انگار آگاهی من از جنس نور است، در صورتی که آگاهی من از جنس سروتونین و دوپامین و پرولاکتین و نورآدرنالین است، آگاهی‌ام تحت تاثیر اینهاست. در نتیجه همان‌طور که به قول فردوسی حکیم «بناهای آباد گردد خراب/ ز باران و از تابش آفتاب»، ما هم تفکرمان، تحت تاثیر این بناهایی است که هر لحظه درحال مرگ و زندگی هستند، هر لحظه سلول‌های زیادی دارند، می‌آیند و می‌روند و ما باید مرتب به خودمان تلنگر بزنیم.

وب سایت:
drsargolzaei.com

@drsargolzaei
Forwarded from Cafe sz
روی کیفش نوشته بود:«لبیک یا حسین!» میگفت گزارشگرم و دارم راجع به بومگردی‌ها گزارش تهیه میکنم. چشمم که به نوشته‌ی روی کیفش افتاد ، با شیطنت گفتم:«جاسوسی؟!» دید نگاهم به نوشته‌ی روی کیفشه. صداش رو آروم کرد و گفت:«چیزی نگو. اینا سنی ان. الان دردسر میشه!» ترسیده بود لبیک یا حسین روی کیفش توی یه منطقه‌ی اهل تسنن کار دستش بده. نه اونقدر اعتقاد داشت که سینه‌ش رو سپر کنه و از اعتقادش دفاع کنه، نه اونقدر مرد بود که از نمایش مذهب و دین داری برای موقعیت شغلیش چشم بپوشونه و نه اونقدر انصاف و اطلاعات داشت که بدونه که اهل تسنن برای امام حسین احترام زیادی قائل هستند (نمونهٔ تاریخی آن نوشته شدن نام امام حسن و امام حسین در کنار نام چهار خلیفه در مسجد ایاصوفیای استانبول و نمونهٔ معاصر آن نوشته شدن نام تمام ائمهٔ شیعه حتی حضرت مهدی در کنار نام صحابهٔ برجستهٔ پیامبر بر بالاترین نقطهٔ ساختمان جدید مسجد النبی مدینه است) ! امام علی به این شکل دینداری میگه:«دین داری تاجران و بردگان!» دین داری برای پاداش یا از ترس مجازات! چند روز قبل تر از این ماجرا سر کلاس دوتار بودم که استادم یک دفعه دست از ساز زدن کشید. گفت:«اذان کشیدن. به احترام تا آخر اذان صبر میکنیم!» هیچکس نبود که ببینه. هیچ اجبار و گشت و بسیجی هم در کار نبود! احترام قلبی بود و ادب. احترام به مذهبی که مجریانش سال‌هاست با همین دوتار نواز‌ها سر ناسازگاری دارن! سال‌هاست برچسب مطرب و حرام بودن بهشون زدن! خیلی فرق بین این دوتا آدمه! هر دو دین دارن اما یکی کاسبه، یکی عاشق!
📸سهیل سرگلزایی
📝سهیل سرگلزایی
@szcafe
https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA
🌸کارگاه آموزشی" تحلیل رویا "

کاوش دردنیای ژرف واسرارآمیزخواب و رویا (تئوری وعملی)

🔸دکترمحمدرضاسرگلزایی

چهارشنبه 1 اسفند (ساعت15الی20)
ادامه سه شنبه 14خرداد عصر

تخفیف ثبت نام 25 بهمن
36024048
09392296778
@astanemehr
سجاد24،کلاتیانی7،پلاک128