دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.1K subscribers
1.98K photos
125 videos
176 files
3.46K links
Download Telegram
Forwarded from عکس نگار
باسلام و احترام

به اطلاع مخاطبین عزیز کانال می رساند که "تمام" مطالب کانال تلگرام دکتر سرگلزایی (از ابتدای راه اندازی تاکنون)، پیاده گردیده و به صورت یک محصول در اختیار علاقه مندان قرار می گیرد.

این محصول شامل ۲ حلقه DVD با محتوای ذیل می باشد:

۲۸۶ عنوان مقاله و یادداشت نوشته‌ی دکتر سرگلزایی

۲۰۰ عنوان فایل صوتی (کلاس ها، تحلیل فیلم ها، گفتارها، و...) دکتر سرگلزایی

۱۱۰ عنوان معرفی کتاب

مجموعه داستان "قصه ها و غصه های اتاق درمان" نوشته‌ی دکتر سرگلزایی

مجموعه اشعار دکتر سرگلزایی

مجموعه آهنگ های هفته

🔹هزینه: ۳۰.۰۰۰ تومان

🔹جهت تهیه: 09120431399
Forwarded from Cafe sz
شعر ، ملودی و اجرا : سهیل سرگلزایی
شبتون پر ستاره
@szcafe
Forwarded from Cafe sz
هروقت توی یه آرامگاه یا قبرستونم یاد شعر خیام میفتم که میگه :«این سبزه که امروز تماشاگه ماست، تا سبزه‌ی خاک ما تماشاگه کیست». تقریبا هفته‌ی پیش بود که رفته بودم به شهر زیر زمینی نوش آباد. جایی که گذشتگان چهارده متر زمین‌رو کنده بودن و زیر شهر قایم میشدن از ترس دشمن . همونجا غذا درست میکردن ، میخوابیدن و زندگی میکردن . من برای یک ساعت اونجا بودم و نفسم گرفته بود . توی آب انبارشون نشسته بودم و به این فکر میکردم که ما آدما واسه دو روز بیشتر، چه تقلایی میکنیم و چقدر مضحک و کمدیه که هم اونی که تو‌ پناهگاه بوده هم اونی که حمله کرده الان یه جان ! هم قاتل ، هم مقتول الان از استخوناشونم چیزی نمونده . امروز صبح توی استوری یکی از دوستانم یه شعار روی دیوار های سوریه دیدم که به عربی نوشته بود:«نه من رو کشتی نه گذاشتی زندگی کنم». عمیقا غمگین و متأثر شدم . ای کاش دولت مردان و سیاسیون گه گاهی توی آرامگاه‌ها قدم بزنن ، خیام بخونن و تاریخ .
‎در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
‎این عوعو سگان شما نیز بگذرد
‎آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست
‎گرد سم خران شما نیز بگذرد
📝سهیل سرگلزایی
📸سهیل سرگلزایی
@szcafe
https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA
#یادداشت_هفته
#سبک_زندگی
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

مصاحبه با روزنامهٔ همشهری- زندگی

بخش اوّل: #بصیرت_دیونیزوسی_به_جهان

· جناب دکتر، در روانشناسی تحلیلی یونگ بر مبنای اسطوره‌های یونانی دو نگاه به جهان وجود دارد، یک نگاه آپولونی و دیگری دیونیزوسی. لطفا برای شروع کمی در رابطه با این دو رویکرد توضیحاتی دهید.

ویلهلم فریدریش نیچه مقاله‌ای دارد به نام «بصيرت ديونيزوسي به جهان» که این مقاله اکنون بخشی از کتاب «زایش تراژدی» اوست. نیچه در این مقاله‌ی «بصیرت دیونیزوسی به جهان» از اسطوره‌شناسی هلنیسم که مربوط به یونان باستان است استفاده می‌کند و دو نگاه به زندگی یا دو چارچوب تفسیری و چارچوب رفتاری راجع به زندگی را بر مبنای اسطوره‌های آپولو و دیونیزوس بیان می‌کند. می‌دانید که آپولو در یونان باستان خدای نور، خورشید، روز و روشنایی بود و درنتیجه نگاه آپولونی به زندگی یک نگاهی است که بر مبنای نظم، انضباط، قانون و چارچوب‌‌ قرار دارد و در مقابل آن دیونیزوس خدای شب، تاریکی، مستی و از خود بی خودی بود و بنابراین نگاه دیونیزوسی به زندگی می‌تواند به معنی سبک زندگی عاطفه‌مدار، احساس‌مدار،‌ پذیرش، تسلیم و رها بودن از چارچوب‌ها تفسیر شود. کارل گوستاو یونگ، روانپزشک سوئیسی بر مبنای این دیدگاه نیچه و همین‌طور با الهام از فلسفه‌ی چینی «یانگ و یین» راجع به سبک نرینه روان و سبک مادینه روان در مواجهه با زندگی سخن گفته است. در انگارهٔ یین و یتنگ چینی یانگ بخش نورانی و سفید آن دایره‌ی «تائو» است و از نظر چینی‌ها بخش نرینه‌ی جهان است که خیلی شبیه آپولو در فلسفه‌ی یونان باستان است. یونگ اسم این بخش را «آنیموس» گذاشت که در واقع نگاه نرینه‌جانی به جهان است. از آن سو، «یانگ» در فلسفه‌ی چین خیلی با آن trend یا جریان یا کشش دیونیزوسی در فلسفه‌ی یونانی شباهت دارد. یونگ اسم آن بخش را «آنیما» یا مادینه‌جانی گذاشت چون آنیما و آنیموس هر دو در زبان لاتین به معنای جان هستند ولی یکی‌شان با پسوند مذکر (آنیموس) و یکی‌شان با پسوند مونث (آنیما) است. سبک زندگی و کیفیت زندگی ما آدم‌ها خیلی تحت‌تاثیر این است که ما آنیموسی یا نرینه‌جانی یا نرینه‌روانی زندگی بکنیم یا آنیمایی یا مادینه‌جانی یا مادینه‌روانی.

· این دو سبک در زندگی روزمره و واقعی چگونه عینیت پیدا می‌کند. زندگی آپولونی چه ویژگی هایی دارد و زندگی دیونیزوسی چه ویژگی‌هایی؟

انسانی که آپولونی زندگی می‌کند اولین ویژگی‌اش این است که خودش را از جهان جدا می‌کند: «من در برابر جهان». درحالی‌که کسی که آنیمایی زندگی می‌کند: «من درون جهان». انگارهٔ «من در برابر جهان» منجر می‌شود به اینکه جهان برای ما عینیت و شیء‌یت (objectivity) پیدا کند و درنتیجه ما می‌توانیم جهان را بشناسیم و ما می‌توانیم در جهان تغییر اعمال کنیم. آنچه  که در یونان باستان «هراکلیتوس» اسم آن را «لوگوس» یا شناخت یا منطق گذاشته بود، زمانی ایجاد می‌شود که ما در مقابل یک شیء قرار بگیریم، از آن شیء و از آن پدیده فاصله بگیریم، آن وقت می‌توانیم آن پدیده را بشناسیم و روی آن تأثیر بگذاریم. درحالی‌که وقتی ما درون یک پدیده هستیم و جزئی از آن پدیده هستیم نمی‌توانیم آن را بشناسیم و در آن تغییر اعمال کنیم. نتیجه‌ی این دو نگرش این است که انسانی که آنیموسی یا آپولونی یا لوگوسی به جهان نگاه می‌کند، جهان را با عینیات آن می‌شناسد درحالی‌که انسانی که آنیمایی یا اروسی یا دیونیزوسی با جهان ارتباط برقرار می‌کند ارتباطش با جهان یک ارتباط درونی، عاطفی،‌ ذهنی و subjective است. درنتیجه علم، تکنولوژی و فناوری محصول نگاه آنیموسی یا نگاه آپولونی و نرینه‌جانی به جهان است. چرا که ما جهان را متر، وزن و تجزیه می‌کنیم و اندازه می‌گیریم و می‌شناسیم و روی آن تاثیر می‌گذاریم و در آن دخالت می‌کنیم. درنتیجه تمام محصولات علمی و تمام دستاوردهای فناوری محصول این نگاه به جهان هستند که نگاه «انسان در برابر جهان است». در این نگاه است که ارتباط حقوقی انسان با انسان‌های دیگر هم خودش را نشان می‌دهد؛ یعنی پول من از پول شما جداست. اینکه من و شما نداریم، فرقی نمی‌کند حالا اینور باشد یا آنور، این یک جور نگاه آنیمایی و دیونیزوسی به جهان استزیرا در نگاه آنیمایی و دیونیزوسی خط مرزها و آن نقطه‌ی تفکیک مسؤولیت‌ها، تکلیف‌ها و حقوق خیلی مشخص نیست. بنابراین این گفتمان زیاد دیده می‌شود که، مثلا «یک جوری با هم کنار می‌آییم»، «حالا بگذار ببینیم چه می‌شود» و مثال‌های بی‌شماری که از این دست می‌توان بیان کرد. بنابراین شما می‌بینید حقوق و زندگی اجتماعی مبتنی‌ بر قانون و همین‌طور که قبلا گفتم علم و فناوری محصول زندگی آنیموسی هستند.

@drsargolzaei
Forwarded from آفتاب مهر (F Tayebnama)
چهار جلسه ۳ ساعتی یکشنبه ها
ساعت ۱۰ صبح تا ۱۳
۹ ، ۱۶ ، ۲۳، ۳۰ اردیبهشت
شهریه : ۳۳۰۰۰۰ تومان
ثبت نام : ۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

آقاى دكتر سرگلزايى عزيز سلام

سؤالى از شما داشتم كه ممنون ميشوم به آن پاسخ دهيد. مدتيست كه با اين سوال درگير هستم كه چرا وقتى به گذشته خودمان نگاه مى كنيم موفقيت ها و افتخارهايمان كم رنگ شده اند اما خطاها و كارهاى نكرده در ذهنمان پر رنگ تراند.

از اين كه براى ارتقاى آگاهى جامعه مسئولانه تلاش ميكنيد سپاس گزارم. اميدوارم با اعتلاى شخصى، اندكى از محبت هاى شما را جبران كنم.
پايدار و سرزنده باشيد.

پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

فرمایش شما مبتنی بر خطای «قیاس به نفس» است، همهٔ افراد اینچنین نیستند، کسانی که خودشیفتگی بالایی دارند وقتی به گذشتهٔ خود نگاه می کنند آن را سراسر دستاورد و افتخار می بینند و احتمال هرگونه اشتباه را دربارهٔ خود رد می کنند! اگر کتاب «گفتگو با شیاطین» نشر قطره را بخوانید (که در تاریخ هفتم دسامبر 2016 در کانال معرفی شده است) خواهید دید که دیکتاتورهای خودشیفته حتی پس از فروپاشی اقتدارشان خود را نمایندهٔ خداوند و قهرمان ملّی می بینند و به خود می بالند! برخلاف این گروه، کسانی که طرحوارهٔ بی کفایتی و رانشگر «کامل باش» دارند وقتی به عملکرد خود می نگرند آن را سراسر نقص و کوتاهی و اشتباه می بینند. قرار گرفتن بر نقطهٔ تعادلِ واقع بینی یکی از بندبازی های دشوار زندگی بشری است. شاید کتاب «زندگی خود را دوباره بیافرینید» جفری یانگ (انتشارات ارجمند) به شما کمک کند که در این بندبازی موفق تر عمل کنید.

تندرست و شادکام باشید

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

جناب دکتر سرگلزایی عزیز

با سلام و مهر، یادداشت هایتان را در کانالتان دنبال می کنم و به صورت حضوری نیز یکی از سخنرانی هایتان را شنیدم و لذت بردم. چندبعدی بودن و انعطاف تحلیل هایتان را واقعا تحسین می کنم.

آقای دکتر من پسری هستم در آستانه ی بیست و دو سالگی که در یک رابطه ی عاشقانه ناکام ماندم و از آن به بعد من مانده ام و فکرهای شبانه و یک دنیا رنج ناتمام. به روانشناس هم مراجعه کردم و ایشان خیلی رک گفتند که نمی دانم!! حالا سوالم این است که آیا می شود به دارودرمانی روی آورد؟ به دلیل انسم با کتاب ، کتاب های بسیاری در این زمینه خواندم تا شاید بشود کنار آمد. انصافا بی تاثیر هم نبود اما فکر می کنم به دلیل سنخ روانی ای که دارم و احتمالا ویژگی های شخصیتی ام بعد از گذشت نزدیک به سه سال هنوز هم آن عشق زخم تازه ای است و البته خیلی هم دردناک. به همین دلیل وسوسه ی دارودرمانی گرفته ام. شما کدام رویکرد درمانی را در مواجهه با ناکامی عشق موثرتر می دانید؟ آیا در نهایت روش های زمانبر و چندجلسه ای مزیت بیشتری نسبت به دارو دارند؟ آیا اصلا دارو مزیت دارد؟ و آیا اصلا دارویی وجود دارد؟! 

بی نهایت سپاسگزارم...

پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

از محبّت و عنایتی که به بنده دارید سپاسگزارم.

چنین چیزی معمول نیست که روانپزشکان برای حل یک «سوگ عاشقانه» دارو تجویز کنند ولی اگر «سنخ شخصیتی» شما به شدّت عاطفی و حسّاس به طرد باشد و این ویژگی ها شما را دچار رنج مستمر کنند و در روابط بین فردی شما مشکل ایجاد کنند آنوقت می توان با تجویز دارو، تاب آوری و شکیبایی شما را افزایش داد و از حسّاسیت و آسیب پذیری عاطفی شما کاست. اگر چنین نباشد و مشکل شما صرفاً جاماندن در یک سوگ عاشقانه باشد بنده روش های روان درمانی همچون طرحواره درمانی و درمان های مبتنی بر هیجان Emotion-focused و روابط اوّلیه object-relationships را پیشنهاد می کنم.

کتاب های «جستاری در باب عشق» (انتشارات نیلوفر) و «سیر عشق» (انتشارات چترنگ) نوشتهٔ آلن دو باتن ، کتاب «قصهٔ عشق» نوشتهٔ رابرت اشترنبرگ (انتشارات رشد) و کتاب «ماجراهای عاشقانه» نوشتهٔ بنده (انتشارات همنشین) هم کتب های مفیدی برایتان هستند.

تندرست و سرسبز باشید

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

سلام خدمت استاد گرامی دکتر سرگلزایی و تشکر بابت کانال خوبتون و وقتی که می گذارین برای پاسخها
من دنبال کتاب یا درس گفتار یامقاله یا هر نوشته ای که بتواند  سیستم احساسات انسان رو تجزیه و تحلیل کند می گردم.  بخصوص در گیری ای که ذهنم با احساسات متقابل با موقعیت های مختلف وجود دارد. مثلا احساسی که از تماشای راه شیری در اسمان شب به انسان دست می دهد یا احساس تماشای دریای بیکران یا طبیعت بی جان و بطور کلی احساساتی که ظاهرا جزو هیچ کدام از احساساتی که میشناسیم وتعریفی از ان داریم (مانند خشم. و ترس و شادی و ....) نیست. و سوالی که وجود داره اینه که اوّلاً ایا همه جامعه بشری احساسات نسبتا مشابهی به یک امر خاص دارند یا خیر؟ ودوّم این که چه عواملی در آن موقعیت یا رویداد باعث بوجود امدن چنین احساسهای درونی ای در انسان میشود. و سوّم این که ایا می توان این احساسها را به نحوی تجزیه کرد به همان احساساتی مانند ترس و هیجان و ... واگر میشود  آایا می توان برعکسش اعمال شود؟ یعنی با ترکیب چند حسّ متفاوت همان حس قرار گیری در آن موقعیت را بدست آورد بدون انکه در آن موقعیت قرار گرقفته باشیم؟

 با تشکر و سپاس فراوان 

پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

بنده در درسگفتار «روان شناسی تجربهٔ عارفانه» و «روان شناسی تجربهٔ عاشقانه» که در مؤسسهٔ سروش مولانا ارائه کردم توضیحاتی راجع به ادراکات و احساسات پیچیدهٔ انسانی  داده ام که گمان می کنم شما را به پاسخ پرسش تان نزدیک کنند. آلن دو باتن هم در بخش هایی از کتاب «هنر سیر و سفر» (ترجمه گلی امامی- انتشارات نیلوفر) راجع به احساس ستایش و خشوع توضیحات ارزشمندی می دهد.

تندرست و شادکام باشید


T.me/drsargolzaei
Forwarded from اتچ بات
#معرفی_کتاب


نام کتاب: #همنوایی_شبانه_ارکستر_چوبها

نویسنده: #رضا_قاسمی

انتشارات: #نیلوفر



چو تیره شود مرد را روزگار      همه آن کند کش نیاید به کار 

کتاب با این بیت از فردوسی آغاز می شود که بسیار هوشمندانه انتخاب شده است. "همنوایی شبانه ارکستر چوب ها" بى شک یکی از  بهترین رمان های ایرانى در بیست سال اخیر است.

"رضا قاسمى" در سال ١٩٩۶ این رمان را در آمریکا به چاپ رساند که با چند سال تاخیر در سال ٨٠ به ایران راه یافت و جوایز بزرگ و متعددى را از آن خود کرد. از جمله این جایزه ها:

برنده جایزه بهترین رمان اول سال ۱۳۸۰ بنیاد گلشیری

رمان تحسین شده سال ۱۳۸۰ جایزه مهرگان ادب

برنده بهترین رمان سال ۱۳۸۰ منتقدین مطبوعات

رمان در عین بررسى روابط ایرانیان مهاجر در فرانسه به ویژه ایرانیان ساکن این طبقه، عوالم روحى و روانى آن ها و همینطور مسائل شخصى و غیر شخصى را بررسى مى کند. رمان در گوشه هایى به روابط جنسى، سیاست و زندگى اجتماعى آنها اشاره مى کند. قاسمى راوى را از لحاظ روانى و روحى موشکافى مى کند.

قاسمى رمان را بصورت پازلى آغاز می کند که با گذشت داستان پازل کامل و کاملتر می شود.

رمان در مورد مردى چهل ساله به اسم “یدالله” است که در زیر شیروانى طبقه ششم ساختمانى در فرانسه زندگى می کند که اکثر ساکنان آن طبقه ایرانى هستند.

راوى معتقد است بر اثر اتفاقى که در چهارده سالگى برایش افتاده سایه اش به درونش حلول کرده و حالا هیچ چیز از او نمانده جز همان سایه که مبتلایش کرده به خودویرانگرى، ناپدید شدن تصویرش در آینه و وقفه هاى زمانى.


وقفه های زمانی: "شده بود که وقت دوش گرفتن ده ها بار سرم را بشویم، چون هر بار  در میانه کار دچار وقفه های زمانی شده ام و چون نفهمیده ام  سرانجام سرم را شسته ام یا نه نتیجه گرفته ام روزه شک دار نگیرم و از نو دست به کار شوم." طبیعی است که ما ایرانی ها از لحاظ تاریخی با این بیماری غریبه نیستیم! و شده که بارها یک مسیر را از نو شروع کنیم بدون آنکه بدانیم قبلاٌ این مسیر را رفته ایم.


اما بیماری آینه: به نسبت دو بیماری دیگر این یکی تمثیلی تر و البته بدیع تر است. راوی خود را در آینه نمی تواند ببیند و فقط قادر است که در آینه اشیاء بی جان را ببیند! 

راوی دچار تعدد شخصیت نیز هست و البته این باز هم مختص راوی نیست باقی هم دچارند:

اگر او (رعنا) سه شخصیت داشت تعداد شخصیت های من بی نهایت بود. من سایه ای بودم که نمی توانست قائم به ذات باشد. پس دائم باید به شخصیت کسی قائم می شدم. دامنه انتخاب هم بی نهایت بود. گاه "ماکس فن سیدو" می شدم, گاه "ژرار فیلیپ" گاه "ژان پل سارتر"، گاه "داستایوسکی" و گاهی هم "جان کاساویتس".... حالا تصور کنید در آن ده روزی که من و رعنا با هم بودیم چه کسی با چه کسی عشق بازی می کرد!

 از نکات دیگر این داستان به این مورد می توان اشاره کرد که خواننده گاهی اوقات نمی تواند به صورت قطعی مطمئن باشد که آیا اتفاقی که روایت  می شود به واقع رخ داده است یا خیر و یا از این هم بالاتر برخی اشخاص اساسا وجود خارجی دارند یا زاییده توهم راوی هستند.


ممکن است تا اینجا با این توضیحات کسانی که می خواهند این کتاب را بخوانند تصویر آشفته ای از این داستان در ذهن شان متبادر شده باشد اما باید اذعان کرد که کلمه اول رمان  به خوبی سیر کلی داستان را تداعی می‌کند، "همنوایی". این پاره های مختلف زمانی در کنار هم به یک همنوایی دلنشین رسیده است.


#علی_محمدی

کارشناس ارشد روان شناسی

@drsargolzaei
Forwarded from آفتاب مهر (F Tayebnama)
چهار جلسه ۳ ساعتی یکشنبه ها
ساعت ۱۰ صبح تا ۱۳
۹ ، ۱۶ ، ۲۳، ۳۰ اردیبهشت
شهریه : ۳۳۰۰۰۰ تومان
ثبت نام : ۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
Forwarded from اتچ بات
#چشم_تاریخ
#ابولقاسم_لاهوتی


ابوالقاسم الهامی متخلص به لاهوتی یا لاهوتی خان (۱۲۶۴ کرمانشاه - ۱۳۳۶ مسکو) شاعر، روزنامه‌نگار، نظامی و فعال سیاسی انقلابی در دوران #انقلاب_مشروطه بود. لاهوتی از اعضای حزب کمونیست ایران در دهه ۱۹۲۰ میلادی بود؛ و در دوران رضاشاه تحت تعقیب قرار گرفت و غیاباً محکوم به اعدام شده ولی موفق به فرار به شوروی شد. لاهوتی دوران کودکی و جوانی خود را غالباً در ایران سپری کرد و در زمان انقلاب مشروطه (۱۹۰۵ تا ۱۹۱۱) و بعد از آن از پیشاهنگان شورش‌ها و مبارزات کارگری علیه استبداد بود. ابوالقاسم لاهوتی در سال  ۱۹۰۷ میلادی و ۱۲۸۶ هجری خورشیدی اقدام به انتشار روزنامه‌ای با نام «بیستون»  کرد که نخستین روزنامهٔ رسمی در شهر کرمانشاه به‌ شمار می‌آمد. او در سال ۱۹۲۱ میلادی رهبری شورشی در تبریز  را که به نام «شورش لاهوتی خان» مشهور است، به عهده داشت و بعد از سرکوب شدن این شورش به اتحاد شوروی پناه برد. مدتی را در قفقاز و مسکو به سر برد و در سال ۱۹۲۵ به تاجیکستان سفر کرد و از پایه گزاران ادبیات نوین در این جمهوری سابق شوروی تبدیل شد. وی علاوه بر فارسی به زبان‌های فرانسوی، روسی، ترکی و انگلیسی مسلط بود و مدتی در ترکیه به چاپ نشریات ترکی و فرانسوی پرداخت. وی مدتی سمت وزیر فرهنگ و هنر تاجیکستان شوروی را برعهده داشت. در تاجیکستان تئاتر و اپرا را پایه‌گذاری کرد. وی همچنین معاون ماکسیم گورگی در هیئت رئیسه کانون نویسندگان شوروی بود. وی مدت ۳۶ سال خارج از ایران زندگی کرد و هرگز به ایران بازنگشت و عاقبت در فروردین ماه سال ۱۳۳۶ خورشیدی در مسکو درگذشت. وی درگورستان نووودویچی مدفون گشته‌است. لاهوتی برای مردم تاجیکستان اهمیت و احترام ملی بالایی دارد و خانه وی در یکی از محله‌های خوب شهر دوشنبه که در جنگ جهانی دوم از بمب باران در امان بوده به آثارخانه یا موزه لاهوتی تبدیل شده و بر ورودی آن نوشته‌است «یک‌ نفس در زندگانی فارغ از کوشش نبودم». جایزه سالانه اتحادیه خبرنگاران تاجیکستان نیز به نام لاهوتی نامگذاری شده‌ است و مجسمه وی در کنار میرزا تورسون‌زاده بر روی ساختمان اتحادیه نویسندگان تاجیکستان قرار دارد. 
@Drsargolzaei
متن آهنگ #خانه_سرخ_است:

خانه سرخ و کوچه سرخ است و خیابان سرخ است
باری از خون ، پهنه ی برزن و میدان سرخ است
ده به ده ، پرچم خشم است که بر می خیزد
مزرعه زرد و چپر سبز و بیابان سرخ است
تا گل خونی فریاد در این باغستان
ساقه از ضربه ی شلاق زمستان سرخ است
وحشتی نیست از انبوه مسلسل داران
تا در این دشت ، غرور کینه داران سرخ است
روسیاه است اگر این شب مردم کش بد
تا دم صبح وطن ، سینه ی یاران سرخ است
با تو سرسبزی از ایثار سیه پوشان است
ای مسلط دستت از خون شهیدان سرخ است


ترانه سرا: #ایرج_جنتی_عطائی

خواننده: #ابی
@drsargolzaei
#شعر
#بتکده

بیا بتی نو بتراشیم!
بت کهنه ی خانه ی ما را
موریانه ها از درون خورده اند
دیگر هیچ دعایی را مستجاب نمی کند!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

@drsargolzaei
#یادداشت_هفته
#سبک_زندگی
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

مصاحبه با روزنامهٔ همشهری - زندگی

بخش دوّم: #زندگی_آنیمایی_و_آنیموسی

انسان‌ها گرایش مطلق به یکی از این دو نوع زندگی دارند و یا نه ترکیبی از هر دو زندگی در همه‌ی انسان‌ها وجود دارد؟

زندگی عاطفی، زندگی عاشقانه، زندگی هنرمندانه، زندگی شاعرانه سبک زندگی های آنیمایی هستند. هیچ کس از آدم‌ها نیست که به‌طور مطلق آنیموسی زندگی کند و هیچ کس هم نیست که به‌طور مطلق آنیمایی زندگی بکند. طبیعتا هر آدمی هم که آپولونی زندگی می‌کند، وقتی گرسنه‌اش می‌شود نمی‌گوید که هنوز ساعت ناهار من نرسیده. بالاخره یک لقمه غذا می‌خواهد. آن آدمی هم که دیونیزوسی زندگی می‌کند وقتی که مثلا ساعت ۶ بعد از ظهر پرواز دارد ساعت ۶ به فرودگاه نمی‌رود و بگوید که دلم خواست الان بیایم!
اما با اینکه ما همه‌مان هر دو سبک زندگی را یک جاهایی تجربه می‌کنیم، ولی آدم‌ها را می‌شود بر مبنای اینکه به کدام سر طیف نزدیک باشند طبقه‌بندی کرد. آدم‌هایی که منظم، مستقل، قانونمند و وقت‌شناس هستند، وقتی یک پدیده را شناسایی می‌کنند با کمیت‌ها راجع به آن پدیده صحبت می‌کنند، از آمار صحبت می‌کنند، با تحلیل ریاضی و مهندسی با پدیده‌ها برخورد می‌کنند، این آدم‌ها سبک زندگی آپولونی – آنیموسی دارند. آدم‌هایی که تکلیف شان با خودشان و دیگران روشن نیست، وقت‌شناس نیستند، همزمان کارهای زیادی را شروع می‌کنند، کارهای ناتمام زیادی دارند و ارتباطشان با دیگران کاملا ارتباط عاطفی است بنابراین حساب ‌و‌ کتاب شان با خیلی‌ها نامشخص است این ها سبک زندگی آنیمایی و دیونیزوسی دارند.

به نظر شما کدامیک از این دو رویکرد بیشتر به درد زندگی ما می‌خورد؟

هیچ کدام از اینها را نمی‌شود گفت خوب یا بد است؛ فقط می‌شود گفت که کدام یک از این سبک زندگی‌ها برای چه مقصودی خوب و برای چه مقصودی بد است. مثلا شما اگر قرار باشد که جراح شوید، طبیعتا سبک زندگی‌تان باید به طیف آنیموسی نزدیک‌تر باشد چون در کار جراحی دقت، سرعت و توجه به عینیات خیلی مهم است. ولی اگر قرار باشد روانکاو باشید آن وقت به طیف آنیمایی می‌توانید نزدیک‌تر باشید؛ چون در کار روانکاوی سکوت، صبر، عجله‌ نداشتن، گوش‌دادن، پذیرش و خیلی ‌وقت‌ها تسلیم در برابر تراژدی‌هایی که در زندگی خیلی غیرقابل ‌هضم هستند کمک ‌کننده است. بنابراین ما وقتی نقطه‌ی تعادل را تعریف می‌کنیم، یک نقطه‌ی تعادلی است که بستگی دارد که از یک آدم چه تکالیفی انتظار می‌رود و آن آدم از زندگی‌اش چه توقعی دارد. نقطه‌ی تعادل یک جراح ، یک خلبان ، یک مهندس سازه و یک مهندس مکانیک خیلی بیشتر باید به آن سر آپولونی-آنیموسی نزدیک باشد و نقطه‌ی تعادل یک روانکاو، یک پرستار کودک، یک شاعر و یک نمایشنامه‌ نویس به آن سر آنیمایی نزدیک‌تر باشد.

@drsargolzaei
#مصاحبه
#دکترسرگلزایی
هفته نامه سلامت شماره ششصد و شصت و پنج
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

با سلام و سپاس خدمت جناب سرگلزایی عزیز و همچنین تشکر بابت پاسخ های قبلی شما
جناب دکتر رابطه بین حق طلبی و اخلاق چگونه است ؟ اگر ابتدائا تا حد ممکن تعریفی از این دو موضوع بدهید ممنون میشم پیشاپیش سپاسگزاری میکنم.

پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

بنده کتاب کوچکی نوشته ام با نام «اخلاق و آزادی» که اجازهٔ انتشار نگرفته و فایل PDF آن را در کانال تلگرام قرار داده ام.

می توانید نظرات من در این زمینه را در آن کتاب بخوانید.

تندرست باشید‌.

T.me/drsargolzaei