#چشم_تاریخ
بخش اندکی از مردم ایران نام #دکترتقی_ارانی را شنیده اند. دکتر ارانی از اعضای برجسته گروه ۵۳ نفر بود که از اواخر سال ۱۳۱۵ تا اوایل سال ۱۳۱۶ به تدریج دستگیر و در زندان موقت تهران و زندان قصر زندانی شدند.
این گروه که به گروه ۵۳ نفر معروف شدند متهم بودند که از مرام اشتراکی و کمونیستی پیروی میکنند. اعضای گروه ۵۳ نفر تا پیش از دستگیری با هم ارتباطی نداشتند و این نام پس از دستگیری به آن ها اطلاق شد. آن ها عمدتاً زیر شکنجههای جانکاه مأموران اداره آگاهی (تأمینات) شهربانی #رضاشاه قرار گرفتند و با پروندههایی که برای آن ها ساخته شد به زندانهای درازمدت محکوم و راهی زندان قصر شدند. دکتر تقی ارانی در ۱۳ شهریور ۱۲۸۲ خورشیدی در تبریز زاده شد ارانی دانش آموخته رشته ی شیمی دانشگاه برلین بود و در ۲۸ آذر ۱۳۰۷ خورشیدی از رساله دکتری خود دفاع کرد.
ارانی از نخستین سال بازگشت به ایران تلاش کرد با روشنفکران برجسته کشور تماس برقرار کند. آشنایی او با #نیمایوشیج،#احمدکسروی، شهیدزاده و طاهر تنکابنی نمونه بارزی از تلاشهای او است. تدریس در دبیرستان های شرف، ثروت، معرفت و مدرسه صنعتی و تماس روزانه با دانش آموزان و دانشجویان زمینه مناسبی برای فعالیت و روشنگری وی به وجود آورده بود.
#مجله_دنیا، یکی از آثار مبارزه فکری ارانی است، که آن را به همراهی ایرج اسکندری و بزرگ علوی انتشار داد.
مجله دنیا دراول بهمن ماه ۱۳۱۲ شروع به انتشار کرد و درخرداد ۱۳۱۴ طی بخشنامه وزارت فرهنگ، ناگزیر تعطیل گردید. در این مدت دوازده شماره از آن نشر یافت و در این دوازده شماره مسائل مختلف علمی و صنعتی و اجتماعی و هنری از نقطه نظر علمی و فلسفه ماتریالیسم مورد بحث قرار گرفت.
دکتر تقی ارانی بین روزهای ۱۰ تا ۱۴ بهمن ۱۳۱۸ به طرز مشکوکی در زندان درگذشت.
اولیای بهداری زندان گواهی دادند که او در اثر ابتلا به بیماری تیفوس (که بیماری بسیار شایع زندانهای عصر رضاشاه بود) جان خود را از دست دادهاست. ماجرای مرگ دکتر ارانی را از لابهلای نوشتههای #بزرگ_علوی دنبال میکنیم که خود از یاران او بود و جزو ۵۳ نفری محسوب میشد که در زندان قصر محبوس بود و بعدها خاطراتش را در کتابی به همین نام ” پنجاه و سه نفر “ منتشر کرد:
... مرگ دکتر ارانی از آن مصیبتهایی است که کلیه کسانی که در زندان بوده و نام او را شنیده و یا یک بار او را در سلولهای مرطوب کریدور سه و چهار زندان موقت دیده بودند هرگز فراموش نخواهند کرد... روز چهاردهم بهمن ۱۳۱۸ جسد دکتر ارانی را به غسالخانه بردند. یکی از دوستان نزدیک دکتر ارانی، طبیبی که با او از بچگی در فرنگستان معاشر و رفیق بود، جسد او را معاینه کرد و علائم مسمومیت را در جسد او تشخیص داد. مادر پیر دکتر ارانی، زن دلیری که با خون دل وسایل تحصیل پسرش را فراهم کرده، روز چهاردهم بهمن ۱۳۱۸ جسد پسر خود را نشناخت. بیچاره زبان گرفته بود که این پسر من نیست. این طور او را زجر داده و از شکل انداخته بودند. همین مادر چندین مرتبه دامن پزشک معالج دکتر ارانی را گرفته و از او خواسته بود که پسرش را نجات دهد و به او اجازه دهد دوا و غذا برای پسرش بفرستد. دکتر زندان در جواب گفته بود که این کار میسر نیست. برای آن که به من دستور دادهاند که او را درمان نکنم...
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/TaghiArani.jpg
بخش اندکی از مردم ایران نام #دکترتقی_ارانی را شنیده اند. دکتر ارانی از اعضای برجسته گروه ۵۳ نفر بود که از اواخر سال ۱۳۱۵ تا اوایل سال ۱۳۱۶ به تدریج دستگیر و در زندان موقت تهران و زندان قصر زندانی شدند.
این گروه که به گروه ۵۳ نفر معروف شدند متهم بودند که از مرام اشتراکی و کمونیستی پیروی میکنند. اعضای گروه ۵۳ نفر تا پیش از دستگیری با هم ارتباطی نداشتند و این نام پس از دستگیری به آن ها اطلاق شد. آن ها عمدتاً زیر شکنجههای جانکاه مأموران اداره آگاهی (تأمینات) شهربانی #رضاشاه قرار گرفتند و با پروندههایی که برای آن ها ساخته شد به زندانهای درازمدت محکوم و راهی زندان قصر شدند. دکتر تقی ارانی در ۱۳ شهریور ۱۲۸۲ خورشیدی در تبریز زاده شد ارانی دانش آموخته رشته ی شیمی دانشگاه برلین بود و در ۲۸ آذر ۱۳۰۷ خورشیدی از رساله دکتری خود دفاع کرد.
ارانی از نخستین سال بازگشت به ایران تلاش کرد با روشنفکران برجسته کشور تماس برقرار کند. آشنایی او با #نیمایوشیج،#احمدکسروی، شهیدزاده و طاهر تنکابنی نمونه بارزی از تلاشهای او است. تدریس در دبیرستان های شرف، ثروت، معرفت و مدرسه صنعتی و تماس روزانه با دانش آموزان و دانشجویان زمینه مناسبی برای فعالیت و روشنگری وی به وجود آورده بود.
#مجله_دنیا، یکی از آثار مبارزه فکری ارانی است، که آن را به همراهی ایرج اسکندری و بزرگ علوی انتشار داد.
مجله دنیا دراول بهمن ماه ۱۳۱۲ شروع به انتشار کرد و درخرداد ۱۳۱۴ طی بخشنامه وزارت فرهنگ، ناگزیر تعطیل گردید. در این مدت دوازده شماره از آن نشر یافت و در این دوازده شماره مسائل مختلف علمی و صنعتی و اجتماعی و هنری از نقطه نظر علمی و فلسفه ماتریالیسم مورد بحث قرار گرفت.
دکتر تقی ارانی بین روزهای ۱۰ تا ۱۴ بهمن ۱۳۱۸ به طرز مشکوکی در زندان درگذشت.
اولیای بهداری زندان گواهی دادند که او در اثر ابتلا به بیماری تیفوس (که بیماری بسیار شایع زندانهای عصر رضاشاه بود) جان خود را از دست دادهاست. ماجرای مرگ دکتر ارانی را از لابهلای نوشتههای #بزرگ_علوی دنبال میکنیم که خود از یاران او بود و جزو ۵۳ نفری محسوب میشد که در زندان قصر محبوس بود و بعدها خاطراتش را در کتابی به همین نام ” پنجاه و سه نفر “ منتشر کرد:
... مرگ دکتر ارانی از آن مصیبتهایی است که کلیه کسانی که در زندان بوده و نام او را شنیده و یا یک بار او را در سلولهای مرطوب کریدور سه و چهار زندان موقت دیده بودند هرگز فراموش نخواهند کرد... روز چهاردهم بهمن ۱۳۱۸ جسد دکتر ارانی را به غسالخانه بردند. یکی از دوستان نزدیک دکتر ارانی، طبیبی که با او از بچگی در فرنگستان معاشر و رفیق بود، جسد او را معاینه کرد و علائم مسمومیت را در جسد او تشخیص داد. مادر پیر دکتر ارانی، زن دلیری که با خون دل وسایل تحصیل پسرش را فراهم کرده، روز چهاردهم بهمن ۱۳۱۸ جسد پسر خود را نشناخت. بیچاره زبان گرفته بود که این پسر من نیست. این طور او را زجر داده و از شکل انداخته بودند. همین مادر چندین مرتبه دامن پزشک معالج دکتر ارانی را گرفته و از او خواسته بود که پسرش را نجات دهد و به او اجازه دهد دوا و غذا برای پسرش بفرستد. دکتر زندان در جواب گفته بود که این کار میسر نیست. برای آن که به من دستور دادهاند که او را درمان نکنم...
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/TaghiArani.jpg
#چشم_تاریخ
#رضاخان، هنگامي كه نشانه های استحكام حكومت استبدادی خود را ديد، نيروهای وفادار خود را در برنامه نوسازی آمرانه از عرصه قدرت سياسی خارج ساخت. پشتيبانان نظامی و سياسی رضاخان يكی پس از ديگری يا كشته شدند يا خودكشی كردند:
#تيمورتاش، وزير دربار #رضاشاه، و سردار اسعد، وزير جنگی كه به واسطه نيروهای بختياری، كمك های ارزشمندی به حكومت مركزی كرده بود، هر دو در زندان كشته شدند.
فيروز #فرمانفرما، شاهزاده قاجار و دست راست رضاخان، در خانه اش خفه شد. #احمدقوام از ترس اتهام توطئه عليه شاه، به اروپا گريخت. داور، وزير عدليه، خودكشی كرد. تقی زاده از سمت خود (سفارت ايران در لندن) بركنار شد. #فرخی، شاعر تندرو حزب سوسياليست، و اسمعيل خان صولت الدوله قشقايی در بيمارستان يكی از زندان ها درگذشتند. تديّن به جرم اعتراض به اختلاف بودجه وزارت آموزش و وزارت جنگ، از كابينه اخراج شد و به زندان افتاد. علی دشتی كه در كسوت نويسندگی و روزنامه نگاری، برای رضاخان خدمات زيادی انجام داده بود، از مصونيت پارلمانی محروم و در يك آسايشگاه دولتی نگهداری شد.
#كسروی پس از صدور حكم برضد گروهی زميندار، خلع يد و از مقام قضاوت بركنار شد.
دكتر #مصدق در ملك شخصی خود (روستای احمدآباد) خانه نشين شد و محمدعلی فروغی (ذكاءالملك) تا كنار رفتن رضاشاه، صحنه سياست را ترك كرد. بسياری از روزنامه های مشروطه خواه تعطيل شدند و برای بقيه به دليل اعمال سانسور، رمقی نماند. در برابر حكومت خودكامه رضاخان، كمتر كسی از ميان روشنفكران، جرأت مخالفت فكری و عملی داشت. در ميان اسناد اسدی (نايب التوليهْ آستان قدس رضوی كه بعداً به دستور رضاشاه اعدام شد،) كاغذی كشف شد كه در آن #فروغی، شاه را «شير نر خونخواره ای» توصيف كرده بود كه در كف او غير تسليم و رضا چاره ای نيست !
· فوران، جان . .1388مقاومت شكننده تاريخ تحولات اجتماعي ايران. ترجمه احمد تدين. تهران: رسا
· عظيمی، فخرالدين . .1372بحران دموكراسي در ايران (1332ـ .1320). تهران: نشر البرز
· آبراهاميان، يرواند . .1378ايران بين دو انقلاب. ترجمه كاظم فيروزمند، حسن شمسآوری و محسن
مديرشانه چي. تهران: نشر مركز
@drsargolzaei
http://drsargolzaei.com/images/PublicCategory/rezakhan.jpg
#رضاخان، هنگامي كه نشانه های استحكام حكومت استبدادی خود را ديد، نيروهای وفادار خود را در برنامه نوسازی آمرانه از عرصه قدرت سياسی خارج ساخت. پشتيبانان نظامی و سياسی رضاخان يكی پس از ديگری يا كشته شدند يا خودكشی كردند:
#تيمورتاش، وزير دربار #رضاشاه، و سردار اسعد، وزير جنگی كه به واسطه نيروهای بختياری، كمك های ارزشمندی به حكومت مركزی كرده بود، هر دو در زندان كشته شدند.
فيروز #فرمانفرما، شاهزاده قاجار و دست راست رضاخان، در خانه اش خفه شد. #احمدقوام از ترس اتهام توطئه عليه شاه، به اروپا گريخت. داور، وزير عدليه، خودكشی كرد. تقی زاده از سمت خود (سفارت ايران در لندن) بركنار شد. #فرخی، شاعر تندرو حزب سوسياليست، و اسمعيل خان صولت الدوله قشقايی در بيمارستان يكی از زندان ها درگذشتند. تديّن به جرم اعتراض به اختلاف بودجه وزارت آموزش و وزارت جنگ، از كابينه اخراج شد و به زندان افتاد. علی دشتی كه در كسوت نويسندگی و روزنامه نگاری، برای رضاخان خدمات زيادی انجام داده بود، از مصونيت پارلمانی محروم و در يك آسايشگاه دولتی نگهداری شد.
#كسروی پس از صدور حكم برضد گروهی زميندار، خلع يد و از مقام قضاوت بركنار شد.
دكتر #مصدق در ملك شخصی خود (روستای احمدآباد) خانه نشين شد و محمدعلی فروغی (ذكاءالملك) تا كنار رفتن رضاشاه، صحنه سياست را ترك كرد. بسياری از روزنامه های مشروطه خواه تعطيل شدند و برای بقيه به دليل اعمال سانسور، رمقی نماند. در برابر حكومت خودكامه رضاخان، كمتر كسی از ميان روشنفكران، جرأت مخالفت فكری و عملی داشت. در ميان اسناد اسدی (نايب التوليهْ آستان قدس رضوی كه بعداً به دستور رضاشاه اعدام شد،) كاغذی كشف شد كه در آن #فروغی، شاه را «شير نر خونخواره ای» توصيف كرده بود كه در كف او غير تسليم و رضا چاره ای نيست !
· فوران، جان . .1388مقاومت شكننده تاريخ تحولات اجتماعي ايران. ترجمه احمد تدين. تهران: رسا
· عظيمی، فخرالدين . .1372بحران دموكراسي در ايران (1332ـ .1320). تهران: نشر البرز
· آبراهاميان، يرواند . .1378ايران بين دو انقلاب. ترجمه كاظم فيروزمند، حسن شمسآوری و محسن
مديرشانه چي. تهران: نشر مركز
@drsargolzaei
http://drsargolzaei.com/images/PublicCategory/rezakhan.jpg
#چشم_تاریخ
زمانی که #احمدشاه به اروپا رفته بود و #رضاشاه مقدمات پادشاهی خود را فراهم میساخت، #مدرس که شدیداً با رضا شاه مخالف بود، سید اصغر رحیمزاده صفوی مدیر روزنامه ی آسیای وسطی را به اروپا فرستاد تا احمدشاه را تشویق به بازگشت نماید، همچنین مدرّس پنهانی با چند تن از خوانین و متنفذین بختیاری، قشقایی و حاکم پشتکوه لرستان هماهنگ کرده بود که احمدشاه را در مقابل رضاخان حمایت کنند و اگر لازم شد نیرو و سپاه در اختیارش بگذارند.
استاد باستانی پاریزی مینویسد: در زمانی که رحیمزاده صفوی در اواخر آذر 1303با احمدشاه ملاقات کرد، شاه به نیس (جنوب فرانسه) برای تماشای کارناوال گلها رفته بود و در هتل نگرسکو فرستاده مدرس را ملاقات کرد. رحیمزاده میگوید: شاه گفت، صفوی میبینی اینها دنیا را به چه صورت خوش میگذرانند؟ عرض کردم: بله قربان واقعاً اگر در این دنیا بتوان بهشتی بهوجود آورد، آن بهشت همین است که اینجا بوجود آوردهاند. شاه گفت: «حالا تو چه میگویی؟ میگویی از اینجا یک سر برویم پشتکوه با لرها سرو کله بزنیم؟ پیش بیفتیم و فتنه و خونریزی راه بیندازیم؟»
(باستانی پاریزی محمد ابراهیم، آسیای هفتسنگ، انتشارات دنیای کتاب، چاپ پنجم ۱۳۶۴)
(رحیم زاده صفوی، اسرار سقوط احمدشاه، انتشارات فردوس، 1362)
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/AhmadShah.jpg
زمانی که #احمدشاه به اروپا رفته بود و #رضاشاه مقدمات پادشاهی خود را فراهم میساخت، #مدرس که شدیداً با رضا شاه مخالف بود، سید اصغر رحیمزاده صفوی مدیر روزنامه ی آسیای وسطی را به اروپا فرستاد تا احمدشاه را تشویق به بازگشت نماید، همچنین مدرّس پنهانی با چند تن از خوانین و متنفذین بختیاری، قشقایی و حاکم پشتکوه لرستان هماهنگ کرده بود که احمدشاه را در مقابل رضاخان حمایت کنند و اگر لازم شد نیرو و سپاه در اختیارش بگذارند.
استاد باستانی پاریزی مینویسد: در زمانی که رحیمزاده صفوی در اواخر آذر 1303با احمدشاه ملاقات کرد، شاه به نیس (جنوب فرانسه) برای تماشای کارناوال گلها رفته بود و در هتل نگرسکو فرستاده مدرس را ملاقات کرد. رحیمزاده میگوید: شاه گفت، صفوی میبینی اینها دنیا را به چه صورت خوش میگذرانند؟ عرض کردم: بله قربان واقعاً اگر در این دنیا بتوان بهشتی بهوجود آورد، آن بهشت همین است که اینجا بوجود آوردهاند. شاه گفت: «حالا تو چه میگویی؟ میگویی از اینجا یک سر برویم پشتکوه با لرها سرو کله بزنیم؟ پیش بیفتیم و فتنه و خونریزی راه بیندازیم؟»
(باستانی پاریزی محمد ابراهیم، آسیای هفتسنگ، انتشارات دنیای کتاب، چاپ پنجم ۱۳۶۴)
(رحیم زاده صفوی، اسرار سقوط احمدشاه، انتشارات فردوس، 1362)
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/AhmadShah.jpg
Forwarded from دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#چشم_تاریخ
بخش اندکی از مردم ایران نام #دکترتقی_ارانی را شنیده اند. دکتر ارانی از اعضای برجسته گروه ۵۳ نفر بود که از اواخر سال ۱۳۱۵ تا اوایل سال ۱۳۱۶ به تدریج دستگیر و در زندان موقت تهران و زندان قصر زندانی شدند.
این گروه که به گروه ۵۳ نفر معروف شدند متهم بودند که از مرام اشتراکی و کمونیستی پیروی میکنند. اعضای گروه ۵۳ نفر تا پیش از دستگیری با هم ارتباطی نداشتند و این نام پس از دستگیری به آن ها اطلاق شد. آن ها عمدتاً زیر شکنجههای جانکاه مأموران اداره آگاهی (تأمینات) شهربانی #رضاشاه قرار گرفتند و با پروندههایی که برای آن ها ساخته شد به زندانهای درازمدت محکوم و راهی زندان قصر شدند. دکتر تقی ارانی در ۱۳ شهریور ۱۲۸۲ خورشیدی در تبریز زاده شد ارانی دانش آموخته رشته ی شیمی دانشگاه برلین بود و در ۲۸ آذر ۱۳۰۷ خورشیدی از رساله دکتری خود دفاع کرد.
ارانی از نخستین سال بازگشت به ایران تلاش کرد با روشنفکران برجسته کشور تماس برقرار کند. آشنایی او با #نیمایوشیج،#احمدکسروی، شهیدزاده و طاهر تنکابنی نمونه بارزی از تلاشهای او است. تدریس در دبیرستان های شرف، ثروت، معرفت و مدرسه صنعتی و تماس روزانه با دانش آموزان و دانشجویان زمینه مناسبی برای فعالیت و روشنگری وی به وجود آورده بود.
#مجله_دنیا، یکی از آثار مبارزه فکری ارانی است، که آن را به همراهی ایرج اسکندری و بزرگ علوی انتشار داد.
مجله دنیا دراول بهمن ماه ۱۳۱۲ شروع به انتشار کرد و درخرداد ۱۳۱۴ طی بخشنامه وزارت فرهنگ، ناگزیر تعطیل گردید. در این مدت دوازده شماره از آن نشر یافت و در این دوازده شماره مسائل مختلف علمی و صنعتی و اجتماعی و هنری از نقطه نظر علمی و فلسفه ماتریالیسم مورد بحث قرار گرفت.
دکتر تقی ارانی بین روزهای ۱۰ تا ۱۴ بهمن ۱۳۱۸ به طرز مشکوکی در زندان درگذشت.
اولیای بهداری زندان گواهی دادند که او در اثر ابتلا به بیماری تیفوس (که بیماری بسیار شایع زندانهای عصر رضاشاه بود) جان خود را از دست دادهاست. ماجرای مرگ دکتر ارانی را از لابهلای نوشتههای #بزرگ_علوی دنبال میکنیم که خود از یاران او بود و جزو ۵۳ نفری محسوب میشد که در زندان قصر محبوس بود و بعدها خاطراتش را در کتابی به همین نام ” پنجاه و سه نفر “ منتشر کرد:
... مرگ دکتر ارانی از آن مصیبتهایی است که کلیه کسانی که در زندان بوده و نام او را شنیده و یا یک بار او را در سلولهای مرطوب کریدور سه و چهار زندان موقت دیده بودند هرگز فراموش نخواهند کرد... روز چهاردهم بهمن ۱۳۱۸ جسد دکتر ارانی را به غسالخانه بردند. یکی از دوستان نزدیک دکتر ارانی، طبیبی که با او از بچگی در فرنگستان معاشر و رفیق بود، جسد او را معاینه کرد و علائم مسمومیت را در جسد او تشخیص داد. مادر پیر دکتر ارانی، زن دلیری که با خون دل وسایل تحصیل پسرش را فراهم کرده، روز چهاردهم بهمن ۱۳۱۸ جسد پسر خود را نشناخت. بیچاره زبان گرفته بود که این پسر من نیست. این طور او را زجر داده و از شکل انداخته بودند. همین مادر چندین مرتبه دامن پزشک معالج دکتر ارانی را گرفته و از او خواسته بود که پسرش را نجات دهد و به او اجازه دهد دوا و غذا برای پسرش بفرستد. دکتر زندان در جواب گفته بود که این کار میسر نیست. برای آن که به من دستور دادهاند که او را درمان نکنم...
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/TaghiArani.jpg
بخش اندکی از مردم ایران نام #دکترتقی_ارانی را شنیده اند. دکتر ارانی از اعضای برجسته گروه ۵۳ نفر بود که از اواخر سال ۱۳۱۵ تا اوایل سال ۱۳۱۶ به تدریج دستگیر و در زندان موقت تهران و زندان قصر زندانی شدند.
این گروه که به گروه ۵۳ نفر معروف شدند متهم بودند که از مرام اشتراکی و کمونیستی پیروی میکنند. اعضای گروه ۵۳ نفر تا پیش از دستگیری با هم ارتباطی نداشتند و این نام پس از دستگیری به آن ها اطلاق شد. آن ها عمدتاً زیر شکنجههای جانکاه مأموران اداره آگاهی (تأمینات) شهربانی #رضاشاه قرار گرفتند و با پروندههایی که برای آن ها ساخته شد به زندانهای درازمدت محکوم و راهی زندان قصر شدند. دکتر تقی ارانی در ۱۳ شهریور ۱۲۸۲ خورشیدی در تبریز زاده شد ارانی دانش آموخته رشته ی شیمی دانشگاه برلین بود و در ۲۸ آذر ۱۳۰۷ خورشیدی از رساله دکتری خود دفاع کرد.
ارانی از نخستین سال بازگشت به ایران تلاش کرد با روشنفکران برجسته کشور تماس برقرار کند. آشنایی او با #نیمایوشیج،#احمدکسروی، شهیدزاده و طاهر تنکابنی نمونه بارزی از تلاشهای او است. تدریس در دبیرستان های شرف، ثروت، معرفت و مدرسه صنعتی و تماس روزانه با دانش آموزان و دانشجویان زمینه مناسبی برای فعالیت و روشنگری وی به وجود آورده بود.
#مجله_دنیا، یکی از آثار مبارزه فکری ارانی است، که آن را به همراهی ایرج اسکندری و بزرگ علوی انتشار داد.
مجله دنیا دراول بهمن ماه ۱۳۱۲ شروع به انتشار کرد و درخرداد ۱۳۱۴ طی بخشنامه وزارت فرهنگ، ناگزیر تعطیل گردید. در این مدت دوازده شماره از آن نشر یافت و در این دوازده شماره مسائل مختلف علمی و صنعتی و اجتماعی و هنری از نقطه نظر علمی و فلسفه ماتریالیسم مورد بحث قرار گرفت.
دکتر تقی ارانی بین روزهای ۱۰ تا ۱۴ بهمن ۱۳۱۸ به طرز مشکوکی در زندان درگذشت.
اولیای بهداری زندان گواهی دادند که او در اثر ابتلا به بیماری تیفوس (که بیماری بسیار شایع زندانهای عصر رضاشاه بود) جان خود را از دست دادهاست. ماجرای مرگ دکتر ارانی را از لابهلای نوشتههای #بزرگ_علوی دنبال میکنیم که خود از یاران او بود و جزو ۵۳ نفری محسوب میشد که در زندان قصر محبوس بود و بعدها خاطراتش را در کتابی به همین نام ” پنجاه و سه نفر “ منتشر کرد:
... مرگ دکتر ارانی از آن مصیبتهایی است که کلیه کسانی که در زندان بوده و نام او را شنیده و یا یک بار او را در سلولهای مرطوب کریدور سه و چهار زندان موقت دیده بودند هرگز فراموش نخواهند کرد... روز چهاردهم بهمن ۱۳۱۸ جسد دکتر ارانی را به غسالخانه بردند. یکی از دوستان نزدیک دکتر ارانی، طبیبی که با او از بچگی در فرنگستان معاشر و رفیق بود، جسد او را معاینه کرد و علائم مسمومیت را در جسد او تشخیص داد. مادر پیر دکتر ارانی، زن دلیری که با خون دل وسایل تحصیل پسرش را فراهم کرده، روز چهاردهم بهمن ۱۳۱۸ جسد پسر خود را نشناخت. بیچاره زبان گرفته بود که این پسر من نیست. این طور او را زجر داده و از شکل انداخته بودند. همین مادر چندین مرتبه دامن پزشک معالج دکتر ارانی را گرفته و از او خواسته بود که پسرش را نجات دهد و به او اجازه دهد دوا و غذا برای پسرش بفرستد. دکتر زندان در جواب گفته بود که این کار میسر نیست. برای آن که به من دستور دادهاند که او را درمان نکنم...
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/TaghiArani.jpg
#چشم_تاریخ
کیخسرو شاهرخ ملقب به #ارباب_کیخسرو (زادروز ۷ تیر ۱۲۵۴ کرمان، مرگ ۱۱ تیر ۱۳۱۹ تهران) از سال ۱۲۸۸ تا ۱۳۱۹ (از دوره دوم تا یازدهم) نماینده مجلس شورای ملّی (کرسی جامعهٔ زرتشتیان) و رئیس انجمن زرتشتیان تهران بود. در سال ۱۳۰۴ برای خرید لوازم چاپ برای راهاندازی چاپخانه مجلس به آلمان سفر کرد و چاپخانه مجلس را راهاندازی کرد. او بانی کتابخانه مجلس در تهران و بنیانگذار آرامگاه #فردوسی در توس است. سید حسن #مدرس در یکی از نطق هایش در مجلس شورای ملی آن زمان در رابطه با کیخسرو شاهرخ گفته بود: "در مجلس ما فقط یک مسلمان هست، آن هم ارباب کیخسرو" .
در جریان جنگ جهانی دوّم، پسر کیخسرو (بهرام شاهرخ)، گویندهٔ رادیو برلین بود و علیه رضا شاه و بریتانیا انتقاد میکرد. حملات این رادیو #رضاشاه را بسیار عصبانی کرده بود. پروین شاهرخ (کوچکترین دختر او) میگوید در یکی از شبهای تیرماه ۱۳۱۹ پدرش را در یک مجلس عروسی دستگیر کردند و همان شب کشتند و جنازه وی را در مسیر منزلش انداختند. به گفته حسین مکی به دلیل حملات بهرام شاهرخ در رادیو برلین، رضا شاه دستور قتل ارباب کیخسرو را صادر کرد و سرپاس مختاری رئیس نظمیه این مأموریت را به انجام رساند. ارباب کیخسرو شاهرخ نهادهای فرهنگی متعددی در تهران، کرمان و یزد برپا کرد. دبیرستان پسرانه فیروزبهرام، دبیرستان دخترانه انوشیروان، مدارس جمشید جم، ایرج و گیو از یادگارهای او است.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/ArbabKaykhosroShahrokh.jpg
کیخسرو شاهرخ ملقب به #ارباب_کیخسرو (زادروز ۷ تیر ۱۲۵۴ کرمان، مرگ ۱۱ تیر ۱۳۱۹ تهران) از سال ۱۲۸۸ تا ۱۳۱۹ (از دوره دوم تا یازدهم) نماینده مجلس شورای ملّی (کرسی جامعهٔ زرتشتیان) و رئیس انجمن زرتشتیان تهران بود. در سال ۱۳۰۴ برای خرید لوازم چاپ برای راهاندازی چاپخانه مجلس به آلمان سفر کرد و چاپخانه مجلس را راهاندازی کرد. او بانی کتابخانه مجلس در تهران و بنیانگذار آرامگاه #فردوسی در توس است. سید حسن #مدرس در یکی از نطق هایش در مجلس شورای ملی آن زمان در رابطه با کیخسرو شاهرخ گفته بود: "در مجلس ما فقط یک مسلمان هست، آن هم ارباب کیخسرو" .
در جریان جنگ جهانی دوّم، پسر کیخسرو (بهرام شاهرخ)، گویندهٔ رادیو برلین بود و علیه رضا شاه و بریتانیا انتقاد میکرد. حملات این رادیو #رضاشاه را بسیار عصبانی کرده بود. پروین شاهرخ (کوچکترین دختر او) میگوید در یکی از شبهای تیرماه ۱۳۱۹ پدرش را در یک مجلس عروسی دستگیر کردند و همان شب کشتند و جنازه وی را در مسیر منزلش انداختند. به گفته حسین مکی به دلیل حملات بهرام شاهرخ در رادیو برلین، رضا شاه دستور قتل ارباب کیخسرو را صادر کرد و سرپاس مختاری رئیس نظمیه این مأموریت را به انجام رساند. ارباب کیخسرو شاهرخ نهادهای فرهنگی متعددی در تهران، کرمان و یزد برپا کرد. دبیرستان پسرانه فیروزبهرام، دبیرستان دخترانه انوشیروان، مدارس جمشید جم، ایرج و گیو از یادگارهای او است.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/ArbabKaykhosroShahrokh.jpg
#چشم_تاریخ
تیمسار سپهبد فضلالله #زاهدی ملقب به بصیر دیوان (۱۲۷۱ همدان - ۱۳۴۲ ژنو) نظامی پرسابقه، سناتور همدان در مجلس سنا و نخستوزیر ایران در سالهای ۱۳۳۲ و ۱۳۳۳ هجری شمسی بودهاست.
زاهدی در سراسر دوران جوانی خود در جنگهای داخلی شرکت داشت. در سال ۱۲۹۶ به کردستان مأمور شد و در حوادث آن منطقه شرکت کرد. چندی بعد واقعهٔ جنگل و قیام #میرزاکوچک_خان پیش آمد. #رضاشاه ـ که در آن زمان به رضا خان میرپنج معروف بود و در شهر رشت به سر میبردـ زاهدی رابه گیلان احضار کرد. زاهدی در این مأموریت توانست قوای خالو قربان را شکست دهد. مقارن همین احوال، عدهای تحت فرماندهی احسان الله خان دوستدار از تنکابن به سمت تهران در حال پیشرفت بودند؛ که رضا خان، زاهدی را مأمور جنگ با احسان الله خان کرد و زاهدی نیز توانست در طول یک هفته احسانالله خان را شکست دهد. او برای دو حادثه سرشناس تر است. نخست سرکوب و دستگیری شیخ خزعل، (عامل انگلیس در خوزستان که در صدد تجزیه بخش های عرب نشین آن از ایران بود) در آغاز دوران رضاشاه و دوّم کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که در جریان آن، او جای دکتر محمد #مصدق را به عنوان نخست وزیر گرفت. در دوران نخست وزیری دکتر محمّد مصدّق مجلس سنا به رهبری زاهدی، بیشترین مخالفت را با مصدق میکرد و از همین رو مصدق آن را منحل کرد. پس از آن زاهدی به جرم تلاش برای طراحی یک کودتا، در اسفند ۱۳۳۱ بازداشت شده و دو ماه در زندان بود. او پس از آزادی نیز به مخالفت های خود ادامه داد ولی پس از قتل سرتیپ افشارطوس، رئیس شهربانی دولت مصدق، او و مظفر بقایی، نماینده مجلس، تحت تعقیب قرار گرفتند. بقایی از مصونیت پارلمانی خود بهره برد و زاهدی با حمایت #آیت_الله_کاشانی، رئیس مجلس، در مجلس پناه گرفت. بالاخره در ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ شاه فرمان انتصاب زاهدی به نخستوزیری را امضا کرد. او همزمان فرمان عزل مصدق را نیز به توسط واحدی از گارد شاهنشاهی به مصدق ابلاغ کرد. مصدق آن را نپذیرفته و آورنده پیام، سرهنگ نصیری را (که بعدها رئیس ساواک شد) بازداشت کرد. شاه نیز که در رامسر بود، با هواپیمای شخصی اش به بغداد گریخت. در روزهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد، زاهدی پنهان بود و تنها توانسته بود ارتباطاتی با برخی از دوستان قدیمی خود در نیروهای شهرستانی ارتش پیدا کند. در این روزها مهمترین کار زاهدی و فرزندش، تکثیر و پخش فرمان شاه مبنی بر نصب زاهدی و مذاکره موفقیت آمیز با نیروهای مذهبی و روحانیون بود. در نتیجه آنان با صدور تلگراف هایی به شاه، به او که از بغداد به رُم رفته بود، اطمینان دادند که با این انتصاب موافقند. در روز کودتای ۲۸ مرداد، یگان های شورشی ارتش در خیابان های اصلی تهران حضور یافته و جماعتی از اوباش به تظاهرات به نفع شاه پرداختند که به کنترل شهر و مرکز رادیو انجامید. پس از آن زاهدی از مخفی گاه خود خارج شده و به مرکز رادیو رفت و خود را نخست وزیر کشور خواند. با بازگشت شاه، زاهدی درجه سپهبدی گرفت. سپهبد زاهدی از فروردین ۱۳۳۴ به عنوان نمایندهٔ دائمی ایران در دفتر اروپایی سازمان ملل در سوئیس به سر برد. پسر او اردشیر زاهدی ( داماد شاه) نیز نمایندهٔ ایران در سازمان ملل (نیویورک) و سفیر ایران در آمریکا شد. در عکس سپهبد زاهدی را همراه با فرزندانش اردشیر و هما می بینید.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/Zahedi.jpg
تیمسار سپهبد فضلالله #زاهدی ملقب به بصیر دیوان (۱۲۷۱ همدان - ۱۳۴۲ ژنو) نظامی پرسابقه، سناتور همدان در مجلس سنا و نخستوزیر ایران در سالهای ۱۳۳۲ و ۱۳۳۳ هجری شمسی بودهاست.
زاهدی در سراسر دوران جوانی خود در جنگهای داخلی شرکت داشت. در سال ۱۲۹۶ به کردستان مأمور شد و در حوادث آن منطقه شرکت کرد. چندی بعد واقعهٔ جنگل و قیام #میرزاکوچک_خان پیش آمد. #رضاشاه ـ که در آن زمان به رضا خان میرپنج معروف بود و در شهر رشت به سر میبردـ زاهدی رابه گیلان احضار کرد. زاهدی در این مأموریت توانست قوای خالو قربان را شکست دهد. مقارن همین احوال، عدهای تحت فرماندهی احسان الله خان دوستدار از تنکابن به سمت تهران در حال پیشرفت بودند؛ که رضا خان، زاهدی را مأمور جنگ با احسان الله خان کرد و زاهدی نیز توانست در طول یک هفته احسانالله خان را شکست دهد. او برای دو حادثه سرشناس تر است. نخست سرکوب و دستگیری شیخ خزعل، (عامل انگلیس در خوزستان که در صدد تجزیه بخش های عرب نشین آن از ایران بود) در آغاز دوران رضاشاه و دوّم کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که در جریان آن، او جای دکتر محمد #مصدق را به عنوان نخست وزیر گرفت. در دوران نخست وزیری دکتر محمّد مصدّق مجلس سنا به رهبری زاهدی، بیشترین مخالفت را با مصدق میکرد و از همین رو مصدق آن را منحل کرد. پس از آن زاهدی به جرم تلاش برای طراحی یک کودتا، در اسفند ۱۳۳۱ بازداشت شده و دو ماه در زندان بود. او پس از آزادی نیز به مخالفت های خود ادامه داد ولی پس از قتل سرتیپ افشارطوس، رئیس شهربانی دولت مصدق، او و مظفر بقایی، نماینده مجلس، تحت تعقیب قرار گرفتند. بقایی از مصونیت پارلمانی خود بهره برد و زاهدی با حمایت #آیت_الله_کاشانی، رئیس مجلس، در مجلس پناه گرفت. بالاخره در ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ شاه فرمان انتصاب زاهدی به نخستوزیری را امضا کرد. او همزمان فرمان عزل مصدق را نیز به توسط واحدی از گارد شاهنشاهی به مصدق ابلاغ کرد. مصدق آن را نپذیرفته و آورنده پیام، سرهنگ نصیری را (که بعدها رئیس ساواک شد) بازداشت کرد. شاه نیز که در رامسر بود، با هواپیمای شخصی اش به بغداد گریخت. در روزهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد، زاهدی پنهان بود و تنها توانسته بود ارتباطاتی با برخی از دوستان قدیمی خود در نیروهای شهرستانی ارتش پیدا کند. در این روزها مهمترین کار زاهدی و فرزندش، تکثیر و پخش فرمان شاه مبنی بر نصب زاهدی و مذاکره موفقیت آمیز با نیروهای مذهبی و روحانیون بود. در نتیجه آنان با صدور تلگراف هایی به شاه، به او که از بغداد به رُم رفته بود، اطمینان دادند که با این انتصاب موافقند. در روز کودتای ۲۸ مرداد، یگان های شورشی ارتش در خیابان های اصلی تهران حضور یافته و جماعتی از اوباش به تظاهرات به نفع شاه پرداختند که به کنترل شهر و مرکز رادیو انجامید. پس از آن زاهدی از مخفی گاه خود خارج شده و به مرکز رادیو رفت و خود را نخست وزیر کشور خواند. با بازگشت شاه، زاهدی درجه سپهبدی گرفت. سپهبد زاهدی از فروردین ۱۳۳۴ به عنوان نمایندهٔ دائمی ایران در دفتر اروپایی سازمان ملل در سوئیس به سر برد. پسر او اردشیر زاهدی ( داماد شاه) نیز نمایندهٔ ایران در سازمان ملل (نیویورک) و سفیر ایران در آمریکا شد. در عکس سپهبد زاهدی را همراه با فرزندانش اردشیر و هما می بینید.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/Zahedi.jpg