دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.2K subscribers
1.74K photos
97 videos
151 files
3.23K links
Download Telegram
#معرفی_کتاب

#عشق_های_خنده_دار
نویسنده: میلان کوندرا
ترجمه: فروغ پور یاوری
انتشارات: روشنگران و مطالعات زنان
                   *                   *                *
کتاب عشق های خنده دار مجموعه ای از چهار داستان است که وجه مشترک آن ها عشق جنسی است. این که چرا #میلان_کوندرا (رمان نویس چک) نام این مجموعه را عشق های خنده دار گذاشته است از جملات زیر معلوم می شود:
"اگر آن چه اجباری است غیر جدی (خنده دار) است، شاید آن چه غیر اجباری است جدی باشد."
پس خنده دار بودن عشق غیر جدی از دیدگاه میلان کوندرا به این سبب است که این عشق ماهیتی جبری دارد و توصیه میلان کوندرا این است که حوزه ای را که در آن انتخاب گر نیستیم جدی نگیریم. با وجود این وجه مشترک، هر یک از چهار داستان این کتاب  وجه منحصر به فردی هم دارد. در داستان اول این کتاب (هیچکس نخواهد خندید) یک نفر به قصد شوخی و سبکسری ماجرایی را آغاز می کند اما به سرعت سرنخ و افسار ماجرا از دستش در می رود و خود را در میانه یک ماجرای غیرقابل کنترل می یابد. همین موضوع را میلان کوندرا در رمان "شوخی" نیز می پروراند. شاید بر خلاف نام و وجه مشترک داستان ها پیام این داستان و رمان شوخی میلان کوندرا این است که نمی توان زندگی را به شوخی و سبکسری برگزار کرد. هر انتخاب، ما را وارد یک بازی کنترل نشده و غیر قابل پیش بینی می کند حتی اگر آن انتخاب از سر سبکسری و لاقیدی صورت گرفته باشد.
در داستان دوم کتاب (بازی اتواستاپ) زوج جوانی برای سرگرمی و تفنن نقش کسان دیگر و شرایط ارتباطی دیگری را بازی می کنند ولی همان طور که ژاکوب مورنو (پایه گذار سایکودرام) می گوید: "سایکودرام دروغی است که حقیقتی را آشکار می سازد"، نمایش دو نفره این زوج وجوه بالقوه آن ها را بیرون می کشد و احساسات آن ها را نسبت به هم تغییر می دهد، در این داستان هم بازی خودمختار می شود و کنترل را در دست می گیرد و انسان ها در جبر انتخاب متفنّنانه و سبکسرانه خودشان زندانی می شوند!
در داستان "مرده های قدیم باید برای مرده های جدید جا باز کنند" زن و مردی پس از پانزده سال به طور اتفاقی همدیگر را می بینند و رابطه ای که سال ها پیش قطع شده بود با روندی جدید آغاز می شود. نکته این قصه تفاوت بین طرح ذهنی ما از روابط و واقعیت روابط است این موضوع را بعدها میلان کوندرا در رمان "جهالت" هم مد نظر قرار می دهد: ما داستان های ذهنی مان را در روابط جستجو می کنیم در حالی که روابط مسیر خودمختار خود را طی می کنند.
"زندگی این گونه می گذرد: انسان تصور می کند که در نمایش نامه ای معیّن نقش خود را ایفا می کند و هیج ظن نمی برد که در این اثنا، بی آن که به او خبر دهند، صحنه را تغییر داده اند و او نادانسته خود را وسط اجرایی متفاوت می یابد."
و بالاخره در داستان "ادوارد و خدا" موضوعات دینی و ساختارهای سیاسی، در رابطه خصوصی یک مرد با زنان نقشی تعیین کننده پیدا می کنند. میلان کوندرا در این داستان به ظرافت به این موضوع می پردازد که  خصوصی ترین احساسات و روابط ما تحت تاثیر سناریوهای کلان و عمومی قرار دارند.
کتابی که من خواندم مجروح از برش های تیغ سانسور است و مترجم محترم نیز در انتقال اندیشه های پیچیده و تحلیل های فلسفی و روان شناختی میلان کوندرا توانمند نبوده است. امیدوارم شما به ترجمه ای بهتر و متنی سانسور نشده از این کتاب فوق العاده دست پیدا کنید.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei

http://drsargolzaei.com/images/PublicCategory/LaughableLoves.jpg
#یادداشت_هفته
#میلان_کوندرا_و_توتالیتاریسم

#میلان_کوندرا رمان نویس اهل چک و متولد ۱۹۲۹ است. کوندرا از ۱۹۵۸ در حالی که هنوز در چکسلواکی آن روز زندگی می کرد در رمان های #شوخی و #زندگی_جای_دیگری_است و در مجموعه داستان #عشق_های_خنده_دار به نقد جامعه ای پرداخت که زیر سلطه حکومت تک حزبی و توتالیتاریسم قرار داشت.
میلان کوندرا در مصاحبه ای با یان ماک ایوان گفته است: «آن چه در درون جوامع توتالیتر اتفاق می افتد، رسوایی های سیاسی نیست بلکه رسوایی های مردم شناختی است. پرسش اساسی برای من این بوده که قابلیت های انسان تا چه حد است. همه از بوروکراسی نظام کمونیستی، از گولاک ها، محاکمات سیاسی و تصفیه های استالینی حرف می زنند و همه ی این ها را به عنوان رسوایی های سیاسی مطرح می کنند و این حقیقت آشکار را به فراموشی می سپارند که نظام سیاسی نمی تواند کاری فراتر از قابلیت های مردم انجام دهد: اگر انسان توانایی کشتن نداشت هیچ رژیم سیاسی نمی توانست جنگ راه بیاندازد، از این جهت همیشه در پس مسألهٔ سیاسی مسأله ای مردم شناختی وجود دارد: حدود قابلیت های انسان».
من در ادامه نظرات میلان کوندرا می خواهم این مساله را مطرح کنم که توتالیتاریسم و فاشیسم، نظام های سیاسی فعال کننده بدترین قابلیت های انسان هستند. برخی توتالیتاریسم و فاشیسم را محصول قابلیت های روانی انسان ها می دانند و اعتقاد دارند اگر در جامعه ای که توتالیتاریسم یا #فاشیسم شکل گرفته است، رفتار عمومی مردم را مطالعه کنید می بینید که بی رحمی، خودمحوری، پستی و دنائت آن قدر شیوع دارد که به این نتیجه خواهید رسید که این مردم لیاقت نظام سیاسی سالم تری را ندارند، اما من باور دارم که این مسیر علت و معلولی مسیری دوطرفه است: از یک سو وجه تاریک انسان ها بستر شکل گیری نظام های توتالیتاریست و فاشیست است و از سوی دیگر این نظام های سیاسی، تشدید کننده و تحریک کننده وجه تاریک انسان ها هستند. بنابراین در چنین نظام های سیاسی یک سیکل معیوب ایجاد می شود، سیکل معیوبی که منجر به تشدید رذالت و پستی در جامعه می شود. مردم دروغگو، متملق، ریاکار، بی رحم و فاقد همدلی و فداکاری می شوند زیرا این تنها الگوی برنده بودن در نظام های توتالیتر و فاشیست است. اگر با عینک روان شناسی فردی به این مردم نگاه کنید و پویایی های اجتماعی را نادیده بگیرید به این نتیجه خواهید رسید که این مردم منشاء و مولد وضع موجود هستند و لایق چیزی جز این نیستند اما اگر عینک روان شناسی سیستمی به چشم بزنید خواهید دانست که «مردم» ، یک پدیده استاتیک نیست. بلکه مردم وجوه مختلفی دارند و نظام های سیاسی هم محصول این وجوه و هم عامل تشدید یا تخفیف این وجوه هستند.
اگر به جای پرسش "انسان چیست؟" پرسش "انسان چه می تواند باشد؟" را بگذارید خواهید دید که این پرسش به جای یک پاسخ، پاسخ های متعددی خواهد داشت و نظام سیاسی یکی از متغیر های تعیین کننده پاسخ این معادله است.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

پی نوشت: مصاحبه میلان کوندرا از مقدمه کتاب عشق های خنده دار ترجمه فروغ پوریاوری انتشارات روشنگران و مطالعات زنان نقل شد.

@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#یادداشت_هفته
#عشق_و_آرکه_تایپ_ها

مریم سناریوی رابطۀ عاطفی اش را مرور می کند، سال ها پیش پس از یک ملاقات کوتاه تصادفی با مهرداد عاشقش می شود و همان روز به او تلفن می زند و می پرسد: «آیا در زندگی عاطفی شما کسی حضور ندارد؟!» وچون «کسی حضور ندارد» پس رابطه مریم و مهرداد شروع می شود، رابطه ای پر از تنش و فشار چرا که مهرداد در نوجوانی درحوادث تلخی پدر و مادرش را از دست داده و اکنون منزوی و در خود فرورفته زندگی می کند و درگیر زخم ها و آسیب های جدی از جمله وابستگی به مواد  است. سال ها تلاش مریم برای بیرون آوردن مهرداد از «پناهگاه کپک زده اش» بی نتیجه می ماند تا جایی که مریم و مهرداد بارها به خودکشی همزمان فکر می کنند، یک پایان خونین برای یک عشق آشوبناک، تطهیر و تعمیدی برای یک اشتباه! «رَکعَتان فِی العشق، لایصحّ وُضوءُهُما إلّا بالدّم». آرکه تاپ «جنگجوی شهید» در سناریوی عشق مریم  خود را نشان داده است. عشق مریم «دویدن در میدان مین» بوده است و اکنون در پایان جنگی که فتحی در پی نداشته است تنها شهادت است که می تواند یک پیروزی معنوی را برای مریم رقم بزند!

بخشی از داستان #زیارت_معبد_سکوت

#دکترمحمدرضاسرگلزايي_روانپزشک

برای مطالعهٔ #داستان ها و اشعار دکتر سرگلزایی به سایت drsargolzaei.com مراجعه فرمایید.

@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

*پرسش:

سلام جناب دکتر لطفا کتاب یا منابع درباره #عشق به من معرفی کنیین ممنونم.


*پاسخ #دکترسرگلزایی :

سلام و احترام
کتاب های زیر در حوزهٔ روان شناسی عشق کتاب های مفیدی هستند:

کتاب #قصه_عشق: نگاهی تازه به روابط زن و مرد- نوشته رابرت استرنبرگ- ترجمه علی اصغر بهرامی- انتشارات جوانه رشد

کتاب #جستارهایی_درباب_عشق- نوشته آلن دو باتن- ترجمه گلی امامی- انتشارات نیلوفر

کتاب #سیر_عشق- نوشته آلن دو باتن- ترجمه زهرا باختری- انتشارات چترنگ

کتاب #ماجراهای_عاشقانه- نوشته دکتر سرگلزایی- انتشارات همنشین

در ضمن فیلم های زیر هم در حوزهٔ روان شناسی عشق فیلم های ارزشمندی هستند:

#سکس_و_فلسفه- ساختهٔ محسن مخملباف

#چیزی_شبیه_عاشق_شدن- ساختهٔ عباس کیارستمی

تندرست باشید


T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

*پرسش:

سلام آقای دکتر
ابتدا تشکر از مطالب مفیدی که در کانال قرار میدین،
شخصا با توجه به وضعیت  آشفته و ناسالم روانی جامعه، الآن بیشتر از قبل نیاز به مشاوره و روان درمانی رو احساس میکنم. چیزی که بر خلاف تاکید بر اهمیتش چه از طرف روان درمانگران غربی و چه از طرف اساتیدی همچون شما، تا کنون در بین اکثریت جامعه داخلی به علتهای متعدد مورد اقبال نبوده، سوالم از جنابعالی اینه که برای کسانی همچون خودم که دسترسی به مشاور عالم و مجرب نداریم یا امکان اینکه شخص نیازمند به مشاوره رو نزد روانشناس ببریم نیست چه راهنمایی و دستوری می‌فرمایید، مثلا آیا کتاب یا نوشته ای برای کمک گرفتن هست، حالا چه رفع اختلالت شخصیتی یا مشکلات زوجین یا روابط فرزندان و والدین

سپاس از محبت شما


*پاسخ #دکترسرگلزایی :

سلام و احترام
ممنونم که نوشته هایم را می خوانید.

در این زمینه اختلاف نظر وجود دارد که آیا کتاب یا بسته های آموزشی می توانند جایگزین یک درمانگر حرفه ای شوند یا خیر.

آن گروه از نظریه پردازان که اطلاعات و آگاهی را مهم ترین عامل تغییر می دانند (همچون آلبرت الیس و آئورن بک) موافقند که در بسیاری از مواقع بسته های آموزشی می توانند جایگزین درمانگران شوند در حالی که درمانگرانی که اساس روان درمانی را برقراری یک رابطهٔ انسانی نمونه در اتاق درمان می دانند (همچون فرانتز الکساندر و کارل راجرز) حضور فیزیکی یک درمانگر در فضا-زمان درمان را برای تسهیل تغییر ضروری می دانند.

به هرحال اگر با گروه اوّل موافق باشیم کتاب های زیر نمونه ای از کتاب های مفید ارزشمند هستند:

کتاب #روانشناسی_افسردگی- نوشتهٔ دیوید برنز- ترجمه مهدی قره چه داغی- انتشارات دایره

کتاب #عشق_هرگز_کافی_نیست- نوشتهٔ آئورن تی بک- ترجمه مهدی قره چه داغی - انتشارات ذهن آویز

کتاب #راهی_برای_رهایی_از_اعتیاد- نوشتهٔ دکتر سرگلزایی- انتشارات دفتر مشاوره و جوانان آستان قدس رضوی

کتاب #من_این_سرنوشت_را_نمیخواهم- نوشتهٔ دکتر سرگلزایی- انتشارات همنشین

تندرست باشید
T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#عشق_به_خود

پرسش:

سلام دكتر سرگلزايي عزيز؛

اميدوارم عالي باشيد، 

چگونه مي شه عاشق خود شد از جنسي كه افرادي مثل مولانا عاشق خودشون شدن؟ 
البته مي پذيرم شما ممكنه پيش فرضهاي من در اين مورد كه "بايد عاشق خود بود"، "عشق به خود سالمه" ، "مولانا عاشق خودش شد نهايتاً" رو قبول نداشته باشيد. ولي من فكر مي كنم يك فرايند روانكاوي كامل هم حاصلش همين خواهد بود. 

سپاسگزارم از وقت و انرژي اي كه مي گذاريد. 


پاسخ #دکتر‌سرگلزایی:

با سلام و احترام

از اعتمادی که به من دارید سپاسگزارم.

همانطور که فرمودید من پیش فرض های این پرسش را نمی توانم بپذیرم،  پس چگونه ممکن است به این پرسش پاسخ بدهم؟

من به جای «عشق به خود» به دنبال تعاریف عملیاتی و عینی بهداشت روان هستم.

تندرست و شادکام باشید.


پرسش:

منظور من از عشق به خود چيزيست كه به تفرد و تعالي يونگي مي انجامد، يك نوع اعتماد و ارامش دروني كه انگار "معشوق اكنون همينجاست" كه حاصلش رشد و خلق هستش، و لزوما با شيوه هاي ذهن آگاهي ايجاد نمي شود(يعني ذهن آگاهي ساده لوحانه و به زور مي خواهد اين كار را بكند) 
ايا اين محصول سلامت رواني كه شما مي گویید هست؟  يا به نظر شما يك كمالگرايي براي وجود انسان به حساب مياد؟ 


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام مجدد
اگر منظورتان از «عشق به خود» فرایند تفرّد یونگی است خود یونگ روش های رسیدن به آن را پیشنهاد داده است:

۱- تخیّل فعّال active imagination یا transcendental function

۲- تأمّل و تدبّر دقیق بر روی رؤیاها و بردن رؤیاها به بستر تاریخی-اسطوره ای

۳- تأمل بر همزمانی ها synchronicity و فرایند مشارکت عرفانی mystic participation

تندرست و شادکام باشید

T.me/drsargolzaei